● از زبان وجهه شاعرمسلك ديلن در داستان هينس، آرتور رمبو (بن ويشاو):«هفت قانون ساده توي زندگي براي پنهون موندن وجود داره؛ 1- هيچ وقت به پليسي كه باروني تنشه اعتماد نكن 2- هميشه نسبت به وجد و شور و عشق تون آگاه باشيد چون هر دو موقتي هستند و شكننده 3- اگه زماني ازت پرسيدن كه آيا مشكلات دنيا واست اهميت داره، به كسي كه ازت اين رو مي پرسه فقط خيره شو، ديگه نمي پرسه! (و اين جاست كه هينس با هوشمندي به تصويري از وجهه ستاره وار ديلن (هيث لجر) در حين كشيدن سيگار كات مي زند) 4 و 5- به هيچ كس اسم واقعي ات رو نگو و ديگه اين كه اگه كسي ازت خواست نظاره گر خودت باشي، هرگز نگاه نكن (به پشت سر نگاه نكن!) 6- هيچ وقت چيزي نگو يا كاري نكن كه افرادي كه مقابلت ايستادن (مخاطبان) متوجه نشن 7- هيچ وقت خالق چيزي نباش، چون ممكنه از اون چيز ديگه اي تفسير بشه.
● تيتراژ ابتدايي حيرت انگيز از آب درآمده، بازي با كلمات عنوان بندي، كه اشاره اي است به خلاقيت ديلن در سرودن شعر (ترانه) هايش و البته چند لايه پنهان «من آن جا نيستم»؛ ابتدا حرف «آي» انگليسي ظاهر مي شود و بعد «هي» (جالب اين كه وقتي «هي» مي آيد «آي» ناپديد مي شود) بعد «آيم» پديدار مي شود (اشاره به اين جمله ديلن:«همه كاري كه مي تونم انجام بدم اينه كه هموني كه هستم باشم») و بعد در اقدامي جسورانه، «هي» به «هر»! و بعد «هيِ ر» و كم كم به عبارت «I'm not there» مي رسيم. خداست اين ايده، نه؟
● ديلن:«من شاعر نيستم، چون كلمه ها رو دوست ندارم» (اين جمله مشهور ديلن، كليت مضمون «من آن جا نيستم» را آشكار مي كند: مواجهه ديلن به عنوان هنرمند با بحران خلاقيت و ترس از مخاطب.
...
پي نوشت:و اما جمله اي از مارتين اسكورسيزي بزرگ درباره ديلن:«اگه بابي بعد از مدتي گيتار الكتريك دست اش نمي گرفت، اصلا نمي فهميدم كه همچه سازي توي دنيا وجود داره»!