News
  • عكس‌هاي اختصاصي محسن هردان از اختتاميه سي‌امين جشنواره فيلم فجر - بخش دوم
    برگزيدگان رشته‌هاي مختلف جشنواره لوح و ديپلم افتخار و سيمرغ بلورين گرفتند
  •  
  • عكس‌هاي اختصاصي محسن هردان از اختتاميه سي‌امين جشنواره فيلم فجر - بخش اول
    بازيگران برگزيده جشنواره فجر روي صحنه تالار وحدت
  •  
  • متن کامل سخنراني وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در اختتاميه سي‌امين جشنواره فيلم فجر
    به شعور مخاطب احترام بايد گذاشت/ تهيه‌کننده اگر اعتماد را خدشه‌دار کند از گردونه اعتبار خارج خواهد شد
  •  
  • محمد خزاعی و جواد شمقدری در اختتامیه جشنواره فیلم فجر چه گفتند؟ + حرفهای مدیرعامل سایپا، اسپانسر جشنواره
    دبیر جشنواره و معاونت سینمایی بر زبان مشترك بين هنرمندان و مسوولان تاکید کردند
  •  
  • حرفهای مهناز افشار، هنگامه قاضیانی، بهناز جعفری، یکتا ناصر، سعید راد، ناصر گیتی جاه ، رضا عطاران و اکبر عبدی
    بازیگران سینمای ایران هنگام دریافت جایزه از جشنواره فجر سی ام روی صحنه چه گفتند؟
  •  
  • رضا عطاران پس از دریافت سیمرغ کارگردان فیلم اول از فیلم عبدالرضا کاهانی یاد کرد
    دوست داشتم «بي‌خود و بي‌جهت» هم نامزد جایزه شود که نشد... پس برای خودم خوشحالم!
  •  
  • پیمان معادی پس از دریافت سیمرغ بلورین فیلم برگزیده تماشاگران جای اصغر فرهادی را خالی کرد
    برای همین لحظه ها به سینما آمدم و در این سینما می‌مانم
  •  
  • هنگامه قاضیانی بهترین بازیگر زن جشنواره به شهدای ایران‌زمین ادای احترام کرد
    زندگی کردن به گدایی در این جهان به از بی احترامی به ارواح بزرگانی که معلممان هستند
  •  
  • حرفهای جذاب و گلایه های اکبر عبدی تالار وحدت را غرق شور و تشویق کرد
    این جایزه حکم زنگوله پای تابوت را دارد!/ باید برای «ای ایران» و «آدم برفی» و «هنرپیشه» سیمرغ میگرفتم
  •  
  • فهرست کامل برگزیدگان سیمرغ‌ بلورین سی‌امین جشنواره فیلم فجر
    «روزهای زندگی»، «ملکه» و «ضد گلوله» صدرنشین جوایز جشنواره هستند
  •  
  • 5 برنامه ی دوم پرانتز باز را اینجا بشنوید
    برنامه سینمایی «پرانتز باز» را اختصاصا در سایت «سینمای ما» بشنوید
  •  
  • عکس ها: محسن هردان
    گزارش تصویری از جلسه پرسش و پاسخ فیلم «پله آخر» + فیلم نشست رسانه ای
  •  
  • عکس ها: محسن هردان
    گزارش تصویری از جلسه پرسش و پاسخ فیلم «تهران 1500» + فیلم نشست رسانه ای
  •  

  • نمایش و دانلود نشست رسانه ای فیلم «روزهای زندگی» را اینجا ببینید
  •  
  • اسامی نامزدهای دریافت سیمرغ بلورین مسابقه فیلم های اول اعلام شد
    «خوابم میاد» ، «گیرنده» و «برف روی کاجها» در صدر فهرست کاندیداها
  •  
  • عکس ها: محسن هردان
    گزارش تصویری از جلسه پرسش و پاسخ فیلم «یک روز دیگر»
  •  
  • عکس ها: محسن هردان
    گزارش تصویری از جلسه پرسش و پاسخ فیلم «روزهای زندگی»
  •  
  • خوابم می آد، گیرنده، تهران1500 و ...
    اسامی نامزدهای دریافت سیمرغ مسابقه فیلم های اول اعلام شد
  •  
  • عکس ها: محسن هردان
    گزارش تصویری از جلسه پرسش و پاسخ فیلم «بی خود و بی جهت» + فیلم نشست رسانه ای
  •  
  • نمایش و دانلود قسمتهای از نشست رسانه ای «در انتظار معجزه» ساخته رسول صدرعاملی
    صدرعاملی: «در انتظار معجزه» را در ادامه سه‌گانه «زائر» ساختم
  •  










       



    شنبه 15 فروردين 1388 - 0:55

    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس


    اول اردی‌بهشت 1388: این دو خبری که این جا می‌گذارم، دلیل این است که چه قدر زندگی در ایران لذت‌بخش و دوست‌داشتنی است. اوضاع کاملا «شیزو»ست. اولی بیانیه شماره 2 مایلی کهن و بعدی دیدار یکی از نامزدهای ریاست جمهوری با ساسی مانکن و کل یادداشت سایتی به نام اصلاحات، که کلمه به کلمه‌اش را از دست ندهید: (یادداشت 31 فروردین، کمتر از 24 ساعت پیش آن‌لاین شده و درباره نظرسنجی در کامنت‌هاست، که حواس‌تان به آن هم باشد.)


    محمد مایلی کهن متن بيانيه شماره 2 خود را كه در واقع متن استعفايش از سرمربيگري تيم ايران محسوب مي‌شود به شرح زير صادر كرد:

    بسمه تعالي

    بيانيه شماره 2

    مربي شدن چه آسان، آدم شدن محال است

    نمي‌دانم چه بگويم، چه بنويسم. به قول مجري محترم برنامه نود، اين روزها بلوايي در فوتبال ما به وجود آمده كه قداست آن را زير سوال برده كه همه آن ناشي از بيانيه احمقي به نام مايلي كهن است. بله؛ محمد مايلي كهن. اين مزدور به مردم و ميهن، كه به يكباره تمام قداست و زيبايي فوتبال ما را شكسته و تنها نيمه خالي ليوان را ديده و همواره فرياد سر مي‌دهد اي مردك (مايلي كهن) چگونه به خودت اجازه دادي با الفاظي مانند گنده باقالي، كوتوله و ... تقدس شعاري حماسي مانند توپ، تانك، فشفشه و ... را از بين ببري. شعار پرمحتوا و زيبايي كه در عين سادگي در مقاطع مختلف كاربرد اساسي داشته؛ نه تنها در روابط با مايلي كهن بلكه ديگران نيز از آن بي‌بهره نمي‌مانند.(داور، بازيكن، مربي و ...) .
    اي خائن(مايلي كهن) آدم بي‌منطق و نادان چرا و با كدام منطقي توي احمق به هنگام مسابقه تيم سايپا با استقلال تهران، هنگامي كه شعار مي‌دادند توپ، ‌تانك، فشفشه، مايلي كهن و... توي نادان در صندليت نشستي و دم برنياوردي. اي مردك چرا با ديگران هم آواز نشدي و آن شعار را تو نيز سر ندادي، تازه گناه بزرگتر اينكه چرا گوش پسرت (از معدود دفعاتي بود كه در ورزشگاه حاضر مي‌شد) را نكشيدي و به او نگفتي كه پسرم تو هم اين شعار زيبا و بي‌مانند را هم صدا با تماشاچيان فهيم زمزمه كن. توپ، تانك، فشفشه و ...
    پسرم آنها به دليل حضور مبارك تو در كنار من سنگ تمام گذاشتند و دارند پدرت را بيش از هميشه مورد لطف و تشويق خود قرار مي‌دهند.
    پسرم هيچ مي‌داني كه پدرت در تمامي دوران قهرماني‌اش اين گونه مورد لطف و حمايت قرار نگرفته بود. به راستي اي مزدور، خائن، گلادياتور، با كدام منطق و جسارتي به خود اجازه دادي كه بازيكنانت بدون غل و زنجير در مسابقات حاضر شوند.
    اي مردك عقب‌مانده در هزاره سوم با كدام جسارتي اين همه اتحاد و همدلي بين تماشاگران را ناديده گرفته و درصدد آن هستي تا در بين آنها فاصله انداخته و اختلاف به وجود آوري. چگونه است كه چشمانت را بستي و بهترين تماشاگران دنيا را نمي‌بيني.
    اي بدبخت فلك زده، اي مردك عقب افتاده، بيشتر اين عقب‌افتادگي‌ات به خاطر اين است كه نمي‌خواهيم تماشاگرنماهاي واقعي را از كانال تلويزيوني همسايه ببينيم، هر چند چند بار دعوت شدي و ديدي كه تماشاگرنماها چگونه بازيكنانشان را وقتي گل مي‌زنند مي‌روند و در بغل آنها قرار مي‌گيرند. اگر تماشاگرنماها نبودند كه مي‌بايستي تكه بزرگ بازيكن، گوش او مي‌شد. بيچاره در به در از آن جا مانده، از اين جا رانده. اگر او تماشاگرنما نبود كه فاصله سكوهاي تماشاگران با زمين مسابقه از بين نمي‌رفت و مي بايستي بين آنها خندقي كنده مي‌شد.
    بله آنها تماشاگرنما هستند كه پس از اتمام بازي براي هر دو تيم دست مي‌زنند. اصلا آنها نه تنها تماشاگرنما هستند بلكه شرف و غيرت و مردانگي ندارند. مگر مي‌شود تيم مورد علاقه‌شان بازي را واگذار كند و او براي تيم خود و رقيبش دست بزند.مگر مي‌شود تيم مورد علاقه‌اش در پايان مسابقه بازي را واگذار كند و رگ گردنش بيرون نزند. مگر نمي‌ديدي كه اين مسابقه آخرين مسابقه تيم مورد علاقه او و تو مي‌باشد. پس بايد بر اساس اصول حرفه‌اي گري از هر طريق ممكن و با هر ترفند در اين مسابقه پيروز از زمين خارج شود.
    اينها را كه ديدم و شنيدم به خود آمده و گفتم پس اي آدم كوتوله اين اراجيف چه بود كه در بيانيه اول نوشتي. اين همه غوغا و بلوا در فوتبال نجيب و پاك ما بوجود آوردي. از خودت خجالت بكش و به خاطر اين همه پاكي، دوستي، صميميت، اتحاد، مردانگي، تماشاگر خوب، بازيكن خوب، داور خوب، مربي خوب، مدير خوب، ورزشگاه خوب، فدراسيون خوب، روزنامه خوب، خبرنگار خوب، تلويزيون خوب، راديوي خوب و خيلي خوب‌هاي ديگر و به خاطر اينكه قداست اين همه خوبي‌ها‌ را شكستي از همه معذرت بخواه و طلب عفو كن و با صداي بلند بگو من لايق و شايسته مربيگري تيم ملي كشورم نيستم و از اول هم ما اشتباه بوديم.
    عجيب است كه روده‌درازي مي‌كنم اما اين پسر؛ عليرضا (نوه‌ام) اين شعر را مي‌خواند: يك توپ دارم قلقلي، سرخ و سفيد و آبي، مي‌زنم زمين هوا مي‌ره، نمي‌دوني تا كجا مي‌ره. من اين توپو نداشتم ،‌مشقامو خوب نوشتم ، بابام بهم عيدي داد يك توپ قلقلي داد.
    بابا ،عليرضاي بهتر از جانم تو هم وقت گير آوردي اما به خودم مي‌آيم و مي‌گويم اين پسر 3 ساله از من كوتوله 55 ساله عقلش بيشتر است. صدايش مي‌كنم و مي‌گويم، عزيزم عجب توپي، عجب صفايي، عجب معرفتي، عجب مروتي، عجب مردانگي، عجب دوستي، بابا عليرضاي بهتر از جانم مي شه به من هم يكي از اون توپ ها را بدي و با همان پاكي و صداقت صميميت و معصوميت تو.
    محمد مايلي كهن از همه جا رانده و مانده اما يارب نظر تو برنگردد.

     و بعدی هم که این یکی:

    آيت ا... مهدي كروبي در ادامه تلاش های خود برای کسب رای با تعدادی از خوانندگان از جمله خواننده رپ فارسی به نام " ساسی مانکن" دیدار کرد.

    به گزارش خبرنگار اصلاحات شنیده ها حاکی از این است که این دیدار در فضایی از بهت و حیرت طرفین اتفاق افتاد. از یک سو برخی از نزدیکان کروبی پس از آگاه شدن از حضور ساسی مانکن در جمع خوانندگان به کروبی نصیحت کردند که با توجه پیشینه ی مذهبی اش و رایی که در خانواده ی شهدا دارد از حضور در جمع خوانندگان خود داری کند . گفته می شود ساسی مانکن نیز از کم و کیف این ملاقات بی خبر بوده است و تنها به جهت همراهی کردن سایر خوانندگان به حضور آيت ا... كروبي رسید.

    گفته می شود ساسی مانکن که از فضا ها و شخصیت های سیاسی دوری می کند از این دیدار ابراز گلایه کرده است.

    ساسی مانکن کیست؟

    در چند سال گذشته شاهد آن بوده ایم که گروه های و خوانندگان رنگارنگ زیر زمینی در سبک های مختلف خصوصا سبک رپ رشد چشم گیری داشته اند. در این میان یکی از افرادی که در کوتاه مدت توانست شهرت بسیاری کسب کند ساسي مانكن بود .

    یکی از وجوه بارز سبک کاری ساسی مانکن که موجب شهرت وی شده است این است که وی در اشعارش به راحتی از هر موضوعی صحبت می کند و چندان قید و بندی برای اشعار خودش ندارد. از ترانه های معروف وی می توان چند نمونه را ذکر کرد تا با حال و هوای کار های وی بیشتر آشنا شوید:

    در ترانه ی " پارمیدا" که اولین ترانه ی بود که ساسی مانکن را معروف کرد وی به راحتی در مورد قیافه و هیکل دختر سوژه ترانه صحبت می کند به شکلی که در جایی می گوید : " تو مانکن بی ساکشنی / تو سرما هم بی کاپشنی" و یا " تو قیافت عشق می بینم حالا/ تو خوشگلی بینیتم سربالا"

    یا در یکی دیگر از ترانه هایش به نام "گوشواره" وی در بخشی از الفاظ نه چندان مناسب مثل " پتیاره " و... استفاده می کند. و حتی به راحتی می گوید: " بیار وسط دختر خاله ات را"

    در آخرین ترانه ی این خواننده زیر زمینی رپ به نام "موشول اینا کجایند" که گویا قرار است ساسی مانکن 88 را معرفی کند وی در هم خوانی با یک دختر می گوید: " موشول اینا کجایند/ دنبال دامن کوتایند" و در ادامه این ترانه ...

    این ها تنها نمونه ای از ترانه های خوانده شده توسط ساسی مانکن است . خوانندگان می توانند با یک سرچ ساده در اینترنت دیگر ترانه های این خواننده را که به خاطر کاربرد برخی از واژه ها امکان درج آن در این مطلب نیست بیبند و خود قضاوت کنند که دلیل دیدار مهدي كروبي با وی چه چیزی می تواند باشد؟ آیا شعار "تغییر" كروبي این گونه تعبیر می شود؟

     


    31 فروردین 1388: نظرسنجی بهترین فیلم‌های 2008 ادامه دارد. حیف است که به این زودی نتایج را لو بدهم. فعلا این اشاره کلی را داشته باشید که وال.ئی اول است در بروژ و بنجامین باتن و شوالیه تاریکی و  با امتیازی نزدیک به هم دوم و سوم و چهارم. باقی که حدود 40 فیلم می‌شوند با فاصله فراوانی نسبت به این 4 فیلم در تعقیب‌شان. این جوری زیاد باب میل ما درمی آید! صاحبان باقی سلیقه‌ها بیش‌تر شرکت کنند. و این که می‌دانم در این شرایط باید از چیزهای خوب حرف بزنیم، ولی این جمله کفاشیان در پاسخ به خبرنگارها دیوانه‌ام کرد: «من چه می‌دانم. من که معلوم نیست تا یک ساعت دیگر زنده باشم.» فکرش را بکنید... مدیر مملکت... فکر کنید سازندگان این فیلم‌ها، چنین مدیری با چنین طرز تفکری بالای سرشان بود.



    29فروردین 1388: یک چیزی بگویم و زود بروم. این چند روز با اتفاقاتی رو به رو شدم که به‌ام نشان داد این روزنوشت و کامنت‌هایش چه قدر خوانده می‌شوند. پس از فردا  اگر خدا بخواهد می‌خواهم جدی‌اش بگیرم  از این هم بیش‌تر و چه جور. ضمن این که در نظرسنجی فیلم‌های 2008 که در کامنت‌ها جریان دارد (و نتیجه‌اش را سعی می‌کنم از فردا روز به روز اعلام کنم) فکر نمی‌کردم بنجامین باتن این قدر طرفدار داشته باشد! هواداران باقی فیلم‌ها دست به کار شوند.  (راستی الان یادم افتاد که امین در یکی از کامنت‌ها پرسیده بود که نظرم درباره فیلم آدم برفی چیست؟ که  یادم رفت همان جا پاسخ‌اش را بدهم. پس همین جا بگویم: که بله. و به نظرم مدل خوبی برای سینمای ملی ایران (که ترجیحا باید مدلی برای یک صنعت هم باشد) هست. و بعد از گذاشتن عکس دیروز بود که فهمیدم بچه‌ها چه قدر منتظر آلبوم تازه دیلن هستند. بعد از چهل و چند سال. این قدر عمر در صحنه باشی و باز همه منتظرت باشند...

    و بعد این که مجله لایف گنجینه عکس‌های قدیم‌اش از آدری هپبورن را به اشتراک گذاشته. این نیمه شب، همه تلاش‌ام را کردم که یکی‌اش را انتخاب کنم و نشد، به خصوص یک دانه «بیلی وایلدر»دار دارد که... 

    28 فروردین 1388: چند نفر در کامنت‌ها نوشته بودید. یعنی واقعا این جا باید یک اتفاقی بیفتد؟ به نظر خودم که مثل همیشه بوده. ولی باشد. ضمن این که الان برنامه سینما - با دهنمکی روی آنتن است. همین الان فهمیدم و به‌تان گفتم. بعد هم این که لینک امید غیایی را دریابید که حدود بیست میلیون نفر در یو تیوب دیده‌اندش در همین چند روز. (سه روز قبل که خودم رفته بودم، هنوز پنج میلیون بازدید داشت!) اندی وارهول گفته بود در سال‌های آینده همه امکان دارند ستاره ‌شوند، ولو برای پانزده دقیقه. بعد هم این که نظرسنجی کاوه درباره بهترین فیلم‌های 2008 ادامه دارد، و تقلبی هم در کار نیست، ولی وال - ای چه قدر طرفدار دارد! و این هم عکسی که جری شاتزبرگ، کارگردان فیلم محبوب ما «مترسک»، از باب دیلن گرفته...



    ادامه 24 فروردین: بازی امشب لیورپول و چلسی آن قدر ستاره‌ داشت که خلاقیت و واکنش‌های لحظه‌ای‌شان اجازه برنامه‌ریزی از مربی‌های‌شان هم گرفته بود. به خصوص دروگبا و گل‌اش که به نظرم کلمه درست درباره‌اش «نابغه» است. آدم به‌اش نگاه می‌کند و حسرت می‌خورد که چطور با تن سلامت، می‌تواند بهترین و سریع‌ترین تصمیم را در کوتاه‌ترین لحظه بگیرد. ترکیبی از قدرت و هوش و سرعت و توان تصمیم گیری. باید ذهن متمرکزی داشته باشد. بدون مواد مخرب و چیزهای اضافه. با نوک پا می‌تواند یک حمله پهن گسترده را به نتیجه برساند. درک لحظه موعود. می‌توانم منظورم را برسانم؟ اگر نه، که این لینک را داشته باشید. دومین تیزری که از فیلم تازه مایکل مان به اینترنت تشریف آورده. با موسیقی‌اش و مردانی که در لحظه بیرون آمدن گلوله اسلحه‌شان متولد می‌شوند. همان لحظه موعود دروگبایی... می‌توانم منظورم را برسانم؟ نه؟ پس لینک تازه را ببینید و عشق موسیقی‌اش را برسید:
    http://www.firstshowing.net/2009/04/09/must-watch-second-fantastic-trailer-for-public-enemies/


    24 فروردین 1388

    این قدر فاخر و در عین حال این قدر بازاری

    دو تا نظرسنجی پیش رو داریم. فهرستی که حامد ایمانی از رمان‌های مهم ترجمه شده در ایران در کامنت‌ها گذاشته (منبع اصلی آمازون است انگار) یادم آورد که همیشه این موقع از سال و در روزهای پیش از نمایشگاه کتاب، کتاب‌های جالب را به همدیگر معرفی می‌کردیم. بعد هم این که خوشحال شدم که حداقل سه کتاب از همت و دو کتاب از چندلر در این فهرست وجود دارد. آثار همت و چندلر (که در یک سال اخیر حداقل سه کتاب از چندلر به بازار کتاب ایران اضافه شده) عشق من‌اند؛ چه طور می‌شود این قدر فاخر و در عین حال این قدر بازاری بود؟ نظرسنجی جذاب بعدی را هم کاوه پیشنهاد داده. بهترین فیلم‌های 2008 شما کدام‌اند؟ خواندن نتایج برای همه ما جالب خواهد بود. بالاخره این که امروز امتحان کردم و حق با شما بود. بعضی وقت‌ها نمی‌شود کامنت فرستاد. حل می‌شود خدا بخواهد.


    22فروردین 1388

    1- بازی امروز علی کریمی در برابر پیکان را تماشا کردید؟

    2- این بخش از حرف‌های مجید جلالی در یک گفتگوی فوتبالی در روزنامه وطن امروز برایم جالب بود:

    ...داشتیم بازی 12ساله‌های هلندی را تماشا می‌کردیم. پیش خودم می‌گفتم که تیم 12 ساله‌های ما می‌تواند حداقل 6 گل به اینها بزند اتفاقی که حتی همین امروز هم می‌افتد. کمی جلوتر رفتیم و تمرین تیم 16 ساله‌ها را تماشا کردیم و دیدم که حالا اگر تیم 16 ساله‌های ما با آنها مسابقه بدهد 6 گل ازآنها می‌خورد! دراین 4 سال چه اتفاقی می‌افتد که فاصله ما و هلند را 12 گل می‌کند؟...

    3- این هم یک یادداشت دیگر من درباره فیلم‌های روی پرده:


    در برابر همه دفاعیات سازندگان سوپر استار و وقتی همه خوابیم و اخراجی‌های 2

    آتش بس!

    خب، این احتمالا آخرین یادداشت من و ستون من در این زمینه است:

    1- تهمینه میلانی درباره فیلم‌اش «سوپر استار»: كساني به اين فیلم حمله كردند كه به لحاظ فساد شخصيتي كاملا شبيه به شخصيت «سوپراستار» من هستند... متاسفانه بايد قبول كنيم كه در حال حاضر نزديك به نود درصد از منتقدان ما كم سواد هستند... اين افراد از هر وسيله‌اي استفاده مي‌كنند كه خودشان را مطرح كنند و اين نكته را در نظر بگيريد كه حمله به فيلمسازي نظير «بهرام بيضايي» اين افراد را بزرگ خواهد كرد... در مورد آقاي بيضايي و فيلم «وقتي همه خوابيم» هم بايد بگويم كه اگر وي به جاي اينكه سرمايه‌داري را نقد كند، به دولت يا جرياني در وزارت ارشاد حمله مي‌كرد از نظر اين منتقدان كم‌سواد، آدمي بسيار راديكال بود و فيلم اين ايشان بهترين فيلم جشنواره مي‌شد. چون اين افراد فقط به دنبال جاروجنجال‌هاي سياسي هستند در حالي كه نكته‌اي كه آقاي بيضايي در فيلم‌شان مطرح مي‌كند به معناي واقعي كلمه درد سينماي ايران است.انگار اين افراد نوكران سرمايه بودند كه اينچنين واكنش نشان دادند... اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است و فيلم من را هم زير سئوال برد... این‌ها همه‌اش جوسازی است. بچه‌های روزنامه‌نگار جوان ما هم خیلی اشتباه کردند و به دام بدی افتادند. ناگهان موجی برای یک فیلم معمولی [منظور خانم میلانی «درباره الی» است] ایجاد شد که خنده‌دار بود. یک دفعه سیاهی‌لشگرهای آن فیلم هم به بهترین بازیگرهای تاریخ سینما تبدیل شدند... این‌ها عادی نیست. مطمئنا جو سازی است...
    2- آغاز «گفتگو» با (و نه مونولوگ) بهرام بیضایی در نشریه صنعت سینما: اولین احساسم بعد از دیدن وقتی همه خوابیم، احساس شگفتی بود از این همه «پختگی» (روی این کلمه اصرار دارم) در روایت کردن قصه‌ای با این همه پیچ و خم، این همه پس و پیش رفتن در زمان روایت یا تغییر زاویه دید آن، در فیلمی با این قصه‌گویی روان و چند وجهی با ایجاز و ضرب‌ آهنگ تند. چند لایگی روایت و... آغاز «گفتگو» با یکی از بازیگران وقتی همه خوابیم در صنعت سینما: -وقتی همه خوابیم در جشنواره از سوی برخی منتقدان، مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت. در مواجهه با این انتقادات چه واکنشی از خود نشان دادید؟ هدایت هاشمی: تنها دفاع و واکنش من از فیلم همین یک بیت از شعر حافظ است: «ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست/عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری.»... تیتر گفتگوی بهرام بیضایی با هفته نامه سینما: به «گفتگو»ی واقعی نیازمندیم...
    3- مسعود ده‌نمکی در گفتگو با نشریه مردم و جامعه: نان منتقدان درهمین فحش دادن است. یک روز می گویند استاد بیضایی و روز دیگر بی ادبانه با او برخورد می کنند. به من می گویند: «نباش». چه کسی به آنها حق داده این را بگویند. این برخورد فاشیستی نیست؟ به نظرم اینها فاشیست هستند. تنها چماقهایشان را قایم کرده اند...
    خب، به نظرم دیگر بس است. بعد از این دو ماه پر التهاب بعد از نمایش این فیلم‌ها در جشنواره فجر و اکران عید، دیگر حرف‌های‌مان را زده‌ایم. (این شماره «دنیای تصویر» که دربیاید، جمع‌بندی حرف‌هایم تویش هست). درباره دیوارهای سخت و فولادی میان سیاه و سفید و خوب و بد و هنری و تجاری و خوش اخلاق و بد اخلاق در این سه فیلم حرف زدیم و حالا به نظرم واکنش‌های سازندگان و مدافعان این فیلم‌ها، گونه‌ای دیگر از همین اسطوره‌پردازی بی‌رمق (و نه پویا و زایا) و قضاوت‌های شدید و غلیظ و دسته بندی و گروه‌سازی و جزم اندیشی است که در این سه فیلم موج می‌زند. تماشاگر و منتقد هم باید سرشان را پایین بیندازند و گوش بدهند، به حرف‌هایی که راست‌اش زیاد شنیده‌ایم و از فیلمسازان‌مان انتظارهای دیگر و بیش‌تری داریم.

    پس نصیحت‌های دختر معناگرای سوپر استار و آداجوی آلبینونی گذاشتن‌اش به جای موسیقی ریتمیک (راستی اجرای گروه د دورز از همین قطعه را شنیده‌اید؟ از دست‌اش ندهید) و حرف‌های بازیگر فیلم بیضایی درباره «لجن مال» شدن همه چیز و تلاش ده‌نمکی برای شبیه کردن‌مان به گروه لات و لوت‌های فیلم اخراجی‌ها 2، مال خودشان. دارم روی پرونده مطبوعاتی مستند شاهکار مردی روی سیم کار می‌کنم. (و یک اتفاق هیجان انگیز که خبرش را خواهم داد) ساخته جیمز مارش. داستان مردی که ظاهرا «بی‌هیچ دلیل»ای آرزو داشته در دهه 1970، از روی طنابی بین برج‌های تجارت جهانی عبور کند. در شرایطی که تماشاگری ندارد و کارش هم غیر قانونی است. و مارش فیلمی ساخته که فعالیت و آرزوی فیلیپ را شبیه یکی از فیلم سرقتی‌های بزرگ دهه 1970 جلوه می‌دهد. وقتی همه از فیلیپ می‌پرسند چرا این کار را انجام داده و مرد می‌گوید: من کار به این زیبایی انجام دادم و حالا شما دارید دنبال دلیل‌اش می‌گردید؟ کوروش زند و پرند پایا و بایرام لودر اخراجی‌ها مال شما، و فیلیپ پوتی و طناب‌اش و تمام آن چهل و چند دقیقه گشت زدن‌ روی آن طناب باریک در سایه برج‌های غول‌آسای تجارت جهانی، دریبل‌های علی کریمی در دوران بعد از علی دایی و یا حداقل آن چند ثانیه بادبادک هوا کردن ترانه علیدوستی در «درباره الی» مال ما. هر چه باشد حالا سی سال گذشته، فیلیپ پتی و همه آن آدم‌هایی که جای ما از روی زمین با لذت تماشایش می‌کرده‌اند، مانده‌اند، ولی دیگر خبری از آن برج‌های غول آسای ایالات متحده نیست.


    20فروردین 1388

    اضافه شده: نمی‌‌دانم چرا. شاید به خاطر این که گفته از ما دور است. به هر حال می‌خواهم پاسخ کامنت «آنت» را این جا بدهم. (که گفته اشتباهی برای روزنوشت قبلی فرستاده) امیدوارم فرصتی پیش بیاید که از طریق بخش سینمای جهان سایت، شرایطی پیش بیاورم که بتوانم مطالب طولانی‌ترم در مجله‌ها را هم در سایت نقل کنم. و این که آره. آن عکس هیت لجر است و نولان، در سری عکس‌هایی که ونیتی فیر از کارگردان‌ها و ستاره‌های اصلی فیلم‌های 2008 گرفته است.


    چرا در برنامه «نقره» امروز جلال مقامی حال‌اش خوش نبود زیاد؟ و این که این برنامه برق از سرم پراند. فکر نمی‌کردم یک بار دیگر سکانس فوق ملودراماتیک گم شدن خانم حنا و شعر خواندن حسن باری گاوش را ببینم، که آن وقت‌ها کلی به یادش اشک ریخته بودم. (آخر نوار قصه‌اش هم منتشر شده بود). هم من و هم مادرم این بخش شعرش را بعد بیست سال یادمان مانده بود:

    خانوم حنا دل‌ام برات تنگ شده                                      زندگی قشنگ‌مون بی‌تو چه بی‌رنگ شده

    و بعد این که یک نفر روزی روزگاری باید برود سراغ آقای میرزاده که به گفته مقامی تهیه کننده برنامه «دیدنی‌ها» بود، که در آن شرایط برای ما پخش مثل رسیدن آب حیات بود. درباره آدم‌هایی که کارهای عجیب و غریب می‌کردند و یک طوطی که زوج‌اش را در یک درشکه می‌گذاشت و می‌کشید و امروز یادم آمد که در تیتراژ برنامه‌ هم بود. کسی در آن گیر و دار جنگ بود خلاصه که حواس‌اش به رنگ و نمایش و هیجان و سرگرم کردن بیننده‌هایش بود که به نظرم صاحب ذهن قابل احترامی است. بعد هم این که عاشق این یادداشتی شدم که کاوه اسماعیلی در کامنت‌‌اش به اشاره کرده بود و خودش نوشته بود. می‌گذارم‌اش این جا که شما هم بخوانید. خوشحالم که ایده‌های ادبی پست اول‌اش را بی‌خیال شده و چیزی نوشته که با لذت می‌شود خواندش (و می‌دانید که فکر می‌کنم همه آن ایده‌ها، در چنین نوشته‌ای هم هست). خواندن نوشته علیرضا در صفحه اول سایت را هم توصیه می‌کنم. کادوی دیروز را هم جدی‌تر بگیرید که جواب می‌داد:

    بهاریه ای برای علی دایی

    گذاشتم تا آبها از آسیاب بیفتد.نه اینکه می ترسیدم از اینکه حمایتش کنم.نه.....حتا دوست داشتم سوار موج شوم و من هم کمی از خشمم را به سویش روانه کنم.او شایستگی همه این توهین ها و مشتها و عصبیت ها و دری وری ها را داشت.علی دایی یک بدمن بالفطره است.....با تمام ویژگی های بدمن ها.چهره اش عبوس است و ابروانش کمتر باز می شوند.کلام سلیسی ندارد.شین و سینش می زند.روابط عمومیش زیر صفر است.با کوچکترین انتقادی از کوره در میرود.استدلال کردن را بلد نیست.زمان فوتبالش هم عاری از تکنیک بود.بلد نبود تماشاگران را به وجد بیاورد.و به شکل آزاردهنده ای فوتبال را کنار نمی گذاشت و عده ای اعتقاد داشتند یک نسل از مهاجمان ایران پشت حضور تحمیلی اش در تیم ملی به انزوا کشیده شدند و مجالی برای ابراز خویش نیافتند.شایعاتی در مورد او وجود دارد.از جمله اینکه در زمان فوتبالش قدرت تصمیم گیری های بزرگ را از سرمربی میگرفته و عملا رهبری تیم را میخواسته در ید خودش داشته باشد.یا اینکه ارتباطات مجهولی با مقامات عالیرتبه نظام دارد.کمپانی پوشاکش عملا بازار فوتبال کشور را در اختیار دارد و این در کشوری مثل ایران می تواند معادله چگونگی شهرتش و مقبولیتش نزد نظام را حل کند.و مهمتر از همه اینکه وجودش سراپا نفرت و کینه است.

    اما من به طرز عجیبی همیشه دوستش داشته ام.
    نه از این دلایل که قهرمان ملی مان است و سرمایه و اسطوره و این حرفها......و نه حتا به این دلیل که همیشه بدمن ها را دوست داشته ام.داستان علی دایی بدون شک پایان خوشی خواهد داشت و منتظر آن روز هستم.علی دایی بیشتر از مقبولیت نزد قدرت و منفوریت نزد توده مردم ، به مهربانی احتیاج دارد.همیشه به این فکر کردم که چقدر از نفرت انباشته شده در سینه علی دایی سهم ماست.اولین اشتباه فنی و فوتبالی علی دایی در جام ملتهای سال 2000 لبنان در مقابل کره جنوبی رخ داد که نتوانست با قیچی برگردان توپ را دور کند و نتیجه اش گل دیر هنگام کره و در نهایت حذف ایران از آن تورنمنت بود.و درحالی که دایی در اوج فوتبالش بود انواع توهین ها و انتقادها به سوی او روانه شد.گویی که همه منتظر چنین لحظه ای بودند.همانطور که دایی در کنفرانس مطبوعاتی بعد از بازی با عربستان گفت:"شما منتظر چنین روزی بودید."علی دایی باز هم بر میگردد که این هم از ویژگی های اوست.اما این بار با نفرت بیشتر....تا روزی که هم ما و هم او از این نفرت بکاهیم.

    شرح عکس:جک پالانس در تمام عمرش نقش بدمن ها را بازی کرد از جمله در همین شین عزیز که در کتیبه این وبلاگ نقشش را گذاشته ام.تصویری لطیف و مثبت از او در ذهن ندارم.ولی او را همیشه دوست داشتم .حتا در همین شین عزیز.و همیشه به این فکر میکردم چقدر به او فرصت داده شد که به جای اینکه در شمایل جک ویلسون ظاهر شود در نقش شین بازی می کرد.

    19فروردین 1388

    هنر مردمی و آوای موسیقی


    کادوی امروز برای همه مشتری‌های کافه: http://www.youtube.com/watch?v=0UE3CNu_rtY&eurl=http://www.biertijd.com/mediaplayer/%3Fitemid%3D13027&feature=player_embedded

    یادداشت امروزم درباره برنامه 90 این هفته را با عنوان «بزرگ‌ترین اشتباه عمر حرفه‌ای فردوسی‌پور» این جا بخوانید: http://www.cinemaema.com/module-pagesetter-viewpub-tid-26-pid-571.html این روزها به بهانه 90 می‌شود خیلی حرف‌ها را گفت. این خبر را هم بخوانید: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8801150171 و این که منتظر پرونده‌ها و مقالات تازه ما در سینمای ما و ماهنامه‌های دنیای تصویر و فیلم باشید که شک ندارم شگفت زده‌تان می‌کند. داریم وارد یک فضای بین‌المللی می‌شویم. در ضمن مقاله‌ها و نظراتی را که در کامنت‌ها می‌فرستید، چه سرنوشت‌های متفاوتی پیدا می‌کنند. و بالاخره این عکس را ببینید. داستان‌های دیگر باشد برای فردا و این‌ها. امروز فقط مایلی‌کهن و فردوسی‌پور. و راستی این که بازی یکی دو ساعت پیش پرسپولیس و الغرافه را تماشا کردید؟ علی کریمی‌مان را دیدید؟ در مملکتی که همه با توپ‌هایی که جلوی پایشان انداخته‌اند این قدر ور می‌روند... این به قول قطبی یک فوتبال بین‌المللی است.


    17فروردین 1388

    این یادداشت تازه‌ام است:

    سینمای ملی، علی دایی و درباره الی...

    /وقتی فاصله میان آثار بیضایی و ده‌نمکی و میلانی از میان می‌رود؛


    سینمای ما - امیر قادری: اگر باخت تیم ملی علی دایی (و نه تیم ملی جمهوری اسلامی ایران) را به عنوان یکی از دلپذیرترین حوادث تعطیلات عید کنار بگذاریم (که حسابی خوشحال‌مان کرد)، آن وقت می‌رسیم به اتفاق بدش که اکران همزمان سه فیلم «وقتی همه خوابیم»، «سوپر استار» و «اخراجی‌ها 2» بود؛ به عنوان سه اثری که به نوعی تحت حمایت و تایید معاونت سینمایی هستند. معاونت سینمایی که قرار است به گفته خودش از موجودی به نام «سینمای ملی» حمایت کند؛ اما در عوض بهترین زمان اکران را در اختیار سه فیلمی گذاشته که هر چه باشند، نمی‌توانند در قالب سینمای ملی دسته بندی شوند. سه فیلمی که اتفاقا در این اوضاع و شرایط، از هم دورمان می‌کنند، جدای‌مان می‌‌کنند و میان فرهنگ ما و جامعه جهانی (حالا هر چه قدر بخواهیم بر بومی بودن‌مان تاکید کنیم) فاصله می‌اندازند. فیلم‌هایی که دیوارهای فولادی که عقاید سازندگان‌شان میان ذهن‌های مختلف و عقاید مختلف می‌کشند، و بین این فیلم‌ها و تماشاگران‌شان مانع می‌گذارند، قطور و عظیم است و با وجود شکل و شمایل ظاهرا متفاوتی که دارند، در بنیان تفاوتی با هم ندارند. این جا دیگر فرقی میان بیضایی و ده‌نمکی و میلانی نیست. در هر سه فیلم می‌توان حضور مولف قاهر و قاطعی را دید که با اطمینان و اقتدار و بی‌هیچ رحم و گشاده دستی، آن چه به اعتقادشان خوب است را از بد جدا می‌کنند و به آثاری فوق شعاری تبدیل می‌شوند که عوض کمک به گسترش امنیت و همچنین خلق مسیری برای توسعه و پیشرفت، در گردابی رهای‌مان می‌کنند که همچنان باید در آن دست و پا بزنیم. گیرم که مسعود ده‌نمکی آخر فیلم‌اش سرود ای ایران هم بگذارد و ملت را به اتحاد فرا بخواند. این همان دیدگاهی است که بر فیلم بیضایی هم سایه افکنده است. روشنفکر قدیمی ما چنان در فکر حفاظت از کیان آشنایش است، که ده‌نمکی، وقتی برای رستگاری گروه مردان لات تلاش می‌کند. اگر بیضایی می‌کوشد بین آن چه اسم‌اش را فرهنگ والا می‌گذارد و باقی اجتماع دیوار بکشد، اگر تلاش می‌کند مرزهایی در این دنیا بکشد که داخل‌اش را با سواد و بیرون‌ آن را بی‌سواد و عامی بخواند، اگر می‌کوشد که حتی میان اشکال مختلف هنری هم به طایفه بدها و خوب‌ها شکل دهد، مسعود ده‌نمکی به گونه‌ای دیگر می‌کوشد تا دیوارها و مرزهای خودش را بکشد. که به طایفه مردان لات و لوت خودش شکل دهد. که از ما بخواهد رستگاری این مردان را باور کنیم. این فرق می‌کند با برخورد هنرمندی که از موضعی بالاتر، شکل خاصی از آزادی و درک تجربه عمیق‌تری از زندگی را در قالب آدم‌های حاشیه نشین اجتماع باور کند. چنین نگاه مرز گذارنده و حکم کننده‌ای، طبعا نخستین تاثیرش را بر فرم فیلم‌ها می‌گذارد. انگار ریشه هر دو طرز تفکر یکی است. هر دو فیلمساز از ما می‌خواهند که حرف‌های‌ با تاکیدشان را باور کنیم. که طایفه خوب‌ها و بدها را با نخستین نگاه مشخص کنیم. تغییر کردن آدم‌ها در انتهای فیلم اخراجی‌ها 2، منافاتی با این مرزبندی ندارد. بیش‌تر به نظر می‌رسد قرار است آدم‌ خوب‌ها تبدیل به طایفه‌ لات‌های فیلم شوند تا برعکس‌اش. تازه سوپر استار تهمینه میلانی را می‌گذاریم کنار که چنین نگاه موکد و شعاری و سطحی و سیاه و سفیدی را در حوزه اخلاق ترویج می‌کند. نگاه کنید به صحنه‌ای که ستاره از راه به در شده فیلم دارد موسیقی ضربی گوش می‌کند و فرشته فیلم به او آداجوی آلبینونی را پیشنهاد می‌کند. درست مثل فیلم بیضایی که همین تقسیم بندی را در زمینه سینمایی که هنری و تجاری می‌خواند، انجام می‌دهد؛ و بالاخره در فیلم ده‌نمکی که همان ساز و آواز ضربی قرار است عامل جذب تماشاگری شود که آخر فیلم باید بفهمد، آن چه از طریق‌اش جذب فیلم شده، بد است و معناگرایی و سینمای ملی جای دیگری است. مثل همیشه نخستین ضربه از چنین دیدگاهی به همان مدیومی وارد می‌شود که قرار است پیام از طریق آن منتقل شود. این حکایت سینمای ملی ما در تعطیلات نوروزی بود. مرزبندی محکم و قاطع، اما رو بنایی و سطحی در زمینه هنر، اخلاق و اجتماع. چه شکل معناگرایانه‌اش و چه شیوه روشنفکرانه‌اش.
    و جالب است که در این اکران نوروزی، فیلمی قرار بود به نمایش درآید و نشد که کاملا در نقطه مقابل چنین دیدگاه مرز بندی شده‌ای قرار می‌گیرد. درباره الی... اصغر فرهادی که اگر یکی از ما بپرسد، نمونه سینمای ملی مورد احتیاج این روزهای‌مان آن است. هنری که به مثابه آینه عمل می‌کند. بی فاصله، بی مانع و رادع، و همراه با تماشاگر. فرهادی چند روز قبل در مقاله‌ای در همین روزنامه اعتماد نوشت: «سينمايي که خود را به آب و آتش مي زند تا عقيده اش را به تماشاگر تزريق کند، هنوز بلوغ تماشاگرش را باور نکرده و در ذات خود نوعي راديکاليسم را مخفي دارد که در پوسته يي از تعهدات اجتماعي يا اخلاقي، انساني پيچيده شده... نکته ظريف طنزي که در اين ميان وجود دارد، گاهي اين نوع فيلم ها حامل پيام هايي چون اهميت آزادي در زندگي بشرند اما بي خبر از آنکه در دل خود ديکتاتورگونه اين موضوع را بدون شريک کردن او در رسيدن گام به گام به اين موضوع، به وي تحميل مي کنند.» نکته آزار دهنده درباره فیلم‌های اکران عید فقط این نیست. مشکل‌ام این است که این نگاه به شدت محدود کننده، در قالبی از روشنفکری، معناگرایی و اخلاق پیچیده شده که ذات ویران‌گرش را مخفی نگاه داشته است. در یک ستون کوچک نمی‌شود بیش از این‌ها به این بحث پرداخت. امیدوارم مجال مناسب‌ ادامه این بحث همین روزها فراهم شود.
    برگردیم به ماجرای باخت تیم ملی علی دایی. شکست یک تیم ملی که حاصل غلبه همین نوع نگاه به تیم بود. تلقی علی دایی از انضباط، از امنیت و از ارتباط با تماشاگر و منتقد و رقیب، همانی بود که به چنین باخت هولناکی ختم شد. تازه اگر هم می‌برد فرقی نمی‌کرد. چون کسی از تماشای بازی این تیم ملی، دل خوشی نداشت و لذت نمی‌برد. «تیم ملی»‌ فوتبال که باخت. حواس‌مان به «سینمای ملی» باشد.

