همه آدمها به مرور زمان تغيير ميكنن. هيچكسي از اين تغييرات درامان نمي مونه. هركي هم غير از اين ادعا كنه، فقط ميتونم بگم كه مزخرف ميگه، اما بهترين حالت اينه كه اين تغييرات مثبت باشه نه اينكه بعضي وقتها حال آدموبه هم بزنه. توي يكي دو سال اخير خيلي از آدمها چنان تغييراتي كردن كه هنوز كه هنوزه با اينكه بهشون نزديكم هستم اما باورشون نميكنم. خيلي با اوني كه بودن فاصله پيدا كردن اون هم هزار هزار فرسخ. اينه كه آدم بعضي تغييرات رو به راحتي نميتونه قبول كنه و زمان ميبره تا به اونها عادت كنه.
برنامه پنجشنبه شب، شب ... رو با حضور ابراهيم حاتميكيا ديديد؟ به نظرم حاتميكيا يكي از اون آدمهايي كه توي اين چند ساله خيلي خيلي تغيير كرده. ديگه اون كارگردان "آژانس شيشهاي" كه ميشناختيم، نيست. نميتونم بگم از اوني كه بوده بدتر شده ولي حالا با اون آدم آرماني كه توي ذهنم بوده خيلي فاصله پيدا كرده. فكر كنم، اين تغييرات توي آثارش هم به راحتي خودشو نشون ميده. همونطوري كه توي "به نام پدر" نشون داده شد و فكر ميكنم توي اين سريال "حلقه سبز" از همه بيشتر معلوم بشه. راستش خيلي حس خوبي نسبت به اين سريال ندارم و اميدوارم كه بيشتر از اين حاتميكيا رو خراب نكنه و باعث نشه بيشتر از "به نام پدر" فحش و بد و بيراه بخوره.
پينوشت: اين غيبت نسبتا طولاني رو به من ببخشيد. كارم زياد شده و راستش وقت و حوصلهام كم. هر وقت حرفي براي گفتن باشه و فرصتي، حتما خدمت ميرسم.
بازگشت به روزنوشت هاي گلاويژ نادري
ندا میری
جمعه 4 خرداد 1386 - 21:3
12 |
|
|
|
نوشتن توی شلوغی و سر و صدا!
سلام برای من که با حاتمی کیا هیچوقت (حتی زمان آژانس شیشه ای با تمام احترامی که براش قائلم ) اون احساس خاص نزدیکی را نداشتم این افسوس بلند اونقدر ها هم محسوس نیست، اما کلیت این مساله که این حالت و این سیر قهقرایی متاسفانه گریبانگیر خیلی های دیگه هم هست و گاهی وقتها حتی معلوم نیست چرا و اصلا" چطوری اتفاق افتاده، البته جای سوال و نگرانی داره. راستی تا حالا شده از این بترسی که یه روزی خودمون بخاطر گیر کردن تو شرایطی ار این دست بریم زیر سوال ؟ نمی دانم شاید همین ترسیدن دائمی از گم کردن و گم شدن یه جورایی دستمونو بگیره و خلاصه نگهمون داره .. بعد التحریر: خودمونیم از اونهمه سر و صدا و شلوغ پلوغی موقع نوشتنت نشانه ای نیست ها ......
|
صوفیا
يکشنبه 6 خرداد 1386 - 0:35
-7 |
|
|
|
سلام خیلی قبل تر از شب شیشه ای دیشب حاتمی کیا برام دیگه حاتمی کیای سابق نبود.(اعتراف میکنم حتی وقتی ارتفاع پست رو دیدم یه ذره به تردید افتادم!)ولی به نام پدر یه جورایی تیر خلاص بود.ولی مونطور که گفتی زمان همه چیز رو تغییر میده پس ممکنه کارگردان محبوب من و تو هم دوباره بچرخه و بچرخه و بشه همون حاتمی کیای آژانس شیشه ای... (راستی به این همه تمرکزت واقعا تبریک میگم!)
|
باااااااااااا
يکشنبه 6 خرداد 1386 - 17:38
-7 |
|
|
|
گفتيد آدمها عوض مي شوند درسته همه عوض ميشن حتي خود شما؟ گفتيد كه بخاطر كار زياد ديگه حوصله و انرژي نداريد هزار دليل ديگه هم است كه ذهنيت و تفكرات آدمها را عوض مي كند. خواهر من مواظب باش شما از اون دست آدمهاي غير قابل تحمل نشويد كه مطمئن هستم نمي شويد.
|
امیررضا نوری پرتو
شنبه 12 خرداد 1386 - 12:21
-3 |
|
|
|
سلام خانم نادری . با نظرتون موافقم . نوشته هاتون را در هم میهن دنبال می کنم . وبلاگم با نقدی بر " صحنه جرم ورود ممنوع " آپدیت شد . ممنون میشم سری بزنید و مطالعه کنید و نظرتون را بفرمایید .
|
محفوظ
دوشنبه 21 خرداد 1386 - 0:9
-2 |
|
|
|
دل تنگی
اخیش دلم واسه خود خرم میسوزه امیدوارم هیچوقت پیر نشم /اهای حاج ابراهیم خیبری بوی پیری و محافظه کاری از ساحت عشق و معرفتت بلنده/ نازت بوی شکر خوری میده حاجی/بچه ها بزرگ شدن و خرج بالا رفته /شاید حق داری که پیر بشی /با جوونی ما بازی نکن به عشق قاسمت جونی دادیم با ارتفاعت بالا پریدم /با توقیف ارغوانت پز دادیم که غلط کرده هرکی میگه ابراهیم ما دولتیه /اقا ابراهیم واسم دعا کن پیر نشم.
|
گلاویژ
پنجشنبه 24 خرداد 1386 - 0:39
-18 |
|
|
|
محفوظ محترم و عزیز. خدا کنه که هیچوقت پیر نشید. هیچوقته هیچوقت. ممنون از کامنت بی نظیرتون.
|
حاج كاظم
جمعه 25 خرداد 1386 - 17:10
7 |
|
|
|
حاج كاظمها هيچ وقت به بهشت نمي روند
|