اين مقدمه يا هر چيز ديگري كه اسمش را مي گذاريد، بايد پيش از آن كه بخشِ خاطره انگيز و لذت بخشِ «موسيقي فيلم» در سايت كليد بخورد نوشته مي شد؛ حالا كه قرار است اين جا از «وصلت صدا و تصوير» بگوييم و مي خواهيم بخشي از خاطرات مشترك مان را اين گونه مرور كنيم.
زماني، وقتي جايي مي ديديم فقط كمي راجع به اين «وصلت» (حالا از هر نوع اش: ديالوگ از بَر كُن ها كه دوبله بازها هم زيرمجموعه اي ازش هستند يا مبتلايان به جنونِ عشق به موسيقي فيلم و در بيش تر مواقع هر دو با هم!) نوشته اند، پيش خودمان حسرت خوارانه مي گفتيم كه كاش مي شد صداها را هم ضميمه كاغذ و آن نوشته كرد تا لذت هضم آن دو برابر شود. مي شناسم خوره هايي را كه به خاطر رفع اين عطش فطري، مثلا لحن و طرز «مارتا» گفتن جليلوند به جاي ريچارد برتن در «چه كسي از ويرجينيا وولف مي ترسد؟» را به حافظه سپرده يا ملودي ها و هارموني هاي فرّاري مثل ساخته شيفرين در «هري كثيف» و «بوليت» يا كار باربيري روي تمِ «آخرين تانگو در پاريس» را چنان حفظ شده اند كه برايمان غبطه انگيز و كمي دست نيافتني به نظر مي رسد اما اين «استعداد فراموش شده» باز هم در لحظه ها و جاهايي كه بايد كامل جواب گو نيست. اصلا چرا هي بيراهه و فالش بزنيم، همين مقدمه كامبيز كاهه در كتاب آهنگ سازان بهزاد رحيميان (كه هر جا مي شده ازش نقل كرده ام و اين جا هم دارم مو به مو از آن مي گيرم) كه واگيرِ بيماريِ حادش را به سرعت داد! و با اولين دور خواندنش، توي ذهنم افتادم دنبالِ تمِ «گريزپا»يي كه مكس استاينر براي «خواب ابدي» هاكس ساخته و چند سال پيش آن را در شبكه تي ان تي ديده بودم و رابطه اش با خنده هاي گاه و بي گاهِ فيليپ مارلو را كشف كرده بودم. جالب اين كه فقط با شنيدن و زمزمه دوباره آن تم مي شد حالت هاي شيطنت آميز چهره بوگارت را در نقش مارلو تصور كرد.
حالا موقعيتي پيش آمده كه مي شود اين بيماري را پخش كرد، گسترش داد! بدن ها مستعد به دريافت اين ويروس است و فضا ناقل جديِ آن. فرصتي پيش آمده و مي شود صدا را ضميمه صفحه كرد. شما چه پيشنهادي براي شيوعِ هر چه بيش تر و گسترده ترِ بيماريِ عشقِ به موسيقيِ فيلم داريد؟ اين بخشِ تازه سايت را ديده ايد؟! بياييد راجع به نحوه ارائه اش، ايده بدهيد. همين طور پيش برويم خوب است؟
...
پ.ن: براي اين كه محك بزنم چقدر آماده ايد براي گرفتن اين بيماري؛ بگوييد اين قطعه مسحور كننده كه گذاشته ام اين جا موسيقيِ چه فيلمي است و ساخته كيست؟ از روي صدايي كه براي سينت سايزر انتخاب شده و افكت «وا وا»ي گيتار الكتريك اش مي توان فهميد اصالت دهه 1970 را دارد. اگر گفتيد چرا ملوديِ آن براي نسلِ ما بيش از حد خاطره انگيز است؟! آخر يكي دوبار بيش تر فيلم اصلي اش از تلويزيون مان پخش نشد.
بفرماييد، راهنمايي از اين بهتر مي خواستيد رفقا؟ به عنوان جايزه تان مي توانم بعدا تم اصلي اش را بگذارم توي بخشِ «موسيقي فيلم»!