    16 فروردین 1388

    افشاگر

    خیلی اتفاقی داشتم تماشا می‌کردم و رابرت ردفورد در سکانس آخر سه روز کندور به کلیف رابرتسون گفت: تو مانور طراحی می‌کنی و من داستان می‌نویسم. و من مات‌ام برد که چطور این دیالوگ‌اش را یادم نبود. در همه آن سال‌هایی که بچه بودم و می‌نشستم و از ته دل داستان‌ فیلم‌هایی را دنبال می‌کردم که شخصیت‌های اصلی‌شان مدام در حال افشا کردن بودند و تنها می‌ماندند و باز دست بردار نبودند و با سیاست‌مدارها و ماموران سازمان‌های امنیتی کل می‌گذاشتند و کودکی ما با فیلم‌های وی اچ اس بد کیفیتی می‌گذشت به جا مانده از سال‌های 1970، دورانی که حتی فیلم‌های اکشن و عشقی را هم با رگه‌ای از افشاگری‌های سیاسی ترکیب می‌کردند و آخرش قهرمان افشاگر خوشگل ضربه پذیر (یقه پالتویش را ببینید) یا می‌مرد، یا تنها می‌ماند.  و موسیقی‌شان را هم معمولا یا انیو موریکونه می‌ساخت، یا دیو گروسین و جری گلداسمیت. ببینید پلان آخر ای مثل ایکار، ساخته آنری ورنوی را. تماشای این چند صحنه فیلم محبوب آن سال‌های‌مان سه روز کندور، پاک بردم به آن سال‌ها... و چرا نه همین امروز؟

    بعدالتحریر: قسمت اول مجموعه اشک‌ها و لبخندها را دوست داشتم. در این زمانه خموده بودن ملت، باید دنبال آخرین نشانه‌های انرژی حتی در قالب یک لمپن زن، گشت. و این که پست بعد می‌خواهم یک عکس برای‌‌تان بگذارم...

    15 فروردین 1388

    اولین روزنوشت بعد از تعطیلات آغاز سال 1388 را با عکس تازه فیلم تارانتینو در ونیتی فیر در شرایطی آغاز می‌کنیم که از اتفاق تازه روی داده در کامنت‌ها پرشمار این کافه خیلی خوشحالم. (تعداد کامنت‌ها این قدر بالا رفته که هر ده - پانزده روز باید یک روزنوشت تازه شروع کنیم که سیاهه نظرات کافه‌نشین‌ها زیاد طولانی نشود.) خلاصه داشتم می‌گفتم خوشحال‌ام، چون بعضی از این کامنت‌ها مقاله‌هایی‌اند برای سایت سینمای ما (آخرین‌اش متعلق به سعید حسینی) یا پیشنهاد مقاله‌هایی که در رسانه‌های دیگر منتشر شده‌اند. و این که دیروز داشتم فکر می‌کردم یک خانه با پنجره‌های بزرگ کنار اقیانوس چه قدر می‌تواند جذاب باشد (خانه یکی از شخصیت‌ها در رمان پوزوست) و یادم آمد که این یکی هم در «میامی وایس» پیدا می‌شود. یعنی استاد مثل همیشه قبل از ما به فکرش رسیده، و آن لحظه‌ای که کالین فارل از پنجره یکی از همین... اصلا این که هیچ، در Heat هم یکی از همین خانه‌ها داریم. وقتی وینسنت هفت تیرش را می‌گذارد روی میز و... و باز راستی، انتشارات تاشن هم عکس روی جلد کتاب مایکل مان را، دنیرو کنار همین پنجره انتخاب کرده است. این هم عکس تازه‌ای از ستوان آلدو رین:



    این دعای یوسف پیامبر در سریال جمعه شب‌های تلویزیون را همین الان شنیدم که دعای پیچیده‌ای بود: خداوندا می‌خواهم بنیامین را نزد خودم نگه دارم. راه نگه‌داری او را این جا به من بگو! همین الان تلویزیون روشن است و به نظر می‌رسد که در این یک ربع از آغاز این قسمت از سریال، ملت همه اعمال‌شان، برای انجام «وظیفه»‌ای است. یعنی همه چهل قسمت قبلی ماجرا هم از این قرار بوده؟
    بازگشت به روزنوشتهای امیر قادری

    نظرات

    محمد جواد اميرآبادي
    شنبه 15 فروردين 1388 - 16:22
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    1 - فكر كنم منم اولين كامنت گزار در سال 88 براي اولين يااداشت شما هستم .

    2 - بله وچقدر خسته كننده بود اين 40 قسمت يوسف . راستي بعد از ماجراي يوسف و زليخا ، چه چيز اين سريال جذاب بوده كه هنوز هم ادامه دارد؟ هر چند قبل از اون هم چيز دندان گيري وجود نداشت.

    3 - من فيلم وال - اي را ديدم و چقدر كه چسبيد . از اون چسبنده تر !!! پرونده امير خان بود تو فيلم كه خوندني بود و لذيذ !!!؟ دوستاني كه نديدن حتما ببينن و بخونن . ضرر كه نداره هيچ ، كلي علم و اطلاعات هم داره .

    حسين معززي‌نيا
    شنبه 15 فروردين 1388 - 16:30
    -10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    اميرجان سلام اين يادداشت رو ببين http://www.khabaronline.ir/news-5854.aspx شايد به درد استفاده در سايت بخوره قربانت.

    امیر: حسین عزیز، مثل همیشه چسبید.
    محسن
    شنبه 15 فروردين 1388 - 16:45
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    مقاله برای سایت سینمای ما / کو چرا مقاله اش رو سایت نیست ؟

    مریم.م
    شنبه 15 فروردين 1388 - 18:16
    12
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام

    اميدوارم حال همه خوب باشه

    هميشه اين حس لعنتي رو داشتم هميشه وقتي کلاه قرمزي تموم ميشه يه حس بدي بهم دست ميده تا ميام به خودم بگم که بالاخره بايد تموم شه دارم تکرار اخرين قسمتشو ميبينم _شايد به قول اقاي مجري خداحافظي بايد با خنده باشه

    چيزهايي هست که هر چه هم که نخواهي شان ببيني باز مي ايند. باز سنگين و بي رحم مي ايند و خود را روي تو مي افکنند و گرد تو را مي گيرند و توي چشم و جانت ميروند وهمه ي موجودات را پر ميکنند و چنان پر مي کنند و ان را مي ربايند که ديگر تو نميماني،که ديگر تو نمانده اي که انها را بخواهي يا نخواهي .

    ان ها تو را از خودت بيرون رانده اند و جايت را گرفته اند و خود تو شده اند .ديگر تو نيستي که درد را حس کني .تو خود درد شده اي . سنگيني خود درد و سياهي خود درد.يک روز خوشي هم چنين ميکند

    ابراهيم گلستان-اذري،ماه اخر پاييز

    عاشق اخرشم يک روز خوشي چنين مي کند


    شنبه 15 فروردين 1388 - 20:8
    6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیر جان عید هم تمام شد با تمام حال و صفاش مقاله حسین معززی نیا رو خوندم خیلی داغ وآتیشی بود سوختم البته به قول خودت کلی چسبید من هم با نظر دوستان موافقم که کلاه قرمزی امسال در عید بهترین بود یاد خاطرات دوران بچگی افتادم خاطراتی که که هنوز مزه اش زیر دهانم است و هروقت یادشان می افتم آب از لک و لوچه ام شر شر می کند ------مهران مدیری هم با این که در بدترین حالت هم از همه بهتر است خلا پیمان قاسم خانی را در کنارش در این مرد دو هزارچهره کاملا احساس کرد البته کاملا مشهود هم بود که خود مهران مدیری هم این اسرش را با ذوق و شوق کمتری ساخته بود به هر حال باز هم 2-3 تا سر و گردن از بقیه برنامه های عید بالا تر بود

    آریان.گ
    شنبه 15 فروردين 1388 - 21:11
    -10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    1- سریال یوسف از هر جنبه سریال ضعیفیه . از سوتی هایه بیشمار و مضحکش بگذریم میرسیم به یک کارگردانیه شلخته . بد سلیقگی تو کل فیلم موج میزنه به طوری که تحمل فیلمو غیر ممکن میکنه .

    2- مرد هزار چهره جالب تموم شد . یه جورایی منحصر به فرد بود

    3- بهترین برنامه نوروز به نظرم کلاه قرمزی بود . وقتی بچه بودم تبدیل شده بود به اصلی ترین دل مشغولیم و حالا بعد این همه سال جای تعجب واسم داشت که باز مثل گذشته بیصبرانه منتظر شروع شدنش بودم . ایرج طهماسب و حمید جبلی واقعا معرکن . شخصیت پسر عمه زا هم که این روزا شده شخصیت محبوبم...

    عطیه
    شنبه 15 فروردين 1388 - 21:40
    3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    تعطیلات عید تموم شد، مهم نیست اما کاش کلاه قرمزی تموم نمی شد. هر شب ساعت هشت می نشستم جلوی تلویزیون و با کلاه قرمزی، پسر خاله و آقای مجری می رفتم به سالهای دور و خاطرات شیرین. باید اعتراف کنم که حسودیم میشه به کلاه قرمزی که هنوز بچه مونده و با خیال راحت اشتباه می کنه و غرق شیطنت های ناب کودکانه ست، و البته همیشه دلم برای پسر خاله می سوخت که مهربون بود و به شدت مسئولیت پذیر. از همه بیشتر دلم برای آقای مجری تنگ شده بود که بعداز کلاه قرمزی اون سالها بود ولی خب آقای مجری نبود. اون روزها برای رفع و رجوع همه اشتباه ها می گفتم اکشال نداره و وای که چقدر خرابتر میشد کارها ،خیلی زود گذشتند و فقط یه یادش به خیر ازشون مونده. یادش به خیرهای هم سن و سالهای من خیلی زود شروع شد.

    سعید حسنی
    شنبه 15 فروردين 1388 - 23:5
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    اولین قسمت اشک ها و لبخندها ی حسن فتحی حسابی سر حالمون آورد به نظرم اگر حسن فتحی تونسته باشه فیلمو به جای درستی برسونه باید منتظر یک اتفاق خیلی مهم تو کمدی های تلویزیونی باشیم اتفاقی که مهران مدیری پارسال با مرد هزار چهره شروع کرد و نتونست به سر منزل مقصود برسونه حسن فتحی باید برای همه کسایی که علاقه مند به سینما هستند نمونه باشه کسی که بدون عجله بدون جو گیر شدن الکی راه خودش رو رفته قدم به قدم پخته تر شده ابزار کارشو خوب شناخته تا اینکه امروز می تونه تو سینما پستچی سه بار در نمی زند رو بسازه ( البته ضعف های فیلم رو قبول دارم اما کاگردانی فیلم فوق العاده بود) و تو تلویزیون کاری رو ساخته که فقط امیدوارم همراهی مسیولان تلویزیون هم کنارش باشه تا همون طور که قدم بزرگی تو ژانر وحشت برداشت این بار تو کمدی برداره.

    علیرضا اویسی
    شنبه 15 فروردين 1388 - 23:41
    3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    ببخشید فقط محض اطلاع میگم این کامنت(سلام امیر جان عید هم تمام شد با تمام حال و صفاش ) رو من نوشتم

    محمد رضا محبی
    يکشنبه 16 فروردين 1388 - 1:12
    1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    دارم فکر میکنم نسبت این کلمات به این فیلمها درسته یا نه

    1.آیینه:فیلمهای بیضایی

    2.پلاک:فیلمهای حاتمی کیا

    3.چاقو:فیلمهای کیمیایی

    4.جاده ودرخت :فیلمهای کیارستمی

    4.غذا:فیلمهای مهرجویی

    5.خون:فیلمهای تارانتینو

    6.شب(تاریکی):فیلمهای دویدلینچ

    7.ساعت:پالپ فیکشن

    8.آب:فیلمهای مجیدی

    9.زندگی ایرانی معاصر:فیلمهای فرهادی

    10.حرکت:کیشلوفسکی

    11.نوستالژی:تورناتوره

    12....

    امین
    يکشنبه 16 فروردين 1388 - 1:20
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    توجه. یک خبر بسیار مهم خبری که شاید هر کسی را به حرف بیاورد . اما ایا می توانیم بگوییم که این خبر همه را شاد می کند ؟ خوب البته انصافا این خبر در ظاهر بسیار خوشحال کننده است. سری دوم از ((( تریلوژی ))) اخراجیها در مدت چهارده روز به فروش سه میلیاردی رسیده است . خوب در حالی که پرفروشترین فیلمهای ایرانی در مدت نزدیک به هشتاد روز به یک میلیارد در تهران می رسند . اما این فیلم در مدت چهارده روز یک میلیارد و ششصد میلیون تومان در تهران فروخته است . خوب بلاخره هر چی باشد رکورد را شکسته است. پس هر کسی هم جای ده نمکی بود اینگونه جو گیر می شد و حتی برای ساخت قسمت پنجم این فیلم هم برنامه ریزی می کرد و از همه بیشتر ذوق زده می شد. حتما پول خوبی به جیب می زند . اما یک سوال از اونهایی که حتی بیش از پنج باراین فیلم را در سینما دیده اند ( به نه بار برخورد کرده ام) دوست دارم بپرسم. ایا بعد از دیدن فیلم و اون دوساعت خندیدن الکی لحظه ایی درباره انچه دیده اند فکر کرده اند ؟ کافی است چند دقیقه فکر کنند . ان موقع است که می فهمند چه بلایی سرشان امده است . البته متاسفانه نا امیدی از اونجایی شروع می شود که انهایی که اینگونه این فیلم را می پرستند هیچ اهمیتی به خود سینما نمی دهند . بگذارید یه خاطره ایی از جشنواره فجر بگویم . زمانی که قصد داشتم برای دیدن تردید به سینما افریقا بروم ( 22 بهمن) به دو نفر برخوردم که حتی نمی دانستند سینما استقلال کجا قرار دارد اما به نبال ان می گشتند تا بروند و اخراجیها ببینند. و من این سوال را دارم که ایا برای اینگونه ادمها که مطمئنا شاید چندین سال یکبار هم سری به سینما نمی زنند اینکه چه بلایی دارد سر سینمای این مملکت میاید مهم است؟ اینها همانهایی هستند که تمام ذهن تصویریشان پر است از طنزهای نازل نود شبی . طنزهایی که باعث میشود سلیقه تصویری مخاطبانشان انقدر فرو کش کند که اول چارچنگولی بیاید و پرفروش شود و حالا هم اخراجیها . شاید بگویید که اوردن این افراد به سینما خیلی مهم است اما ایا اینکه به او چه نشان می دهیم مهم نیست؟ می خواهیم کمی منصفانه صحبت کنیم .منصفانه از این نظر که ایا این فروش شادی اور است یا گریه اور . شاید برای امثال ده نمکی خوشحال کننده باشد اما انصاف بدهید که اصلا جای خوشحال ندارد . من که بعد از کمی مرور چیزی جز افسوس برایم نمی ماند . خودتان انصاف بدهید. در دهه 60 پرفروشها فیلمهایی مثل اجاره نشینها و هامون ودندان مار و مادر و عروس و ... بوده است . که درباره هر کدوم تا دلتان بخواهد می توانیم سخن بگوییم . حتی عروس که شاید سینمای بدنه بود . اما هنوز هم خیلیها برایش احترام قائلند. اگر قرار است ساختار شکن باشیم چه بهتر که انگونه رفتار کنیم. نه اینکه به لوده بازی و رقص و چرت و پرت گویی بپردازیم . این روند حتی در دهه 70 نیز ادامه داشت . اگر بخواهیم پرفروشهای دهه 70 را مرور کنیم به فیلمهایی برمی خوریم که هر کدام برای خود جایگاهی دارند . زیر پوست شهر و مرسدس و شوکران و سگ کشی و ادم برفی و پری و سارا و لیلی با من است و اژانس شیشه ایی و .... . پس انصاف دهید که باید به اون سینما غبطه بخوریم . سینمایی که بهترین فیلمهایش همیشه پرفروش بودند . نه مثل حال که دو فیلم خوب سال 87 ( اواز گنجشکها و به همین سادگی ) در رده های پایین جدول فروش قرار دارند .و اکنون هم داریم می بینیم که دوفیلم خوب جشنواره که از سطح نسبتا خوبی هم برخوردار هستند(بیست و وقتی همه خوابیم) با برنامه ریزیهای تخریب کننده در انتهای اکران نوروز هستند. یعنی می توانیم به سالهایی برگردیم که اجاره نشینها و شوکران و چهارشنبه سوری و مهمان مامان و سگ کشی پرفروشهای سینمای ما بودند؟

    انصاف دهید که باید حسرت اون روزها رو خورد . شاید در دو سه سال اخیر تنها فیلم پرفروش و قابل قبول اکران را اگر بخواهیم نام ببریم دایره زنگی می باشد. باید قبول کنید که اخراجیها و چارچنگولی و دلداده و ... چنگی به دل نخواهد زد . اما بگذارید کمی درباره رکورددار فروش در ایران حرف بزنیم. از همان ابتدا هم معلوم بود که همه و همه دست به دست هم داده اند که این فیلم رو به جایی برسانند . یه لشگری از ادمهایی که به پشت صحنه این فیلم رفته اند رو می توان نام برد . الهام سخنگوی دولت و وزیر ارشاد و معاونت سینمایی و ... فقط مونده بود شمقدری هم برود تا دیگر تکمیل شود. شاید هم رفته و ما نمی دونیم . اگر بخواهبم از همین تبلیغات پیش از تولید فیلم شروع کنیم میتوانیم دلایل بسیاری رو پیدا کنیم که به نتیجه میرسیم که چندان هم پرفروشی این فیلم دور از ذهن نبوده است. اول این را قبول کنید که این فیلم بیش از اینکه رکورددار فروش باشد رکورددار همین دیدارهای مقامهای دولتی از پشت صحنه فیلم است. خوب هر چه باشد مسعود ده نمکی سالها است که برای این سینما زحمت کشیده و مویی در این راه سپید کرده است و جایگاه والایی در سینمای ما دارد!! این خود یک حمایت کاملا محکم و از همه مهمتر دولتی را نشان میدهد . بعد از ان هم دیدیم که هیئت داوران فیلم اول و دوم با قرار دادن یک جایزه کاملا من دراوردی و تعجب اور و اهدای ان به این فیلم ارادت و پشتیبانی خود را از این فیلم اعلام کردند . و با اعلام کردن نام این فیلم به تبلیغات خود ادامه دادند . تا رسیدیم به زمان اکران فیلم. نمی دونم تبلیغات تلویزیونی فیلمها چه مقداری هزینه دارد. اما می خواهم بگویم که با احتساب هر تبلیغی در حدود 15 ثانیه و اگر بگوییم که در کل بشود نیم ساعت . چیزی در حدود 120 تبلیغ می شود . تازه اگر نیم ساعت بوده باشد. در زمان سال تحویل دیدیم که صدا و سیما در یک اقدام تعجب اور چیزی در حدود 20 دقیقه از خود فیلم و پشت صحنه ان را نشان داد و بعد از ان هم با دعوت از عوامل به این فیلم پرداخت . چیزی بیش از یک ساعت در بهترین موقع یعنی لحظه سال تحویل که بیش از بیست میلیون نفر بیننده دارد. ایا می توانید بگویید دلیل این همه لطف و مهربانی تلویزیون چه می باشد ؟ ایا بهتر و موثر تر از این نوع تبلیغ هم میتوانید نام ببرید . یک ساعت تبلیغ یعنی چیزی در حدود 240 تبلیغ. اینها همه سوال است. اما عجیبترین عامل یا بهتر بگوییم تسهیلات برای این فیلم در تعداد سینماها می باشد. همانطور که همه میدانند وزارت ارشاد در یک اقدام بسیار جالب و بسیار قابل انتظار؟ از اکران فیلم (درباره الی...) جلو گیری به عمل اورد. و هنوز هم کسی نمیداند که چه کسی از اکران این فیلم جلوگیری کرده است. اما دلیل معاونت سینمایی خیلی قابل تحسین است!! معاونت سینمایی بیان کرده است چون اصغر فرهادی در یکی از مصاحبه هایش بیان کرده بوده است که این فیلم برای عید کمی تلخ است. ما هم به همین دلیل اکران تابستان رو در نظر گرفتیم . اما نکته جالب انجاست که گروه سینمایی درباره الی.. ( افریقا ) به غیر از سرگروه در اختیار اخراجیها قرار گرفت . و در حال که سه فیلم دیگر بین 17 تا 20 سینما در اختیار داشتند اخراجیها با 29 سینما به اکرانش ادامه می دهد . جالب ان است که این اقای ده نمکی توهم توطئه را از سر کنار نمی گذارد. و هر روز دنبال یک موضوع برای نشان دادن خود می گردد. ایا می خواهید باز هم دلیل دیگری بیاورم . در مورد خود فیلم هم از انهایی که دیده اند می پرسم . اگر اکبر عبدی همیشه شیرین و رقصیدن را از این فیلم بگیری چیز دیگری باقی میماند؟ ایا با این همه دلیل این فیلم محکوم به فروش بالا نیست؟ پس قبول کنید کار بزرگی انجام نشده است.

    اما بگذارید این را هم در اخر بگویم که باعث همه اینها شاید اینها نباشند . همانطور که دوست عزیزی هم عرض کرده اند . تا موقعی که امثال بیضایی و کیمیایی و تبریزی و حاتمی کیا ( در دعوت) و تقوایی و.... خودشان نباشند و به قول این دوستمون به روشنفکربازی خود ادامه دهند و با مهرجویی که هنوز که هنوزه خودش است به مانند سنتوری برخورد شود و با امثال فرهادی و مقدم اینگونه برخورد کنیم این میشود که از بیرون میایند و سینما را در دست میگیرند . و امثال ده نمکی که زمانی چیزی به نام سینما را قبول نداشتند می شوند تیتر خبرها و سردمدار سینمای ما . من که این را هرگز نمی پذیرم. شمارا نمی دانم ؟

    misagh
    يکشنبه 16 فروردين 1388 - 8:35
    -10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    واااای ملت

    امروز تولد هیث لدجر هستش.......

    جیمز دین نسل ما.......

    علی خطیبی
    يکشنبه 16 فروردين 1388 - 10:52
    2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    ( سلام ، این هم نقد من پیرامون مجموعه « مرد دوهزار چهره » با تیتر : پیانست بی نوا ! » )

    پس از موفّقیّت های همه جانبه « مرد هزار چهره » طبیعی بود که مهران مدیری این ایده جذاب و دارای پتانسیل را که هنوز جای کار داشت رها نکند و برای نوروز امسال مسعود شصت چی را در موقعیّت هایی قرار دهد که سال گذشته بنا به دلایلی نتوانسته بود. شروع « مرد دو هزار چهره » بسیار جذاب بود و طنزی تلخ را به همراه داشت. این که کسی که مجرم نبوده بنا به بازیگوشی هایش به زندان بیفتد و کلمه سوء پیشینه وارد پرونده اش شود. حالا پس از آزادی از زندان به دلیل همین یک کلمه ، به هر دری که می زند به او کار نمی دهند و حتّی او را از اداره ثبت احوال هم اخراج می کنند. نامزدش را از دست می دهد. خانواده اش به دلیل برباد رفتن آبرویشان محل زندگیشان را عوض کرده اند و دیگر به مسعود اعتماد ندارند. او برای تامین مخارج زندگیش مجبور می شود به مجالس عروسی برود و برای مجلس گرم کنی به قرائت دفاعیه اش در دادگاه بپردازد و خودش را به بدترین شکل ممکن خرد کند. تا اینکه یکی از این مجالس عروسی ، مجلس عروسی نامزدش با رئیس اداره ثبت احوال از آب درمی آید. مسعود دیگر طاقت ندارد و از تحقیرش به وسیله همه به ستوه آمده است. او این بار مجبور می شود که آگاهانه ، اشتباهی باشد و ابتدا با مهران مدیری. مدیری در حقیقت با این کارش به تمامی شاکیان بخش ادبی « مرد هزار چهره » فهماند که باید ظرفیت و جنبه نقدپذیری و شوخی داشته باشند. او خود را یک مرفّه بی درد نشان داد که به خاطر افسردگی به پاریس می رود تا معالجه شود ! تصور کنید اگر کسی دیگری بود ، حتما از مدیری شکایت می کرد. او به جای واژه منتقد در این بخش از کلمه « ایراد بگیر فیلم » یاد کرد زیرا در حال حاضر اکثر منتقدین ما به دنبال صرفا ایراد گرفتن از آثار هستند و نقاط قوت را اصلا نمی بینند و مغرضانه قلم می زنند. او با برنامه های نقد تلویزیونی هم شوخی کرد. برنامه هایی که معمولا در آن پاسخ ها هیچ ربطی به سوالات ندارند و تهیه کننده برای یافتن شهرت و اعتبار سکه خرج می کند تا فلانی در برنامه حاضر شود. (البته بلانسبت برنامه های خوبی چون : «سی» و «دو قدم مانده به صبح») . البته این بخش آن طور که باید ، جذاب از آب درنیامده بود. تا اینکه او را با خلبان ساجدی اشتباه گرفتند. باز هیجان به مجموعه برگشت. شاید بخشی از این جذابیت به خاطر موضوع و لوکیشن (فرودگاه و هواپیما) بود ولی نقش بیژن بنفشه خواه در این جذابیت بسیار پررنگ بود. نمی دانم که همزمانی قرار گرفتن مسعود شصت چی در موقعیّت فوتبالی با بازی ایران و عربستان آگاهانه صورت گرفته و یا اتفاقی بوده است ولی این بازی و حواشی اش و برنامه نود چهارشنبه گذشته ، صحت بخش فوتبالی این مجموعه را تصدیق می کند. او شجاعانه با امیرقلعه نوعی (ماجرای علی) ، افشین قطبی (من دیوانه ام که اومدم اینجا مربیگری می کنم.) ، مایلی کهن (برنامه های تیم ملی کمر تیم ما را شکوند.) ، علی دایی (نحوه اعتراض به داوری) ، فیروز کریمی (لطیفه گفتن و شوخی در کنفرانس های مطبوعاتی) ، افشین پیروانی و برادرش و خیلی های دیگر شوخی کرد و به ما فهماند که چرا امپراتور در این اواخر داشت مثل بقیه می شد. البته بیژن شکیبا همان افشین قطبی نبود چون جمشید بوقی در دیالوگی گفت : این جا هر کسی یک لقبی دارد. سلطان ، ژنرال ، خدابیامرز امپراتور و این یعنی امپراتور شخص دیگری است و همان طور که آقای ژوله (نویسنده بخش ورزشی که سالها سابقه قلم زنی در مطبوعات ورزشی را در کارنامه اش دارد.) گفت ، نگاه به این بخش کاملا کلّی بوده است. او به دلالی و سالم نبودن برخی جریانات نظیر رشوه گیری برخی از مطبوعات و نقش تعیین کننده لیدرها در ثبات یا عدم ثبات یک مربی نیز اشاره کرد. همچنین اینکه افرادی که صلاحیت فنی و فکری ندارند فقط به دلیل پولدار بودن ، به مدیریت و حضور در چرخه سرمایه گذاری فوتبال می پردازند. در بخش آخر او از رواج خرافی گری انتقاد کرد و میزان حماقت افرادی که برای رفع موانع زندگیشان به جادو و جادوگر پناه می برند را به تصویر کشید. چه زندگی هایی که به خاطر این کارها از هم پاشیده شده است. یاد اون قسمت از فیلم هنرپیشه (محسن مخملباف) افتادم که برای درمان نازایی اش ، معتمدآریا به جادو پناه برده بود و عبدی را دیوانه کرده بود. اما پایان کار بسیار خلاقانه بود. پیوند مسعود شصت چی با برره. وقتی که کیانوش صاحب دختر شده ، شیر فرهاد همچنان نوفهمه (گرچه پیر شده) و مترون به برره آمده. بهتر از این نمی شد کار را تمام کرد. علی رغم اینکه هیچ دوئی مثل یکش نمی شود ، من از کلّیت مرد دوهزار چهره خوشم آمد ولی این یک حقیقت انکارناپذیر است که دو قسمت ابتدایی به اضافه بخش کاپیتان ساجدی و بیژن شکیبا جذاب و دیدنی بودند و قسمت های دیگر کشش زیادی برای تماشای اثر برای بیننده ، ایجاد نمی کرد و گاهی اوقات پشت صحنه آخر قسمت ، زیباتر از خود آن قسمت درمی آمد. البته گاهی. شاید دلیل عمده این موضوع عدم حضور پیمان قاسم خانی باشد که درگیر پروژه سن پطرزبورگ بود و نتوانست مدیری را همراهی کند. اما عجیب بود که علی رغم اعلام قبلی مبنی بر اینکه کار پانزده قسمتی است ، سیزده قسمتی بود. سانسورهای دیگری هم در کار بود مثلا آن شعر خواندن پدر مسعود در قسمت اول (زپرشک آید و زن زاید و ... ) یا صحبت او در بخش مدیری با امید روحانی پیرامون سایز تلویزیون که در پشت صحنه پخش شد ولی در اثر خبری از آن نبود. یا آنجا که خبرنگار در کنفرانس مطبوعاتی از شکیبا پرسید که چه کسی بین بازی با شما تماس گرفت ؟ ناگهان با صدایی متفاوت و مجزا شنیدیم : مدیرعامل. به هر حال برای مهران مدیری ، پدر طنز نوین ایران ، که بارها و بارها سطح طنز تلویزیونی را ارتقا داده است ؛ آرزوی موفقیت داریم و مشتاقانه به انتظار ساخت و تماشای نخستین فیلم سینمایی شان می نشینیم. با جمله ای به نقل از استاد همایون شجریان مطلب را پایان می دهم :

    به نظرم طنز در جامعه ما ، کار بسیار مشکلی است و هنرمندانی که در این سطح کار می کنند ، از خیلی جهات محدود هستند. موقعیّت هنرمند طنزپرداز ما ، مانند یک پیانیست است که از او بخواهی زیباترین قطعه عمرت را بساز و بنواز اما از فلان هارمونی یا از این چند نت استفاده نکن. زمان نواختن هم فقط با یک دست بنواز و خب با وجود همه این ها ، اغلب چه زیبا می نوازند.

    علی خطیبی – پانزدهم فروردین ماه 1388 – سایت سینمای ما

    محمد حسین آجورلو
    يکشنبه 16 فروردين 1388 - 10:56
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام جمیعا

    بالای در سینمای فردیس کرج نوشته بود: جهت رفاه حال خانواده های محترم از ورود آقایان مجرد در روزهای پنج شنبه،جمعه و شنبه جلوگیری می شود.

    مايكل من
    يکشنبه 16 فروردين 1388 - 13:22
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    آقاي امير قادري كه به ادعاي خودت سينماي من رو دوست داري و از اين طريق واسه خودت هوادار جمع مي‌كني، كسي كه هفت تيرش رو ول مي‌ده رو ميز نيل مك‌كاليه و نه وينسنت هانا.اوني كه خونه بغل اقيانوس داره هم باز نيل مك‌كاليه و نه وينسنت هانا...نيل مك‌كالي كه تو فيلم خونه شيشه قدي داره رييس آدم بداس و رابرت دنيرو نقشش رو بازي مي‌كنه.وينسنت هانا پليسه و بنده خدا نه خونه شيشه قدي داره، نه خونه‌اش بغل اقيانوسه و نه مجالي واسه ول دادن هفت تيرش رو ميز پيدا مي‌كنه... بقيه فيلم‌هاي من رو هم اينجوري ديدي و اين‌قدر شلوغش مي‌كني؟!!!!!!!!

    امیر: هی مایکل! عصبانی نشو. من فقط عوضی به جای نیل نوشتم وینسنت. بقیه‌اش درسته مرد. ضمن این که ممنون که یادآوری کردی که توی فیلم‌ات، مرد سارق خونه‌ای داره با پنجره‌های بزرگ و این پلیسه که توی یه سلول زندگی می‌کنه... خیلی خیلی منتظر فیلم بعدی‌ات هستیم.

    علی خطیبی
    يکشنبه 16 فروردين 1388 - 13:56
    11
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیرجان. این دو مطلب را می نویسم بلکه آقای آرمین ابراهیمی از قلم زدن مغرضانه علیه مهران مدیری (با قیاس های مع الفارغی چون مقایسه مدیری با وودی آلن) دست بردارند و ارزش منتقد و معنی نقد را بفهمند. اولی به نقل از کامبیز کاهه و دومی به نقل از ایرج کریمی. خدا این دنیای تصویر را از ما نگیره. /

    1. منتقد هیچگاه آدم صد درصد محبوبی نبوده و نخواهد بود. نوع بشر کلّا از اینکه ایرادش را بگویند ، آزرده می شود و حق هم دارد. مگر مشکلات دور و برش به اندازه کافی زیاد نیستند که مجبور باشد حرّافی های آدم غریبه ای که معلوم نیست به خاطر کدام پدرکشتگی به او بند کرده را هم به آنها اضافه کند. این یکی را واقعا می گویند قوز بالای قوز ... منتقد مفهوم عامی تری از آنچه پذیرفته شده است ، دارد. هر آدمی ممکن است به نوعی به یک منتقد بدل شود. منتقد یعنی وجدان آگاه و این از وظایف هر چند ناگوار یک وجدان آگاه است که سعی کند همه جوانب قضایا را بنگرد ، کانالیزه نشود ، عیب و اشکال دیگران را توی رویشان بگوید و اهل تعارف و تمجمج نباشد. وظیفه منتقد فقط رو به رو شدن با کمال پدیده ها و ستایش از آنها و در عوض رو بستن در برابر آنچه خوش نمی دارد ، نیست ... ولی منتقد اگر محبوب نیست می تواند محترم باشد و البته تنها و بی کس. (کامبیز کاهه)/

    2. عموما در اینجا (ایران) سینما را هنر بی سوادی می انگارند و این انگاره گویا به این معنا گرفته شده که هر بی سوادی حق اظهار نظر حتی در سطوح گستاخانه هم درباره آن داشته باشد. (ایرج کریمی) /

    اما یک جمله هست که هر چه بیشتر می گذرد ، درستی اش بیشتر برایم مسجّل می شود :

    تنها گذر زمان است که خوب بودن یا بد بودن یک خبر را مشخص می کند./

    راستی من بسیار دوست دارم که فیلم " میکس " (استاد داریوش مهرجویی) را ببینم. نمی دونی که چه جوری می تونم پیداش کنم ؟

    حسین لامعی
    يکشنبه 16 فروردين 1388 - 17:46
    7
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام به همگی.....

    برای اولین بار است که این قسمته دست نوشته ها میام و برام خیلی جالبه, نظرهایی که دوستان این جا میزارن به هیچ وجه کوچکترین ربطی به نوشته های امیر قادری نداره! و هر کسی حرف دل خود رو میزنه.....! و فضلی دوستانه ای این جا حکم فرماست.... حالا که این جوریه, منم حرف دل خودم رو میزنم....!

    من شک ندارم مجموعه ی "اشک ها و لبخند ها" شاه کار صدا سیمای ایران میشه و یکی از برترین سریال های ساخته شده ی بعد انقلاب......

    حسن فتحی بی برو برگرد شبیه ترین فرد در داستان نویسی و تفکر به علی حاتمیه......!

    اگر علی حاتمی پدر سینمای ایران, اکنون زنده بود کاملا به حرفهای من پی میبردید.....

    اوج نقطه ی نزدیکی این 2 فرد در دیالوگ های فیلمهاشونه....

    به نظر من حسن فتحی "سلطان دیالوگه...."

    هنوز دیالوگ های شاه کار رو در روی "استاد نصیریان" و امیر "جعفری" در میوه ی ممنوعه در ذهنمان مانده.... با این که شاید داستان های فیلمهایش رو جز به جز خودش ننویسد اما وقتی در تمام فیلمهایش تفکر عمیق بر روی دیالوگ ها نمود پیدا میکند نمیتوان این مورد را اتفاقی دانست....

    و حتی در "پستچی 3 بار در نمیزند" در قسمتی که "امیر جعفری" و "پانتهآ بهرام" رو در روی هم قرار میگرفتند به خاطر توجه عمیق حسن فتحی به دیالوگ ها و طرز بیان دیالوگ ها, میزانسن و ترکیب فنی کار از دستش در میرود.....!

    درک و ایمان عمیق حسن فتحی به مفاهیم عمیق مذهبی و شناخت گسترده اش از ادبیات و تاریخ به نظر من میتواند او را به زودی به مهره ای بزرگ در هنر ایران تبدیل کند.....

    فقط از شما میخواهم با همه ی وجود به فیلم "اشک ها و لبخند ها" خیره شوید و تک تک دیالوگ ها را به دقت گوش دهید تا قدرت حسن فتحی را متوجه شوید....

    "اشک ها و لبخند ها" یکی از برترین سریال های تاریخ ایران خواهد شد....

    یا علی مدد

    مرتضی
    يکشنبه 16 فروردين 1388 - 18:6
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام چرا بقیه نویسنده وب هاشون رو اپ نمی کنند آدم احساس می کنه فقط اسمشون هست و فقط وب امیر قادری آپ میشه واقعا چرا؟

    امیر: قراره یه تغییر و تحولاتی این جا اتفاق بیفته. منتظر باشین.

    Reza
    يکشنبه 16 فروردين 1388 - 19:27
    -10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    1- دوستمون محمدرضا محبی به موارد جالبی اشاره کرده ولی به نظر من برای بیضایی زن ، برای لینچ رنگ یا افکت های صوتی و کیشلوفسکی مرگ یا تقدیر مناسب تره .

    2- قسمت اول سریال فتحی معرکه بود ، چه دیالوگ های خوب و بامزه ای داشت ؛ فضای فاتنزی هم خیلی خوب دراومده بود . بعد از روزگار قریب دیگه سریالی رو دنبال نکرده ام ( البته از قسمت اول بیگناهان هم خوشم اومد ولی قسمت های بعدیشو از دست دادم ) امیدوارم این یکی تا آخرش همینطور باشه که مثل روزگار قریب پدیده ای میشه واسه خودش .

    3- تو ایام عید یکی از بهترین فیلم های عمرم رو دیدم : شاهکار هاکس "ریو براوو" . اصلا به نظر نمیاد که پنجاه سال از ساخته شدنش میگذره و هنوز تازه ست . چه بازی هایی داره و چه طنز جالبی . به نظر من جزء سی-چهل فیلم اول تاریخ سینماست و نمیدونم چرا امتیازش تو IMDb به نسبت کمه .

    حامد مظفری
    يکشنبه 16 فروردين 1388 - 21:11
    -8
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    امیر: این پاسخ را بالای مطلب‌ات می‌گذارم حامد مظفری، بس که متعجب‌ام کرد. باور می‌کنی که وحید همین چند دقیقه پیش وبلاگ‌ات را نشان‌ام داد؟ که به‌اش گفتم برایت کامنت بگذارد و گفتگوی همفری بوگارت‌ات را با آن تیتر خوب‌اش برای سایت بردارد. و حالا آمده‌ام این جا می‌بینم که خودت کامنت گذاشته‌ای! جل‌ الخالق! خلاصه ای میل سایت را بی‌خیال شو. این ای میل شخصی خود وحید است: VAHID_GHADERI@YAHOO.COM و این که منتظریم. به سایت سینمای جهان باید بیش‌تر از این‌ها برسیم.

