چهارشنبه 21 بهمن 1388 - 17:59













-

I تبلیغات متنی I
فروش نقد و اقساط بلند مدت
فروش لپ تاپ و تلویزیون های ال سی دی در مدل های مختلف
----------------------------
پی سی آنلاین
بازی و سرگرمی، دانلود، اخبار، اطلاعات بورس و فتوگالری
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------



You can't go wrong with Quentin Tarantino and Kurt Russel*


نظرات

نوید غضنفری
دوشنبه 7 آبان 1386 - 12:25
4
موافقم مخالفم
 

Think For Nothin٭

سلام مهدی جان
حالا با خسرو و پویان جمع می شین و راجع به فیلم و ...ما هم که قاطی باقالی ها...
تا جایی که خاطرم هست برای دو فیلم دو روزنوشت رفتم، اولی زودیاک و بعدش همین ملغمه تازه استاد در روزنوشت های 27 و 28 شهریور. آخه افشاگرانه تر از این که بیایی و لیستی از ماشین های دارای کاراکتر سینمایی استاد را ردیف کنی، اما آن موقع هیچ کس نکته را نگرفت و همه خیلی ساده در این حد که «آه فیلم تازه استاد...» و «من ماشین باز نیستم...» و ...از کنارش گذشتند و تمام.
حالا... به نظرم تارانتینو مدام دارد دایره سلایق و علایق اش را تنگ تر و بسته تر می کند. مثلا در این یکی تا یک پاتوق باز و مشخصا کافی شاپ باز و به طور دقیق تر کافی شاپ باز با صاحب دارای گوش موسیقایی و بازهم جزئی تر کافه ای که توی آن یک جمع ماشین باز حرفه ای حضور همیشگی دارند؛ نبوده باشی و همه این ها را لمس نکرده باشی، آن طور که باید با فضا مأنوس نمی شوی (این ها را برای این می گویم چون تجربه ای است شخصی. حدود 2 سال پاتوق مان با بچه ها کافی شاپ seven در شیراز بود. پاتوق خوب با نوشیدنی های گرم پسرعمه جان با آن سلیقه موسیقی اش. یک جمع ماشین باز قهار هم دائما آن جا پلاس بودند، میانشان یک پزشک متخصص میانسال بود که کلکسیون شخصی آلفا رمئو و چند فورد مستانگ داشت و به شدت دنبال خریدن یک مستانگ شبیه آنی که در «سرقت در 60 ثانیه» استفاده شده، بود. این ها را شاید باید در یک روزنوشت مفصل مکتوب کنم).
شدیدا معتقدم نباید «ضد مرگ» را با هیچ کدام از قبلی های استاد مقایسه کرد و الزاما نباید بالاتر از یک Entertainment خالص بپرد. اما حواسم هست که نباید برای نوشتن درباره لذت تماشای این ملغمه (با تمام احترامی که برای امید غیایی و نوشته اش قائلم) از این بگویم که استاد می خواسته به زی مووی ها ادای دین کند، که ما اصلا و ابدا این نوع سینما و فرهنگش را نمی شناسیم و دیگر این که اصلا کدام یک از آثار استاد ادای دین به سینمای موسوم به دوقرانی نیست؟!
بله موضوع به همین سادگی است. اگر کسی در محدوده آن دایره که گفتم قرار گرفت، حالی می برد و اگر نه...
بعد از تماشای فیلم می شود فهمید که نباید با این یکی مثل بقیه برخورد کرد (حقیقت اش به همین دلیل همان موقع هم فقط درباره کاراکترهای سینمایی ماشین های فیلم نوشتم). لازم هست مهدی جان از آن لحظه ای بگویم که جانگل جولیا وسط آن همه دود و بلوز و آهنگ های جوک باکسِ استاد می خواهد برای آن کسی که دوست دارد اس ام اس بفرستد و فقط باید این کاره باشی تا آن لحظه عاشقانه و آن تم رمانتیک ظاهرا بی ربط را هضم کنی. باز هم بگویم برادر؟
آن قضیه «Foot Fe…» بودن تارانتینو را حسابی هستم. اصلا حرف دارم راجع به اش. فقط حیف...اما این که چرا خسرو از ساند ترک «Down in Mexico» خوشش آمده بماند برای حرف های توی بولوار! اصولا باید ترانه «Daddy cool» نقش مهمی در زندگی ات ایفا کرده باشد! فقط می خواهم دست بگذارم روی نقطه ضعف خسرو، آن هم جایی است که دارد می خواند: He Wears a Purple Sash and a Black Moustache… . می توانم قسم بخورم بیش ترش به خاطر این جمله است! چاکریم.