بازگشت به روز نوشتهاي نويد غضنفري
سیاوش پاکدامن
دوشنبه 3 دي 1386 - 11:57
-10 |
|
|
|
من نمیدانم با این نوید چه کنم. همیشه کاری میکند که به جای نوشیدنی مخصوص صاب کافه، همان چای قدیمی را سفارش بدهم و فقط به بوی نوشیدنی مخصوص قانع باشم.عیب ندارد، بالاخره ما هم به آنجا میرسیم که بفهمیم نوشیدنی مخصوص را با قاشق بخوریم یا چنگال. . این موسیقی ات هم که عجب چیز تمیزی بود. نمیدانم از کدام گنجه درش آوردی ولی مهم این است که سر حال آمدم. راستش یه جورایی یاد حرفه ای بلموندو افتادم. . این فیلم 1408 به نظرم نمره 1 را با ارفاق از 10 میگیرد. یک کپی برداری سر در گم از فیلمهای لینچ بود. آدم اگر چیزی از داستان فیلمهای لینچ سر در نیاورد آنقدر نشانه و نکته دم دستش هست که با آن خیال پردازی کند ولی اینجا مطلقا هیچ خبری از هیچی نیست. حتی غافلگیری های داستان هم ضد حال هستند تا راهگشا. یک مشت اتفاقات که معلوم نیست خواب است یا رویا. فیلم موضع خود را معلوم نمیکند و از یک شروع معمولی به سبک فیلمهای جن و روح وارد وادی وهم و خیالات میشود و حتی در قسمتهایی به جومانجی تنه میزند. . چرا کسی درباره مل بروکس صحبت نمیکند. رابین هودش را تازگی ها دیدم و از اول تا آخرش یک نفس خندیدم. برای من چیزی همرده سیمپسونها بود، با همان ریزه کاری ها و شوخی هایی که از تیتراژ شروع میشود و تا لحظه آخر ادامه دارد.
|
نويد غضنفري
دوشنبه 3 دي 1386 - 18:39
2 |
|
|
|
كاوه، عزيزم به خدا اگر بگويم همه احساسم راجع به «3:10 به يوما» را با همان يادداشت (كه يادش بخير با چه حالي نوشتم!!) درباره موسيقي اش ريخته ام بيرون؛ بيراه نگفته ام. همه احساسم را رفيق...نوبت شماست حالا... ...بچه ها منتظر پاسخ ام...زودتر بگوييد تا نكته اصلي اين موسيقي را رو كنم برايتان...بجنبيد رفقا
|
جواد رهبر
سهشنبه 4 دي 1386 - 13:55
-2 |
|
|
|
نوید جان سلام. با اینکه قطعه یک چیزهایی یادم آورد اما مطمئن نیستم در موردشان! من تسلیم! بعضی وقت ها هم شکست لازمه! دیدی پرسپولیس چه جوری باخت؟ بگو ببینیم چیه؟ من پیشنهاد هم نمی دهم. ولی یک نکته مهم: الان یعنی دیگه آمادگی دریافت آن ویروس را ندارم؟ یعنی رد شدم؟ (ایکون گریه ی یاهم مسنجر به تعداد زیاد) راستی جریان این غمگین بودن چیه؟ قربانت!
|
جواد رهبر
سهشنبه 4 دي 1386 - 13:59
10 |
|
|
|
اما حرف در این مورد زیاد دارم ها! حالا می گم!
|
کاوه اسماعیلی
سهشنبه 4 دي 1386 - 15:7
-5 |
|
|
|
آقا جایزه رو بی خیال شدیم...دلمون طاقت نیاورد.آقا اجازه ..نوک زبونمونه ها.تقلب تقلب برسونین.... میدانم نوید جان.همانطور که خودت گفتی مثل راجر ایبرت همه چیز را اولش بیرون ریختی.بذار سوالم را جور دیگری مطرح کنم.آرش خوشخو در مطلبی در اعتماد در مورد فیلم "3:10 به یوما" گفته چون نتوانسته ساختار شکنی کند و به قواعد قدیمی ژانر وفادار بوده در حد یک فیلم خوش ساخت باقی می ماند و فیلم ماندگاری نخواهد بود.(مثالش را از نابخشوده کلینت استوود اورده)اول اینکه این استدلال درست است ؟ و دیگر اینکه آیا واقعا همه قواعد ثابت شده وسترن در این فیلم مو به مو رعایت شده؟سایرین هم جواب بدند....
