دوشنبه 1 آذر 1389 - 0:47



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 



جمعه 5 بهمن 1386 - 15:54

Me, Myself and I



بارت (تورتورو) نويسنده متفكرِ «بارتن فينك» در آن هتل كوفتي (باز هم يك اتاق درب و داغان در يك هتل عجيب، به سبك و سياق داستان هاي كينگ) همين طور به صفحه سفيد كاغذ توي ماشين تايپ روبرويش خيره مانده و منتظر ايده اي چيزي است. امان از آن موقعي كه نويسنده، به خاطر محكوم بودن اش به خلق، بايد بنويسد، حالا يا در حال و هواي نوشتن نيست يا به موضوع بي علاقه است. بارت براي نوشتن فيلم نامه اي براي يك فيلم رده ب درباره كشتي گيري دنبال ايده است كه يكهو سر و كله چارلي (جان گودمن) ساكن اتاق بغلي (واقع در طبقه ششم!) پيدا مي شود. چارلي از بارت درباره خانواده اش، اين كه تنهاست يا نه، دوست دختري دارد يا نه مي پرسد، از اين كه گوش اش عفونت كرده و همين طور دارد ازش چرك مي آيد بيرون و به خاطر همين پنبه مي گذارد توي شان! (بارت هم در آخر براي اين كه بتواند در آن هتل لعنتي حواس اش را جمع كند براي نوشتن، پنبه مي گذارد توي گوش اش)...اما در همين سكانس ديالوگ هايي بين بارت و چارلي رد و بدل مي شود كه به نظرم كليدِ ورود به دنيايِ فيلم مي شود.
چارلي كه به گفته خودش مأمور بيمه است به بارت مي گويد در كارش، با زن هاي تنها و شكست خورده زيادي سر و كار دارد و بعد ماجراي يكي شان را نعريف مي كند:

چارلي: ميدوني، اونا برام بيش تر از يه مشتري هستن...شوهرش تو شهر نبود، اونا مثه آب و آتيش بودن، يه نفر سومي لازم بود كه بياد آشتي شون بده
بارت: به ات حسوديم ميشه چارلي...ميدوني چي بدست مياري، چي مي خواي. كار من همه اش فرورفتنه...از اون ته بايد يه چيزي بكشي بيرون، يه چيز شريف...و اين فرورفتن در اعماق ميتونه خيلي دردناك باشه...

دقيقا همين جاست كه دست و پنجه نرم كردنِ بارت (كشتي گرفتن؟) با روحِ شيطاني اش، مصداق مي يابد. هري بلاك (وودي آلن) در «ساختارشكني هري» نيز وقتي ايده به قلاب ذهن اش مي افتد و بالاخره ماشين تايپ اش را كمي جلو مي كشد تا بالاخره بنويسد كه با شياطين اش مصالحه مي كند!
...
پي نوشت:
چقدر اين جا بوي گوگرد پيچيده توي فضا!


بازگشت به روز نوشت‌هاي نويد غضنفري

نظرات

سوفیا
شنبه 6 بهمن 1386 - 4:32
-8
موافقم مخالفم
 

سلام

چقدر بوی گوگرد پیچیده تو فضا!

آخرش آتش می‌گیره!

چقدر من عاشق این فیلم هستم!

بخصوص جایی که بارت از خواب بیدار می شود و پشه را روی کتف زن می بیند و می‌آید پشه را بکشد خون جاری می شود و می‌بیند زن مرده!

بی‌شک درخشان ترین فیلم کوئن‌ها ست.

عاشق سوررئالیسم‌اش هستم. عاشق فیلمنامهء فوق‌العاده‌اش. و عاشق جان‌تورتورو.

واکنش‌های بی‌نظیر چهرهء جان‌تورتورو. طنزتلخ ناب. ابزورد.

خیلی لذت بردم (به خصوص از دیالوگها)

ممنون

مهدی رحمن
شنبه 6 بهمن 1386 - 15:57
-2
موافقم مخالفم
 

1.فیلم اصلی را با آن دیالوگ شاهکارش دادی به خورد موضوعت.نوش جان.باب طبع ما بود.چوب پنبه ها و طبقه ششم را هم خوب آمدی.از این چیزهایی که می بینی خوشم می آید.