٭ اگر گفتین کجا این جمله نوشته شده؟!

مهدی عزیزی: نوید جان دلم حسابی برای یک شب دیگر در بولوار تنگ شده ...
این هم عکس تیتر کامنتت:

رضا بهروز
دوشنبه 7 آبان 1386 - 19:7
-1
موافقم مخالفم
 

من که قانع نشدم که فیلم خوبی بود. منی که 2 ماه پیش با هزار امید و آرزو و مشقت این فیلمو از اینترنت دانلود کردم ( اونم با این سرعتای لاک پشتی). منی که شک نداشتم به قدرت این اثر اما.....

حیف از تیتراژ آغاز فیلم، از قطعه پایانی و از....

نويد غضنفري
دوشنبه 7 آبان 1386 - 20:9
-3
موافقم مخالفم
 

دوباره سلام

آقا اين تيتري كه نوشتم واسه كامنت، Thanks تو تايپ با عجله واسه مهدي Think شده. گفتم گمراهتون نكرده باشم يه وقتي...

رضا
دوشنبه 7 آبان 1386 - 21:39
8
موافقم مخالفم
 

در این فیلم بیشتر از هر چیز نوعی بی پروایی در مکالمه های فیلم دیده می شود که این نکته سبب موفقیت فیلم است:

مثلا کجا شنیده اید که کسی بگوید «من خفن ترین شاش دنیا را دارم»

نوعی ویژگی جالب در تارانتینو وجود دارد که بسیار قابل توجه تر از پرداختن به انواع ماجراهای پرهیجان آدمکشی است.(چیزی که تقریبا ویترین تمام فیلم هایش است) این ویژگی در واقع نوعی جاه طلبی هنری در توجه به چیزهای پیش پاافتاده و خلق لحظاتی پرهیجان از آنهاست.

اما به نظرم این فیلم شخصی ترین فیلم تارانتینو است.

برای نمونه سکانس کافه را دوباره ببینید پر است از پوستر های فیلم های محبوب تارانتینو فیلم هایی که بارها و بار ها در گفت و گو هایش درباره آنها گفته است.

این بار فیلمساز محبوبمان خودش را رها کرده و از دوست داشتنی های مقطعی از زندگی سینمایش گفته و چقدر هم با من چسبید

رضا
دوشنبه 7 آبان 1386 - 21:52
-3
موافقم مخالفم
 

این را یادم رفت بگویم «جین اوستاش» راجع به فیلم گفته: «انگار دوربین چرخیده و سینما خلق شده است»

امید غیائی
دوشنبه 7 آبان 1386 - 21:58
-6
موافقم مخالفم
 

سلام.

میگم من با همه چی اینجا حال میکنم. دیده بودین یه چند وقتی حالم خوب نبود و حوصله هیچ کاری رو نداشتم ولی الان اگه تو روزنوشت قبلی امیرخان دیده باشین سر اینکه کی کامنت صدم رو گذاشته با یکی مسابقه انداخته بودم.

حالا هم نمیخوام از نوشته ام دفاع کنم.چرا که اصولا کار درستی نمیبینم که وقتی هردوی شما عزیزان مهدی گل و نوید دوست داشتنی به نظر من احترم گذاشتین بیام و یه سری دلیل دیگه ردیف کنم. ولی قضیه همان دایرهه ست. ما را دور زده و حسابی سرگیجه داریم اساسی.

فقط ممنون بابت اظهار لطفت مهدی جان و ممنون بابت تمام محبت هایت.

میزان ارادتمام هم که به نوید خان درروزنوشتهایش همیشه بی اندازه بوده.

خیلی مخلصیم.

همین.