    سلام امیر جان.من یه نمونه مطلب فرستادم به میل وبسایت و تقاضا داشتم واسه همکاری اما هیچکی جواب به من نداد....حالا مطلبمو اینجا پیست میکنم.... نام فیلم: دانا Knowing کارگردان: الکس پرویاس فیلمنامه: رایان داگلاس پیرسون، الکس پرویاس مدیر فیلمبرداری: سیمون دوگان تدوین: ریچارد لیروید طراح صحنه: اندی والپول موسیقی: مارکو بلترامی بازیگران: نیکلاس کیج، لارا رابینسون، رُز بایرن، چندلر کانتبوری، بن مندلسون، نادیا تونسند، آلن هوپگود، دانیل کارتر، السا مک گراس ژانر: اکشن،حادثه ای، علمی،تخیلی، تریلر مدت: 121 دقیقه محصول 2009 آمریکا داستان فیلم: در سال 1958 و در جشن پایان تحصیلات دوره ابتدایی، از گروهی از دانش آموزان مدرسه خواسته می شود که به طراحی تصاویری بپردازند که قرار است در موزه تاریخی فرهنگی مدرسه نگهداری شود. همه دانش آموزان به طراحی تصاویر دلخواه شان می پردازند اما در این میان یک دانش آموز دختر به جای نقاشی، کاغذهایش را با ردیفی از شماره های دلخواهش پر می کند...پنجاه سال بعد نسلی تازه از دانش آموزان برای یافتن مفاهیم موجود در طراحی های دانش آموزان دهه پنجاه، به کار گرفته می شوند. یکی از دانش آموزان نسل جدید "کالب کاستلر"(با بازی چندلر کانتبوری) است که تلاش دارد کدهای دانش آموز دختر سال 1958 را رمزیابی کند. وی به کمک پدرش "پرفسور جان کاستلر" (با بازی نیکلاس کیج) به رمزگشایی نوشته مذکور پرداخته و پرفسور متوجه می شود که این نوشته مرموز، تاریخ وقایعی خاص در آینده را پیش گویی می کند،ماجرا آنجا جالب تر می شود که پرفسور از درگیری خود و خانواده اش در این سلسله حوادث آگاهی می یابد... درباره فیلم: "دانا" داستانی تکراری دارد که شاید بیش از همه به داستان فیلم "23" محصول 1999 شباهت داشته باشد اما بسیاری از فضاهای موجود در فیلم هم کاملا یکتا هستند، مثلا رابطه میان پرفسور جان کاستلر و فرزندش خیلی خوب داستان زندگی انسان های متولد آمریکا را به نمایش گذاشته و از میان مایگی روابط انسانی در این کشور حکایت می کند. هر چند به اعتقاد اغلب منتقدان، "دانا" حتی با وجود چنین جرقه هایی باز هم فیلمی خسته کننده و بی هدف است اما با این وجود این اکشن فانتزی توانسته پس از دو هفته اکران در سینماهای آمریکا حدود چهل و شش میلیون دلار فروش کرده و در جایگاه سوم باکس آفیس قرار بگیرد.البته اگر رتبه هفته قبل این فیلم یعنی رتبه اول جدول پرفروش ها را مد نظر قرار دهیم، احتمالا از افت استقبال مخاطبان سخن خواهیم گفت و این موضوع را به هفته های آتی نیز تعمیم خواهیم داد ولی تجربه اکران در سینماهای آمریکا حائز این نکته است که برای بررسی روند فروش فیلمها حداقل باید یک ماه صبر کرد و سپس از اقبال یا عدم اقبال عمومی یک فیلم سخن گفت. "دانا" یک نیکلاس کیج هم دارد که به اندازه خودش سهم زیادی در کشاندن تماشاگران به سینما داشته وخواهد داشت، این موضوع وقتی جدی تر می شود که در نظرخواهی کمپانی سامیت اینترتینمنت (کمپانی توزیع کننده فیلم) اغلب آنها که به تماشای فیلم آمده اند یکی از دلایل انتخاب این فیلم برای دیدن را حضور نیکلاس کیج در این فیلم اعلام کرده اند؛ این موضوع بیش از همه تبیینی است بر فرضیه منتقد معروف دنیای مجازی "جیمز براردینلی"؛ براردینلی می گوید: ((یک ستاره معروف حداقل حُسنی که دارد، بازگرداندن هزینه های ساخت فیلم است، حالا اگر فیلم تان تاریخ ساز هم نشد، چندان مهم نیست! مهم، کسب درآمد است تا شما بتوانید آماده ساخت پروژه های بعدی تان شوید!)) شاید به اعتقاد گروهی، فرضیه براردینلی صرفا یک توجیه برای ساخت فیلمهای ضعیف اما ستاره محور باشد ولی واقعیت بیانگر این مساله است که همه ساله حداقل نیمی از تولیدات هالیوود را چنین فیلمهایی تشکیل می دهند؛ فیلمهایی که حتی داستانی جدید برای ارائه ندارند اما با به خدمت گرفتن سوپراستارها، پول خوبی را روانه جیب تهیه کنندگان خود می کنند. نظرات منتقدان: تای بور- "دانا" فیلم نیکلاس کیج است، بنابراین باید آن را همان طوری که هست، پذیرفت! برای دیدن این فیلم، همین حضور کافی است و هیچ ایده دیگری در توجیه تماشای آن لازم نیست! آخرین فیلم نیکلاس کیج، آرام آرام داستان عجیب و در بسیاری موارد مضحک خود را بیان کرده و تماشاگر نیز رفته رفته با عمق این وقایع مضحک آشنا شده و درپایان هم فقط یک جور ضدیت با منطق و در واقع نوعی نامعقولیت است که بیش از همه به چشم می آید. در این میان اعمال کاراکتر کیج در راه رسیدن به هدفش و هر گونه حسی که کیج در مسیر اثبات کارهای کاراکترش خرج می کند هم در سطح باقی می ماند درست به مانند گریم نیکلاس کیج!!! البته شما به عنوان تماشاگر باید از تلاش نیکلاس کیج در جهت ارائه تصویری واقعی از کاراکتر پرفسور جان کاستلر ممنون بوده و خوشحال باشید که بازیگر مورد نظرتان هر آنچه را که می داند برای تحقق شخصیت به کار می برد؛ شاید در این میان شما از شدت بی اعتمادی نسبت به داستان فیلم حتی تا سرحد فریاد زدن هم پیش روید اما بازهم این مساله چیزی از ارزش های فیلم کم نمی کند...از تیزرهای تبلیغاتی "دانا" هم مشخص بود که این فیلم ترکیبی است از چند فیلم اخیر نیکلاس کیج نظیر فیلم های "گنجینه ملی" و "بعد" چرا که "دانا" هم درباره رمزگشایی موجود در درام خانوادگی "گنجینه ملی" سخن می گوید و هم پیرامون پیشگویی هایی که در "بعد" وجهه ای دیگر از آنها را می دیدیم...به جز غیر عقلانی بودن داستان فیلم، ضعف دیگری که در فیلم مشهود است، رها شدن روابط انسانی موجود در فیلم در سطح و عدم تشریح کامل دلایل برخوردهای میان کاراکترها و توضیح رفتارهای آنان است. شاید اگر فیلمنامه نویسان اثر که یک گروه شش نفره بوده اند، چرایی ارتباطات میان کاراکترها را بیشتر مورد کنکاش قرار می دادند، با فیلم یکدست تری روبه رو بودیم. راجر ایبرت- "دانا" یکی از بهترین فیلمهای علمی تخیلی است که تاکنون دیده ام؛ هر آنچه لازمه چنین فیلمهایی است از درگیری گرفته تا تعلیق و رمزگشایی در این فیلم وجود دارد و هر جا که لازم بوده مقداری چاشنی هراس آور نیز به فیلم افزوده شده است. "دانا" ساخته کارگردانی با نام "الکس پرویاس" است و بیش از هر چیز با "شهر تاریک" یعنی دیگر ساخته معروف این کارگردان قابل مقایسه است؛ "شهر تاریک" درباره طبیعت پنهان انسانها بود که این امر در "دانا" هم به شکلی دیگر تحقق یافته است. طرح فیلم ناظر به یکی از اساسی ترین مباحث فلسفی است؛ آیا جهان تصادفی به وجود آمده یا آن که ماهیتی اثبات شده دارد؟! آیا وقوع هر رخدادی را می توان پیش بینی کرد یا آن که همه چیز بر پایه شانس رخ می دهد؟! "دانا" می خواهد از این موضوع سخن بگوید که آیا می توان آینده جهان را پیش بینی کرد یا از این موضوع اطلاع یافت که عمر زمین چه هنگام به پایان می رسد؟!...در این فیلم "نیکلاس کیج" ایفاگر کاراکتر ستاره شناس یا یک متخصص فیزیک نجومی با نام "جان کاستلر" است؛ جان در دانشگاه ام.آی.تی کار می کند و محل زندگی اش هم در لگزینگتون واقع است که در آنجا با پسرش "کالب" روزگار می گذراند. روزی از روزها کالب از طریق مدرسه ابتدایی که در آن تحصیل می کند به یک سند قدیمی دست می یابد که حدود پنجاه سال قدمت دارد، این سند، کاغذی حاوی یکی سری شماره است که پس از بررسی هایی که جان بر روی آن انجام می دهد، معلوم می شود که این شماره ها حکایت از فجایعی دارند که طی این پنجاه سال رخ داده اند، جالب اینجا است که با همان سیستم رمزگذاری، مختصات جغرافیایی محل وقوع حادثه و حتی میزان دقیق کشته شدگان هم مشخص شده است.اکثر حوادثی که در سند پیش بینی شده اند، رخ داده اند به جز سه حادثه که هنوز اتفاق نیفتاده اند... نکات حاشیه ای: -- "الکس پرویاس" کارگردان "دانا" که پیش از این و به واسطه ساخت آثاری نظیر "من، ربات" و "شهر تاریک" شهرتی هم به هم زده بود، درباره ضعف های منطقی داستان فیلمش می گوید: (( به هر حال داستان فیلم من یک داستان تخیلی تمام عیار است بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که بخواهم در توصیف رفتارهای کاراکترهای داستان، توضیح منطقی ارائه دهم!)) --قسمت عمده لوکیشن های فیلم در ملبورن استرالیا واقع بوده اند و به همین دلیل در طول فیلم شاهد مناظر مهیج بسیاری هستیم.این موضوع در کنار جمله گوینده تیزر فیلم که از تماشای پیشگویی های یک پرفسور سخن می گوید، از جمله عوامل جذب مخاطبان بوده است. ***فیلمی درباره روابط انسانی (گفتگویی با "نیکلاس کیج" به بهانه ایفای نقش در اکشن فانتزی "دانا") * هرچند بخش عمده توجهاتی که به "دانا" شده مرهون حضور شما در این فیلم است اما گویی خودتان از این حضور رضایت خاطر نداشته اید. این گونه نیست.داستان فیلم آن قدر زیر و بم اسرارآمیز دارد که بدون حضور نیکلاس کیج هم به آرمان هایش نزدیک شود، بنابراین نبایستی با دیدی کاملا انتقادی به فیلم نگریست. من هم هیچ گاه درباره عدم رضایت از حضورم در این فیلم سخن نگفته ام و این مساله زاییده ذهن فعال شما روزنامه نگاران است. *معمولا روزنامه نگاران هم براساس واکنش های بازیگران به ارائه حدسیات خود درباره دلایل رفتار آنان می پردازند. چه خوب است که در چنین مواردی به جای ارائه حدسیات همه چیز را به طور مستقیم با خودِ بازیگر در میان بگذارید؛ شاید خیلی زودتر از روش های دیگر به جواب سرراست برسید. * اما ستاره های سینمای هالیوود اغلب از گفتگوهای چالشی واهمه دارند! من که این طور فکر نمی کنم.آن قدر درگیر کار در هالیوود بوده ام که با صراحت هر چه تمام تر به شما بگویم، بازیگران هالیوود فقط و فقط از حاشیه نگاری فراری هستند نه از انجام یک گفتگوی چالشی! *پس با صراحت به این سوال پاسخ دهید که آیا از حضورتان در پروژه "دانا" راضی هستید؟ بله.این فیلم هیچ چیزی هم که نداشته باشد یک کارگردان خوب به نام "الکس پرویاس" دارد؛ الکس آن قدر تجربه داشته که یک داستان کاملا فانتزی را به بهترین وجه به تصویر درآورد. یادتان نرود "دانا" یک فیلم استودیویی صرف که کاملا متکی بر جلوه های ویژه باشد نیست و ما با یک سینمای داستان گو طرفیم. * به نظر می رسد داستان فیلم زاییده توهمات ذهنی یک انسان از نظر روحی نامتعادل است! چطور چنین بی پروا سخن می گویید؟! فیلم تنها قصد دارد به بیان پاره ای از سوالات فلسفی که ذهن برخی از جوانان را به خود مشغول کرده پاسخ دهد.در این میان کارگردان سعی کرده با تمرکز بر بحثی خاص که همان پیشگویی وقایع آینده است،درباره درستی یا نادرستی چنین فرضیه هایی بحث کند. *نتیجه نهایی چیست؟! آیا همه چیز قابل پیشگویی است؟ این گونه نتیجه گیری ها را باید به مخاطبان سپرد و درست نیست که من یا شما درباره آن صحبت کنیم ولی هدف نهایی فیلم فقط یافتن پاسخ برای چنین سوالاتی نیست بلکه داستان فیلم قصد دارد درباره معایب آگاهی یک انسان از رخدادهای آینده سخن گوید! * پیش از این گفتید که از حضورتان در این فیلم راضی هستید اما در مراسم افتتاحیه فیلم حضور نداشتید.چرا؟ به دلیل پاره ای مشکلات شخصی نتوانستم در این مراسم حضور یابم و این مساله با احساسی که نسبت به این پروژه دارم هیچ ارتباطی ندارد. * جالب اینجا است که "الکس پرویاس" کارگردان فیلم هم در این مراسم حضور نداشت! و احتمالا همین مساله شما را به فکر وادار کرد تا درباره احساسات من و الکس نتیجه گیری کنید؟! * ...به هر حال کار ژورنالیستی چنین ایجاب می کند! نمی دانم چه جوابی به سوال شما بدهم ولی مطمئنم اگر من روزی وارد حرفه مطبوعاتی شوم هیچ گاه سعی نخواهم کرد با استفاده از تخیلاتم صفحات مجلات را پر کنم. * داستان فیلم تکراری است و این موضوع توسط منتقدان زیادی مطرح شده است.در این باره چطور فکر می کنید؟ در مورد این گونه موضوعات معمولا نوعی جوسازی صورت می گیرد.یعنی ابتدا یک منتقد به صورتی کاملا سطحی به یک موضوع خاص اشاره می کند و سپس بقیه یادشان می آید که بد نیست بر روی آن موضوع تمرکز کنند و چنین می شود که مثلا با یافتن یک تشابه کوچک میان داستان یک فیلم جدید با یک فیلم قدیمی تر، بحث کپی کاری مطرح می شود. *ولی حداقل این بار از همان ابتدای اکران دو الی سه منتقد مشهور، مشابهت "دانا" به فیلم "23" را مطرح کردند. الان نمی توانم به طور دقیق درباره این تشابه صحبت کنم.بهترین کار این است که فیلم "23" راببینم و سپس در این باره سخن گویم. *آیا پیش از این، فیلم "23" را ندیده اید؟ چرا ولی از آنجایی که این موضوع به حداقل هشت سال پیش بازمیگردد دقیقا نمی توانم درباره تشابه فضاهای این دو فیلم با یکدیگر حکم صادر کنم. * اصلا کپی کاری را کار درستی می دانید یا خیر؟ ببینید.اگر کپی برداری به معنای اقتباس باشد البته منوط به اینکه در همه موارد هم به منبع اقتباس اشاره شده باشد اصلا امری مذموم صورت نگرفته است اما اگر این کپی برداری صرفا برای راحتی کار صورت گرفته باشد و در پس آن نوعی اندیشه دغل کارانه به چشم بخورد، بایستی جلوی چنین حرکتی ایستاد... *... البته شباهت های "دانا" و "23" آن قدر زیاد نیست که به درستی دیدگاه دوم یقین داشته باشیم! خوشحالم که چنین چیزی را می شنوم.با این حساب تشابه فقط تشابه خط داستانی است؟! * بله، درون مایه داستان این دو فیلم بسیار به یکدیگر شباهت دارند؟ احتمالا منظورتان ایده آگاهی از وقوع اتفاقات آینده است! * همین طور است. با این حساب به جز "23" باید فیلم های بسیار دیگری را هم به عنوان منبع اقتباس "دانا" ذکر کرد که مطمئنا یکی از آنها "گنجینه ملی: کتاب اسرار" است که خودم هم در آن نقش آفرینی کرده بودم. *بگذریم.یکی از نکات قوت فیلم ارائه تصویری چالشی از روابط میان آدم های داستان است.مثلا رابطه ای که میان کاراکتر شما و پسرتان وجود دارد و یا در بُعدی دیگر رابطه میان شما با دختر پیشگوی پنجاه سال قبل!؟ خوشحالم که با چنین دقتی فیلم را دیده اید و از نکته ای که اغلب منتقدان نسبت به آن بی تفاوت بوده اند، سخن می گویید."دانا" بیش از همه فیلمی درباره روابط انسانی است؛ روابطی که در قرن جدید تابعی شده است از اله مان های مادی گرایانه! * ...در چنین شرایطی داستان فیلم می خواهد از معنویت سخن گوید؟ داستان فیلم می خواهد بگوید که تنها در صورت احساس خطر است که انسان ها برای یک مدت کوتاه هم که شده رجحان های مادی را کنار گذاشته و برای رفع مشکل به یکدیگر یاری می رسانند. منبع: سایتهای یاهووموویز،imdb, movieline
    کمال
    يکشنبه 16 فروردين 1388 - 21:49
    8
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    با سلام.

    امیدوارم سال جدید سال خوبی باشد. برای شما و تمامی کسانی که حس می کنند خیلی می دانند.کسانی که فقط بلدند ایراد بگیرند.کسانی که فکر نمی کنند یک نفر چقدر ممکن است خون دل بخورد تا یک سریال بسازد.کسانی که فقط ارتباط دو هنر پیشه ی زن در فیلم لینچ برایشان هنر است.کسانی که ........... بگذریم.اما راستی خودمانیم اقای قادری شما خودت چه گلی به سر هنر زده ای که این قدر سریال یوسف برایت مضحک است.که به فکر کسانی هستید که قسمت های قبلی را دیده اند.و حتما مانند خیلی هابه حال مردمی که این فیلم ها را می بینند دل سوزی می کنید(خودم هم وقتی اخراجی ها را دیدم دلم به حال مردم سوخت).قبول کنید خیلی ها نه با اسکورسیزی اشنا هستند(کسی که خودم عاشقانه اثارش را دوست دارم)نه با تارانتینو(که خیلی هم ....).برای همین است که ان خیلی ها دوست دارند از تلوزیون لذت ببرند.حالا هر چه نشان دهد.راستی شما .........؟

    علیرضا اویسی
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 1:2
    2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیر جان وقتت بخیر فضای کافه بسیار لذت بخشه کاملا گرم و صمیمی اما به نظرم یک جای کار می لنگه یک مقدار از فضای حرفه ای سینما فاصله گرفته البته گپ گفت های سینمایی هست اما فکر می کنم هر از چند گاهی یک موضوع خاص رو برای تبادل نظر انتخاب کنی فضا داغ تر خواهد شد مثلا بحث بر سر سینمای یک کشور یا یک کارگردان یا اگزجر بودن حامد بهداد یا.......... به هر این هم یک پیشنهاد بود می تونی روش فکر کنی شب بخیر

    حامد مظفری
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 1:21
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام دوباره امیرجان.ممنون از توجهت! سه نمونه مطلب که یکیش همون گفتگوی همفری بوگارته رو به میل وحید فرستادم.چک کنین رسیده یانه.ممنونم!

    امین
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 2:35
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    پسر این عکسها رو از کجا میاری. خیلی چسبید. راستی یادم رفته بود بگم. دیروز تولد تارکوفسکی بزرگ بود. من اخر نفهمیدم تو تارکوفسکی رو دوست داری یانه. البته نپرسیدم قبول داری یا نه چون که طبیعتا این امکان وجود نداره که کسی تارکوفسکی رو قبول نداشته باشه. و اینکه فکر می کنی نخل امسال کن رو بگیریم ؟

    مزدک
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 3:0
    3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    دوستان گرامی هنرمند زمانی می تواند اثر هنری قابل اعتنا خلق کند که علاوه بر تکنیک های لازم در هر رشته دارای تفکری عمیق و دیالکتیکی باشد. یعنی در هنگام مواجهه با یک معضل به ریشه های اقتصادی و اجتمایی ان بپردازد و زیربنایی بیندیشد و البته هر هنرمند عمیق و با اندیشه ای حتمن به این همه نابرابری در جهان معترض هست و شکی نیست که اعتراض واقعی از هنرمندی با تفکری عمیق و ریشه ای برم یاید . در سینمای ایران از این نظر دو چهره شاخص وجود دارند اول بهرام بیضایی و بعد هم داریوش مهرجویی در جهان هم بسیاری از چاپلین بزرگ گرفته تا دسیکا و برادران تاویانی و برتولوچی و چند نفر دیگر از این دسته اند .

    فیلمسازان سطحی اما کسانی هستند که چون اندیشه ای عمیق و دیالکتیکی ندارند با موضوعات برخوردی سطحی دارند مثل کیمیایی و قادری و حاتمی کیا و مجیدی و حسن فتحی و کمال تبریزی و ... در جهان هم اگر کمی عمیق تر بنگریم حتا نمی توان کسانی چون اسکورسیزی و اسپیلبرگ و تیم برتون و دیوید فینچر و تارکوفسکی را جز هنرمندان عمیق به حساب اورد.

    با تشکر . www.mazdakk.blogfa.com

    علي
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 7:44
    18
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    امير! يادآوري پلان آخر "اي مثل ايكار" داغ دل ما را تازه كرد، ايو مونتان با صداي خسته ايرج ناظريان فقيد. اين فيلم‌هاي فرانسوي با حضور ايو مونتان، لينو ونتورا، ژان گابن يا آلن دلون و كارگرداني ملويل، ورنوي و امثالهم و صد البته با صداي دوبلورهايي از جمله مرحوم ناظريان، اسماعيلي، مدقالچي و خسروشاهي مثل قالي كرمان هستند، هر چه زمان مي‌گذرد ارزش اينها بيشتر مي‌شود. اخيراً هم تلويزيون فيلمي با بازي لينو ونتورا پخش كرد با نام "دردسرساز" كه خيلي عالي بود. نمي‌دانم آن را ديدي يا نه؟ اين جمله معركه در كتاب سال مجله فيلم كه مخصوص دوبله بود را تو نوشته بودي يا نيما؟ "شما هيچ نشاني از ايرج ناظريان نداريد؟!"

    امیر: حرفی که توی ذهن‌ام هست، شما می‌زنید. چه دوبله‌هایی. چه صداهایی بود آن سال‌ها. و آفرین به خاطر یادآوری صدای ایرج ناظریان در آن فیلم: ایکار... کلمه ایکار رو پیدا کردی؟

    نقاش خیابان چهل و هشتم
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 11:27
    -9
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    این جمله تروفو توی این چند روز چقدر بهم حال داد:

    (( آن ها که زندگی را دوست ندارند به سینما علاقه مندند ))

    تازه داره حساب کار میاد دستم!

    آریان.گ
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 11:54
    -17
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    واقعا مرسی از کامنت عمیق مزدک . (فعلا در حال هضمش)اسکورسیزی هم سطحی بود ما نمیدونستیم (راننده تاکسی رو کی ساخته ؟) فک کن چه بلایی سر هنر میومد اگه همه هنرمندان و فیلمسازان عمیق بودن .

    آریا نظام الملک
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 12:53
    -11
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    برای من جای سئواله که چرا ستاره های جدید نمی تونن اون جذابیت و ستاره بودن ستاره های قدیم هالییوود رو داشته باشن؟ همین "لی ماروین". نه خوش قیافه ست ،نه اخلاق درست حسابی داشته و تازه بازیگر آنچنانی به لحاظ تئوری های آکتورز استودیو و غیره نبوده. اما هر بار به تماشای فیلمهاش می نشینیم ابهت و شکوه ستاره ای اونها ما رو جادو می کنن. من خودم هربار که "امپراتور قطب شمال" یا "قاتلین" و یا "دوازده مرد خبیث" رو می بینم از دیدنشون _و دیدن ستاره هاشون- سیر نمی شم. چرا؟ حتما یک چیزی تو اون آدمهای قدیمی بوده یک جوهره ای چیزی داشتن که جدیدی ها ندارن. نمی دونم. شاید بقیه دوستان بتونن به من بگن که اشتباه می کنم.

    امیر: نکته خیلی خوبی بود. از لی ماروین، درست به هدف‌اش رو دیدی؟ یک نوار مدرن که به قول دیوید تامسن، یه مستند درباره هنرپیشه اصلی‌اش، لی ماروینه.

    ح.گ
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 13:52
    -5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    اميرجان در خصوص يادداشتت كه درباره ي فيلم هاي اكران نوروزي بود بايد عرض كنم كه من هم با تو در خصوص وقتي همه خوابيم هم عقيده ام . اما دليل من كمي متفاوت با توست . من معتقدم وقتي همه خوابيم همه چيزش خوب است . انصافا دكوپاژ استثنايي دارد . ريتم فوق العاده و خيلي چيزهاي ديگر . اما فيلم بديست . فيلميست كه به دنياي من بي تفاوت است . بيضايي در دولت قبل سگ كشي را مي سازد و حالا وقتي همه خوابيم را ؟ كاش بيضايي روبرويم بود و به تندي به او ميگفتيم بهرام خان همه چيزو خراب كردي . با سگ كشي ( كه البته چندان هم دوستش ندارم ) به ما تلنگر زدي و گفتي دارد چه بروزمان مي آيد . اما حالا كه نياز به تلنگري اساسي تر بود رويت را برمي گرداني و مي گويي هواي اينجا يكم دم داره ؟ مگر مي شود آدم دم از تعهد بزند و اينقدر بي تعهد باشد ؟ كساني دوست دارند ريشه اين سينما خشك بشه و در اين راه از ساده لوحان اين حوزه دارن سوئ استفاده مي كنند . در عجبم كه بيضايي كه به هر حال چه بخواهيم چه نخواهيم به يكي از بزرگان اين سينما تبديل شده بازيچه شده . آقاي بيضايي كاش فيلم شما تنها بد بود . همانطور كه در كارنامه اسطوره هاي سينما هم فيلم بد وجود دارد . كاش موضوع به همينجا ختم مي شد و دلمان را گرم مي كرديم كه فيلم بعد جبران مي كنيد . اما ديگر فيلم بعديتان را نمي بينم . چرا كه با اين فيلمتان هرچه رشته بود پنبه كرديد . فهميدم كه فيلم هاي قبلي تان توهم بوده . زماني با آنها زندگي مي كردم . دغدقه ام بود . با ما بد كرديد . اما معتقدم اخراجي ها 2 بايد در نوروز اكران مي شد . من و تو دم از حق مردم در سينما مي زنيم كه نبايد هيچ احدي ديوار بينشان بكشد ، اما وقتي اين فيلم اينقدر فروش مي كند ، لااقل كمتر حرف بزنيم بهتر است . كمي هم ما به مردم احترام بگذاريم . به سليقه شان . حتي اگر معتقد باشيم بد سليقه اند . حتي اگر از اين فيلم متنفر باشيم . در وبلاگم اين جمله را نوشتم كه اين روز ها به اين نتيجه رسيدم كه واقعا فيلم خوب نسبيست . يعني اگر اين روزها آشنايي منو در مترو ببيند و بگويد : اخراجي هاي 2 را ديدي ؟ ميگن خيلي فيلم توپيه . در جوابش ميگم : آره . حتما برو ببين . خيلي حال مي كني يادت مي آيد كامنتي را كه در خصوص باخت به عربستان نوشته بودم و از اين بابت ابراز خوشحالي كردم ؟ خوشحالم كه با من هم عقيده اي و تو هم خوشحالي . قبول داري اون فرمولي رو كه ازش ياد كردم ؟

    امیر: دقیقا. کاش فیلم بیضایی فقط بد بود.

    mebzo
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 17:2
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    آخه ترکیب ابراهیم زاده و یاوری یا ابراهیم زاده و مایلی کهن هم شد سرمربی تیم ملی ... چند ساعت پیش این خبر و اخبار ورزشی ظهر اعلام کرد و گفت تصمیم نهایی بعد از ظهر در فدراسیون گرفته می شود . این یعنی ما نمی خواهیم تیم ملی بره جام جهانی .... آخه کی بیشتر از قطبی تو این موقعیت ایده آل تره . قطبی که هم کره ها رو میشناسه هم با فوتبال ما ( نه علی دایی ) آشنایی داره و خودشم دوست داره و تنها دلیل انتخاب نشدن احتمالی قطبی ( شب تو نود دیگه همه چی معلوم میشه ) یک چیزه و اون اینکه با این کار فدراسیون به اشتباه انتخاب من در آوردی دایی به جای قطبی به نوعی اعتراف می کنه ... این از این

    اخراجی ها هم که داره می فروشه و حداکثر تا دو ماه رکوردار فروش تاریخ ایران میشه چون تابستان درباره الی ... اکران خواهد شد و طبق معمول حق به حق دار می رسه و من از همین الان می ترسم توهم توطئه ای که ده نمکی زده و مدام میگه سی دی قاچاق فیلم بیرون نیاد به وسیله ی طرفداران این جناب عملا سر الی بیاد

    چند روز پیش داشتم مجستیک و می دیدم و نوع خیره شدن مردم به پرده ی رویاها و به راستی که سینما رفته بودن و داشتم این فیلم دیدن و با فضای سینماهای اخراجیها مقایسه می کردم که چندتا از دوستانی که به دیدن فیلم رفته بودن تعریف می کردن چه سر و صدایی این ور پرده برپا بوده و همه تو تمام قسمت های فیلم کف و سوت می زدن حتی موقعی که صحنه های شکنجه و به اصطلاح تاثیرگذار فیلم بوده .... سینمای ایرانه دیگه

    حامد ب
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 17:42
    6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    لي ماروين رو تو "كت بالو " هم از دست ندين. يادمون نره كه ليبرتي والانس كي بود. "درست به هدف "رو اسكورسيسي تو مستند "گشت و گذار شخصي .... "هم تعريفشو كرده. بايد پيداش كنم و ببينمش. اصلا يك ليست از فيلماي تعريف شده تو اون مستند رو بايد در ست كرد و ديد. جناب نظام الملك اون جوهره تو جديدي ها نيست درسته.

    شقایق کسرایی
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 18:1
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام آقای قادری عزیز! چند وقتی بود نیومده بودم و چقدر نوشتید!به خاطر همه ی یادداشت هاتون تو مجله ی فیلم ممنون!کاش بهاریه هم می نوشتید!خوب می شد!!مخصوصا مصاحبه های سرجیو لئونه و لی وان کلیف عالی بود!...راستی می دونم خیلی دیره ولی تسلیت به خاطر موریس ژار.اونجایی که گفتید چهار پنج سالتون بود و محمد رسول الله رو دیدید خیلی جالب بود!با خودم فکر کردم وقتی کوچولو بودید چه شکلی بودید!!اون عکس کوه یخی که خیلی وقت پیش گذاشتیدم محشره.کاش می تونستم زود به زودتر بیام ولی خیلی کار دارم...

    امیر: به هر حال جاتون خالیه.

    ATS
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 18:10
    2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    خب آقای قادری. ظاهراً شما هم با خط و خط کشی یا به نقل از سیاهه تان، دیوار و دیوار کشی رابطۀ بدی ندارید . جالب آنجا که دیگران را متهم به چیزی می کنید که خود به نوعی مروج آن محسوب می شوید. من قصدم دفاع از ده نمکی و میلانی و بیضایی نیست، مشکلی هم با فرهادی ندارم. حرف من نقد این نوع نگاه از بالاست که با ذات آن آزادی و پیشرفت و توسعه ای که از آن دفاع می کنید و پیوسته سنگ اش را به سینه می زنید در تناقض آشکار است. فکر نمی کنید یک چنین ادعایی (که فیلمی مثل اخراجی ها2 – که من هم دوست اش ندارم، اما به هر حال دارد لقب پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را به خود اختصاص می دهد - را خارج از سینمای ملی می داند و از آن طرف فیلم هنوز به نمایش درنیامدۀ دربارۀ الی را نمونه کاملی از آن معرفی می کند) کمی خودخواهانه و متبکرانه باشد؟ مسعود ده نمکی از نظر شما دارد بین خوب و بد فاصله گذاری می کند، ویرانگری می کند، در خلاف مسیر توسعه ملت را سوق می دهد، بسیار خب. این نظر شماست و کاملاً قابل احترام. هرچند که ما یادمان نرفته که در یادداشت های ایام جشنواره تان نوشته بودید "اما به هر حال، دم مسعود ده نمکی از یک جهت گرم" و البته ما هنوز آن جهت اش را کشف نکرده ایم. بگذریم. حرف من این است که این اجازه را از کجا آورده اید که نظرتان را به نوعی " ملی " جلوه می دهید؟ تمام جامعۀ ایران همفکر و هم عقیدۀ شما نیستند آقای قادری. یک نمونه اش خود بنده. درحالیکه شما فیلمی مثل درباره الی را به آینه تشبیه می کنید و مدام شاهکارش می نامید و متأسفانه دلیل قانع کننده ای هم برای آن نمی آورید، من آنرا نه تنها شاهکار نمی دانم، که به نظرم می توان آنرا به عنوان نمونۀ کاملی از تحقیر و توهین و سرکوفت نسبت به جامعۀ ایرانی مطرح کرد. و این یعنی دیدگاهی درست ضد دیدگاه شما به مقولۀ سینمای ملی. حرف آخر اینکه اگر به دنبال یک " مصداق واقعی " برای سینمای ملی می گردیم، خوشمان بیاید یا نه، باید آنرا به انتخاب مردم واگذار کنیم نه اینکه رأی خودمان را مدام توی فلان مجله و بهمان روزنامه جار بزنیم. این با آن شکل از آزادی که طرفداری اش می کنیم، همخوانی بیشتری دارد؛ اگر به خود فرصت فکر کردن بدهیم.

    تونی راکی مخوف
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 19:53
    -5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام 1- حدود 10 سال پیش با کسی آشنا شدم (به اسم آقای مهرابی) که برای من مثل آقای صفار برای امیر قادری بود ( رجوع شود به بهاریه 2 سال پیش امیر در مجله فیلم). در واقع شروع گرایش ما ( من + داداشام) به فیلمهای درست و حسابی مصادف با این آشنایی بود. یادمه که تازه یه دوچرخه خریده بودم و خیابونها رو زیر پا میگذاشتم. اون موقع فقط یک موسسه رسانه های تصویری بود که ماه به ماه چند تا فیلم درب و داغون میداد که اگه شانس می اوردیم یکی دوتا فیلم درست و حسابی داخلشون میشد جدا کرد. که یادمه اون موقع فیلمی به نام اپرابال دیدم که خیلی خوشم اومد. پدرخوانده و مظنونین همیشگی رو با کیفیت درب و داغون اون موقع دیدم. (یادم میاد که یکی از آرزوهای همیشگی من داشتن نسخه با کیفیت پدرخوانده بود که شکر خدا به لطف دی وی دی بهش رسیدم.) اون برهه از عمرم که برای من تازه نوجوان روزهای خوب و خوشی بود ، همیشه مثل عسل شیرینه و هیچ وقت از یادم نمیره. 2- یک سوال از امیر قادری: اگر به چند سال قبل برگردی در ردیف مربوط به فیلم مونیخ در جدول ارزشگذاری مجله دنیای تصویر چند ستاره میگذاری؟ 3- نکته ای که این چند وقت آزارم داده ، اینه که بعضی از این دوستان منتقد دلیل دوست نداشتن فیلم مورد عجیب بنجامین باتن رو نامردی در 13 رشته در مراسم اسکار دونستن. اسکار هیچ وقت ملاک خوبی یا بدی فیلم نیست. به نظرم یک رویکرد دو سویه رو میشه در مورد اسکار داشت. اسکار از یک طرف خیلی مهمه و از طرف دیگر نه. میشه از یک طرف لیست بلندبالایی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما نوشت که نامزدی که سهله اسکارهای یک سال رو جارو کردن. از اون طرف لیست بلند بالای دیگری هم درست کرد از شاهکارهایی که اصلا برنده شدن که سهله نامزد هم نشدن. به نظرم همین دوستان و منتقدان فعلی دیوید فینچر بودن که بعد از اینکه فیلم هفت گمونم در یکی دو بخش جنبی نامزد اسکار شد ، ناله و فغان سر دادند و اسکارهای اون سال رو حق استاد و فیلمش دونستن. یک نگاه به اسکارهایی که مثلا آل پاچینو باید میگرفته و نگرفته بندازید. ار اون طرف به اسکارهایی که به فیلمی مثل تایتانیک داده شده بندازید. این قسمت دوم حرفمو توجیه میکنه که اسکار مهم نیست. از اون طرف پدر خوانده (بهترین فیلم تاریخ سینما) در 9 رشته نامزد بوده و 3 تا رو به نظرم برده. حالا یه نفر رو میخوام که چون پدرخوانده نامزد اسکار بوده اونو رد کنه!!! 4- رییس: ... لباس ، کفش ، حلقه ، ساعت و بقیه چیزاتو بذار تو اون کیسه. یه دست لباس مخصوص زندان که شماره تو روش نوشته شده برات در نظر گرفته میشه که بتونیم بلافاصله شناساییت کنیم. باید موهای صورتت رو بتراشی ، قوانینو که میدونی؟ روبین: نمیتونم این کارو بکنم. رییس: ببخشید!!!! روبین: نمیتونم این کارو بکنم. شما قانونا مسئولیت نگهداری از جسم منو دارین ... ولی من بیگناهم. من جرمی مرتکب نشدم. بلکه یک جرم علیه من مرتکب شدن. پس من نمیپوشم اون لباسو. هرگز نمی پوشم. هرجایی توی این ندامتگاه بخوای من میرم رییس ولی بهتره با کلماتی واضح به همه اینو بفهمونی اگه کسی به من دست بزنه ... کارش ساختس ... این پایان نیست...

    امیر: چهار ستاره. درباره اسکار هم باهات موافق‌ام. و دیالوگ‌هات رو که همچنان هستم.  مال ذهن‌های بیداره وحشیه.

    Reza
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 21:11
    11
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    1- بالاخره بدترین گزینه ممکن (طبق معمول ) انتخاب شد و مایلی کهن سرمربی تیم ملی شد . من دایی رو ترجیح می دادم . حالا دیگه واقعا صعود تیم ملی به جام جهانی برام مهم نیست . 2- امیر جان امیدوارم " وقتی همه خوابیم" رو دوباره دیده باشی و بر اساس همون باری که تو جشنواره دیدی قضاوت نکرده باشی . من دوبار دیگه تو ایام عید دیدمش و هربار لذت بیشتری بردم ؛ تو جشنواره هم ازش خوشم اومد ولی فیلم در فیلمش به نظرم در حد بیضایی نبود و کمی هم نامفهوم بود که دفعه بعد که دیدم متوجه شدم یه فیلم کامله با زمان کمتر . فیلم اصلی هم در تکمیل کردن فیلم در فیلمه که انتقادهایی رو هم در میان اینها می بینیم . به نظر من ملایم هم هست و قبلا هم گفتم شاید نیمی از چیزی که تو ذهن بیضایی می گذره نباشه . این نقل قول هایی هم که نوشتی ، بیضایی خیلی بهتر از فرهادی می دونه منتها این سبکیه که بعد از "رگبار" آگاهانه انتخاب کرده و موفق هم بوده . به نظر من چیزی رو هم تحمیل نمی کنه ولی تلنگری می زنه و در کنار سرگرم کردن و جذاب بودن سعی داره تغییری هم در بیننده ایجاد کنه . نمیدونم اون قسمت از برنامه جیرانی تو عید که با فرهادی مصاحبه داشت رو دیدی یانه که گفت همه آثار بیضایی رو خونده و ازش به عنوان بزرگترین هنرمندان معاصر یاد کرد . ولی در سبک کاملا با بیضایی متفاوته و سینمای رئال رو انتخاب کرده . حالا تو فرهادی رو ترجیح می دی و سبک نمایشی بیضایی رو نمی پسندی و یکی مثل من سبک بیضایی رو می پسنده . ( درباره الی رو ندیده ام ولی همه فیلم های قبلی فرهادی در دفعه اول به نظرم فوق العاده اومدند و دفعه های بعدی ناامید کننده چون چیزی برای کشف کردن دوباره نداشتند ) در آخر خیلی ازت عذر میخوام و به من هم ربطی نداره که بگم بقیه باید از چیزی خوششون بیاد یا نه ولی تو خودت بعد از دیدنش تو جشنواره از تدوینش تعریف کردی و بعد تو انتخاب هات تو مجله فیلم و اعتماد خبری ازش نبود ( تو مجله فیلم که تدوین تنها موردیه که یه دونه انتخاب کردی در حالی که اگه حتی به عنوان انتخاب سوم قرارش می دادی می تونستی افرادی رو که معتقد بودند مشکل تو با فیلم نبوده رو قانع کنی نه با نوشتن مقاله دو صفحه ای ) .

    امیر: همچنان ممنون‌ام ازت که فکر می‌کنم انتقادات از ته دله. ولی خوب تدوین وقتی همه خوابیم به نظرم جوری نبود که بخواد در فهرست بهترین‌هام قرار بگیره.

    علی خطیبی
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 21:29
    -3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام. یه خبر جالب که شاید بدونیش :

    کریستیانو رونالدو از 26 تا 28 اردیبهشت به صورت فشرده اصول دو و میدانی و دوی سرعت را در شهر منچستر و ورزشگاه اولدترافورد از اوسن بولت (دارنده مدال طلای دوی سرعت المپیک 2008 آتن) فراخواهد گرفت تا بتواند برای منچستر مثمر ثمرتر باشد و استارت های سریع تری بزند و در عوض به بولت نحوه زدن ضربه ازاد با پای چپ را خواهد آموخت. اون وقت ما هنوز اندر خم کوچه انتخاب سرمربی تیم ملی هستیم. آخرشم تا این لحظه میگن نتیجه احتمالی اینه : مایلی کهن (که در سه هفته اخیر بد جور با سایپا به همه باخته ) سرمربی و منصور ابراهیم زاده مربی. معنی جهان سومی بودن را الآن کاملا درک کردم . ما از فوتبال حرفه ای فقط قرارداد های کلانش را یاد گرفته ایم. نه تعهدات بازیکنان حرفه ای و اخلاق حرفه ای . فعلا

    حامد مظفری
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 21:59
    3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیر عزیز...من فقط میخوام از یه منظر دیگه به فیلم بیضایی نیگاه کنم و اونم اینکه این فیلم خیلی خوب فرهنگ ریاکاری ما ایرونیها را که طی بیست سال اخیر به شدت هم ترویج شده نشون داده بود.صبح تا شب از تریبونای رسمی و غیررسمیمون دم از جوانمردی و اخلاق میزنیم ولی همین ما تو محیط کار وقتی میبینیم یکی از همکارامون زیر پاش شل شده نه تنها کنارش وانمیستیم بلکه حتی با سیستمی که به ناحق داره همکارمونو حذف میکنه، میریزیم رو هم بلکه خودمون به عزیز کرده سیستم تبدیل بشیم، جالب اینجا است که به مرور زمان خود ما هم توسط اون سیستم حذف میشیم و البته تنها همین زمان یعنی زمانی که در حال از دست دادن موقعیت خودمون هستیم،یادمون میاد که باید دم از عدالت بزنیم!!! خلاصه کنم؛مهمترین معضل جامعه کنونی ایران همین معضل تظاهر و دوگانگی شخصیتی ادمای جامعه است و به نظر من همین ویژگی بوده که باعث شده تو تمام زمینه ها از صنعت گرفته تا اقتصاد و هنر در جا بزنیم...بیضایی همین که یه آینه(حتی اگه این آینه زنگ زده باشه) گرفته جلوی منِ ایرونی تا خودمو بهتر بشناسم، دستش درد نکنه.

