سلام

من قول دادم هر روز بیام اینجا و کامنت بگذارم .

از اون جا که من هم به صورت فصلی آدم خوش قولی هستم ، می تونی چند هقته ای روی این قولم حساب کنی .

ما که هنوز فیلم رو ندیدم ولی مصاحبه ی استاد رو در مجله ی هفت خواندم .

نمی دانم می دانی یا نه ؟ ( چه جمله ای گفتم ! ) ولی خودش معتقد است این فیلم به شدت در مورد خاطرات کودکی خودش است . اصلا این آقا زودیاک رو از نزدیک حس کرده .

تا فردا ( البته امیدوارم )

یا حق

سلام

از بس اینجا حرف زودیاک زدم دیشب خوابش رو دیدم . نمی دونید چه حالی می داد .

کاشکی خوابم زود واقعیت بشه .

یا حق

سلام نوید جان. خیلی وقته که دندون تیز کردم واسه زودیاک به خصوص واسه Hurdy Gurdy Man که باید حسابی جور بشه روی فیلم فینچر. حالا ببینم این رفیقمون می آره فیلمو اخر هفته ای ببینیم.

Hurdy Gurdy Man

آهنگی که بدجوری بوی دهه شصد و هفتاد رو می ده.

یه عکس واست upload کردم حتما ببینش!

اینم آدرسش:

http://buddiespecial.googlepages.com/AndDonovanCreatedHurdyGurdyMan.jpg

چاکریم

حالا که تو دوباره از لذت دیدنش میگی بذار من هم باز بگم که زودیاک رو که هنوز ندیدم....یه چیز دیگه هم که در مورد فینچر هست اینه که من همه فیلمهای فینچر رو به یه اندازه دوست دارم.(البته غیر از بیگانه که در رده بعدیه) کنجکاوم بدونم که تو هم مثل خیلیها عقیده داری panic room پسرفت بزرگی واسه فینچر محسوب میشه؟این سوال هم از توست هم از سایر دوستانی که اینجا سر میزنند.

سلام رضا جان، ممنون از مكتوب كردن نظراتت. در اين كه بيش تر «زودياك» خاطرات كودكي خود فينچر است، هيچ شكي نيست...البته آن پرونده را هنوز نخوانده ام اما كلي راجع به اين نكته اي كه باز كردي و گفتي حرف دارم!! پسر گري اسميت كه رابرت دائما مواظب اش است بمباران اطلاعاتي از طريق رسانه ها نشود تا دنياي اطراف اش را سياه تر از آن چه كه هست نبيند را هستي ديگر؟ چاكريم

بهترین روزنوشتهای سایت مال خودته

دوم . دوم . دوم . دوم . هاااااااااااااا من دوم شدم .

بالاخره زودیاک رو گیر آوردم و دیدمش تا در اینجا بعد از نوید جان دوم بشم .

نظرات در مورد زودیاک خیلی متفاوته . خیلی ها این فیلم رو اثر عمیق و قابل قبولی می دونند ، اما بعضی ها معتقد اند فیلم بیش از حد کشداره .

راستش تمام مدتی که منتظر زودیاک بودم فکر می کردم وقتی با موضوع زودیاک چند تا فیلم ساخته شده ، استاد روی چی تمرکز کرده ؟ اگر روی شخصیت زودیاک زوم می کرد بازی رو باخته بود . چون این داستان بر مبنای واقعیت است و همه می دانند زودیاک دستگیر نشده پس برای پایانش نمی شه هیچ برنامه ای داشت .

اما فینچر می یاد و به جای زودیاک روی شخصیت گری اسمیت ( که جیک گایل هال بازیگر فیلم کوهستان بروک بک این نقش را بازی می کند ) تمرکز می کند . در این شرایط است که فینچر تماشاگر را با یک دنیا سوال رها می کند .

در واقع ما در این فیلم شاهد جنایات زودیاک نیستیم ( اگر اشتباه نکنم کمتر از بیست دقیقه شخصیت زودیاک در فیلم است ) بلکه می بینیم چه طور پدری ابتدا سعی می کند فرزندش را از این بمباران اطلاعات حفظ کند ( همان نکته که نوید جان اشاره کرد ) و بعد خودش به تلاش برای حل این معما با این دلیل که هیچ کس در این شهر به فکر این پرونده نیست می پردازد .

از نظر در ماندگی شخصیت در دنیای اطلاعات به شخصه به شدت به یاد برد پیت در هفت افتادم . یعنی کاراکتری که برای حل یک پرونده ی جنایی تمام وقتش را می گذارد و خانواده اش در مرز نابوید قرار می گیرد اما یا این همه جز دنیایی از شک چیزی نصیبش نمی شود .

