شنبه 8 آبان 1389 - 6:46





















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 



                       



انتقاد تند و صریح یک روزنامه اصول‌گرا از کیفیت و محتوای سریال "دارا و ندار"
خیلی از دیالوگ‌هاي سطحی و غیراخلاقی سریال "دارا وندار" حتی قابل چاپ هم نیستند!

سینمای ما- روزنامه اصول‌گرای خراسان نوشت :آخرين نوشته هاي وبلاگ «مسعود ده نمکي» را بخوانيد تا بفهميد نقد نوشتن درباره يکي از ساخته هاي اين کارگردان چقدر کار دشواري است. آقاي کارگردان مخالفان اين مجموعه تلويزيون را افرادي از طبقه نو کيسه و مرفه بي درد و اين جور چيزها خوانده و خطاب به آن ها گفته: ما اين مجموعه تلويزيون را ساختيم تا اين نو کيسه ها و بلندگوهاي آنها عصباني شوند و از اين عصبانيت بميرند.

بنابراين براساس نوشته هاي کارگردان اگر ما ساختار يا محتواي اين سريال را نپسنديده باشيم در يکي از اين گروه ها و طبقه ها قرار مي گيرم و احتمالا چاره اي جز عصباني شدن و... نداريم!

فعلا نمي خواهيم درباره اين موضوع بحث کنيم که چرا در چند سال گذشته رابطه منتقدان مطبوعاتي با «مسعود ده نمکي» رابطه مهربانانه اي نبوده و واکنش هاي دلسوزانه آن ها در هياهوي حواشي و جنجال هاي ايجاد شده شنيده نشده است. اما اشاره به اين نکته ضروري است که اگر اين رابطه کمي مسالمت آميز تر مي بود، يقينا کارگردان راه منطقي تري را در پيش مي گرفت و در حال حاضر با سريال سطح پاييني چون «دارا و ندار» مواجه نبوديم.

اين که فيلم نامه «دارا و ندار» کشش دراماتيک لازم را ندارد ربطي به مسئله نوکيسه بودن يا نبودن مخالفان سريال ندارد. فرد خيري با هدف کمک به اهالي فقير يک خانه به مدت چند روز در کنار آن ها زندگي مي کند. با اين موقعيت داستاني يک خطي چند قسمت از مجموعه را مي توان پر کرد و کش و قوس داد؟ واقعيت اين است که روايت فيلم نامه هر شب بدون هيچ گونه شاخ و برگ اضافي خودش را عينا تکرار مي کند. «فتل» (فتحعلي اويسي) در اثر مواجهه با يک زندگي مصيبت بار افسرده مي شود و تلاش مي کند گره از مشکلات خانواده فقير باز کند. با اين کنش قهرمان انتظار داريم روايت وارد مرحله تازه اي شود. اما چنين اتفاقي نمي افتد. چون شخصيت محوري دوباره در برابر يک موقعيت تکراري و مشابه قرار مي گيرد و همان کنش قبلي را بي کم و کاست تکرار مي کند. اين طوري مي شود که به عنوان مثال قسمت سوم سريال با قسمت سيزدهم آن تفاوت چنداني ندارد. در اولي «فتل» يک خانه مسکوني را به يک خانواده فقير اهدا مي کند و در دومي يک وانت آبي رنگ را تقديم به خانواده فقير ديگري مي کند. با اين حساب نبايد انتظار نقطه عطف و اوج و فرود دراماتيک از داستان را داشته باشد. روايت مدام بين خانواده هاي فقير اولي و دومي و... مي چرخد و باز به همان نقطه آغازين برمي گردد. در اين ميان کارگردان با پناه بردن به تيپ هاي آشنا و شوخي هاي کلامي سطح پايين سعي در خنداندن مخاطب دارد. فتحعلي اويسي انگار از دنياي چند مجموعه تلويزيوني قبلي اش به اين سريال پرتاب شده است. او عينا در همان قالبي فرو مي رود که پيش تر آن را در «شهر قشنگ» و «زيرزمين» تکرار کرده است. اداي اشتباه کلمات را هم قبلا در «شمس العماره» ديده ايم. ساير تيپ ها هم نکته جديدي براي ارائه ندارند و بيشتر يادآور حال و هواي سريال هاي دهه ۶۰ و ۷۰ هستند.

