جان دال را ديوانه وار دوست دارم. شايد دليل اش كاملا شخصي است، شايد هم نه! آن موقع كه تازه مرض فيلم جمع كردن روي وي اچ اس به جانم افتاده بود و فيلم هاي چلم چركي (واي...مدت هاست همه را جمع كرده ام و به علت كمبود جا گذاشته ام توي كارتن، خوب شد يادم آمد! يك روز بروم گردگيري شان كنم) با هزار بدبختي، اس پي و ال پي، به دستم مي رسيد؛ «رد راك وست» جان دال اولين فيلم اريجينالي بود كه از آن ور آب، از طريق يكي از آشناها، دستم رسيد. هنوز مثل يك چيز با ارزش نگه اش داشته ام. آن روز داشتم اولين كاور اريجينال يك فيلم خوب را با دست هايم لمس مي كردم. تصوير نيكلاس كيج، لارا فلين بويل و دنيس هاپر كنار هم؛ در پس زمينه اي از غروب چشم اندازهاي وايومينگ. ابتدا و انتهاي فيلم به رسم همه وي اچ اس هاي اريجينال، دو سه آنونس فيلم هاي هم زمان منتشر شده هم بود: «عشق حقيقي» توني اسكات و يكي دو بي مووي ديگر...همه را عاشقانه دوست دارم. بگذريم كه چند صد مرتبه ديدم اش؛ اولين فيلمي هم بود كه تلاش كردم يادداشتي برايش بنويسم. بالاخره هم با توجه به آرشيو تازه راه افتاده مجله فيلم ام و هفته نامه سينما و دايره محدود لغتي كه داشتم، چيزكي نوشتم كه بيش تر شبيه انشا شد! چند مدت بعد، كامبيز كاهه پرونده اي براي فيلم هاي نوآر در دنياي تصوير درآورد كه خيلي كمك ام كرد و فهميدم عشق ام به جان دال، خيلي از روي احساس نبوده. لازم نيست بگويم چقدر از اين كه U-Turn استون تحويل گرفته شد (و من هم دوست اش دارم) و «رد راك وست» عزيزم تا آن لحظه (چاپ آن مطلب كاهه در دنياي تصوير) مهجور مانده بود، زجر كشيدم (تا جايي كه يادم مانده، توي آن پرونده، يك مطلب به جان دال اختصاص داده شده بود). چند سال بعد هم در كانون فيلم دانشگاه براي جماعت پخش اش كرديم و اين بار با دلي گرم تر يادداشت بلندتري نوشتم و تيترش را هم گذاشتم:Fade to Black. حالا اما تمام فيلم هاي دال، روي دي وي دي در دسترس است. از سه گانه نوآرهاي تلويزيوني اش («دوباره مرا بكش»، «رد راك وست» و «آخرين اغوا») گرفته، تا «Rounders» كه البته به سختي گيرم آمد. فقط «حمله بزرگ» را تا اين لحظه نديده ام و منتقدان بدجوري كوبيدن اش كه البته زياد اهميتي ندارد. «تو منو مي كشي»، فيلم تازه دال، يك هفته اي است اكران شده و مطابق معمول تعدادي نظر موافق و كلي مخالف دارد. بي صبرانه منتظرم خاطره ام از چشم اندازهاي رد راك وايومينگ استاد، دوباره جان بگيرد؛ نئو نوآري كه بيش از حد بوي وسترن مي دهد و لهجه جنوبي نيكلاس كيج و موتيف گيتار الكتريك ويليام آلويس، اين ايده را تأييد مي كنند. يك نمونه از ديالوگ هاي «هات» فيلم را مي گذارم اين جا؛ جايي از فيلم كه سوزان (لارا فلين بويل) و مايكل (كيج) در يك كافه نشسته اند و سوزان مشغول اغواگري است:
سوزان:...بيا بريم مكزيك، تا حالا اونجا بودي؟
مايكل: آره
سوزان: چه جوريه؟
مايكل: داغ.
بازگشت به روز نوشتهاي نويد غضنفري
ندا میری
دوشنبه 11 تير 1386 - 14:21
-5 |
|
|
|
سلام اینکه آنیمای درونت کماکان اینقدر خوب کار می کنه، تو این دوران غفلت مدام خودآگاه و ناخودآگاه خبر خوبیه ... این چند وقته یک کم درگیرم و فرصت سر زدن به کافه روشنت را نداشتم. اینکه بهم سر زدی خوشحالم کرد و یادم انداخت صدای تنهایی عجیب و غریب این روزها اینهمه هم بلند نیست .... نگران غمگین بودن نیستم .. میگذره ... و دوباره از سر! پاینده و رو پا باشی !
