دوشنبه 1 آذر 1389 - 2:16



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 



شنبه 13 مرداد 1386 - 17:4

تكيه بر باد


عكس هايي را كه مي بينيد و اين جا گذاشتم 1 ماه و 2/1 پيش (اين تيريپي آمار دادن راست اش هنوز اثرات «زودياك» است) و درست چند روز قبل از تعطيلي هم ميهن، يكي از عزيزان پايه ثابت سايت، مانا (كه مدتي است نيست اش!) برايم فرستاد و همان موقع در جواب اش نوشتم كه موضوع خوبي دستم دادي براي روزنوشت. حالا فكر كنم بيش تر بشود راجع به اين عكس ها حرف زد. بديهي است كه اصولا همه كارهاي فرهنگي و هنري، نياز به جايي يا محلي براي ارائه شدن و ديده شدن دارد. اصلا يك نياز است. به اين عكس ها يك بار ديگر نگاه كنيد. نكته اش را گرفتيد؟ به كابوس مي ماند. اثر اين اساتيد به فوتي بند است، مگر اين كه مثل همين لحظه ها ازشان عكس گرفته شود تا جاودانه شوند وگرنه «يه لغزش، يه جهش، يه اين طرفي، يه اون طرفي» كافي است تا اثر فيد شود. اين ها را ديدم و بلافاصله وضعيت فعلي كار فرهنگي كردن در خانه خودمان تداعي شد. ما آن موقع ها نبوديم اما مي گويند مطرب ها در جمع نامحرم ها مي آمدند و با چشم بسته بالاخره مي نواختند (حتي آن طرف آب ها هم اين حكايت بود) اما حالا قصه جور ديگري است؛ به همه چشم بند مي زنند كه مبادا مطربي ديده شود!
...
پي نوشت 1: جواد رهبر عزيز كاري كرده كه بوي شيفتگي و جنون مي دهد. آمده و به مناسبت روزنوشت قبلي درباره «زودياك» و ساندترك «Hurdy Gurdy Man»، تمام روجلد آلبوم هاي «داناوان» را برايم فرستاده. من غلاف كردم!
پي نوشت 2: يك نفر به ام گوشزد كرده كه چرا روزنوشت هايت شده كارگاه تحليل فيلم!! خواستم از شما هم نظر بخواهم كه واقعا اين طوري است؟! دست كم من نمي خواسته ام باشد، همين طور كه مي بينيد دائما نكته اي، ايده اي، فصلي سكانسي چيزي كه ديده ام و به ذهنم رسيده و فكر مي كنم حرف زدن راجع به اش براي همه مان مفرح است را اين جا مكتوب مي كنم. اين كه گاهي درباره كم بودن كامنت ها مي گوييم هدف بالا بردن تعداد كانتر صرف نيست و در واقع از سوخت شدن و هدر رفتن آن موضوع مورد بحث دل مان مي سوزد. تازه؛ مگر اين جا سايت و روزنوشت سينمايي نيست؟ چرا ننويسيم راجع به فيلم؟!
پي نوشت 3: پايه ايد، بحث درباره «زودياك» ادامه داردها...



بازگشت به روز نوشت‌هاي نويد غضنفري

نظرات

جواد رهبر
شنبه 13 مرداد 1386 - 21:47
2
موافقم مخالفم
 

کپی بی نظیری از "دختری با گوشواره مرواری" اثری از ورمیر هلندی با یک فوت از بین می ره. چه راحت! اما در ذهن هر بیننده این اثر یاد این کار می ماند؛ برای همیشه. خاطره ای که به قول مارسل پروست از اصلش بهتره.

بابا نوید جان کاری نکردم که. کلی خجالت دادی ها! راستش این "Hurdy Gurdy Man" بدجوری هوش و حواس می بره از آدم. {مگه می شه psychedelic شیفته نکنه؟} به قول خودت کار آدمو می کشه به جنون و آن هم جنونی دلچسب. خصوص اگه برگمان و آنتونیونی هم رفته باشن. این روزا نمی دونم واسه چی این قدر می چسبه گوش دادنش. مثه اینکه لازمه مک مک لئود بر ما ظاهر بشه (همون طوری که بر دوناوان ظاهر شد) و ترانه ای عاشقانه واسمون بخونه. اونم یک دفعه وسط این همه روزمرگی و مشکلات عدیده. وقتی با آرامش زل زده ایم به وقایع زندگی اون می آد و عطر تازگی می آره واسمون. کلامش حدیث عشقه. دمت گرم ای Hurdy Gurdy Man.

