هيچ وقت يادم نمي رود، اولين نوار كاستي كه از پينك فلويد به دستم رسيد سال 1373 و يك كالكشن اريژينال بود كه هم تويش مثلا «Arnold Layne» پيدا مي شد و هم تعدادي از ترانه هاي آلبوم «Division Bell». همان موقع بود كه شيفته دو ترانه ابتداي دو طرف آن نوار كاست مقدس شدم؛ ابتداي طرف اول كه «Shine on you crazy diamond» بود و آن طرف ديگر ترانه اي سحرانگيزي با عنوان «Wearing the inside out»/ «زير و رو شدن» كه نسبت به قطعه هاي ديگر آن كالكشن، حال و هواي متفاوت تري داشت، الان مي گوييم «پراگرسيو» تر است. آن كاست ليريك (شعر) ها را هم داشت و بالاي هر قطعه اسم ترانه سرا و آهنگسازش را نوشته بود. روي بيش تر قطعات اسامي گيلمور/ رايت يا واترز/ گيلمور/ رايت خورده بود، به جز همين قطعه «زير و رو شدن» كه ساخته شخص ريچارد رايت بود با يك موزيسين ديگر به اسم آنتوني مور. اين ترانه دقيقا زير و رويم كرد، آن را مي پرستم. اين يكي به جز صداي فندر استراتوكستر گيلمور، صداي مسحور كننده ساكسوفون ديك پري را دارد ميكس شده با وكال مسخ شده شخص ريك رايت همراه با بك وكال هاي گروه گيلمور (سم براون و بقيه). اين طوري شد كه همزمان با تلاش هايم براي جمع آوري همه آلبوم هاي قبلي پينك فلويد، هواي رايت را هم داشتم و به محض شنيدن خبر انتشار اولين آلبوم سولوي بي نظيرش- «Broken China»- آن را به هر بدبختي به دست آوردم و مجذوب قطعه يأس آلود «Breakthrough»يش شدم كه اتفاقا محصول تيم دو نفره حالا آشناي رايت/ مور است. ريك رايت ديگر برايم درست به اندازه ديويد گيلمور (و نه واترز، شخصا نوازنده هاي تكنيكي را ترجيح مي دهم به يك مغز متفكر و شاعر توانا) ارزش داشت. مردي كه مادامي كه گيلمور روي صحنه ظاهر شد تا اجرايي داشته باشد، پا و همراهش بود، حتي توي همين آخري در رويال آلبرت هال، و براي همين نزديك ترين به گيلمور بود. به همين خاطر در اجراهاي شخصي گيلمور جايگاه خاصي داشت و حتي در اجراي David Gilmour in concert ترانه «Breakthrough» را با گروه گيلمور (همراه مايكل كيمن) اجرا كردند.
گونه آثار پينك فلويد، اسپيس راك/ Space Rock است. همه مي دانيم كه وجهه راك آن از كجا مي آيد اما قطعا اتمسفر اسپيس آن متعلق به پژواك هاي ميني موگ آنالوگ رايت مثلا در «Shine on…» بود. نيك ميسن كه مواقع اجرا انقدر سرگرم نگه داشتن ريتم بود كه بنده خدا درام استيك هم كه از دست اش مي افتاد، ريتم محفوظ مي ماند (در اجراي پامپي)، گيلمور و واترز هم كه با ليد و بيس و افكت هايي كه مي دادند سرگرم بودند، ريچارد رايت اما محصور در ميان ارگ هاي هاموند و فارفيسا (و از دهه هشتاد به اين طرف كروزول ها) و آمپلي فايرها (اين ارگ ها آنالوگ اند و فقط با آمپلي فاير صداي شان در مي آيد) در ميان پژواك هاي توليدي شان غوطه ور بود.
...
يك دفعه با فريد، پسر عمه ام (كه گيتار ليد مي زند) و بابك، پسرعمويم (كه پيانو مي زند) نشسته بوديم و كنسرت پالس مي ديديم كه يك نفر ناآشنا با موسيقي سؤال كرد اين تعداد ارگ به چه كار مي آيد و مي شد نباشد! كه بابك جواب صبورانه و هوشمندانه اي به طرف داد، گفت:«اگه ارگ ها نبود، اين تعداد جمعيت هوادار مي رفتند و احتمالا تعدادي ديگر و البته با ذائقه اي ديگر جايشان را مي گرفتند».