    آریان.گ
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 22:25
    6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    امیدوار بودم قطبی میشد سرمربی . تا ما هم بهونه ای برای ابراز علاقه به قطبی داشته باشیم . تا قبل از این که اصلا به خودمون اجازه نمیدادیم بگیم از سرمربی قرمزها خوشمون میاد . از صداقت و شجاعتش خوشمون میاد از اینکه همون اول کار که اومد ایران تو 90 گفت تیمم قهرمانه . اگه همون بار اول که قرار بود مربی تیم ملی بشه میشد شاید الان وضعیت بهتر بود . اگرم همین نتیجرو میگرفت بازم نسبت به الان همدل تر بودیم . از آدمهایی که انسانهارو به هم نزدیک میکنن خوشم میاد . اما شاید خدا این لطفو به قرمزا کرد که قهرمانیو با قطبی جشن بگیرن . اصلا یکی از اون دلایلی که جشن قهرمانی پرسپلیس اینقدر جذاب از کار درومد و مثله سالهای قبل مضحک نبود شخصیت قطبی بود . به هر حال امیدوارم اگه ایران به جام جهانی رفت قطبی بشه سرمربی . این اتفاق بلاخره یه روز میوفته . اما کی قراره به نتیجه برسن که ما بچنین آدمی نه از لحاظ فنی بلکه از لحاظ شخصیتی نیاز داریم خدا میدونه .

    sina
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 22:30
    -1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    خیلی دوست دارم بدونم نظرت درباره فیلم دیگر بیضایی چیه؟

    به وبلاگ من بازم سر بزن.

    sina72.blogfa.com

    عکاس
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 22:48
    -10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    امیر قادری می خواستم بگم برات متاسفم ولی دیدم برای خودم متاسفم که نقدها و نوشته هات رو دنبال می کنم. به چی فکر میکنی! تو رو خدا چشماتو باز کن، تو داری بیضایی رو با کی مقایسه می کنی؟ با ده نمکی. یه سرچ کن، شاید یادت رفته بیضایی کیه! من فیلم وقتی همه خوابیم رو خیلی دوست داشتم، ولی از اون نقد تندت خوشم اومده بود، برام حکم یه جور تابو شکنی رو داشت، ولی الان شوکه شدم با این مقاله عجیب غریبت که دیگه حس کردم نقد کردن بیضایی برات شده یه جور لجبازی. الان میتونم به جرات بگم یا سر فیلم بیضایی خواب بودی و ندیدش یا از جای دیگه دلت پر بوده که انقدر حرصتو درآورده.

    علی مظفری
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 22:52
    14
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام. آقای قادری اول یه خسته نباشید حسابی بگم واسه پرونده های معرکه مجله فیلم تو عید به خصوص واسه خوب،بد،زشت که مصادف شد با دیدن دوباره اش. بعد اینکه من تا حالا دوبار بهتون ایمیل زدم و یک دو نمونه از نوشته هام رو گذاشتم خیل دوست دارم راجع بهشون نظر بدین. آخرین بار تو عید واستون فرستادم. ولی فکر کنم وقت نکریدن. سوم از اینکه دنیای تصویر دوباره داره درمیاد تو فضام و خیلی خوشحالم. امیدوارم اونجا هم دوباره ببینیمتون. چهارم خیلی عجیبه ایندفعه هم منو با اسم فیلم ای مثل ایکار پرت کردین تو خاطراتم. واقعا که چه فیلم فوق العاده ای بود. با اینکه تو نوجوونی دیدم ولی یادمه که شدیدا تحت تاثیر فضای خفقان آور فیلم و پایان بندی تکان دهدنده اش قرار گرفتم. راستی اون موقع با این فیلم و یکی دو فیلم سیاسی دیگه مثل حکومت نظامی یا اعتراف به گناه (اگه اشتباه نکنم اسمشو) عاشق ایو مونتان شدم. راستی انتخاب اسلحه مونتان رو یادم نره که هنوز مزه اون پایان تلخش و مرگ کاترین دونوو و دوپاردیو زیر زبونمه. باور می کنین خیلی کم سن و سال بودم اون موقع و الان 26 سالمه ولی می بینم که دنیای خوره های فیلم چقدر بهم نزدیکه.

    امیر: می‌بخشی. خوشحال می‌شم یه بار دیگه مطالب‌ات رو برام بفرستی. و این که آره... دنیای خوره‌های فیلم خیلی به هم نزدیکه.

    کاوه اسماعیلی
    دوشنبه 17 فروردين 1388 - 23:55
    2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    مدتی نبوده ام و شاید طولانی ترین غیبتم بوده و عجب چیزهایی را از دست داده ام.توی همین گذر سرسری توی کافه دو تا چیز را تا یادم نرفته بگویم.یکی پاسخ امیر قادری توی یکی از کامنتها بود که گفته بود خوشحالم طرفداران دهنمکی و بیضایی با من مخالفند.فیلم بیضایی را دیروز دیدم و البته فیلم خوبی نیست و بدتر از آن فیلم خطرناکی هم هست.اما امیر ما معمولا مهربانتر از این حرفها بود و به نظرم الان بیشتر از این پاسخها که واکنشهای تنش آمیز تری را به دنبال دارد و الان به خصوص برای امیر وقت مناسبی برای این جبهه گیری ها نیست(آن هم نه با خالق اثر که با تماشاگران و طرفداران آن) به یک نگاه دیگر نیازمندیم.............. و اما آقای مزدک در یک کامنت و در یک خط حکم به سطحیت دو سه نفر داده.میدانم که معمولا پاسخ این جور حرفها را نمیدهند اما یک چیز دیگر حرصم را در آورده...البته میدانم که درک نبوغ و عمق تیم برتون کار هر کسی نیست و نیاز به یک مراحلی دارد و البته میدانم که فینچر را هم (هر چند با ساختن بنجامین باتن دینش را به تاریخ سینما ادا کرده ) اما میشود با استدلالهای قابل انتظار رای به سطحی بودنش داد.اما اسکورسیزی را دیگر واقعا چنین قضاوتی درباره اش کج سلیقگی میخواهد.دیدن و خیره شدن به خورشید سخت است اما دشوار تر از آن ندیدن عمق آیه ها و نشانه هایش بر روی زمین است.فقط کافیست فیلم آخرش را که ظاهرا فقط پخش یک کنسرت رولینگ استونز است را دوباره ببینید............................... بنجامین باتن وقتی از سفر برمیگردد به مادرش میگوید که در سفر هم رنج را کشیده و هم لذت را چشیده.فیلم درباره همین فرصتها و لحظه ها و حس کردن توامان رنج و لذت است.این درک متعالی از زندگی در این روزهای گذشته خیلی خیلی کمکم کرده.....دلم هم برایتان تنگ شده بود و دوستان قدیمیم را درک نمیکنم که چگونه راحت اینجا را ترک کرده اند.

    امیر: دل من هم تنگ شده بود. فقط نگفته بودم خوشحالم. گفته بودم نمی‌دانید چه حالی دارد... این یعنی حال خوب؟

    شیده
    سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 0:14
    2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    تمام شد همه چیز تمام شد حالا من (کسی که عادل حتما بهش میگه خوشبین ترین طرفدار) هم به گزینه ی 2 برنامه نود رای میدم و شاید حالا فقط باید امیدمون به دست خدا باشه

    مسعود شصت چی
    سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 4:10
    7
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    ببخشید منتقدی شغله ؟ یعنی شما صبح تا شب فیلم می بینید بعد پول می گییرید ؟

    مزدک
    سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 4:12
    12
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    نامه به امیر قادری

    اول از اینکه در این نوشته مجبورم سطح کلام را پایین بیاورم و در مورد مسایلی صحبت کنم که شاید برای عده ای از دوستان کاملن روشن و تکراری باشد پوزش می طلبم ولی چون در این مطلب روی سخنم با دوست گرامی اقای امیر قادری است مجبورم این کار را بکنم. ( بخشی از مطلب را در فرم داستانی می اورم شاید بهتر بتوانم منظورم را بیان کنم هر چند این داستان ها کاملن از روی حقیقت برداشت شده است و لازم به توضیح نیست که من اصولن داستان نویس نیستم )

    - مدتی پیش در تلوزیون خبری پخش شد در مورد جشن بزرگی که در یکی از کشورهای اسیایی توسط عده ای سرمایه دار محترم و باشخصیت برای میمون ها برگزار شده بود و در این جشن میمون ها انواع کیک و میوجات لوکس را بر سر و صورت هم می زدند و شادی می کردند که صحنه ی بسیار جالب و خنده داری بود و من از دیدن این صحنه ها بسیار لذت بردم چون هم به میمون ها خیلی خوش می گذشت و هم ادم هایی که انجا بودند و چه چیزی از این بهتر که ادم شادی دیگران را ببیند نمی دانم اقای قادری هم این صحنه را دیده و لذت برده است یا نه چون ایشان برای مقوله ی لذت بردن و خوش گذراندن ارزش زیادی قایل هستند که اتفاقن فکر خوبی است.

    - چند روز بعد شبکه ی چهار مستندی درباره ی فقر و گرسنگی در افریقا نشان می داد و ملیون ها انسانی که حتا نمی توانند اولین نیازهای حیوانی خود را براورده سازند و در فقر بدنیا می ایند و در فقر می میرند و مثل شخصیت فیلم ملیونر زاغه نشین خوش شانس هم نیستند که دریک مسابقه تلوزیونی پول زیادی به جیب بزنند.

    - چند روز مانده به عید یکی از دوستانم که در یکی از ادارات دولتی و با حقوق مناسب و به عنوان معاون یکی از بخش های مهم مشغول به ... است را دیدم که با ماشین 206 خود جلوی پای من ترمز کرد و در راه همش از برنامه هایش برای رفتن به گردش به این جا و ان جا در تعطیلات چندین نوروز سخن می گفت البته کمی هم در مورد برنامه اش برای خریدن خانه ی جدیدی که می خواست با دریافت وام از اداره شان انجام دهد سخن گفت . نمی دانم چرا وقتی از ماشین پیاده شدم یاد دوران مدرسه افتادم یاد ان شوخی ها و دوران خوش ، انزمانی که شاید زندگی را جور دیگر می فهمیدیم یاد همین دوستم که معمولن نمره ها یش پایین تر از بقیه بچه ها بود هر چند دوست مشترکی به نام کامران داشتیم که از شاگردان زرنگ کلاس بود و همیشه به او در درس کمک می کرد ولی نتیجه زیادی حاصل نمی شد. اصولن او به جز درس در زمینه های دیگر هم چندان استعدادی نداشت.

    فردای انروز دوستم کامران را دیدم . کامران در یکی از کارخانه های خصوصی و با حقوق بسیار کم کار می کرد از او خواستم که شب عید همدیگر را ببینیم و جایی برویم ولی او گفت که شب عید در کارخانه شیفت است و نمی تواند بیاید و گفت اگر بتوانم شیفتم را جابه جا کنم شاید بعد از ظهر روز سیزده را بتوانیم با هم بیرون برویم و در راه همش از این صحبت می کرد که چگونه باید شیفتش را تغییر دهد و نگران بود که مبادا مشکلی پیش بیاید.

    - نمی دانم لازم است این بحث ها را ادامه دهم یا نه حتمن بسیاری از شما نمونه ی این داستان ها را بسیار دیده اید و بهتر تاز من می دانید. البته من به خاطر اینکه از لذت اقای قادری کاسته نشود و خاطرشان ازرده نگردد و در ضمن مرا متهم به شعار دادن و عقده ای بودن نکنند مجبور شدم بخش های زیادی از واقعیت را سانسور کنم و بسیاری از واقعیت های تلخ را نیاورم. و در مورد اینکه چطور و تحت چه شرایطی کامران اکنون اینجاست و ان دوست دیگرم انجا هم شاید نیاز چندانی به توضیح نیست و بسیاری از شما موارد بیشماری از این نوع را تجربه کرده اید و یا دیده و شنیده اید. ( البته در هر موضوعی ممکن است استثنا وجود داشته باشد ولی باید دانست که هرچند که استثنا در جای خود مهم و قابل بررسی است ولی در هنگام قضاوت استثنا را جای قاعده گذاشتن چیزی جز حماقت یا رذالت نیست به قول هگل که می گوید : حقیقت همان کلیت است و برشت که می گوید : انکه به استثنا می اندیشد احمق است. )

    - دوستان یک واقعیت در جهان وجود دارد که اگر کسی انرا درست درک نکند و اگاهانه یا نااگاهانه از نظر دور کند تمامی نگاهش به زندگی و حرفهایی که می زند و کتاب هایی که می نویسد و فیلمهایی که میسازید و موسیقی که می افریند و... سطحی و در بهترین حالت بی فایده و در بسیاری موارد مضر می گردد . بسیاری از شما این واقعیت تلخ را بهتر از من درک کرده اید ولی من دوباره انرا اینجا برای خودم و اقای قادری تکرار می کنم :

    قادری گرامی افرادی در جهان ما وجود دارند که وقت ندارند در طول سالها به همه ی ویلاهای خود در سراسر جهان سر بزنند و مردم بسیار زیادی هم هستند که بزرگترین ارزوی شان داشتن یک سرپناه معمولی و یک شغل ابرومند است . عده ای هزاران و ملیون ها دلار را برای سرگرم شدن خود و در جشن میمون ها و اسب ها و خوک ها خرج می کنند و همزمان در همان لحظاتی که اینان مشغول خوشگذرانی هستند عده ی زیادی از گرسنگی می میرند تکرار می کنم می میرند اقای قادری می دانید مرگ یک انسان چه فاجعه ی جبران ناپذیری است.

    حال منصفانه جواب دهید ملیون ها کارگر ، کشاورز ، دانشجو ، کارمند رتبه پایین و افراد بیکار نگه داشته شده و کم درامد و بی درامد کجای سینمای جهان قرار گرفته اند. من بحثم فقط در مورد سینمای ایران نیست و در مورد سینمای جهان صحبت می کنم .

    چند درصد مردم جهان ملیونر و یا رییس شرکتهای بزرگ و یا فوتبالیست حرفه ای و رییس بیمارستان و یا خواننده ی حرفه ای و افراد طبقه ی سرمایه دار هستند و چند درصد طبقه ی پایین و در سینمای جهان چند درصد از فیلمها و کارگردان هایی که شما انها را بزرگ می دانید به طور ریشه ای به مشکلات افراد این طبقه که اکثریت مردم جهان را تشکیل می دهند می پردازند و بعد نتیجه می گیرند که این بی عدالتی ها از بین رفتنی است و باید از بین برود وانسان روزی اینکار را انجام می دهد و تا این بی عدالتی های اشکار وجود دارد سخن گفتن از بسیاری مسایل جز دروغ و حقه بازی نیست و در بهترین حالت ساده لوحی است و ساده لوحی بیشتر ان است که فکر کنیم این کار با سلام و صلوات و خواهش و تمنا بدست می اید. چند درصد ؟ نود درصد ؟ هشتاد درصد ؟ پنجاه درصد ؟ سی درصد ؟ بیست درصد ؟ ده درصد ؟ پنج درصد ؟ و یا باز هم کمتر !!!

    در فیلمهایی که امثال برای اسکار نامزد شده بودند چند نمونه از این فیلم ها وجود داشت در اسکار پارسال چی ؟ در کل تاریخ هالیوود چند تا از این فیلمها را دیده اید در سینمای اروپا چند درصد در سینمای اسیا چند تا ؟ در دیگر جاهای جهان چقدر؟

    من نمی گویم که هیچ فیلمی نبوده است به خصوص در اروپا و در سینمایب نو ریالیسم ایتالیا فیلمهای بسیار خوبی برای مثال اوردن وجود دارد . در گوشه و کنار سینمای امریکا و اسیا و جاهای دیگر هم این نوع فیلمها البته به تعداد بسیار کم وجود دارد . و معمولن به ناحق مهجور می مانند.

    من نمی گویم اصلن نباید در مورد زنگی اشراف و ثروتمندان فیلم ساخت ولی نباید جوری باشد که انگار اینها کلیت مردم را تشکیل می دهند و اینها تنها افراد با ارزش این جامعه اند.

    اگر کارگردانانی که در مورد این افراد فیلم می سازد نگاه واقع بینانه ای همچون بالزاک داشتند که مشکلی نبود و می توانست راه گشا باشد . ولی چند درصد فیلمهای جهان با دیدی عمیق به روابط موجود در جهان ، جهانی که پول و سرمایه بر ان حکومت می کند و نه انسان ، جهانی که انسان و انسانیت را همچون کالایی در بازار به فروش گذاشته است.

    قصد سیاه نمایی ندارم اما ساده لوح هم نیستم و معتقد نیستم که خود را گول بزنم که " هر کجا باشم اسمان مال من است " بلکه همچون بسیاری از مردم جهان معتقدم که زمین متعلق به انسان و همه ی موجودات است و امید کامل دارم که دیر یا زود انسان و انسانیت بر جهان حاکم خواهند شد و شاید برای شما این شعار باشد ولی برای بسیاری مردم این بزرگترین حقیقت است . چرا که انسان همانگونه که تاریخ نشان می دهد همانگونه که برده داری اولیه و برده داران را در اعماق تاریخ دفن کرد به این بی عدالتی ها هم پایان میدهد . من فکر می کنم که هنر را وظیفه ای است و کسی که هیچ وظیفه و تعهدی را به این موضوع نداشته باشد هرگز شایسته ی عنوان هنرمند نمی گردد هر چند صد ها جایزه ی بزرگ و کوچک هم به او بدهند. ( حال می خواهد در زمینه ی سینما فعالیت کند یا تاتر یا ادبیات یا موسیقی یا نقاشی و ... و از این نظر هیچ تفاوتی وجود ندارد )

    دوست گرامی هر جامعه ای بنا به نوع روابط تولیدی و جریانهای اقتصادی حاکم فرهنگ خود را به وجود می اورد پس زمانی که یک فیلمساز می خواهد در مورد یک معضل فرهنگی و یا اجتمایی و سیاسی سخن بگوید باید به ریشه های این معضل بپردازد چرا که این نابرابری های اقتصادی است که نابرابری ها و معضل های اجتمایی و فرهنگی و سیاسی را به وجود می اورد و پرداختن به روبنا بدون در نظر گرفتن زیربنای ان نمی تواند چندان ثمر بخش باشد در این صورت فیلم این کارگردان روبنایی و سطحی و در بیشتر اوقات بی ثمر و حتا گمراه کننده می گردد که بود و نبودش یکی می شود و گاهی نبودش بهتر از بودش .

    خوشبختانه در ایران تعدادی از این هنرمندان را داریم که مایه افتخار ما هستند نیما یوشیج و ... در شعر احمد محمود و دولت ابادی و ساعدی و... در زمینه ی رمان را می توان از این دسته نامید. در تاتر هم اکبر رادی در کنار بهرام بیضایی شاخص ترین چهره در این زمینه اند و در سینمای ایران هم دو چهره کاملن متمایز شده اند :

    1- بهرام بیضایی 2- داریوش مهرجویی

    ادامه دارد

    www.mazdakk.blogfa.com

    eh3an
    سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 4:12
    -5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    وقتي براي اولين بار عادلي رو ديديم، سردرگم و پر تشويش!

    عجب نودي بوددددددد!

    سعید حسنی
    سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 4:25
    4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    چقدر از مایلی کهن بدم اومد یعنی یه آدم می تونه اینقدر انرزی منفی داشته باشه بعد دهنمکی مدت ها بود بود از شنیدن حرف های یک نفر اینقدر حالم بد نشده بود


    سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 5:11
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام. امیر جون این مجید اسلامی و دار و دستش دارن بدجور تو قسمت کامنتهای وبلاگ اسلامی بهت فحاشی می کنن. یعنی اسلامی اگه روش میشد، خودش یه پست تو وبش میذاشت و بهت فحش میدا! برو بخون.

    علی مظفری
    سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 8:59
    -12
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    همین طور که خانم شیده گفت من هم دیشب به گزینه 2 تو برنامه 90 رای دادم. ولی نکته خوشحال کننده برای من روندیه که فروسی پور با برنامه اش در پیش گرفته. اینکه با وجود مشکلاتی که تو سال گذشته پیش اومد برنامه نود با همون روند و رویکرد انتقادی بدون هیچ تعارفی داره پیش میره. به نظرم در این زمینه برنامه اولش تو سال 88 بی نظیر بود. اینکه آدم ها رو با استناد به حرفای خودشون نقد کنن و وادارشون کنن مسئولیت بپذیرن واقعا قابل تقدیره. چون همیشه معتقدم نقد و نقدپذیری چیزیه که ملت و کشور ما همیشه بهش نیاز داره. مخصوصا الان بیش از همیشه. آقای قادری از اینکه به پستم جواب دادین ممنون. مطالب رو دوباره فرستادم.

    سجاد
    سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 13:42
    7
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    چقدر از کامنت آریان گ لذت بردم,اول خواستم یه رای مثبت گلادیاتوری بهش بدم اما دیدم حقش بیشتر از این حرفاس.حرف دل من استقلالی رو زد.

    علی خطیبی
    سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 14:55
    -25
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    چند مطلب خواندنی : اولی مطلبی به نقل از حاج باقر با این تیتیر که تنها جرم افشین وطن پرستی است :

    http://www.khabaronline.ir/news-6018.aspx

    دومی : چرا خواست مردم خواست سازمان ورزش نیست ؟

    http://www.khabaronline.ir/news-6057.aspx

    سومی : انتخاب پرابهام مایلی کهن :

    http://www.khabaronline.ir/news-6076.aspx

    * راستی چرا همه کسانی که مربی سایپا هستند ، سرمربی تیم ملی می شوند ؟!!!

    چهارمی : وقتی همه خواب بودیم ، سینما را کشتند :

    http://www.asandownload.com/links/archives/6626.php

    آخری : نیکی کریمی از سفرش به دانشگاه برکلی می گوید :

    http://www.asandownload.com/links/archives/6624.php

    علی خطیبی
    سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 14:58
    -14
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    گفت و گوی اختصاصی حسن فتحی کارگردان «اشک‌ها و لبخند‌ها» با روزنامه خبر.

    «مجموعه تلویزیونی «اشک‌ها و لبخندها» برای پخش در ایام نوروز از شبکه یک سیما آماده بود اما به ما گفتند به دلیل تراکم برنامه‌ها که 3 سریال از 3 شبکه در حال پخش است و تمامی شبکه‌ها فیلم سینمایی پخش می‌کنند، بهتر است این سریال در فرصت مناسب‌تری پخش شود.» «حسن فتحی» در گفت و گوی اختصاصی با روزنامه خبر ضمن اشاره به این مسأله گفت: «به ما گفتند سال تحویل هم کار کنیم تا سریال برای پخش در ایام نوروز آماده شود و ما هم کار را تعطیل نکردیم تا سریال به پخش برسد اما دیگر خبری نشد و پس از 3-4 روز خبر رسید که به دلیل تراکم برنامه‌های نوروزی، بهتر است در زمان دیگری نمایش داده شود و ما هم قبول کردیم».

    در حالی که پیش از این اسماعیل عفیفه ـ تهیه‌کننده این سریال ـ که پس از ساخت سریال ماه رمضان میوه ممنوعه برای شبکه دو، بار دیگر همکاری با فتحی را تجربه می‌کند، از علت پخش نشدن «اشک‌ها و لبخندها» ابراز بی‌اطلاعی کرده بود اما خبری توسط مدیر روابط عمومی سریال «اشک‌ها و لبخندها» منتشر شد که در این خبر اعلام شده بود که مسئولان صداو سیما در روزهای نوروزی برای بازبینی سریال حضور نداشتند و این دلیل به تعویق افتادن پخش سریال بوده است.

    حسن فتحی که سریال‌های موفق و پرطرفداری چون «شب دهم» و «مدار صفردرجه» را در کارنامه کاری خود دارد علت موافقت خود را برای پخش سریال در زمانی غیر از نوروز چنین عنوان کرد: «به هر حال برای من مهم بود که سریال حتماً پخش و دیده شود و البته مسئولان صدا و سیما هم استدلال‌هایی آوردند و ما هم پذیرفتیم.»

    حسن فتحی ضمن ابراز نگرانی از نحوه پخش این سریال می‌گوید: «ما همیشه نگرانی‌هایی برای کارهایی که می‌سازیم داریم. من همیشه این نگرانی‌ها را راجع به فیلم‌هایی هم که می‌سازم دارم. همیشه نگرانم که بخش‌هایی از کارم دچار حذف و تعدیل شود. به هر حال هرگونه حذف شدن به کلیت کار لطمه می‌زند.»

    حسن فتحی که در اکثر کارهایش به مضمون تاریخ و عشق پرداخته است می‌گوید: «یک ضرب المثلی است که می‌گوید بهتر است آدم وسط راه اسبش را عوض نکند و یک ضرب‌المثل دیگری است که می‌گوید اگر آدم بخواهد به مسیری که می‌رود پشت کند، روحش با او همراهی نمی‌کند. به همین دلیل من هم خیلی نمی‌توانم راهم را عوض کنم. بنابراین مضمون این سریال نیز چندان از کارهایی که پیش از این ساختم، نیست.»

    سریال «اشک‌ها و لبخندها» که از آن به عنوان کمدی نو و جذاب یاد می‌شود با توجه به نثر فاخر و توانمند فیلمنامه‌نویسان و بازی بازیگران حرفه‌ای‌اش در اولین نمایش با استقبال مخاطبان گسترده‌ای روبه‌رو شده است. حسن فتحی در این باره می‌گوید: «به هر حال به عنوان نویسنده و کارگردان این سریال از چنین اتفاقی بسیار خرسندم و امیدوارم که قسمت‌های بعدی سریال به مراتب مخاطب بیشتری را جذب کند. قطعاً هر هنرمندی یکی از آرزوهایش ارتقای فرهنگ جامعه‌اش است. شاید بگویم بزرگترین رسالت هر هنرمند قدم برداشتن برای ارتقای فرهنگ جامعه است. من هم مانند هنرمندان دیگر از این آرزو جدا نیستم. بهترین و قشنگ‌ترین لحظه زندگی‌ام لحظه‌ای است که قدمی برای ارتقای فرهنگ جامعه برداشته باشم. من در تلویزیون دنبال این هستم که در حد بضاعت ذائقه نمایشی مخاطبانم را بالا ببرم. بخصوص که در این سال‌ها مجموعه سریال‌های کمدی که از تلویزیون پخش شده از لحاظ کیفیت چندان رضایت‌بخش نبوده است.

    در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر آخرین اثر سینمایی حسن فتحی با عنوان «پستچی سه بار در نمی‌زند» به نمایش درآمد و نظرات موافق و مخالف زیادی را برانگیخت. او در خصوص اکران عمومی این فیلم می‌گوید: «این فیلم نامزد 8 جایزه شد اما من نگرانم که آیا می‌توانم پروانه اکران بگیرم یا نه؟ و این نگرانی‌ها همیشگی است.»

    فتحی درباره تغییراتی که برای اکران عمومی این در فیلم داده شده، می‌گوید: «از پانزده دقیقه پایانی فیلم که پاشنه آشیل کار من بود، 6 دقیقه کم کردم و برای اکران عمومی 99 دقیقه شده است که فکر می‌کنم در حال حاضر خیلی بهتر شده است و با این کار خواستم بگویم ما فیلمسازان حرف حساب منتقدان را گوش می‌کنیم.» ردر مجموعه تلویزیونی «اشک‌ها و لبخندها» بازیگرانی چون مهدی هاشمی، گوهر خیراندیش، شهره لرستانی، برزو ارجمند، لیلا اوتادی و... ایفای نقش می‌کنند. در خلاصه داستان این مجموعه تلویزیونی آمده است: «شمسی شال‌فروش» به علت تصادف در زندان است. در زندان به گوشش می‌رسد که تنها پسرش «خسرو» درگیر کارهای خلاف شده است.

    شمسی از زندان پانزده روز مرخصی می‌گیرد تا با پیدا کردن یک دختر مناسب برای ازدواج با پسرش او را به سر و سامان برساند. بعد از آزادی او سراغ برادرش «حشمت» که از سینماداران قدیمی است، رفته و از دخترش «نگار» خواستگاری می‌کند. حشمت که شهامت مخالفت با خواهر را ندارد به دروغ می‌گوید که نگار نامزد دارد و این آغاز ماجراست...

    * منبع : خبرآنلاین

    مزدک
    سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 18:35
    -5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    کاوه اسماعیلی گرامی درود بر شما و همه ی دوستان هنردوست و حقیقت جو

    تشکر از اینکه نظر مرا خواندی و مانند بسیاری از مخالفان رو به توهین نیاوردی و این مرا امیدوار می کند که شاید تو هم روزی مثل من بیندیشی . البته اینکه می گویم مثل من بیندیشی را دلیل بر نخوت من نگیر چون من هم به هر حال شاید روزی چون تو عاشق فیلمهای تیم برتون ( به خصوص ادوارد دست قیچی )و فینچر ( به خصوص هفت و بازی ) و اسکورسیزی بودم ولی بعدها با اندکی تعمق بیشتر و. در اثر اشنایی با اندیشه های مختلف دیدم نسبت به گذشته تغییرات بنیادینی کرد و اکنون بسیاری نظرات من شاید برای خیلی ها عجیب باشد . به هر حال برای درک بهتر دیدگاه من ( که البته من این دیدگاه و اندیشه را به وجود نیاورده ام بلکه تنها قسمت اندکی از این اندیشه ی عمیق را از دیگران اموخته ام ) می توانی نامه ی من به قادری را در همین جا بخوانی . اگر باز هم نظرت همچنان پابرجاست نکته ی دیگری را خدمت شما دوست بزرگوار عرض می کنم شاید تلنگری باشد بر ذهن و اندیشه ی همه ی ما:

    دوست گرامی مقدار مواد غذایی که امروز در جهان ما تولید می شود خیلی بیشتر از مقدار مورد نیاز همه ی بشر امروز است ولی عجیب ان است که با وجود این موضوع ملیون ها نفر همچنان در جهان در گرسنگی به سر می برند و به علت عدم دسترسی به مواد غذایی لازم می میرند ( لطفن روی کلمه ی می میرند کمی بیشتر مکث کن )

    ایا تو هم مثل اقای قادری منتقد بزرگوار سینمای ما فکر می کنی که این حرف من شعار است یا واقعیت است ؟ اگر شعار است که هیچ ولی اگر واقیعت دارد به نظر شما اگر کسی با توجه به این موضوع اساسی بشری فیلمهای عمیق و هنرمندانه ای بسازد و یا داستانهای ژرفی بنویسد و یا ... اشعار داده است ؟

    دوست حقیقت جو، من این یک مثال اشکار از میان هزاران مورد از ظلم های نظام حاکم بر جهان را که اساسش به جای انسانیت بر پول و سود بیشتر زورمندان استوار است را برای روشن شدن موضوع اینجا اوردم . نمی دانم این موضوع اصلن برای تو ارزشی دارد یا نه . امیدوارم که مرگ ملیون ها انسان و سلب زندگی شاد همراه با رفاه برای ملیون ها نفر دیگر برایت مهم باشد که اگر چنین نباشد دیگر حرفی برای تو ندارم و تمام نظراتت را با کمال میل می پذیرم.

    حال نگاه کنیم که حرف من چه بود که چنین باعث براشفتن بسیاری از دوستان شد. ( دوباره ی باید بگویم که این حرف را من از خودم به وجود نیاورده ام بلکه تنها انرا اموخته ام )

    تمامی مسایل و موضوعات و معضلات اجتمایی و فرهنگی و سیاسی و هنری هر جامعه ای ریشه در معضلات و نابرابری های اقتصادی جامعه دارد . ( حال هر کسی می تواند این دیدگاه را به نقد علمی بکشاند )

    اکنون یک هنرمند اندیشمند مثلن در زمینه ی سینما را در نظر بگیریم که قصد دارد از طریق هنر سینما به طرح معضلی اجتمایی بپردازد. من وقتی توجه به ریشه ها را در فیلم ایشان نمی بینم به نظرم می رسد که این سینماگر اندیشه ی عمیقی ندارد و اگر اعتراضی هم به شرایط موجود دارد اعتراضش به دلیل عدم توجه به ریشه ها سطحی و غیرکاربردی خواهد بود .

    دوست سینمادوست من

    اگر نام اسکورسیزی و فینچر را اوردم به خاطر جلب توجه و یا کینه ی شخصی نبود. البته من می دانم که سطح کار این فیلمسازان از بسیاری دیگر از کارگردانها بالاتر است و کسی مثل اسکورسیزی در برخی فیلمها مثلن راننده ی تاکسی به خصوص انجا که با کاراکتری که جودی فاستر نقشش را ایفا می کند برخورد می کند به موضوعی ریشه ای تا حدی نزدیک می شود ولی بعد دوباره فاصله می گیرد چرا که شجاعت لازم را ندارد و حاضر نمی شود فیلم خطرناکی ( همچون فیلمهای خطرناک بیضایی و... ) بسازد و در خیلی دیگر از فیلمهای بعدیش چندان اثری از توجه به ریشه ها وجود ندارد . ( حال شما می توانید این بخش را قبول نداشته باشید و چند نمونه برای رد این حرف من ( عدم توجه برتون و فینچر و اسکورسیزی و بخش اعظم سینمای امروز جهان به ریشه ها ) بیاورید .

    دوست گرامی گفته اید که فیلم بیضایی خوب نیست و خطرناک است . من بر خلاف نظر تو معتقدم فیلم خوب اتفاقن فیلمی است که خطرناک باشد ( البته برای دستهای پول و زور که جای انسانیت را تنگ کرده اند و هر ساله عامل مرگ ملیون ها انسان هستند ، همانا که به خاطر لذت و خوشی خودپسندانه ی خود حق لذت بردن از زندگی شاد و همراه با رفاه و ازادی را از ملیون ها و بلکه ملیاردها انسان روی کره ی زمین سلب کرد ه اند. همانها که ملیون ها و ملیاردها دلار و پوند و فرانک و ریال و ... را در جشن میمون ها و اسب ها و خوک ها به هدر می دهند و تنها چیزی که به ذهن شان نمی رسد این است که با همین پول و مواد غذایی می شود جلوی مرگ انسانهای بسیاری را گرفت ) اثر کارگردانی که در هنگام خلق اثرش همچون همان سرمایه داران بی درد به درد ملیارد ها انسان بی توجه باشد برای من ارزش چندانی ندارد . کارگردانی که همچون موجودی بی ازار تسلیم جریان سرمایه و زور است چه دردی می تواند از انسان های امروز دوا کند ؟

    درست است که امروز جریان پول و حمایت مستقیم و یا غیرمستقیم از جریان زور و سرمایه بر سینمای جهان حاکم است ولی این دلیل نمی شود که ما زحمتهای ارزشمند افرادی که در مقابل این جریان ایستاده اند را از یاد ببریم و از ان تجلیل نکنیم . از چاپلین بزرگ گرفته تا سینمای نوریالیسم ایتالیا و گدار و تروفو در فرانسه ، از ایلماز گونی در ترکیه گرفته تا بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی در ایران و در بسیاری دیگر از کشورها سینماگران بسیاری که برخی به دلیل همین اندیشه ی ریشه ایشان مهجور مانده اند همیشه هنرمندان اندیشمندی بوده اند که به مردم و ارزوها و رویا ها و خواسته های حقیقی انان پرداخته اند ( کلیت مردم و نه بخش کوچک وابسته به جریان سرمایه ) در زمینه های دیگر هنری هم در ایرن وجهان نمونه های قابل ذکر کم نیستند.

    بهرام بیضایی همیشه برای مردمش فیلم ساخته است و حاضر نیست به خاطر پول و منافع شخصی اش حقیقت را پایمال کند چنانچه خیلی ها در سینمای ایران و جهان کردند و مزدش را هم گرفتند .

    من به شدت معتقد هستم که کار هر هنرمندی باید مورد نقد و واکاوی قرار گیرد و بیضایی و مهرجویی و هیچکس دیگرهم از این قاعده مستثنا نیستند اما با کدام اندیشه و کدام منتقد می خواهد بیضایی را نقد کند با اندیشه ای مدرن و روبه جلو و انتقادی و یا اندیشه ای کهنه و واپسگرا و بی ازار

    منتقدی که به بیضایی خرده می گیرد که چرا در فیلمش به روابط ظالمانه ی حاکم بر جهان در دست سرمایه ( در این اثر سینمای ایران به عنوان بستر ابراز اندیشه قرار گرفته است { 1 } ) تاخته است و از او خواسته است که به جای عصبانیت و انتقاد از این جریانات از خود انتقاد کند !!!!!!! بعد اسم این حرف خود را نقد دانسته و خواستار پاسخی منطقی به نقد خود گشته است. باید خدمت این منتقد مخالف نقد اجتمایی ریشه ای !!! عرض کرد که اقای قادری شما اصولن نقدی نکرده اید که انتظار پاسخ دارید. با این حرف شما خود عملن خودتان را از جرگه ی منتقدان بیرون انداخته اید . اخر این چه منقدی است که مخالفت خود با جریان نقد کاربردی را اشکارا به همگان اعلام می دارد. !!!

    بهرام بیضایی به عنوان یک اندیشمند و نویسنده و کارگردان سینما فیلمی ساخته است و حال وظیفه منتقدان راستین ان است که فیلمش را دیده و به نقد و بررسی نقاط ضعف و قدرتش ( اگر قدرتی دشته باشد ) بپردازند نه انکه از کارگردان سینما بخواهند که دست از نقد اجتمایی خود بکشد .

    برای خودم و همه ی دوستان ارزوی نگاهی عمیق تر و حقیقت جو را دارم.

    اگر دوستان محترم نقدی بر این نوشته ی من دارند حاضرم با کمال میل انرا بخوانم و اگر دلایلی منطقی در رد نظر من نوشته شود امیدوارم هنوز انقدر ذهن حقیقت جویی داشته باشم که بتوانم انرا درک کرده و بپذیرم.

    با تشکر مزدک www.mazdakk.blogfa.com

    1 - .( در وقتی همه خوابیم سینما بستر این انتقاد ریشه ای قرار گرفته است بعضی ساده لوحانه و برخی مغرضانه گفته اند که دغدغه ی بیضایی تنها مشکل شخصی با یک تهیه کننده بوده است ولی اگر عمیق تر بنگریم خواهیم دید که دغدغه ی بیضایی نه فقط تسویه حساب با یک یا چند تهیه کننده ی نیست بلکه انتقاد او فقط به مقوله ی فیلمسازی هم محدود نمی شود بلکه او سینما را تنها به عنوان بستر استفاده کرده است تا همان حرف و اندیشه ی مخالف جریان سرمایه و زور همیشگی خود را با تکامل یافتگی بیشتر و در قالبی دیگر زده باشد چنانچه در فیلمهاتی دیگرش بسترهای دیگری را برگزیده است )

    شاهپور
    سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 20:31
    -10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    "وقتی همه خوابیم" مشکلی نداره، مشکل از خود امیر قادری هست و بس.

    محمد رضا محبی
    سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 21:31
    14
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    آخ اگه اس اس امشب بزنه چی میشه ژنرالته

    علیرضا اویسی
    سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 22:48
    -8
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیر جان چرا توی نقد هات از فعل جمع استفاده می کنی؟ مثلا همین(از باخت تیم علی دایی خوشحال شدیم)

    محسن- دراگون
    چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 0:3
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    امیر جان حالا برو با ذهن باز حاج میلی حال کن

    دلم چقدر واسه عادل سوخت- برا اولین بار کم اورده بود

    (حاج مایلی: جناب اقای محمد مایلی کهن)

    شهرزاد
    چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 1:7
    -7
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    سلام آقاي قادري ! من اولين بارمه که دارم توي اين روزنوشت ( بهش ميگين کافه ؟ ) کامنت ميذارم و کلا نسبت به عمر اين سايت تا حدودي تازه واردم . واسه همين پيشاپيش عذر ميخوام که با اسلوب نوشتن تو اين بخش آشنايي چنداني ندارم . فقط گه گداري سر ميزنم و کامنت بقيه رو ميخونم . اما آنچه به نظر مياد اينه که باب موضوعي رو شما باز مي کني و همه دربارش بحث مي کنن .اما فعلا من اين کارو نمي خوام بکنم . حرفي که مي خوام بزنم نسبت به موضوع مورد بحثتون پرت وپلاس . هر چند که من اولين نفري نيستم که دارم توي اين سايت خارج از موضوع ميگم . کافيه مثلا يه سري به خبر مربوط به مونتاژ فيلم گلزار بزنين تا ببينين يکي اسکورسيزي رو فيلم ساز سطحي دونسته و بقيه هم اين حرف رو بي جواب نذاشتن و حالا اين کامنت ها چه ربطي به اصل خبر داره بماند همچنان که اوضاع کامنت گذاشتن در روزنوشت ها هم همينطوره . شايد لازم نباشه بگم اما ايشون کامنتشو اينجا هم تکرار کرده . يکي از جذابيت هاي سايت سينماي ما اصولا همينه . اينکه با خوندن کامنت ها يه سري اطلاعات از افکار و عقايد مردمي پيدا مي کنيم که شايد اصلا فکر نکنيم چنين اختلاف نظرات عميقي باهاشون داريم يا برعکس تصور اين همه نقطه مشترک رو باهاشون نداشته باشيم . موضوعي که مي خواستم بگم اينه که پربيننده ترين مطالبتون به روز نميشه و اينطوري خبرا از صفحه اصلي که خارج ميشن چون معمولا کسي آرشيو رو مرور نميکنه مگه واسه پيدا کردن يه خبر خاص کامنتي هم گذاشته نميشه و ديگه بحث درباره شون ادامه پيدا نمي کنه . بنابراين تعداد کامنت خبرها و نقدها کمه و مثل گذشته فرصتي براي چند صفحه اي شدن نداره و اين واسه من که گاهي وقتا خوندن کامنت ها برام جالب تر از خود خبر بوده خيلي بد شده ( همچنان که گاهي حاشيه ها مهمتر از متنه ) . به نظر من و احتمالا بعضي هاي ديگه بحث درمورد اسکورسيزي خيلي جالبتر از صحبت در مورد فيلم گلزار هست . در ضمن به تعداد روزايي که قبل از هر کاري به اين سايت سر زدم ( که الان تقريبا يه ساله ) از شما متشکرم . اگه يکي از همون يادداشت قرمز خوشرنگات واسه منم بذاري تا بدونم کامنتم رو خوندي که ديگه عرش رو سير مي کنم .