کاوه اسماعیلی
شنبه 13 مرداد 1386 - 22:34
-20
موافقم مخالفم
 

1.عزیز من...چشم بندهایمان را هم که باز کنیم مطربی نمی بینیم.شوق نظربازی نامحرم و ساز طربزای مطربان پیشکش....

عکسها را که دیدم با همان ایده تکیه بر بادشان به دوره ای از تاریخ موسیقی فکر کردم که هیچ صفحه ای برای ضبط صدای ساز نبود.آن وقتها کنسرت رفتن حس دیگری داشت .اگر نمیرفتی نمی شنیدی..نمی شنیدی

2.نمیدانم کداممان گفته اینجا شده کارگاه تحلیل فیلم؟؟تازه میخواستم بهت بگم که از این تواضع بیخودیت بیرون بیا و فارغ از ارجاعهای احساسی به فیلمها بیشتر دربارشون حرف بزنی .ما که نقدهاتو کمتر جایی میخونیم.حالا یکی پیدا شده و عکسشو گفته.....

3.تو روزنوشت قبلیت نوشتم ولی گویا نیومده...برای سیاوش پاکدامن..تو روزنوشت رزباد نیما حسنی نسب تو قسمت کامنتها من و mosi آخراش بحثی شروع کردیم که بسیار مربوط به همین سوالت بود....بخوان و نظرت را بگو...

4.بن کل یادم رفت تشکرم را بابت نام روزنوشت قبلیت ابراز کنم.

no tears to cry

no feelings left

this species has amused itself to death

صوفیا نصرالهی
يکشنبه 14 مرداد 1386 - 0:39
-4
موافقم مخالفم
 

نوید جان بعد از یه مدت طولانی سلام.راستش روزنوشت هاتو میخوندم ولی چون زودیاک رو ندیده بودم(و هنوز هم ندیدم)نظری نداشتم!اما راجع به این روزنوشت آخرت باید بگم باز خدا رو شکر که اونجا دوربینی بوده که همین لحظه رو، همین آن رو ثبت کنه!اگه اینجا بود که احتمالا مثل همیشه دیر می رسیدیم و همه ی زحمت ها و هنرها بر باد می رفت و تازه کسی ککش هم نمیگزید.

همیشه پایدار باشی.

(راستی من هنوزم منتظر روزنوشت جان لنون هستم!به خصوص که یه کتاب پیدا کردم که همش عکس و نت های یه سری از کارهاشه!)

رضا
يکشنبه 14 مرداد 1386 - 13:53
9
موافقم مخالفم
 

1- تا به حال روی ماسه های ساحل ، قلعه ساخته اید ؟ یا نقاشی کشیده اید ؟ دیده اید چه طور ناگهان موج می زند و هرچه ساخته اید خراب می کند ؟ آب برایش فرق نمی کند تو کنار ساحل مونالیزا می کشی یا فحش می نویسی ، او فقط کارش را می کند و آن چیزی که ساخته ای را خراب می کند.

ترجیح می دهم بیشتر از این در این باره چیزی ننویسم ، چون هر چه بگویم تکرار مکررات است و تنها داغ هم میهن و امثال آن ها در دلم تازه می شود .

2- مگر کارگاه تحلیل فیلم چه ایرادی دارد ؟ آیا صحبت در مورد فیلم ها بهتر از حرف های خاله زنکه این وبلاگ ها نیست ؟ به هر حال من که با بحث در مورد فیلم خیلی حال می کنم .