فینچر از همین شک ها استفاده کرده تا در پایان فیلم همه را با آن نوشته ها متعجب کند .

به هر حال من فکر می کنم فینچر با زودیاک گر چه قدمی از هفت جلوتر نرفته ، اما قدمی هم عقب تر نگذاشته . کارگردانی خوب ، فیلمبرداری عالی با نور کم ( گر چه خودش معتقد است صحنه هایش از نور پر است ) و بازی های باورپذیر ( توجه کنید در چنین فیلمی باور پذیر بودن بازی ها خیلی بیشتر از هفت مهم است ) همه و همه نشان می دهد این فیلم یک اثر کاملا فینچری است .

در مورد سوال کاوه خان باید بگم من اتاق امن را ندیده ام ، ولی یک نکته ی جالب در مورد خود فینچر این است که می گوید : من هرگز فیلم هایی که ساخته ام را نگاه نمی کنم و از آنها متنفرم . هیچکس به اندازه ی من از بیگانه ی 3 متنفر نیست .

یک نکته ی جالب دیگر هم اینکه فینچر از زودیاک با عنوان آمارکوردش یاد می کند .

یا حق

سلام

آقا ما یه هفته پیش با تنها رفیق خوره سینمامون رفتیم فیلم رو گرفتیم.نشد با هم ببینیم حالا فیلمو برده تنهایی دیده مگه میده ببینیم.

راستی تو کدوم فیلم هیچکاک رو دوست داری؟

سلام به تمامي رفقاي خوبم

خب، اول مي خواستم اين ها را براي روزنوشت بعدي بنويسم اما دوباره موضوع ميشد: «زودياك» و به نظرم ديگر صلاح نبود، پس اين جا مكتوب اش كردم. اول برويم سراغ قسمت سخت ماجرا، يعني دفاع در برابر يك نفر مخالف!

1- آقا يا خانم بي نامي كامنتي گذاشته و از كشدار بودن «زودياك» و ... گفته؛ سرورم دوباره دقيق تر قصه را نگاه كن. گفته اي «از اواسط فيلم كه گري اسميت با جديت بيش تري زودياك را دنبال مي كند» بايد بگويم جديت بيش تري در كار نيست و اتفاقا فينچر و نويسنده داستان (خود رابرت گري اسميت) از عمد خواسته اند روي اين قضيه تأكيد كنند كه قبلا نيروي پليس و پل اوري تمام اين اطلاعات و ديتاها را مرور كرده اند كه البته ما آن قسمت از تحقيقات را نديده ايم! يعني آن بخش از تحقيقات را كه توسط گري اسميت در نيمه فيلم به تنهايي دنبال مي شود ما در نيمه اول نديده ايم و شيوه روايي «بكر» و تر و تازه فيلم (به رغم اين كه مي دانيم تمام اين ديتاها قبلا بررسي شده) از نيمه دوم به بعد، آن ها را با تماشاگر (ما) در ميان ميگذارد. استاد. بحث تحليلي تر را مي گذارم براي فرصت بعدي اي كه پيش مي آيد...اما تازه برسيم به اين مطلب كه به نظرم «زودياك» با تمام نوآر بودن اش به شدت خود را از شيوه كلاسيك روايي نوآرها دور مي كند. ما از ابتداي فيلم تا انتهاي آن ديتاها و اطلاعات را، پخش شده و از زبان چهار نفر مي فهميم: 1- زوج گري اسميت و پل اوري 2- زوج تاسكي و آرمسترانگ اما هر اطلاعات را در تمام طول فيلم فقط و فقط يك بار ميشنويم. مثال نقض براي كامنت ات: ما مي دانيم كه ليندا، خواهر دارلين در زندان است و مي دانيم ازش تحقيق شده اما نمي دانيم كه با لي در ارتباط بوده و از نيمه دوم به بعد و از زبان گري اسميت مي فهميم...يا از ماجراي چهار تلفن به خانواده دارلين بي خبر بوديم...رفيق همين طوري استاد را نبر زير علامت سؤال!! دوم اين كه به نظرم فينچر به رغم فيلم هاي قبلي اش هدف اش حل معما نيست. او به خوبي مي داند كه اين معما به صورت علامت سؤال گنده اي باقي مانده پس آن را مك گافين قصه اش گذاشته و هدف اش شكافتن موضوع ديگري است. هماني است كه گفتم و نوشتم.

2- رضا جان خوشحالم كه نكته را گرفته اي. ارادت داريم.