2.حالا می ماند دونگ سینمایی من.قریب ترینش اقتباس است با آن چارلی کافمن زشت و کچلش.هیچ چیز ندارد تا مخلوقش را از دل کتاب در آورد.او آدمی نیست که از آن رمان ارکیده را بخواهد برایش تا نمایشگاه بین المللی گل برود و آن چرندیات را بار مخلوقش بکند.ارکیده مگگافین روانی گننده چارلیست و البته همان به در و دیفال زدن هنرمند بیچاره که تو روز نوشت قبلی صرف کردید.سکانس استودیو و جان مالکوویچ هم همان همقطارانند که مخلوقی عزیزی برای خود دارند و چارلی با سر بی کلاهش آن گوشه نکبتی، روحش را خونبار سق می زند.آن جوانک مو دم اسبی و لاغر هم که...من جایش بودم همانجا یک روولور می خریدم خالی می کردم تو مغزم بعد از سیگار آخر.

3.آخرین نمای اقتباس گلهای نا مربوطیست که حاضرم قسم بخورم از هیچ نوع ارکیده ای نیستند.مخلوق چارلی آنهایند.همان فواره خون اندام احساسی.

4.راتاتویی یادم آمد این وسط.آنتوان اگو را می گویم.مردی که عاشق طعم بود و که هنرش درک هنر بود و گوستیو آخرین شاهکارش.گوستی که مرد، فصلهای آشفتگی او شروع شده بود و پرسپکتیو را می خواست و میدانست که فقط گوستیو به او آنرا می داد.(گوستیو را بخاطر این دق داد که گفته بود هر کسی می تواند پرسپکتیو بدهد خورد مردم .نه بخاطرغذاهای بی نظیرش نبود.انتوان منصف است)و خب فی النتها موش استخوانی ناز با رفقای چرکش شدند فواره خون تازه اگو و شاید آخرین و بعیدترین درک برایش.

مهدی رحمن
شنبه 6 بهمن 1386 - 16:7
-2
موافقم مخالفم
 

گوگرد هان.کبریت کشیده اند برای محترق کردن جانی یا بوی پوکه های وینسنت و جولز تو مخ برت بیچاره(بی چاره؟) قبل کشف و شهود وینفیلد.مرد ما در انگلوود.هان؟با نکند خودت ماشه ای چیزی کشیده ای؟

کاوه اسماعیلی
شنبه 6 بهمن 1386 - 17:19
-18
موافقم مخالفم
 

البته این را برای روزنوشت قبل نوشتم و دادم اما گویا نیامده.اینجا مینویسم چون قبلی پودر میشود.(((اگر جایی تند رفتم خودت حذفش کن امیر جان.اعتراض که قراره نکنیم.حداقل زحمت تو را که میتوانیم زیاد کنیم.به جان تو همین کرم کوچک هم ازمان در نیاید دق می کنیم.))) نگرانت شده بودیم ولی حالا که فهمیدم رفته بودی جایی که از اینترنت و اینجور چیزها خبری نبود خوشحالم.اینکه با موسیقی ها و فیلمهایت خلوت کردی کلی جای شکر دارد.آن هم این روزها که چنین فرصت هایی را توی هوا میزنم. ... سیاوش جان...حالت را درک میکنم.این موقعها سلمای وجودم بیدارم میشود و ناکارم میکند.جدا از رقصنده در تاریکی نظرت در مورد صدای سحر انگیز بیورک چیست؟کلیپ It's Oh So Quiet اش را دیده ای؟تکانت میدهد...این هم لینکش http://uk.youtube.com/watch?v=g8Z1MpcyqQU