3- نکته ای که سیاوش پاکدامن عزیز در کامنتش اشاره کرد خیلی جالب بود . راست می گوید، مگر مرجعی که بگوییم کسی مثلا بریتنی اسپرز خواننده ی بدی است و گروه پینک فلوید گروه موسیقی خوبی است ، وجود دارد ؟

راستش من همیشه می گم در درجه ی اول از فیلم یا موسیقی خوشم بیاد که خوشم بیاد . یه کم توصیحش سخته ، ولی می گم خیلی وقت ها فیلمی رو می بینم که با وجود تعریف های زیادی که شنیدم به نظرم فیلم به درد نخوری می یاد . مثالش هم فیلم سرنوشت شگفت انگیر امیلی پولن که اگر تمام دنیا بگویند این فیلم خوب است من می گویم بد است . بر عکسش هم فیلم ادوارد دست قیجی و بعد نمونه ی بهترش ماهی بزرگ . اگر کسی از من بپرسد ده تا از بهترین فیلم های عمرت چیه به عنوان انتخاب هفتم هشتم ماهی بزرگ رو انتخاب می کنم .

یعنی در درجه ی اول برایم مهم است که این فیلم با من ارتباط بر قرار کند . بعدش هم روی تک تک اجزا و دقایقش تمرکز می کنم . همان طور که آخر خیلی فیلم ها مثل راننده تاکسی رو دوست ندارم .

به هر حال ، حد اقل سعی می کنم سر سلیقه ام را کلاه نگذارم . همان باشم که هستم . همان کسی که اگر بزنندش بریتنی اسپرز گوش نمی دهد . در عوض ته دلش چیزی می گوید تو مادرن تاکینگ رو دوست داری ( این هم از اعتراف من ) .

یا حق

وحید جلالی
يکشنبه 14 مرداد 1386 - 14:14
-6
موافقم مخالفم
 

یادآوری

سلام.آقا رضای گل گفتی که از دهه 80 به بعد فقط به دو فیلم امتیاز کامل میدی.گفتی تو این چند ساله اخیر شاهکاری ساخته نشده.من فکر می کنم ما از شاهکارها و فیلمسازهای چندین نسل پیش برای خودمون یه بت ساختیم.قراردادی نامکتوب نوشتیم که بعد از آنها دیگه شاهکاری ساخته نمیشه.واقعا از سال 80 به بعد فیلم دیگه ای نبود که تو اون رو شاهکار بدونی؟یعنی سینما پارادیزو-مالنا-مخمصه-نفوذی-ادوارد دسته قیچی-ماهی بزرگ-امیلی-پالپ فیکشن-بیل را بکش-روزی روزگاری در آمریکا-پیش از غروب-خارج از دید-رفقای خوب-رفتگان-در حال و هوای عشق-همشاگردی قدیمی-قهرمان-خانه خنجرهای پران-سین سیتی-با او حرف بزن-همه چیز درباره مادرم-لئون-چشمان تمام بسته-ای برادر کجایی-الیزابت تاون-لنی-هفت و خیلی های دیگه که الان یادم نیست شاهکار نیستن.

آقا نوید شرمنده من هنوز پستت رو نخوندم.درگیر این انتخاب رشته ام.

مانا
يکشنبه 14 مرداد 1386 - 17:17
1
موافقم مخالفم
 

(زودیاک زندگی نامه ی من است)

بعد از اینکه اونهمه ذوق و شوقم برای تماشای اثر دیگری از (دی پالما )با تماشای (کوکب سیاه)به یک سرخوردگی تمام عیار بدل شد،روز شماری می کردم (زودیاک)فینچر رو ببینم و البته خدا خدا که این یکی ناامیدم نکنه!

زودیاک احتمالاً سرراست ترین و قصه گو ترین اثر فینچر نسبت به آثار قبلیشه .دو ساعت و نیم زمان گذاشته تا داستان قاتل سریالی روکه سالها پیش وحشتی در دل مردم راه انداخته بود و هیچ وقت هم دستگیر نشد رو با تمام جزئیات تعریف کنه.

خب ،این ایراد کشدار بودن رو که به فیلم نسبت دادن و تو قبول نداری رو من هم کاملاً قبول دارم .فیلم از یک جایی به بعد کشدار و طولانی میشه . گفتی که مگه می شه این حجم از اطلاعات رو در زمان کمتری داد ؟!

