2 بار و 2/1 «زودياك» را ديدم و از هر دقيقه اين 2 ساعت و 2/1 لذت بردم. نه فقط به خاطر حاشيه هاي صوتي معركه اش و نه حتي به خاطر گذاشتن ساندترك «Hurdy Gurdy Man» داناوان روي فصل شروع و پايان آن؛ ديگر موقع اش رسيده بود يكي از فيلم سازهايي كه دوست داريم بيايد و يك نوآر قرص و محكم بسازد. خيلي وقت است از «محرمانه لوس آنجلس» مي گذرد. آن قدر اقبال داشته ايم كه حالا بنشينيم و بازهم شاهد دنياي تيره و تارِ مخلوق ديويد فينچر باشيم. ايراد گرفته اند فيلم كش دار شده و خيلي طولاني است! فورا اين سؤال پيش مي آيد كه ممكن است اين حجم زياد اطلاعات در مدت زمان كم تري تزريق مي شد؟ به فرم تدوين كه توجه كنيد، ديالوگ ها يا «صدا»ي نماي بعدي روي تصوير قبلي اش آن قدر سرخوشانه قرار گرفته تا فينچر هم عامدانه روي فشرده بودن ديتاهاي قصه اش تأكيد كند. حالا فينچر در اوج پختگي توانسته يك خط داستاني كلاسيك را بگيرد و با فرم و سبك شخصي فيلم سازي خود (شايد يكي از دلايل اعتراض طرفداران همين پايين آمدن محسوس دزِ «فينچر»ي «زودياك» باشد!) قاطي اش كند، طوري كه هنوز هم از حركت هاي سيال دوربين اش (اين بار هريس ساويدس؛ فيلمبردار «فيل» ون سنت و آمده از دنياي ويدئوكليپ) لذت ببريم و با نماهاي نقطه نظر هوشمندانه اش شوكه شويم. مي ماند علامت سؤال گنده پايان فيلم. خب از شاگرد خلف هيچكاك چه انتظاري مي شود داشت كه در نهايت جسارت، كل معما را «مك گافين» قصه اش كرده! «زودياك» فيلمي است درباره قدرت و تسلط رسانه و نه هيچ چيز ديگر.
...
پي نوشت: مي دانستيد داناوان ليچ ترانه «Hurdy Gurdy Man» را سال 1968 همراه جرج هريسون وقتي با هم در هندوستان بوده اند نوشته؟ براي همين انقدر بوي راك خالص مي دهد.
بازگشت به روز نوشتهاي نويد غضنفري
رضا
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 14:24
8 |
|
|
|
سلام نوید جان به خدا همیشه به این کافه سر می زنم و روزنوشت هایت را می خوانم ولی خوب همیشه پا نمی دهد تا نظر هم بدهم . در مورد زودیاک هم فقط بگم : چند روز پیش با هزار تا دردسر فیلم را گرفتم اما همین که داخل دستگاه گذاشتم دیدم منوی اولش زودیاک استاد است اما باقی اش مربوط به زودیاک چند سال قبل بود که کسی دیگر ساخته است . خلاصه امروز دوباره باید بروم بلکه پیدایش کردم . یا حق
|
کاوه اسماعیلی
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 14:50
-10 |
|
|
|
نوید سلام.....بدجوری درجه حسادتم را تحریک کردی .خوب من هنوز زودیاک را ندیده ام....اما فینچر تنها کارگردانیست که ندید میگویم فیلمش عالیست.این ترانه را نشنیده ام احتمالا.تو که میگویی حتما چیز توپیست.ضمنا مطلبت را در مجله فیلم خواندم.....خوب بود.اما خیلی کوتاه.انگار نصف حرفهایت را خورده بودی.یک چیز دیگر میماند.تو بین بچه های سایت از همه پاسخگو تری.یکی جواب ما را نمی دهد این تیتر چرا از کامنتها حذف شد؟
|
نويد غضنفري
دوشنبه 8 مرداد 1386 - 20:2
12 |
|
|
|
سلام رفقا كاوه جان در مورد تيتر كامنت ها، خب اين تصميم مديران سايت بوده و لابد دليلي دارند. اما به نظرم اگر مي خواهي تيتر بزني همين الان هم مي تواني. كروشه اي چيزي بگذار اين طرف و آن طرف اش. درباره مطلب مجله فيلم هم اصلا قرارمان با امير مطلب جمع و جور بود...آن نصفه ديگر حرف ها را امير گفته!! چاكريم و منتظر نظر درباره مطلب «پيشنهاد» و «زودياك»....
|
چهارشنبه 10 مرداد 1386 - 23:57
11 |
|
|
|
1.جالبه كه اكثر كساني كه دنبال زودياك بودند اول با نسخه قديمي آن روبرو شده و احساس رودست خوردن بهشان دست داده!(از جمله خود من) 2.با اينكه فيلم طولاني شده تقريبا موافقم.چون در نيمه پاياني فيلم وقتي گري اسميت با جديت بيشتري زودياك را دنبال ميكند بيشتر اطلاعاتي كه او كشف ميكند براي ما تكراريست و قبلا به نحو ديگري اين اطلاعات به ما منتقل شده. موسيقي فيلم واقعا عالي بود و لذتبخش! مارك رافالو را در فيلم رومانتيك "زندگي ام بدون من" خيلي بيشتر دوست داشتم.بازي او در اين فيلم به نظرم زياد باورپذير نبود.
|