به بهانه نمایش «حیران» آخرین تصویر خسرو شکیبایی در سینما
و هامون، دریا شد

سینمای ما- مینا اکبری: این روزها نوشتن درباره خسرو شکیبایی ساده‌ترین کار دنیاست. مرگ همه چیز را ساده می‌کند. با مرگ تحسین به سادگی متجلی می‌شود و خداحافظی ممکن‌ترین کار جهان. تشیع جنازه خسرو شکیبایی وداع یک نسل بود با تصویرگر پریشانی‌هایش. اگر آن آپارتمان خالي و آن ليوان نيمه خالي چاي سرد نبود. اگر آن وكيل صريح در آن صبح گاه پائيزي به سراغ حميد هامون مشوش، كه در آينه به خود بد و بي راه مي‌گفت، نمي‌آمد. اگر آن عشق نود درصدي به مهشيد نبود. اگر آن اسلحه‌كشي ناكام و آن همه رويا و تنهائي و آن همه تلواسه كه به يك‌باره مي‌ريخت جلوي چشم تماشاگراني كه از قهرماني‌هاي آريا و قريبيان خسته شده بودند، نبود، شايد امروز نوشتن درباره خسرو شكيبائي به عنوان بازيگري از میان بازیگران سینمای ایران که به تازگی با او وداع گفتیم، چندان مناسبتي نداشت.
شكيبائي در آغاز دهه هفتاد با بازي شاه نقش تكرار نشدني حميد هامون بار خود را بست. بسياري اين عقيده را دارند كه سايه حميد هامون آنقدر سنگين است كه هرگز از سر شكيبائي كوتاه نشد. شكيبائي هر نقش ديگري را بازي كرد انگار حميد هامون بود كه در جلد نقش ديگري رفته است. انگار خسرو شكيبائي نام مستعار حميد هامون است. حميد هامون آن‌قدر خود خود نقش بود كه جدا شدن از آن براي شكيبائي دور شدن از خودش بود. چند بار به مدد گريم و نقش‌هاي دور از آن روشنفكر ميانسال سرخورده، شكيبائي خودش را برد به سمت و سوئي ديگر تا بلكه سايه هامون را كم كند، اما داستان براي او رقم خورده بود. آخرين دستاورد اين دوري از حميد هامون در اتوبوس شب دوباره برايش جايزه و تحسيني فراهم آورد، انگار در پشت رل آن اتوبوس و در پشت خط مقدم، حميد هامون براي مدتي به مرخصي رفته بود. اما شكيبائي براي يك نسل همان نسلي كه او را ستاره آسمان پريشاني‌هاي دروني خود كرده بود هميشه حميد هامون بود، هست و خواهد بود.
در حرفه بازيگري اگر بازيگري هميشه زير سايه يك نقش باقي بماند، خوشايند نيست، اما اگر بازيگري بازي در نقش هامون را به خاطر تبعاتش نپذيرد همان بهتر كه اين كار را كنار بگذارد.
خسرو شکیبایی در64 سالگی و پس از بازی در بيش از 40 فیلم سینمایی به نشانه روشن‌فکری در سینمای ایران تبدیل شد که عشق‌های سوزناک و اغتشاشات دردناک همیشه با آن‌ها بود. در سال 1384 که سازندگان فیلم عروسک فرنگی (فرهاد صبا) برای انتخاب بازیگری که نقش مرد میانسال عاشق پیشه‌ای را بازی کند از دختران جوان که برای ایفای نقش اول انتخاب شده بودند، پرسیدند کدام بازیگر مرد را برای بازی در مقابل خود انتخاب می‌کنید؟ همه دختران بی‌اندکی تردید نام خسرو شکیبایی را بر زبان آورده بودند. او تا پایان دوران بازیگریش برای عاشقی و آن هم عشق‌های نامتجانس و نامتعادل انتخاب مناسبی به نظر می‌رسید. او آشفته بود و خسته و با حضورش تردید صحنه را فرا می‌گرفت.
شکیبایی پیر شده بود. کافی‌ست کلوزآپ‌های او را در آخرین فیلمش «حیران» ببینیم. چقدر گذر زمانه ما را با رویای حمید هامون تنها می‌گذارد. تنها می‌مانیم با خود و همان آپارتمان خالی و لیوان چای نیمه خالی سرد تا با او زمزمه کنیم : چرا آدمی در اوج تمنا نمی‌خواهد. نسلی با هامون پیر شد. با ستاره هامون: خسرو شکیبایی


