دوشنبه 1 آذر 1389 - 0:21



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 



چهارشنبه 7 آذر 1386 - 11:28

ترانه اي كه اين روزها زياد مي شنوم ٭


نمي دانم معتقديد كه تماشاي بعضي فيلم ها مختص موقع هاي خاصي از روز يا فصل هاي خاصي از سال است؟! مثلا «چه كسي از ويرجينيا ولف مي ترسد» و «ماه تلخ» فيلم هاي متعلق به دم صبح اند! و تماشايشان آن موقع تأثير بيش تري دارد (حاضرم شرط ببندم!). «بيليارد باز» و «ريو براوو» به شدت تابستاني اند و اگر همين طور حسي پيش برويم؛ «پل هاي مديسون كانتي»- به رغم فضاي گرم تابستاني اش- براي شب چله ساخته و پرداخته شده. فكر هم نمي كنم ربطي به اين منطق داشته باشد كه هر كدام از ما اين ها را اولين بار چه موقع از روز يا سال ديده – كه من «پل ها...» را شب چله اي بود ديدم!- يا اين كه آن فضا و زمان بخصوص در لحظه اي جايي از فيلم، دريغ انگيز از آب درآمده- كه فصل وعده ديدار دم صبح امانوئل سينيه و پيتر كايوت، روي سنگ فرش هاي خيابان هاي خلوت پاريس در «ماه تلخ»، چقدر ديوانه ات مي كند- قضيه نمي تواند به اين سادگي ها باشد. يقينا فضاها برايمان به گونه اي است كه انگار جايي در درونمان آن را تجربه كرده ايم، زيسته ايم اش. به قول هوشنگ گلمكاني در نقد «تنگنا»ي كتاب تنگناي اش (كه استاد هم براي تعريف «حال» دگرگون خود از تعابير استاد ديگري- پرويز دوايي- بهره برده):«...«سرگيجه» مرا زنده مي كند...(سرگيجه) مرا به پشت درهاي بسته خاطرات گذشته ام برمي گرداند، و من زمزمه پشت اين در را مي شنوم و خودم را به در مي چسبانم، يكي دو كلمه جسته و گريخته به گوشم مي خورد، مي لرزم، محو مي شوم...من در مقابل جوشش اين احوال و اوهام لال مي مانم...(پاييز 1341)...
...خب، حالا چرا من دوباره بنويسم؟ همين هاست ديگر...
اما ترانه اين روزهاي من، ترانه پاييز، كه انگار جايي در درون ام نشسته منتظر، تا اولين سوز بيايد، فورا سرباز مي كند و غمبرك مي زند روي تمام تن ام: «ديوانه وار»...
اصلا مهم نيست اولين بار، «ديوانه وار» را كي ديده ام، شب بوده يا دم صبح؟ زمستان يا بهار بوده؟! مي دانم داشته ام اش. همراهم بوده مدام. يا به قول همان استاد معظم:«انگار جايي «آن» را كسي در گوشم خوانده است، در حالتي ميان خواب و بيداري.» وضعيت ام همچو دكتر واكر (هريسون فورد) است، رفته رفته، كنار ميشل (امانوئل سينيه):«Strange! I've Seen That Face Before…» مثل هارموني هاي سينت سايزرِ همين ترانه گريس جونز، مشهور به ليبرتانگو. مثل نواي دريغ انگيز آكاردئوني كه معلوم است از دل هارموني هاي ويژه موريكونه متولد شده (مي دانستيد يكي از سازندگان اين ترانه جونز، ناتالي دلون است؟ گفتم اصالت همان دوره را دارد) غرابت حال ام درست مثل نگاه هاي ريچارد واكر است به ميشل توي آن ديسكو. مي شناسم اش، به جايش مي آورم، اما تابِ اين همه را ندارم، زياد است برايم! مگر كارآگاه اسكاتي در «سرگيجه» توانست رؤياي مادلين را در واقعيتِ بي ترحم اطراف تاب بياورد؟ مگر جيسن بورن مي تواند وهم و خيال ماري را حتي با نگه داشتن يك قطعه عكس شان زنده كند؟: «شگفتا...گويي اين چهره را جايي ديده ام!...». اين روزهاي پاييز را مدام با اين ترانه جانسوز گريس جونز در كرخي كامل مي گذرانم. ترانه اي كه به قول دكتر واكر:« اين روزها زياد مي شنوم».