کارگردان در تيپ سازي هايش همچنان علاقه اش را به تيپ هاي جاهل و لمپن نشان مي دهد. جالب آن که اين لودگي لمپن ها را در هر دو قشر فقير و مرفه مي بينيم و گاه اين مسئله به شوخي با قوميت ها هم کشيده مي شود. (به عنوان مثال آدمي را به ياد آوريد که پوشش و لهجه اي محلي دارد و به شکل افراطي روي زنش و آفتابه اش تعصب دارد)

فيلم نامه در زمينه شوخي هاي کلامي هم دست پر و پيماني ندارد. شوخي ها يا آن قدر غيراخلاقي و سطح پايين اند که بيانشان بيشتر حال به هم زن است تا خنده آور (مثل شوخي با آب چشمه جوشان توالت فرنگي و اين که مي شود از آن به عنوان آب جوش استفاده کرد يا نه) در اين زمينه ديالوگ هاي زيادي از سريال را مي توان مثال زد که خيلي هايشان قابل چاپ نيستند. يعني همان شوخي هايي که در خود سريال هم با صداي بوق نيمه تمام مي ماندند!

دسته ديگر شوخي هايي هستند که از آن طرف بام افتاده اند و نمي توانند لحظات کميک ايجاد کنند. مثل تکرار چندين و چند باره اصطلاح «مرد حسابي» و اين که آدم ها از اين که مرد حسابي خطاب شده اند خشمگين مي شوند.

در کنار اين شوخي با جملات شعاري شخصيت ها مواجهيم که گاه صحبت هايشان به سرمقاله هاي مطبوعاتي پهلو مي زند. به عنوان مثال توجه کنيد به اشعار «مريم کاوياني» که رو به دوربين خوانده مي شود و همه را تحت تاثير قرار مي دهد. اين اشعار پرحجم (گيرم که خود اشعار زيبا و دلچسب باشند) بيشتر براي پخش در يک برنامه راديويي مناسب اند تا سريالي که بايد بيشتر متکي بر تصوير باشد.

يک کارگردان مي تواند از يک سري آدم ها متنفر باشد و يک تعداد ديگر را دوست داشته باشد. اما نبايد اين خشم و تنفر را با خودش به پشت دوربين ببرد. وقتي اين کار را بکند نتيجه اش مي شود همين سکانس هايي که ندارها دور هم نشسته اند و دارند پشت سر صاحبخانه (تيمور) به او فحش مي دهند و مسخره اش مي کنند. (فعلا به اين نکته کار نداريم که شرعا و منطقا حق با تيمور است. چون اجاره مستاجرانش عقب افتاده است و...) بقيه شخصيت هاي مرفه سريال نيز تا حد ممکن موذي و پلشت تصوير شده اند تا بخشي هايي از داستان به هجويه اي تند و تيز عليه سرمايه داران تبديل شود.

از نظر کارگردان خانواده هاي پولدار منشاء تمامي مصيبت ها و بدبختي ها هستند. انگار که به خاطر پولدار بودنشان مرتکب گناه نابخشودني شده اند. براساس فرضيات و آموزه هاي سريال داراها، حق ندارها را خورده اند و از اين راه به مال و منالي رسيده اند. پس فقرا بايد با اغنيا مبارزه کنند تا بتوانند بخشي از حق و حقوقشان را بازپس بگيرند. داراها هم بايد گوشه چشمي به ندارها داشته باشند و مثل «فتل» که چون غول چراغ جادو عمل مي کند، هواي ندارها را داشته باشند تا دو کفه ترازو در يک راستا قرار بگيرند.