اول ازهمه باید بگم مشکل من با زمان فیلم نیست که چه بسا فیلم هایی با تایم بیشتر هم دیدم اما بخاطر ریتم مناسب خستم نکرده.اما مشکل اینجاست که زودیاک با ریتم خوبی شروع می شه و در ادامه رفته رفته افت می کنه ،چون دقیقاً فینچر می خواسته همه چیز و اطلاعات رو بخ تفصیل و کامل به مخاطب بده.احتمالاً فینچر به خاطر دلبستگی زیاد به فیلمنامه (با توجه به این که این حادثه و نام زودیاک با قسمتی از خاطرات کودکی او عجین شده)می خواسته روایتی سرراست و مفصل از ماجرا بده ،که همین مسئله به ریتم فیلم لطمه زده .در یک سوم پایانی فیلم بازیگران مدام حرف می زنند و اطلاعاتی می دهند که لحظه ای غفلت از اونها باعث می شه چیزی رو از دست بدی،این به خودی خود اشکال نیست و یک حسن است اما به شرط آنکه نحوه ی ارائه ی اطلاعات مخاطب را خسته نکند.در حالیکه سرزندگی موجود میان آدمها و دیالو گها که در فصول ابتدایی فیلم بدلیل فضا سازی خوب کاملاً مشهود است از جایی به بعد وجود ندارد.(مثلاً صحنه ای که گری و پال همزمان دارند صحبت هایی راجع به قاتل می کنند که دو پلیس ماجرا هم مشغول گفتگو در این باره هستند یا همون مثالی که درباره ی قرار گرفتن دیالوگهای قبلی روی تصویر بعدی زدی(کاش اینها تا آخر فیلم ادامه پیدا می کرد)

تا سی چهل دقیقه مونده به پایان فیلم همه چیز خوبه چون اطلاعات در کنار فضا سازی های خوب و گاهی عالی به مخاطب ارائه می شه .(به یاد بیاریم اون فصول درخشان تهدید زن و شوهر جوان کنار دریاچه رو .اون آرامش بی حد و حصر و وحشتناک دریاچه ی آبی پشت سر زن و شوهر رو که رو به زودیاک ایستادن !یا فصل درخشان تهدید زن جوان و کودکش به مرگ توسط زودیاک ....

(به قول خودت در این کار دز فینچری کم بود و همین خستمون کرد)

این ماجرای عصر رسانه و احاطه شدن زندگی ما با خبر و...در فیلم عالی از کار در اومده .پوزخند تلخ ما در صحنه ای که پسران جیلنهال سر میز صبحونه دارند با عادی ترین (و از فرط عادی بودن وحشتناک ترین)لحن ممکن به پدر اطلاعات مورد نیازش درباره ی زودیاک را می دهند ،چون به یاد می آوریم زمانی را که پدر یرای مصون ماندن پسرش از دنیای چرک اطراف چه طور تلویزیون و رادیو رو خاموش می کرد!نشون میده فینچر در القای مفاهیم مورد نظرش موفق بوده .

نورپردازی کار خیلی خوبه .موسیقی هم عالی و بی نقص .

بجز بازی جونیور در نقش پال بقیه ی بازی ها چیز چشم گیر و شاخصی نیست هر چند که بلاهت و معصومیت توامان جیک جیلنهال به نقشش می خوره !.

پا نوشت1:اونهایی که زودیاک رو ندیدین ،موقع دیدن فیلم حواستون باشه این واژه ی ((لذیذتر از جهنم ))که عنوان روز نوشت نوید بود ،کجای فیلم می بینین.اونوقت به این سلیقه ی عالی آفرین می گین.

پانوشت2:خیلی ها مثل من زودیاک رو تازه دیدن یا تو این هفته تازه دستشون می رسه،پس چه بهتر که همه فیلم رو ببینن و نظر بدن (چه اشکالی داره بحثش حالا حالا ها داغ باشه؟)داریم لذت می بریم دیگه .