|
صوفیا نصرالهی
چهارشنبه 5 دي 1386 - 1:37
4 |
|
|
|
نوید جان!تو رو خدا یه راهنمایی بکن!مطمئن مطمئنم که شنیدمش!یعنی همون نت اول که رفت توی مغزم یه پالس از خاطراتم دریافت کردم!ولی انگار خیلی دوره!نکنه اصلا از این آهنگ روی چه میدونم فیلم یا سریال یا حتی کارتونی استفاده کردن و پخش کردن که انقدر برام آشناس؟!100% میدونم که یه جای مغزم هست.حتی حس می کنم که خیلی دوستش داشتم و خاطره داشتم.بدووووووووو!نیاز به راهنمایی دارم.این دفعه چهارمه که دارم گوش میدم!!!خوابم نمیبره امشب ها! (این ایده های شماها واقعا عالیه!این که ما رو هم در این لذت ها سهیم می کنین واقعا محشره!مرسی.به خصوص این آهنگ که گذاشتی....) یه جاهایی منو یاد صحنه هایی از آلن دلون و قدم زدنش توی خیابان های تاریک روی سنگفرش های بارون خورده انداخت ولی نه...فکر نکنم!تو مغزم داره یه عالمه تصویر سیاه و سفید بالا پایین میره.منتظر کاملش هستیم.زود لطفا.
|
امید غیائی
چهارشنبه 5 دي 1386 - 21:45
2 |
|
|
|
بیماریت واگیرش را دارد میدهد. ببینم ترمی واحدی است این آموزشگاهتان یا سالی واحدی؟! مشروطی که در کار نیست؟! مرا اخر لیستت اضافه کن رفیق. نمره ام را هم لطفا بده.......امممممممممممم...... 25/0 لطفا. عاشق این نمره کوفتیم. همین.
|
کاوه اسماعیلی
چهارشنبه 5 دي 1386 - 23:45
3 |
|
|
|
جمعیت خواستاران ویروس صوفیا گفته منو یاد جاهایی می اندازد.میدانم بی ربط است ولی مرا یاد پدر تاک می اندازد وقتی داروغه دارد میبردش و موش کلیسا زیر باران دارد نگاهش میکند.... نوید جان از دستمان نا امید نشو.... در کافه امید قادری گفتم که چندی پیش شین را روی پرده دیدم.اینجا وسترن بازهای محرمی داریم.میخواهم آن صحنه ای را که بیهوشم کرد بگویم کجا بود....سکانس آخرش.شین برای مبارزه وارد کافه میشود.به پیشخوان بار تکیه میزند.اینجا جایست که جرج استیونس باید دلبری بکند و دیدن نماهایش روی پرده جانم را در آورد.سه نما از سه زاویه مختلف از صورت شین.از پشت رو به جک ویلسون.از بغل و نیمرخ صورتش با رایکر در پس زمینه.و از روبه رو...همان نمایی که صورت تر و تمیز آلن لد حالا خیلی فرق میکند با اولین حضورش که چهره خیلی خوبش با آن موهای بلوند شانه کرده و صورت بدون پیچیدگیش برای بیننده این سالهای سینمای وسترن خیلی خیلی تو ذوق زننده بود.باید این چند ثانیه را روی پرده ببینید تا بفهمید هنوز فیلم را ندیده اید و بعد آن نمای خیره کننده...پسرک برای آخرین بار شین را صدا میکند و سوار بی گذشته و بی آینده ما رو به افق می رود.
|
صوفیا نصرالهی
جمعه 7 دي 1386 - 14:57
0 |
|
|
|
کاوه جااااااااااااااااان زنده باد!راست میگی!یه تیکه ش دقیقا همون قسمتیه که تو کارتون رابین هود داروغه پدر روحانی و موش ها رو دستگیر کرده و زیر بارون داره میبره زندان!!!(یعنی من موش ها و پدر روحانی رو با آلن دلون اشتباه گرفتم؟!D:) نوید جان نوبته تو هستش!بگو دیگه!راهنمایی چیزی!
|
ولگرد سیگاری
جمعه 7 دي 1386 - 18:5
2 |
|
|
|
عجب فضایی ساختی برای پستت با این عکس باب و سوزی کاور فری ویلینگ،و این آهنگ دیووانه کننده ات.مال چی بود خدایا؟مرا یاد بیتر مون می اندازد اتمسفر پستت.
|
سولماز
چهارشنبه 12 دي 1386 - 0:11
2 |
|
|
|
بازم تو نوید غضنفری!جشنواره فرانسه رو یادت هس؟واون cd اهنگهارو که رو روان ادم جفتک وارو میزد..... یادت نیس اما خوش قول بودی و ...با اینکه حتی به اسم نمیشناختی تشنه دیدنو حدس اثاری که درک کرده بودی بر دیگران بودی...دوباره همون قدر افسونو حسرتو خاطره برانگیزه اهنگات!
|