اين طوري مي شود صورت مسئله را خيلي ساده حل کرد. مي توان نشاني غلط داد و بدون معرفي ريشه هاي اجتماعي و اقتصادي فقر و نداري، خانواده هاي دارا را مسبب گرفتاري ها معرفي کرد.

اگرچه آموزه هاي ديني از پولدارها مي خواهد بخشي از دارايي هاي خود را صرف فقرا کنند و مواردي چون خمس و زکات و... نيز چنين هدفي را دنبال مي کند اما اين هم طبيعي است که بخشي از اغنيا بدون توجهي به مشکلات اقتصادي قشري از جامعه توجه به التيام بخشيدن به مسئله فقر ندارند.

اين نگاه مرزبندي شده بين دارا و ندار را بگذاريد کنار نگاه خالقان فيلم هاي ارزشمندي چون: طهران تهران (داريوش مهرجويي) و بچه هاي آسمان (مجيد مجيدي) تا متوجه شويد تفاوت ره از کجاست تا به کجا. در «طهران تهران» کارگردان پيش از هر چيز به جوهره انساني شخصيت هايش نگاه مي کند تا ميزان ثروتشان. به همين خاطر است که خانواده هاي فقير و پولدار را کنار يک سفره مي نشاند و با هم همسفر مي کند. وقتي کارگردان همه آدم هايش را دوست داشته باشد مي تواند راحت تر به آن ها نزديک شود و درباره مختصات اجتماعي شان صحبت کند. او هر دو گروه اين شخصيت ها را دوست دارد و خلق و خوي هر دو را مي شناسد. مهرجويي در اين فيلم نشان مي دهد که نزديک شدن اين دو قشر به يکديگر چه ثمرات و برکاتي مي تواند داشته باشد.

در «بچه هاي آسمان» جلوه هاي زيبايي از يک فقر باشکوه را مي بينيم. اعضاي خانواده همگي با فقر دست و پنجه نرم مي کنند اما سرشان را بالا نگه مي دارند. آن ها اهل گله و شکايت نيستند. به همين خاطر است که در همان حالت هم دوست داشتني جلوه مي کنند.

اما در «دارا و ندار» کارگردان مدام تلاش مي کند دل مخاطب را به خاطر فقر آدم ها به درد بياورد و حس ترحمش را تحريک کند. او هر چند لحظه يک بار به يادمان مي آورد که ما بايد دلمان به حال اين آدم ها بسوزد و به فکرشان باشيم. به اين خاطر که مثلا سقف خانه شان چکه مي کند و در ظرف آبگوشتشان گوشتي پيدا نمي شود. البته اين هم يک راهي براي تشويق مردم به کمک به مستمندان است و اين که يک نفر را خوار و خفيف نشان بدهيم تا بيننده تلويزيوني از وضعيتي که فرد در آن قرار گرفته ابراز انزجار کند. اما راه هاي بهتري هم وجود دارد. مي توان خانواده هاي کم بضاعت را عزيز و آبرومند و در عين حال دوست داشتني نشان داد.اي کاش همين نمايش عريان فقر هم با کمي خلاقيت همراه مي شد تا به عنوان مثال، شاهد اين همه نماهاي تکراري پرسه زدن هاي ذبيح (عليرضا خمسه) در سطح شهر نباشيم. فقر «ذبيح» را مي شد خيلي هنرمندانه تر نشان داد. به عنوان مثال چند قسمت از سريال را ببينيد که ذبيح با دايره زنگي اش در شهر مي چرخد و لابه لاي اين نماها همچون فيلم هاي هندي موسيقي ها و ترانه هاي با ربط و بي ربط با صداي خواننده هاي مختلف گنجانده شده است.

واقعيت اين است که «دارا و ندار» توان رقابت با دو سريال ديگر نوروزي (زن بابا و چارديواري) را نداشت. تجربه «دارا و ندار» نشان مي دهد که وقتي فيلم نامه اي ضعيف و بي در و پيکر باشد، نمي توان چندان به تلاش بازيگران صاحب نام و مطرح دل بست. آن ها فقط مي توانند بخشي از ضعف هاي فيلم نامه را پوشش دهند.