٭تقديم به دوست و استاد عزيزم امير پوريا و مطلب «...يعني پاريس اين قدر عوض شده؟!» اش در اولين دوباره بنواز سام مجله دنياي تصوير (شماره 109)


بازگشت به روز نوشت‌هاي نويد غضنفري

نظرات

farshid
چهارشنبه 7 آذر 1386 - 23:14
4
موافقم مخالفم
 

این که دیدن دوباره ی فیلمها موقع خاصی دارد تا حدودی درست است و جور در می اید مثل سامورایی که گاهی ادم احساس می کند باید اخر شب چراغ ها را خاموش کند و برود توی فیلم و تمام که می شود انگار دوباره شروع می شوی!!

انیمیشن ها را ساعت های اول شب هم میشه دید کارهای حماسی هم به نظرم زیاد فرقی ندارد چه موقع ببینی ولی فیلمهایی هستند که باید وقتی سکوت شبانه همه جا را فرا گرفته با انها خلوت کنی بی خوابی هم از ان فیلمهایی هست که باید اخر شب دید!!

farshid

امید غیائی
پنجشنبه 8 آذر 1386 - 14:5
2
موافقم مخالفم
 

سلام استاد.

این از اون روزنوشتهایی بود که معنی دقیق یه عاشق سینما رو میتونی از توش پیدا کنی.زمان برای دیدن فیلمهای مختلف از اون نکته هاییه که به این راحتی به دست نمیاد. خیلی وقتها میشینی یه فیلم که فکر میکنی شاهکاره رو میبینی و اصلا حال نمیکنی ولی بعدا اونقدر بهت مزه میده که میره تو محبوبهات.

مثلا من پریشب سالو رو دیدم و صلا خوشم نیومد که هیچی تازه کلی هم به خودم و زمین و زمون بدوبیراه گفتم.

من به سلیقه موسیقی امیرپوریا ایمان دارم پسر.شنیدم آرشیو پرو پیمونی هم داره.تازگیهام که سفر خارجه زیاد میره دیگه خودت فکر کن دیگه.

ولی من این لعنتی "قهرمان" ژانگ ییمو رو هر وقت میبینم نمیدونم چرا در و دیوار رو گاز میگیرم.آخه دقیقا ساعتهای مختلف این فیلم رو تقریبا 8 بار دیدم و با آدمهای مختلف.

همین.

رضا
پنجشنبه 8 آذر 1386 - 18:35
13
موافقم مخالفم
 

آن قدر خسته ام که حتی توان ندارم چهار خط چیزی بنویسم و سر همه را به درد بیاورم ..... هستیم و امیدوار به اینکه روزهای آرام هم نزدیک شود ( هرچند هر چه جلوتر می روم سخت تر می شود )

یا حق

سیاوش پاکدامن
پنجشنبه 8 آذر 1386 - 22:22
10
موافقم مخالفم
 

وایییی.....دارم به این فکر میکنم که موقع بحثهایی که درباره آن حادثه ناگوار میکردیم چقدر از اصل ماجرا دور بودیم. مثل حل عددی یک معادله ریاضی که همگرا میشود ولی حول یک پاسخ غلط. ما هم دور باطل میزدیم و البته پر بیراه هم نمیگفتیم و این تقصیر امیر قادری بود که باید شرط "دیدن الیزابت تاون پیش از هر اظهار نظری" را میگذاشت.

الیزابت تاون را دیشب دیدم و تازه گرفتم که چه کاری باید میکردیم. عالی بود....عالی.... یکی از بهترین و زیبا ترین برخوردها با مرگ... باورم نمیشد که بدون دیدن شخصیتی با مرگش احساساتی شوم و دوست داشته باشم که در مراسم تدفینش شرکت کنم و از ته دل فریاد بکشم .... راستش را بخواهید یک لحظه دلم خواست که جای درو بودم و بعد از یک شکست اساسی زندگی ام را دوباره میساختم....فکر کنم همه ما نیاز به این داشته باشیم که هر از گاهی از صفر شروع کنیم....

