چرا «مورد شگفت‌انگیز بنجامین باتن» فیلم تلف شده‌‌ای است؟ : یادداشت هفتگی آرش خوش‌خو؛ :: سينمای ما :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ايران :: Iranian Movie News & Information
شنبه 9 خرداد 1388 - 10:43
module-htmlpages-display-pid-97.html

• بار دیگر یادی از پیشکسوتان: دعا برای سلامتی کمال‌الملک سینمای ایران؛ / جمشید مشایخی این روزها کجاست و چه می‌کند؟/ تزریق در کره چشم...      • دو خبر تازه از فیلم‌های انتخاباتی؛ / 1- پس از مجید مجیدی، دومین فیلم تبلیغاتی میرحسین را داریوش مهرجویی می‌سازد 2- بازیگر «آژانس شیشه‌ای» در فیلم تبلیغاتی محسن رضایی      • بعد از 6 سال بالاخره نخستین خبرها از ختم پروژه «فرزند صبح»؛ / شرف‌الدین: نسخه پرده 90 دقیقه، دی وی دی 130 دقیقه + تصاویر بازیگران نقش امام (ره) در سنین مختلف      • حسن فتحی اعلام کرد؛ / اگر فیلم نشد روی صحنه تئاتر می‌بینمتان / هنوز پروانه نمايش «پستچي سه بار در نمي‌زند» صادر نشده است!      • «آل» به تهران رسید      







                       



یادداشت هفتگی آرش خوش‌خو؛
چرا «مورد شگفت‌انگیز بنجامین باتن» فیلم تلف شده‌‌ای است؟

سینمای ما - آرش خوش‌خو:

1-  دوستي مي گفت در ايران هر روايت مکتوب از ارزش دوچنداني برخوردار مي شود. جمله کليدي «يه جايي خوندم که...» مي تواند به هر روايت و اتفاق محيرالعقولي سنديت بدهد. شايد براي همين است که در اين کشور حساسيت به روزنامه ها، فراتر از کارکرد واقعي و نقش آنها در معادلات سياسي و اجتماعي است. يک متن انتقادي چاپ شده مي تواند واکنش هاي سخت تري را مثلاً نسبت به يک مصاحبه بي پرواي سياسي در تلويزيون برانگيزد. و البته مي توان پاي رسانه سرد و گرم مارشال مک لوهان را نيز در اين ميان وسط کشيد. از اهميت مجازي مطبوعات در اين کشور همين بس که بسياري از چهره هاي سياسي طراز اول به شکل مستقيم با روزنامه نگاري دست به گريبان اند. روزنامه در اين کشور هميشه با ساختار قدرت رابطه معناداري برقرار کرده است و عجيب آنکه اين نزديکي ربطي به کارکرد اجتماعي يا تاثير آن بر افکار عمومي ندارد. روزنامه مي تواند نقش يک حزب (آن هم نه ارگان يک حزب، بلکه يک حزب به معناي واقعي کلمه) را ايفا کند. بسياري از سياستمداران مطرح کشور سال هاست به حوزه روزنامه نگاري نيز وارد شده اند.

به چند اسم دقت کنيد؛ ميرحسين موسوي (سردبير سال هاي دور روزنامه جمهوري اسلامي)، سيدمحمد خاتمي (مديرمسوول کيهان در دهه 60)، مهدي کروبي (مديرمسوول اعتماد ملي)، مهاجراني (هفته نامه بهمن)، باهنر (هفته نامه جام)، غلامحسين کرباسچي (مديرمسوول همشهري در دهه 70)، الياس حضرتي (مديرمسوول اعتماد)، حسين شريعتمداري (مديرمسوول فعلي کيهان)، حسين صفارهرندي (سردبير سابق کيهان) و... اما اتفاق آزارنده آنجاست که در جاذبه بي مهار سياست و قدرت حالا شاهديم چهره هاي معتبر و دوست داشتني عرصه مطبوعات نيز حرکت معکوسي را به سمت حوزه قدرت آغاز کرده اند. پاشنه ور کشيده اند و در روزهاي داغ انتخابات، تمام قد وارد عرصه سياست شده اند. براي من شخصاً سخت است باور کنم زيدآبادي محبوب و عزيز، ناگهان قد و قامت يک ليدر سياسي را به خود مي گيرد. (مي دانم اين عزيز براي تغيير رويه خود توجيهات معقول خود را دارند. از جمله امکان تاثيرگذاري بيشتر بر تحولات سياسي و حضور موثرتر در حرکت جامعه.) اما مي خواهم ارج بگذارم روزنامه نگاراني را که به حرفه خود عشق مي ورزند؛ روزنامه نگاراني که ژورناليسم را نه به عنوان يک وسيله بلکه يک «هدف» در نظر گرفتند و به آن وفادار ماندند. مثل بهروز بهزادي يا مسعود بهنود؛ چهره هايي که ثابت مي کنند روزنامه نگاري با تمام فراز و نشيب هايش مي تواند اعتباري فراتر از مجادلات سياسي روز داشته باشد و در وراي همه آنها بايستد.