«دارا و ندار» نشان از دغدغه هاي معنوي و ارزشمند مسعود ده نمکي دارد. او نگاهش را متوجه قشري فراموش شده کرده است و مي خواهد با سريالش تلنگري به اذهان مخاطبان پرشمار تلويزيوني بزند. اين رويکرد تازه او قابل تحسين است و از اين بابت نمي توان به او خرده گرفت. اما در باره اين که او در پرداختن به يک آسيب اجتماعي يعني فقر چگونه عمل کرده است مي توان مفصل تر اظهارنظر کرد.



منبع : وبلاگ قاعده بازی

به روز شده در : شنبه 14 فروردين 1389 - 15:12

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |
خطای داخلی
  • جمعه اين هفته؛ / «سن‌پطرزبورگ» در «هفت» نقد مي‌شود
  • «من و زیبا» به تهیه‌کنندگی محمد پیرهادی و کارگردانی فریدون حسن‌پور / پروانه ساخت سه فیلم سینمایی صادر شد
  • دوم آبان‌ به کارگردانی فریدون جیرانی / فيلمبرداري "من مادر هستم" در تهران شروع شد
  • سيد جمال ساداتیان اعلام كرد / "شیشه" را امسال کلید می‌زنیم /"شبانه روز" در گروه آزادی اكران مي‌شود
  • در 16 سينماي تهران در 19 روز / فروش "ملک سلیمان" از 250 میلیون تومان گذشت
  • در گروه سینمايي قدس / "آناهیتا" بعد از "هر چی خدا بخواد" اکران می‌شود
  • پس ازثبت طرح 119 صفحه‌اي توسط محمد درمنش و انسيه تاجيك؛ / فیلم زندگی کوروش را محمد درمنش می‌سازد
  • تازه‌ترین خبرها از فیلم کمال تبریزی / نیکی کریمی خبرنگار می‌شود
  • یاد خاطره‌ها؛ / "هزاردستان" بعد از 22 سال دوباره روی آنتن می‌رود
  • تهیه‌کننده فیلم سینمایی «گاردباز» خبر داد؛ / پیمان قاسم‌خانی«گاردباز» را بازنویسی می کند
  • عزت الله انتظامي: / "... و آسمان آبي" به تنهايي زندگي من مي پردازد
  • / "چهار حرفی" در تهران کلید خورد
  • در سومین جشنواره وب ایران؛ / سایت‌های «سینمای ما» و «موسیقی ما» بهترین سایت‌های سینمایی و موسیقی ایران شدند
  • شایعات تایید نشده درباره تولید یک فیلم / سوسن خانوم در سینمای ایران؟!
  • تا شروع اپيزود سوم / فيلمبرداري «خانه پدري» كيانوش عياري موقتا تعطيل شد
  • تهیه‌کننده‌ مجموعه تلویزیونی «مختارنامه» پس از پخش سه قسمت گفت / استقبال از «مختارنامه» بیش از حد انتظار بود
  • از شنبه اول آبان، هر شب بجز پنجشنبه‌ها،ساعت 20:45 روی آنتن شبکه سه / سریال جدید سعید آقاخانی به «خوش‌نشین‌ها» تغییر نام داد
  • نيما شاهرخ‌شاهي و خاطره اسدي در فیلم بازی می‌کنند / پوريا پورسرخ به بازیگران «آخرين سرقت» پيوست
  • چرا لباس بازیگرهای سریال از پوست حیوانات است؟ + فهرست لباس‌های حیوانی! / تشکل حامیان حیوانات از «قهوه تلخ» انتقاد کردند
  • پس از 12 روز نمایش عمومی / «سن پطرزبورگ» 145 میلیون تومان فروخت









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 3.31373786926 seconds.