.

کلر هم از آن شخصیتهای فرشته گون است که خیلی به دل مینشینند.... وقتی "درو" وارد هواپیمای بی سرنشین شد و در آسمان کلر برایش پر حرفی کرد، انگار که که دوباره دارد متولد میشود و فرشته ای در آسمانها او را آماده فرود موفق میکند. تاکید کلر بر خروجی B60 را داشتید.

.

پی نوشت 1: چه موسیقی داشت این فیلم، نه راک بازم و نه فری برد را میشناسم ولی دیوانه موسیقی های فیلم شدم که با اینکه اکثرا ناتمام بودند و شاید در اوج آهنگ قطع میشدند ولی به شدت با حال و هوای فیلم میساختند.

پ ن 2 : بازهم دارم پرت و پلا مینویسم (معلومه داری مینویسی – صدای رفیق فضولم که سرش را داخل مانیتور کرده است). راستش من هنوز از این دید به فیلمها نگاه نکردم ولی الیزابت تاون را باید بین ساعات نه تا یازده صبح یا چهار تا هشت عصر دید، زمانی که انرژی داری تا در پایان فیلم به همراه خواهر درو از ته دل فریاد بزنی و بگویی : خدایا مردم از خوشی. البته در این ساعات کسی هم خواب نیست که بعد با لنگه کفش دنبالت کند.

جواد رهبر
پنجشنبه 8 آذر 1386 - 23:28
1
موافقم مخالفم
 

"آخ داره بارون می زنه!"

آره نوید جان! من که حسابی به زمان خاصی برای تماشای برخی از فیلم ها معتقدم. اگر این طور نبود شاید هیچ وقت مجبور نبودم “It’s a wonderful Life” از عزیز دلم فرانک کاپرای بزرگ را هر سال در حال و هوای کریسمس نگاه کنم... اما راستش آمدم تا برات از این ترانه ای که این روزها همین طوری از آرشیو ذهنم افتاده بیرون بگم که دیدم ایول تو هم زدی به همان جاده ای که می خواستم ازش بگم!

"آرتور" و تم موسیقی آن! این بار از شرلی بسی باید بگم! از همان که صدایش را با “If You Go Away” از همان روزهایِ ورودم از دنیای کودکی به نوجوانی همراه خودم دارم همیشه، اما در آستانه زمستان یک چیز دیگر است... صدای گرم و پرحجمِ زنانه اش را همیشه دوست دارم در زمستان ها بیشتر! ترانه ای که یک دفعه با بارانی شدن روزهایمان از روزهای گذشته آمد دم ذهنم این بود:

http://javaduploads.googlepages.com/SHIRLEYBASSEY03-ArthurTheme.mp3

حالا وقتی بسی می گه: " If you get caught between the moon and New York city…The best that you can do is fall in love” یک دنیا صفا می کنم... راستی همان چند ثانیه اولش هم یک قطعی خیلی خیلی کوتاه داره. اما خب به قول امیر "اثر هنری همین طوری کامل می شود." خب دیگه تا Jukebox را راه بندازی تا صدای بسی تو کافه ی دنجمون (می بینی صاحب کافه که دست و دل باز باشه مشتری ها هم پر رو پر رو کافه رو صاحب می شن!) بپیچه من می رم دم در ببینم کاوه داره می آد یا نه... آخ داره بارون می زنه... کاوه هم داره از اون دور دورا می آد...

نويد غضنفري
جمعه 9 آذر 1386 - 1:7
-5
موافقم مخالفم
 

سلام رفقا

از اين كه هستيد ممنون. اما چرا كسي از فيلم حرفي نزده؟ شايد نتوانسته ام حق مطلب را ادا كنم؟! چرا كسي از اين شاهكار مهجور پولانسكي:‌«ديوانه وار» نگفته؟ شايد بد ريخته ام بيرون، احساسات اين روزهايم را! چرا كسي از ترانه اين روزهايم (اين شاهكار گريس جونز و ناتالي دلون)،«I've seen that face before»حرفي نزده؟ چرا كسي از حضور مادلين وار ميشل، كنار دكتر واكر، در آن پاريس ناآشناي فيلم حرفي به ميان نياورده؟ جواد، كاوه، سياوش، اميد جان...مانا، معلوم هست پاييز چه بلايي سرمان آورده؟ حرف بزنيم!