2 امير قادري پرونده يي تحسين آميز براي بنجامين باتن در مجله فيلم منتشر کرده

است. اينکه اين فيلم را دوست ندارم دليل نمي شود زحمات ژورناليستي پشت اين پرونده را ناديده بگيرم. خصوصاً آنکه در اين پرونده (و در رويکردي منصفانه و غيرقابل انتظار از قادري،) مجموعه يي از نظرات منتقدان مشهور امريکايي و انگليسي در مخالفت با فيلم به چاپ رسيده که به شکل حيرت انگيزي باب طبع ما هستند و همه آنها بنجامين باتن را توخالي و متظاهرانه قلمداد کرده اند. صفحه 104 مجله فيلم را از دست ندهيد تا متوجه شويد چرا بنجامين باتن فيلم تلف شده يي است.

3 مي توان غلظت سينمايي ماجرا را باز هم بيشتر کرد. از نخل طلاي هانکه بزرگ

در کن بگوييم. فيلمساز بي همتايي که وارث بلاشرط برگمان و آنتونيوني است، يا از تجربه تماشاي فيلم کلاس (برنده نخل طلاي سال پيش) ساخته لوران کانته که در تماشاي آن مي تواني تاثير مهيب سينماي کيارستمي را بر سينماي روز دنيا رديابي کني. «کلاس» در کنار «در بروژ» بهترين فيلم سال 2008 ميلادي بوده است. آن را از دست ندهيد.

4 اما بگذاريد براي حسن ختام اين يادداشت کسل کننده، گريزي به ادبيات بزنيم.

در صفحه اول کتاب شيخ اشراق (به تصحيح جعفر مدرس صادقي)، مي توانيد پژواکي از حسرت هميشگي ما ايراني ها نسبت به گذشته را مشاهده کنيد. ترجمان اديبانه و نبوغ آميزي از جمله پيش پا افتاده امروز ما؛ «يادش به خير» يا «رفاقت هم رفاقت قديم». در صفحه اول اين متن بي همتا چنين آمده است؛ «... دوستي هاي اين روزگار چون بازرگاني شده است، آن وقت بر دوستي شوند که حاجتي پديد آيد و مراعات اين دوست فرو گذارند چون بي نيازي پديد آيد.»

اين متن به قرن ششم هجري مربوط است. بيش از هشتصد سال پيش. توصيفي اين گونه واقعگرايانه از دوستي و دوستان را کجا مي توانيد بيابيد؟ اين داستاني است که تا امروز نيز ادامه داشته است.

arash7980@yahoo.com



منبع : اعتماد

به روز شده در : سه‌شنبه 5 خرداد 1388 - 13:36

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |


Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات

سيد آريا قريشي
سه‌شنبه 5 خرداد 1388 - 15:7
0
موافقم مخالفم
 
بازمانده قبيله مولفان بزرگ

نوشته هاي آقاي خوشخو نوشته هاي بسيار قوي و جذابيند. وقتي شروع به خوندنشون مي كنم، ديگه به اين سادگي ها نمي تونم رهاشون كنم! ولي به نظرم نوشته هاي ايشون يه مشكل بزرگ دارن كه به من اجازه نمي دن زياد بهشون نزديك شم. اون مشكل هم اينه كه خيلي قاطعانه در زمينه هاي مختلف نظر مي دن. يعني نظراتشون رو به سادگي به ديگران تعميم مي دن. يادمه در نوشته ي بسيار قوي و گيراشون در مورد فرانسيس فورد كاپولا در ويژه نامه ي جشنواره فجر پارسال، چندين بار به اين نكته اشاره كردن كه مكالمه بهترين فيلم دهه هفتاد كاپولاست. (يعني بهتر از پدرخوانده و پدرخوانده 2 و اينك آخرالزمان). در اين نوشته هم دو بار اين مسأله مشهوده.

1_"صفحه 104 مجله فيلم را از دست ندهيد تا متوجه شويد چرا بنجامين باتن فيلم تلف شده يي است."

2_" «کلاس» در کنار «در بروژ» بهترين فيلم سال 2008 ميلادي بوده است."

مي خوام بدونم ايشون بر اساس كدوم متر و معيار اين انتخاب رو انجام دادن؟

و در آخر مي خواستم تشكر كنم به خاطر اين پاراگراف آخر كه فوق العاده بود.

سيد آريا قريشي
چهارشنبه 6 خرداد 1388 - 14:28
1
موافقم مخالفم
 
بازمانده قبيله مولفان بزرگ

نويسنده ي اون مطلب مربوط به كاپولا در مجله فيلم، احسان خوش بخت بود، نه آرش خوش خو كه به خاطر اين اشتباه فاحشم معذرت مي خوام.

هومن حسيني
چهارشنبه 6 خرداد 1388 - 22:34
0
موافقم مخالفم
 
بازمانده قبيله مولفان بزرگ

من هم با كسل كننده بودن اين فيلم موافقم.از ديويد فينچر عزيز بعيد بود كه برود سراغ چنين موضوعي.اصولا نگاه سرد اين عزيز دل با مضامين عشقي نمي خواند.اما پرونده فيلم حال اساسي داد به خصوص مصاحبه خود فينچر !

امييدوارم اين عزيز برگردد به همان مسير قبلي!من موندم چرا فينچر نمي ره سراغ يكي از داستاناي كافكا.اون وقته كه من به شخصه واقعا شاد ميشم.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  









  سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2008, cinemaema.com
Page created in 4.4605820179 seconds.