یک نامه با 20 غلط : یک واکنش دیگر به یادداشت انتقادآمیز به تصمیم‌های اخیر محمدرضا شجریان؛ :: سينمای ما :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ايران

سینمای ما -رسول پریشانی: هزارجهد بکردم که سرعشق بپوشم نبودبرسرآتش میسّرم که نجوشم

سه شنبه 9تیرماه 1388بود. در حین وبگردی ، به مطلبی برخوردم که با خواندنش بر خود فرض دانستم جوابیّه ای بنویسم ؛این مطلب با عنوان«نامه ی انصار حزب الله خطاب به شجریان» منتشر و چنان بی ادبانه نوشته شده بود که یکی دوساعت به شدت مرا هیجان زده کرد اما بعد ازاینکه چندمرتبه ای آن را خواندم تازه متوجه شدم که مطلبش آنچنان متعصبانه و تنگ نظرانه نوشته شده که شاید اصلاً نیازی به جواب نداشته باشد. فقط به عنوان تذکر به دوستانی که در پایگاه انصارنیوز فعالیت دارند وهمچنین دوستی که مطلب فوق الذکررا نوشته ، نکاتی را یادآور میشوم که درنوشتن مطالب بعدی دقت بیشتری کنند.دراین نوشته به غلطهایی می پردازم که در نوشته ی دوستمان آمده و بعد از خود ایشان می خواهم که ببینند نمره ی نوشته اش تقریباً چند است؟!

1-ابتدا باید بگویم که دراین نامه ،نویسنده خود را فردی فرهنگ دوست معرفی کرده است؛به دوستان عزیز پایگاه انصارنیوز باید یادآور شوم که کلمه ی نیوز یک کلمه ی فرنگی است و مدت زیادی است که حتی دکان داران فرهنگ دوست در دورترین نقاط ایران عزیز سعی دارند از کلمات فرنگی برای نامیدن مغازه ی خود استفاده نکنند!

2-نویسنده این نامه خود را آنچنان «گنده»فرض کرده که شاید اگر تذکرات نامبرده به دیگران نبود شجریان ، شجریان باقی می ماند وهیچ وقت استاد شجریان نمی شد. استاد شجریان باید لقب استادیش را مدیون نویسنده ی نامه بداند که به دیگران تذکر می داده :"شجریان نه ! استاد شجریان."

3-نویسنده ای که با چنان بغضی از استاد آواز ایران سخن می گوید حتی اگر نمی خواست وارد زندگی خصوصی استاد شود باید اگر چیزی از نقاط ضعف استاد می دانست برای روشن شدن اذهان عمومی بیان می کرد نه اینکه سه نقطه « ... »بگذارد. (به پانویس مراجعه شود)

4-علاقه مندان به استاد شجریان و کسانی که آثار وزندگی وی را دنبال می کنند میدانند که استاد ، هیچ وقت در زمینه ی مسائل اجتماعی حاکم بر ایران از سیاست با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن استفاده نکرده وهمیشه موضعشان برخلاف بسیاری دیگر، روشن وشفاف وصریح بوده است

5-هیچ وقت کسی به صرف یک مصاحبه خائن نمیشود . خائن کسی است که دست دوستی با گروهی بدهد و بعد با لو دادن اطلاعات آن گروه باعث نابودیشان شود. شجریان از ابتدا موضعش روشن بوده نه اینکه به ظاهر خوب بگوید و در باطن بد عمل کند.مخالفت و موافقتش همیشه علنی بوده است.

6-در سال 74 سبز وسرخی مطرح نبوده که شجریان بخواهد از آن سال خودش را سبز و سرخ یا آبی معرفی کند.آن سالها باب بود که تلویزیون با گذاشتن تصویر روی برخی از آثار ماندگار موسیقی ،به آن اثر مفهوم خاصی می بخشید و شجریان به این روند اعتراض داشت. دوست عزیز! شما که یادتان هست ؛ تصنیف چهره به چهره ی استاد که در حدود سال 54 خوانده شده بود را با مضمونی جدید –آن هم بدون اجازه ی خالق اثر- پخش میکردند. هر هنرمندی حق دارداجازه ندهد به اثر او مفهومی غیر از آنچه در ذهن داشته است بدهند.