|
سیاوش پاکدامن
دوشنبه 11 تير 1386 - 21:8
3 |
|
|
|
"اضافه کاری ممنوع" من نسخه ویدیو کلوپی غرب ردراک رو دیدم که طبعا کلی از فیلم قلع و قمع شده بود ولی مزیتی که به نظرم نسبت به U-Turn داره(که البته این رو هم دوست دارم) یک جور سادگی و بی پیرایگی خاصیه که درش هست. کارگردان قصه تعریف میکنه بدون اینکه بخواد خودی نشون بده و با حرکات و برداشت های آنچنانی بیننده رو تحت تاثیر قرار بده. جند توضیح: 1 - چند روز تهران بودم و به اینترنت دسترسی نداشتم(اینهم از عجایبه) 2 – دو روز هم هست که از خونه نتونستم اینجا کامنت بگذارم و حالا کامنتی که برای روزنوشت قبل نوشته...( جونت بالا بیاد، خیلی خوب مینویسی توضیح و تفسیرم براش میدی؟!! "اقتباس از آفتاب ابدی چارلی کافمن بودن" خیلی وقت بود که دنبال فرصتی بودم تا در باره چارلی کافمن حرف بزنم. درباره گوندری نوشتی و در هم میهن هم اشاره خوبی کردی که دلیل ضعف فیلم آخرش شاید عدم همراهی چارلی کافمن باشد و این بهانه خوبی شد. سه فیلم با فیلمنامه های کافمن دیده ام و هر سه پرند از ایده های بکر و دیوانه وار که نمیدانم چطور از مغز یک انسان تراوش کرده است. جان مالکوویچ بودن و ایده نیم طبقه و آسانسورش بی نظیر است، اقتباس و بازیهای کافمن با زمان، مکان، خودش، سینما و زندگی CPU مغز را به شدت اشغال میکند و آفتاب ابدی با آن ایده و اجرای حیرت انگیزش آدم را نابود میکند.اینجاست که شان فیلمنامه نویس در حد کارگردان بالا میرود و با دیدن این فیلمها امضای فیلمنامه نویس به وضوح دیده میشود. نمیدانم در آفتاب ابدی... چند درصد سهم گوندری است و چقدر سهم کافمن، و ندیدن کلیپهایی که از آنها نام بردی قضاوت را مشکل میکند اما با اطمینان میتوانم بگویم که آفتاب... بدون حضور کافمن هیچ وقت اینی نمیشد که الان میبینیم. بی صبرانه منتظر فیلم جدید کافمن Synecdoche, New York که خودش کارگردانی میکند،هستم.
|
امید غیائی
دوشنبه 11 تير 1386 - 23:41
1 |
|
|
|
سلام. برای پست قبلیت کلی چیز نوشته بودم که نرسیده بهت و نیومده رو سایت. راستش الان هم خیلی جمله هام یادم نیست تو اون حال و هوا چی نوشته بودم.ولی اون فیلم رو من خیلی دوست دارم.یه فضای خوبی تو کار داره که آدم رو یادهکایوسهای خودش میاندازه. مخصوصا اون صحنه ها که آدمها هیچ کدوم صورت ندارن.خیلی خوبه. و ابن فیلم و از همه بدتر این کارگردان رو نمیشناسم ولی پیشنهادت رو جدی میگیرم و حتما کارهاش رو میبینم. همین.
|
کاوه اسماعیلی
سهشنبه 12 تير 1386 - 0:10
7 |
|
|
|
رد راک را یکبار مدتها پیش دیدم و البته جدیش نگرفتم.برای جدی دیدنشان یک همچین تلنگرهایی لازم است.یک نسخه دوبله اش را چند سال پیش از کلوپ گرفتم و هیچ وقت پسشان ندادم.امشب اگر وقت شد میبینمش.نوید.می بینی چقدر برایم مهم شدی....... ای کاش بیشتر از کلیپهای محبوبت بگی...هر چند هنوز سر حرفم هستم که هیچیمان به هم نرفته.آخرین کلیپ محبوبم god`s going to cut you down جانی کش...چین و چروکهای صورت میک جگر را دیده ای.داغانت نکرد؟ ضمنا...تولدم مبارک
|
صوفیا نصرالهی
سهشنبه 12 تير 1386 - 1:20
12 |
|
|
|
نوید جان سلام: دوباره برگشتم و میبینم در این مدت که من مشغول درس بودم کافه ی تو و مهدی عزیزی عزیز(عجب جناسی شد!)از همه پر رونق تره.به هر دو تون تبریک میگم.چون دیر رسیدم اول میخوام بابت نوشته ی هم میهن درباره ی گوندری یه تبریک حسابی بهت بگم.من به جز "آفتاب ابدی..."هیچ فیلم(یا بهتره بگم هیچ اثر) دیگه ای ازش ندیده بودم.این فیلم رو هم دوست داشتم ولی عاشقش نشدم.اما مطلب تو همون کاری رو کرد و تاثیری رو داشت که از یه نوشته که با دل و جون نوشته می شه باید انتظار داشت.یعنی منی رو که به گوندری حس خاصی نداشتم تکون بده که بگردم و ببینم این آدم چه کارهایی کرده!اون خبر کلیپش برای سر پل مک کارتنی هم که دیگه تیر آخر بود.(میدونی رو بیتلز کلا تعصب دارم!).خلاصه وسط امتحانات واقعا چسبید.مرسی.(راستی اگه این کلیپش برای مک کارتنی رو داری لطفا بی نصیب نذار)
|
حمید
چهارشنبه 13 تير 1386 - 1:10
5 |
|
|
|
غرب رد راک رو فقط یک بار و اونم هفت هشت سال پیش دیدم . ولی تقریبا کل جزئیات فیلم یادمه . و همین هم دلیل شاه کار بودنشه . یادمه از اون به بعد بود که یواش یواش از کیج خوشم اومد .
|
نويد غضنفري
چهارشنبه 20 تير 1386 - 16:37
2 |
|
|
|
سلام به همه رفقا كاوه جان، اميد جان، صوفيا جان ممنون از اين همه مهرباني تان. خب يه اتفاق هايي افتاد و همه ما كه رو غلتك افتاده بوديم، يه جورايي حال مون گرفته شد...به خاطر همينه كه من الان دارم جوابتون رو مي دم، معذرت مي خوام. كاوه جان حالا اين چه اصراري است كه هيچ مان به هم نرفته! بار قبل هم برات نوشتم چرا همش مخالفت ها را بولد كنيم؟ هر چند كه به نظر مياد بيش تر با هم تفاهم داريم تا...ضمنا تولدت هم مبارك.
|