پانوشت 3:مگه نه اینکه مهمترین وجه مشترک همه ی ما که اینجاییم فیلم دیدن و تحلیل فیلمه؟خب چه جایی بهتر از اینجا که نویسنده اش هم پاسخگوی خوبیه و برا دوستاش احترام قائله.(بی تعارف گفتم)پس تا باشه از این تحلیل ها باشه !

mana
يکشنبه 14 مرداد 1386 - 17:21
4
موافقم مخالفم
 

راستی این چند وقته مشکل داشتم.شانس من 11:14 هم با همین زودیاک رسید دستم و نتونستم نظر بدم.در باره ی عکس ها هم ،همه چیز گویاست!

امید غیائی
يکشنبه 14 مرداد 1386 - 22:51
1
موافقم مخالفم
 

سلام.

نوید جان همه جا کمرنگ شده بودم.پس واقعا ببخشید.دلم برای بو و دود کافه ات تنگ شده بود.

عکسها و ایده هایش فوق العاده ان.

من کلی پول دادم برم کلاس تحلیل فیلم حالا اینجا مفتی دارم چیز یاد میگیرم کجاش بده مرد.

به قول کاوه اسماعیلی از تواضع بیخودیت بیرون بیا و بیشتر دربارشون حرف بزن. نمیدومی چه لذتی داره کشف یه نکته که از دیدت مخفی مونده بوده.

زودیاک رو هنوز ندیدم که بخوام چیزی بگم.

مخلصم.

همین.

سیاوش پاکدامن
دوشنبه 15 مرداد 1386 - 9:51
5
موافقم مخالفم
 

1 – از روزنوشت یک سینما نویس در یک سایت سینمایی چه انتظاری داریم؟ تازه اگر آماری نگاه کنیم ( دارم از نخواندن رشته آمار پشیمان میشوم! ) در سی چهل درصد روزنوشتهایت به موسیقی میپردازی. آن دوست البته نظرشان محترم ولی بحثهای خاله زنکی سینمایی را بهتر است بگذاریم برای سایتها و وبلاگها و نشریات متعدد و اینجا از لحظاتی بگوییم که میخکوبمان کرد و آهنگهایی که هوش از سرمان پراند و بعد ضد حال بزنیم به بغل دستی که "من که از اون قسمت اصلا خوشم نیامد" بعد اعترافات انجام بدهیم و عباس قادری را به پدرخوانده ارتباط بدهیم و عشق کنیم و زنده باشیم!

2 – واقعا معضلی است این عوض شدن روزنوشتها و ناتمام ماندن بحث ها، از طرفی به فروم هم علاقه ای ندارم، هم بچه ها را از هم جدا میکند و جمع صمیمی را در اتاقهای متعدد پراکنده میکند، فکر کنم یک راه بینابین این باشد که صاحب روزنوشت در مطالب جدیدش و در یک بخش جدا، از بحثهای روزنوشت قبلی یک آماری بدهد ( خدایا یعنی میشود یک بار دیگر لیسانس بخوانم و "آمار" را انتخاب کنم؟!!) و جمع بندی انجام بدهد تا ادامه آن را در روزنوشت جدید دنبال شود، اینها همه مقدمه بود تا بگویم: وااااای، من موقع بحث در ررررررررررززباد کجا بودم که سخن از زبان ما میگفتید.

3- من چند سال است که در میان نظرات شما غوطه میخورم، هم با رضا موافقم هم با کاوه، هم MOSI درست میگوید هم کاوه( کاوه را دوبار آوردم که در این بحث پیشکسوت است) ، هم به "مکتب سلیقه" اعتقاد دارم و هم نمیتوان تفاوت های دو اثر هنری را نادیده گرفت. برای بررسی یک اثر چند معیار میتوان داشت، یکی تکنیکی است که مربوط به خبرگان فن است دیگری حس و پیام اثر است که به بیننده دست میدهد و یا حس و پیامی که خالق اثر قصد بیان آن را داشته و تا چه حد در انتقال آن موفق بوده است( اینجا تکنیک به حس پیوند میخورد)، به نظر من نقطه اصلی تنش ها اینجاست، چرا که در زمینه تکنیک معمولا قواعد پذیرفته شده ای وجود دارد و رد و اثبات نکات مختلف عقلی تر و منطقی تر است و قابلیت بیشتری برای پذیرش دلایل ارایه شد توسط مدافعان یا منتقدان توسط گروه مقابل وجود دارد ولی وای از روزی که بخواهیم وارد حس شویم ، یکی میگوید به نظر من حرف صاحب اثر بسیار رو است و توی ذوق میزند و دیگری خوشحال از کشف این پیام است و نحوه ارایه را میپسندد و تقریبا راهی برای متقاعد شدن دو طرف نیست(یا من اطلاعی از آن ندارم) و هر کدام از طرفین سخنور تر باشند معمولا در بحث موفق تر هستند. مثلا پنهان هانکه را عده زیادی روی چشم گذاشتند ولی وقتی آن را دیدم، از انگشت شمار فیلمهایی از این دست بود که نتوانستم هیچ چیزی در آن پیداکنم که نفس لوامه ام متقاعد شود که دیدن فیلم تا انتها کار درستی بود.