سوفیا
جمعه 9 آذر 1386 - 7:6
13
موافقم مخالفم
 

حالا که صحبت پولانسکی شد یاد وقتی افتادم که «انزجار» رو دیدم. تعطیلات عید امسال همه رفته بودند شمال و چند روزی می شد که تنها بودم تو خونه. قرار بود چندین روز دیگه هم ادامه داشته باشه. اوضاع روحی درست و حسابی هم نداشتم و چون مجبور نبودم جایی برم و با کسی حرف بزنم و حوصله هم نداشتم عملا خودم رو حبس کرده بودم و فقط فیلم می دیدم پشت سر هم(نصفه شبها بیشتر). از جمله چند تا فیلم از پولانسکی: چاقو در آب و مستاجر و بچه رزمری و مرگ و دوشیزه و پیانیست و همین انزجار. و این فیلم دقیقا همون چیزی بود که در اون موقعیت نباید می دیدم.

یک مورد برعکس این هم «چترهای شربورگ» بود که البته خودش به اندازه کافی فیلم نازنینی هست ولی خوب این طور فیلمها وقتی آدم به هر دلیل ناامید و غمگینه(و به خصوص در زمستان و سرما) حسابی حس و حال آدم رو عوض می کنند. اون شاهکار آینس واردا هم همینطور بود: «کلئو از پنج تا هفت»

در مورد ترانه هم خوب یه چیزی هست از camel که بنا به تجربهء این روزهای من زیر باران باید گوش داد فقط.

the songs of heaven

farshid
شنبه 10 آذر 1386 - 1:25
-11
موافقم مخالفم
 

دیوانه وار را وقتی دیدم مرا ساعتها به فکر فرو برد این که هر لحظه این امکان هست که همه چیز موقعی به هم بریزد که به نظر می اید همه چیز سر جایش است!

هر چند به نظرم ماه تلخ اثر بهتری توی کارنامه ی پولانسکی باشد ولی دیوانه وار باز هم با همان دلمشغولی های همیشگی او ساخته شده بود ولی سکانس پایانی فیلم و استفاده از مجسمه ی ازادی توی پس زمینه ی جان کندن دخترک یک جورهایی به نظرم مصنوعی بود !!کاش پولانسکی قصه اش را روایت می کرد و این قدر گل درشت به چیزهای این چنینی نپرداخته بود

متاسفانه به نظرم فیلم دیوانه وار شاهکار نیست چون پولانسکی ان را ساخته کارگردانی که توقع بیشتری توی ادم ایجاد می کند .

farshid

سیاوش پاکدامن
شنبه 10 آذر 1386 - 12:7
1
موافقم مخالفم
 

اول: نوید جان روزنوشتت به نظرم بیشتر از اینکه درباره دیوانه وار باشد، درباره زمانهاست ( که صد البته دست روی عجب نکته ای گذاشتی - بالاخره فرق من با شما اینجا معلوم میشود)

.

.

دوم: دیوانه وار را یک بار دیدم و دوستش نداشتم، یادم نمی آید که چرا ولی به دلم ننشست. شاید باید دوباره ببینمش تا مثل ماه تلخ ( که بین فیلمهایی که از پولانسکی دیدم بیشتر دوستش دارم) رویم تاثیر بگذارد.

.

.

سوم: امروز صبح میانترم داشتم و دیشب تلاش میکردم در اتاق درس بخوانم تا اینکه هم اتاقی ها تصمیم گرفتند سیمپسونها را ببینند. مطمئننا فکر نمیکنید که من درس خوانده باشم. این سیمپسونها را باید DVD طلا گرفت و روی سر گذاشت، اگر به من باشد که اسکار بهترین فیلم امسال را بهش میدهم.

.

.

چهارم: راستش هیچ وقت غذا باز نبودم (خاطره تنها دیدارم با امیر قادری هم به سوتی سنگین من در خوردن چلوکباب برمیگردد) .بنابراین راتاتویی هم به فیلم محبوبم تبدیل نشد. این را محض اطلاع نوشتم که همینطوری در جریان باشید.