کاوه اسماعیلی
شنبه 6 بهمن 1386 - 17:35
12
موافقم مخالفم
 

اما می ماند روزنوشت جدید نوید خان که محشر بود.بوی گوگرد هم آتش این روزنوشت است که همه مان را سوزاند.این خالق بودن هم کلی جای کار دارد.مهدی رحمان هم که از اقتباس نوشته.ایرج کریمی هم در سوپر مطلبش در این شماره فیلم کولاک کرده.نیما یک مصاحبه درجه یک با آتیلا پسیانی داشته.تو هم که آتشت را به پا کردی.می ماند من و کامنتم...باید باهاش چه کنم.حالا برای خلق کردن یک کامنت شریف دو سه جمله ای باید به کدام تو دست بکشم.سیگار هست.مداد هست.خودکار.خانه خالی .کیبورد خوب.اریک کلاپتون هم که هست.پنجره باز است و باران دارد این برف کثیف را جمع میکند.همه چیز هم مهیا ست.پس چرا من چیز ازم بر نمی آید.این باغبان خانه مان هم بدجوری سریش شده.میگوید این درخت پرتغال را که شکسته میتوانیم دو نفری بلندش کنیم.چقدر شبیه نعمت الله گرجی هم هست.(این جور مواقع است که میگویند مرد حسابی تو که همه امار را دادی داری از درخت گلابی حرف میزنی.پس این اسم بردن از گرجی چرا.این توهین به شعور مردم چرا؟ما هنرمند بشو نیستیم که نیستیم.به قول نائی جان..."نه خیر سیفید نیبه که نیبه")پس باید بروم.خلق کردن بماند برای خدا....

سوفیا
شنبه 6 بهمن 1386 - 17:44
7
موافقم مخالفم
 

سلام

چقدر بوی گوگرد پیچیده تو فضا!

آخرش آتش می‌گیره!

چقدر من عاشق این فیلم هستم!

بخصوص جایی که بارت از خواب بیدار می شود و پشه را روی کتف زن می بیند و می‌آید پشه را بکشد خون جاری می شود و می‌بیند زن مرده!

بی‌شک درخشان ترین فیلم کوئن‌ها ست.

عاشق سوررئالیسم‌اش هستم. عاشق فیلمنامهء فوق‌العاده‌اش. و عاشق جان‌تورتورو.

واکنش‌های بی‌نظیر چهرهء جان‌تورتورو. طنزتلخ ناب. ابزورد.

خیلی لذت بردم (به خصوص از دیالوگها)

ممنون

سیاوش پاکدامن
يکشنبه 7 بهمن 1386 - 13:24
-8
موافقم مخالفم
 

خدا چکارت نکند نوید که با روزنوشتت کاری کردی که بلای بارت بر سرم بیاید. بیست و چهار ساعت داشتم زور میزدم که کامنتی بیافرینم که اگر ربطی به روزنوشت نداشته باشد (مثل قبلی ها) حد اقل بی ربط هم نباشد. اما دریغ از یک کلمه. بعد هم که آمدیم دیدیم مهدی رحمن و کاوه زده اند وسط خال و رفته اند. خب ما تیرمان را (مگر اصلا تیری بود؟!) را گذاشتیم داخل غلاف و رفتیم برای دل خودمان کبک بزنیم.

****

کاوه، کلیپی که گفتی را تازه دیدم، پسر چه خوب در حال و هوای عشق را نشن میداد. چه وقتی که سکوت وهم انگیز ی همه جا را میگیرد و چه وقتی فریادهای گوشخراش بیورک (کوفت، این چه طرز خوندنه – شرمنده که این هم اتاقیم پابرهنه پرید وسط گپمان) دیوانه مان میکند. اصلا یک چیزی، بیورک اینجا نقش قلب ما را بازی نمیکند؟!

از صدای جادویی گفتی، من میگویم صدایی کودکانه و نپخته ( منظورم تکنیک نیست جنس صدا را میگویم) که به شدت معصومش میکند. و چهره کودکانه و معصوم بیورک – که انگ صدایش هم هست- یکی از دلایل اصلی تاثیر گذاری رقصنده در تاریکی است ( وقتی در مقابل مشکلات لبخند میزد، جانم آتش میگرفت). اصلا بگویم صدای کودک درون و خلاص.

راستی این کلیپ به نظرم بدجور به کار امیر جلالی می آید. با اجازت آن را آن طرف به امیر پیشنهاد میکنم.

یک ابهام هم دارم، میدانی منظور بیورک از Its nice and quiet بعد از عشق، چیست؟

آخ آخ آن تراولینگ آخر کلیپ را داشت یادم میرفت. بیا پرواز کنیم.

***

دفعه بعد میگویم حکایت من در اینجا حکایت چیست.

رضا کاظمی
دوشنبه 8 بهمن 1386 - 5:33
7
موافقم مخالفم
 

جان گودمن توی بارتون فینک میگه: ماسه نفر تنهاییم، من ،خودم و روحم ... من که خیلی حال کردم.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 1.46450996399 seconds.