4 – من معمولا در مواجهه با یک اثر هنری سعی میکنم گارد خودم را باز بگذارم ( البته قبول کنید فیلمهایی نظیر این کمدی نمایان جو فروش را یا نباید دید یا باید با گارد کاملا بسته دید) و بگذارم که اثر تاثیرش را بگذارد و حرفش را بزند. زیاد سعی نمیکنم که در فیلم به دنبال حرف بگردم، اگر حرف فیلم را به دور از شعار گرفتم آن موقع اثر تایید میشود و تاکید کنم که در درجه اول اثر باید خودش باشد یعنی اگر فیلم است باید سینما باشد و اگر شعر است باید شعر باشد؛ به عبارت دیگر بیانیه سیاسی که نام فیلم روی آن گذاشته شود یا نوشته ای که به زور لباس عر را روی آن بکشیم ، ارزش پایینی دارد.

5- هم حرفهایم زیاد شد و حوصله دوستان را سر می برد، توضیحات تکمیلی را اگر عمری باقی بود ( تعارف کردم والا بیست و پنج سال که عمری نیست، ما هنوز آرزوها داریم) در کامنتهای بعدی مطرح میکنم. البته اگر دقت کنیم در همین نوشته ام کلی نقیضه هم پیدا میشود، به مکتب سلیقه اعتقاد دارم ولی یک سری فیلمهایی که بسیار پرفروش هستند را جزو اثر هنری دسته بندی نمیکنم در حالی که هوار نفرآن را دیده اند و ارتباط برقرار کرده اند، یا نوشته و لباس شعر، از کجا که نوشته اصل شعر نباشد و تعریف من از شعر ناقص نباشد و....

نويد غضنفري
دوشنبه 15 مرداد 1386 - 20:22
-2
موافقم مخالفم
 

سلام به همه دوستانم

1- صوفيا جان حقيقتش همون موقع ها بود كه مجيد رئوفي ازم مطلبي درباره پل مك كارتني خواست و چيزكي نوشتم راجع به زوج لنون و مك كارتني براي صفحه موسيقي هم ميهن اما...حالا هم اگه ديدم خداي نكرده ديگه به دردش نمي خوره مي گيرم ميذارمش اين جا.

2- مانا جان مدتي نبودي و حالا با اين كامنتت معلومه كه حال و روز خوبي داري...اي ول! از روز اول اين روزنوشت ها آرزوم يه همچه كامنتي بود براي روشن شدن موتور بحث هاي خوب و پر از جزئيات ظريف. بابا ما هم بايد از شما ياد بگيريم يا نه؟! (اين جوابي به اميد هم بود) گيرم كامل با موضوع مخالف باشيد. اما راجع به حرفات درباره «زودياك»: راست اش من با همين مسأله افت ريتم هم مخالفم. شيفتگيه ديگه اما اين بار براش دليلم دارم، به نظرم فينچر مي خواسته عمدا روي اين باز موندن پرونده جنايت ها و طي شدن لوپ هاي بسته تأكيد كنه و ضمنا به خاطر وفاداري اش به كتاب، خواسته اون تواضع و فروتني گري اسميت رو به عنوان نويسنده كه در عين شيطنت نويسندگي تأكيد داره كه پليس و پل اوري پيش از او تمام اين مسير بسته و باطل را طي كرده اند و پرونده را دوباره خواني مي كنه...اما با اطلاعاتي كه اتفاقا ما پيش از آن نديده بوديم و برامون تازگي داره. اينه كل حرفم. اون مثالي ام كه براي اون فصل قتل كنار درياچه زدي، و آرامش درياچه در بك گراند خيلي پايه ام. ولي درباره بازي ها كاش به همون بلاهت و معصوميت جيلنهال بيش تر مي پرداختي. حالا من يه فصل رو مثال مي زنم كه اوج بازي درخشان جيلنهاله:

