تقریبا اکثر بچه های سایت تا حدود زیادی رئیس را فیلم خوبی می دانند اما قضیه من کمی فرق می کند.
رئیس به نظرم فیلم بسیار بدی است. شاید یکی از بدترین فیلم های کیمیایی. تکلیف ما با هیچ کجای فیلم روشن نیست به قول یکی فیلم شکل مرعوب کننده ای دارد که با اغراق سازی در فضا، دیالوگ، بازی، صحنه، لباس، گریم، داستان و... می خواهد قضیه را «گنده» نشان بدهد. اما هیچ گندگی در کار نیست. (جرات ندارم این موضوع را به شخصیت استاد هم تعمیم بدهم!) این شده هنر فیلمساز که ضعف های فیلم (و به خصوص فیلم نامه) را در زیر ردای رنگین دیالوگ های کیمیایی وار، فضا سازی های اغراق آمیز و طراحی های جالب لباس و صحنه پنهان کند... اما حیف که این تلاش هم موفقیت آمیز نبوده است. فیلم چند سکانس خوب دارد که با وجود پرداخت و کارگردانی عالی در کلیت فیلم حتی نمی توانند خود نمایی کنند! این هاست كه بعضي ها را به جایی می رساند که با جرات مي گويند کیمیایی کارگردان خوبی است، خوب دیالوگ می نویسد، خوب فضا سازی می کند ولی فیلمنامه نویس خوبی نیست. امیر به بعضی فیلم ها لقب ریا کارانه می دهد که برای خیلی فیلم ها بهترین صفت است. با وجود اینکه می دانم او با نظرم موافق نیست اما ریاکارانه بهترین لقبی است که به چند فیلمنامه اخیر کیمیایی می توان داد.
تقریبا هیچ کدام از بازی های رئیس را دوست ندارم مخصوصا (با عذرخواهی از خسروی عزیز) بازی پولاد که به نظرم در ابتدایی ترین شکل ممکن اش است (بعضی وقت ها هم به شدت روی اعصاب است).
دوستی هم راجع به رئیس در همین سایت خودمان نوشته بود: «حرکات چشم نواز دوربین زرین دست هم همه جای فیلم دیده می شوند. مگر ما از یک فیلم چه انتظاراتی داریم؟ آیا رئیس انتظارات ما را برآورده نمی کند؟ سکانس های به یاد ماندنی فیلم را به یاد بیاورید که همه از شکوه کارگردانی استاد، سخن می گویند: سکانس سوء قصد به جان سیامک پس از خروج از مطب ( به یاد ندارم در سینمایمان چنین سکانس قدرتمندی به لحاظ پرداخت در به تصویر کشیدن حادثه دیده باشم )، سکانس فوق العاده ی سینما رکس را؛ « ويترينهای خالی، آينههای شكسته، نيمكتهای چوبی انتظار كه خاك، سفيدشان كرده، سكوت. » با آن نور پردازی فوق العاده، همه چیز از تباهی می گفت: از گذشته و خاطرات رضا و رضا، از ساندویچ هایی که حالا بدون هیچ مشکلی به سینما می آورند، از سیامک که حالا باید او را نجات دهند ...»
اگر همه این ها هم درست باشد (که به نظرم نیست) انتظارات من از یک فیلم خوب را برآورده نمی کند، شما را نمی دانم ...
به قول همون یکی اولی، کیمیایی بخشی لاینفک از سینمای ماست. بر منکرش لعنت.اما قرار نیست به این بهانه، بهای علائق مان را فدا کنیم.هر چیز سر جای خود.کیمیایی، سینما، منتقد ...