وحيد
سه‌شنبه 8 آبان 1386 - 1:37
-3
موافقم مخالفم
 

نميدونم چرا همه (به غير از تو و چند نفر ديگه كه از ضد مرگ خوشتون اومده)از فيلم بد ميگن من تشنگيم براي ديدنش كم نمي شه!شايد چون استاد اگر به قول دوستان آشغال هم بسازه باز پر از لحظه هاي ناب و جذاب سينمايي.به غير از اين من مشتاقانه منتظر فيلم جديد استادم.تارانتينو و جنگ جهاني دوم و يه مشت سرباز و مايكل مدسن و تيم راث.پسر چي ميشه!؟

اين كه گفتي يه مطلب راجع به پاهاي نمايش داده شده تو فيلمهاي استاد خوندي و شكه شدي وسوسه ام كرده حسابي.يادمه استاد گفته بود براي تمام اين صحنه ها دليل داره.

وحيد
سه‌شنبه 8 آبان 1386 - 2:16
-9
موافقم مخالفم
 

بيليارباز
ادي تند دست:كجا سالن بيلياردي پيدا مي شه كه آدم آخرش بتونه10 هزارتا ببره بيرون؟
.............................
چارلي:حالت چطوره ادي تند دست:خيلي مامان و سرحالم.
.............................
ادي تند دست:مي دوني به دلم افتاده پيرمرد،به دلم افتاده از حالا نوبت منه.تا حالا اينجوري نشدي هان؟آدم يه دفعه به دلش ميگذره كه محاله اشتباه كنه.
.............................
ادي: ديگه اين ميز مال منه.من حاكمشم.
.............................
ادي:تو متوجه نيستي نمي فهمي چارلي.تا حالا هيچوقت نتونستي بفهمي.من اومدم دنبالش مي خوام ازش ببرم.تا آخر خط باهاش مي رم.اينقدر ادامه مي دم تا وقتي بشكه مينه سوتا بگه تمومه.تمومه بشكه؟
.............................
ادي:من بهترين بيليارباز دنيام.رو دست ندارم.حتا اگه شكستم هم بدي بازم رو دست ندارم.
.............................
ادي:چرا مي ري دانشگاه؟ سارا:سه شنبه ها و پنج شنبه ها كار ديگه اي ندارم. ادي:مثلا روزهاي ديگه چي كار مي كني؟ سارا:مشروب مي خورم. 0
.............................
سارا:من مطمئن نيستم.نميدونم. ادي:مگه چي رو مي خواي بدوني؟يا اصلا چرا؟
.............................
سارا:تو خيابون از پهلو هر كي رد مي شم دلم مي خواد وايسم، بهش بگم گوش كن، منم يه دوست دارم.
.............................
ادي:تو هيچ وقت غذا نمي پزي؟ سارا:چرا.تخم مرغ.چه جوري دوست داري؟ ادي:نپخته.
.............................
چارلي:ديگه دارم پير مي شم. ادي:پس همين جا دراز بكش و بمير.من رو با خودت نبر.
.............................
ادي:بزار بهت بگم وقتي دارم برنده مي شم واقعاچه احساسي دارم.احساس اون سواركاري رو كه رو زين اسبش نشسته و سرعت گرفته، مياد تو مسير مسابقه، فشار رو تحمل مي كنه، اون مي دونه و كاملا احساس مي كنه كي تمام قدرتشو آزاد كنه.چون همه چي به نفعش كار مي كنه.زمان، احساس
.............................
سارا:دوست دارم. ادي:لازمه منم بگم؟ سارا:آره.خيلي هم لازمه.اگه يه مرتبه به زبون بياري ديگه هيچ وقت اجازه نمي دم حرفت رو پس بگيري(كه اي كاش به زبون مياورد)
.............................
ادي:25 درصد از يه چيز بزرگ، بهتر از 100 درصد از يه چيز كوچيكه.
.............................
ادي:خب، براي هر چيزي بار اولي هست
. .............................
سارا:مردهايي كه من مي شناختم، بعد از رفتنشون به خودم مي گفتم واقعي نيستن.خيال مي كردم.ولي تو ادي دلم مي خواست تو واقعي باشي.
.............................
سارا:نه، با تو كه باشه فردايي نيست.تمام فرداها مال توئه، چون امروز مي خريشون.ارزونم ميخري.
.............................
ادي:بهتر به آدمات بگي منو بكشن برت.بهتره كارمو يكسره كنن.چون اگه فقط كتكم بزنن دوباره تمام تيكه هامو جمع مي كنم، مي ذارم رو هم، اون وقت خدا مي دونه برت برمي كردم اينجا،اول از همه تو رو مي كشم.
.............................
و اما اين يكي: ادي:ولي تو گلوي من مونده.(يادتونه چه جوري اينو گفت؟)

مهدی عزیزی: این بیلیارد باز و دیالوگ هایش حسابی حال آدم را جا می آورد... لازم شد دوباره سری به فیلم بزنم ... این را هم فراموش نکنیم که بخش عمده ای از جذابیت دیالوگ های ادی تند دست (مخصوصا این آخری که گفتی) را مدیون هنر نمایی استاد جلیلوند هستیم.

