چند هفته پيش دوباره تلويزيون "آرايشگاه زيبا" مرضيه برومند رو پخش مي كرد. همون موقع وقتي آخرين قسمتش رو صبح تو نگهباني روزنامه ديدم، تصميم گرفتم حتما چيزي درباره اش بنويسم اما انقدر مشغوليات و گرفتاري ريخت روي سرم كه فرصتشو پيدا نكردم . بعد از سه چهار هفته كه اين موضوع را به امير گفتم، آنقدر گير داد كه ديگه نتونستم از خيرش بگذرم و پشت گوش بندازم. حالا خوشحالم كه مي خوام درباره يكي از بهترين سريالهايي كه تا به حال ديدم ، بنويسم.
مرضيه برومند و كارهايش رو ما همه دوست داريم . غير از دوست داشتن، حالا ديگه يه حس نوستالژي نسبت به سريالهاش داريم و اونقدر جاي پاي اونا توي دل ماعميق هست كه نتونيم، فراموششون كنيم و وقتي دوباره پخش مي شن نبينيمشون. .
اين دفعه فقط تونستم دو سه قسمت از"آيشگاه زيبا" رو ببينم. با اينكه خيلي وقت ازآخرين باري كه اين سريال رو مي ديدم، مي گذشت اما به خوبي اكثر صحنه ها و ديالوگاش يادم مونده بود، چيزي كه سركمترسريالي پيش مياد . خلاصه هر دفعه كه سريال رو ديدم به سرم زد به سروش سيما زنگ بزنم و همش رو بخرم . يادش به خير اون موقع ها چقدر با اصلان و بي بي اش وآدم بايد منطق داشته باشه ، آق ناصر و مغازه ساده آقا اسد و بقيه چيزا حال مي كرديم . اين دفعه خيلي ها ديگه زنده نبودند حسين كسبيان، اسماعيل داورفر، سروش خليلي و قديمي ترها مثل رقيه چهره آزاد و چند تاي ديگه كه حالا اسمشون رو يادم رفته . وقتي "آرايشگاه زيبا" رو ديدم، ياد مرضيه برومند افتادم كه با ديدن اين سريال خاطره چه روزا و چه كساني كه حالا ديگه نميتونه ببينتشون، براش زنده مي شه. از اين كه خيلي از دوستاش رو از دست داده و فقط تصويري از اونا باقي مونده دلم براش سوخت .
مطمئنم هيچكدوم از ما بازي ايرج طهماسب در نقش يه دزد، حميد جبلي در نقش معلمي كه انگشتش توي شيشه نوشابه گير كرده بود، مريم سعادت در نقش دختر خل و چل معتقد به طالع بيني ، رقيه چهره آزاد در نقش مادر بزرگ همين دختره،
پري اميرحمزه در نقش مادر اسد، راضيه برومند شكمو و حسين كسبيان پدرش رو يادمون نميره. حتي من شخصيت بهرام شاه محمدلو رو كه صاحب يه روزنامه فروشي بود هم خيلي دوست داشتم.
به قول برومند چيزي كه اكثر سريالهاي اونو از بقيه متمايز مي كرد ، واقعي بودن آدمهاش بود.همه به خوبي تمام شخصيت هاش رو باور مي كردند و از خودشون مي دونستند. هر كدوم از بازيگرهاش نماينده يك قشر، يك تفكر و يك فرهنگ بودند كه هنوزهم در كنارما هستند. به خاطر همين بود كه واقعا سريالهاش به دل همه مي نشست از"خوردو تهران 11 گرفته تا "هتل" تا "خونه مادر بزرگه" و "زيزگولو"(قصه هاي تابه تا) و… .با اينكه "كارگاه شمسي و مادام" و "كتابخانه هدهد" چندان به دلم ننشست اما اين دو تا نمي تونه چيزي از توانايي هاي مرضيه برومند كم كنه. هممون مي تونيم ضعف هاي اين دو تاي آخري رو به حساب گرفتاري هاي كاري يا حتي بالا رفتن سن برومند بگذاريم. به نظر من فكر كردن به پيدا شدن موش توي هتل، مسابقات شطرنج، كشمش پلو به همراه ثريا قاسمي در نقش يك پيرزن كرد كه مي خواست كوه جمشيديه رو پياده بالا بره ، بازي ژاله صامتي، محبوبه بيات، سيامك انصاري، رامبد جوان و گربه اش و … در "هتل مرواريد" و محبوبه خانوم، حميد جبلي، مهتاب نصيرپور، جواد داداش غيرتي محبوبه و… در "خودرو تهران "11 و هزار هزار تا سكانس و شخصيت خوب، جذاب و واقعي ديگه سريال هاي برومند مي تونه كم و كسري هاي "كتابخانه هدهد" و سريال قبلي اش رو بپوشونه. هر چند كه اين دو تا هم چيزاي خوب كمي نداشتند.