.

.

پنجم: .....(این قسمت عمدا خالی گذاشته شده است)

رضا
شنبه 10 آذر 1386 - 15:32
-15
موافقم مخالفم
 

کاش می تونستم از ساعت فیلم ها بگم ، از لذت دیوانه وار ....... سیاوش بیا و برادری کن به حای من کامنت بگذار ، باشه ؟

جواد رهبر
شنبه 10 آذر 1386 - 23:19
-3
موافقم مخالفم
 

“Like the night waiting for the day”

امروز صبح که اومدم سرکار کامنتت را دیدم. درگیر کار شدم کامنت ماند برای این ساعت! خب حالا دیگه باید بگم... همین از "دیوانه وار" هم از اینکه چرا بار اول ازش چیزی نگفتم!

راستش نوید جان از کجا شروع کنم برای نوشتن از این فیلم... شاید آن سری هم برای همین نشد چیزی بنویسم... از صدای جادویی گریس جونز باید شروع کنم یا سرمای پنج صبحِ پاریس و کت یقه بالا زده ی دکتر واکر؟ یا شاید هم باید از خاطرات شیرینی که از این فیلم دارم بگویم؟ بگذار از همان تیتراژ اساسی فیلم بگویم و ورود به پاریسی که به قول دکتر واکر "یعنی این قدر عوض شده؟" موسیقی دیوانه کننده انیو موریکونه را که تو هم بهش اشاره کردی...

من و پدرام (از بهترین دوستانم که بسیاری از فیلم های خاطره انگیز عمرمان را با هم دیده ایم، یکی اش همان Shane که کاوه از پوسترش گفته بود یا یکی دیگر "روزی روزگاری در غرب" عزیزم) دیوانه وار "دیوانه وار" را دوست داریم. خب قضیه در وهله اول برمی گردد به خود پولانسکی و فیلمش و قسمت دیگر آن برمی گردد به خاطرات مشترکی که با آن فیلم داشتیم.

اولین بار پولانسکی را در فیلم "رقص خون آشام ها" یا "قاتلین بی باک خون آشام ها" دیدم. در فیلمی از خودش و با بازی خودش. مزه هجو شیرین فیلم هنوز هم زیر دندانم است. از این بگذریم که یک بار هم روی TNT دیدمش و کلی صفا کردم. از ارادت استاد به "جادوگر شهر آز" در همان فیلم هم کلی لذت بردیم. "محله چینی ها" بود و "بچه رزماری" و خیلی فیلم های دیگر... اما دیوانه وار بحثش جداست. کلی با فیلم صفا کردیم و در دیدارهای بعد دنبال جزئیات می گشتیم. مثلا من کشف کردم راننده ای که دکتر واکر را به خانه Dede می رساند خود پولانسکی است و کلی سر همین ماجرا آن هم در بار دوم ذوق زده شده بودم... یا کلی به چاشنی های خنده استادانه پولانسکی خندیدیم. مثلا آنجا که میشل می فهمد ارزش محموله ای که آورده زیاد است برمی گردد و می گوید: " حیف باید 20 هزارتا فرانک می گرفتم"...یا آن فضای هیچکاکی اش! آن آویزان شدن ها و آن نگاه میشل در چشمان دکتر حالا که مجسمه آزادی بر زمین افتاده و از وسط نصف شده است. و ای وای وقتی پلیس می خواهد از میشل هم بازرسی کند دکتر واکر طلب کمی ملاحضه از جانب آنها می کند چون هم او فردی متاهل است و از طرف دیگر "مگه پاریس این قدر عوض شده است؟" از فیلمنامه دقیقش هم باید گفت که خوب دست جرارد براک هم در کار است... همان انسان فوق العاده! چه زمانی که با پولانسکی کار می کند (اقتباس "تس" یکی اش) و چه زمانی که با ژان ژاک آنو در "نام گل سرخ" و "عاشق".