بعضي ها مي گويند، مي شود باقي مانده اعضاي پينك فلويد بازهم روزي دور هم جمع بشوند؟ جواب اين است كه ور ارزشمند و داراي سبك اسپيس (كرديت و مشخصه گونه پينك فلويد) گروه از بين رفته، او كه تازه تنها پا و همراه ديويد گيلمور بود.
ريك رايت خيلي پيش تر از اين ها در قطعه محزون «زير و رو شدن» سروده بود؛ «My Skin is cold/ to the human touch/ this bleeding hearts/ not beating much» اما صداي ارگ هاموندش قطع نشد.
به قول خود استاد در اولين قطعه اي كه براي پينك فلويد ليد خواند- «Time»-؛ «سپري كردن زمان در يأسي خاموش، روشي انگليسي است، زمان گذشت و ترانه به انتها رسيد، هر چند انگار من حرف هاي ديگري هم داشتم كه بگويم». هيچ وقت يادمان نرود كه بالاخره هرچه باشد در تمام كنسرت هاي پينك فلويد ابتدا ترانه «Shine on you crazy diamond» اجرا مي شد و درست پيش از ناله هاي فندر گيلمور، قطعه با فيد اين سينتي سايزر ريك رايت و كورد سل مينورش آغاز مي شد.
بازگشت به روز نوشتهاي نويد غضنفري
شهزاد رحمتی
شنبه 6 مهر 1387 - 13:12
-9 |
|
|
|
سلام نويد جون. چهطوری رفيق؟ خوبی؟ من يكی دو هفته پيش برای نوشته ی قبلیات يه كامنت گذاشتم كه نمیدونم چی شد و چرا خبری ازش نشد. به هر حال میخواستم تشكر كنم بابت نوشتهی محبتآميز و قشنگات كه خيلی برام شورانگيز و دلگرمكننده بود. من هم خاطراتی رو كه از مدت متأسفانه كوتاه حضورت در مجله دارم هرگز فراموش نخواهم كرد. همين طور میخواستم از سوفيای عزيز هم بابت كامنت محبتآميزش تشكر كنم. خيلی خوشحالم كه با اون نوشتهها همچين رابطهی حسی عميقی برقرار كرديد. در ضمن درگذشت ريچارد رايت عزيز و دوستداشتنی رو هم بهت تسليت میگم. راستی توی وبلاگ جديدم هم نقدی بر آلبوم جديد متاليكا نوشتم. چاكريم. فعلاً خداحافظ.
|
شهزاد رحمتی
شنبه 6 مهر 1387 - 13:22
-2 |
|
|
|
در ضمن نوشتهات دربارهی ريك رايت هم قشنگ و پراحساس بود. اميدوارم يه مطلب اساسیتر و جامعتر هم دربارهاش ازت بخونيم، يا همين جا يا در مطبوعات. من ريك رايت را بيشتر از همه به خاطر اولين آلبوم سولويش كه - اگر اشتباه نكنم - در سال 1977 عرضه شد دوست دارم. آلبوم درخشان و شاهكاری بود به نام كه نمیدونم آيا تو و سوفيا و بقيهی بچهها شنيديناش يا نه. در ضمن اين آلبوم از يه جهت ديگه هم برام خيلی عزيزه چون در واقع اولين نواری بود كه توی زندگيم خريدم! يادش به خير. كاملاً يادمه. به مبلغ ناقابل 25 تومان از استريو زند در خيابان كريمخان! اون هم با بهترين كيفيت و روی بهترين نوار خام اون موقع يعنی فوجی اف ايكس. تازه فروشنده كه خيلی آدم باحالی بود يه پوستر كوچولوی پينك فلويد هم به عنوان يادگاری بهم داد كه طرح روی جلد آلبوم دارك سايدشون بود!
|
پویا
شنبه 26 تير 1389 - 13:30
-2 |
|
|
|
سلام خوشچالم که بعضی ها درک موسیقی شون انقدر بالا هستش که ریچارد رایت رو میفهمند اسم آلبوم اول ریک Wet dream هستش و آلبوم دوم اون Broken china هستش یک آلبوم دیگه هم هستش به اسم Identity که اگه اشتباه نکنم بل erzin همکاری کرده
|