خلاصه اون وقت ها كه تلويزيون فقط دو تا كانال داشت اگه درست يادم بياد، شب هاي سه شنبه همه توي خونه هاشون منتظر آقا اسد و خانواده اش و كاسب هاي محل مي نشستند تا سريال محبوبشون رو ببينند. موسيقي تيتراژ اول و آخرش رو هم كه يادتونه؟ پر بود از صداي زنگ تلفن و به هم خوردن قيچي كه فكر مي كنم فردين خلعتبري هوشمندانه ساخته بودتش.
قسمت آخر سريال طبق سليقه برومند پر بود از خنده و شوخي و خوشي. اون هيچوقت سريال ها و فيلم هاش رو با غم، حسرت، بدبختي و بيچارگي تموم نمي كنه. هميشه تماشاگر به همراه شخصيت هاش مي خنده و دلش خوش مي شه و در حالي سرش رو روي بالش مي گذاره كه كمي سبك و شاد شده و چند ساعتي از غم و غصه هاي زندگيش فاصله گرفته. توي سكانس آخر"آرايشگاه زيبا" آق ستون همه كاسب ها و چندتا از فك و فاميل آقا اسد رو برده توي يك جاي خوش آب و هوا مثل فرحزاد و بهشون به مناسبت ازدواج آقا اسد نهار مي ده. همون وليمه اي كه قولش رو به همه داده بود. اصلان بي بي رو هم با خودش آورده و همه با هم خوشند و مي خندن. آق ناصر(حسن پورشيرازي كه اون موقع جوونتر بود) براي رو كم كني مي خواد ده تا پرس غذا بخوره، بقيه هم با گفتن اينكه تلفن كارش داره، سر به سرش مي گذارن. آق ستون ميگه خودم كردم كه رحمت بر خودم باد و … همه با هم خوشند. نور آفتاب، سبزي برگ درختان پس زمينه، بشاش بودن صورت آدم ها و رنگارنگي ميز، روح، انرژي و موج برومند همه چيز رو براي خوب كردن حال تماشگر فراهم كرده. با اينكه هميشه از تموم شدن سريال هاش ناراحت مي شدم اما انرژي قسمت آخر آنقدر بود كه خيلي مجالي به ناراحتي نمي داد.
خوشحالم كه اين زن باحال، خوش سرو زبون و پر انرژي بهترين سريال هاش رو توي بچگي و نوجواني من ساخت. اميدوارم بتونه دوباره خاطره خوش اون كارها رو توي بزرگسالي ما هم تكرار كنه. ما هوز هم به اون و تواناييش ايمان داريم.
http://www.roozna.com/Negaresh_Site/Fullstory/?Id=29814اين مصاحبه قديميه، اما مخصوصا گذاشتمش تا با خوندن اون به گوشه اي از شخصيت برومند پي ببريد. خيلي خوب از دوران بچگي و جوونيش تعريف كرده. هرچند كه به نظر من اون هيچوقت پير نمي شه و هميشه همون جوون زبل و شيطونيه كه همه رو اذيت مي كنه و مي خندونه.