    امیر: کاملا حق با شماست. همیشه گفته‌ام کامنت‌های این سایت از باقی سایت‌های خبری متمایزش می‌کند. داریم کار می‌کنیم که این پربیننده‌ترین‌ها را برگردانیم. مشکل فنی است و حق کاملا با توست شهرزاد جان.
    عشق سگی
    چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 5:13
    -1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    ستوان آلدورین ،استاد و همه

    http://www.movieland.ir/wp-content/uploads/2009/04/inglourious-basterds-0905-pp05.jpg

    آلفردو گارسیا
    چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 7:54
    -15
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    دادش تونی سلام

    اجازه هست، من بگم ... من بگم ... شاید اصلاً امیر فیلم رو ندیده، شایدم دیده ولی از فیلم خوشش نیومده . جان من، من بگم، ها ؟

    محمد حسین آجورلو
    چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 11:7
    -8
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    به رضا: سلام داداش گلم.یادته اینجا از رضا قاسمی حرف زدی. انقدر گفتی تا من اون موقع رفتم دنبالش و کتاب هاشو گرفتم تا بخونم.اما الان که یک سال و نیم گذشته بالاخره نشستم و «وردی که بره ها می خوانند» و «چاه بابل» رو خوندم.گفتم نامردیه اگر نیام و تشکر نکنم ازت به خاطر معرفی اینها.گرچه چاه بابل خفه ام کرد.واقعا نفس کشیدن رو واسم سخت کرده بود. تازه ول هم نمیکرد. تو چهار روز سه بار خوندمش.واقعا ازت ممنونم

    محمد حسین آجورلو
    چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 11:15
    3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    وقتی تیم علی دایی باخت خوشحال شدم و وقتی اخراج شد خوشحال تر.اما وقتی مایلی کهن سرمربی شد به شدت خوشحال شدم از اینکه بالاخره بعد از سال ها یک نفر سرمربی تیم ملی ایران شد که ترسو نیست.

    -------------------------------

    همه اش استرس داشتم که نکنه برای اولین بار یک فیلم بد از بیضایی ببینم.حتی می خواستم نرم سینما و نبینمش.اما رفتم و خوشحالم که یک فیلم خوب دیگه از بهرام بیضایی دیدم.

    امیر شاهی
    چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 14:53
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    از نقدهای غیرمنصفانه ای که درباره ی فیلم بیضایی (در اینترنت) خواندم، شاکی ام. هنگامی که دیوید لینچ همین انتقاد بیضایی را - در مورد تحمیل هنرپیشه ای از طرف تهیه کنندگان و سرمایه گذاران به کارگردان - پیش می کشد، منتقدان گرامی از او تعریف و تمجید می کنند. چرا؟ چون لینچ پیشرو و مستقل ساز است و، از نظر ایشان، تعریف کردن از او کلاس دارد. اما بیضایی را می کوبند. چرا؟ چون بیضایی از بزرگان تئاتر و سینمای این کشور است و کوبیدن وی، باز هم از نظر همین منتقدان گرامی، نشانه ی شجاعت و آوانگارد بودن و شوریدن نسل نو بر نسل کهنه است. من از فیلم "وقتی همه خوابیم - که تا این لحظه دو بار برای دیدن اش به سینما رفته ام - لذت بردم. این همه فیلم فارسی های پرستاره ساخته می شود و خانم ها و آقایان سرمایه گذار و ستاره پول به جیب می زنند. نوش جانشان! اما نمی توانیم تحمل کنیم که بیضایی گله هایش را از کسانی که گمان می کنند همه کس و همه چیز را می توانند بخرند، به تصویر بکشد؟ شاید ناراحتی و عصبانیت عده ای از این است که بیضایی فروشی نیست.

    کیوان
    چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 18:37
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    دوستان سلام: مدت ها بود که صدای یسنتی سایزرهای مزخرف رو توی سریالهانشنیده بودم که باز دوباره در سریال آقای فتحی شنیده شد. اینقدر موسیقی اش بد بود که نتوانستم فیلم را ببینیم. اینکارها از آقای فتحی بعید است. ایزو نیست!

    امیر: به به. خوش اومدی داداش. منم به عنوان یه گیتاریست...
    !
    شیده
    چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 19:17
    -1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    پرسپولیس زلزله همینه همینه

    آریان.گ
    چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 19:58
    3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    همسایه ها فکر میکنند ما دیوانه ایم ، ما هم فکر میکنیم آنها دیوانه اند ، همه مان راست میگوییم . چارلز بوکوفسکی"

    شده حکایت این روزا

    حامد مظفری
    چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 21:20
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    در مورد "بزرگترین اشتباه عمر حرفه ای فردوسی پور":

    فکر میکنم عادل هر چی سوال داشته می بایستی نه حتی از مسئولان فدراسیون که فراتر از اونا از جناب علی ابادی می پرسید؛ کسی که یه بله قربان گو را رئیس فدراسیون پرطرفدارترین ورزش ایران کرد، تا بتونه حتی توپ جمع کن تیم ملی رو هم خودش انتخاب کنه!!!

    مشتری این کافه...
    چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 21:36
    3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    کرگدن ها هم عاشق می شوند ! کرگدن گفت : نه امکان ندارد ، کرگدن ها نمی توانند با کسی دوست بشوند . دم جنبانک گفت : امّا پشت تو می خارد . لای چین های پوستت پر از حشره های ریز است . یکی باید پشت تو را بخاراند . یکی باید حشره های تو را بردارد . کرگدن گفت : امّا من نمی توانم با کسی دوست شوم . پوست من خیلی کلفت است . همه به من می گویند : پوست کلفت . دم جنبانک گفت : امّا دوست عزیز ، دوست داشتن به قلب مربوط می شود نه به پوست . کرگدن گفت : ولی من که قلب ندارم ، من فقط پوست دارم . دم جنبانک گفت : این که امکان ندارد ، همه قلب دارند . کرگدن گفت : کو ، کجاست ؟ من که قلب خودم را نمی بینم . دم جنبانک گفت : خوب ، چون از قلبت استفاده نمی کنی ، قلبت را نمی بینی . ولی من مطمئنم که زیر این پوست کلفت ، یک قلب نازک داری . کرگدن گفت : نه ، من قلب نازک ندارم ، من حتما یک قلب کلفت دارم . دم جنبانک گفت : نه ، تو حتما یک قلب نازک داری ، چون به جای اینکه دم جنبانک را بترسانی ، به جای اینکه لگدش کنی ، به جای این که دهن گشاد و گنده ات را باز کنی و آن را بخوری ، داری با او حرف می زنی . کرگدن گفت : خوب این یعنی چه ؟ دم جنبانک گفت : وقتی که یک کرگدن پوست کلفت ، یک قلب نازک دارد یعنی چه ؟ یعنی اینکه می تواند دوست داشته باشد ، یعنی اینکه می تواند عاشق شود . کرگدن گفت : اینها که می گویی یعنی چه ؟ دم جنبانک گفت : یعنی ............. بگذارروی پوست کلفت قشنگت بنشینم ، بگذار! کرگدن چیزی نگفت ، یعنی داشت دنبال یک جمله ی مناسب می گشت ، فکر کرد بهتر است همان اولین جمله اش را بگوید . امّا دم جنبانک پشت کرگدن نشسته بود و داشت پشتش را می خاراند . داشت حشره های ریز لای چین های پوستش را بر می داشت . کرگدن احساس کرد چقدر خوشش می آید . امّا نمی دانست از چی خوشش می آید . کرگدن گفت : اسم این دوست داشتن است ؟ اسم این که من دلم می خواهد تو روی پشت من بمانی و مزاحم های کوچولوی پشتم را برداری ، دوست داشتن است ؟ دم جنبانک گفت : نه ، اسم این نیاز است. من دارم به تو کمک می کنم و تو از اینکه نیازت برطرف می شود ، احساس خوبی داری . یعنی احساس رضایت می کنی ، امّا دوست داشتن مهمتر از این است . کرگدن نفهمید که دم جنبانک چه می گوید . روزها گذشت ، هفته ها و ماهها و دم جنبانک هر روز می آمد و پشت کرگدن می نشست . هر روز پشتش را می خاراند و هر روز حشره های کوچک مزاحم را از لای پوستش بر می داشت و کرگدن هر روز احساس خوبی داشت . یک روز کرگدن به دم جنبانک گفت : به نظر تو این موضوع که کرگدنی از اینکه دم جنبانکی پشتش را می خاراند و حشره های مزاحمش را بر می دارد ... احساس خوبی دارد ، برای یک کرگدن کافی است ؟ دم جنبانک گفت : نه ، کافی نیست . کرگدن گفت : درست است کافی نیست . چون من حس می کنم چیزهای دیگری هم دوست دارم . راستش من بیشتر دوست دارم تو را تماشا کنم . دم جنبانک چرخی زد و پرواز کرد ، چرخی زد و آواز خواند ، جلوی چشمهای کرگدن . کرگدن تماشا کرد و تماشا کرد و تماشا کرد ، امّا سیر نشد . کرگدن می خواست همینطور تماشا کند . کرگدن با خودش فکر کرد ، این صحنه قشنگ ترین صحنه ی دنیاست و این دم جنبانک قشنگ ترین دم جنبانک دنیا و او خوشبخت ترین کرگدن روی زمین . وقتی کرگدن به اینجا رسید ، احساس کرد که یک چیز نازک از چشمش افتاد . کرگدن ترسید و گفت : دم جنبانک ، دم جنبانک عزیزم ، من قلبم را دیدم ، همان قلب نازکم را که می گفتی ... امّا قلبم از چشمم افتاد ... حالا چکار کنم ؟ دم جنبانک برگشت و اشکهای کرگدن را دید . آمد و روی سر او نشست و گفت : غصّه نخور دوست عزیز ، تو یک عالم از این قلبهای نازک داری . کرگدن گفت : راستی ، این که کرگدنی دوست دارد دم جنبانکی را تماشا کند و وقتی تماشایش می کند ، قلبش از چشمش می افتد ، یعنی چه ؟ دم جنبانک چرخی زد و گفت : یعنی اینکه کرگدنها هم عاشق می شوند . کرگدن گفت : عاشق یعنی چه ؟ دم جنبانک گفت : یعنی کسی که قلبش از چشمهایش می چکد . کرگدن باز هم منظور دم جنبانک را نفهمید ، امّا دوست داشت دم جنبانک باز حرف بزند . باز پرواز کند و او باز هم تماشایش کند و باز قلبش از چشمهایش بیفتد . کرگدن فکر کرد ، اگر قلبش همینطور از چشمهایش بریزد ، یک روز حتما قلبش تمام می شود . آن وقت لبخند زد و با خودش گفت : من که اصلا قلب نداشتم ، حالا که دم جنبانک به من قلب داد ، چه عیبی دارد ، بگذار تمام قلبم را برای او بریزم .

    امیر: این هم از این.
    الهه تقی زاده
    چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 22:16
    11
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    بهتر است روي پاي خود بميري تا روي زانو‌هايت زندگي كني. (رودي)

    ………………………………………………………………………………………

    دیروز یه فرصت خوبی پیدا کردم برم "سوپر استار”رو ببینم ، خیلی خوب گفتی ، بعد فیلم گفتم “سوپر استار" با اخراجی ها"( که من اصلا از خوب بودن لات ها تو فیلمای ده نمکی خوشم نمیاد)دقیقا تو یه سطح بود (با وجود اینکه "آتش بس"و دوست داشتم و دارم ) سوپر استار بنظر من فیلمیه که فقط برای انتقام‌گرفتن و خراب‌کردن یک بازیگر ساخته شده ، کارگردان فقط میخواست عقیده شخصی شو به مخاطب تحمیل کنه :"سوپر استار بد است" ،کل فیلم داشت این موضوع و تکرار میکرد فیلمی نبود که به مخاطب احترام بذاره میلانی خیلی محترمانه تر میتونست ذهن مخاطب و در گیر موضوع فیلم بکنه و من همیشه درمورد آدمهایی که بدنبال منفذی برای تزریق عقاید می گردند احساس مثبتی ندارم....

    .....................

    داشت یادم میرفت ،یادمه بعد "اخراجی های 1" اون موقع یه سوالی برام پیش اومد ، حالا از شما می پرسم:"واقعا هر کدوم از ما ادما حاضریم به چه قیمتی بخندیدم؟

    ..........

    یه پیشنهاد واسه کتاب دارم اگه نخوندید از دستش ندید"گورستان اهل فرنگ"ریچارد دولینگ.

    علی
    پنجشنبه 20 فروردين 1388 - 1:46
    13
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    دم جواد طوسی گرم همون نوستالوژیک بازیش که تو بهش حمله می کردی باعث شد با چنان شوری به اخراجی ها و ده نمکی حمله کنه که هیچکدومتون جراتشو ندارید واقعا درود بر جواد طوسی حرف دل همه رو تو روزنامه اعتماد زد

    شهرزاد
    پنجشنبه 20 فروردين 1388 - 9:32
    -1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیر جان .

    ممنون بابت توجهت . من عرش رو سیر کردم !

    آلفردو گارسیا
    پنجشنبه 20 فروردين 1388 - 11:47
    10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    داداش تونی هر چی منتظر شدم نیومدی. آقا ما تحمل نداریم بگم : مال فیلم طوفان با بازی دنزل واشنگتن هست ( با دوبله درجه یک حسین عرفانی ) . ببخشید نشد دیگه بیشتر صبر کنم .

    سینما یک پخش کرد، یک شب قبل عید ( می دونی عید چه سالی ؟ ) .

    علی خطیبی
    جمعه 21 فروردين 1388 - 0:43
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیرجان. استاد تارانتینو فرموده اند که : فیلمم بیشتر از هر چیزی ، وسترنی اسپاگتی خواهد بود. نام فیلم از روی یکی از فیلم های کارگردان ایتالیایی ، انزو کاستلاری ، برداشته شده و استاد ده سال روی فیلمنامه اش کار کرده است. فیلم دو داستان را روایت می کند : تعدادی از زندانی های نازی گروهی به نام The Basterds (لعنتی ها) تشکیل می دهند تا به مبارزه با نازی ها بپردازند از طرف دیگر فیلم داستان دختری را روایت می کند که قصد دارد انتقام خون والدینش را از نازی ها بگیرد. باید صبر کرد و دید استاد خوش فکرمان چگونه این دو داستان را به هم گره زده است. فیلم قراره 21 آگوست 2009 اکران بشه. در ماه می هم در کن به نمایش درمی آید . لحظه شماری می کنیم.

    امیر: عجب اخباری. خیلی‌هاش رو نمی‌دونستم. منتظرتریم.

    کاوه اسماعیلی
    جمعه 21 فروردين 1388 - 2:21
    10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    این کادوی تو محشر بود.درجه یک....خیلی برایمان مهم خواهد بود که کدام یک از فیلمهای محبوب جدیدمان میتوانند بعد از این همه سال رنگ کهنگی نگیرند و اینجوری کلاسیک شوند.توی دل ملت جا بگیرند ...دارید چنین مثالهایی؟حتا با وجود اینکه سینما دیگر تنها رسانه مردمی تصویری نیست و اگر بخواهد چنین تاثیر ماندگاری بگذارد باید خیلی فاکتورهای دیگر داشته باشد.آخرین فیلمی را که حالا بعد از سی سال میشود گفت چنین فیلم ماندگار و مردمی ست پدرخوانده است(توی پرونده خوب بد زشت هم یک همچین اشاره ای درباره فیلم سرجو لئونه داشتی)...میتونید بین فیلمهای سالهای اخیر فیلمی نام ببرید که بتواند بماند.

    و درباره نود هم متاسفانه حق با توست.اتفاقا دغدغه این روزهای من هم هست.....توی پست آخر وبلاگم هم بهش پرداخته ام درباره علی دایی.

    محمد جواد امیرآبادی
    جمعه 21 فروردين 1388 - 2:41
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    امیر خان قادری اولا که منتظر پرونده های قول داده شده در فیلم و دنیای تصویر هستم و احتمالا هستیم !! دوم اینکه چه خبر خوبی بود تو سایت فارس بابت فیلم جدید فینچر . اونم منتظر هستم و احتمالا هستیم !!! سوم اینکه من فیلم کریسمس مبارک رو پیدا کردم و خریدم . با کیفیت خوب ( به قول فروشنده شیرازی فیلم : ناین !!) اما نتونستم مطلبی در موردش پیدا کنم . اگر چیزی سراغ داری بگو تا بخونیم . چهارم اینکه ، هنوز نتونستم به وعده اول سال خودم عمل کنم و هنوز هیچکدوم از فیلمای روی پرده رو ندیدم . امان از این خرج و مخارج !! پنجم اینکه به تمام چیزایی که دوست داری ، سایت رو درستش کن .

    امیر: هر چی به بچه‌های فنی می‌گم، می‌گن درسته. شما هم وسایل ارتباط‌اتی خودت رو یه چک بکن.

    ارمان
    جمعه 21 فروردين 1388 - 2:51
    17
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    از نوشته ی مزدک خیلی خوشم اومد .

    تا به حال دنیا رو اینجوری نگاه نکرده بودم. اوایل وقتی گفت که حاتمی کیا و کیمیایی و حتی فینچر و اسکورسیزی عمیق نمی اندیشند فکر کردم یکی داره با ما شوخی می کنه ولی بعد دیدم نه انگار یک جهان بینی جدید پشت حرفاش محکم وایستاده

    محمد رضا محبی
    جمعه 21 فروردين 1388 - 4:40
    -19
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    امیر کاکو وقتشه که با یه ضامن دار دسه سفید کار زنجون بیام سراغت آخه مرد حسابی یعنی چی وقتی ازت میپرسم : در مورد "جاده مالهالند " لینچ و سینمای هارتلی مطلب کجا داری یا نظرت چیه ؟ میگی در این باره از من سوال نکنید آقای قادری همین دیروز دوستی میگفت درباره کیارستمی از من نپرسید در اینباره بحث نمیکنم بابا تو رو خدا دست بردارید از این ژست و فیگورای روشنفکرانه خوب تو روزنوشت و سایت راه انداختی که چی بشه ؟ هدفت چیه؟ جز اینه که ته تهش میخوای در جهت اعتلای فرهنگ وشعور عمومی در مورد سینما یه کاری کرده باشی !خیلی خوب من یه فیلم دیدم درگیرش شدم تو کلم کلی سواله این سوالا رو من باید از کی بپرسم ؟ ازتو نپرسم از کی بپرسم ؟غیر از اینه که شما منتقدید و یه رسالتی به گردنتونه ؟ والا به خدا اونور دنیا مایکل من و تارانتینو (شیخنای شما) آرزوشونه همیشه تو بورس باشن و مردم ازشون سوال بپرسن حالا تو یه الف منتقد واسه ما ناز میکنی خیلی کارت درسه با. تو هنوز نمیدونی کسی که تو رو میشناسه از طریق خوندن نقدات تو مجله فیلم در واقع وارد دنیات شده و خودشو بهت نزدیک میبینه پس نباید اینجوری بزنی تو برجکش .چه شبها تا صب میشستم و نقدای آقای قادری رو با چشمای خوابآلود میخوندم حس میکردم یه بچه تهرونی با حال کنار تختخوابم نشسه و داره برام عاشقانه از دنیای فیلم و سینما میگه از تارانتینو و سرجیو لئونه . در ثانی حاجی ، ما از فیلم "میامی وایس" خوشمون نیومده و با "وقتی همه خوابیم "بیضایی حال کردیم و استقلالی هم هستیم از طرفی بخوایم تو کافه شما هم ، با شما و دوستانتون دل بدیم قلوه بگیریم باید چیکار کنیم یادت باشه آقای قادری این مردم هستند که شما رو انتخاب می کنند نه شما اونارو . یا حق.

    امیر: خودت می‌دونی این جا با هر عقیده و سلیقه ای خونته. به شرطی که صادق باشی و واقعا سینما و زندگی رو دوست داشته باشی. اذیت‌مون نکن.

    آریان.گ
    جمعه 21 فروردين 1388 - 13:37
    -11
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    امیر خان این پرونده خوب بد زشت دست از سره ما برنمیداره . یعنی تشکر زیاد واسه اون قسمتی که به کنسرت S&M متالیکا و اجرای قطعه جاودانه موریکونه اشاره کردی . باور نمیکنم که تا حالا این اجراشو از دستش داده بودم . معرکه بود . خلاصه نابودم کرد .

    و اینکه نقده تثلیث شما از بهترین نوشتهایی بود که از شما خونده بودم

    علیرضا اویسی
    جمعه 21 فروردين 1388 - 14:16
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیر جان دیشب خواب دیدم اومدم تو حوزه هنری با ماشینم داشتم می رفتم تو رو دیدم پشت یک وانت پیکان وایسادی سلام کردم گفتم علیرضا اویسی هستم با خودم گفتم حتما از کامنت ها می شناسی گفتی نه به جا نمی یاری منم گفتم ایشاا... بعدا به جا می یاری و می شناسی همین ......... ولی جدا بعدا مرا خواهی شناخت

    مریم.م
    جمعه 21 فروردين 1388 - 19:46
    -3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیدوارم حال همه خوب باشه

    the visitor چقدر زیبا بود

    یه فیلم که توی این زندگی تند و سریع واقعا نیاز به این فیلم هست یه فیلمی که ارومه و بهت یه ارامش خاصی میده وقتی شروع میشه کم کم خودشو باز می کنه و اخر میبینی دور تو کامل گرفته

    وای خدای من باورم نمیشه دیشب کانال سه یه فیلم هندی داد که کامل کلترال بود واقعا نمی دونم با چه هدفی این کار رو انجام داد اشتباه بزرگی رو انجام داد که یکی از زیباترین فیلم های عمر من رو دوباره ساخت وقتی بازی ها رو نگاه می کردین وقتی وینسنت که یه قاتل تمام عیار (با اون تیریپش) و با اون خونسردی تمام ادم می کشه و یه اصول و قواعدی واسه کارش داره عاشقش میشم و یا مکس

    و یا اصلا کارگردانی و یه چیز دیگه که مایکل مان خدای اونه که چه شکلی توی شب کارگردانی که صحنه های فوق العاده ای در میاره از heatکه مرگ رابرت دنیرو تا کلترال که خیابون ها یخلئت و چراغاش و تا میامی وایس که چه زیبایی هایی رئو بهمون نشون میده حالا همه ی اینها رو که بگیریم فیلم خوبی در نمی اد

    هومن شیرازی
    جمعه 21 فروردين 1388 - 21:31
    -1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    سلام امیر خان. مصاحبه تلفنی جعفر پناهی رو دیشب با voice of american دیدی و شنیدی؟ تکرارش هم امروز عصر بود.

    امیر: نه هومن جان. حالا شاید دلیل درست و کاملی نباشد؛ ولی از voice of american که هیچ خوش‌ام نمی‌آید. فیلم‌های جعفر پناهی هم که آثار مورد علاقه‌ام نیستند.
    محمد جواد اميرآبادي
    شنبه 22 فروردين 1388 - 0:42
    4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    امير خان ايميلتو چك كن

    علی طهرانی صفا
    شنبه 22 فروردين 1388 - 1:59
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    ممنون از اینکه سر زدی. واقعاً خوشحالم کردی........... این نوشته و یادداشت کاوه برای علی دایی را هم دوست داشتم. به قول خودت از ته دل بود. راستی اگه گفتی این جمله " نه اینکه می ترسیدم از اینکه حمایتش کنم.نه..... " منو یاد کجا و چی انداخت؟ ........ و چقدر خوب که کامنت ها دوباره زیر هم می آیند.

    امیر: نه واقعا. یاد چی؟

    سحر
    شنبه 22 فروردين 1388 - 3:52
    -1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    اسم برنامه دیدنیها رو آوردی،فکر کردم بد نیست لینک این آهنگ رو بگذارم.کم خاطره انگیز نیست.. http://www.youtube.com/watch?v=HMLJGJJKF-4

    امیر: وای ممنون ممنون ممنون.

    امیرحسین جلالی
    شنبه 22 فروردين 1388 - 14:43
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام استاد،

    آقا از وقتی این فیلم چارلی کافمن کبیرو دیدم همه اش یاد حرف شما میفتم که درباره الی رو مسترپیس می دونی و می گی این فیلمیه که باید در مقیاس سال 2009 ارزیابیش کرد.

    می شه بگی اگه درباره الی مسترپیسه پس "سینکداکی، نیویورک" چیه؟

    مخلصیم.

    سيد آريا قريشي
    شنبه 22 فروردين 1388 - 19:47
    -3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    دوست داشتن افراد به نظر من قبل از هر چيز يك امر شخصي و ذاتي است. يعني بهتر است در مورد اين كه كسي را دوست داريم يا نه خيلي دنبال دليل نگرديم. من علي دايي را دوست دارم! علي رغم همه ي مشكلاتي كه دارد. علي رغم اخلاق تند. علي رغم زبان سرخش. علي رغم تاكتيك هاي اشتباهش در نيمكت تيم ملي. باز هم دوستش دارم. نمي دانم. شايد به خاطر اين است كه دوران كودكي من با دوران اوج فوتبال دايي گره خورده. آن موقع كه محبوب همه بود. پريدن ها و شادي كردن هاي او بعد از زدن هر گل، براي من تصويري شد از يك فوتباليست باغيرت و متعصب. بدون شك هيچ بازيكني در تاريخ فوتبال ايران اين گونه به تيمش عشق نمي ورزيده است. ولي ترجيح مي دهم دنبال دليل نگردم.

    زمان جام جهاني 2006 (و قبل از آن) كه خيلي ها مي گفتند چرا دايي از تيم ملي خداحافظي نمي كند و مهاجم هاي ايراني را پشت سر خودش نگه مي دارد، من هميشه و هر وقت بحثش مي شد،‌ از دايي دفاع مي كردم. مي گفتم مهاجمي مثل دايي هنوز در فوتبال ايران نيامده و علي دايي حتي در اين سن و سال كه افت كرده هم از بقيه بهتر است. به من مي گفتند تو الكي و چشم بسته داري از دايي طرفداري مي كني. ولي فكر مي كنم حالا ثابت شده كه ايران چقدر از نظر خط حمله دچار ضعف است. در اين سه سال چه كسي توانسته جاي دايي رو بگيرد؟ هيچ كس!

    اما دايي در تيم ملي به عنوان مربي اشتباهات زيادي داشت. اولي اين بود كه در اوج كم تجربگي و كم دانشي مربيگري تيم ملي را قبول كرد. در حالي كه مي بينيد قلعه نويي با 6-7 سال سابقه ي سرمربيگري و چند سال سابقه ي دستياري هنوز در سطح بين المللي دست و پابسته است. چه برسد به علي دايي.

    دومي اين بود كه دايي براي كسب قدرت دست به باندبازي با سياسيون زد. بدين ترتيب مردمي كه ديگر سرمربيگري قطبي را قطعي مي دانستند و ناگاه با يك اسم جديد به نام علي دايي مواجه شدند، هيچ گاه او را نبخشيدند.

    سوم اين كه علي دايي هيچ انتقادي را قبول نمي كرد. هر چه مي گفتند با پرخاش پاسخ مي داد و حتي در زمان هايي هم كه به وضوح حق با او بود، از لحني منطقي استفاده نمي كرد. بنابراين به سرعت محبوبيتش را از دست داد.

    چهارم اين كه جاه طلبي شديد او باعث شد تا در دعوت افرادي چون علي كريمي اكراه داشته باشد. چون هميشه مي خواست فرد اول تيم ملي باشد و با آمدن علي كريمي، اين عنوان از او گرفته مي شد. تمام اين ها اشتباهات علي دايي بود.

    اما...

    او در حال حاضر مقصر اصلي نيست. او الآن بيشتر يك قرباني است تا يك گناهكار. يك مظلوم است تا يك محكوم. آقاي علي آبادي و دار و دسته كثيفش به موقع علي دايي را آوردند تا از نامش استفاده كنند و به موقعش هم او را زير پا له كردند و متاسفانه ما هم به جاي اين كه عامل اصلي را ببينيم،‌داريم به علي دايي فحش مي دهيم. در حالي كه دايي خود قرباني قدرت طلبي افرادي شد كه يكي از اسطوره هاي فوتبال ما را به سادگي شكستند. براي آن ها شكستن او مهم نبود. آن ها فقط به خود فكر مي كردند. در اين جريان علي دايي بر خلاف تصوري كه از او داشتم، خيلي احمقانه عمل كرد. ولي اين حق او نبود. متاسف شدم كه در برنامه ي نود بيشتر مردم او را مقصر اصلي دانستند. نه اين كه او مقصر نبود. ولي مسأله ي اصلي جاي ديگري بود...

    تونی راکی مخوف
    شنبه 22 فروردين 1388 - 20:26
    8
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام.

    1- ( فقط حرفهای منو میخونید . جوابی در کار نیست) الو... سلام آقای مهرابی ، خوب هستین. متشکر . جان .... چشم فقط من فردا تا ظهر دانشگاهم. ولی آلفردو گارسیا (!!!!) هستش. فیلما رو بدین بهش تا براتون رایت کنه. .... فردا بعد از دانشگاه: سلام.... اومد آقای مهرابی . چی آورده؟ عمر مختار ایول ایول آقای مهرابی. براش رایت کردین. خوب بزار زنگ بزنم بیاد فیلمها رو ببره. ..... سلام آقای مهرابی .... فیلما آمادس هر موقع خواستین .... جان مثلا چی : هفت دلاور . خیلی عالیه. راستی محمد رسول الله رو ندارین؟ نه سی دی نه دی وی دی شو ندارین؟...نه.... به هر حال فیلما آمادس هر موقع خواستین.....

    2- دیوونه اون فصل پالپ فیکشن هستم که در فورگراند تصویر، بوچ ایستاده و با یه شمشیر مشغول تهدید کردن Z هست. بعدش در بگراند مارسلوس می ایسته و میگه : برو کنار بوچ.... و بعدش... بوووووم . عاشق صدای بهمن هاشمی توی این سکانس و کلا توی این فیلمم.

    3- حکایت اخراجی ها من رو به یاد کاریکاتوری میندازه که چند سال پیش در دنیای تصویر چاپ کرده بود. همونی که درباره برنامه های طنز تلویزیون بود و یک دست از تلویزیون در اومده بود و یقه تماشاچی رو گرفته بود و به او میگفت بخند !!! یادمه یک بار مرحوم رسول ملاقلی پور در جواب محمد حمیدی مقدم در برنامه سینما یک مبنی بر اینکه چرا با وجود این همه مصیبت همچنان اصرار داره فیلم جنگی بسازه گفت: " ... نمیدونم. پوله؟ که میدونم برای بعضی ها خیلی پول داره. کسی که به این منظور به این حیطه وارد میشه که پول ببره دست خالی بر نمیگرده. برای من پول نداشته آنچنان...." .

    4- این خبر مربوط به اینکه ناصر طهماسب عوض آل پاچینو در قتل عادلانه و 88 دقیقه حرف زده بود رو که میخوندم ، یادم افتاد به اینکه در فیلم 2 تکه هم این اتفاق افتاده بود. من دیوونه جک نیکلسون های استاد هستم. همینطور که بدم میاد که مثلا حسین عرفانی عوض استاد ،جک نیکلسون ها رو بگه همونقدر نه خیلی بیشتر از حساسیت در مورد جک نیکلسون حساسم که هیچ کسی تاکید میکنم هیج کسی عوض آل پاچینو صحبت نکنه بجز استاد خسروشاهی.ناصر طهماسب هر چقدر هم که بزرگ باشه که هست ولی به نظرم در اون حد و اندازه هایی که بخواد عوض پاچینو حرف بزنه نیست و حتما هیچ وقت هم نخواهد بود. طهماسب بایستی همون جیمز استوارت یا هنری فوندا رو صحبت کنه ( هیچ کدوم از این 2 بازیگر اصلا مورد علاقه من نبوده اند و نیستند). به نظرم یک دقیقه از بازی پاچینو مثلا در مترسک کل سیاهه فیلمهای هر 2 این بازیگر ها و البته 1 دقیقه از کار استاد خسروشاهی مثلا در مترسک کل کار ناصر طهماسب به جای این بازیگرها رو می ارزه.

    5- " کرکلند: خانم ها و آقایان هیئت منصفه ، داداستان امروز قادر به محکوم کردن اون مرد نیست. نه. چون خودم اونو محکوم میکنم. موکل من عالیجناب قاضی هنری تی فلمینگ باید سالها در گوشه زندان اونقدر زجر بکشه تا بمیره. اون پست فطرت کثافت لیاقت احراز چنین پست حساسی رو نداره. اون مرد وجودش برای جامعه ما خطرناکه. اون مرد برای ما حکم زالو رو داره. اون خود زالوست. چنانچه رای بر براعت اون بدین ، بدونین که همه مردم خواهند فهمید کاسه ای زیر نیم کاسه اس.

    قاضی: خارج از موضوع صحبت میکنی.

    کرکلند: خودت خارج از موضوعی. تو که اصلا حالیت نیست تمام این محاکمه ات خارج از موضوعه. همتون اهل زد و بندین. اون مرد دیوانه است. یک دیوانه زنجیری. همه شما دیوانه هستید. آزادی اون مرد به مفهوم نقض حقوق الهیه که برای بشر تعیین شده. آزادی اون مرد نشانه فساد عمیقی است که سیستم قضایی کشور رو فرا گرفته. همه تهدیدم کردن. همه خواستن با من قرار بذارن. هی فرانک میخوای یه قرار بذاریم. یه قاضی دیوانه دارم که زنی رو تا سر حد مرگ کتک زده. چقدر حاضری بهم تخفیف بدی؟....

    این پایان نیست.........

    هومن شیرازی
    شنبه 22 فروردين 1388 - 23:32
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام به امیر قادری. خب اینکه شما از فیلمی خوشت بیاد یا نه بحث سلیقه ست. من هم هچنین انتظاری از شما ندارم که با من هم سلیقه باشی. کاملا این حق رو داری. فقط امیدوارم که برای جعفر پناهی بعد از این مصاحبه مشکلی پیش نیاد. بالاخره جعفر پناهی یکی از سینماگران بااخلاق و مطرح و البته موفق سینمای این سالها بوده.

    سرپیکو
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 0:7
    -3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    این عکسی که از هیث لجر و نولان گذاشتید هر وقت می بینم چهره مرگ در مهر هفتم جلوی چشم هام میاد!!!

    راستی فاصله بین نولان و لجر تو این عکس یه جورایی...!

    رضا خاندانی
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 1:0
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام.سحر جان خیلیییییییییییییییییی زیاد ممنون. خیلی خیلی زیاد! بردیمون به 20 سال پیش راحت واقعا" مرسی

    امین
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 3:40
    8
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    سلام -1 امیر عزیز به خدا سایت ایراد داره و یا داشته. من دقیقا از یکشنبه گذشته تا دیشب نمی تونستم به روزنوشت اخر دسترسی پیدا کنم و همون روزنوشت قبلی ( برای عید) میومد. و اگر هم دقت کرده باشی عده ایی هم در این مدت در اون قسمت کامنت گذاشته اند. مثل هیمن که خودت گفتی. امیدوارم حل شده باشه. اما مطمئنا مشکلی بوده . 2- به کاوه اسماعیلی : دوست عزیز معذرت میخوام اما واقعیت اینه که من دلایل تو رو برای دوست داشتن دایی نمی فهمم. همونجور که یکی از دوستان هم گفته بود او را به هیچ وجه نمی توانیم یک بد من دوست داشتنی نام بببریم. مطمئنا دلایلی داری برای این علاقه. پس لطفا چند مورد را نام ببر؟ و اینکه من هم با تو موافقم که دایی بازهم باز خواهد گشت . اما چگونه اش هم مهم است. مطمئنا ادمهایی پرقدتی ( از نظر پول و هر چیز دیگر) براحتی باز خواهند گشت. اما این بازگشت توسط مردم نخواهد بود . مطمئنا این را خودت هم قبول داری. 3- امیر جان این نقدی که از جواد طوس گذاشتید یکی از بهترینهای طوسی در این چند وقته . و چند خطی هم که عبدالجبار کاکایی نوشته بود حرف دل خیلیها بود. امیر این فیلم اصلا ارزش بحث درباره خودشرا ندارد. من فقط مشکلا با این فیلم همین یک بند از حرفهای کاکایی است . (( اما به هرحال اتفاقيست كه در برابر چشم عقلاي سينما افتاده و برادران زودجوش و ديرپز انقلاب و جنگ آخرين شيرين‌كاري‌هاشون رو نشون مي‌دن. يه روز جلوي دانشگاه يه روز سر چهار راه حالا هم رو پرده سينما)) به خدا اگه بگم یکم از امار این ادم رو ! مطمئنا حذف خواهید کرد. 4- در مورد جلال مقامی دوست داشتنی هم بگم که من هم برنامه رو کامل دیدم. این احساس رو من هم داشتم ( فقط فکر نکن چون تو گفتی دارم نمیگم) همین چند وقت پیش بود که نجف زاده رفته بود پیشش و یک گزارش گرفته بود که خیلی سرحال بود اما دیروز یجورهایی تو خودش بود. اجرای برنامه هم کمی ضعیف بود . و اصلا اگر بخوام دو تا نقد بگم .یکی اجرای برنامه است و یکی هم قسمتهای زیاد برنامه که باعث میشه مهمون برنامه تو کل برنامه گم بشه. خود ضابطیان بهتر اجرا می کنه. 5- و امیر جان نمی دونی امروز چه حالی بهم داد؟ واقع روز خوبی بود. امیر امروز نزدیک به پنج ساعت تو خانه سینما بود. جات خالی دوبار پشت سر هم اشکان و انگشتر متبرک رو دیدم. بعدش هم نقدش بود که بر خلاف چنین جلساتی که معمولا خیلی خوب از اب در نمیاد . این جلسه خیلی خوب بود . بخصوص که مکری واقعا خوب و سینمایی صحبت میکرد. درباره خود فیلم هم که واقعا حقش بود اون همه تعریفی که ازش میکردن . خانه سینما اینقدر شلوغ بود که دو سانس نمایش داده شد و ما هم از فرصت استفاده کردیم. با وجود اینکه میدانیم که این فیلم کاملا پیرو تاراتینو و پالپ فیکشن است اما اینکه مکری اینهمه مسلط این فیلم رو دراورده است جای تحسین دارد. و این را به جرات میگویم که اگر در بخش مسابقه جشنواره بود به دلیل اینکه قرار نبود بهترین فیلم درباره الی... بشه مطمئنا جایزه بهترین فیلم جشنواره حقش بود. خدا کنه اکران بشه تا بیشتر بشه در موردش حرف زد. اما این رو بگم که امیر اشکان چند تا قسمت داره که واقعا فراتر از سینمای ایرانه. طنزهایی که هرگز در سینمای ما پیدا نمیشه. دیالوگهای بین علی سرابی و سیامک صفری واقعا فوق العاده است. یا طنز صحنه تشریح که از سینمای ما خیلی جلوتر است. خود کشی اشکان هم که دیگه قابل بحث نیست. امیر این فیلم یه ویژگی خاص داره که از بهترین فیلمه تا بدترین فیلمهای ایرانی در ان عاجزند. و به ندرت پیدا میشوند . اول می خوام از خودت بپرسم. خواهش می کن جواب بده که بین تمام ویژگی های این فیلم چه چیزی برای تو از هم بارز تر بوده ؟ می خوام ببینم نظر تو چیه؟

    امیر: 1- وضوحی که در پیچیدگی هوشمندانه داستان وجود داره؛ 2- بازی‌های پرشمار واقعا یک دست، و بالاخره 3- یک طنز سرد که عاشق‌شم.
    علی مظفری
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 9:14
    -11
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    واقعا که این لینک روز 19 ام تون سورپریز فوق العاده ای بود آقای قادری. تییترش هم چقدر می خورد بهش... بی صبرانه منتظر دنیای تصویر هستیم.

    شهرزاد
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 10:6
    8
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    آقای قادری این یه تشکر دیگه است بابت توجهی که کردین . متاسفانه در حال حاضر خیلی به ندرت اتفاق می افته آدم درخواستی که می کنه کلا فراموش نشه و ظرف 3 روز هم برآورده بشه ! اما حالا با برگشتن قسمت پر بیننده ترین مطالبتون به حالت سابق این اتفاق افتاده . بنابر این بینهایت ممنون و سپاسگزار هم از حسن توجه شما هم از عوامل فنی سایت خوبتون .

    امیر: ممنون از حسن توجه و پی‌گیری شما.
    حامد ایمانی
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 10:54
    5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    چندی پیش در سایت جیره کتاب فهرستی از 220 عنوان کتاب بود که پیشنهاد شده پیش از مرگ خوانده شوند! البته سایت آمازون فهرستی از 1001 کتاب با همین عنوان توسط بيش از 20 نفر از منتقدين ادبي دستچين کرده و آنچه که از توضیحات جیره کتاب بر می آمد این بود که تنها 220 عنوان از این 1001 کتاب به فارسی ترجمه شده. احتمالا اولين عكس‌المعل هركس بعد از ديدن اين فهرست اين است كه با خودش حساب كند و ببيند چند تا از كتابهاي پيشنهادي را خوانده است. در مورد "بهترين" بودن كتابهاي اين فهرست مطمئنا مي‌شود نظرات مختلفی داد. اما به نظرم حتی فقط دیدن عنوان این کتاب ها که مطمئناْ تعداد زیادی از آنها را نخوانده ایم (به فرض که حتی فرصت یا همت خواندن هم در آینده پیدا نکنیم) خود به تنهایی شاید انگیزه و مشوق خوبی در این روزهای بی انگیزه ای است برای آغاز کردن چیزی به نام سالی جدید...!

    (امیر جان برای مطلب قبلی هم ممنونم........ دیدن کامنتم در صفحه اصلی روزنوشت هات حس فوق العاده خوبی داشت......)

