آبان 81 بود؛ جشنواره سينماي ايتاليا در كانون فيلم دانشكده علوم پزشكي شيراز، كه علي جمشيدي، رفيق حالا و هميشه را شناختم. يادش به خير؛ امير قادري و امير پوريا هم مهمان جشنواره بودند. همان موقع بود كه از علي يك نسخه خوب از «يك روز بخصوص» (اتوره اسكولا،1977) خواستم. اين سال ها گذشت و رفاقت كرديم و فكر نمي كردم حتي يادش مانده باشد تا...درست روز و لحظه اي كه بايد، پيدايش شد! ياد يكي از شخصيت هاي هميشگي بيلي وايلدر افتادم كه انگار همه داستان را تا ته اش مي دانند و هميشه جور ديگري به «قصه» نگاه مي كنند: «سيبيل» در «ايرما خوشگله» يا آن پيرمرد دوست داشتني كلاس آشپزي «سابرينا»، دكتر درايفوس در «آپارتمان» و...باز هم بگويم؟! درست موقعي كه فكر مي كني تمام شوق و شور ات از كف رفته:«روزنوشت كيلويي چند؟!»؛ يك رفيق با نسخه هايي از «افسانه كيبل هوگ» و «ژنرال» و...و نسخه خوبي از «يك روز بخصوص» از راه مي رسد! عجيب تر اين كه بگويد:«مي دونستم خيلي وقته «فيلم» نديدي»! مي شد به راحتي فهميد كه منظورش اصالت «فيلم ديدن» و «فيلم اصيل» ديدن است. نسخه و نكته اش را گرفتم و بدو بدو آمدم سراغ دستگاه ويدئوي خاك گرفته ام. تصويرش از كانال TS1 گرفته شده بود و صداي دوبله رويش گذاشته بودند. حالا مي شد عاشق فيلمبرداري دسانتيس شد. مي شد فهميد كه «يك روز بخصوص» بيش از هر چيز و هر كس، مديون پيشاني بلند و فرم موهاي مارچلو ماستروياني و چشم هاي بي روح سوفيا لورن است. مي شد فهميد، آن لحظه هاي نسخه قديمي ام (تِله باروني!) كه يكهو فيلم مي پريد يا صداي موسيقي متن خيلي زياد و زائد بود؛ متعلق به دوبله آن است و در واقع و در نسخه اصلي دارد مدام از راديو گزارش ملاقات هيتلر با دوچه پخش مي شود. و بالاخره مي شد فهميد كه چه دنيايي است كه در هر لحظه اش ممكن است معجزه اي براي گرم كردن مان وجود داشته باشد: ديده ايد آن تمرين رقص رومباي گابريل (ماستروياني) را كه در آپارتمان اش براي آنتونيتا (لورن) انجام مي دهد؟
بازگشت به روز نوشتهاي نويد غضنفري
mana
دوشنبه 18 تير 1386 - 15:50
-1 |
|
|
|
اولین بار اسم مارچلو ماسترویانی رو هشت سال پیش شنیدم.موقعی که پامو کرده بودم تو ی کفش که الا و بلا من باید برم زبان ایتالیایی یاد بگیرم .تو همون روزهایی که هر جا می رسیدم ciaoو buon giornoورد زبونم بود ،پدر بزرگم مدام با خنده از مارچلو ماسترویانی حرف می زد .از اینکه یکی از بازیگرای خوش قیافه و محبوب او بوده و چقدر فیلم با سوفیا لورن بازی کرده و چه خاطره هایی ازش داره! 5سال پیش کنتسی از هنگ کنگ رو دیدم و کلی خندیدم.نمی دونم چرا می گن فیلم ضعیفیه ،من که دوستش دارم.بعدش هم دوزن (دسیکا)رو دیدم و انگار تازه فهمیدم سوفیا لورن کیه؟! شب،دیروز امروز فردا،هشت و نیم و رم رو تو همین یکی دوسال اخیر دیدم و دیوانه ی ماسترویانی شدم.(الان دیگه از زبان ایتالیایی چیزی یادم نمی آد!...اما ،سینمای ایتالیا رو می پرستم !) چند وقت پیش آرته یک فیلم مستند داد راجع به سوفیا لورن،قسمتهایی از (یک روز بخصوص)رو اونجا دیدم.امروز فیلم رو سفارش دادم ،خدا کنه برسه به دستم. این جریان اصالت (فیلم دیدن)و (فیلم اصیل )دیدن خیلی جالب بود.(باید گه گداری به خودمون این تلنگر رو بزنیم!) خدا رو شکر دوستی مثل (علی جمشیدی)سر بزنگا ظاهر شد تا شور و شوق رفته رو باز گردونه! من که عاشق موزیکالم.موقع ناراحتی ،هیچ چی مثل یک موزیکال خوشگل حالمو سر جاش نمی یاره!حالا فرقی نمی کنه ،صحنه ای از آواز خواندن جودی گارلند و دوستاش در راه رفتن به شهر اَز باشه یا نوای برادوی آواز در باران.پیشنهاد می کنم تو این روزها حتماً یک موزیکال هم ببینی ,(عیسی مسیح ستاره ی راک )چطوره؟!!!
|
کاوه اسماعیلی
سهشنبه 19 تير 1386 - 17:25
15 |
|
|
|
موج رقص انگیز پیراهن چو رقصد بر تنش جان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش البته هوشنگ ابتهاج از فعل مخاطب استفاده کرده...........
|
نويد غضنفري
چهارشنبه 20 تير 1386 - 16:46
14 |
|
|
|
سلام به ماناي عزيز...انگار هيچ كس جز من و تو پاي حرف زدن در اين باره نبود. خوشحالم بالاخره يكي اهل گفت و گوست، مي داند اين جا داريم از كوچك ترين بهانه ها استفاده مي كنيم تا راجع به سينما و همان اصالت «فيلم ديدن» حرف بزنيم و همه اش بهانه است! رقص رومبا بهانه است! (كاوه جان به خدا هر چه خواندم منظورت را نفهميدم، بگذار به حساب نفهمي ما! ضمن اين كه جواب كامنت قبلي ات رو هم دادم، ببخشيد انقدر دير)
|
جواد رهبر
يکشنبه 31 تير 1386 - 1:20
-2 |
|
|
|
سلام. آخرم این فیلم رو ندیدم. (ایکون گریه از یاهو مسنجر!) اما مارچلو رو توی چند تا فیلمش می شه پرستید: یکی "شبهای سپید" (ویسکونتی) یکی توی "زندگی شیرین" " هشت و نیم" "شهر زنان" "جینجر و فرد" (همش آثار فلینی عزیزتر از جان) و این آخری ها توی "گام معلق لک لک" آنجلوپولوس. یه سری کار داره که هنوز ندیدم. راستی یکی این "بیگانه" ویسکونتی رو پیدا کنه (البته با زیرنویس انگلیسی. آخه هر چی گشتم نیافتم.) فکرشو بکن پسر مارچلو بشه پاتریس مورسوی آلبر کامو. چه شود؟
|