درباره سريال آشپزباشي (محمدرضا هنرمند)؛
آشپزباشي زير «تيغ»

سینمای ما - سيدرضا صائمي: لذت تماشاي «زير تيغ» آنقدر شيرين بود که با نوستالژي آن به استقبال «آشپزباشي» رفتيم، هرچند طعم و بوي اين دو کار به لحاظ ژانري و حس و حال دراماتيکي متفاوت است اما حضور محمدرضا هنرمند و بازيگراني چون پرستويي و معتمدآريا که خاطره «زير تيغ» را براي ما رقم زده بودند بار ديگر مخاطبان را متوجه تلويزيون کرد، آن هم در فضاي ملتهب سياسي و بي حوصلگي اجتماعي. اما «آشپزباشي» تا اين لحظه نتوانست خود را از کشدار شدن و پرداختن به جزييات حاشيه يي و کم حادثه نجات دهد.

لطفاً نگوييد سريال در حال بسط مقدماتي درام خويش بوده و به پرورش موقعيت و گره افکني در داستان مي پردازد که همه اينها در صورتي پذيرفتني است که با تمهيدات سروقت و باحوصله، تعليق زايي نيز صورت بگيرد. همان فرآيندي که به درستي در «زير تيغ» طي شده بود تا مخاطب به درک دقيقي از موقعيت و شخصيت هاي قصه برسد و با آنها ارتباط برقرار کند. در اينجا اما روايت در همين مقدمه چيني و پردازش جزييات مانده است و قصه جلو نمي رود. محمدرضا هنرمند عجله يي در تعريف داستان خود ندارد و سر صبر و با ضرباهنگي کند، به چيدن عناصر درام و شخصيت هاي قصه خود مشغول است و اين در نسبت با سريال هايي که شتاب زده و سرسري از کنار اين عناصر مي گذرند و غذا را نپخته به خورد مخاطب مي دهند، ارزشمند است اما اگر قرار باشد اين پختگي بيش از اندازه طولاني شود طعم سوختگي به خود مي گيرد.

در اين چند قسمتي که از «آشپزباشي» گذشته جز يک حادثه هيچ اتفاق ديگري نيفتاده است و بقيه ماجرا بسط همين دعواي زن و شوهري است که مقدمه حادثه ديگري نشده جز شاخ و برگ دادن به همين اتفاق. در حالي که خود همين کشمکش و موقعيت قهرآميز زناشويي، پتانسيل دراماتيک بالايي دارد و مي تواند سرآغاز تعليق هاي بيشتري شود. تا اينجاي کار بيش از آنکه قصه کشمکش داري ببينيم، داستان کشداري را مشاهده مي کنيم که دائم خود را در جزييات ديگر بازتوليد مي کند. جزيياتي که اگرچه ممکن است بخشي از بار کميک داستان را بازنمايي کند اما اتفاق جديدي را رقم نمي زند و گرهي بر گره آن نمي اندازد. مثلاً دعواي دو تا از کباب زن ها و قهر و آشتي آنها يا اختلاف منوچهر با پدرش و داستانک هايي که فرزندان اکبر و مينو واسطه آن هستند.

بيش از همه اينها بايد به تاکيد بر خود آشپزي و کارکرد و زيبايي شناسي آن اشاره کرد که يک کلاس درس آشپزي و سفره آرايي را ترتيب داده است؛ چنانچه به نحوه طبخ و فرآيند تزيين غذا در اين سريال توجه شده که در جاي خود زيبا است و نگاه مخاطب را به غذا خوردن و آشپزي کردن تغيير مي دهد اما هيچ نسبت دراماتيکي با کليت قصه ندارد. «آشپزباشي» اشتها آور است اما التهاب آور نيست و مثل «زير تيغ» مخاطب را منقلب نمي کند و به هيجان درنمي آورد. اگرچه در زير تيغ نيز اين قصه پردازي آرام و جزيي نگر وجود داشت اما در پايان هر قسمت، تعليق رواني و روايي خلق مي شد و تماشاگر همواره منتظر يک اتفاق تازه بود. شايد هنوز قضاوت کردن درباره اين سريال زود باشد اما وقتي تجربه «زير تيغ» از همين کارگردان در پس ذهن مان وجود دارد مدام به آن مراجعه مي کنيم و توقع بيشتري از آن داريم.