    و اين هم فهرست 220 كتابي كه بايد تا پيش از مرگ خواند! :

    -1 هرگز رهايم مكن- كازوئو ايشيگورو /ققنوس/

    -19 ماجراي عجيب سگي در شب- مايك هادون /افق/

    -50 سور بز- ماريو وارگاس يوسا /علم/

    52 -شيطان و دوشيزه پريم- پائولو كوئيلو /كاروان/

    -57 بي‌خبري- ميلان كوندرا /روشنگران/

    -63 آدمكش كور- مارگارت آتوود /ققنوس/

    -70 تيمبوكتو- پل استر /افق/

    -89 ساعتها- مايكل كانينگهام /كاروان/

    -90 ورونيكا تصميم مي‌گيرد بميرد- پائولو كوئيلو /كاروان/

    -92 خداي چيزهاي كوچك- آرونداتي روي /علم/

    93 -خاطرات يك گيشا- آرتور گلدن /سخن/

    -145 عروس فريبكار- مارگارت اتوود /ققنوس/

    155 -جاز- توني موريسون /آفرينه/

    -189 بيلي بت‌گيت- اي.ال. دكتروف /طرح‌‌نو/

    -190 بازمانده روز- كازوئو ايشيگورو /كارنامه/

    -194 تاريخ محاصره ليسبون- خوزه ساراماگو /علم/

    -195 مثل آب براي شكلات- لورا اسكوئيل /روشنگران/

    -215 كبوتر- پاتريك زوسكيند /مركز/

    -219 سه گانه نيويورك- پل استر /افق/

    -223 دلبند- توني موريسون /روشنگران و چشمه/

    236 -عشق در زمان سال‌هاي وبا- گابريل گارسيا ماركز /ققنوس/

    -242 سرگذشت نديمه- مارگارت اتوود /ققنوس/

    -251 سال مرگ ريكاردو ريش- خوزه ساراماگو /هاشمي/

    252 -عاشق- مارگاريت دوراس /نيلوفر/

    -253 امپراطوري خورشيد - جي.جي. بالارد /چشمه/

    -256 بار هستي- ميلان كوندرا /گفتار / قطره/

    -261 شرم- سلمان رشدي /تندر/

    -266 زندگي و زمانه مايكل ك جي.ام. كوتسيا /فرهنگ نشر نو/

    -274 منظره پريده رنگ تپه‌ها - كازوئو ايشي گورو /نيلا/

    -276 خانه ارواح- ايزابل آلنده /قطره/

    -286 آوريل شكسته- اسماعيل كاداره /مركز/

    -287 در انتظار بربرها- جي.ام. كوتسيا /پلك/

    -288 بچه‌هاي نيمه‌شب- سلمان رشدي /تندر/

    294 -نام گل سرخ- اومبرتو اكو /شباويز/

    294 -كتاب خنده و فراموشي- ميلان كوندرا /روشنگران/

    300 -اگر شبي از شبهاي زمستان مسافري- ايتالو كالوينو /آگاه/

    -322 آماتورها- ريچارد بارتلمي /كلاغ سفيد/

    -331 برج جي.جي. بالارد /چشمه/

    -335 رگتايم- اي. ال دكتروف /خوارزمي/

    -324 پاييز پدرسالار- گابريل گارسيا ماركز /حكايتي ديگر/

    -338 آبروي از دست رفته كاترينا بلوم- هاينريش بل /نيلوفر/

    -346 مامور معتمد- گراهام گرين /نيلوفر/

    -349 سولا- توني موريسون /قله/

    350 -شهرهاي نامرئي- ايتالو كالوينو /باغ نو / پاپيروس/

    -359 سيماي زني در ميان جمع- هاينريش بول /آگاه/

    -365 آبي‌ترين چشم- توني موريسون /ويستار/

    -366 ترس دروازه‌بان از ضربه پنالتي- پتر هاندكه /فصل سبز/

    -375 سلاخ‌خانه شماره 5- كورت ونه‌گات /روشنگران و مطالعات زنان/

    -389 ،2001، يك اديسه فضايي- آرتور سي. كلارك /نقطه/

    -390 آيا آدم مصنوعي‌ها خواب گوسفند برقي مي‌بينند؟- فيليپ ك. ديك /روشنگران/

    -393 در قند هندوانه- ريچارد براتيگان /چشمه/

    -399 صد سال تنهايي- گابريل گارسيا ماركز /اميركبير/

    -400 مرشد و مارگاريتا - ميخائيل بولگاكف /فرهنگ نشر نو/

    -402 شوخي- ميلان كوندرا /روشنگران/

    -410 نايب كنسول - مارگاريت دوراس /نيلوفر/

    -424 شيدائي لول و. اشتاين مارگاريت دوراس /نيلوفر/

    -427 گهواره گربه- كورت ونه‌گات /افق/

    -433 حباب شيشه- سيلويا پلات /نشر باغ/

    -436 پرواز بر فراز آشيانه فاخته - كن كيسي /هاشمي/

    -439 منطقه مصيبت‌زده شهر- جي.جي. بالارد /جوانه رشد/

    -441 هزارتوهاي بورخس- خورخه لوئيس بورخس /كتاب زمان/

    -445 فرني و زوئي جي.دي. سالينجر /نيلا/

    -448 سولاريس- استانسيلاو لم /فارياب/

    -449 موش و گربه- گونتر گراس /فرزان روز/

    -462 طبل حلبي- گونتر گراس /نيلوفر/

    -466 بيليارد در ساعت نه و نيم- هاينريش بل /سروش/

    -468 يوزپلنگ- جوزپه تومازي دي لامپه دوزا /ققنوس/

    -472 همه چيز فرو مي‌پاشد- چينوا آچيه /جوانه رشد / سروش / آستان قدس رضوي/

    -485 پنين- ولاديمير ناباكوف /شوقستان/

    -486 دكتر ژيواگو- بوريس پاسترناك /ساحل/

    -494 ارباب حلقه‌ها - جي. آر. آر. تالكين /نگاه/

    -495 معماي آقاي ريپلي- پاتريشيا هاي اسميت /طرح نو/

    -499 آمريكايي آرام- گراهام گرين /خوارزمي/

    -500 آخرين وسوسه مسيح- نيكوس كازانتزاكيس /نيلوفر/

    -503 سلام بر غم- فرانسواز ساگان /هرم/

    -508 سالار مگس‌ها - ويليام گلدينگ /رهنما/

    -511 خداحافظي طولاني - ريموند چندلر /روزنه‌كار/

    -519 قاضي و جلادش- فردريش دورنمات /ماهي/

    -521 مرد پير و دريا - ارنست همينگوي /نگاه/

    -522 شهود- فلنري اوكانر /نشر نو/

    -525 مالون مي‌ميرد- ساموئل بكت /پژوهه/

    -527 امپراطوري كهشكشانها /سه كتاب/ ايزاك آسيموف /شقايق/

    -529 ناطوردشت- جي.دي. سالينجر /نيلا/

    -530 انسان طاقي- آلبر كامو /قطره/

    -535 مرد سوم- گراهام گرين /برگ / ني/

    -539 من، روبوت- ايزاك آسيموف /پاسارگاد/

    -547 -1984 جورج اورول /نيلوفر/

    -559 طاعون- آلبر كامو /نيلوفر/

    -564 قلعه /مزرعه حيوانات- جورج اورول /جامي/

    -551 جان كلام- گراهام گرين /نيلوفر/

    -569 مسيح هرگز به اينجا نرسيد- كارلو لوي /هرمس/

    -570 لبه تيغ- ويليام سامرست موام /فرزان روز/

    -579 بيگانه- آلبر كامو /نيلوفر/

    -589 جلال و قدرت- گراهام گرين /وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي/

    -592 خوشه‌هاي خشم- جان استاين‌بك /اميركبير/

    -574 شازده كوچولو- آنتوان دو سنت اگزوپري /اميركبير/

    -576 بازي مهره شيشه‌اي- هرمان هسه /فردوس/

    -578 برخيز اي موسي - ويليام فاكنر /نيلوفر/

    -587 زنگها براي كه به صدا در مي‌آيند - ارنست همينگوي /صفي عليشاه/

    -599 خواب گران- ريموند چندلر /كتاب ايران/

    -602 تهوع - ژان پل سارتر /نيلوفر/

    -603 ربه‌كا - دافنه دو موريه /جامي / جاويدان/

    -605 صخره برايتون- گراهام گرين /ثالث/

    -606 ينگه دنيا - جان دس‌پس /هاشمي/

    -608 موشها و آدمها- جان استاين‌بك /اساطير/

    610 -هابيت - جي. آر. آر. تالكين /پنجره/

    611 -سال‌ها- ويرجينيا وولف /اميركبير/

    615 -داشتن و نداشتن- ارنست همينگوي /اميركبير/

    619 -بر باد رفته - مارگارت ميچل /نگاه/

    -622 ابشالوم، ابشالوم- ويليام فاكنر /نيلوفر/

    -628 آنها به اسبها شليك مي‌كنند- هوراس مكوي /باغ نو / نشر نو/

    -643 اتوبيوگرافي آليس بي. تكلاس گرترود استاين /آگاه/

    648 -سفر به انتهاي شب- لوئي فردينان سلين /جامي/

    649 -دنياي قشنگ نو- آلدوس هاكسلي /نيلوفر/

    -654 امواج - ويرجينيا وولف /مهيا/

    -655 كليد شيشه‌ي- داشيل همت /روزنه‌كار/

    -663 وداع با اسلحه- ارنست همينگ‌‌وي /نيلوفر/

    -664 خرمن سرخ - داشيل همت /روزنه‌كار/

    -667 در غرب خبري نيست - اريك ماريا رمارك /جويا / ناهيد/

    -671 خشم و هياهو - ويليام فاكنر /نگاه/

    -675 ارلاندو- ويرجينيا وولف /اميركبير/

    -683 ناديا- آندره برتون /افق/

    -684 گرگ بيابان- هرمان هسه /اساطير/

    -685 در جستجوي زمان از دست رفته- مارسل پروست /مركز/

    -686 به سوي فانوس دريايي- ويرجينيا وولف /نيلوفر/

    -688 آمريكا- فرانتس كافكا /هاشمي/

    -691 قصر - فرانتس كافكا /نيلوفر/

    -692 شوايك ياروسلاو هاشك /چشمه/

    -698 خانم دالو ري- ويرجينيا وولف /رواق زمان نو/

    -699 گتسبي بزرگ- اف. اسكات فيتز جرالد /نيلوفر/

    -701 محاكمه- فرانتس كافكا /نيلوفر/

    704 -بيلي باد ملوان- هرمان ملويل /فردا/

    -706 كوه جادو- توماس نان /نگاه/

    707 -ما - يوگني زامياتين /نشر ديگر/

    -714 گاردن پارتي- كاترين منسفيلد /خانه آفتاب/

    -717 سيذارتا- هرمان هسه /اساطير/

    -722 ببيت- سينكلر لوييس /نيلوفر چشمه/

    -724 روباه- دي.اچ.لارنس /باغ نو/

    726 -عصر بيگناهي- اديت وارتون /جار / فاخته/

    736 -چهره مرد هنرمند در جواني- جيمز جويس /نيلوفر/

    741 -پايبنديهاي انساني- ويليام سامرست موام /چشمه/

    -746 روزالده- هرمان هسه /دبير/

    750 -مرگ در ونيز- توماس مان /نگاه/

    -757 مارتين ايدن- جك لندن /تندر/

    762 -پاشنه آهنين- جك لندن /نشر خيزاب/

    -765 مادر - ماكسيم گوركي /هيرمند/

    766 -مامور سري- جوزف كنراد /بزرگمهر/

    780 -دل تاريكي- جوزف كنراد /نيلوفر/

    -781 درنده باسكرويل- سر آرتور كونان دويل /هرمس/

    782 -بودنبروك‌ها زوال يك خاندان/ توماس مان /ماهي/

    -785 لرد جيم- جوزف كنراد /نيلوفر/

    795 -كجا مي‌روي- هنريك سينكويچ /سمير/

    -797 ماشين زمان- هربرت جورج ولز /انتشارت علمي و فرهنگي/

    799 -جود گمنام- تامس هاردي /گل مريم / شقايق/

    808 -تس- تامس هاردي /دنياي نو/

    -809 تصوير دوريان گري- اسكار وايلد /دبير / كمانگير/

    813 -گرسنه- كنوت هامسون /نگاه/

    824 -ژرمينال - اميل زولا /نيلوفر/

    -825 ماجراهاي هاكلبري فين- مارك تواين /خوارزمي/

    -826 بل آمي گي دو موپوسان /مجيد/

    -829 مرگ ايوان ايليچ- لئون تولستوي /نيلوفر/

    -831 جزيره گنج- رابرت لوئي استيونسون /هرمس/

    -837 برادران كارامازوف - فئودور داستايوسكي /ناهيد/

    -839 بازگشت بومي- تامس هاردي /نشر نو/

    -840 آنا كارنينا- لئون تولستوي /نيلوفر/

    842 -خاك بكر- ايوان‌سرگي‌يويچ تورگنيف /اميركبير/

    844 -دست تكيده- تامس هاردي /تجربه/

    -846 بدور از مردم شوريده - تامس هاردي /نشر نو/

    -848 دور دنيا در هشتاد روز- ژول ورن /دنياي كتاب/

    -853 مديل مارچ- جورج اليوت /دنياي نو/

    -857 جنگ و صلح- لئون تولستوي /نيلوفر/

    858 -تربيت احساسات- گوستاو فلوبر /مركز/

    -861 ابله - فئودور داستايوسكي /چشمه/

    -862 ماهسنگ /سنگ ماه/ ويلكي كالينز /سنبله / مجرد/

    863 -زنان كوچك- لوئييز مي آلكوت /قدياني/

    -866 سفر به مركز زمين- ژول ورن /دنياي كتاب/

    -867 جنايت و مكافات- فئودور داستايوسكي /خوارزمي/

    -868 آليس در سرزمين عجايب- لوئيس كارول /مركز/

    -871 يادداشتهاي زيرزميني- فئودور داستايوسكي /علمي و فرهنگي/

    -873 بينوايان- ويكتور هوگو /جاويدان / اميركبير / توسن/

    -874 پدران و پسران- تورگنيف /علمي و فرهنگي/

    -875 سيلاس ماينر - جورج اليوت /دنياي نو/

    -876 آرزوهاي بزرگ - چارلز ديكنز /علمي و فرهنگي/

    -879 آسياب كنار فلوس /آسياب رودخانه فلاس/ جورج اليوت /نگاه / واژه/

    -883 داستان دو شهر- چارلز ديكنز /فرزان روز/

    -884 ابلوموف- ايوان گنچاروف /اميركبير/

    -886 مادام بواري- گوستاو فلوبر /مجيد/

    -891 ويلت- شارلوت برونته /پيمان/

    -893 كلبه عمو توم- هريت بيچر استو /اميركبير/

    -896 موبي‌ديك- هرمان ملويل /اميركبير/

    -898 ديويد كاپرفيلد- چارلز ديكنز /اميركبير/

    -902 بلنديهاي بادگير- اميلي برونته /نگاه/

    -903 آگنس گري آن برونته /آفرينگان/

    -904 جين اير- شارلوت برونته /جامي/

    -906 كنت مونت كريستو- الكساندر دوما /هرمس/

    -908 سه تفنگدار- الكساندر دوما /هرمس / زرين، گوتنبرگ/

    -912 آرزوهاي بر باد رفته- انوره دو بالزاك /اميركبير/

    -918 اوليور تويست - چارلز ديكنز /مركز/

    -920 بابا گوريو - اونوره دو بالزاك /ققنوس/

    -921 اوژني گرانده-- اونوره دو بالزاك /جاده ابريشم / سپيده/

    -922 گوژپشت نوتردام - ويكتور هوگو /جاودان خرد/

    -923 سرخ و سياه - استاندال /نيلوفر/

    -930 آيوانهو - سر والتر اسكات /توسن/

    933 -وسوسه - جين اوستين /اكباتان/

    -936 اما - جين اوستين /فكر روز/

    -937 پارك منسفيلد- جين اوستين /كوشش/

    -938 غرور و تعصب- جين اوستين /نشر ني/

    -940 عقل و احساس- جين اوستين /نشر ني/

    -953 زندگاني و عقايد آقاي تريسترام شندي- لارنس اشترن /تجربه/

    -955 اعترافات - ژان ژاك روسو /نيلوفر/

    -959 رنج‌هاي ورتر جوان- يوهان ولف‌گانگ فون گوته /موسسه نشر تير/

    -966 اميل: رساله‌اي در باب آموزش و پرورش- ژان ژاك روسو /ناهيد/

    -967 برادرزاده رامو- دنيس ديدرو /البرز/

    -970 كانديد ولتر /جوانه توس / دستان / بهنود/

    -975 سرگذشت تام جونز: كودك سر راهي- هنري فيلدينگ /نيلوفر/

    -983 سفرهاي گاليور- جوناتان سويفت /انتشارات علمي و فرهنگي/

    -987 رابينسون كروزوئه- دانيل دفو /جامي/

    -992 دن كيشوت - سر وانتس /روايت + نيل/

    -996 هزار و يكشب - عبداللطيف تسوجي تبريزي /هرمس/

    -1001 حكايتهاي ازوپ- ازوپ /هرمس/

    arash11
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 14:49
    3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    amir jan mamnon babat parvande khob, bad va zesht to majale film

    علی خطیبی
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 15:14
    -1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیرجان. یک یادداشت آماده کردم به مناسبت تولد پنجاه سالگی آقای مجید مجیدی که اگه دوست داشتید بذارید رو سایت :

    مجید مجیدی در روز بیست و هشتم فروردین ماه 1338 در تهران دیده به جهان گشود. پس از اخذ مدرک دیپلم ، تحصیلاتش را در زمینه هنرهای زیبا ادامه داد. او با تئاتر شروع کرد. نخستین اجرای وی در تئاتر شهر ، نمایش « نهضت حروفیه » به کارگردانی داوود دانشور بود. درسال 1358 از خدمت نظام وظیفه معاف شد و نمايش « براند » را براي قاسم سيف بازي كرد. در 1359 ابتدا نمايش« طياره » را كارگرداني كرد ، و سپس به « حوزه انديشه و هنر اسلامي » پيوست و با امكانات « حوزه » به بازي در نمايش و نويسندگي و كارگرداني فيلم كوتاه پرداخت . نويسندگي و كارگرداني فيلم كوتاه « انفجار » (1359) نخستين تجربه ي او است ،‌كه با دوربين 16 ميلي متري فيلمبرداري شد. در دهه شصت به بازی در سینما روی آورد. در فیلم « بایکوت » (محسن مخملباف) در نقش یک کمونیست سرخورده ، در « تیر باران » (علی اصغر شادروان) در نقش شهید اندرزگو و در فیلم « دو چشم بی سو » (محسن مخملباف) در نقش یک معلم توده ای نقش ایفا کرد. دیگر فیلم هایی که مجیدی در آنها نقش آفرینی کرد ، عبارتند از : توجیه (منوچهر حقانی پرست) ، مرگ دیگری (محمدرضا هنرمند) ، استعاذه (محسن مخملباف) ، در جستجوی قهرمان (حمیدرضا آشتیانی پور) ، تا مرز دیدار (حسین قاسمی جامی) ، شنا در زمستان (محمد کاسبی)

    در فاصله ي بازي در اين فيلم ها و كارگرداني فيلم « بدوك » فيلم هاي كوتاه « هودج » (1363)، « روز امتحان » (1367) ، « يك روز از زندگي با اسرا » (1367) ، « آخرين آبادي » (1372) و « خدا مي آيد. » (1374) را ساخت. سپس فیلم های بلند « پدر » (1374) ، « بچه های آسمان » (1375) ، « رنگ خدا » (1377) و « باران » (1379) را کارگردانی کرد. فیلم « بدوک » در سال 1377 از جشنواره فیلم فجر جایزه دریافت کرد. در طول حضور ایران در اسکار ، تنها فیلم ایرانی که نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان شده است ، فیلم « بچه های آسمان » به کارگردانی مجید مجیدی است. همچنین او دوبار برنده جایزه بهترین فیلم در جشنواره سینمایی مونترال کانادا شده که در تاریخ برگزاری این فستیوال ، بی‌سابقه بوده‌است. از او یک کتاب به نام « لاله و پونه » منتشر شده است. او در سال 1380 ، فیلم مستندی با نام « پابرهنه در هرات » و در سال 1381 ، مستند « المپیک در اردوگاه » را کارگردانی کرد. فیلم های سینمایی « بید مجنون » (1383) و « آواز گنجشک ها » از دیگر ساخته های مجیدی است. او سال گذشته به دعوت مسئولین برگزارکننده المپیک 2008 پکن ، فیلم کوتاهی با نام « رقص رنگ ها » برای آنان ساخت که بسیار مورد توجه مردم چین قرار گرفت. او چهاربار موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی از جشنواره فیلم فجر تهران در سال های 1375 ، 1379 ، 1383 و 1386 شده است و در بین فیلمسازان ایرانی ، رکورددار دریافت جایزه از جشنواره های داخلی و خارجی به شمار می آید. آواز گنجشک ها ، آخرین ساخته اش ، به عنوان نماینده ایران در اسکار 2009 ارسال شد که موفق به حتی حضور در بین نامزدهای نهایی هم نشد و در اکران عید فطر 1387 ، هفتصد میلیون تومان فروش کرد. برای این فیلمساز ارزنده کشورمان ، آرزوی موفقیت و سلامتی داریم و امیدواریم همچنان شاهد افتخارآفرینی هایشان باشیم.

    علی خطیبی – از کاربران سایت سینمای ما – فروردین ماه 1388

    علی خطیبی
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 15:56
    6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    این هم یه مطلب دیگه واسه سینمای ما به مناسبت سالروز تولد محمد علی کشاورز در روز بیست و ششم فروردین ماه :

    محمد علی کشاورز در روز 26 فروردین ماه 1309 در اصفهان دیده به جهان گشود. او فارغ التحصيل هنرستان هنرپيشگي تهران و دانشكده هنرهاي دراماتيك است. او فعالیت هنری اش را با بازی در نمایش « ویلن ساز » در سال 1327 آغاز کرد. عمده نمایش هایی که آقای کشاورز در آنها به ایفای نقش پرداخته اند ، عبارتند از : « آنتيگون » ، « آندورا » ، « اديپوس شهريار» ، « اشباح » ، « افول » ، « بازي استريندبرگ » ، « بختك » ، « چند لحظه تا مرگ » ، « چوب به دست هاي ورزيل» ، « دايي وانيا » ، « دست بالاي دست » ، « دشمنان» ، « دوزخ » ، « عاشق مترسك » ، « عروسي باقرخان » ، « مترسك هاي شب » ، « فرشته برف» ، « كالسكه طلايي» ، « لبخند باشكوه آقاي گيل» و « سياه زنگي دايره زنگي و مرد فرنگي » .

    كشاورز از سال 1347 به تلويزيون رفت و كارگرداني هنري قسمت هايي از سريال « خانه قمر خانم» را به عهده گرفت. دیگر مجموعه های تلویزیونی که کشاورز در آنها به ایفای نقش پرداخته است ، عبارتند از : دائی جان ناپلئون (ناصر تقوایی) ، سلطان و شبان (داریوش فرهنگ) ، سربداران (محمد علی نجفی) ، « هزار دستان » (زنده یاد علی حاتمی) ، « گرگ ها خاکستری رنگ اند.» ، « پدرسالار » (اکبر خواجویی) ، « نگاهی دیگر » ، « وکلای جوان » ، « کهنه سوار » ، « جوانی » و « خانه ای در تاریکی». وی نخستين بار در سال 1343 با فيلم « شب قوزي » ساخته فرخ غفاري بازيگري سينما را تجربه كرد. اخیرا کتاب زندگینامه ایشان نیز به قلم خودشان به چاپ رسیده است و در کتابفروشی های معتبر قابل خرید است. او این کتاب را به دخترش تقدیم کرده است. آثار سینمایی که استاد کشاورز در آنها به ایفای نقش پرداخته است : شب قوزی (فرخ غفاری) ، « زمزمه محبت » ، « خشت و آئینه » (ابراهیم گلستان) ، آقای هالو (داریوش مهرجویی) ، رگبار (بهرام بیضایی) ، صادق کرده (ناصر تقوایی) ، « خورشید در مرداب » ، « قصه ماهان » ، « وقتی آسمان بشکافد.» ، شام آخر (1355) ، شطرنج باد (محمدرضا اصلانی) ، این گروه محکومین ، دست شیطان (حسین زندباف) ، برزخی ها (ایرج قادری) ، گرداب (حسین دوانی) ، کمال الملک (علی حاتمی) ، طائل (محمد عقیلی) ، مردی که موش شد. (احمد بخشی) ، ستاره دنباله دار (سیروس کاشانی نژاد) ، کفش های میرزا نوروز (محمد متوسلانی) ، جمیل (احمد بخشی) ، جعفرخان از فرنگ برگشته (محمد متوسلانی) ، گل سرخ (حمید تمجیدی) ، هامون (داریوش مهرجویی) ، مادر (زنده یاد علی حاتمی) ، پول خارجی (رخشان بنی اعتماد) ، جستجوگر (محمد متوسلانی) ، جستجوگر در جزیره (مهدی صباغ زاده) ، دلشدگان (زنده یاد علی حاتمی) ، آقای بخشدار (خسرو معصومی) ، ناصرالدین شاه آکتور سینما (محسن مخملباف) ، چهارشنبه عزیز (حمید تمجیدی) ، خسوف ( زنده یاد رسول ملاقلی پور) ، یک مرد یک خرس (مسعود جعفری جوزانی) ، زیر درختان زیتون (عباس کیارستمی) ، روز واقعه (شهرام اسدی) ، نگاهی دیگر (حسین مختاری) ، شیخ مفید (فریبرز صالح) ، غزال (مجتبی راعی) ، دام (جلال مهریان) ، روزی که خواستگار آمد. (فریال بهزاد) ، کمیته مجازات (زنده یاد علی حاتمی) ، لژیون (سید ضیاء الدین دری) و « به من نگاه کن » (شهرام اسدی). برای این هنرمند پیشکسوت قدرندیده کشورمان ارزوی طول عمر و سلامتی داریم و تولدش را صمیمانه تبریک می گوئیم.

    علی خطیبی – از کاربران سایت سینمای ما

    علی خطیبی
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 16:29
    5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    این هم یه مطلب دیگه به مناسبت سالروز درگذشت پوپک گلدره در بیست و هفتم فروردین ماه برای سایت سینمای ما :

    پوپک گلدره متولد سال 1350 می باشد. ایشان فعالیت هنری را با بازی در نمایش « پل » آغاز کردند. او ابتدا در بخش های از مجموعه « ساعت خوش » (مهران مدیری ) در سال 1373 به عنوان بازیگر آغاز به کار کرد. سپس در سال 1375 در نماهنگ « رویای زمین » ظاهر شد. بابت بازی تحسین برانگیز و بی نقص اش در « موج مرده » (ابراهیم حاتمی کیا) ، موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن شد. با مجموعه تلویزیونی « رویای شیرین دریا » (بهروز بقایی) توانست به شهرت برسد و پله های ترقی را به سرعت طی کند. مجموعه ای که از بهترین و محبوب ترین کارهای کودک و نوجوان شبکه اول سیما به حساب می آید. معروف ترین تئاتری که زنده یاد گلدره در آن ایفای نقش نمود ، « شکارگاه ممنوع » نام دارد. دیگر فیلم های سینمایی که گلدره در آنها به ایفای نقش پرداخته است ، عبارتند از : « آخر بازی » (همایون اسعدیان) و « کفش های سیندرلا » (بیژن بیرنگ و مسعود رسام ) . در شرایطی که برای بازی در مجموعه « نرگس » (سیروس مقدم) در سال 1384 با گروه قرارداد امضا کرده بود و بیش از نیمی از نقش نرگس را ایفا کرده بود ، در سانحه ناگوار رانندگی در شهریورماه 1384 ، به اغما رفت و در بیمارستان مهر تهران بستری شد. ناچار ستاره اسکندی ، جایگزین او شد و ادامه نرگس را او بازی کرد. گلدره سرانجام در روز بیست و هفتم فروردین ماه 1385 ، پس از ماه ها در اغما بودن ، درگذشت و در قطعه 88 (قطعه هنرمندان) بهشت زهرا «س» تهران به خاک سپرده شد. در سنگ قبر او زیر نامش ، کلمه امضایش یعنی « هد هد » نوشته شده است و این شعر : « دریا طوفانی می شود ... آرام می گیرد ولی هرگز نمی میرد. » . روحش شاد باد.

    علی خطیبی – از کاربران سایت سینمای ما

    علی خطیبی
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 16:32
    -12
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    غرور در نزد من ، هر آینه محبوب ترین گناهان است. « آل پاچینو در نقش جان میلتون - وکیل مدافع شیطان »

    عليرضا حسن خاني
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 17:31
    4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    سلام اين يكي را هم حتماً مثل بقيه accept نمي كني. اما چه خياليه. من مي نويسم واسه خودت كه بخوني و بهم فحش بدي، مثل خودت كه دوست داري يه چيزي بنويسي كه بهت فحش بدن. ولي در لحظاتي كه داري با خودت حال مي كني كمي هم به حرف هاي من فكر كن. چه اصراري داري واقعاً چه اصراريه كه خودت رو نماينده يه نسل بدوني و بخواي براشون نقش تريبون رو بازي كني. امروزي، به روز، بابا آپ تو ديت اين دوران دورانيه كه هركسي هر حرفي بخواد مي تونه بزنه و بالاخره مي تونه صداش رو به گوش بقيه برسونه فقط كافيه كه بخواد. يه كي شنونده اش كمتره و ديگري بيشتر. فردوسي پور رو نهي مي كني در حالي كه خودت بدتر از اون عمل مي كني. وقتي همه خوابيم فيلم محبوب من هم نيست، براي بيضائي حتي متوسط هم محسوب نمي شه ولي چه اصراري داري هي ادبياتت رو روز به روز رو به زوال تر كني تا بتوني فيلم بيضائي رو بيشتر بكوبي. يه اصل رو مي دوني كسايي كه زياد داد مي زنن صداشون رو بقيه فقط مي شنون ولي گوش نمي دن. تعجبم آقاي طوسي چرا قدر خودش رو مي شكنه براي فرياد زدن در مقابل فريادهاي گوش خراش شما. يه جور تناقض هاي عجيب غريب مي گي و چون زياد فرياد مي زني متوجه تناقض گويي هات نمي شي. يكبار مي گي دايي رو دوست داري و بار ديگه يك طومار دليل مياري كه دوستش داري. و اين نوع رفتار دقيقاً همون حرفيه كه بيضائي و كيميائي با فيلمهاي اخيرشون درباره تشطط آرا، از هم گسيختگي فرهنگي، و در نهايت جامعه اي به قول شاملوي كبير «ملغمه بي قانون مطلق هاي متنافي». در حالي كه چيزي رو دوست داريم از اون بدمون مياد و در همون حين سنگش رو به سينه مي زنيم و در حالي كه زير پا خوردش مي كنيم ازش استفاده مي كنيم. «آخ آصف برادرهاي قديم خوب بودن» آقاي قادري عزيز روزگاري خيلي خوب بودي و من خيلي دوست داشتم. روزهايي بود كه با عشق مطالبت را مي خواندم و گاهي وقت ها با تمام عصبانيت حاصله از نوشته هايي مثل «چاپلين» احترام فراواني براي نوع نگاه و نثر دلنشينت قائل بودم. اما روزي رها و در حال سقوط در ورطه خود بزرگ بيني، غرور، بي ادبي و شمايل تريبون مآب فقط من راست مي گم ديدمت كه به اين مي انديشيدي كه چند نفر دوست دارند با تو شان بخورند!!!!!!! آقاي قادري عزيز اما من هنوز روي مخمصه باز روي ميامي وايس عاشق و سمت پالپ فيكشن پرستت را دوست دارم و عرض مي كنم هنوز دلم مي خواد با اين سمت عاشقت شام بخورم و هنوز منتظر فرصتي هستم تا يه استيك يه كنج دنج بخوريم و لذت ميامي وايس رو در حال تماشا به اون قايق توي اون ساحلي كه باد نخلاشو تكون مي داد قسمت كنيم. يا حق.

    امیر: کدوم رو accept نکردم؟ لابد نرسیده.
    شادمهر
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 18:49
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    مریم.م خيلي ممنون كه اسم اون اهنگ بوتيك رو گفتيد

    ميگم تو فيلم آبي به كارگرداني حميد لبخنده در ابتداي فيلم هديه تهراني در حال رانندگي يه اهنگ خارجي گذاشته شما ميدونيد اسم اون اهنگ و خوانندش چيه؟

    عقیق
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 19:3
    1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    وااااااای، شماها هم خانوم حنا یادتونه؟راستی شماها نوارهای سوپراسکوپ یادتونه؟ کی از گرگ بد گنده می ترسه؟ من هستم سیندرلا عروس شاد شهر شما فارغ از درد و رنج و بلا به لطف خدا من عاشق این قصه هام.چقدر بچه های الان گناه دارنا. حتی قصه خوب ندارن که گوش بدن.

    امیر: 48 داستان، که شاهکاری بود برای خودش. و اون گربه‌های اشرافی‌اش: «ما سه تا پیشی گربه‌های بانو و خانوم باجی...»
    هادی
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 20:16
    -7
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    1)دخترخاله ای دارم که مشغول خواندن برای کنکور است. چند وقت پیش که دیدمش، میان کتاب های هنر نشسته بود و داشت درس می خواند. گویا از صبح مشغول بود و الان هم نای درس خواندن نداشت. بعد رو به من کرد و با لحن آدم های خسته گفت:«تو اصلا می دونی امپرسیونیسم یعنی چی؟» بعد از اینکه من نتوانستم جواب مکتوب و کتابی به او بدهم، برگشت و به من گفت-نمی دانم شوخی یا جدی-«بی سواد». دقیقا همین کلمه. گذشت. چند دقیقه بعدش که من داشتم کنسرت "نغمه تابستان"(summer song )جو ساتریانی را می دیدم باز پیدایش شد. پرسیدم که این شخص را می شناسد یا نه؟ گفت نه. بعد مثل اینکه نیت مرا فهمیده باشد در برابر خنده های من گفت:«یعنی حالا سواد ندارم؟»--------- بعد از این ماجرا بود که فهمیدم درک ما آدم ها از مفاهیمی مثل «سواد» چه قدر باهم فرق می کند و اینکه چقدر این تفاوت بینش ها در تصمیم گیری ها و ارزش گذاری هایمان برای اشخاص مختلف مهم است. نپرسید که این حالا خوب است یانه چون راستش خودم هم نمی دانم. از رفقا هرکسی که بیشتر در این مساله فکر کرده و تجربه، می خواهم که منو بی دریغ نگذارد. 2) درست بعد از تعطیلات، یعنی دقیقا همان اولین روز هفته بود که یک افسردگی گرفتم. از خیلی وقت پیشش توی فلسفه شیرجه زده بودم و توی مغزم همه اش نظریه ها و حرف های فیلسوفان بود. داشتم سعی می کردم که عینیت هر اتفاق کوچکی را کنار بزنم و معنایش را بفهمم که خودش کار بزرگی است ولی برای من بی بنیه خیلی سنگین بود. این بود که کله پا شدم و از نظر روحی بیمار. به همه چیز گیر میدادم و همه را متهم به عناوین مختلف می کردم. این قضیه تا امروز ادامه داشت. سرکلاس نشسته بودیم و من روی دستم چمباتمه زده بودم و سرم روی میز بود که بغل دستی ام به پشتم زد. برگشتم و دیدم که خودکار من دستش است. گفت این خودکار برایه توئه؟ گفتم آره. بعد در حالیکه به خودکار خیره شده بود گفت:« خیلی باحال می نویسه.» نمی دانم چگونه آن لحظه و حسی که داشتم را توضیح دهم، ولی انگار تمام افکار مغشوش و درهم و برهم در یک لحظه از مغزم پایین رفت و در جایی-فکر کنم قلبم- جمع شد. بعد رفیق ما برای اینکه رضایت مرا بدست آورد، گفت:« من یه کم باهاش نوشتم» به نشانه ی تائید سر تکان دادم و همه ی آن تلنبار افکار به یکباره محو شد و من نجات پیدا کردم. من شاهد معجزه ای از دل روزمرگی ها بودم و حالا دیگر محکوم به زندگی شده بودم. 3) چه قدر این جمله از سقراط را دوست دارم، به نظرم یک جورهایی در وضعیت کنونی به درد می خورد:«فقط نهایت جهل یا نهایت هوشمندی می تواند در برابر تغییر مقاومت کند.»

    امیر: ادامه بده هادی جان.
    Reza
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 22:1
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    نوارهای 48 داستان رو از اینجا دانلود کنید : http://emohsen.ir/?p=534 من تو بچگی اکثرشون رو داشتم که البته از بچه های فامیل که بزرگ شده بودن بهم رسیده بود .

    امیر: وای یعنی شنیدن دوباره‌شون امکان پذیره؟ کسی از این علیرضا اکبریان خبری داره؟
    محمد جواد اميرآبادي
    يکشنبه 23 فروردين 1388 - 22:35
    12
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    1 - چه جمله قشنگي از سقراط نوشتي هادي خان . ممنون . كلي كيف كردم .

    2 - منم تو يه دوره كه فلسفه مي خوندم ، به پوچي رسيدم و از خونه به قصد خودكشي زديم بيرون . ديدار چند دوست خوب و دعوت آنها به «سينما »باعث شد كه الان اين را بنويسم . نميدانم چه فيلمي بود ( قاعدتا بايد يادم ميموند ولي فكر كنم روز واقعه بود !!) اما به هر حال منو بيشتر اسير سينما كرد .

    3 - امير خان نگفتي كه فيلم مري كريسمس روپيدا كردي يا نه . اگر نه يه جور بهم خبر بده تا برات بفرستم تا بيات نشده !!!ايميل منو كه داري .

    4 - به دوستان فني هم بگو هنوز مشكل حل نشده . در روز بيشتر از يه پست نميشه فرستاد

    ح.گ
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 1:0
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    اميرجان نمايش اشكان ... را در خانه سينما ديدي ؟ اتفاقات جالبي به نظرم افتاد . مطلبي درباره اش نوشتم با عنوان مكري بودن يا ده نمكي بودن . به نظرم بيشتر مناسب ارائه ي آن در يك صفحه در سايتتان باشد تا اينكه در اين كافه بگذارمش . اما قطعا نظر خودت اين رو تعيين مي كنه . برات ايميلش كردم . اگر لطف كني سريع تر بخواني و خبرش را بدي كه ازش استفاده مي كني يا اينجا مي گذاريش خيلي ممنون ميشم . چراكه جلسه نمايشش ديروز شنبه بوده و با گذر زمان ديگر لطف چنداني ندارد . منتظرم

    ح.گ
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 1:4
    -10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    راستي چند وقته مطلبي به وحيد قادري عزيز دادم در خصوص فيلم درياي درون . گفته بود حتما در سايت مي گذارش . دوسدارم خودتم زحمت بكشي و بخونيش . نظرت برام خيلي مهمه . اميدوارم بخونيش

    کاوه اسماعیلی
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 1:46
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    برای امین:من کی گفتم علی دایی یک بدمن دوست داشتنیست.یک عالمه دلیل ردیف کردم که بگویم اصلا اینطور نیست.همانطور که جک پالانس در شین اینطور نبود.....قضیه این است که بعضی ها توانایی کشف چیزهای نامکشوفی را در وجود بعضی های دیگر دارند.فکر کنم نسبت من و علی دایی اینگونه است.این که میگویم روزی شکوفه میکند بهش ایمان دارم.و اصولا به این جور مسائل اعتقاد دارم.همانطور که وقتی سال 82 قلعه نوعی و رفقای استقلالیش با آن تبانی معروف ما ملوانیها را به دسته پایینتر انداختند شک نداشتم که در جای خود این ماجرا رو میشود.

    و اینکه پسر.... بر طبق این لیستی که حامد ایمانی نشانمان داد من هنوز کاملا برای مرگ آماده نیستم.این "هابیت ها" که دستم است.قبل از فیلم شدنش باید کتابش را میخواندم.حالا فهمیدم قضیه برای قبل مرگ است نه قبل اکران فیلمش......

    saeed
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 3:54
    -1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    http://www.ghalamnews.ir/news-6279.aspx

    امیر: لینک جالبی است. هر چند خبرش را هم گذاشته‌ایم.
    امین
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 4:20
    14
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    برای کاوه : منظور من هم این نبود که تو گفتی که دایی یک بدمن دوست داشتنیست . من هم خواستم حرفهای تو رو تاکید کنم . اما راستش علاقه دارم که یک چیز را بدونم. کاوه جان راستش تا اونجایی که من خودم رو می شناسم کم اتفاق می افته که از کسی بدم بیاد . یعمی اگر ببینم کسی مطابق میلم نیست سریع فاصله میگرم و فکرش رو هم نمی کنم. برای همین ادمهایی که از انها بدم بیاید خیلی محدودند. اما با وجود اینکه بارها خواستم به دایی اهمیت ندهم اما هر بار و با هر اتفاقی میزان نفرتم بالاتر رفته است . اصلا تمام رفتار این ادم عذاب اور است. اگر احیانا دوباره بازی با عربستان رو یه جایی دیدی دوست دارم به یک چیز دقت کنی. زمانی که ایران گل میزند همه به یک نحوی خوشحالی میکنند . اما در این بین برو و دقت کن به خوشحالی دایی . اگر واقع بین باشی چیزی جز خوشحالی از اینکه می تواند روی خیلی از منتقدانش را کم کند نمیبینی . دایی به گونه ایی فریاد میزند که انگار می خواهد بر سر هزاران مخالفش فریاد بزند . فریادی که شاید اگر اون بازی با همون نتیجه تمام می شد در کنفرانس مطبوعاتیش میدیدم. به نظرت وقتی که دایی بازنده با خبرنگار مخالفش انگونه و از بالا صحبت می کند دایی برنده با ان خبرنگار چه میکرد؟ برای اینکه بگم این خوشحالی دایی چقدر متفاوت است می خواهیم یک مقایسه کنم . تو در ذهنت خوشحالی های دایی رو بعد از این گل در این بازی با مثلا بازی شش بر دو کره مقایسه کن. پس قبول کن این دایی سالهاست که غیر قابل تحمل شده . خیلی دلایل میشه اورد که گفت این دایی یک شخصیت سیاهه. اما همانطور که گفت خیلی علاق دارم بدونم که اگر امکانش هست و قابل گفتن کشفیاتت رو از دایی بدونم . می خوام ببینم مگه میشه ادمی که برای من این همه سیاهه از دید یک نفر دیگه درونیاتی داشته باشه که این سیاهی ها رو بپوشونه .

    2- امیر جان پای همه این چیزهایی که گفتی هستم پس بذار منم دو تا دیگه بهش اضافه کنم . اولیش همون اخرین نظر خودته در اصل که من هم میخواستم به اون اشاره کنم . این فیلم یک سردی واقعا منحصر به فردی در خود داره . اوایل زمستون که میشه حدودهای شش صبح هوا یه سرمای خیلی لذت بخشی داره که من همیشه تو این هوا لباس گرم نمی پوشم. چون هوایی است که با وجود سرد بودنش اما به هیچ وجه ازار نمیده و مهم اینکه مریض کننده نیست. و این هوا خیلی به ادم می چسبه . سردی فضای اشکان هم اینگونه است. با وجود خشک بود شاید خیلی زیاد اما برای انسان لذت بخش میشه. که نمونه اخرش هم می تونیم توی ( در بروژ ) ببینیم. و اما امیر لذت دیدن این فیلم موقعی کامل میشه که میبینی که یه جوون کمی از خودت بزرگتر که تازه اول کارشه کاری رو می کنه که اکثر کارگردانهای ما در ان عاجزند . مکری این همه پیچیدگی و بازی کردن با شخصیتها رو به گونه ایی زیبا در کنار هم چیده بود که بدون اینکه لحظه ایی به ان پی ببری اول فیلم رو به زیبایی به اخر فیلم چسبوند و به قول خودش این فیلم رو می تونیم از دقیقه چهل و پنجمش در نظر بگیریم . زمانی که اشکان وارد ماجرا میشود و اگر از ان لحظه به صورت همزمان به طرف ابتدا و انتهای فیلم بروی تمام پازل کامل میشود . پس بقول خودت این همه وضوح در یکسری پیچیدگی هایی که کاملا با فکر بوده رو اینگونه کنار هم چیدن وافعا فوق العاده است . اما فینال فیلم که عاشقش شدم . دیدن این فینال موقعی بیشتر بهت حال میده که بدونی کسی در اولین کارش و در این سن این کارها رو کرده. این فینال با اون موسیقیی که با وجود اینکه در ظاهر از فیلم خارج است اما لحظه ایی متوجه ان نمیشی خیلی لذت بخش بود . و در اخر هم در حالی که در جدیت کامل اشکان بر مجسمه سجده کرده بالا میرویم و این جمله رو میشنویم که: ( این پیش بینی کاراییب بود!!)