عكسه هم كه به نظر من خيلي خوب و عاليه. نه؟
بازگشت به روزنوشت هاي گلاويژ نادري
mouse
شنبه 25 خرداد 1387 - 15:35
18 |
|
|
|
خانوم برومند اگه تو خارج قرار بود کار کنه می شد یه چیزی مثل بث سالیوان.
|
farshid
يکشنبه 26 خرداد 1387 - 1:38
15 |
|
|
|
فکر نمی کنم توی این روزها جایی مثل ارایشگاه زیبا هم پیدا شود جایی که بیشتر برشی از یک جامعه ی سنتی و زلال است این روزها حتی اگر از واژه ی سنتی هم استفاده کنی یک جور هایی چپ چپ نگاهت می کنند مثل این که از قافله عقب افتادی!! نمی دانم شاید اگرمی دانستیم قرار است این جور توی این برزخ دوران گذار گیر بیفتیم و مثل شتر مرغ نه شتر باشیم نه مرغ ترجیح می دادیم توی همان دوران اقا اسد خودمان بمانیم. دوران ارایشگاه زیبا که برای همه ی ما یک جور نوستالژی است یک جور دوران یک معادله و یک مجهول و حالا توی این دوران باید توی معادلات هزار مجهولی دنبال جواب بگردی . دیدن چند قسمت از تکرار این سریال من را هم نا خوداگاه به ان سالها برد و دیدم چقدر همه چیز تغییر کرده ادمهایی مدرنتر (در حال مدرن شدن!!) شده ایم و پیچیده تر !!دیگر خبری از ان سادگی های زلال نیست ما داریم چیزهایی را از دست می دهیم و چیزهایی را بدست می اوریم یاد الیا کازان افتادم و رودخانه وحشی !! farshid
|
پگاه ویل
يکشنبه 26 خرداد 1387 - 11:58
-13 |
|
|
|
سلام دخترم. چه فکر خوبی کردی که از آرایشگاه زیبا نوشتی. با چیزهایی که گفتی، کل دهه 60 جلوی چشمم اومد؛ زمانی که به جز سریال های اندک تلویزیون هیچ چیز دیگری برای دیدن نداشتیم. ولی امروز هم که از همه سو مورد بمباران فیلم و سریال قرار گرفته ایم، باز هم جای مرضیه برومند و آدم های واقعی و قابل لمسش خالی است. خسته شدیم از بس در فیلم ها با اتفاقات محیرالعقول و عجیب و غریب موجه شدیم. و شاید فراموش کردیم که با به تصویر کشیدن زندگی مردم چقدر می شه سرگرم شد و لذت برد. با اینکه اون موقع آرایشگاه زیبا رو خیلی با دقت دنبال می کردم، ولی نمی دونستم این همه بازیگر معروف توش بازی می کنند. خیلی جالب بود.
|
دوشنبه 27 خرداد 1387 - 18:36
-5 |
|
|
|
آهنگساز آرایشگاه زیبا فریبرز لاچینی بود نه فردین خلعتبری
|
سیاوش
سهشنبه 28 خرداد 1387 - 18:24
5 |
|
|
|
ممنون از متن زیبا، لطیف و روانت. واقعا همین طوره که می گی. آدم های سریال های برومند خیلی واقعی بودند . دقیقا مثل خانواده خودمون. گاهی وقت ها هیچ فرقی بین خودم و بعضی از پرسوناژهاش احساس نمی کردم. مثل همیشه نوشتهایت اونقدر لطیف و با احساس نوشته می شه که هر بار به سایت سر می زنم دوباره می خوانمش. موفق باشی. زود به زود بنویس.
