دوشنبه 1 آذر 1389 - 8:56



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 



شنبه 19 خرداد 1386 - 15:33

چقدر خوب، داريم به هم نگاه مي كنيم


به نظرم وقت اش رسيده يك سري چيزها گفته شود، حالا كه امير صفحه اي را در هم ميهن امروز به رسانه هاي اينترنتي سينمايي اختصاص داده و نيما هم يادداشتي نوشته درباره راه اندازي سايت ما، كه با اخلاقي كه ازش سراغ دارم (ر.ك به مطلب خوشي ها و روزهاي امير در شماره 290 ماهنامه فيلم قسمت نيما حسني نسب!) فكر نمي كردم همين ستون از جزئيات كاري كه دارد انجام مي دهد (ذره اي از زحماتي كه فقط بايد باشي و ببيني، اصولا كاريزماي نيما خود به خود كار را به طرز شگفت انگيزي جلو مي برد!) را جايي منتشر كند.
1- هميشه از خواندن مطلب خوب و پر از ايده بكر لذت برده و مي برم حالا مي خواهد آن مطلب در روزنامه يا مجله اي چاپ شده باشد يا اين كه در محيط مجازي اينترنت پيدايش كنم، پيش از هر فكري كه در مورد اين روزنوشت كنيد (مثل يك نوع پاچه خواري يا تعريف از خود) فورا بگويم كه هنوز يا دست كم الان خودم را در مقام مخاطب مي بينم.
2- موقعي بود كه دوست داشتم هوشنگ گلمكاني را از نزديك زيارت كنم، به خاطر مطلب اش در شماره 100 فيلم و بعدها بهاريه اش درباره «اشك ها و لبخندها» در شماره نوروز 171. بعدها كه براي اولين بار عكسي از جولي اندروز در دفتر كارش ديدم، قلبم داشت از حلق ام مي زد بيرون! دوست داشتم ساعت ها جايي باشم كه ايرج كريمي يا كامبيز كاهه حضور دارند، گپ بزنيم. نمي شد. نامه نوشتن هم آن حس را ارضا نمي كرد. مطمئنم اساتيد هم حس هايي مشابه براي ملاقات با مخاطبان شان داشته اند. حالا اما موقعيتي فراهم است كه نويسنده و مخاطب در فاصله اي كم تر از يك روز از حال و روز هم باخبرند. روزي به نظر دست نيافتني مي رسيد. قدرش را بدانيم.
3- مي دانم الان مي گوييد:«گفتي فاصله اي كم تر از يك روز...اين آپشن هاي پايين اسم شان روزنوشت است، نه هفته، ماه...» (يك نفر توي يكي از همين كامنت هاي امير سرانه به روز شدن ازشان گرفته بود!) قبول. حرفم اين است كه جرقه اي زده شده، موجي راه افتاده، بايد حمايت اش كرد. اين «روزنوشت» ها يا هر چيزي كه اسم اش است هم براي اين است كه موضوع هايي براي بحث و جدل راه بياندازد. ديروز نيما و امير شروع اش كرده اند و امروز وظيفه ماست ادامه اش دهيم. اگر در مطبوعات بوده باشيد، مي دانيد كه سردبيرها بيش تر وقت شان براي مسائل مديريت صفحه و گردآوري مطالب و غيره گرفته مي شود و دست آخر چند كلمه اي به صورت يادداشت مي نويسند كه امضاي شان باشد پاي اثر (صفحه). اين ها را دقيقا براي چند كامنت اخيري نوشتم كه گفته بود:«چرا نيما به مخاطبان اش توجه نمي كند!!» يا «چرا اين جا (روزنوشت هاي امير) حال و هوايش مثل قديم نيست؟!» فكر نمي كنيد كمي بي انصافي است. باقي روزنوشت ها (گيرم سرانه اش در هر سه روز يك آپديت باشد) بايد با حمايت شما بتوانند جبران كنند كه نمي كنند! (لطفا به تعداد كامنت هاي من در همين صفحه و كافه هاي باقي رفقا دقت كنيد) بالاخره نوشته هاي ما از زير امضاي سردبيرهايمان گذشته و شما مي خوانيد، مي خوانيد؟! مي شود از كوچك ترين جرقه ها و بحث ها استفاده كرد و به جاي غر زدن، از آن ها گفت. اين طوري حس ترس از مخاطب را كه به گمانم حس شيريني هم هست به دل مان مي اندازيد، كم كم دل گرم مي شويم كه فكري درست و حسابي براي روزنوشت مان كنيم، نه رفقا؟
4- اين مهم را در نظر بگيريد كه ما (لااقل من يكي) هم بعد از كار سنگين روزمره هر شب با شور و شوقي مي آييم تا كانتر كامنت هايمان را بشمريم و با كمال تأ سف با عبارت «شما هم بنويسيد...» برخورد مي كنيم. شخصا پايه خيلي از روزنوشت هاي ساير بچه ها هستم، در هر كدام شان دست كم سه چهار ايده اساسي براي بحث و جدل هست كه دائم دارد به باد مي رود. خوب است ما هم غر بزنيم؟
5- موقعي بود كه يك ماه تمام منتظر مي مانديم تا فقط يك مطلب از نويسنده مورد علاقه مان بخوانيم و ارضا شويم و يك ماه تمام (حتي تا ابد) با رفقا راجع به اش حرف بزنيم. فكر كنم وظيفه ماست كه اين جا هم همچو فضاي دريغ انگيزي را ايجاد كنيم. خلاصه «مسافر ايستگاهي»اش باشيم و دائم به هم نگاه كنيم (امير، عجب تيتري زدي براي مطلب ات در شماره 300 فيلم، رفيق).
...
بعدالتحرير: راستي امروز تولدم است و امير ديشب اولين و بهترين هديه را به ام داد، آن تصوير از آدري هپبرن را مي گويم. به امير نگفته بودم راجع به تولدم.