    (((راستی منم فعلا قصد مردن ندارم)))

    امین
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 4:45
    -3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    امیر موقعی که اینجوری می نویسی خداییش حال میکنم. بعد از اینکه کامنت قبلی رو فرستادم تازه صفحه refresh شد و دیدم چه قدر زنده نوشتی . میگم میلانی سطح سلیقش از سینما رو با چه معیاری میسنجه ؟ هدایت هاشمی رو توی تئاتر خیلی دوست دارم اما اون مقدمه ایی رو که نمی دونم کی نوشته بود رو امروز بعد از دیدن اشکان نمی تونم به هیچ فیلم دیگه ایی نسبت بدم . (((اولین احساسم بعد از دیدن وقتی همه خوابیم(اشکان...) ، احساس شگفتی بود از این همه «پختگی» (روی این کلمه اصرار دارم) (( من هم تاکید دارم)) در روایت کردن قصه‌ای با این همه پیچ و خم، این همه پس و پیش رفتن در زمان روایت یا تغییر زاویه دید آن، در فیلمی با این قصه‌گویی روان و چند وجهی با ایجاز و ضرب‌ آهنگ تند. چند لایگی روایت و... ))) . امیر بخدا حاضرم ساعتها صف بایستم یا به اندازه چندین برابر پول بدم تا بادبادک بازی ترانه علیدوستی رو ببینم. زمان جشنواره هم گفتم عاشق این قسمت این فیلم معمولی !!؟؟ هستم . ره چه فکر میکن نمی تون معیار میلانی رو بفهمم. ((دایی یادت باشه کریمی سرورته)) همین رو بگم کافیه .دیدم .

    راستی امیر DVD مردی روی سیم تو بازرا هست؟

    محسن- دراگون
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 4:55
    13
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    خب حق داری

    یه نظر منم اتش بس و عقب نشینی بعد از این حمله های چریکی و همه جانبه بهترین کار بود.

    از زبان محسن چاوشی به تو تبریک میگم

    واما در مورد کریمی چی میشه گفت

    من فکر کنم اگر بره رو نقطه کرنر وایسته و دستشو تکیه بده به پرچم کرنر و سوت بلبلی بزنه هم ستاره میدون میشه

    اصلا این موجود یه انرژی خاصی داره

    من بعضی وقتا موقع تماشای بازی تو در و دیوار دمبالش میگردم

    امير
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 12:8
    4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    يعني چي اينا مال ما و اونا مال شما؟ كدوم ما؟ چرا انقدر دسته بندي و باندسازي مي كني؟ هركس با ما نيست دشمن ماست. آره؟ اين مستند رو براي شما اختصاصي ساخته ان؟ همونايي كه به بنجامين باتن اسكار ندادن به اين دادن.

    آریان.گ
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 13:18
    7
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    مطلبت حرف نداشت امیر قادری . ضربه آخرو کاری زدی . حداقل در مورد میلانی که اساسا با اندیشه هاش مشکل دارم خیلی حال داد . یادداشت جواد طوسی هم عالی بود . لحنشم دوست داشتم که خیلی به مطلب میومد دیروز که دوباره داشتم داش آکل رو میدیدم بیشتر دلم سوخت واسه خودم که دیگه از اون کیمیایی خبری نیست . حیف شد . سکانس قمه خورد داش آکل و اون نگاه بهروز به دوربین حیرت انگیز بود و هنوزم بعد این همه سال قدرتشو از دست نداده . یعنی چی شد که کیمیایی امروز قدرتشو از دست داده . تقصیر خودشه یا مشکل از ماست؟ (حالا اینکه تو اون جمعی که داشتم این فیلمو میدیدم توسط چند تا هم سنو سال خودم که داشتن به فیلم میخندیدن مسخره شدم بماند) و در آخر " به کی بگم مرجان عشق تو منو کشت" عاشق ان نگاه آخری بهروزم که به قول بابام یه دونست .

    امیر: خنده ملت رو که بی‌خیال آریان جان... و این که برای خلق اون نگاه‌ها باید در دوره و زمانه‌ دیگه‌ای زندگی کنیم. این جا دیگه تولید نمی‌شن.
    ستاره
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 14:36
    -9
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    >> کوروش زند و پرند پایا و بایرام لودر اخراجی‌ها مال شما، و فیلیپ پوتی و طناب‌اش و ... دریبل‌های علی کریمی در دوران بعد از علی دایی ... مال ما و... راستش فکر کنم این جملات و نظایر آن دلیل اظهارنظر یکی از کاربرانه که یه روز یه جایی نوشت شما همه چیز رو با هم قاطی می کنید. این مثل اینه که من به عنوان یه عاشق ستاره شناسی و فضا فقط سفرهای ستاره ای رو لایق دیده شدن و غیر خفقان آور بدانم و مستندهای ناسا را نمونه عالی فیلمسازی معرفی کنم و بگویم شنیدید عجب موسیقی معرکه ای روی سکانس عبور ماهواره از لبه منظومه گذاشته بودند: از دستش ندهید! یا شخصیت معتبر، فقط فرمانده X که در سفینه یقه لباس فضایی اش را با شکنندگی خاصی بالا می زد و موقع کار در بیرون سفینه روی عینکش تصویر آبی سبز سیاره مجاور منعکس شده بود! راستش روشنفکری انواع دارد.

    امیر: باور کن از دید مثبت می‌گم؛ خیلی بامزه بود.  

    پوریا پورزند
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 15:21
    5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    امیر قادری سلام

    1-علی کریمی از سر فوتبال ایران خیلی زیاده. این فدراسیون و... لیاقت همچین بازکن نابغه ای رو ندارن. اگه داشتن اینجور با اون رفتار نمی کردن. هر30 سالی یکبار یک فوتبالیستی مثل کریمی سر از فوتبال ما در میاره. اما اون وقت.....!

    2-مصاحبه جعفر پناهی با VoA یا همون Voice of America شنیدم. خیلی دلم برای سینمای ایران سوخت. جای پناهی (چه خوب، چه بد، چه خوشمون بیاد از اون یا نیادش) خیلی خالیه. حیف.

    3-من بین کاری که با علی کریمی عزیز کردن و کاری که امثال جعفر پناهی ها هیچ فرق و تفاوتی نمی بینم. تا نظر شما چی باشه؟!

    سمیرا کردنیا
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 15:39
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    این که بی هیچ دلیلی و بدون هیچ مناسبتی کادو بگیری آن هم به این خوشگلی حالی می دهد که مپرس.

    یادداشت های حسین معززی نیا را اولین بار در هفته نامه ی مهر دیدیم و خوشمان آمد و تا همین چند هفته پیش نمی دانستیم که با هم دوست هستید و حالا بیشتر خوشمان آمده که آدم هایی که ما آنها را دوست می داریم خودشان نیز همدیگر را دوست می دارند!

    شقایق کسرایی
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 16:43
    -10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام آقای قادری عزیز! اول یه تشکر به خاطر عکس لجر و نولان.چقدر خوب میشه اگه یه مطلب طولانی فقط درمورد جوکر شوالیه ی تاریکی بنویسید! جواب کارگردانای معترضم خیلی جالب دادید!فکر نمی کردم این طور جواب بدید. مستند مردی روی سیم رو چند وقت پیش دیدم و قشنگ بود!به جز این سوپراستارم دیدم!نصیحتای رها تو فیلم اصلا تاثیرگذار نبود و حتی گاهی اعصاب خوردکن میشد و با خودم فکر می کردم چه جوری سازنده ها متوجه این شعارزدگی بیش از حد فیلم نشدن؟ تو بهاریه برای علی دایی کاوه اسماعیلی اینجاشو دوست داشتم:"همیشه بدمن ها را دوست داشته ام"

    امیر: بالاخره یه روزی یه مطلب طولانی درباره جوکر می‌نویسم.

    علیرضا اویسی
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 18:39
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیر جان نقد جدیدت رو خوندم مثل همیشه نقدت با همه فرق داره می دونی فرقت چیه؟ شاید با خیلی از تفکراتت موافق نباشم اما خون و یا دقیق تر زندگی ای که در کلماتت جریان داره باعث لطافت خوشگلی و دلنشینی نقدت میشه و این تفاوت تو با دیگرانه

    Reza
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 18:40
    5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    خوب بود به جای نقل قول ابتدای مصاحبه ی فوق العاده ی حمید امجد با بیضایی در صنعت سینما ( که از قول مصاحبه کننده هم هست و ربطی به بیضایی ندارد ) گفته های خود بیضایی در پاسخ به آخرین سوال رو میاوردی که جواب مسائل مطرح شده ی چند وقت اخیر هم توش بود . در مورد تهمینه میلانی و دهنمکی درست ، ولی بیضایی در مقابل این همه انتقاد چه واکنشی نشون داده ؟ دیگه دیدی خودش چیزی نمیگه به گفته های بازیگران متوسل شدی ؛ آخه مسئولیت گفته های هدایت هاشمی هم با بیضاییه ؟

    عقیق
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 20:2
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    آقای رضا! نمی تونی تصورشم بکنی که چقدر خوشحالم کردی. ما سه تا خواهر همه همه همه این نوارا رو داشتیم و من ... همشو یه جا دادم به یه آقای متشخص که بعد از ضبط کردن بهم برگردونه و اگر شما اون نوارا رو دیدین، منم دیدم. سه ساله. چرا ما تو ایران نمی تونیم واسه این کارا به جایی شکایت کنیم؟

    ولی خدا رو شکر کتاباشو ندادم. و جالب اینجاست که باز هم حاضرم اونا رو بدم تا دیگران کپیش کنن!!! چون لذت خوندن اونا به اندازه همه آدمایی که بتونن این گنجینه رو داشته باشن، زیاد و زیادتر می شه. نه؟

    کاوه اسماعیلی
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 22:12
    13
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    فصل نظر سنجی رسیده....معمولا در چنین روزهایی از سال بهترین فیلمهای سال گذشته میلادی را مرور می کنیم....حالا هم که فکر کنم کم و بیش بر و بچ فیلمهای مهم سال 2009 را دیده اند چند تا را به عنوان بهترین ها انتخاب کنند.فقط لطفا اگر میشود دلیل خودمان را حد اکثر در یک خط بنویسیم.هان؟دست به کار شوید.

    امیر: پیشنهاد عالی. روش کار می‌کنیم. ضمن این که دونستن نتیجه‌اش برای خودم هم جالبه.

    کاوه آهنگر
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 23:23
    2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    من هم voa و مصاحبه با جعفر پناهی رو دیدم و شنیدم و خیلی دلم گرفت. با پوریا پورزند کاملا موافقم. اما فکر نکنم امیرقادری موافق باشه. درست نمی گم؟

    علي مظفري
    دوشنبه 24 فروردين 1388 - 23:40
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام به همه بچه هاي كافه به خصوص امير خان قادري. حالا كه سرتون شلوغه و ضمنا آخرين يادداشت تون رو راجع به وقتي همه خوابيم اينجا گذاشتين پس منم متنم راجع به اين فيلم رو همين جا مي زارم. اميدوارم دوستان راجع بهش نظر بدن.

    بگذارید همین اول تکلیف را مشخص کنم. بهرام بیضایی جز هنرمندان شاخص و صاحب سبک ایران است که سالهاست در حوزه سینما و نمایش فعال است و آثار ماندگاری در تاریخ سینما، نمایش و همین طور ادبیات نمایشی پدید آورده است. پس شکی در اهمیت جایگاه او در سینمای ما نیست. ولی او جز آن تعداد از هنرمندان مولف و بزرگ ماست که به دلیل جایگاه خاصی که دارد رفتن به سمت آثارش و اظهار نظر درباره آنها همیشه حساسیت برانگیز بوده است. من هم واقعا به دور از تعصب و جهت گیری و در حد سواد فیلم دیدن و شناخت سینمایی ام راجع به فیلمش نظر می دهم.

    وقتی همه خوابیم یک فیلم در فیلم است درباره یک کارگردان قدیمی سینما که گرفتار دخالتهای تهیه کنندگان و سرمایه گذاران فیلمش است و به بهانه این داستان به حواشی ساختن فیلم در سینما می پردازد.

    فیلم با داستان آشنایی یک زن و مرد و دیالوگهایی که در ابتدا زیاد ارتباط آنها را نمی فهمیم شروع شده و بعد از حدود 20، 30 دقیقه تازه متوجه می شویم که هر آنچه تا بحال دیدیم فیلمی است که در حال ساخته شدن است. از اینجاست که داستان کارگردان مشهوری را می بینیم که در حال ساختن این فیلم است و رفته رفته در طول فیلم مشکلات کارگردان با تهیه کنندگان شروع می شود چرا که آنها برای جلب سرمایه برای فیلم و تضمین فروش آن کارگردان را تحت فشار گذاشته و انواع خواسته های غیر منطقی را به او تحمیل می کنند. کارگردان که ظاهرا سالهاست فیلم نساخته و بعد از مدتها مجوز گرفته و به ساختن این فیلم نیاز دارد، مجبور می شود به این بازی نابرابر تن دهد.

    تا اینجای کار مشکلی نیست. بهرام بیضایی خودش هم جز کسانی است که علیرغم اعتبار و جایگاهی که دارد معمولا برای گرفتن مجوز فیلم هایش مشکل داشته و حتی تئاتر مشهور چند سال قبلش با وجود موفقیت فراوان زودتر از موعد متوقف شد و تماشاگران آثارش، از شنیدن خبر شروع فیلم جدیدش تا کلید خوردن و در نهایت اکران آن به خصوص در این چند سال اخیر همیشه مدت زیادی یه انتظار نشسته اند. برای مثال پروژه سال پیش او، پرتگاه که با وجود آنکه اسامی بازیگران آن اعلام شد و فیلم هم کلید خورد، پس از مدتی و البته این بار با نظر خود بیضایی نیمه کاره رها شد. پس فیلم یک جور حدیث نفس است که در آن بیضایی سعی می کند مشکلات و مشقات ساختن یک فیلم را با حواشی که به خصوص در سینمای ما دارد به ما نشان دهد. حرف فیلم کاملا واضح و مشخص است. در سینمای ما هنوز کارگردانان صاحب سبک و مولفی چون او این آزادی عمل و توانایی را ندارند که بدون فشار و هیاهو و دغدغه سرمایه هر وقت خواستند فیلم بسازند و ضمنا نگران سرنوشت فیلمشان در هنگام اکران نباشند. یکی از موارد معروف و اخیر آن هم سنتوری بود که با وجود آنکه شخصی مثل مهرجویی آن را ساخته بود به آن وضعیت دچار شد. یا موردی که امثال برای درباره الی فرهادی پیش آمد و خوشبختانه بالاخره در جشنواره فجر نمایش داده شد. بیضایی می خواهد بگوید که در این سینما، سرمایه در دست آدم هایی است که سینمایی و فرهنگی نیستند، چیزی از هنر نمی فهمند و چون دغدغه اش را هم ندارند پس در هر شرایطی فقط به تحمیل سلایق مبتذل خود فکر می کنند.

    ولی مشکل با لحن سنگین و اغراق شده فیلم است. بیضایی تسلط ویژه ای در فضاسازی، میزانسن و چیدمان صحنه اش دارد ولی آیا واقعا این میزان اغراق در به تصویر کشیدن آدم ها و شرایط تاثیر گذار هم هست؟ آدم های منفی فیلم مثل یک سری کاریکاتور و تک بعدی هستند. مثلا نگاه کنید به شخصیتهای مجید مظفری و شقایق فراهانی در فیلم، البته من تابحال به پشت صحنه فیلمی نرفته ام و این طور آدم ها را ندیده ام ولی واقعا نمی شد در نشان دادن شخصیت آن سرمایه گذار با بازی مجید مظفری که بعد از هر صحنه فیلم برای فامیلش دست می زند و هی چپ و راست برایش شیرینی تعارف می کنند ظرافت بیشتری بکار برد یا شخصیت بازیگر بی استعداد با بازی فراهانی که بیش از حد لوس از کار در آمده و هیچ ظرافتی نه در مورد خود نقش و نه در مورد بازی آن بکار نرفته است. یا نگاه کنید به حرف زدن شخصیتها به خصوص مژده شمسایی که موقع بازی در فیلم و خارج از فیلم تفاوت زیادی ندارد. نکته جالب این است که بیضایی در صحنه هایی که شمسایی نقش خواهر شخصیت اصلی فیلم را بازی می کند اجازه می دهد که او باور پذیرتر و ملموس تر دیالوگ بگوید و بازی کند ولی به جز این مورد، این عصا قورت دادگی وتصنعی که در بازی ها می بینیم متاسفانه در بقیه فیلم و حتی وقتی بازیگران در حال بازی در فیلم هم نیستند ادامه می یابد. بیضایی استاد دیالوگ نویسی است و سبک نگارش مخصوص خود را دارد ولی آیا نباید دیالوگها و لحن حرف زدن آدم ها با زمان و فضای فیلم کمی بیشتر هم خوانی داشته باشد و این قدر عصا قورت داده و خشک نباشد. اگر این ماجراها در فضای اسطوره ای و نمادین مرگ یزدگرد یا پرده نئی (از فیلمنامه های ساخته نشده بیضایی) رخ می داد این نوع دیالوگها باور پذیر بود ولی در حال حاضر و با این فضا هم خوانی زیادی ندارد و حتی باعث خنثی شدن تاثیر بعضی صحنه ها شده است.

    در مورد روایت فیلم هم باید گفت که در بعضی موارد به نظر می رسد که اتفاقات خیلی دلیل منطقی ندارد و بیشتر پیاز داغ ماجرا زیاد شده است، مثلا معلوم نیست وقتی که قبلا یکبار سرمایه گذار فیلم عوض شده بود، چرا دوباره و ناگهان سرمایه گذار جدیدی با خواسته های جدیدش به فیلم تحمیل می شود تا شرایط را باز هم برای کارگردان سخت تر کند.

    گفتم که نمی توان منکر استادی بیضایی و تسلط فنی او بر اجزای سینمایی فیلمش شد، قاب بندیها و حرکات دوربین، میزانسن و چیدمان حساب شده صحنه ها و کلا فضاسازی فیلم، مهر بیضایی را بر خود دارد ولی یک فیلم وقتی واقعا تاثیر گذار و لذت بخش است که همه اجزا با ظرافت کنار هم قرار گیرند و باور پذیر باشند که در مورد این فیلم، این میزان اغراقی که در نشان دادن ماجراها و آدمها بکار رفته باعث شده حرف و تم فیلم بدون ظرافت از فیلم بیرون بزند و تاثیر و گزندگی خود را از دست بدهد و آن همه حرکات حساب شده دوربین، صحنه آرایی پیچیده و دیالوگهای پرطمطراق هم بیشتر کارکرد معکوس پیدا کرده و باعث دلزدگی شوند.

    saeed
    سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 12:46
    -10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    http://www.khabaronline.ir/news-6465.aspx

    سینا
    سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 14:32
    -17
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام اقای قادری من 17 سالمه یک فیلم نامه نوشتم باید باهاش چی کار کنم اگه بیارم شما میخونید

    به وب من سر بزنید

    sina72.blogfa.com

    Reza
    سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 19:41
    -5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    برای نظر سنجی کاوه اسماعیلی : ( البته تو یه روزنوشت جدید شروع بشه بهتره که از ابتدا راجع به فیلم ها هم بحث کنیم ) چند تا از مهم ها مثل "رودخانه یخ زده" و "ریچل ازدواج می کند" رو هم ندیده ام .

    1- فراست/نیکسون 2- در بروژ 3- مورد عجیب بنجامین باتن 4- کشتی گیر 5- بچه ی اشتباهی 6- کتابخوان 7- گرن تورینو 8- میلیونر زاغه نشین 9- مزرعه ی شبدر 10- شوالیه تاریکی 11- وال-ئی 12- میلک 13- ماما میا! 14- پاندای کونگ فو کار 15- شک 16- پس از خواندن بسوزان 17- والس با بشیر .

    ح.گ
    سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 20:52
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    اميرجان مطلب مورد استفادت نيست ؟ ( مكري بودن يا ده نمكي بودن ) ؟

    علیرضا اویسی
    سه‌شنبه 25 فروردين 1388 - 23:8
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    با این کارتون تو سایت دقیقا چیزی رو که ده نمکی می خواست رو در اختیارش گذاشتید امیر جان مگه نمی دونید این بشر عاشق جنجال؟ همون موضع منفعلی که داشتید عالی بود حالا از این چیزی هم که هست گنده ترش کردید

    احسان
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 0:23
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    هفته نامه سینما نظر سنجی مستندی از تماشاگران فیلم اخراجیها کرده وبا هرکدام از تماشاگران این فیلم گفت وگوی کوتاهی کرده وحتی عکس آنها راهم چاپ کرده است.به نظر من خواندن این گفت وگوها برای کسانی که به دنبال علت فروش اخراجیها می گردند واجب است .جلب است ۹۰درصد تماشاگرانی که از آنها درباره تماشای فیلم اخراجیها سوال شده گفته اند که برای خندیدن و دور هم بودن به تماشای این فیلم آمده اند .همچنین گزارشگر هفته نامه سینما توصیف جالبی از وضعیت تماشاگران این فیلم نیز کرده است .این گزارشگر نوشته برخی از تماشاگران اخراجیها انگار برای سیزده به در آمده اند تا تماشای یک فیلم.تماشاگران بسیاری گفته اند که ازفیلم اخراجیها ۲ خوششان نیامده ولی برای دورهم بودن وخندیدن به تماشای این فیلم رفته اند.چند تماشاگر نیز گفته اند سوپر استار میلانی فیلم بهتری بوده و حتی تماشاگری می خواسته بیست را ببیند ولی دوستانش گفته اند برویم اخراجیها را ببینیم وبخندیم

    وحید
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 1:33
    13
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سینمای جهان رو ببینین!

    کوروش
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 2:45
    6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    اگه بازی چلسی و لیورپول دیده باشید که دیدید، میرزید به تمام فیلمهای اکران نوروزی، هم پر گل هم جذاب هم کارشناس پسند ،هم تماشاگر پسند و هم .............................

    امین
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 3:59
    -12
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    اول بریم سراغ نظر سنجی: ( 10 تا بسه دیگه؟)

    1 - مورد عجیب بنجامین باتن ( درباره الی....)

    2 - وال ای

    3 - خواننده

    4 - در بروژ

    5 - شوالیه تاریکی

    6 - فراست/نیکسون

    7 - کشتی گیر

    8 -میلیونر زاغه نشین

    9 - گران تورینو

    10- شک

    کاوه گفته بود دلیل بیارید . اما راستش وقتی یک فیلمی رو دوست داری دیگه دلیلش چندان مهم نیست . البته برای من . فقط می تونم بگم که توی این لیست نه تا از فیلمها رو خیلی دوست داشتم . اما یکی از اونها که چندان دلم رو نبرده بود اما بخاطر خود فیلم نامش رو اوردم ( میلیونر زاغه نشین) می باشد .

    نکته بسیار مهم : چون فکر می کنم سوال کاوه در مود فیلمهای اکران شده است.اینها رو گفتم . و گرنه برای من فیلم دوم مطمئنا ( درباره الی... ) خوا هد بود . حالا کاوه جان اگه این فیلم هم جز سوالت است پس خودت بیارش ردیف دوم حساب کن .

    امیر مثلا یه سوال ازت پرسیدیما؟ DVD مردی روی سیم تو بازار هست؟ و در ضمن بعد از همه دلایلی که همه منتقدها برای فروش اخراجیها اوردن من هم می خوام یک عامل به عاملهای گذشتم اضافه کنم . سایت سینمای ما !!؟؟

    امین
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 4:19
    10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    راستی اصل کار یادم رفت. امیر بازی امشب رو دیدی؟ تو چند سال اخیر این همه حال نکرده بودم . با اینکه طرفدار پرو پا قرص هیچ کدوم نبودم اما خیلی حال داد. البته با وجود اینکه دوست داشتم لیورپول ببره اما خوب نشد دیگه . اما به قول فردوسی پور اگه لیورپول می برد یک بازی کاملا دراماتیک رو داشتیم. توی مصاحبه بعد بازی پرسپولیس و پیکان مربی پیکان گفت بازیکن بزرگ و خاص می تونه بازی رو عوض کنه مثل علی کریمی . تو این بازی هم وقتی جرارد نباشه معلومه لمپارد میشه همه کاره . اما بیخیال امشب. اقا منچستری ها بیان وسط دیگه. احتیاج به دعای شما دوستان داریم . اگه نریم بالا حال گیریه ا . راستی کیا اینجا عشق منچستر هستن ؟ امیر تو که نیستی ؟

    مزدک
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 9:55
    -3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    اقای قادری به نوشه های خودت در مورد فیلم بیضایی برگرد . ببین که یک خط نقد در ان پیدا می شود . تو از سواد کم عده ای قلیل سواستفاده می کنی و به جای نقد فیلم خودت برای فیلم حاشیه های دروغین می سازی و یا فیلم استاد را با کسانی دیگر که هیچ ربطی به فیلم استاد ندارندمقایسه می کنی و بعد نتیجه هایی مسخره می گیری. از این کارها چه هدفی داری ؟

    کاش کمی بیندیشی

    علی خطیبی
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 13:12
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیرجان. شنیدم که در حال آماده کردن پرونده ای برای استاد فقید موریس ژار هستی ، گفتم این مطالبی که دیروز (25/1/1388) در روزنامه جام جم به قلم مهتاب امیر حسینی خواندم برایت بفرستم تا شاید به دردت بخورد :

    آدم ها همیشه دنبال نوستالژی هستند و چه چیزی ماندگارتر از موسیقی می تواند زنده کننده نوستالژی باشد ؟ اگر باور کنیم « تنها صداست که می ماند. » و صدای جادوئی و جاودانه فیلم « محمد رسول ا... » یکی از ماندنی ترین صداها برای همه مسلمانان جهان است. همان طور که آنتونی کوئین با این فیلم جایگاه ویژه ای در میان مسلمانان کسب کرد و مصطفی عقاد کارگردان آن هم نام خود را برای همیشه در تاریخ ثبت کرد ، موریس ژار با آهنگ باشکوه و باصلابت محمد رسول ا... در اذهان ما شرقی ها ماندگار شد. او اصولا از توانایی خاصی برای ساخت تم های شرقی برخوردار بود و اولین موفقیتش هم با ساختن موسیقی فیلم « لورنس عربستان » تجربه کرده بود. اولین محصول مشترک موریس ژار با کارگردان صاحب سبکی به نام دیوید لین که منجر به ساخت یک فیلم وسترن خاورمیانه ای با تم سیاسی و تاریخی شد و برای هر دو نفر اسکار را به همراه آورد. اصلا بدون موسیقی موریس ژار ، لارنس عربستان چگونه می شد ؟ آیا بدون وجود موسیقی ژار چشمان پیتر اوتول در صحرای عربستان همان درخششی را می داشت که با پس زمینه موسیقی داشت ؟ واقعیت این است که بسیاری از منتقدان فیلم و سینما معتقدند این یکی از استثنائی ترین فیلم های سینمایی است که بدون موسیقی می توانست کیفیتی کاملا متفاوت پیدا کند. خود موریس ژار در مصاحبه ای آشنا شدن با دیوید لین را یک فرصت استثنائی زندگی اش نامیده بود که موجب شد تا او کارهایی استثنائی را خلق کند. اما شاید اگر آن طرف سکه را هم نگاه کنیم لازم باشد که بگوئیم این یک موقعیت استثنائی برای دیوید لین بزرگ هم بود که توانست به کمک موریس ژار ، غمگین ترین موسیقی فیلم را ؛ موسیقی که هر وقت قرار است یک نسل یاداور عشقی از دست رفته بشود ناخودآگاه در پس زمینه ذهن خیلی ها اجرا می شود ، دست یابد. همه آن غم چشمان سیاه عمر شریف با تنهایی باشکوه جولی کریستی با اهنگ لارای فیلم دکتر ژیواگو در پنجاه سال گذشته زنده شده است. هر چند موریس ژار در طول عمرش کنسرت های متعددی هم برگزار کرده بود ، اما شهرتی که برای موسیقی فیلم هایش داشت ، هرگز تکرار نشد. او بیشترین موفقیت هایش را در همکاری با دیوید لین کسب کرد و در جریان سه کار مشترک با او لارنس عربستان (1962) ، دکتر ژیواگو (1965) و گذرگاهی به هند (1984) برنده جایزه اسکار شد. او برای فیلم محمد رسول ا... نیز نامزد دریافت جایزه اسکار شد. دیگر آثار مهمی که موسیقی فیلم آنها بسیار تاثیرگذار بود انجمن شاعران مرده (1989) و روح (1990) بود. او برای روح دوباره نامزد اسکار شد. او در سال 1924 در لیون فرانسه متولد شد و زمانی وارد اجتماع شد که اروپا داشت سالهای سیاه پس از جنگ را تجربه می کرد. با این حال او توانست وارد دانشکده مهندسی سوربن شود و مدتی به تحصیل در این رشته پرداخت. اما او به راحتی سوربن را ترک کرد و به کنسرواتوار پاریس پیوست تا اهنگسازی ، هارمونی و پرکاشن را با سازهای اصلی اش بیاموزد. او اولین کارش را در 1951 در پاریس ساخت. اولین حرکت بزرگ زندگی اش با نوشتن موسیقی فیلم لارنس عربستان در سال 1961 شروع شد. بعد با ترن (1964) ادامه داد و جایزه بزرگ را در سال 1966 ساخت که فیلمی سرعتی برای کارگردانش جان فرانکن هایمر بود. بعد با دکتر ژیواگو موفقیت بعدی اش را تجربه کرد و در همکاری بعدی اش با دیوید لین دختر رایان (1970) که در ایرلند ساخته شد ، از موسیقی کاملا سنتی ایرلند بهره گرفت. ترانه این فیلم آنقدر محبوب شد که در آن سال ها خوانندگان متعددی آن را اجرا کردند. او بعدها با لوچینو ویسکونتی و جان هیوستن نیز همکاری کرد. در محمد رسول ا... در 1976 با مصطفی عقاد یک همکاری خیره کننده داشت. او جوایز دیگری از جمله بفتا و جایزه آکادمی انگلیس و گرمی را نیز در کارنامه اش دارد. او با تلویزیون هم کار می کرد و از جمله سابقه همکاری با فرانک زفیرلی برای مسیح ناصری (1977) را داشت. آخرین کار موریس زار یک اثر تلویزیونی بود که در سال 2001 ساخت. با این حال درک اهمیت کار موریس ژار زمانی روشن می شود که به گذشته برگردیم و دهه 60 اروپا در قرن گذشته را یادآور شویم. در دسامبر 1965 آلبوم بیتل ها با عنوان « کمک » تازه منتشر شده بود و در همان حال فیلم دکتر ژیواگو اکران شد و موسیقی آن از چنان شهرتی برخوردار شد که در آن وانفسای ترانه های نفس گیر بیتل ها مثل دمیدن نسیم در جنگل بود ... موریس ژار از آن دسته از آهنگسازان فیلم بود که ملودی ها را نمی نویسند ، آنچه را که احساس می کنند هم نمی نویسند ، بلکه گوشه ای از قلبشان را هم با آن به جا می گذارند تا تصویر را غنی تر کنند. برای فیلم وسترن خاورمیانه ای دیوید لین « لارنس عربستان » و آن آوای حزین بالالایکا که در دکتر ژیواگو نواخته می شد ، چنان کارکردی داشت که در نیم قرنی که از ساخته شدن این فیلم ها گذشته ، همچنان ماندنی هستند. ژار برای بیش از یکصد و پنجاه فیلم موسیقی ساخت. او در حالی که می توانست یک موسیقی تمام عیار در تم جنگ بسازد ؛ درست مثل موسیقی فیلم محمد رسول ا... ، برای فیلم توپاز آلفرد هیچکاک ، کلکتور ویلیام وایلر و روح جری زوکر موسیقی ای ساخت که ظریف و نامحسوس مثل لرزش در تاریکی بود. او می توانست سبک حماسی یا تغزلی را در آثار سمفونیک عظیم و ارکسترال خود جاری کند و آن را به مشخصه فیلم بدل سازد. با همه این ها او با زمانه همراه بود و متناسب با سبک فیلم ، موسیقی می ساخت و در کارنامه او همه جور کاری را می توان سراغ گرفت از موسیقی فیلم کمدی موزیکال « فوق محرمانه » تا « نردبان یعقوب » ... او برای نخستین بار در فیلم شاهد از سینتی سایزر استفاده کرد و نشان داد که از وارد کردن موسیقی الکترونیک به آثارش وحشتی ندارد ، این در حالی است که او در عیسای ناصری از سازهای بادی روستایی برای خلق تم خاورمیانه ای استفاده کرده بود. ژان میشل ژار پسر او سالهاست که در سبک موسیقی الکترونیک از جایگاهی ویژه برخوردار است. موریس ژار آخرین بار برای دریافت جایزه خرس طلایی جشنواره برلین ، در بهمن ماه گذشته در بین جمع ظاهر شد و از آنجا که مدتها بود با بیماری مبارزه می کرد ، عاشقانه خرس کوچولویش را نوازش کرد.

    * ابتدا قرار نبود موسیقی فیلم لارنس عربستان را ژار بسازد بلکه قرار بود یکی از این افراد بسازند : مالکوم آرنولد ، ویلیام والتون ، بنجامین بریتن و ارام خاچاطوریان. ژار کل موسیقی این فیلم را ظرف چهار هفته نوشت.

    آریان.گ
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 13:22
    4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    wall.E : به خاطر اون 45 دقیقه اولش که انقدر بهم خوش گذشته بود که دوست نداشتم تموم شه . باور عشق 2 ربات در فیلمی سر شار از زندگی .

    بنجامین باتن : پیوند غریب عشق مرگ و زندگی . از اون فیلمهایی که میره تهه ذهنت خونه میکنه و هر چند وقت یه بار میاد سراغت . شاید فردای دیدن فیلم و شایدم 10 سال دیگش . معنای تمام عیار فیلمی که تاریخ مصرف نداره .

    Dark Knight : به خاطر کارگردانی و فیلمنامه بی نظیرش که عیار فیلمهای بلاک باستری رو بالا برد و جوکری که نا متعارف ترین و پیچیده ترین شخصیت دهه اخیر سینماست .

    و بعدش : در بروژ . درباره الی ... فراست نیکسون . بچه اشتباهی و گرسنگی (استیو مک کوئین) .

    محمد جواد اميرآبادي
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 13:38
    -8
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    درباره نظر سنجي فيلم هاي 2008 ( به ترتيب خوب از نظر من ) :

    1 - وال - اي ، 2 - بنجامين باتن ، 3 - ميليونر زاغه نشين ، 4 - كتابخوان

    و البته اين توضيح كه من بيشتر دنبال يه جور حس عاشقانه تو فيلم ها بودم و نه يك شاهكار سينمايي

    آریان.گ
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 14:6
    6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    عجب تیزری بود . چی بلایی قراره سرمون بیاد خدا میدونه . موسیقیش که حرف نداشت و اون شروع خیره کنندش معرکه بود . چرا همه تو فیلم های میکل مان اینقدر خوش استیل و مردونه میشن؟ اون از تام کروز و جیمی فاکس و کالین فارل و اینم از جانی دپ که معرکه بود ( اون لبخندی که پشت نگاه سردش قایم کرده بودو دوست دارم)

    زنده باد عالیجناب مایکل مان ;)

    محسن دراگون
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 15:58
    20
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    دیشب دوباره فهمیدم که چرا عاشق فوتبالم

    mebzo
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 17:21
    9
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    مردی که دنیا را می خواست ، حالا ، دشمن مردم است .

    تیزر فوق العاده ای بود با اون موزیک شاهکار فیلم ساعت 25 که روی اسم جانی دپ و بقیه می یاد ....

    به نظرم تا حالا فیلمی که از سال پیش دیدم و حسی باهاش ارتباط برقرار کردم راچل ازدواج می کند هستش .... از دیوید فینچر بیشتر از اینا توقع می ره که بخوام اسم بنجامین باتن هم بگم ... میلیونر هم چیز آسی نبود ... منتظر آپ و دشمن مردم و بعدشم آواتار و جزیره ی شاتر اسکورسیزیه ریشه ای هم هستیم

    مريم.م
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 18:53
    10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام

    اميدوارم حال همه خوب باشه

    اول ميرم سراغ نظرسنجي (البته براي خودم متاسفم كه هنوز بعضي ها رو نديدم)ولي فعلا 1.در بروژ2.wall-e3.the fallو 4. the visitor

    هميشه با اين جور فيلم ها كه داستان تازه اي دارن و و يا داستان معمولي رو با يه نگاه تازه شروع ميكنن خوشم مياد و وقتي فيلم شروع ميشه كمكم تو توي فيلم حل ميشي مخصوصا توي

    wall-e

    پريشب كامنت اقاي هادي رو سرسري خوندم ولي فرداش كه رفتم مدرسه وقتي كه بيكار بوديم منو دوستم از كلاس كه اومديم بيرون يه چند نفر داشتن اون ور تر صحبت ميكردن يكيشون داشت در مورد مبل تازه و خيلي چيزهاي ديگه با جديت حرف ميزد من به دوستم گفتم اينا رو باش ما تو چه فكريم اينا چه طور دوستم گفت ما برامون مهم نيست رو چي بشينيم روي حصيرم كه شده باشه فقط كاراي اين درس رو انجام بديم دقيقا ياد اين مطلب افتادم راسته كه ما ادما چقدر طرز نگاه و فكرمون فرق ميكنه و زندگي خودمون رو با همون نگاه خودمون جلو ميبريم و شايد در بعضي مواقع به يه جاي مشترك برسيم ولي چيزي كه من رو اذيت ميكنه اينه كه در بعضي اوقات اين نگاه و طرز فكر ها تا جايي ميره كه ما ،ادما رو از روي قيافشون هم قضاوت ميكنيم

    بازي ديشب پر بود از شور و هيجان ولذت هرچند براي من كه تيمم باخت خيلي خوب نبود اما از يه نظر فوق العاده بود زمانيكه ليورپول سه دو عقب افتاد خيلي حالم خوب نبود اعصابم از اينكه دو تا جلو بود حالا عقب افتاده بود خورد شده بود اما وقتي ميبيني تيمت تا اخرين نفس نا داره و واسه گل زدن تلاش ميكنه اون وقته كه ميفهمي الكي اين همه سال عمرتو تلف نكردي و اين تيم ارزش دوست داشتن رو داشت ولي حيف كه مرد بزرگ تيممون جرارد نبود

    وااااااي اقاي قادري دقيقا ميدونم چي ميگيد با اينكه ليورپوليم اما هميشه از بازيه دروگبا خوشم اومده

    راستي اقا شادمهر اون اهنگ تو آبي رو نميدونم

    ولي اگه گير اوردم و اگه بدونم ميگم

    محمد
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 20:50
    1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    نظر سنجي فيلم هاي 2008

    1-میلیونر زاغه نشین

    2-وال-ئی

    3-شوالیه تاریکی

    4-مورد عجیب بنجامین باتن

    5-در بروژ

    امید غیائی
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 21:46
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    اول اینکه هنوز هم در شوک عکس فیلم آخر تارانتینو ام.ممنون امیرخان.

    و دوم و البته مهمترین چیزی که مشتاقم کرد تا اینجا بنویسمش دیدن فیلمی بود که این چند روزه حسابی درگیرم کرده.فیلم همونیه که امیر هم در جشنواره حسابی ازش تعریف کرد ولی مثل اینکه خیلی دیده نشد.

    "سقوط" فیلمی ازتارسم سینک که به شدت حساب شده ساخته شده.مرز بین واقعیت و رویا بعد از 30 دقیقه اول فیلم انقدر به نرمی و روونی رد میشه که باورکردنی نیست.رنگها در حد نهایت زیبایی و به کارگیری عناصر تصویری در هر قاب مثال زدنیه.امیدوارم پیدا کنید و ببینیدش و فصل پایانی فیلم رو هم از دست ندید.مطمئنن سینک روی ساختار تک به تک نماهاش به قدری فکر کرده که تونسته یک همچین شاهکاری رو به تصویر بکشه.فیلم مثل یک نقاشیه که میشه هر نماش رو مثال زد.به غیر از فیلمبرداری منحصر به فردش تدوین شاهکاری داره که کات زدنهاش از هر نما به اون یکی ذوق زده تون میکنه.

    بازی بازیگران فیلم عالیه.دختربچه فیلم به شدت دوست داشتنیه و اینکه هنوز هم میگم مرز بین واقعیت و رویه رو تا این حد ماهرانه رد کردن از ذهن خلاقی باید نشات گرفته شده باشه.

    تارسم سینک این دومین فیلمش در مقام کارگردانیه.خدایا باورم نمیشه با دو فیلم و این همه استعداد....

    سرپیکو
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 22:3
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    "نظرسنجی فیلم های 2008 "

    به ترتیب:

    1- وال ای

    2-چه

    3-شوالیه تاریکی

    4- دربروژ

    5- کلاس

    6-- بنجامین باتن

    7- مارادونا به روایت کاستاریکا

    8- میلیونرزاغه نشین

    9- گومورا

    10- گرن تورینو

    11- گرسنگی

    12- آدم درست را راه بده

    13- والس یا یشیر

    14- ریچل ازدواج می کند

    15- ویکی کریستینا بارسلونا

    و...

    درباره الی (هنوز ندیدم...!)

    saeed
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 23:42
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    http://www.jabbarkakaei.blogfa.com/post-98.aspx

     امیر: ممنون. کارش می‌کنیم.
    behrang
    چهارشنبه 26 فروردين 1388 - 23:56
    15
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    intor ke maloome kesi montazere filme jadide joe wright nist .kheyli doost dashtam dar morede filme pride & prejudice behtarin filmesh ye naghd mineveshti vali fekr nakonam
    vaghtesho dashte bashi

    امیر: غرور و تعصب‌اش رو بیش‌تر از فیلم بعدی اش تاوان دوست داشتم. به خصوص بازیگر اصلی‌اش ماتیو مک‌فادین رو. ببینیم فیلم تازه‌اش چی از آب درمی‌آد بهرنگ جان.
    مهران .م
    پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 1:24
    6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    سلام.آقای قادری می خواستم نظرتون رو درباره سریال های آمریکایی دهه ی اخیر بدونم.آیا دیدید؟از کدامشون لذت بردید؟ممنون می شم جواب دهید.همین طور درباره سریال های دوستان و جنسیت و شهر هم اگر دیدید نظرتون رو بفرمایید.بازم ممنون.

