چهارشنبه 23 دي 1388 - 18:19



http://www.mohammadmohammadian.blogfa.com/



-

                       



یادداشت سيامک رحماني درباره اوضاع و احوال سینمای ایران
وقتي که نا نداريم


همه حقايق قبلاً گفته شده اند، اما چون کسي گوش نمي کند، باز هم دوباره بايد گفت

آندره ژيد


1
مي گويند بره کشان تهيه کننده هاي سينماست. چند تا از فيلم هاي روي پرده به فروش هاي بالاي چند صد ميليون دست پيدا کرده اند و با ستاره هايشان دارند جولان مي دهند. مي گويند مردم پول مي دهند و مي روند سينما و از خوشي و خنده ريسه مي روند و پاييز براي سينما بهاري شده است و چي بهتر از اين؟ اما همين وسط هم فغان منتقدان و دلسوزان سينما به هواست که آخر اين چه وضعي است و اين چه فرهنگي است که سينمايش همه را تحميق مي کند و فيلمفارسي دوباره سر برآورده است و اين سينماي بي ارزش چه جاي افتخاري دارد و از اين دست انتقادها. حرف ها هم همه بجاست و فيلم ها (جز بي پولي) جاي دفاع براي کسي نمي گذارد و همه مانده اند که بالاخره اگر قرار باشد سينما پولش را دربياورد و دخل و خرج هم با اين فيلم هاي چارچنگولي وار اتفاق بيفتد چه بايد کرد؟ آن هم در اين حال و اوضاع که مسوولان تازه سينما و فرهنگ مي گويند حمايت هاي مالي را بايد قطع کرد و سينما بايد روي پاي خودش بايستد؛ حرف درستي که فقط فيلمسازهاي روشنفکرنما که هنرشان گرفتن دستمزدهاي کلان و ساختن فيلم هاي بي مايه و بي مخاطب است با آن مخالفت مي کنند ( احتمالاً به همراه هزاران دست اندرکار سينما که اين سال ها از پول هاي دولتي ارتزاق کرده اند). اما ماجرا اين است که اگر قرار باشد تماشاگر سينماي ما همين باشد که هست، چطور بايد انتظار داشته باشيم که فيلم هاي درست و درماني ساخته شود و هزينه اش را هم برگرداند و چرخ سينما بچرخد؟ بالاخره همه که اصغر فرهادي نيستند که درباره الي بسازند. تازه داريوش مهرجويي هم باشند، کافي است يک سنتوري شان توقيف شود تا زندگي شان به باد رود. سوال اين است که چطور بايد تماشاگر بافرهنگ تربيت کرد که بيايد پول بدهد و سالن هاي بي کيفيتي را که استاندارد صدا و تصويرش سال ها از تکنولوژي روز دنيا عقب است، تحمل کند و صدايش درنيايد تا اين سينما بتواند روي پاي خودش بايستد؟ به اعتبار کي؟ اولي اش صدا و سيمايي که به خاطر محدوديت هاي نوشته شده در قانون، هيچ رقيب و معارضي براي خود نمي شناسد و اختيار آنچه را که يک ملت مجازند ببينند و بشنوند منوپل خود دارد و به هيچ صراطي هم مستقيم نيست؛ صدا و سيمايي که اين همه سال است تکليف خودش را با سينما روشن نمي کند و هنوز آن را به چشم هوو مي بيند و کمترين کمکي به پيشرفت و توسعه آن نمي کند. اگرچه فقط هم سينما نيست و رسانه مشهور به ملي، به موسيقي و ادبيات و ديگر هنرها هم همين نگاه را دارد و هيچ گاه از سر دوستي و حمايت از آنها درنيامده. اگر نه، چطور مي شود سينمايي که بازيگرش اين همه طرفدار دارد و در سال اين همه توليد دارد و در دنيا مي شناسندش، با داعيه اسکار و غيره و ذلک، با روزنامه و هفته نامه و ماهنامه که دسته دسته برايش منتشر مي شوند، در اين همه شبکه راديويي و تلويزيوني، يک برنامه درست و حسابي ندارد که به فيلم هاي روي اکران بپردازد و نقدي کند و خبري از آنچه در اين وادي مي گذرد به بيننده و شنونده اش بدهد. درست مثل آنچه در حوزه موسيقي نداريم و در ادبيات نداريم. چيزي مثل برنامه نود در فوتبال، که در سياست و هنر و هيچ عرصه ديگري بديل اش را نداريم. حالا سياست که گفتن ندارد، اما وقتي حتي درباره سينما هم نمي شود حرف اساسي زد، وقتي نمي شود در پهنه عريض و طويل جام جم يک برنامه جذاب و پرمخاطب هفتگي توليد کرد، لابد آن هم به خاطر اينکه آوردن اسم بيضايي و کيارستمي و پور احمد و معتمدآريا و هديه تهراني و گلزار و بقيه (يعني تقريباً همه) کراهت دارد و جزء خط قرمزهاست، تماشاگر چطور بايد تربيت شود و ياد بگيرد فيلم خوب ببيند و... همان حرف هاي تکراري. آن وقت معلوم است اين آدمي که به جومونگ و امثالهم خو کرده، در سينما هم ترجيح مي دهد برود پسر تهروني و دو خواهر را ببيند و ساعتي را فارغ از همه چيز به بطالت بگذراند. فرياد وااسفا اينجاست که به آسمان مي رود

