دوست داشتم برود ... اما دیروز وقتی مطمئن شدم که قطعا می رود بیاختیار دلم شکست و اشکام درآمد. دلم برای خودم و امثال خودم سوخت.
اما او تاثیر خودش را گذاشته ... حالا همه دوست داریم مثل او باشیم ... همه مینویسم: آقاي قطبي، ما تو را نيمهي گمشدهي خود ميدانستيم و با روياي چون تو شدن، با تو اين 10 ماه را طيكرديم. دانستيم كه ميشود صادقبود، ريا نكرد، دروغ نگفت، مسووليتپذير بود، اميد داشت، ايراني بود و پيروز شد. همه گفتند تو نماندی تا مثل ایرانیها نشوی اما من میگویم تو از همه ایرانیتر بودی ...
آقای قطبی مطمئنباش تیمِ امپراطورمان، با قلب شیر و فوتبال بینالمللیاش را هیچ وقت فراموش نمیکنیم ... اشکها و لبخندهای این فصل رویایی را هیچ وقت فراموش نمیکنیم ... دقیقه 96 بازی آخر هرگز از خاطرمان پاک نمی شود ... لحظههایی که با هم روی زمین نبودیم را فراموش نمیکنیم ...
آقاي قطبي، ممنونايم از تو و مطمئنباش دلمان برايات تنگ ميشود و از آن بیشتر برای خودمان و خاطرات خوب این فصل زندگیمان ... خداحافظ
بازگشت به روزنوشت هاي مهدي عزيزي
farshid
شنبه 11 خرداد 1387 - 16:37
9 |
|
|
|
بعضی وقتها برای این که بمانی باید بروی. این جمله معروف که عنوان یکی از روزنوشتهای قبلی هم هست حالا چقدر بیشتر به چشم می اید .فطبی عزیز رفت تا بماند .قطبی یک جور فاصله گذاری برشتی بین روزها و ادمهای تکراری و مثل هم بود که تمام شد خدا کند این فاصله گذاری همه را از خواب بیدار کند . farshid
|
sepide
شنبه 11 خرداد 1387 - 19:3
-31 |
|
|
|
عجب عکسی فوق العاده ای.مرسی واقعا برای افشین عزیز هر کجا که می رود که قطعا جایی بهتر از این جاست آرزوی موفقیت دارم. مطمئنم خدا همیشه هوای مردی با این صداقت و پاکی را دارد.
|
جواد رهبر
يکشنبه 12 خرداد 1387 - 9:58
0 |
|
|
|
در باب مردن می گویند خدایان یونان عاشق هر که بودند زود او را از دنیا بر می داشتند و به میان خود می آوردند... همیشه فکر می کردم آن ها که جوان رفتند شامل لطف خدایان یونان شده اند و از آن مهم تر همیشه فکر می کردم آنها که در اوج هم می روند همین طورند... حالا دیگر اسطوره اش کامل شد و رفت چسبید به دیواره های ذهن و قلب مان. همین نماندن (که راستش تحمل اش خیلی هم ساده نیست) مثل مهری است که زیر حکم قهرمانی اش زدند... نماند تا قهرمان تر شود... نماندن اش خیلی شجاعت می خواست و قطبی دل شیر داشت...
|
طلا
يکشنبه 12 خرداد 1387 - 12:21
-6 |
|
|
|
چه عکس قشنگی، چه متن فوق العاده ای که حرف دل همه رو زد! مرسی
|
صوفیا نصرالهی
يکشنبه 12 خرداد 1387 - 15:43
-1 |
|
|
|
مهدی جان چه عکس فوق العاده ای و چه نوشته از ته دل خوبی!می دونم دیشب چه حالی داشتی برای همین نوشتت حتی بیشتر بهم چسبید.وقتایی که پای پرسپولیس و قطبی و چیزهایی که عمیقا بهشون تعصب داری میاد وسط از همیشه هم بهتر می نویسی. جدا عجیبه که با این که هممون دوست داشتیم بره و کلی زور زدیم تا با رفتنش اسطوره ش برای همیشه اینجا سرپا باقی بمونه ولی با این حال از رفتنش دلمون خیلی گرفت.دلتنگی که دیگخ منطق رفتن و اسطوره بودن نمی شناسه.نه؟! ولی با این حال قطبی مثل فرودو ارباب حلقه ها مارو به سرمنزل مقصود رسوند.پرسپولیس قهرمان شد و از اون مهمتر شماها بودید. شما یاران حلقه که همیشه و همه جا تا آخرین دقیقه آخرین بازی باهاش موندین و شب رفتنش هم بدرقه ش کردین. قطبی که باید می رفت ولی چه خوب که شماها قبل از رفتنش دیدینش.کار شماها تو این فصل کمتر از قطبی نبود. باید خیلی به خودتون افتخار کنید. احتمالا برای یه مدت باید از فوتبال ایران فاصله بگیریم. کسانی که دل شیر و تجربه کردن دیگه نمی تونن با ترسوها تو یه صف وایسن.
|
mosi
سهشنبه 14 خرداد 1387 - 12:20
18 |
|
|
|
ghashang bod.afshin dostat darim
|
نقاش خیابان چهل و هشتم
پنجشنبه 16 خرداد 1387 - 2:56
-2 |
|
|
|
توی روزنوشت های امیر و نیما هم نوشتم. موندن قطبی مثل این می موند که انتظار داشتیم کلانتر ماجرای نیمروز بعد از اینکه تموم اون تبهکار ها رو کشت توی اون شهر با اون مردم نامردش می موند! بهتر که رفت. هم قطبی هم کلانتر ماجرای نیمروز!!! یه مطلب تو وبلاگم درباره قطبی و اوباما نوشتم. اول بخونیدش بعد بگین چه ربطی دارن به هم!!!
|
علی معتمدی
شنبه 15 تير 1387 - 12:50
6 |
|
|
|
بی خیال بابا.. خوشحالینا
|