منبع : رویش

به روز شده در : جمعه 15 آبان 1388 - 21:18

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

هامون
شنبه 16 آبان 1388 - 7:53
29
موافقم مخالفم
 

صبح شنبه با انرزی زیاد بلندشده بودم اما این مطلب مینا اکبری نازنین اشکمو دراورد پریشانیها واستیصال حمید هامون برای همه نسلهاست اطمینان دارم شکیبایی عزیزونازنینمون تو اون دنیا بافنی زاده مهربون وفردین بامرام نظاره گروپیگیر سینمامون هستند. شکیبایی عزیزو دوست داشتنیمون بااحتساب داستانهای جزیره بهعنوان یک فیلم سینمایی و حضورکوتاهش درعشق شیشه ای دقیقا 52 فیلم سینمایی منهای فیلمهای تلویزیونی اش نقش افرینی کرده اند همه این فیلمها اکران شده اند منهای خط قرمز{اولین فیلم}. شرقی.حیران.شب.ستاره بود .دایناسر.دوشیزه باران. روحش شادویادش گرامی...

سهيلا
شنبه 16 آبان 1388 - 8:31
-10
موافقم مخالفم
 

اين خانم اكبري بالاخره از شكيبايي تعريف كرده يا فحشش داده. ما كه نفهميدم. يكي به نعل يكي به ميخ

شاهين
جمعه 29 آبان 1388 - 7:56
-4
موافقم مخالفم
 

مطلب فوق العاده اي بود. اين خانم سهيلا هم بهتره يك بار ديگه اين متن زيبا و سرشار از احساس را بخونه. واقعا فهميدن اين مطلب اين قدر سخت است كه ايشان اين طور استنباط كردن


دوشنبه 9 آذر 1388 - 5:25
12
موافقم مخالفم
 

شکيبايي جوان بود يا پير شده بود، هامون بود يا نبود، عاشق بود يا خسته شده بود، ستاره بود يا نبود... او هر چه که بود يا هر که بود نياز ما بود. نيازي که با رفتنش تبديل به تمنا شد.

او جلوه ناب يک حقيقت بود. تصويري از آنچه در تمناي ديدنش هستيم...ساده ترين معناي "انسان".

بهترين الطاف حق گواراي جانش باد. آمين

€ خسرو
شنبه 14 آذر 1388 - 7:59
-6
موافقم مخالفم
 

خوش به حال بهشت... چه لعبتی را پذیرا شده است... و خاک... این خاک ِ پذیرنده...چه جسم ناب و مطهری را در آغوش گرفته است... چه پارچه ی سفیدی و چه پیکر سپیدتری... همچون نگینی نشسته بر مشرق ِدل و عدالت ِبهشت... بمیرم برای آشفتگی های عاشقیتت؛

عجیب پشت دلم خالی ست... مثل دیوانه ها شده ام این روزها... گاهی بغ می کنم و انتهایش به بغض می رسم. مثل عاشق ها که می نشینند گوشه ای و زل می زنند به گوشه ی خالی تری... عجیب پشت دلم خالی ست!.

خسرو شکیبایی؛این منبع لایزال الهامات شاعرانه... این روح خسته... این کولی سرگردان آشفتگی های آدمی...

خسرو
دوشنبه 16 آذر 1388 - 17:30
4
موافقم مخالفم
 

خوش به حال بهشت... چه لعبتی را پذیرا شده است... و خاک... این خاک ِ پذیرنده...چه جسم ناب و مطهری را در آغوش گرفته است... چه پارچه ی سفیدی و چه پیکر سپیدتری... همچون نگینی نشسته بر مشرق ِدل و عدالت ِبهشت... بمیرم برای آشفتگی های عاشقیتت؛

عجیب پشت دلم خالی ست... مثل دیوانه ها شده ام این روزها... گاهی بغ می کنم و انتهایش به بغض می رسم. مثل عاشق ها که می نشینند گوشه ای و زل می زنند به گوشه ی خالی تری... عجیب پشت دلم خالی ست!.

خسرو شکیبایی؛این منبع لایزال الهامات شاعرانه... این روح خسته... این کولی سرگردان آشفتگی های آدمی...

یلدا
پنجشنبه 8 بهمن 1388 - 14:51
5
موافقم مخالفم
 

این شلغم بود

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���