باور کنید اهل جواب دادن و پافشاری روی نظراتم نیستم ، اما فکر می کنم سر بحثی باز شده که اگر جدی گرفته شود موضوع بسیار جذابی است برای کلنجار رفتن با هم . سعی می کنم جواب آقای وحید جلالی و کاوه جان را باهم بدهم . مگر هشتاد سال پیش چه خبر بود ؟ ملت ( بخوانید کارگردان ها ) شاخ داشتند یا دم !هیچکاک روی دست هایش راه می رفت یا جان فرد دو تا سر داشت ؟ مگر همشهری کین ولز چه فیلمی است که هوش از سر عاشقان سینما برده. باور کنید دوستان بعد از دهه ی هشتاد هیچ قرار دادی امضا نشد که به هیچ فیلم دیگری نگوییم شاهکار . اصلا شاهکار یعنی چه ؟ اگر قرار باشد به هر فیلم معمولی یا حتی خوبی بگوییم شاهکار که دیگر چیزی از این دنیا باقی نمی ماند . مثلا شما خودت می توانی فیلمی مثل مردگان را در کنار روانی هیچکاک قرار دهی ؟ اصلا هیچکاک رو ول کن ، می توانی مردگان را کنار راننده تاکسی یا رفقای خوب قرار دهی ؟ اگر قرار باشد از آن فیلم هایی که گفتی ( به غیر از دو یا سه موردش را که ندیدم ) به عنوان خوب ( فقط خوب نه بیشتر ) انتخاب کنم من فقط سه فیلم در حال و هوای عشق ، پالپ فیکشن و ماهی بزرگ را به عنوان فیلمهایی خوب انتخاب می کنم البته غیر از این ها چند فیلم دیگر هم هستند که از دهه ی هشتاد به بعد ساخته شده اند و در کنار این فیلم های می توانند قرار بگیرند مثل : پیانیست و باشگاه مشت زنی . البته نمی دانم چرا اینقدر باشگاه مشت زنی مرا به یاد فیلم بزرگراه گمشده می اندازد . شخصی از آرزوی های سرکوب شده اش شخصی دیگر را می سازد . البته در ادامه این دو فیلم راهشان را از هم جدا می کنند . ولی به هر حال کل حرفم این بود که واقعا از ته دل نمی توانم مردگان را در کنار راننده تاکسی قرار بدهم و بگویم جفتش شاهکار است . یا نمی توانم ماهی بزرگ را ببینم و بگویم امیلی شاهکار است ( واقعا جناب جلالی چگونه امیلی را دیدی که می گویی شاهکار است ؟) در مورد مرجعی هم که کاوه جان گفت باید بگویم : رفیق واقعا مرجعی وجود دارد که بتوان تشخیص داد کدام موسیقی با ارزش است ؟ حالا که صحبت از اعتراف است بگذار تا بگویم چند سال پیش من شیفته ی یکی از آهنگ های جنیفر لوپز شدم ( اسم آهنگ یادم نمی یاد ) ، خوب چه کار کنم ؟ دل است دیگر ، یک لحظه می گوید از این خوشم اومد . کاوه جان ، باور کن هیچ وقت آدمی نبودم که از برداشت دیگران بترسم ، نه اینکه بگویم حرف دیگران برایم مهم نیست ، اما فقط فکر می کنم آن چیزی را دوست داشته باشم که خوب است . راستش نمی دانم الان چه نوع سلیقه ای مد است ، اما تعجب می کنم چه طور فکر کردی من از فیلم هایی مثل پاگنده خوشم می آید و خواننده ی مورد علاقه ام بریتنی است ! من در تمام عمرم یک بار هم پاگنده ندیده ام ، بریتنی را هم فقط یک بار گوش داده ام ( که همان یک بار برای تمام عمرم بس یود ) . رفیق من کی گفتم شاهکاری مثل جویندگان را می توان در کنار فیلمی مثل پاگنده قرار داد ؟ تمام حرف من این است که بابا کسی نمی تواند ثابت کند برگمان ( هنوز حاضر نیستم بگویم مرحوم برگمان ) فیلمساز بزرگی است و فیلم پرسونا شاهکار این سینماست . خیلی ها را اگر بزنی حاضر نیستند سونات پاییزی را نگاه کنند. تا به حال پیش آمده ساعت ها با کسی سر اینکه فلان فیلم خوب است بحث کرده ام و دست آخر نه بنده خدا راضی شده نه من ! حالا سوالم اینه ! شما می تونی مرجعی تعیین کنی که پاگنده فیلم بدی است و ماجرای نیمروز فیلم خوبی است ؟ یا اصلا چرا راه دور می ریم ؟ همین اخراجی ها را بگو ! اگر به من باشد می گویم اخراجی ها بدترین فیلمی است که تا به حال در ایران ساخته شده ! اما مگر این ملتی که رفتند و این فیلم را دیدند این را نمی دانستند . یا حتی چرا بعد از دیدن فیلم کسی ناراحت نبود ؟ کاوه جان باور کن از صراحتت ناراحت که نشدم هیچ خیلی هم حال کردم اما باید با همان صراحتی که شما حرف می زنی به شما بگویم : بله دوست عزیز ، پایه های زیبایی دقیقا روی هوا بنا شده ! حاضرم شرط ببندم اگر از هر هزار نفر بپرسی اینگمار برگمان با اینگرید برگمن چه فرقی دارد در صورتی که اصلا اینگرید برگمن را بشناسند ، می گویند : یک جور اشتباه در تلفظ است . فقط همین ! دوست عزیزم مهم این نیست پایه های زیبایی را استادان سینما کجا بنا کردند ، مهم این است که مردم حاضر نیستند این پایه ها را حتی از دورترین نقطه ی ممکن نگاهی بیندازند ! شرمنده که خیلی طولانی شد ! یا حق
|