فصل اولين ملاقات رابرت و ملاني در رستوران، رابرت دير سر قرار رسيده و دست و پاش رو حسابي گم كرده:

رابرت: ترافيك وحشتناك بود، من تو سالن تيراندازي بودم

ملاني: گلنيس به ام گفته بود تو طراح كاريكاتوري...پس تو سالن تيراندازي چي كار مي كردي؟!

رابرت: كتاب مي خوندم!

اين شروع دورانيه كه الان داريم توش زندگي مي كنيم.

کاوه اسماعیلی
سه‌شنبه 16 مرداد 1386 - 1:12
-4
موافقم مخالفم
 

زودیاک را هنوز ندیده ام......این را همه اش میگویم...خدا کند ارزش این همه انتظار و استرس را داشته باشد.

قصد بحث های نظری و تئوریک ندارم...اما در پاسخ به رضا و احتمالا mosi میخواهم بپرسم واقعا مرجعی برای مثلا تفاوت بین پینک و بریتنی وجود ندارد؟یا تفاوت بین ماجرای نیمروز و پاگنده(حرفش را هم که می زنم دستم میلرزد)....به mosi هم گفتم.امیدوارم این حاصل مد این روزها که هر کس علایقش سطح پایین تر باشد پست مدرن تر است نباشد....زمانی در دهه 60 و 70 (شمسی خودمان) طرف حتا اسم تارکوفسکی و پاراجانف را نمیتوانست درست ادا کند اما به راحتی خود را شیفته آثارشان میدانست.حالا هم که از آن سوی بام افتاده ایم....

بچه ها....صراحت من را ببخشید.می دانم که شما از آن دسته نیستید اما سوال من را پاسخ دهید.واقعا اینقدر پایه زیباییها روی هوا بنا شده؟؟؟

رضا
سه‌شنبه 16 مرداد 1386 - 13:1
1
موافقم مخالفم
 

باور کنید اهل جواب دادن و پافشاری روی نظراتم نیستم ، اما فکر می کنم سر بحثی باز شده که اگر جدی گرفته شود موضوع بسیار جذابی است برای کلنجار رفتن با هم .

سعی می کنم جواب آقای وحید جلالی و کاوه جان را باهم بدهم .

مگر هشتاد سال پیش چه خبر بود ؟ ملت ( بخوانید کارگردان ها ) شاخ داشتند یا دم !هیچکاک روی دست هایش راه می رفت یا جان فرد دو تا سر داشت ؟ مگر همشهری کین ولز چه فیلمی است که هوش از سر عاشقان سینما برده.

باور کنید دوستان بعد از دهه ی هشتاد هیچ قرار دادی امضا نشد که به هیچ فیلم دیگری نگوییم شاهکار .

اصلا شاهکار یعنی چه ؟ اگر قرار باشد به هر فیلم معمولی یا حتی خوبی بگوییم شاهکار که دیگر چیزی از این دنیا باقی نمی ماند . مثلا شما خودت می توانی فیلمی مثل مردگان را در کنار روانی هیچکاک قرار دهی ؟

اصلا هیچکاک رو ول کن ، می توانی مردگان را کنار راننده تاکسی یا رفقای خوب قرار دهی ؟

اگر قرار باشد از آن فیلم هایی که گفتی ( به غیر از دو یا سه موردش را که ندیدم ) به عنوان خوب ( فقط خوب نه بیشتر ) انتخاب کنم من فقط سه فیلم در حال و هوای عشق ، پالپ فیکشن و ماهی بزرگ را به عنوان فیلمهایی خوب انتخاب می کنم البته غیر از این ها چند فیلم دیگر هم هستند که از دهه ی هشتاد به بعد ساخته شده اند و در کنار این فیلم های می توانند قرار بگیرند مثل : پیانیست و باشگاه مشت زنی .