7-بوی کباب از سخن کسانی بر میخیزد که از هر چهار کاندیدا عکسی به خانه نگه داشته بودند تا بعد از انتخابات هر کاندیدی پیروز شد ، عکس او را به شیشه ی مغازه ی خود بچسبانند؛نه سخن بزرگ مرد آواز ایران که موضعش از اول روشن بوده وهست وبارها نظر خود را مطرح کرده است.(می توانید به مصاحبه ی استاد در آخر سی دی های بم خوانی مراجعه کنید)

8-حنجره ی شجریان را به دکانی دونبش قیاس کردن کمال بی انصافی ست. استاد جواد بدیع زاده در ابتدای ورود شجریان به رادیو ملّی به اطرافیان گفته بود:" امروز جوانی به رادیو آمده که از اینجا تا اینجای پیانو می خواند" و با دست اکتاوهای زیادی از پیانو را نشان داده بود.جایی که استادی مانند بدیع زاده از وسعت صدای شجریان متحیر مانده است باید یزرگواری مانند نویسنده ی این نامه ، حنجره ی استاد را به دکانی دو نبش تشبیه کند.

9-نمی دانم اگر نویسنده ی محترم نامه می خواست اسائه ی ادب کند چه می نوشت؟!

10- سال 1354استاد محمدرضا شجریان در اوج جوانی، در شیراز راست پنجگاه خوانده است. دستگاهی که به تعبیر بسیاری از اساتید موسیقی ؛به خصوص غزلخوانیش؛ کار هر کسی نیست.و الحق شجریان این دستگاه را با کمال صحت و درستی ، اجرا کرده و در زمان خود مایه ی تعجب بسیاری از اهل فن شده است. چنین هنرمندی حتماً برای شناخته شدن به صدا وسیما احتیاج داشته است ؛ مگرنه؟! موسیقی های پخش شده از صدا وسیما را باید مورد بررسی قرار داد و دید در این سالها ، موسیقی های این استاد را چقدر و چگونه پخش می کردند.آیا نحوه ی پخش موسیقی های استاد تبلیغ ایشان بوده است یا ...؟

11- تصنیف های میهنی استاد (حدود 5 تصنیف)مانند ای ایران سرای امید، برادر بی قراره،از خون جوانان وطن...در طول دوران انقلاب و حتی دفاع مقدس، دهان به دهان میگشت و شور وشوق برمی انگیخت؛ تا آنجا که حتی در انتخابات هم بارها از صدا و سیما پخش شد. حتماً مسئولین رسانه به تأثیرات این تصانیف یقین داشته اند که در همه ی مقاطع حساس کشور ، اینها را پخش می کرده اند.

12-به عرض دوست وهموطن عزیز برسانم که اگر منظور از جامعه شناسی ؛ هواشناسی است یعنی اینکه هنرمند هوای اطرافش را بشناسد و بر اساس منفعت خود و فضای حاکم بر جامعه اثر هنری خلق کندشاید شجریان از نظر جامعه شناسی پایین باشد؛ استاد در طول مدت زندگی هنریش سعی نکرده است از فضای موجود استفاده کند؛به همین خاطرهم در زمان گذشته مغضوب بوده است و هم اکنون. اما هنرمندی که همه ی جامعه میشناسندش ، با سوز صدایش گریه می کنند و با طراوت لحنش در"ربنا" روزه می گشایند حتماً از من وشما جامعه شناستربوده است!

