فصلی در «زندگیِ خصوصیِ شرلوک هُلمز»- این شاهکارِ قدر ندیده بیلی وایلدر- هست که دست آن کارآگاهِ باهوش و ظاهرا فاقدِ احساس و عاطفه نسبت به جنسِ زن را رو می کند؛ نکته ای که البته برای هلمز بازها و این کاره ها، حتی از طرزِ ویولن نواختنِ هلمز هم کامل لو می رود:
هلمز (رابرت استفنز؛ و ای کاش آن موقع جِرِمی بِرت بازیگرِ انگلیسی تبارِ سریال هلمز، در خدمت وایلدر بود!) و خانم گابریل والادون (ژِنِویو پیج) با نام های جعلیِ آقا و خانمِ اَشداون، به همراه دکتر واتسون (کالین بِلیکلی) به عنوان خدمتکارشان؛ با قطار سریع السیرِ های لند، برای یافتن شوهرِ گابریل، می خواهند به اینِوِرِنس بروند. دکترِ بی نوا مجبور می شود شب را به سختی تویِ واگنِ عمومی سر کند اما هلمز و گابریل توی یک واگن به سر می برند…هلمز روی تخت بالایی دراز می کشد و گابریل روی تخت پایینی دارد روزنامه ای می خواند…
گابریل: «هیچ وقت به زن ها نمی شه به طور کامل اطمینان کرد، حتی به بهترین شون»!
هلمز: ببینم تو چی گفتی؟!
گابریل: این رو من نگفتم شما گفتین، طبق گفته دکتر واتسون! آخه به من چند نسخه از روزنامه استراند رو داده که بخونم
هلمز: این دکتر واتسون بدجنس گاهی خیلی خوب تو دهن من حرف میذاره
_ پس شما انکار می کنین؟
_ نه ابدا. می دونی من به طور کامل طرفدار جنس زن نیستم!
_ منم زیاد به اونا علاقه ای ندارم
_ جذاب ترین زنی که من ملاقات کردم یه قاتل بود، در مورد جریانی که در ساعات دیروقت شب تو لابراتوارم اتفاق افتاد، اون همیشه مخفیانه و پشت سر من سم می دزدید تا روی استیک و غذاهای شوهرش بریزه
_ نباید فکر کنی که همه زن ها این جوری ان
_ البته، فقط اون هایی که باهاشون ارتباط داشتم یعنی نه فقط از لحاظ حرفه ای که داشتم. مثلا کسایی که جنون دزدی دارن، جنون جنسی دارن…مثلا همون نامزد خودم
_ نامزد؟! نامزد شما؟
_ اوهوم، اون دختر مدت ها معلم ویولنِ من بود، روی احساسی که نسبت به هم داشتیم با هم نامزد شدیم. حتی لباسای دامادیم رو هم دوخته بودم. ولی 24 ساعت قبل از ازدواجمون از بیماریِ آنفولانزا مرد
گابریل: متأسفم!
هلمز: این مورد حرفم رو به اثبات میرسونه که زن ها غیرقابل اعتمادن و نباید بهشون اطمینان کرد. خب، شب به خیر خانم اشداون!
…
بگذریم از این که تا همین جا هم مردِ رمانتیک و شکننده قصه های مان به گابریل زیادی اعتماد کرده و با این که دست آخر دست اش برای هلمز رو می شود اما از همان شروع فیلم و توی تیتراژِ ویران کننده اش، سویه دیگرِ هلمز را مرور کرده ایم. عنوان بندیِ ابتدایی، از روی صندوق چه ای شروع می شود که پر است از وسایلِ شخصیِ هلمز. خرت و پرت هایی که معمولا آدم های خاطره باز نمی توانند به راحتی بیندازندشان دور (این را آدم های آشغال جمع کنی مثل من باید بدانند!): یک کلاه دولبه شکاری هلمز، پیپ، یک دستبند…یک برگه نت موسیقیِ لوله شده و گرد و خاک گرفته (که درست همین موقع، تمِ محزون و مسحور کننده ای که میکلوش رُژا برای فیلم ساخته و در واقع تمِ مورد علاقه ای است که دائما هلمز با ویولن اش می نواخت، شروع می شود)…و یک عکسِ قدیمی از خانم گابریل والادون، که بعدها معلوم می شود نام واقعی اش بوده ایلزه فون هوفمان استال…
…
پا نوشت:
تمام دیالوگ ها از روی ترجمه نسخه دوبله! قدیمی آورده شده. یکی دیگر از شاهکارهایِ دیده نشده دوبله ایران با صداپیشه هایی مثل سعید مظفری به جای هلمز، اصغر افضلی به جای دکتر واتسون و مهین کسمایی به جای گابریل والادون.
بازگشت به روز نوشتهاي نويد غضنفري
رضا خاندانی
سهشنبه 10 ارديبهشت 1387 - 17:14
5 |
|
|
|
سلام نوید خان غضنفری رسیدن به خیر ! دمت گرم عجب بازگشت باشکوهی داشتی شرلوک هلمز عزیز عاشقشم هر بار که تلویزیون سریالشو پخش میکنه حتما"میبینم حتی تکرارشم میبینم. ولی این نسخه ای که تو گفتی رو ندیدم اگه لطف کنی بگی از کجا میتونم تهیه کنم ممنون میشم بازم دمت گرم
|
مصطفي انصافي
چهارشنبه 11 ارديبهشت 1387 - 21:33
-11 |
|
|
|
من از وايلدر هفت هشت تايي ديدم. خب اين را هم بايد ببينم. حرف مهمي براي گفتن نداشتم. فقط براي حمايت معنوي از روزنوشت هايت نوشتم!
|
رضا کاظمی
پنجشنبه 12 ارديبهشت 1387 - 4:40
-3 |
|
|
|
سلام نوید جان یه اتفاق عجیب و بامزه همین چند ثانیه پیش افتاد. الان حدودا سه و نیم بعد نیمه شبه و من روزنوشتتو دیدم .چند وقته که این فیلم استاد رو در نوبت دیدن داشتم چون باید برای مطلبی درباره سینما و اعتیاد از اون استفاده کنم... یه لحظه به ذهنم رسید و گفتم راستی چرا یادم رفته این فیلمو ببینم؟ حالا این وقت شب چطوری بین این همه خرت و پرت پیداش کنم؟ یه قفسه دست راستم هست که توش فقط فیلمه. توی تاریکی ( فقط کامپیوتر روشن بود) دست کردم تو قفسه و به عادت یه حلقه ده تایی دی وی دی که نزدیکتر از همه بود رو ورداشتم و نگاه کردم... باورم نشد. تو هم باورت نمیشه نوشته بود روشprivate life of sherlock holmes فارسی هم نوشته بود وایلدر البته خط خرچنگ قورباغه خودمه که نمی دونم کی نوشتم... اینقد حال کردم که گفتم همین حالا واست بنویسم اینو... عجیبه..همین حالا هم میرم به افتخار این تقارن باحال می بینمش . دمت گرم... خیلی این اتفاقها حال و انرژی میده...به امید دیدار.(
|
sina bakhshi sadr
پنجشنبه 12 ارديبهشت 1387 - 17:39
-1 |
|
|
|
بسم الله الرحمن الرحيم شرلوك هلمز هميشه جذاب بوده يا اقلا اكثرا.
|