البته نمی دانم چرا اینقدر باشگاه مشت زنی مرا به یاد فیلم بزرگراه گمشده می اندازد . شخصی از آرزوی های سرکوب شده اش شخصی دیگر را می سازد . البته در ادامه این دو فیلم راهشان را از هم جدا می کنند . ولی به هر حال کل حرفم این بود که واقعا از ته دل نمی توانم مردگان را در کنار راننده تاکسی قرار بدهم و بگویم جفتش شاهکار است . یا نمی توانم ماهی بزرگ را ببینم و بگویم امیلی شاهکار است ( واقعا جناب جلالی چگونه امیلی را دیدی که می گویی شاهکار است ؟)

در مورد مرجعی هم که کاوه جان گفت باید بگویم : رفیق واقعا مرجعی وجود دارد که بتوان تشخیص داد کدام موسیقی با ارزش است ؟ حالا که صحبت از اعتراف است بگذار تا بگویم چند سال پیش من شیفته ی یکی از آهنگ های جنیفر لوپز شدم ( اسم آهنگ یادم نمی یاد ) ، خوب چه کار کنم ؟ دل است دیگر ، یک لحظه می گوید از این خوشم اومد .

کاوه جان ، باور کن هیچ وقت آدمی نبودم که از برداشت دیگران بترسم ، نه اینکه بگویم حرف دیگران برایم مهم نیست ، اما فقط فکر می کنم آن چیزی را دوست داشته باشم که خوب است .

راستش نمی دانم الان چه نوع سلیقه ای مد است ، اما تعجب می کنم چه طور فکر کردی من از فیلم هایی مثل پاگنده خوشم می آید و خواننده ی مورد علاقه ام بریتنی است !

من در تمام عمرم یک بار هم پاگنده ندیده ام ، بریتنی را هم فقط یک بار گوش داده ام ( که همان یک بار برای تمام عمرم بس یود ) . رفیق من کی گفتم شاهکاری مثل جویندگان را می توان در کنار فیلمی مثل پاگنده قرار داد ؟

تمام حرف من این است که بابا کسی نمی تواند ثابت کند برگمان ( هنوز حاضر نیستم بگویم مرحوم برگمان ) فیلمساز بزرگی است و فیلم پرسونا شاهکار این سینماست . خیلی ها را اگر بزنی حاضر نیستند سونات پاییزی را نگاه کنند. تا به حال پیش آمده ساعت ها با کسی سر اینکه فلان فیلم خوب است بحث کرده ام و دست آخر نه بنده خدا راضی شده نه من !

حالا سوالم اینه ! شما می تونی مرجعی تعیین کنی که پاگنده فیلم بدی است و ماجرای نیمروز فیلم خوبی است ؟ یا اصلا چرا راه دور می ریم ؟ همین اخراجی ها را بگو ! اگر به من باشد می گویم اخراجی ها بدترین فیلمی است که تا به حال در ایران ساخته شده ! اما مگر این ملتی که رفتند و این فیلم را دیدند این را نمی دانستند . یا حتی چرا بعد از دیدن فیلم کسی ناراحت نبود ؟

کاوه جان باور کن از صراحتت ناراحت که نشدم هیچ خیلی هم حال کردم اما باید با همان صراحتی که شما حرف می زنی به شما بگویم : بله دوست عزیز ، پایه های زیبایی دقیقا روی هوا بنا شده ! حاضرم شرط ببندم اگر از هر هزار نفر بپرسی اینگمار برگمان با اینگرید برگمن چه فرقی دارد در صورتی که اصلا اینگرید برگمن را بشناسند ، می گویند : یک جور اشتباه در تلفظ است . فقط همین !

دوست عزیزم مهم این نیست پایه های زیبایی را استادان سینما کجا بنا کردند ، مهم این است که مردم حاضر نیستند این پایه ها را حتی از دورترین نقطه ی ممکن نگاهی بیندازند !

شرمنده که خیلی طولانی شد !

یا حق

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 1.14331102371 seconds.