فصل پاياني «عشق در بعدازظهر» بيلي وايلدر عزيز در ايستگاه قطار، آريان (آدري هپبرن) در حالي كه بغض گلويش را گرفته، هنوز هم دارد براي آقاي فلانگن (گري كوپر) از عشاق خيالي اش مي گويد...لحظه وداع، كوپر طور خاصي چانه آدري هپبرن را كه اشك در چشمانش جمع شده، مي گيرد بالا...بعيد مي دانم شمايل ديگري به جز گري كوپر مي توانست حس اين تصوير را اين طوري كه الان هست دربياورد.
كمرون كرو، در گفت و گويش با وايلدر، راجع به «عشق در بعدازظهر» و ماجراي بازي نكردن كري گرانت و سپردن اين نقش به كوپر پرسيده و استاد درباره اين اسطوره بزرگ مي گويد:«...مرد خيلي برازنده اي بود، خيلي شيك بود. نوعي شلختگي شيك داشت، به قصد، مي داني، نه مثل جرج هميلتون. ولي اهل عمل بود، مي داني، مي دانست با زن ها چگونه رفتار كند. اجازه مي داد حرف بزنند. هرازگاه مي گفت:«اه، واقعا؟» يا «هرگز اين طوري به قضيه نگاه نكرده بودم.» به آن ها گوش مي داد. زن ها سرانجام مردي را گير آورده بودند كه به حرف هايشان گوش مي داد. نه مثل بقيه كه خيس عرق مي شدند...نه، كوپر فقط گوش مي داد...»
خب، پيرمرد زيرك خوب قهرمان اش را شناخته بود، به جز اين بود عمرا فصل پاياني در نمي آمد، همان جا كه كوپر ديگر طاقت نمي آورد و دخترك لاغر را توي زمين و هوا مي قاپد و سوار قطارش مي كند و رو به او كه بغض كرده و مستأصل است مي گويد:« آروم شو آريان، ساكت...».
بازگشت به روز نوشتهاي نويد غضنفري