بازگشت به روز نوشت‌هاي نويد غضنفري

نظرات

مهدي
شنبه 19 خرداد 1386 - 16:7
4
موافقم مخالفم
 
تولد

سلام

بي اختيار ياد فيلم «تولد» افتادم و داستان عجيبش. اگر مي شد اين داستان را در دنياي مان باور مي كرديم، شخصي كه روح تو از آن اوست حتما يك كابوي گاو چران اهل تگزاس بوده كه يك گينار دست ساز داشته و هر روز غروب نوك تپه مي نشسته (الان داريم او را در نمايي از دور در حالي كه نوك تپه نشسته و خورشيد در حال غروب مثل هاله اي دور او را گرفته و او پشت به ما و رو به خورشيد است مي بينيم.) و آهنگ goodby baby را با خودش مي خونده و مي زده ... آخر آهنگ هم به سرعت زياد مثل جان وين هفت تيرش رو در مي آره و چند تا تير به سمت خورشيد شليك مي كنه ... چند لحظه بعد هم خورشيد خانم مثل افراد تير خورده مجروح مي افته و كم كم خاموش مي شه ... و كابوي تنهاي قصه ما دوست داشتني تر از هميشه منتظر فرداهاست ... تولد مبارك نويد جان.

راستي امروز تولد جاني دپ هم هست

مانا
شنبه 19 خرداد 1386 - 22:25
-17
موافقم مخالفم
 
تولدت مبارك.

(صحنه اي كه گري كوپر به نوار ضبط شده با صداي آريان گوش مي دهد و در آن اريان فهرست طويل عشاق خيالي اش را مي شمره.)(عشق در بعد از ظهر)

(تمامي لحظات جذاب و نابي كه همه چشم به تلويزيون دوخته اند تا شرلوك هلمز مرموز راز ماجرايي پيچيده رو افشا كنه و از همون ادا اطوار هاي دوست داشتني اش در بياره.)(سريال شرلوك هلمز)

(صحنه اي كه داروغه ي بد جنس مي ره به كليسا تا از پدر پول زور بگيره و پدر روحاني با اون شكم چاق و ابروهايي كه شبيه ابروهاي اسكور سيزيه بهش مي گه از خونه ي من برو بيرون(با لحن خودش البته))(رابين هود)

(تمامي صحنه هايي كه مونس و دانيال در مانده و بي پناه دنبال يك جاي امن مي گردند)(سرب)

(آن قسمت سريال ارتش سري كه آلبرت و دوستاش مجبور مي شن مادريك پسرك رو كه جون يك خلبان رو نجات داده بكشند تا مبادا موضوع لو بره (آخه نامزد مادره يك افسره آلماني بود+موسيقي پاياني سريال)

(فصل 29رمان چراغها را من خاموش مي كنم.)

و اين شعر از فريدون مشيري :

هميشه وقتي تنها و نا اميد و ملول

تنت ،روانت ،از دست اين و آن خسته ست

هميشه ،وقتي رخسار اين اين جهان تاريك

هميشه ،وقتي درهاي آسمان بسته ست

هميشه ،گوشه ي گرمي ،به نام (دل)با توست

كه صادقانه تر از هر كه ،با تو پيوسته است!

به دل پناه ببر!آخرين پناهت اوست.

تورا چنان كه تمناي توست ،دارد دوست!

تقديم به تو ،يكي از نويسندگان محبوب من در همشهري جوان.

تولدت مبارك.

سیاوش پاکدامن
يکشنبه 20 خرداد 1386 - 20:47
3
موافقم مخالفم
 
سرانه ها و پایه ها

نوید عزیز اول از همه تولدت مبارک

دوم، یک خصوصیت بد جمع زیادی از ایرانی ها اعتراض است، اعتراض به همه چیز ، نمیدانم جایی خوانده بودم یا از ترشحات مغز خودم است که ایرانی هیچ وقت از هیچ چیزی راضی نیست، راضی نه به معنای تلاش برای رسیدن به مرحله بالاتر بلکه به معنی توجیه تنبلی و رخوت. یک خصوصیت دیگر ما هم این است که موجی حرکت میکنم( محترمانه یک عبارت دیگر!!) ممکن است سالها پدیده ای را ببینیم و دم نزنیم ولی با اعتراض دو نفر به آن، فریاد واپدیده ها!! سر بدهیم.