بازگشت به روزنوشت هاي مهدي عزيزي
نويد غضنفري
دوشنبه 25 تير 1386 - 2:30
17 |
|
|
|
سلام مهدي جون. حالا كه اين بحثو شروع كردي برو تا بريم! اگه دقت كني (با يه نگاه سطحي به روزنوشت ها) زياد اهل دخالت تو سينماي خودمون نيستم، نمي گم علاقه ندارم كه خوبشم دارم؛ همه اش توي سينه ام باقي مي مونه اما واقعا باقي ميمونه، چون احساس مي كنم هر گونه دخالت، ناياب لحظه هايي رو كه دوست داري و اندك فيلم هايي رو كه واقعا مي پرستي، خدشه دار مي كنه. اگه نگاهت ذره اي منطقي باشه، اون لحظه هاي ناب رو از دست مي دي و اگه از روي احساس بنويسي (مثه نوشته اخير دوست عزيز و تازه از راه رسيدمون، مصطفي انصافي) نمي گم نگاهت رياكارانه است اما دست كم داري غير منطقي و از روي احساس حرف ميزني. اما درباره فيلم تازه كيميايي؛ گفتي تقريبا همه بچه هاي سايت اين فيلم رو دوست دارن. خواستم من هم راهم رو جدا كنم مثه تو (حكايت اون جوكه است كه آبادانيه مياد دم در خونه دختر و ميگه:«واسه خواستگاري رو مو اصلا حساب نكنين»!) من «حكم» رو هم نبودم. با امير و پويان عسگري و خسرو كلي راجع به اش حرف زديم. اصلا مي دوني من يه «سرب» از كيميايي دارم كه هميشه مي رم خودم رو پشت اش قايم مي كنم! همين. نوري كه ديگه حكايت قيصر و سيد نيستش، كه بگيم ديگه نيستن، وجود ندارن. اگه دربياي بگي: نه «حكم» گرمم ميكنه و نه «رئيس»، هيچ كس كه تحويلت نمي گيره هيچ! اون لحظه هاي نابي هم كه از سينماي كيميايي دوست داري، يه جورايي ميشه (دست كم پيش خودت). پس بهتره دم نزني و از جان استرجس بگي. از بابي آلدريچ بگي. حالا حتما لازم نيست بگي اون مرد كاميون دار اول «رئيس» قراره اداي دين كيميايي به اون راننده كاميون مشتي آخر قصه «اين فرار مرگبار» پكين پا (ما هم هستيم!) باشه كه در اين مجموعه بازي هاي غلو شده اصلا بچسب از آب درنيومده! از خود «اين فرار مرگبار» بگو. قصه، همان قصه آغوش رفاقت و تله و هفت تير پر و اين هاست. اصولا كار در مطبوعات در اين چند وقته يادم داده كه مي بايد خودت رو پشت نوشته ات پنهان كني. متن فراتر از «خودت» است. اين را دقيقا به خاطر اين كه گفتي «بهاي علائق مان را فدا نكنيم» نوشتم! «گنده» امان از اين گندگي و بدتر از آن گنده پنداشتن. نخير آقا، بايد بتواني «خودت» را در متن ات محو كني. چاره ديگري هم نيست. مخلصيم.
|
کاوه اسماعیلی
دوشنبه 25 تير 1386 - 5:2
-2 |
|
|
|
کاملا باهات موافقم مهدی...میخواستم اولین مطلبی که برای سایت مینویسم نقد رئیس باشه.خیلی خیلی تند بود و برای مطرح شدن خودم در میان جو متعادل و خوبی که به نفع کیمیایی رشد کرده یه آغاز خوب بود.همانطور که تمام این سالها خیلی از سینمایی نویسها با مخالفت یا موافقت با آثار کیمیایی مطرح شده اند.اما جرات نکردم.....من برای اساتیدم آنقدر احترام قائلم که حداقل شروعم با کوباندنشان نباشد.دوره این حرفها گذشته ولی ما هنوز بچه زورخونه ایم ..............