فضای صبح گاهی و شب، که به قول جونز، چشم به راه فرا رسیدن روز است... ای وای مگر تمام می شود گفتن از دیوانه وار! اما خاطره ای که می خواستم بگم بر می گرده به زمانی که پدی یک نسخه دی وی دی تر و تمیز فیلم را گیر آورده بود. یادش بخیر دانشجو بودیم. یک دوست مشترک داشتیم که خیلی خوره فیلم نبود و در کل زیاد توی این خط نبود اما فیلم امریکایی می دید. رفتم از پدی دی وی دی را بگیرم رایت کنم گفت داده ام فلانی ببیند. آقا جای شما خالی وقتی فیلم را برگرداند به پدی گفت: (داشت فیلم را نقد می کرد مثلا): ای بابا اینکه هیچی نداشت جز پولانسکی و هریسون فورد!!! ما هم می دانستیم این رفیق مان اصلا این کاره نیست که بخواد پولانسکی رو بشناسه و از این حرف ها... داره کلاس می ذاره اما خب هیچ وقت به رویش نیاوردیم. عوضش این فیلم برایمان شد "همان که هیچی نداره جز ..." و حسابی می خندیدیم. هنوز هم همان طور است و شاید باور نکنید که هر دو نسخه دی وی دی امان این عبارت را دارد که من بعد از آن ماجرا رویش نوشته ام: “ It Has Just Polanski & Ford” هنوز هم یادگاری اش مانده...البته این ماجرا از آن تکیه کلام های دو نفری است شاید برایتان زیاد جالب نباشد اما گفتم باید بگویم حالا که بحث دیوانه وار پیش آمده... راستی "چاقو در آب" را هم خیلی دوست دارم... این پولانسکی تمامی ندارد!

راستی از پاییز گفتی و بلایی که سرمان آورده! این ترانه ای که پاییز امسال کشف کردم. تازه آمده به بازار:

http://javaduploads.googlepages.com/07-manic_street_preachers-autumn_son.mp3

پ.ن.: تو کافه امیر کمی غیبتت رو کردم. ببین!

قربانت!

خاطره آقائیان
يکشنبه 11 آذر 1386 - 22:2
0
موافقم مخالفم
 

سلام دوباره به همه

سیاوش خان پاکدامن از شروع دوباره می گه و از صفر آغاز کردن.اینست حکایت ما.حد صفر به سمت بینهایت...

بحث بحثه پولانسکی هست و ما هم خراب "محله ی چینی ها"و اون دیالوگ بی نظیرش:اون دخترمه.اون خواهرمه.اون دخترمه و خواهرمه.

"دروازه ی نهم" هم که از اون بی نظیرهاست.یه دفعه توی همین کافه یه دیالوگ ازش گذاشتم.رضا یادت میاد که!؟ولی چرا کسی ازش چیزی نمی گه!!؟

و با عرض شرمندگی فیلمی که ازش ندیدم همین "دیوانه وار"هست.دی وی دی اون دم دسته.ولی نمی دونم چرا نرفتم سراغش.از این تعجب انگیزتر هم داریم!؟

و" مستاجر" که همین دو سه شب پیش دوباره دیدمش و باز هم دوستش نداشتم.ولی "پیانیست"این یکی دیگه نه...

و ساعت فیلم بینی.از 19 تا 4 صبح.غیر از این برام معنی نمی ده.و امان از 12 شب به بعد که خونه در سکوت کامله و تو بخوایی واسه یه سکانس های های گریه کنی.و یا سر یه سکانس فریاد بکشی.با "مرحوم" که مامان بیچاره رو از خواب پروندم.

و این است آهنگ پاییزانه ی من:Audiosalve آهنگ Out Of Exile

When I first came to this island

that I called by my own name

I was happy in this fortress,

in my exile I remained

But the hours grew so empty

and the ocean sent her waves

In the figure of a woman

and she pulled me out to sea

When you come down to take me home

send my soul away

When you come round you'll make me whole

send my soul away

On the altar of a sunrise

was a wedding in the waves

And inside her shone a young light

from her labor I was saved

Though I've traveled long in darkness

in her harvest I'm embraced

...

و دیوانه وار مرده ی "زیرزمین"امیر کاستریکا شدم رفته.دو روز پست سر هم بازم هم می خوام...

سیاوش پاکدامن
دوشنبه 12 آذر 1386 - 9:15
-6
موافقم مخالفم
 

به، خانم آقائیان هم که شروع دوباره کردند. میماند مانا ( که چرا نقدش در سینمای جهان نیست) ، کاوه هم که یک خط در میان شده جدیدا. حالا تیمت سوم است به ما میانه جدولی ها یک نگاهی بینداز.