3- كاوه جان مي دانم كه مي داني قرار نيست هيچ وقت كارنامه فيلم سازي را اين گونه بررسي كنيم كه مثلا فلان فيلم اش پس رفت است يا... به نظرم در تمام آثار استاد لحظه اي چيزي از وجودش وجود دارد و همين كافي است. «پانيك روم» را دوست دارم.

4- وحيد جان درباره هيچكاك چه مي شود گفت كه تا به حال گفته نشده. افتخاري است در نظرخواهي شما بچه هاي سايت شركت كردن. در هر كدام از آثار استاد لحظه يا لحظه هايي وجود دارد كه كاملا بوي سينما مي دهد: آخر چه بگويم از دنياي تيره «مرد عوضي» يا نوستالژي «سرگيجه». ايده بكر «پنجره عقبي» يا آن زوم اين مشهور «بدنام» روي آن كليد. يا از دنياي منحصر به فرد «شمال از شمال غربي». راستي مي دانستيد اين يكي فيلم مورد علاقه فينچر از كارهاي استاد هم هست؟ چاكريم

salam,emruz avalin barie ke umadam ruzneveshthaye navid ro mikhunam,hamishe faghat vase amir ro mikhundam,vali emruz ke umadam inja kaf kardam..dige har ruz miyam inja ro ham mikhunam.faghat omidvaram shoma mesle amir har100 ruz ye bar nanevisin.man ke har ruz naomid miram ruzneveshthaye amir ro check mikonam va omidvaram inja naomid nasham.albate amir hamin ke tu safaram fekre mast vase man ye donya mani dare.khosh bashin

مصطفی- آقا رضا دعوت کرد... ما هم گفتیم سمعا و طاعه... ما که زودیاک رو ندیدیم... ولی اومدیم اینجا یه چای بخوریم و یه قلیون بکشیم تا قلیونای اینجا رو هم جمع نکردن! رنگ چاییتو عشق است نوید خان. چاییت چیه؟

نوید- حمید!

سلام به دوستان .

راستش چون بحث زودیاک اینجا بالا گرفته گفتم بیایم و دوباره چند خطی در باره اش بنویسم .

نکته ای که نوید جان به آن شاره کرد خیلی جالب بود . اینکه عملا با توجه به زمان زودیاک و داستانش می توانیم سبک فیلم را نوآر بگذاریم ، اما به نظرم اگر قرار است یا این کلمه گول بخورید و فکر کنید یک فیلم نوآر مثل فیلم های دی پالما ( که به شخصه از آن ها مخصوصا کوکب سیاه بدم می آید ) و یا حتی نوآر بسیار خوبی مثل محله ی چینی ها ، است . باید عرض کنم اصلا فکرش را هم نکنید .

این فیلم از نظر فضا فقط شبیه فیلم های یک کارگردان است : دیوید فینچر .

فینچر در این فیلم نمی خواهد یک کار از پیش آزموده شده و راحت را انجام دهد . فیلبرداری این فیلم بیش از سه ماه طول کشیده و می گویند بعضی برداشت های این فیلم از صد هم می گذشته ( توجه کنید این فیلم سراسر دیالوگ است و اکثر نماها داخلی هستند ) پس می بینیم که فینچر نمی خواهد نتیجه اش مثل فیلم های دیگری که درباره ی زودیاک ساخته شده ، بشود .

فکر کنم زیادی حرف زده ام . ولی نوید جان چرا فکر می کنی برای فیلمی مثل زودیاک نباید چند تا روزنوشت داد ، به نظرم بهترین موضوع برای بحث همین فیلم ها هستند . تازه انشاالله باقی دوستان هم می آیند .

فقط یک نکته ی کوچک دیگر بگم . نمی دانم دوستان از حرف هایی که این چند وقت در باره ی زودیاک زده ام چه برداشتی می کنید . به هر حال فکر کردم بهتر است بگویم : زودیاک فیلم خوبی است ، خیلی خوب . اما فکر نمی کنم در پنجاه تا فیلم برتر من هم قرار بگیرد . به شخصه در بین فیلم هایی که از دهه ی هشتاد به بعد ساخته شده فقط به دو فیلم امتیازی در حد کامل ( آن هم نه کامل ) می دهم : 21 گرم و بزرگراه گمشده .

این که این همه از زودیاک تعریف کردم فقط در حد فیلمی است که در سال 2007 ، در زمانی که بیشتر کارگردان ها بدترین فیلم هایشان را می سازند ، فیلم خوب و قابل قبولی در آمده . فقط همین !

سلام به همه

اولا من قبل از دعوت همگانی تو کافه ی امیر قادری این جا رو کشف کرده بودم . جناب غضنفری خیلی وقته نوشته هاتو ( چه تو مطبوعات چه این جا ) دنبال می کنم .