کاوه اسماعیلی
سه‌شنبه 8 آبان 1386 - 16:1
-9
موافقم مخالفم
 

نوید ما میاید اینجا غیبت ما را میکند....نمیخواهم مچ بگیرم نویدی....ولی خودت میگویی طرف نکته را نگرفته و میگوید من ماشین باز نیستم بعد دو خط پایینتر میگویی اگر کافی شاپ باز و ماشین باز نباشی نمیتوانی با آن فضا مانوس شوی.

در مورد فیلم اما با نوید کاملا موافقم.فیلم برای خودش یک محدوده تعیین میکند.(این از صداقت فیلم است.)فیلم را که میبینی میگویی این حد فیلم است و نه بیشتر.مثل همیشه بازیگوشانه است و سرشار از ارجاع ولی حتا از ایده ناب غنی نیست.چیزی که بیشتر به حیرت می آوردت همین است.این که ادای دین به یک نوع فیلم است هیچ دلیل قانع کننده ای نیست.(میدانید که تارانتینو پالپ فیکشن هم که ساخته بود گفته بود قصدش تفریح است و نمیگفت من در فیلمم مثلا مایه های فلسفی هم دارم.طرف تواضعش بالاست.ما چرا باید فریبش را بخوریم.)

هدف همین است. آقا فیلمش را ساخته ..ما هم به قصد لذت نگاهش کنیم.ولی الکی فیلم را بالا نبریم. به خدا خود فیلم هم همچین ادعایی ندارد.حالا خواه تارانتینو یا هر کس دیگری.

پویان عسگری
شنبه 12 آبان 1386 - 13:41
-8
موافقم مخالفم
 

حقیقتش صداتو شنیدم و اومدم تو.که ببینم چه خبره.کاری با هیچ جریان و آدمی ندارم.ورای فیلم های دو قرانی یا فرهنگ آشغال که تارانتینو شیفته ی اونه، به نظرم "ضد مرگ" فیلم بسیار پیچیده و دیر هضمیه.یک شاهکار بی همتا که تازه برای بار سوم نکات بی شمارش برای آدم رو می شه.این تازه ظاهر قضیه است.فیلم استاد مثل بهترین فیلم های تاریخ سینما در عین پیچیدگی،مجموعه ای از چیزهای خالص سرگرم کننده است.ترکیب تصاویر با موسیقی های انتخابی تارانتینو کار رو به جایی کشونده که می شه بخشی از هر جای فیلم رو جدا کرد و با وجد به تماشاش نشست.

مجموعه ی این صحنه ها سیاهه ی غریبی رو در بر می گیره.

1- ایده قدیمی بودن نیمه اول فیلم

2- تیتراژ اول و پای سرگردان

3- جایی که ضد مرگ به آرامی در پی دخترها روان است.آن هم با یه کات بی ربط

4- کثیف غذا خوردن کرت راسل با موزیک شاهکار روش

5- کل صحنه لپ دنس

6- تغییر لحن عاشقانه فیلم(جانگل جولیا)

7- بیرون کافه با آن رنگ و نور بینظیرش(فیلمبردار فیلم خود استاد بوده!) و بارانی که یک بند می بارد.

8- صحنه ای که کرت راسل با دیالوگ نویسی عالی تارانتینو مخ باتر فلای را می زند.

9- تو دوربین نگاه کردن کرت راسل، مخصوصا جایی که آن لبخند شیطانی را تحویلمان می دهد.

10- جایی که دخترها مست و چت با موزیکی که از رادیو پخش می شود،دم گرفته اند.آن هم دمی رها و سرحال

11- صحنه تصادف ضد مرگ با ماشین دخترها

12- جدا شدن پای جانگل جولیا

13- رد چرخ ماشین از روی سر باترفلای

14-قیافه، تیپ،صدا،زخم و مدل موی کرت راسل که دیوانه کننده است(هیچ می دونستی که راسل پدر ناتنیه کیت هادسن؟)

......................