این جریان اعتراض و کامنت ها و سرانه ها هم از این دو مورد خالی نبود( خودم هم اعتراض کردم، نگویید که خودم را کنار کشیده ام)، برای همین است که کامنتها یک ماه و اندی بود که سرحال نبودند و یکی دو نفر بیشتر حرفی نزدند ولی ناگهان حباب ترکید و فریاد همه بلند شد.

نوید جان( از اینکه به اسم کوچک صدایت میکنم مشکلی نداری؟)- این را درباره خودم میگویم، بقیه دوستان هم بعید میدانم که جز این باشند- من حد اقل روزی دو بار به سایت سر میزنم و همه دکان ها را هم بازدید میکنم، فکر میکنی چه حسی دارد که همه چیز تکراری باشد، آن قضیه سرانه را که شوخی گفته بودم ولی بیا نگاهی به روزنوشتها بیندازیم، آخرین به روز رسانی خانم فراهانی 22 اردیبهشت است، خسرو خسرو پرویز هم همینطور،خانم طلوعی بعد از یک ماه، 15 خرداد به روز کردند، وحید قادری بعد از بیست و چند روز به روز کرده و سیزده روز هم از آخریش گذشته، خانم نادری هم شانزده روز است که خبری ازشان نیست، نیما حسنی نسب را هم که خدا برکت بدهد( نمیدانم چرا بیشتر شما به او رفته اید و نه امیر قادری)، میماند امیر قادری، مهدی عزیزی و حامد احمدی و خودت که با سرانه یک کامنت در هفته به روز میشوید( البته روزنوشت هایتان)، خوب شما به جای من، دوستان جدیدی پیدا میکنید و هر روز سری به دکانشان میزنید تا پیوند هایتان محکم تر شود ولی معمولا درها بسته است، چه کار میکنید؟ همه اش که نمیتوان تنابی به کرکره بست یا کاغذی را به نشانه "آمدم؛ نبودید" داخل مغازه انداخت.میشود؟ اینکه میبینی امیر قادری مستثنی است یکی شناختخ شده بودنش است و دیگری نظم تقریبا قابل دفاع در بروز کردن روزنوشتش، به قول بازاری ها ، او اول مشتریهایش را جمع کرده و حالا سودش را میبرد.

سوم یک مشکل دیگر ایرانی ها را بگویم ( راستی در کشورهای دیگر هم آسمان همین رنگ است یا نه؟) و خلاص. ما در مورد همه چیز صاحب نظریم، حالا منی که سعی میکنم اینطور نباشم( ببین فردا یک نفر آمارم را در این مورد میگیرد و حسابی ضایع میشوم) و به روزنوشتی میرسم که مثلا از موسیقی دهه هفتاد ( که فکر کنم خیلی دوستش داری) نوشته و من نه اطلاعی از آن دارم و نه علاقه ای، چرا باید کامنت بگذارم و در صورت پیغام گذاشتن، چه باید بگویم؟

چهارم تعداد دوستانی که پایه روزنوشتها هستند زیاد نیست (شاید بیست نفر- ای کاش آمار میخواندم) و نمیتوان خیلی انتظار تعدد کامنت داشت.

پنجم، همه اینها به کنار، دوستان پایه هم ( از جمله خودم) مقصریم، و علاوه بر سر زدن باید جمله ای هر چند کوتاه افاضه کنیم تا شما دلگرم تر شوید، پس ، پایگان دنیای مجازی، متحد شوید

نويد
دوشنبه 21 خرداد 1386 - 18:22
-6
موافقم مخالفم
 
ناميرايي مانا! و برعكس!!

سلام رفقا

ماناي عزيز با اين تبريك عجيب و غريبي كه به ام گفتي (با قطعيت مي گم تا حالا اتفاق نيفتاده بوده) محاله ممكنه اين خاطره در ذهنم ميرا باشه! تقديم همه لحظاتي كه با عشق دوست شون دارم، واقعا شيرين و كمي عجيبه. جالبه كه اين ها ليست انتخابي من تو ويژه نامه همشهري جوان! فقط كاش اسمت رو كامل مي نوشتي. يا اگه دوست داري به آدرس:navid22ph@yahoo.com اي ميل بزن.ممنون ميشم.

و اما سياوش عزيز از ريزبيني و نكته سنجي ات ممنون. اصلا همين بحث هاست كه ما رو راه ميندازه. منم دقيقا منظورم از روزنوشت ام همين بود (البته بگم يه خورده بي انصافي مي كني، بچه هايي كه مرتب تر مينويسن و نام بردي تقريبا هر سه چهار روز يه بار آپديت ميكنن ها!). راستي نكته دومي هم كه گفتي شامل ما هم ميشه نه؟! به در گفتي ديوار بشنفه! چاكريم.


دوشنبه 9 مهر 1386 - 11:28
-3
موافقم مخالفم
 

خیلی بی مزه بود مگه عقده داری ؟

sabrina_622003
دوشنبه 15 مهر 1387 - 3:5
-5
موافقم مخالفم
 

نوید جان سلام

می خواستم تولدت تبرک بگم ولی موفق نشدم .

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 2.0531001091 seconds.