2
روز دوشنبه جشنواره مطبوعات جمع شد، يعني دقيقاً به همين معنا. کساني که در غرفه ها بودند مي توانند تعريف کنند که چطور بساط جشنواره جمع شد؛ بساطي که بساطي هم نبود. امسال آنها که به ديدار جشنواره رفتند و آنها که به عنوان نمايندگان رسانه ها در اين فضا حضور داشتند، ديدند که اين مراسم، که قرار است جشن باشکوهي باشد و سالي يک بار امکان ارتباط رودرروي رسانه هاي نوشتاري را با مخاطبان شان، با مردم، فراهم کند، چقدر بي رونق و محقر بود. اين را در مقايسه با سال هايي مي گويم که جشنواره مطبوعات واقعاً شأن و منزلتي داشت و با حضور چهره هاي بنام مطبوعاتي - که آن سال ها براي خود ارج و قربي داشتند - و با شرکت چهره هاي سياسي، اتفاق مهمي به شمار مي رفت. اواخر دهه 70 بود و مطبوعات با تيراژي که گرفته بودند و با تاثيرگذاري و صداي بلند شان، يکي از درخشان ترين برهه هاي تاريخ مطبوعات در ايران را تجربه مي کردند؛ سال هايي که حتي روزنامه ها براي جشنواره مطبوعات، ويژه نامه روزانه منتشر مي کردند و جشنواره روزهاي داغي بود که مردم مي آمدند تا روزنامه نگاران محبوب شان را ببينند و روزنامه نگارها از ديدن آن همه مخاطب پرشور به وجد مي آمدند و انگيزه پيدا مي کردند. اينکه امروز مطبوعات ايران کجا هستند و وضعيت شان از چه قرار است نياز به توضيح بيشتري ندارد

3
چيزهاي ديگري هم بود که مي خواستم بگويم، اما مي ماند براي فرصتي ديگر
شايد بعضي از دوستان بگويند اينها که مي گوييم هم بديهيات است و هزار بار گفته شده و نرود ميخ آهني در سنگ و اين چيزها. نکته اين است که مشکلات ما، قبل از همه، همين ابتداييات و بديهيات است. همين هاست که پيش از همه بايد بگوييم. دوباره و دوباره. به دليل همان که آندره ژيد مي گويد و در اول متن تکرارش کرده ام؛ حقيقتي که باز هم دوباره بايد گفت



منبع : اعتماد

به روز شده در : پنجشنبه 7 آبان 1388 - 14:7

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

امیر
پنجشنبه 7 آبان 1388 - 16:25
1
موافقم مخالفم
 

سیامک رحمانی دیگه کیه ؟ بعد هم اینکه چرا از گوگل رو سایت شما کلیک میکنیم زیرش مینویسه این سایت به رایانه ی شما اسیب میرسونه ! نکنه واقعا اینطور باشه ؟؟ یعنی دیگه اینجا نیایم !!

amet
پنجشنبه 7 آبان 1388 - 21:3
-13
موافقم مخالفم
 

آقاي امير آقا شما مطمئن هستي كه روزنامه هم ميخوني؟البته بستگي داره چي ميخ.ني و از كي ميخوني اما محض اطلاع شما ايشون با وجود سني كه دارند شايد دهسالي ميشه كه روزنامه نگارند . من كه با هفته نامه تماشاگران ايشون رو شناختم و اينكه عاشق يوونتوس بودند و با افرادي مثله برادران راهبر و امير مهدي ژوله ودكتر صدري و امير قادري دكتر حميد رضا صدر رضا خدادادي و البته برادر بزرگشون نادر رحماني روزنامه نگاري ايران رو متحول كردند. بعد يه مدتي ازش خبري نبود و توي روزنامه هاي مختلف مثل همشهري جمعه و جهان فوتبال قلم ميزدند. البته بعد از تاسيس همشهري جوان به اين گروه ملحق شدند و هنوز هم گهگاهي مطلب و يادداشتي مينويسند

كورش
شنبه 9 آبان 1388 - 11:50
5
موافقم مخالفم
 

مهم اين نيست كه نويسنده اين مطالب چه كسي است و چه اصل و نسب و ريشه اي دارد.

مهم اينست كه اين حرف ها درست هستند ... حالا گوينده هركه مي خواهد باشد.

اما بيان حقيقت تنها كافي نيست. بايد ديد افراد از چه ميزان "خودآگاهي" برخوردارند تا به اين بي هويتي پايان ببخشيم.

مساله اين است كه در روزگار ما بسياري افراد از خيلي چيزها آگاهي دارند و خيلي حرف هاي درست و قشنگي هم مي زنند اما در عمل آب به آسياب همين ابتذال موجودا مي ريزند !

در روزگاري زندگي مي كنيم كه دانستن و گفتن تنها كافي نيست ! ...

حامد
سه‌شنبه 19 آبان 1388 - 12:54
-2
موافقم مخالفم
 

اقا یا خانم "امت"!

اسم دادش سیامک، شاهین بود اگه اشتباه نکرده باشم.

ضمنا تا اونجایی که میدونم بعد از تشریف فرمایی پسر اقای حدادعادل در کادر سردبیری همشهری جوان خیلی کم پیش اومده که رحمانی اونجا مطلب بده!!!

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       











  سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
Page created in 0.788728952408 seconds.