در پست قبلي از تقابل و مواجهه نويسنده/ خالق با سويه تيره و شيطانيِ درگيرِ روح اش گفتم و بهترين نمونه هايم از «بارتن فينك» كوئن ها و «ساختارشكني هري» وودي آلن بود. به نظرم اين «Me, Myself and I»، يا به عبارتي تلاطم «نهاد»، «من برتر» و «من واقع گرا»ي هنرمند، در آن ها به خوبي نشان داده شده. مصداق اش هم بوي گوگردي بود كه بعد از گفتن اش توي فضا پيچيد!
اما اين سه (تَن؟!) به اين سادگي ها نويسنده را رها نخواهد كرد. و در خيلي از گونه هاي سينمايي و ادبيات داستاني، طوري ديگر ظاهر شده است. چرا راه دور برويم؛ اصلا همان ديالوگي كه در پست قبلي از زبان چارلي (روحِ تاريك بارت) نوشتم:«...اونا (زن و شوهر) مثه آب و آتيش بودن...يه نفر سومي لازم بود كه بياد و آشتي شون بده.»، اشاره اي بود از سويِ كوئن ها به ظرافت شان در پرداختِ كمدي هاي رمانتيك. بله، باز هم زوج هاي عجيب و غريب و ناجورِ اين طور قصه ها كه البته برآيندشان، شخصيت سومي مي آفريند. تأكيد مي كنم؛ هري بلاك (وودي آلن) را هم كه در «ساختارشكني هري» ديديم، وقتي ايده هايش براي نوشتن/ خلق، دوباره شكوفا مي شوند كه دست فِي (اليزابت شاو)، محبوبه اش را در دست سويه تاريكِ خود، لاري (بيلي كريستال) مي گذارد.
...البته اگر از شوخيِ برادرانِ فارلي با اين مضمون و «Me, Myself and Irene» شان بگذريم! مي شود نيل سايمن نمايش نامه نويس را طلايه دارِ اين طور كمدي ها دانست. براي اثبات اين ادعا، از چند فصلِ بامزه و غريب و ديالوگ نويسيِ غبطه انگيزِ خود استاد نمونه مي آورم و در آخر- با اجازه جمع- تك خال ام را رو مي كنم...
در اين زمينه می توان مثال های قابل اشاره ای از «پابرهنه در پارک» آورد. ساختمانی که کوری (جين فاندا، با صداي مرحوم تاجي احمدي) برای شروع زندگی مشترک اجاره کرده پر است از زوج های عجيب، اين را پل (رابرت ردفورد با صداي جلال مقامي) با گوش های خودش در مشروب فروشی محل شنيده و ما هم خيلی گذرا آن ها را می بينيم، مثل آقا و خانم جی.باسکو که هر دو از يک جنس هستند و کسی نمی داند کدام به کدام است يا ساکن طبقه چهارم که نه تنها پل و کوری بلکه هيچ کس ديگر هم رفت و آمد او را نديده و نمی دانند کيست، فقط با توجه به نه تا قوطی خالی کنسرو ساردين که هر روز جلوی در خانة او است، پل می گويد:«به نظرم يه گربة بزرگه با يه قوطی باز کن!»- که در نوع خود زوج جالبی است!- اين قضية زوج های نامتناسب انقدر برای سايمن جالب است که حتی شخصيت هايش در ميانة ديالوگ های حاضر جوابانه شان، حيوان عجيب مورد علاقة خود را برای زندگی بر طرف مقابل ترجيح می دهند، همان طور که اليوت (ريچارد دريفوس با صداي ناصر طهماسب) در «دختر خداحافظی» پلا (مارشا ميسن با صداي شهلا ناظريان) را تهديد می کند:«حتی اگه دلم بخواد يه کانگوروی يه چشمی رو هم ميارم خونه...»، کوری بعد از يک دعوای حسابی به پل می گويد:«بهتره بری و ديگه بر نگردی چون فردا می خوام يه سگ گنده بخرم.»
...وقتی کوری، پل را تهديد می کند که يک سگ گنده، جايگزينش خواهد کرد، پل برای اين زوج که می توانند پابرهنه با هم در سنترال پارک قدم بزنند آرزوی موفقيت می کند. اين شوخی بامزه و زيرکانه سال ها بعد در کمدی رمانتيک «Playing By Heart» (ويلارد کارول) به درون ماية اصلی فيلم تبديل می شود و جوآن(آنجلينا جولی)، يکی از شخصيت های داستان که فقط با يک گربة يک چشم هم خانه است، در يک مکالمة تلفنی اعتراف می کند:«تا حالا به اين فکر کردی، انقدر که ما سعی می کنيم حيوون ها مون رو به انسان شبيه کنيم، اون ها ما رو به انسان شبيه می کنن!»...
...و اما دست آخر برآيندم از اين همه حديثِ بي ربط، يك رونمايي است از ديالوگِ شون كانري/ پل رو به همسرش، هانا (جينا رولندز) در همين كمدي رمانتيك «Playing By Heart». كه وقتي هانا مي فهمد بعد از كلي زندگي زناشويي، هنوز همسرش، عكسِ وندي، معشوقه قبلي اش را در وسايل اش نگه داشته:
پل: يادته به بچه هامون درباره عاشق شدن چي گفتي؟...گفتي كه خيلي سريع همه چيز رو درباره طرف مي فهمي و اگه اين عشق حقيقي باشه، شروع مي كني به اين كه خودت رو از نگاه اون ببيني. و اين باعث ميشه كه خودت بهتر بشي و تقريبا مثه اين ميمونه كه عاشق خودت مي شي...
هانا: من اينارو گفتم؟!
پل: اوهوم...اون 25 سال پيش بود و من حس كردم كه دوباره به اون احتياج دارم، اين كه احساس كنم لايق دوست داشته شدن هستم...
هانا: نمي تونستي اين حس رو با من داشته باشي؟!
پل: ...من كه يادم نرفته بود چرا تو رو دوست داشتم، اما يادم رفته بود كه تو چرا من رو دوست داشتي و وندي باعث شد كه يادم بياد!!
...و اين شايد بزرگ ترين و در نوع خود بي نظيرترين توجيه براي وجود و حضورِ شخصِ سوم و رفع و رجوعِ اين گونه سوتي هايِ احساسيِ فردي است با تمام تلاطم هاي بي وقفه دروني اش! باز كه بوي گوگرد مي آيد اين جا!
٭ديالوگِ گران مايه دوستِ ترومپت نوازِ جوآن در «Playing By Heart».
بازگشت به روز نوشتهاي نويد غضنفري