|
يك دوست
دوشنبه 25 تير 1386 - 15:18
-6 |
|
|
|
حرفات حرف دل بود آقاي عزيزي لذت بردم
|
حنانه سلطانی
دوشنبه 25 تير 1386 - 19:15
13 |
|
|
|
یک چیزی درباره همین فیلم رئیس هفته پیش فرستادم به همان آدرس مطلب.نمی دانم رسیده یا نه؟
|
امید غیائی
سهشنبه 26 تير 1386 - 0:5
16 |
|
|
|
سلام. آقا ما بریم بر میگردیم. دارم از بی خوابی تلف میشم. راستی مطلبم در مورد رئیس بهتون به میل "مطلب"رسید؟؟؟ جواب ندادی هم ندادی ها. همین جوری پرسیدم نخوام دوباره اونهمه بنویسم. همین.
|
mosi
چهارشنبه 27 تير 1386 - 10:24
5 |
|
|
|
kamelan moafegham vali nemidonam ke chera khili ha joraate ino nadaran ke az kimiyaee naghd benivisan dar soratii ke midonan va motmaenan ke filmhaye akhire kimiyaee be vaghean mozakhrafe va chizi baraye goftan nadare agaram bad az in hame sal va in hame dabdabe va kab kabe in chanta 3kanse khobam natone besazee bayad bere bemire .mehdi joon mamnon az naghde khobet omid varam bachehaye dige ham bekhodeshon byan va nazarate vagheashono bedan
|
چهارشنبه 27 تير 1386 - 21:36
12 |
|
|
|
یکی از مزخرفترین و .... ترین فییلمهای سال
|
صوفیا نصرالهی
يکشنبه 31 تير 1386 - 17:21
9 |
|
|
|
مهدی جان خیلی با نظراتت راجع به رییس موافق نیستم علیرغم این که رییس رو فیلم خوبی نمیدونم.اولا بنظرم بازی پولاد کیمیایی واقعا خوب بود.(آخه وقتی بازیگری قراره اون دیالوگ ها رو بگه توقع داری بازیش چطور باشه؟!) خیلی از جزییات فیلم هستن که به خوب بودن فیلم کمک میکنن اما فیلم رو خوب نمیکنن(چی شد!)مثلا اگه قرار باشه هر چیزی رو جداگانه بررسی کنیم بنظرم حتی کارگردانی رییس هم خوب بود(چه برسه به فاکتورهایی مثل موسیقی و فیلمبرداری و....که بنظرم خیلی خوب و حتی یه جاهایی عالی بودن).چیزی که باعث می شه رییس فیلم خوبی نباشه اتفاقا بنظرم اینه که کیمیایی اصلا ریاکار نیست.دقیقا همون قصه ای رو تعریف می کنه که تو ذهنش هست و به مای بیچاره هم هیچ توجهی نمیکنه که اگه قراره این قصه رو بشنویم باید بفهمیمش! بدترین لحظه ی فیلم بنظرم کلید همه مشکلات فیلم های اخیر کیمیاییه!اونم اون مونولوگ طولانی ارجمنده با اون قیافه تو فضاست.یعنی یک عالمه چیز بی ربط که با هم و بعضیاشون با زمانه ی ما هیچ تناسبی ندارن ولی همه ی این ها انگار داره تو فکر کیمیایی می چرخه و می چرخه!!!
|
حمید
يکشنبه 31 تير 1386 - 22:7
6 |
|
|
|
توی دایره ی لغات کیمیایی واژه هایی مثل چاقو و رفیق و مرام و ناموس و .... نسبت به چیزای دیگه خیلی پر رنگ تره . دنیای خودشو داره این پیر مرد . و من هم برای خودش و هم برای طرفداراش احترام قائلم .
|
دوست
دوشنبه 1 مرداد 1386 - 11:3
3 |
|
|
|
چقدر ميگوييد كيميايي مشكل فيلمنامه دارد واقعا خسته نشده ايد هنوز. از زمان اكران قيصر تا حالا همواره در مورد هر فيلم او همين را گفته اند: اشكال فيلمنامه . كيميايي در داش اكل هدايت و مزاحم بورخس دست برده است در ان سالها بابا سبحان دولت ابادي كه هيچ. حالا هي بگوييد كيميايي فيلمنامه نويس نيست.اندكي درنگ كنيد دنياي فيلمساز را بشناسيد.
|