شخصيت پردازي ها نيز در سريال قبلي داراي تنوع بيشتري بود اما در اينجا بيشتر دو پرسوناژ اکبر و مينو هستند که به واسطه بازيگرانش، در ذهن مي مانند. هرچند روانشناسي اين پرسوناژ ها نيز گاهي مخدوش مي شود؛ مثلاً اکبر آقا از ظاهرش پيدا است که از رفتار مينو در عذاب است و دائم خودخوري مي کند و بالطبع بايد افسرده و بي حوصله باشد اما باحوصله تر از قبل آشپزي مي کند و مدام در حال طبخ انواع و اقسام غذاها است.

زمان زيادي از سريال نيز سر همين آشپزي ها گرفته شده و تلف مي شود. ريتم کند «زير تيغ» چيزي از تعليق و جاذبه داستان کم نمي کرد اما در اينجا تناسب دراماتيکي با گره داستان ندارد و در جزييات درجا مي زند. هر دو سريال اما بر پايه موقعيت مشترک داستاني بنا شده اند يعني تنش و درگيري خانوادگي. اگرچه در «آشپزباشي» اين دعوا و تنش درون خانواده رخ مي دهد و به کشمکش اعضاي اصلي خانواده منجر مي شود اما اين تنش به لحاظ احساسي در «زير تيغ» به مخاطبان نيز سرايت کرده و آنها را نيز به لحاظ رواني درگير اين کشمکش مي کرد و حتي تا سرحد اضطراب پيش مي رفت اما در اينجا همذات پنداري کمتري با شخصيت هاي قصه اتفاق مي افتد و خيلي جدي گرفته نمي شود. اين مساله تا حد زيادي به تفاوت ژانري اين دو سريال برمي گردد. روايت طنزآميز «آشپزباشي» با موقعيت پرتنش قصه، يک پارادوکس دراماتيک ايجاد کرده و به دوگانگي در لحن روايت دامن مي زند.

انگار سويه کميک ماجرا موجب شده مخاطب، تنش هاي ميان اکبر و مينو را جدي نگيرد و آن را در حد يک لجبازي کودکانه و کمدي تقليل دهد. شايد اگر لحن قصه واجد اين طنز نبود تناقض موجود در ترسيم موقعيت اکبر و مينو هم شکل نمي گرفت. با اين حال «آشپزباشي» ويژگي هاي ارزشمند کم ندارد؛ از زيبايي شناسي بصري گرفته تا جذابيت هاي بازيگري. همين که نمي تواني از تماشاي آن صرف نظر کني و همچنان منتظر اتفاق تازه يي در آن هستي، چيز کمي نيست. اگر قرار است تلويزيون سريال هايي در حد و اندازه هاي «دلنوازان» به خورد ما بدهد همان بهتر که مشتاقانه پاي تماشاي «آشپزباشي» بنشينيم؛ حتي اگر در هر قسمت فقط روش تهيه غذاي جديدي را ياد بگيريم.


منبع : اعتماد

به روز شده در : جمعه 25 دي 1388 - 8:42

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات


جمعه 25 دي 1388 - 16:49
-7
موافقم مخالفم
 
موسیقی

یکی دیگه از مشکلات آشپز باشی موسیقی متنش است

که در مقایسه با زیرتیغ حرفی برای گفتن ندارد.


جمعه 25 دي 1388 - 20:49
-1
موافقم مخالفم
 

کمال تبریزی؟!!!!!

ليلي
شنبه 26 دي 1388 - 4:57
3
موافقم مخالفم
 

آقاي صائمي عزيز

شما كه از عكسهاي بازيگران دلنوازان براي فروش بيشتر مجله ات استفاده مي كني ديگه چرا؟اين پارادوكس در رفتارهاي شما هم وجود دارد!

سید رضا صائمی
شنبه 26 دي 1388 - 12:15
-17
موافقم مخالفم
 
سوتفاهم

در پاسخ به لیلی باید بگویم من آن رضا صائمی سردبیر مجله زندگی ایده ال نیستم . من سید رضا صائمی هستم

زری
جمعه 9 بهمن 1388 - 22:5
0
موافقم مخالفم
 

افرین عالی بود

کسل کننده و کشدار

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���