ثانیا من که هنوز زودیاک رو ندیدم ولی ببخشیدا ، فینچر همچینم آش دهن سوزی نیست که این همه براش سر و دست میشکونین . ( البته از نظر من ، گفتم که ببخشید ) .

ثالثا آقای جواد رهبر بیچاره کردی ما رو با این عکس . کیف کردم به خدا . ندیده بودم اینو . خدا خیرت بده .

عزيز ناديده سلام به دستور اقا رضا امديم وخوب جو زودياكي بود به دليلي كه براي امير قادري نوشتم واحتمالا امروز ميخواني هنوز زودياكو نديدم پس بذار اول ديدار حاصل بشه واون وقت اگر قسمت بود شرح سر خوشي هامو با ايا اقاي فينچر عرض كنم براتون.خيلي چاكريم

" در حسرت شاهکار"

1 - خیلی وقت است که دنبال فیلمی هستم که بعد از دیدنش به خودم بگویم" باید دوباره اونو ببینم" ، بد بختانه یک بد شانسی داریم که معمولا هر وقت با ذوق و شوق سراغ فیلمی میروم نتیجه عکس میگیرم.

اینکه رضا گفت "زودیاک فقط در حد فیلمی است که در سال 2007 ، در زمانی که بیشتر کارگردان ها بدترین فیلم هایشان را می سازند ، فیلم خوب و قابل قبولی در آمده . فقط همین !" با اینکه آن را ندیدم ولی درکش کردم، بس که از فیلمهایی که درباره شاهکار بودنشان خواندم و چیزی برایم نداشتند.

2 - با "خیلی ها" موافقم درباره اتاق امن. اولین بار که دیدمش به شدت خورد توی ذوقم ( همان که در "1" صحبتش شد) ولی در دیدار بعد که در تلویزیون دقایق آخرش را دیدم با خودم گفتم که "فیلم بدی هم نبود" ، اتاق امن یک فیلم استانداردو خوش ساخت است اما فیلمی نیست که با تعریف لحظاتش با رفقا جگرمان خنک شود و در ضمن اصلا در حد هفت و باشگاه مشت زنی و بازی نیست . نسبت اتاق امن به فینچر ، برای من مثل Departed به اسکورسیزی است.

3- دوستان دارند دست به اعترافات خطرناکی در باب علایق موسیقایی میزنند و جای ما خالی است. ولی قبل از اینکه اعتراف کنم و به دار مجازات کشیده شوم سوالی میپرسم.و قبلش یک تذکر: این سوالها برای باز شدن بحث است و بعدا جوابهای خودم را(در صورت وجود) ارایه خواهم کرد.

معیار خوب یا بد بودن یک اثر هنری چیست؟ چطور مشخص میشود که فلان موسیقی با ارزش است و دیگری به لعنت خدا هم نمی ارزد؟ یا لب کارون چه کم از We will rock you دارد؟

سلام

من زودیاک رو ندیدم که در موردش نظری بدم اما گفتم یک اظهار وجودی بکنم.

سلام نوید جان سلام . خوبی ؟ خیلی مخلصم .

آقا خودت می دونی که من فینچربازم . قبلا هم خدمتت عرض کرده بودم . یه زحمت برات دارم . یه بار زودیاک رو به جای من ببین !!! چون هنوز نیومده دستم . راستی می خوام اگه خدا بخواد دوباره نگارش کتابم رو در رابطه با " هفت " استاد فینچر شروع کنم . باعث افتخاره از راهنمایی های دوست و استاد خوبی مثل تو بهره بگیرم . موفق و پیروز باشی .

این را برای سیاوش خوبم مینویسم.در روزنوشت رزباد نیما حسنی نسب در آخر کامنتهایش بین من و mosi بحثی در مورد سوال تو در گرفته.میتوانی نظر من را بخوانی و بعد همینجا در موردش بحث کنیم.

نه...."همين جوري استاد رو زير سوال نبردم"! من هم براتون مثال ميزنم. چون لازمه حتما دوباره فيلم رو ببينم تا عينا ديالوگ هاي مد نظرم رو بيارم. من اصلا منظورم اين نبود كه قراره"معمايي" حل بشه! چون حتي فكر كردن به اين موضوع خنده داره!شايد بهتر بود از شيوه روايت حرف مي زدم چون از "استاد" شاهكارهايي مثل باشگاه مبارزه و هفت رو ديدم ايمان دارم كه "زودياك" نمي گويم نزول ولي در سطحي ديگر قابل بررسي است.