| |
سينماي ما- سايت "سينماي ما" بنا به اعتقادش و بهحق در مقابل برخي انتقادهاي رسانهاي مغرضانه و جهتدار در روزهاي درگذشت حميد سمندريان واكنش نشان داد و اعتراض به شيوه ي سوگواري و نوع بروز احساسات حاضران را مصداق تجاوز حريم شخصي و غير قابل نقد دانست. براساس همين رويكرد و وظيفه ي رسانهاي، حالا هم در مقابل سوت و كوري و خلوتي چشمگير مراسم سالگرد سمندريان و غيبت همه ي آن شاگردان سوگوار و داغديده در مراسم بزرگداشت و سالمرگ استاد هنر نمايش ايران نبايد سكوت كنيم تا معلوم شود آن واكنشها به نيتي جز ثبت و انعكاس واقعيتِ رويدادها نبوده است. نوشته زير اشارهايست به همين موضوع.
پيام نيكفرد: یک سال از درگذشت حميد سمندریان گذشته و وقتی به آن روزها فکر میکنم کمی دلگیر می شوم. یاد آن همه هیجان و بروز احساسات شديد و غليظي می افتم که حتي مانع برگزاری یک تشییع جنازه آرام و با انظباط شد. یادِ داد و فریادهای يكي از مديران بر سر برخی بازیگران و شاگردان سمندریان در داخل ساختمان ایرانشهر می افتم، به خصوص آن لحظه که گفت: «خجالت بکشید». یاد چشمان از حدقه بیرون آمده ی فلان بازيگر در گوشه ای از همان ساختمان يا تهدید آن ديگری که به من گفت «اگه نری عقب دوربینت رو میشکونم!» می افتم. آن روز من تنها عکاسی بودم که توانستم زودتر از جنازه و در میان فشار شدید وارد ساختمان شوم و از نظر من عجيبترين بدرقه ای بود که برای یک هنرمند برگزار می شد...
اگر آن روز کسی فلان مسئول را مقصر می دانست، اعتراضی نبود. هرچند که همان روز هم خیلی ها فکر می کردند وقتی چند بازیگر سرشناس زیر تابوت استاد را بگيرند، دیگر همه چیز حل شده و طبق معمول فقط برای مراسم سخنرانی برنامه ریزی کرده بودند. حمید سمندریان یک هنرمند معروف به معنای عام نبود. مردم عادی و حتی بخشي از مخاطبان سینما و تئاتر هم شناخت چندانی از او نداشتند. این دو جمله را گفتم تا به این نتیجه برسم که خبری از موبایل به دستانِ خواهان عکس در تشییع پیکر سمندریان هم نبود. اگر هم بودند به چشم نمی آمدند. عمده حضار را هنرمندان و دانشجویان سینما و تئاتر تشکیل می دادند. اگر آن روز فلان گلایه از فلان مسئول قابل هضم و به جا بود، این شب ها و درست یک سال پس از آن روزهاي پُر از شور و شيون و شلوغي، این انتقادها وارد نیست و به بهانه گیری تشبیه می شود.
یکشنبه 23 تير ماه مراسم اولین سالگرد درگذشت استاد حمید سمندریان در تماشاخانه سنگلج برگزار شد و سالن برخلاف پیش بینیها سوت و کورتر از هر زمان دیگری بود؛ اولین مراسم رسمی و با مجوزی که برای سالگرد ایشان برگزار می شد. برخی گروه های نمایشی هم بعد از اجراهای خود یاد استادشان را زنده کردند ولی باز هم تاکید می کنم که این مراسم مختص به یادبود و سالگرد استاد حميد سمندریان بود. در فاصله چند دقیقه مانده به شروع مراسم، هنوز خبری از کسی در لابی نبود. مراسم آغاز شد و جمعی نهایتاً 40 نفره با بهت و حیرت به صندلیهای خالی نگاه می کردند. متولي برگزاري این مراسم و از شاگردان سمندریان، بیشتر از همه ناراحت بود و گفت «کلی سایت و خبرگزاری این خبر رو منتشر کردن و خودِ من هم دو هزارتا اس ام اس فرستادم»، اما نه خبري از شاگردان بود و حتي خبری از خبرنگاران. دو نفری هم که عکس می گرفتند از عکاسهای تئاتر بودند. بهزاد فراهانی، اصغر همت، میکاییل شهرستانی، خسرو احمدی و چند نفر دیگر تنها هنرمندان حاضر در مراسم بوده و فراهانی و شهرستانی چند دقیقه ای هم صحبت کردند. از این استقبال هیچ نتیجه ای جز بی تفاوتی نمی توان گرفت. هیچ کس خواهان تداوم غم و اندوه نیست و باید با پویایی و فعالیت راه هنرمندان برجسته را ادامه داد، ولی انگار همان راه هم کم کم فراموش می شود، وقتی در اولین سالگرد کسی که همه به درستي و بي تعارف "استاد" خطابش می كردند، اثری از حضورِ حداقلیِ شاگردان و هنرمندان و دوستداران هنر نمايش دیده نمی شد.
پيشاپيش همه ی عذرها بهانهست و طبعاً ادامه ی این نوشته هم یعنی نالیدن!
|