.

خاطره از زیرزمین گفته که وااااای، این فیلم یک تغییر بنیادی در جهان بینی ام به وجود آورد که توضیحاتش را اینجا نوشته ام

http://www.gahnameha.blogfa.com/post-24.aspx

ولی حالا بدفرم پایه شدم که دوباره ببینمش.... وای فیلم را اینجا ندارم.... اقدام میکنییییییم.

.

یک خبر بد برای خودم دارم، مانیتورمان سبز شده و فکر کنم باید روزه فیلم بگیرم، برایم دعا کنید.

.

مانا
سه‌شنبه 13 آذر 1386 - 10:12
-1
موافقم مخالفم
 

(ماه تلخ)پولانسکی،؛آره؟

خوب یادمه ...بعد از ظهر یک روزسرد پائیزی ،تو نشرثالث به عنوان هدیه از دوستم گرفتمش ....تا جایی که یادم می یاد قبل از اون فیلمی از پولانسکی ندیده بودم!....بعد از دیدن فیلم زنگ زدم به دوستم و اولین اشاره ام درست به همین صحنه بود....خوب یادمه بهش گفتم ،چقدر همه چیز این فیلم سر جاشه...گفتم چقدر مهمه که مثلاپیتر کایوت و امانوئل سینیه بعد از اینکه یک شب تا سحر رو تو هوای سرد تو خیابونا پرسه می زنند وقتی می روند خونه،برای صبحانه شیر کاکائو و نان شیرینی داغ می خورند.....سرمای و سکون سحر، بخار شیر کاکائو،آتیش گرم و خوشرنگ شومینه ....راستش فکر می کنم این چیزها باعث می شه فکر کنم فیلم رو باید پائیز دید....بچه ی رزمری رو تو تابستون دیدم ولی اونم یک فیلم پائیزیه،از عنوانبندی فیلم و اون صدای لالایی روی بام خونه ها ،یا اون صحنه ای که میا فارو تو باجه ی تلفن داره به پزشکش زنگ می زنه و حسابی ترسیده و مستاصله ....اصلا تمام رنگ های بکار رفته توی فیلم ؛همشون فیلم رو برای من پائیزی می کنه؛اما رقص با خون آشام ها بهاریه،درسته که تو خود فیلم زمستونه و همه جا پوشیده از برف ،ولی برای من یک فیلم بهاریه.... تس کاملا تابستونیه و چاقو در آب رو هم می شه تابستون دید و هم زمستون! ....محله ی چینی هارو هر فصلی که ببینی باید غروب باشه؛یا مثلاً //اخرهای ظهر و نزدیک غروب! ....کارهای کیشلوفسکی پائیزی زمستونیه....مثلا صحنه ی آواز خوندن ورونیک ،اون تصادف ابتدایی آبی ویا ده فرمان ها...همشون یک فضای پائیزی زمستونی به فیلم می دن!...یک سردی دلنشین خاصی تو این فیلم ها هست.....پل های مدیسون کانتی فیلم بسیار مورد علاقه ی پدر و مادرم رو همیشه تو غروبهای پائیزی به یاد دارم...شاید چون اولین بار یک روز بارونی پائیزی ، وقتی خسته و مرده اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن می بیننش....اما خب اون صحنه ی محشر ی که مریل استریپ تو ماشین نشسته و سرشو تکیه داده به پنجره ی خیس از بارون یک حال و هوای اول صبحی به فیلم می ده!

چه کسی از ویرجینیا.....؟؛آره؟

کاملا موافقم که برای گرگ و میش هواست.همون یک صحنه ی اول فیلم که برتون و تیلور خسته و بی حوصله دارن آروم آروم می رن خونشون و دستشون تو دست همدیگه نیست و برگهای پائیزی هم که هستن و.....کافیه تا فیلم برای من بشه یک فیلم سحری!