|
سیاوش
سهشنبه 28 خرداد 1387 - 18:25
-21 |
|
|
|
راستی یادم رفت بگم. دوستان واقعا چیزی مهمتری از اسم آهنگساز توی این نوشته پیدا نکردید؟ بدسلیقگی تا کجا؟
|
نسيم
يکشنبه 9 تير 1387 - 14:44
-5 |
|
|
|
گلاويژ چونم....هميشه بهت افتخار مي كنم....راستي خيلي هم خوب نوشته بودي
|
Mani
شنبه 22 تير 1387 - 14:10
18 |
|
|
|
Salam Dooste Aziz webloge Zibaei dari Age Doost Dari Maro Ba Onvane ...:: دانلود بهترین ها در سلینا ::... Link kon badesh Maro Khabar kon Ta Shomaro link Konim ------------------------------------ http://3lina.mihanblog.com/ -------------------------------------
|
امیر ثابتی
چهارشنبه 9 مرداد 1387 - 15:35
-24 |
|
|
|
سلام امیدوارم که روز خوبی داشته باشین بابت نوشته های شما تشکر میکنم
|
دوستت
يکشنبه 28 مهر 1387 - 16:24
-13 |
|
|
|
سلام گلاويژژژژ خوبي من راستش وبلاگتو نديده بودم و حال ديدم مباركه خوبي نمييايي تئاترشهر
|
مریم
پنجشنبه 2 آبان 1387 - 10:41
-9 |
|
|
|
سلام. واقعا این سریال منو برد به روزهای خوش زندگیم. اون وقتی که هنوز به تلویزیون علاقه داشتم.راستش سالهاست که دیگه تلویزیون نگاه نمی کنم.اما اون وقت ها من یک دختر بچه بودم که عاشق تک تک شخصیت های این سریال بودم.واقعا ممنون که اون خاطرات را واسه من و دیگرانی مثل من زنده کردید. واسه خانم برومن هم آرزوی سلامتی دارم.
|
پرستو
يکشنبه 3 آذر 1387 - 21:40
-2 |
|
|
|
سلام دلم سوخت من فرصت دیدن تکرارش و از دست دادم وبلاگ خوشگلی دارین خوشحال میشم پیش منم بیاین موفق باشین
|
ونوس
چهارشنبه 18 دي 1387 - 20:29
1 |
|
|
|
خاطرات شيرين کودکي
خوشحالم كه اين زن باحال، خوش سرو زبون و پر انرژي بهترين سريال هاش رو توي بچگي و نوجواني من ساخت. اميدوارم بتونه دوباره خاطره خوش اون كارها رو توي بزرگسالي ما هم تكرار كنه. ما هوز هم به اون و تواناييش ايمان داريم. دقیقا...خانم برومند بهترین خاطرات دوران کودکی رو در ذهن من ساخت و من با سریال های ایشون بزرگ شدم و بینهایت عاشق هنر ایشون هستم...امیدوارم بچه های این نسل هم بتونن از هنر ایشون بهرمند بشن...هرگز برنامه های عروسکی گذشته تکرار نشد!!
|
شاهين
يکشنبه 22 دي 1387 - 5:46
1 |
|
|
|
خاطرات شيرين کودکي
سلام ممنون از مطلبي كه نوشتيد لطفا آدرس emailخودتون را داخل بلاگ بگذاريد please mail me shahi1978@gmail.com bye
|
hasti
دوشنبه 23 دي 1387 - 13:46
-7 |
|
|
|
خاطرات شيرين کودکي
salam azizam behet tabrik migam
|
شنبه 26 ارديبهشت 1388 - 10:54
1 |
|
|
|
خاطرات شيرين کودکي
لطفا در سايتتان بنويسيد چگونه ميتوان با خانم برومند ارتباط برقرارد كرد؟
|
HOSAIN
يکشنبه 7 تير 1388 - 12:25
13 |
|
|
|
خاطرات شيرين کودکي
آهنگساز سریال آرایشگاه زیبا آقای لاچینیه نه آقای خلعتبری .
|
ساره
سهشنبه 27 مرداد 1388 - 13:47
3 |
|
|
|
خاطرات شيرين کودکي
خانم برومند فوق العاده ان!!نمی دونم شما سریال همه بچه های من رو دیدین یا نه . ولی با این سریال دوباره تموم اون خاطرات و اون آدمای مهربون و واقعی زنده شد.ای کاش می شد ایشون بیشتر فیلم و سریال می ساخت تا ما با هم بودن رو بهتر یاد می گرفتیم...
|
hamid
سهشنبه 3 آذر 1388 - 11:47
4 |
|
|
|
یاد ایام
مرضیه برومند کسی است که همیشه از جنس مردم بوده چه اون قدیما که توی تله تاتر برای بچه ها بازی میکرد چه بازیهای دیگرش و چه کارگردانیش همیشه خوش زبون و دوست داشتنی.
|