مهدی جان.می خوام دوست داشتنی های نیمه دوم رو خودت برامون رو کنی.

دمت گرم.بزنگ بهم.

وحيد
دوشنبه 14 آبان 1386 - 17:6
-6
موافقم مخالفم
 

ماهي ها عاشق مي شوند واقعا فيلم محجوريه.چه پيش منتقدهاو چه پيش تماشاگرها.براي من كه از دوست داشتني ترين فيلمهاي چند سال اخير بوده.فيلم، فيلم رنگه، فيلم قاب و تصوير و موسيقيه، فيلم خاطره ها و انتظارها و عشق هاست.يه عاشقانه ي كلاسيك گرم.سواي كارگرداني خوب علي رفيعي (چه بد كه تازه داره فيلم مي سازه) و داستان زيباش و طراحي صحنه ي زيباش و موسيقي اگر اشتباه نكنم آقاي صمدپور،بازي هاي خوبي هم داره كه اول همشون رويا نونهالي قرار داره.بازيش تو اون سكانس آخري كه با كيانيان هست رو يادتون مياد؟

***

آتيه:نمي خوام زندگيت به انتظار بگذره.تو نمي دوني انتظار كشيدن چقدر سخته.نمي دوني چه بلايي سر آدم مياره.

.............................

گلي:قوطي كنسرو و لوبيا و ماهي تن يعني نه زن نه بچه.يعني يه زندگي تنها.يعني وقتي سرت رو مي ذاري رو بالشت تنهايي.وقتي از جات بلند مي شي تنهايي.با خودت حرف مي زني.من چرا اين چيزها رو براي تو مي گم.بدو بدو دير شد.

.............................

عزيز:مي دوني آدمهايي كه مي تونن گاهي وقتها يه شكم سير گريه كنن چقدر شانس دارن؟

.............................

عزيز:بهترين غذا، غذايي كه تو جمع خورده بشه.

راستي يكي از اون مشتريهاي رستوران آتيه همين آقا نيماي خودمون نيست؟

*** هوو (اينم به نظرم فيلم بامزه و گرميه.البته يه ايرادهايي هم داره)

عطا:كرسي عاليه، عالي.مي ري قشنگ ولو مي شي زير لاحاف، لاحاف رو قشنگ تا اينجا ميكشي بالا، تكيه ميدي به پشتي گرم گرم گرم، بيرون سرد سرد برف مياد برف مياد، واي واي...

..............................

عطا:هاااااخ...مادر من، يل آ، اسبسوار، دختر خان، زن علي اوست، ملاك بزرگ، فكر كن با اين وضع ميبست دور گردنش صبح تاشب پا به پاي كارگر و رعيت كار مي كرد اينه....خدا رحمتش كنه.

..............................

عطا:ميام، زودتر هم ميام.چي با بيل، تو سر من،با تراكتور ميام روت.همين برنامه ي آينده،بله به زودي.

وحيد
دوشنبه 14 آبان 1386 - 17:13
-9
موافقم مخالفم
 

راستي يه خاطره ي مشترك از اين دو تا فيلم و مهمان مامان بگم، جالبه.اين سه تا فيلم رو من با يكي از دوستهام دمه غروبي رفتيم سينما، قبلش هم هيچي نخورده بوديم،حسابي گشنه.چمي دونستيم قراره در عين لذت شكنجه بشيم.اين رفيق ما هم هي مي گفت بزار برم يه چيزي بگيرم بيام بخوريم، گفتم اگه از جات تكون بخوري ميزنم...(عادت ندارم وسط فيلم دهنم بجنبه)يادش بخير.

وحید
جمعه 18 آبان 1386 - 23:37
3
موافقم مخالفم
 

آقاي اسميت به واشينگتن مي رود

اسميت:آزادي چيز محدودي نيست كه بشه اون رو تو كتابها نگه داشت.انسانها بايد اون رو در جلوي خودشون نگه دارند.در هر روز زندگيشون و بگن من آزاد هستم.من فكر مي كنم و حرف مي زنم.

.............................

ساندرز:تو مي دوني تمام اتفاقات خوب تو اين دنيا از همون هايي كه اسمشون رو احمق گذاشتند اومده؟

.............................

اسميت:افراد بزرگ وقتي به نور رسيدند از دست نمي رن.اونها همين جا هستند.فقط بايد دوباره ببينيشون.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       











  سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
Page created in 0.498119115829 seconds.