هيچ شده يكهو به سرتان بزند، بخواهيد از جايي كه نشسته ايد و ناخواسته دچار سكون و يك نوع رخوت تان كرده، كنده شويد و برويد جايي يا كسي را ببينيد كه آرام تان مي كند. پر واضح است كه هركدام از ما، چاله چوله هاي زيادي در گذشته مان وجود دارد، حالا امكان اش هست كه به اقتضاي سن، فاصله زماني زيادي با اين شكاف هاي هر چند كم عمق نداشته باشيم، اما به هر حال در «چاله» بودن شان كه شكي نيست، در «اين جا»ي قضيه كه همه فصل مشترك داريم؟! هميشه خدا هم عاملي محرك ات مي شود كه اصلا انتظارش را نداري، يك قطعه موزيك، يك ديالوگ از يك فيلم يا جمله اي چيزي از يك كتاب، لعنتي انقدر تكان ات مي دهد كه براي ساعتي هم كه شده، ديگر خودت نيستي، يعني خود قبلي ات نيستي.
همه اين حسي را كه زور زدم بگويم، جيم جارموش، در فصلي از «گل هاي پژمرده» اش به سادگي نشان داده. طوري كه بعد از ديدن آن، تمام وجودت پر از آن حس مذكور مي شود:
پاكت نامه صورتي رنگي به دست دان (بيل موري) رسيده كه گويا از طرف يكي از معشوقه هاي قديمي اوست و صاحب نامه مدعي است از دان صاحب پسري شده كه الان 19 ساله است و در جست و جوي پدرش است. با اين كه محتويات نامه دان را حسابي كله پا كرده اما ميل شديد او به نشستن روي كاناپه اش و جم نخوردن و فيلم تماشا كردن، مانعي بسيار جدي به حساب مي آيد! از اقبال خوب، دان همسايه اي اتيوپي تبار به اسم وينستون (جفري رايت) دارد كه مصداق «اوردوز انرژي» است، دان او را هم ردیف سام اسپید قرار می دهد. كسي كه تا ته يك ماجرا را حسابي درنياورد، آرام نمي گيرد. نسخه اي كه وينستون براي دان پيچيده (براي درآمدن از رخوت) گوش دادن به موزيك جز اتيوپي و خوردن قهوه اتيوپي اي است! دست آخر همين وينستون است كه او را براي پيگيري جدي ماجراي نامه ترغيب مي كند، آن هم با موزيك «آر اند بي» اي كه براي دان كپي كرده. وينستون استراتژي كامل سفر را براي دان مهيا كرده، جاهايي كه بايد برود، كارهايي كه بايد بكند و تمام اين ها را همراه يك سي دي موزيك به دان مي دهد. فصل بعدي، همان قسمتي از «گل هاي پژمرده» است كه گفتم. تصویر روي يك دسته گل پژمرده، فيد اين مي شود. دان موزيكي كه وينستون برايش تجويز كرده، گذاشته و مثل هميشه روي كاناپه اش نشسته و به ليوان نصفه و نيمه نوشيدني كه براي خودش ريخته، خيره شده است. موزيك وينستون با آن ريتم دريغ انگيزش، چنان حسي از برخاستن و «رفتن» به فضا مي دهد (با تكرار مصرع «عزيزم، فقط تو را مي خواهم...»! كه تضادش با لحن سرد بازي بيل موري، براي خودش يك كمدي موقعيت معركه شده) كه حتي دون ژوان قصه ما را تسليم مي كند.
...
* اساسا جارموش انقدر موزیک باز خوبی هست که بداند فیلم اش را با چه ترانه ای شروع کند، ترانه «There is an End» اجرای گروه گرین هورنز، اگر تراک کامل اش را کسی دارد، دریغ نفرماید.
بازگشت به روز نوشتهاي نويد غضنفري