13-شجریان نه تنها به رسانه بدهی ندارد که رسانه باید منت دار او باشد و با کمال افتخار صدای او را به هر نحوی که شده است به گوش مردم برساند. در همه دنیا رسم است که هنرمند را روی سر می گذارند اما ما در این سرزمین هنرمند را بدهکار همه می دانیم.یادش به خیرعلی حاتمی بزرگ در فیلم کمال الملک به عمد جمله ای به دهان استاد نقاشی گذاشته بود تا بلکه ایرانی را نسبت به هنرمندان بیدار کند آنجا که کمال الملک به مظفرالدین شاه می گوید:"در فرنگ هزار نفر مثل من وجود دارد و یکی را از یکی گرامی تر می دارند و شما یکی مثل من را دارید و با من چه ها که نمی کنید!"

14-چه خوب بلد شده ایم که اسم شهیدان بزرگ را به نفع خودمان و هرجا دلمان خواست خرج کنیم! حسین فهمیده ها و همت ها و متوسلیان ها اگر بودند شاید با ما هم عقیده نبودند. اکنون که رفته اند اسمشان بهانه ای شده برای به کرسی نشاندن حرف ماوحق جلوه دادن عقیده ما!!!

15-شکار کوههای شمال چه ربطی دارد به آروغ زدن در تهران! فکر کنم جغرافیای شما نیز مثل نوشتنتان زیاد خوب نیست حتی فکر کنم درس علوم راهنمایی را هم با نمره ی خوب پشت سر نگذاشته اید!

16-اینطور که پیداست شما اهل موسیقی رپ واینها هم هستید زیرا ساسی مانکن را هم خیلی خوب می شناسیدو حتی می توانید او را با دیگران مقایسه کنید.

17-تا جاییکه ذهن من ِشیفته ی موسیقی اجازه می دهد، موسیقی پاپ و جازوراک و ... موسیقی های غربی را صدا وسیمای خودمان در اذهان جوانان جا انداخت و سلیقه ی جامعه را به سمت آن کشید. در یک دوره ی زمانی چندین ساله حتی موسیقی تیتر همه ی سریالها و فیلمها ازنوع لس آنجلسی وغربی بود.

18-شجریان چهره ای جهانی است که نه به تعریف منِ بی هنر بزرگتر می شود ونه به توهین دوست هنرشناسی مثل شما ،تحقیر!!

19-شجریان را میتوان با شاگردانش شناخت.کدام خواننده ی مطرح موسیقی کنونی ما را می شناسید که به شاگردی او افتخار نکند؟ مثلاآقای افتخاری می گوید:"نفس شجریان به نفس هر کس بخورد ،برکت است ."

20-نگاهی به نظرات اساتیدی مثل استاد کسایی،استادجلیل شهناز،دکتر حسین عمومی و موسیقی شناسانی دیگری از این دست بیاندازید تا روشن شود چه کسی واقعاً استاد است. مرحوم استاد بیکجه خانی نوازنده ی مطرح تار پس از مرگ استاد اقبال آذر تنها برای شجریان نواخته است و کاست بیداد همایون استاد تنها اثر مضبوط استاد بیکجه خانی در سالهای اخیر است.اساتیدی مانند مرحوم بهاری، پایور،فرهنگ شریف،محمدرضا لطفی، محمد موسوی،مرحوم تجویدی و...در این سالهای اخیر از چه کسی به عنوان استاد آواز نام برده اند؟

21-شما که موسیقی شناس خوبی هستید ، خوب است نگاهی هم به استادان شجریان بیاندازید تا شمار زیادی از بزرگ مردان عرصه ی هنر را ببینید . کسانی مانند استاد نورعلی خان برومند،استاد عبدالله دوامی، استاد تاج اصفهانی، استاد مهرتاش،استاد پایور، استاد شهناز،استاد بنان و... که شجریان بی واسطه یا با واسطه از آنان درس آموخته است.

راستی دوست عزیز ، تصحیح متن شما تمام شد. به نظر خودت از این متنی که نوشته ای چند میگیری؟!

والسلام

× (توضیح سایت سینمای ما: آن سه نقطه بعد از افشای موارد زندگی خصوصی؛ توسط سایت سینمای ما حذف شده و بر خلاف آن چه در این نوشته آمده، در اصل نامه، به نکته‌ای اشاره شده است)