اون شعر بی نظیری که ناتالی وود آخره شکوه علفزارمی خونه،پرسه های جیمز دین بی کله تو خیابون و تو ظهرهای گرم شرق بهشت،تمام بعد از ظهرهای دلچسب غرور و تعصب،ریتم کشدارو درعین حال مطبوع کشتن مرغ مقلد،لوک خوش دست،عرق رو پیشونیه جیمز استیوارت توپنجره ی عقبی ،برباد رفته،جادوگر شهر زمرد....اینا تابستونی اند،اکثر فیلم های دو ژانر محبوبم موزیکال و ملودرام تابستانی اند .

هملت،فارگو،دکترژیواگو،ادوارد دست قیچی،پدرخوانده ها،اکثر فیلم های لینچ مخصوصا! کله پاک کن ها،فیلم ها ی برگمان ...فیلم های زمستانی اند ،در مورد بعضی هاشون لوکیشن های برفی از دلایل اصلیه این انتخابه!...فکر کن بری زیر کرسی گرم و نرم و یک مشت آجیلم بزاری جلوتو و بشینی ادوارد دست قیچی ببینی.....

اکثر کارهای اسکورسیزی،کرایمر عیله کریمر،تعقیب،جولیا،بدنام،سانست بولوار...اینا پائیزی اند.( اون صحنه ی محشری که جین فاندا تو آخره تعقیب از شدت سرما مچاله شده تو خودش و تنها مونده،کل لحظات کریمر عیله کریمر،اون صحنه ای که برگمن و گرانت توی پارک نشستن و دارن علاقه شون رو از هم مخفی می کنند و به همدیگه نیش می زنن،نگاههای ردگریو و فاندا تو جولیا..همشون پائیزیه!)

می شه کلی از فیلم های ایرانی مثال اورد...از دایی جان ناپلئون که تابستونیه،از قیصر که مثلاً موسیقیه محشره منفردزاده برام کافیه تا بگم

تابستونیه ،برعکس گوزن ها که همون ترانه ی گنجشکک اشی مشی زمستونیش می کنه یا صحنه ی قبرستون داش آکل و آب زدن به صورت مرجان که ...زمستونیه....یکی از محبوبترین فیلم های عمرم (بن بست)پرویز صیاد رو می شه هم تابستون دید هم زمستون هم پائیز!

این فصل بندی فیلم ها از اون کارهایی که شاید با منطق جور درنیاد....حق می دم اگه به نظرتون انتخاب فلان فیلم برای فلان فصل کار مسخره و بی منطقی به نظر بیاد.یا حتی کل چیزی که نوشتم(ببخشید دیگه...بدجوری اینروزها حالم خرابه!)...اما من به شدت پایه ی اینم که هر فیلمی رو اگه تو فصل خودش ببینی خیلی بیشتر بهت می چسبه .

پایئز همیشه منو بدجوری می گیره و حسابی بی حوصله م ....تقریبامطمئن بودم که رضا هم در وضعی مشابه و چه بسا بدتر از منه ....وقتی اومدم و کامنتش رو خوندم ...دیدم که بعلهههههههه،درست حدس زدم.....رضای عزیز یک پیشنهاد ....خاطرات یک گیشا رو خوندی ؟....من این رمان رو عید پارسال خوندم و حسابی کیف کردم،اگر فیلم بد مارشال رو ندیدی ،حتما این رمان رو بخون...طی یک وضع اضطراری!!!به نظرم تجویز خوبیه....خب ما که مثل سیاوش ،تو این روزها یک شغل پرهیجان و پرانرژی!گیرمون نمی یاد،مجبوریم سرمون رو با این چیزها گرم کنیم.

کاوه؛

خواندن کامنتی که برای امیر قادری گذاشته بودی حالمو خوب کرد....خیلی خوب بود مرسی ....راستی ؛منم بونو رو دوست دارم.

نوید عزیز این کامنت رو تقدیم کرده به امیر پوریا که خیلی مطالبش رو دوست دارم ...اما جالبه که بگم ،علاقه ام به نوشته های پوریا نه از نقدهای سینماییش که از نوشته های محشره درجه یکش درباره ی جام جهانی توی شرق شروع شد...خصوصاً که همون اول اعلام کرد طرفدار دوآتیشه ی ایتالیاست!(الان کاوه می گه این بازم گفت ایتالیا!)

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 1.16787981987 seconds.