    امیر: کوتاهی از من و وقت منه. ولی هنوز هیچ کدوم رو ندیدم. امیدوارم به زودی...
    الهه تقی زاده
    پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 1:33
    -3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    برای نظر سنجی کاوه: 1.وال- ای، رو بخاطر 2 تا نکته دوسش دارم:1. یه روبات عاشق سختكوش وظيفه‌شناس كه از آدم‌ها هم بيشتر كار مي‌كند و همین طور باقی میماند 2.راه نجات جهان فقط و فقط بازگشت به عشق میداند. ....................................................... 2. در بروژ : اول بخاطر انتخابای بازیگری عالی که داره واینکه بخاطر معماری ها ی قرون وسطی ای فوق العاده شهر که با تم اصلی فیلم همخوونی داره ........................................................................ 3. شوالیه تاریکی : بخاطر لحظه هایی که جوکر می خواد بت من را متقاعد کنه که باهم هیچ فرقی ندارن و هردو در واقع جوکری بیش نیستن فقط بت من به عنوان قهرمان عمل میکنه و جوکر ضد قهرمان و بی انصافی نکرده باشم ..بازی درخشان هیث لجر .. ... ............................................................................................... 4.مورد عجیب بنجامین باتن: !” فقط و فقط بخاطر این سکانس پایانی این فیلمو دوست دارم، همه برای چیزی زندگی می‌کنند،" بعضی از مردم برای زندگی کنار رودخانه بدنیا می‌آیند، برخی برای کشته شدن با صاعقه، برخی برای شنیدن موسیقی، برخی برای شنا کردن، برخی برای ساخت دکمه، برخی برای شکسپیر بودن، برخی برای مادر بودن، و برخی برای رقصیدن!” ..... ................................................................................................................ 5.میلیونر زاغه نشین:بخاطر تک تک موسیقی های فیلم و اینکه بنظرم کلا فیلم بی ایرادی بود، بازی های خوب و فیلمبرداری زیبا .. به حامد ایمانی و امیر قادری: ممنونم بابت این لیستی که اینجا گذاشتی برای منی که خوره کتابم هم جای خوشحالی داشت هم ناراحتی!!تقارن این لیست با بستری شدن چند روزه من تو ی بیمارستان (بخاطر یه بیماری قدیمی) برام خیلی جالبه!!، راستی امیر خان قادری خدا این کافه رو واسه تو وما نگهداره (چرخش واست بچرخه!)توی این شبای بد بیمارستان منو از تنهایی در اورده.... «اوج تمام شوخ‌طبعی‌ها به جایی ختم می‌شود که انسان خویشتن خویش را نیز به مسخره می‌گیرد * گرگ بیابان-کامو ...............حالا که اسمی از آلبر کامو اینجا اومده دلم نیومد اینا رو ننویسم، من شاید به آنچه که حقیقتاً مورد علاقه‌ام است مطمئن نیستم، اما به آنچه که مورد علاقه‌ام است کاملاً اطمینان دارم" آلبر کامو –رمان بیگانه". «آنگاه، نمی‌دانم چرا چیزی در درونم ترکید که با تمام قوا فریاد کشیدم و به او ناسزا گفتم و گفتمش که دیگر دعا نکند، و اگر گورش را گم کند بهتر است. یخهٔ قبایش را گرفتم و آنچه را که ته قلبم بود با حرکاتی آمیخته از خوشحالی و خشم بر سرش ریختم. چقدر از خودش مطمئن بود، نیست؟ با وجود این، هیچ یک از یقین‌های او ارزش یک تار موی زنی را نداشت. حتی مطمئن نبود به اینکه زنده‌است. چون مثل یک مرده می‌زیست. درست است که من چیزی در دست نداشتم، اما اقلاً از خودم مطمئن بودم. از همه چیز مطمئن بودم بسیار مطمئن‌تر از او. مطمئن از زندگیم و از این مرگی که می‌خواست فرا برسد. بله. من چیزی جز این نداشتم. و لااقل، این حقیقت را در برمی‌گرفتم، همان طور که آن حقیقت مرا دربرمی‌گرفت. من حق داشته‌ام، باز هم حق داشتم و همیشه هم حق خواهم داشت. با چنان روشی زندگی کرده بودم و می‌توانستم با روش دیگری هم زندگی کرده باشم. این را کرده بودم و آن را نکرده بودم. آن کار را کرده بودم پس این کار را نمی‌توانستم بکنم. و بعد؟ مثل این بود که همهٔ اوقات انتظار این دقیقه، و این سپیده‌دم کوتاه را می‌کشیدم که در آن توجیه خواهم شد. هیچ چیز، هیچ چیز کمترین اهمیتی نداشت و من به خوبی می‌دانستم چرا. او نیز می‌دانست چرا. در مدت همهٔ این زندگی پوچی که بارش را به دوش کشیده بودم، از افق تیرهٔ آینده‌ام، و از میان سال‌هایی که هنوز نیامده بودند نسیم ملایم و سمجی می‌وزید که در مسیر خود، همه چیز را یکسان می‌کرد. همهٔ چیزهایی را که در سال‌هایی نه چندان واقعی‌تر از آن‌ها که زیسته‌ام به من داده می‌شد. برای من مرگ دیگران یا مهر یک مادر، یا خدای او چه تفاوت داشت؟ یا شیوهٔ زندگی که مردم انتخاب می‌کنند، سرنوشتی که برمی‌گزینند، برایم چه اهمیتی داشت؟ در صورتی که یک سرنوشت تنها می‌بایست مرا برگزیند. و با من میلیاردها نفر از من برتر بودند که مثل این کشیش خود را برادر من می‌دانستند. پس آیا او می‌فهمید؟ آیا بفهمد؟ همهٔ مردم برتر بودند. همهٔ انسانها به طور یکسان محکوم‌اند که روزی بمیرند. نوبت او نیز روزی فرا می‌رسد «برای اولین بار پس از مدت‌های دراز، به مادرم فکر کردم. به نظرم آمد که می‌فهمیدم برای چه در پایان زندگی تازه نامزد گرفته بود، برای چه بازی زندگانی از سر گرفتن را درآورده بود. آنجا، آنجا نیز، در اطراف آن نوانخانه‌ای که زندگی‌ها در آن خاموش می‌شدند، شب همچون وقفه‌ای، همچون لحظهٔ استراحتی حزن‌انگیز بود. اگر مادرم هنگام مرگش، خود را در آنجا آزاد می‌یافت، و اگر خود را آمادهٔ از سرگرفتن زندگی می‌دید، هیچ کس، هیچ کس، حق نداشت بر او بگرید. و من نیز خود را آمادهٔ این حس می‌کردم که همه چیز را از سر بگیرم. مثل اینکه این خشم بیش از اندازه مرا از درد تهی و از امید خالی ساخته بود. برای اولین بار خود را به دست بی‌قیدی و بی‌مهری جذاب دنیا سپردم. و از اینکه درک کردم دنیا این قدر به من شبیه‌است و بالاخره این قدر برادرانه‌است، حس کردم که خوشبخت بوده‌ام و باز هم خواهم بود. برای اینکه همه چیز کامل باشد، و برای اینکه خودم را هر چه کمتر تنها حس کنم، برایم فقط این آرزو باقی مانده بود که در روز اعدامم، تماشاچیان بسیاری حضور به هم برسانند و مرا با فریادهای پر از کینهٔ خود پیشواز کنند ............................................................... اسم رمان" شاهین مالت اثر همت"و تو لیست ندیدم ؟ ! بنظرم اینم از اون رمانهای که باید تا قبل مرگ حتما خوند!..(مردی موفق و خوشبخت ناگهان ناپدید میشود...)

    امیر: ایشا... هر چه زودتر خوب شی. و این که ممنون که حتی در چنین شرایطی هم تنهامون نذاشتی.
    رضا خاندانی
    پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 2:57
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام

    امیر جان کی میخوای یه پرونده دراری واسه سر الکس فرگوسن خدا؟! به نظرت بزرگتر ازش داریم؟ فکر میکنم فقط خودت میتونی یه پرونده توپ واسش دراری

    امسال 5 تا جامم میبره

    امین
    پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 3:41
    13
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    "Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"

    علی مظفری
    پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 9:43
    12
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    بازم نمی خوام حرف تکراری بزنم که ای وای چقدر عقبیم و اینجور چیزا. ولی بازی چلسی-لیورپول یک بار دیگه ثابت کرد که چرا فوتبال یکی از محمبوبترین ورزشهای دنیاست. 90 دقیقه هیجان ناب، زیبایی و طراوت و کلاس بالای فوتبال. جالب اینه که من طرفداره هیچ کدوم نبودم ولی کلاهم رو به احترام هر دو تیم بر می دارن اینجاست که واقعا این جمله کلیشه ای فوتبال ایران می چسبه که نتیجه بازی و برنده اش مهم نیست! واقعا هم نیست.

    آقا این دشمنان مردم دیوونه مون کرده. همون طوری که انتظار می رفت فضاسازی و ظاهر بازیگرها که فوق العاده از کار دراومده. امیدوارم در حد انتظارات باشه. یعنی میشه دوباره یه کلاسیکی مثل تسحیرناپذیران ببینیم؟ میدونم که دی پالما و مایکل مان با هم فرق دارند ولی هر دو تا حتی تو فیلمهای کم اهمیت ترشون، استیل و سبک شخصی و سینمای فوق العاده حوش ساخت و چشم نوازی دارن.

    علی خطیبی
    پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 12:56
    -24
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    دلايل فروش اخراجي ها 2 در گفت وگو با منتقدان، کارگردانان، تهيه کنندگان و...- بخش پاياني

    مسعود ده نمکي؛ اخراجي ها مي فروشد چون...

    کارگردان ها چه مي گويند

    «سعيد سهيلي» کارگردان پرفروش ترين فيلم سال گذشته (چهارچنگولي) يکي از گزينه هايي است که مختصات ساختن فيلمي پرفروش را مي شناسد. او از چند دليل مهم براي فروش بالاي اخراجي ها2 و در کل هر فيلمي نام مي برد؛ «اولين مساله خود فيلم است که بايد توانايي جذب مخاطب عام را داشته باشد. تيم بازيگران، اکران خوب، تبليغات و حمايت هاي ويژه يي که از اخراجي ها شده به فروش آن کمک زيادي کرده است. چهارچنگولي چند تا از اين فاکتورها را داشت و توانست در گيشه موفق باشد.» او مي گويد؛ «ساخت چنين فيلم هايي باعث فعال شدن چرخه توليد مي شود و نه تنها به سهيلي ها و ده نمکي ها سود مي رساند بلکه به تمام ارکان سينما کمک مي کند و باعث مي شود فيلم هاي بهتري ساخته شود. محمدعلي طالبي دلايل اقبال عمومي نسبت به فيلم ده نمکي را با سياست هاي مسوولان و سليقه مردم مرتبط مي داند؛ «اخراجي ها2 به همان دليلي مي فروشد که همه مي توانند اشتباه کنند. همه مي توانند بعد از سال ها بفهمند «صمدآقا» چقدر فيلم بدي بوده است. ما در دوره يي زندگي و کار مي کنيم که مردم از چيزهايي خوش شان مي آيد که ما دوست نداريم. اگر اين فيلم 100 ميليارد هم بفروشد مشکلي حل نمي شود. ما بايد ببينيم مسوولان با سينما چه کار کرده اند که مردمي که در دهه 60 و 70 از فيلم هاي قوي و تاثيرگذار حمايت مي کردند حالا براي اخراجي ها فروش چهار ميلياردي مي آورند. دليلش همان ذائقه سازي است و به وجود آوردن جرياني که تحت تاثير آن حتي آنهايي که خود پرچمدار و مدعي مقابله با ابتذال در سينما بودند، خودشان به ابتذال روي آورده اند و همان چيزها را به خورد مردم مي دهند.» مهدي کرم پور از ديگر کارگردانان سينماي ايران معتقد است بايد با تشکيل ميزگردهاي تخصصي دلايل استقبال از اخراجي ها2 بررسي شود. کارگردان فيلم هاي «جايي ديگر» و «چه کسي امير را کشت» مي گويد؛ «بارها ثابت شده است آن رفتارشناسي که ما به شکل کتابخانه يي به آن مي پردازيم لزوماً آن کنشي نيست که در جامعه رخ مي دهد. شايد علت اساسي اين اتفاق اين باشد که تعداد زيادي از نخبگان ما يا حداقل آنهايي که به عنوان نخبه ازشان ياد مي کنيم، از متن جامعه دور و وارد فضايي ايزوله مي شوند که فقط جامعه اطراف خودشان را مي بينند و فکر مي کنند جامعه هماني است که آنها مي پندارند. اگر بخواهيم با اين متر و معيارها به بررسي هايمان ادامه بدهيم طبيعتاً از چنين فروش قابل توجهي سورپرايز خواهيم شد. اما اگر در بطن جامعه حرکت کنيم و تمام حوزه هاي آن را مورد بررسي قرار دهيم به طور دقيق تر علت هاي اين اتفاق را مي شناسيم؛ در حقيقت مخاطب شناسي آنهايي که برايشان محصولات فرهنگي، هنري و فکر و انديشه توليد مي کنيم.» کرم پور به تضاد بين موضع گيري و تحليل اشاره مي کند و مي گويد؛ «ما هميشه براي عرضه آثار هنري مان از خودمان شروع مي کنيم و نه از مخاطب. بدون اينکه بخواهم ارزشگذاري کنم و بگويم کدام يک از اين دو نگاه برتر هستند، آن چيزي را که مسلم مي دانم اين است که با نگاه از جانب خودمان نمي توانيم مسائل را تحليل کنيم و با همان شيوه و منطق نمي توانيم با پديده استقبال از يک فيلم روبه رو شويم. ما نبايد موضع بگيريم و قضاوت هاي شخصي داشته باشيم بلکه بايد تحليل جامعه شناختي کنيم. البته موضع شخصي گرفتن بد نيست ولي لزوماً جواب قطعي و درستي را به دست نمي دهد.» ابوالحسن داوودي فروش اخراجي ها2 را از جهاتي خوشحال کننده مي داند اما او نيز سياست هاي مسوولان را در فروش چنين فيلمي تاثيرگذار مي داند؛ «بايد از مسوولان و سياستگذاران سينما پرسيد چرا زماني به «نان، عشق، موتور 1000» من ايراد مي گرفتند و حالا از اخراجي ها2 حمايت مي کنند. شايد مي خواهند اوضاع همين طور بماند و ما هم مجبور به ساختن چنين فيلم هايي شويم.

    کارگردان ها چه نمي گويند

    شايد تا به حال براي هيچ گزارشي با اين حجم از کارگردان ها تماس نگرفته بوديم. موفق به تماس با حدود 40 کارگردان از طيف هاي مختلف و در درجات مختلف شديم اما حاصل همين چند گفت وگويي بود که خوانديد. هر کدام از اين فيلمسازان به بهانه هاي مختلف از پاسخ دادن به پرسش گزارش ما طفره رفتند. دلايل شان را که جويا مي شديم (البته با قيد نياوردن اسم شان) به نکات جالبي برمي خورديم. بعضاً فيلم را نديده بودند. تعدادي از بي نتيجه بودن حرف هايشان گله مي کردند و دشمن تراشي به قيمت هيچ را دليل سکوت شان مي دانستند. بعضي ها هم از عواقبي که شايد با اظهارنظر کردن گريبانگيرشان مي شد، صحبت مي کردند. اين صحبت ها در حالي است که شايد نتايج مثبت و منفي فروش بالاي فيلم اخراجي ها2 بر کار هيچ قشري به اندازه کارگردانان تاثير نداشته باشد. به هرحال اين سکوت معني دار هم بايد همچون دلايل رکوردشکني فيلم ده نمکي بررسي شود؛ سکوتي که لزوماً نشانه رضايت نيست.

    تهيه کنندگانخوشحال از فروش ناراحت از تبعيض

    داريوش بابائيان از تهيه کنندگان سينماي ايران دليل فروش موفق فيلم اخراجي ها2 را برخورداري اين فيلم از قصه يي فراتر از قصه هاي طنز و داستان هاي ساختگي مي داند و مي گويد؛ «قصه اين فيلم را احتمالاً از دل جنگ و صحنه هايي که براي تفريح و تنوع در جبهه خلق مي شده است، وام گرفته اند. در کنار اين مساله انتخاب بازيگراني که به جاي ديالوگ طنز قابليت خلق موقعيت طنز را نيز دارند هم در موفقيت آن تاثيرگذار بوده است. سوژه و تم طنز فيلم باعث شده کساني که سينمارو نيستند هم به سينما بروند. بالاشهري ها براي اينکه ببينند در آن زمان چه گذشته است و جبهه يي ها يا اصطلاحاً مذهبي ها هم براي اينکه ببينند آيا فيلم مخرب بوده يا نه به سينما مي روند.»

    بابائيان به غيرقابل پيش بيني بودن شرايط فروش در سينماي ايران اشاره مي کند و مي گويد؛ «اگر تهيه کننده بتواند پيش بيني کند چنين استقبالي از فيلم خواهد شد، مسلماً بيشتر هزينه خواهد کرد و کيفيت فيلم را بالاتر خواهد برد.» اين تهيه کننده سينما ذائقه طنزپسند مخاطبان را دليل روي آوردن تهيه کنندگان به ساختن فيلم طنز مي داند و مي افزايد؛ «ما راغبيم طنز خوب، سالم،و جدا از لودگي و داراي پيام بسازيم و اگر مورد حمايت سازمان ها هم قرار بگيريم من و همه همکارانم که به عنوان تهيه کنندگان سينماي تجاري فعاليت مي کنيم، چنين فيلم هايي را تهيه کنندگي خواهيم کرد.»

    جمال ساداتيان مدير موسسه فرهنگي بشرا فيلم ضمن اشاره به اين نکته که فارغ از محتواي فيلم و خوب يا بد بودنش، فروش بالاي آن نشانه روشني از ظرفيت هاي بالاي سينماي ايران است، مي گويد؛ «اگر فضا طوري فراهم شود که همه فيلم ها در قد و قواره هاي اخراجي ها 2 اکران بشوند، سينماي ايران اين ظرفيت را دارد که تمام فيلم هايش به اين فروش برسند. حمايت دولت از طريق رسانه ملي از اين فيلم، که به دليل آن کاري ندارم، حرکت مثبتي است که مي تواند براي همه فيلم ها بيفتد.»

    او اضافه مي کند؛ «اگر هر کارگردان ديگري در اين حد آزادي عمل و حمايت داشته باشد، مي تواند فيلمي با فروش در همين حد داشته باشد. من هميشه گفته ام سينماي ايران از عدم ابتکار رنج مي برد و بايد اجازه تنوع موضوع در سينما به همه کارگردان ها داده شود. در حال حاضر ما با کوچک ترين حرکت نوآورانه يي که مي کنيم، دست و دل مان مي لرزد که با مميزي ها چه کار کنيم. خيلي ها که اين ابتکارات را به صورت رقيق تر از اخراجي ها در فيلم هايشان انجام داده اند، با توقيف روبه رو شده اند. ما در حال حاضر حدود 50 فيلم توقيفي داريم. مسوولان بايد فضايي را ايجاد کنند که همه بتوانند نوآوري هايشان را نشان بدهند.»

    سعيد سعدي تهيه کننده فيلم «ترديد» هم نظراتي مشابه ديگر همکارانش دارد و تعدد بازيگران و موضوع فيلم را باعث جذب تماشاگران مي داند؛ «در کنار اين دو عامل فيلم از تبليغات خوبي نيز بهره مي برد، البته اين تبليغات براي همه فيلم ها وجود دارد اما بالطبع براي اخراجي ها بيشتر است.»

    سعدي اين فروش چشمگير را به فال نيک مي گيرد و آن را زمينه ساز رونق بيشتر سينما مي داند اما در عين حال از نزول سطح سليقه مردم هم گلايه مي کند؛ «داريم به سمتي مي رويم که ذائقه مردم را به روزمرگي و سرگرمي عادت بدهيم تا فکر کردن به مسائل عميق تر. اما باز هم انتخاب هاي آينده تهيه کننده ها به اهداف شان بستگي دارد؛ اگر صرفاً براي بازده مالي وارد اين حرفه شده باشند، شاهد فيلم هاي طنز بيشتري خواهيم بود اما اگر انگيزه هاي بالاتري داشته باشد قضيه فرق مي کند.» عليرضا سجادپور از ديگر تهيه کنندگان سينماي ايران است که با توجه به نزديکي انديشه هايش به ده نمکي، فيلم او را لايق اين فروش مي داند اما سجادپور نيز تعدادي دليل مشترک با تهيه کنندگان ديگر دارد؛ «ابتدا بگويم که نظرات من برخاسته از برداشت هايم از محيط کاري پيرامونم است و متکي بر آمارگيري دقيق نيست. اما به هر حال فکر مي کنم تم به شدت کميک کار و تجمع افرادي که به ستارگان خنده سينما و تلويزيون ايران معروف هستند و همين طور استفاده از کليشه هاي امتحان پس داده و موفق قبلي و يک مقداري هم آزادي عمل عجيب و غريب در طراحي ديالوگ ها مي تواند انسان را به اين حدس برساند که فيلم مزبور پرفروش خواهد شد.» سجادپور با تاکيد بر اين نکته که بايد از چنين فروشي خوشحال باشيم، گفت؛ «تداوم اين فروش به خروج سينماي ايران از بحران اقتصادي و مهم تر از آن خروج از بحران اعتماد مردم کمک خواهد کرد. تجربه نشان داده يک فيلم پرفروش نه تنها جاي ديگر آثار را تنگ نمي کند، بلکه با ايجاد عادت سينما رفتن در بين مخاطب ها به فروش بقيه آثار نيز به صورت غيرمستقيم کمک خواهد کرد. اين اتفاق در سال

    78 نيز افتاد و در زمان رکود عجيب سينماي ايران در آن سال ها، فيلم «مريم مقدس» مجدداً آشتي مقطعي مردم با سينما را رقم زد، با فروش معادل 700 ميليون تومان که در آن سال ها رقم چشمگيري بود اما اثر ديگري نبود تا اين آشتي مردم را تداوم بخشد. اميدوارم امسال آثار زيادي باشند که اين نشانه بزرگ آشتي با سينما را استمرار بخشند.»

    جامعه شناس ها کمبود شادي، حرف هاي مگو

    جامعه شناساني که در اين گزارش با آنها گفت وگو شده است، عامل اصلي استقبال از اخراجي ها 2 را بازگو کردن حرف هايي دانسته اند که در دل اجتماع وجود داشته است اما تا به امروز امکان بيان کردنش به کارگردان هاي ديگر داده نشده است. شادي و نشاطي که در جامعه ايراني کمرنگ شده است نيز از ديگر نکاتي است که در صحبت هاي آنها به آن اشاره شده است. دکتر امان الله قرايي مقدم مي گويد؛ «مجموعه اخراجي ها يک شادي و نشاطي را به درون مردم تزريق مي کند که به شدت به آن نياز دارند و خلاء آن را حس مي کنند. بايد به فيلم از بعد جامعه شناسي هنر و سينما هم پرداخته شود. از اين منظر اخراجي ها همساز با روح و طرز تفکر مردم است، چون ارسال کننده اين پيام به مسوولان و دولت است که هر کس که ظاهرش نشان مي دهد مذهبي است، مثلاً ريش دارد يا نوع خاصي لباس مي پوشد، لزوماً خدمتگزار به جنگ و نظام و کشور نيست.» قرايي مقدم اضافه مي کند؛ «اين پيام فيلم باعث حرکت مردم به سمت آن شده است و آنها با زبان بي زباني تفکرشان نسبت به جامعه را به گوش مسوولان مي رسانند. به آنها مي گويند ما چون مثلاً رقاصيم يا با شما هم عقيده نيستيم يا فلان کار را مي کنيم، نبايد مهر باطل زده و کنار گذاشته شويم. البته کمبود شادي و نشاط هم پيام ديگري است که مسوولان بايد از اين حرکت مردم بگيرند.» او همچنين از استقبال مردم با عنوان انقلاب اجتماعي خاموش ياد کرد و گفت؛ «اين حرکت يک نوع تظاهرات، اعتراض و واکنش سياسي - فرهنگي است که به عملکرد و طرز تفکر کساني که مسوول هستند، طعنه مي زند و مقابل آن قرار مي گيرد.»

    مريم يوسفي جامعه شناس ديگري است که بيان خاطراتي متفاوت از جنگ براي مخاطب ايراني را دليل فروش بالاي فيلم مي داند؛ «ما هميشه از خاطرات جنگ جز اشک و آه و شهادت و اسارت چيزي نمي ديديم، اما اخراجي ها تنها فيلم جنگي است که رزمنده ها را يک شکل نشان نداده است. جبهه رفتن دلايل مختلفي داشته و بيان دلايل جديد بوده است که مردم را به سينما کشانده است.» يوسفي نيز بر مساله کمبود خنده تاکيد مي کند و مي گويد؛ «مردم ايران متاسفانه آيتم خنده را کم دارند و تعداد روزهايي که برايشان حالت تيرگي دارد، بيشتر از روزهاي شادشان است. اين در حالي است که مردم ايران از ديرباز، همان طور که در کتب تاريخي نقل شده، ذاتاً و فطرتاً انسان هايي شاد بوده اند و شادي را بيشتر از غم دوست مي داشتند. اين خلأ احساس مي شود و مي بينيم فيلم هاي طنز بيشتر از فيلم هاي ديگر در تلويزيون پخش و در سينما توليد مي شوند.

    به طور طبيعي در چنين جامعه يي محصولي که بتواند خنده را به مردم هديه کند، با استقبال بيشتري روبه رو مي شود.» محمدتقي جغتايي جامعه شناس و استاد دانشگاه معتقد است در لايه هاي زيرين اجتماع واقعيت هايي وجود دارد که در اين فيلم امکان بروزش فراهم شده است؛ «در جامعه ما مسائلي چون تبعيض، ظاهرسازي و عوام فريبي وجود دارد و نمي شود منکر آنها شد. اين مسائل و پيامدهايش در ذهن مردم بزرگ شده اند. از آنجايي که مردم راهي براي مقابله با اين دست تعارضات ندارند وقتي آنها را در يک اثر هنري مي بينند به آن اثر روي مي آورند. دست اندرکاران در سطوح بالا بايد به تحليل اين مسائل بپردازند و براي رفع آن چاره جويي کنند.»

    دلايل کارگردان

    آنچه تا به اينجاي گزارش خوانديد نظرات افراد مختلف از حوزه هاي متفاوت بود که با نگاهي بيروني به اخراجي ها 2 و فروش قابل توجهش پرداخته اند. در اين بخش با مسعود ده نمکي صحبت کرده و دلايل فروش فيلمش را از ديدگاه خودش جويا شده ايم. همچنين صحبت هاي حبيب الله کاسه ساز تهيه کننده اين فيلم نيز در اين بخش آورده شده است.

    «با وجود اينکه نظر همه دوستان محترم است و همه آنها را مي خوانم، اما از نظر خودم علت العلل موفقيت اخراجي ها در فروش را لطف خدا مي دانم و گمانم اين است که صداقت و نيت اوليه است که بر کار انسان اثر دارد. اگر حمل بر خودشيفتگي نشود، من اين لطف خدا را در همه کارهايم بعد از جنگ ديده ام و آن گوش هاي شنوايي است که پيدا و سعي کرده ام به اين گوش ها دروغ نگويم.» ده نمکي پس از گفتن اين جملات سراغ فيلم مي رود و به فاکتورهايي که براي مخاطب شناسي در نظر گرفته است، اشاره مي کند؛ «من به عنوان يک ژورناليست به رسانه از منظر مخاطب نگاه مي کنم و اين نگاه به پيدا کردن خلأها برمي گردد. اما اخراجي ها از نظر مضمون و فرم هم قابل بررسي است. از لحاظ مضموني، حرف هاي فيلم با حرف هاي طيف گسترده يي از مخاطبان همخواني دارد. تقابل با تظاهر، دين فروشي و نان به نرخ روزخوري داستاني است که درونمايه هر دو فيلم بوده است. نفرت طبقه هاي مختلف از تظاهر و سوءاستفاده کساني که در جنگ هيچ کاري نکردند حرف مشترک جامعه ما بوده و هست. جامعه ما از تظاهر به دين به جاي عمل به دين بدش مي آيد. من سعي کردم اين حرف ها را با زبان مشترکي که پيدا کرده بودم، بيان کنم. اين مفاهيم با استفاده از زبان طنز در فيلم مطرح مي شود و اگر قرار است وارد مسائل خاص تر شويم با ديالوگ ها پيام را به مخاطب خاص تر و تيزبين مي رسانيم.» به جز مسائل مطرح شده ده نمکي به هجو دشمن مشترک اشاره مي کند و از آن به عنوان ديگر حرف مشترکي که فيلم با مردم داشته است، ياد مي کند؛ «اينجا هجو به معني سرگرمي نيست بلکه با باور و اعتقاد مردم سروکار دارد، هر چند ادعا نمي کنم، همه فيلم پيام است. در برخورد با لهجه ها هم همين طور بوده است. هيچ وقت هجو لهجه نداريم بلکه هجو دشمن بوده است.» شناخت مخاطب از نظر قوميت ها و طبقات اجتماعي از ديگر تمهيداتي است که ده نمکي براي جذب مخاطب فيلمش در نظر گرفته است. او مي گويد؛ «اگر مي بينيد اخراجي ها مخاطب خاموش را به سينما کشانده، به اين دليل است که سعي کرديم فيلم طوري نباشد که بخشي از مخاطب ها را از دست بدهد. جانبازان، مذهبي ها، آزاده ها و... در کنار بقيه مردم مي نشينند و با آنها شاد و غمگين مي شوند. حس وحدت ملي که بايد در زمان جنگ برانگيخته مي شد را اينجا بر پرده سينما مي بينيم. چه جانباز ها در سالن سيدالشهدا و چه مردم در سالن اريکه همه در آخر فيلم سرود اي ايران را با هم زمزمه مي کنند.»

    ده نمکي استفاده از دوربين ها و تکنيک هايي خاص که باعث شده فيلم به شکلي قديمي و قابل باورتر به نظر برسد و همچنين فضاي رئالي که به آن دقت شده است را از جذابيت هاي فرمي اخراجي ها2 مي داند. او همچنين دلگيري خود از نقدها و فضاي به وجود آمده درباره فيلمش را پنهان نمي کند و دوست دارد در مورد اين نقدها نيز صحبت کند هر چند ارتباطي با موضوع بحث و دلايل فروش اخراجي ها نداشته باشد؛ «متاسفانه بسياري از حرف هايي که تا به حال خوانده و شنيده ام، عوامانه هستند. مثلاً مي گويند تيزرهاي فيلم زياد است. خيلي از فيلم ها همين الان تيزرهايشان از فيلم من بيشتر است. چرا فيلم هاي قبلي که کلي تيزر و تبليغات داشتند، آنقدر نفروختند؟ يا بحث خط قرمزها را پيش مي کشند. نمي دانم کجاي دنيا هجو دشمن خط قرمز محسوب مي شود. اتفاقاً ديگران بودند که خط قرمزها را شکستند، و جنگ و آدم هاي آن را زير سوال بردند. من تعجب مي کنم کساني که در عالم روشنفکري شعار مي دادند اثر را بايد فارغ از آفريننده اش بررسي کرد، حال همه چيز را به سابقه من ربط مي دهند. کساني که تا ديروز مي گفتند سينما صنعت است چطور اخراجي ها را جزء صنعت و چرخه سينما حساب نمي کنند.» او همچنين در جواب مطلبي که در صفحه آخر روزنامه اعتماد به قلم جواد طوسي با عنوان «قيصرهاي اهل حال» و در جواب ادعاي ده نمکي که اخراجي ها را با فيلم قيصر مسعود کيميايي قابل مقايسه دانسته بود، نوشته شده بود، گفت؛ «من گفته بودم اخراجي ها به لحاظ تاثير بر جامعه با قيصر قابل مقايسه است. اتفاقاً قابل مقايسه هم هستند؛ قيصرهايي که در زمان جنگ، لوطي منشانه در کنار بقيه ايستادند و جنگيدند، از همين جامعه بودند. اگر آن موقع قيصر نماد دفاع از ناموس بود و بعد از به باد رفتن ناموسش سراغ برادران آب منگل رفت، قيصرهاي واقعي رفتند و از ناموس وطن شان دفاع کردند. به همين خاطر قابل احترام تر از اسطوره هاي سينمايي و داستاني هستند چرا که اسطوره هايي واقعي لقب گرفته اند. اگر قرار است گيوه يي کشيده شود، بايد براي دفاع از همين نسلي که در ميان شعارها فراموش شده اند، کشيده شود. رعايت آداب برد و باخت فقط در عالم ورزش نيست. بياييد جوانمردانه به قصه نگاه کنيم.» حبيب الله کاسه ساز نيز به عنوان تهيه کننده اخراجي ها 2 به تشريح دلايل رکوردشکني اين فيلم پرداخت؛ «ارتباط مستقيمي که فيلم با مردم برقرار کرد و هم آنها را خنداند و هم گرياند باعث تبليغ سينه به سينه آن شد. نکته ديگر اخراجي ها1 و جذابيت هاي دراماتيک آن بود که مخاطب را براي دنبال کردن داستان به سينما کشاند و در آخر اينکه موضوع فيلم دفاع مقدس و فرهنگي است که مردم هشت سال با آن درگير بوده اند و همين مساله براي مخاطب ايجاد جذابيت کرده است.»

    منبع : اعتماد

    ح.گ
    پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 13:20
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    اميرجان چه بي حالي . آدم دلش ميگيره . چند وقته كه روزنوشت نمينويسي . اين كافه هم رونق نداره وقتي نمي نويسي . جواب ما رو هم كه نميدي . بابا يه چي بنويس تا كافه جون بگيره با.

    امیر: ای بابا. همین پریشب که درباره دروگبا نوشتم. و این که دو تا نظرسنجی هم داریم که.
    saeed
    پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 14:22
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    http://www.hayateno.info/Detail.aspx?cid=145873&catid=489

    سجاد.ا
    پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 18:0
    -1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام.برای نظرسنجی:

    1.پارانوید پارک 2.چه 3.در بروژ4.وال.ای 5.پس از خواندن بسوزان 6.الکی خوش 7.والس با بشیر 8.گرسنگی 9.فراست/نیکسون 10.ادم مناسب رو راه بده.

    سعيده
    پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 19:4
    -14
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    زندگي توي اين دنيا به درد نمي خوره مگه اينكه شاني از شئون زندگي ما عوض بشه اينكه با هر برخوردي از وجود ما با طبيعت درون ما ورق بخوره!

    اينا حرفهاييه كه امروز سر كلاس شنيدم شنيدم ها نه اينكه شنيدم. كاش واژه ها تروتازه بمونند تا وقتي كه حالم بد ميشه دچار فراموشي نشم.

    امير شاكي نشو ح.گ راست ميگه خيلي وقته كه توي كافه اتفاقي نيفتاده.

    فيلم هاي 2008 كه باهاشون حال كردم اگر هم حال نكردم من رو يه جور ديگه درگير كردن(بگذريم كه اصل حال كردن درگيرشدنه):

    بنجامين باتن: دوسش دارم اما دوز غمش يه خورده برام بالا بود لحظه تعادل فيلم يعني وقتي بنجامين بهترين لحظات زندگيش رو مي گذروند دعا دعا مي كردم تموم نشه بنجامين همين قدي بمون!

    وال اي: حسوديم شد به روباته خيلي زياد شايد اتفاقي تو وجود اون افتاد كه براي من خيلي دوره اوه كي بود؟ كي بود كه شروع شد تموم شدن اون جنس حس ها؟ چي شد كه اين قدر فاصله گرفتم؟خيلي اذيت مي شدم هميشه يه جاي قضيه لنگ بود!

    درباره الي: واژه اي كه اكثر منتقدا دربارش گفتن برازندشه واقعا شاهكاره! وقتي با رفيقم ياد ديالوگي ازش مي افتيم تا چند روز يادم نمي ره. چند روز پيش ياد اون صحنه اي افتاديم كه همه شون جمع شدن كه تصميم بگيرن كه به نامزدش كل ماجرا رو بگن يا نه ديالوگه پيمان معادي گفت پاشده اومده شمال! اصلا لحنش لحن حرف زدنش. واقعا كه درباره الي يه دنياس از اون يه دنياهايي كه ماهارو يه دنيا به هم نزديك مي كنه قول مي دم اصلا حاضرم قسم بخورم.

    جاده انقلابي: يه فيلم خيلي خيلي معموليه برام اما من رو ياد اون 8مارس فراموش نشدني و تاريك زندگيم مي ندازه روز تريبون آزاد دانشكده فريادها حرفها بعدش هم اضطرابها غروب هم رفتيم چهارشنبه سوري ديدم چقدر روز سختي بود از اون سختهايي كه دوسش ندارم و دوست دارم فاصله بگيرم از اون روزا كه غروبش احساس كردم آسمون به زمين رسيده و من دارم خفه مي شم!


    پنجشنبه 27 فروردين 1388 - 23:17
    2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    جانم. لیورپول حذف شد. به مصطفی جوادی تسلیت می گویم !

    ح.گ
    جمعه 28 فروردين 1388 - 1:21
    7
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    چه قبول داشته باشيد چه نداشته باشيد ، به نظر بنده سال سينمايي خوبي نبود . احتمالا نظر بنده در نظرسنجي اعمال نميشه ، اما مجبورم پنج تا از فيلمهاي منتخبم در اين يكي دو سال اخير رو بگم .

    تبعيد ( آندري زوياگينتسف )

    شواليه تاريكي ( كريستوفر نولان )

    در بروژ ( مارتين مك دونا )

    پارانويد پارك ( گاس ونسنت )

    بازي هاي خنده دار ( ميشاييل هانكه )

    در ضمن امير اقاي قادري مطلب ما را چه شد ؟ ( مكري بودن يا......) . مختومه ؟

    امین
    جمعه 28 فروردين 1388 - 3:16
    2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    امیر جان کامت دیشب من راجع به اخراجیها و حذف کردی یا نرسیده؟ دیشب حدود ساعت 3 شب . اخه مشکلی نداشته؟

    امیر: یه بار دیگه رفیق. به دستم نرسیده انگار.
    علی
    جمعه 28 فروردين 1388 - 5:47
    7
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    من ماندگار ميکنم! نمي دونم مطالب قبليم درباره بيضايي يادت هست يا نه فکر مي کردم همه حرفامو درباره بيضايي زدم اما مطلب جديدت درباره ماندگاري منوبدجور به فکر انداخت تا يه چيز جديد بنويسم .نمي خوام درباره ما همه خوابيم بنويسم باشه به وقتش يا درباره جايگاه بيضايي وحضور فيلمهاش از اولين نظر سنجي جدي تاريخ سينماي ايران ار سال 50 تا به امروز وهميشه در صدر (38 سال زمان خوبي براي تشخيص ماندگاري هست يانه) هرچند مي دونم اين صدر نشيني تو را چندان خوش نمي آيد چون به فيلمهاش علاقه اي نداري وبزرگترين نقطه ضعف مقالت در شماره ويژه نوروز اين بود که تکليفت رو با کارنامه بيضايي روشن نکردي يعني از رگبار تا باشو ومسافران تا بدانيم مشکلت با اين فيلم يا با همه فيلمها و همه طرز تفکر بر خلاف مقاله ضد چاپلين ونمي دانم چرا؟ اما حرف امروزم درباره اين حکمهاي قطعي که مي دي .جاويدان ميکني فاني مي کني راستش هنوز نفهيدم چرا فکر ميکني مثلا کسي که چاپلين رو دوست داره نمي تونه لورل وهاردي دوست داشته باشه يا برعکس يا اونيکي هنر متعالي اينيکي نيست يا چرا نميشه هم برگمان دوست داشت هم گروچو مارکس ولي من هر جفتشو دوست دارم من هم مهرجويي دوست دارم هم بيضايي هم حاتمي وهم فرهادي و هم وهم وهم و... واينها به نظرم جمع نقيضين نيست چون هموشون به يه شکلي زيباست وبه نظرم در سينما هنر متعالي يا هنر پست نداريم فيلم خوب و بد داريم فارغ از انديشه پشتشون براي همين من هم از قصه هاي عامه پسند وسيمپسونها لذت مي برم هم از همشهري کين و عصر جديد و تازه فکر ميکنم يه پاي ارادت هممون بخصوص شما منتقدا نسبت به سينما مي لنگه درمقايسه با امثال آق يدالله در فيلم مهمان مامان با اون علاقه حيرت انگيزش به سينما يادت هست همونقدر گنج قارون رو دوست داشت که طبيعت بي جان يا لورنس و رضا موتوري براي همبن از اين تقسيم بندي که در مورد جاودانگي ميکني حيرت ميکنم .من 26 سالمه اما علاقه عجيبي به نشريات قديمي دارم براي همين اين قطعيتت منو ياد حرف بعضيها تو سال 57و58 ميندازه که با چه قطيعتي از ماندگاري خودشون و جبر تاريخي نابودي مخالفينشون در آينده نزديک خبر مي دادندوامروز نسل جوان حتي اسماشون نميدونه وچه کسايي که اون روزها منفور بودن و حالا ... يا نقد مسعود فراستي در مورد هامون در ده فيلم ده نقد که متعقد بود هامون به زودي فراموش ميشه اما الان فيلم باليني خيلي هاست من اميدوارم تو مثل فراستي وفهيم وخيلي هاي ديگه نباشي که هر فيلمي که دوست دارن ماندگار و هر کدومو که دوست ندارن محکوم به فنا .خيلي دوست دارم نظرت رو بدونم چون تکليفمو با پديده اي به اسم امير قادري مشخص ميکنه تا بيشتر بشناسمت اميدوارم يه روز همه تو سينماي ما يه پا آقا يدالله بشيم

    امیر: نمی‌دونم. یادم نمی‌آد که درباره موندن یا نموندن فیلمی نظر داده باشم. ولی باقی حرف‌هایی که زدی درباره فیلم خوب و بد و برگمان و گروچو مارکس که از ته دل منه. حالا گروچو مارکس که به نظرم ته هنر خاص و موزه‌ای هم حالا دیگه می‌تونه باشه. به نظرم می‌شه هم عاشق لوکینو ویسکونتی شد و هم ساسی مانکن دوست داشت. (حالا هر کدام به شکلی و در سطحی) فقط سلیقه تشخیص هر کدام از این‌ها در میان انبوه هم‌وندها و هم شکل‌های‌شان کار مهمی است.
    Armin Ebrahimi
    جمعه 28 فروردين 1388 - 7:4
    2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    به چینی:

    當我還是一個孩子的話是不錯。現在,所有的事情和人民,所有的詞是非常黑暗。我累了...很疲憊。我需要一個長期的睡眠。

    ***

    به ایتالیایی:

    quando ero un bambino parola è piacevole. ora, tutte le cose e le persone, tutte della parola è molto scuro. e sono stanca ... molto stanco. Ho bisogno di un lungo sonno.

    ***

    به ترکی استانبولی:

    nice Bir bebeğin kelime oldu. Şimdi, tüm şey ve insanlar, her sözcüğü çok karanlık. ve ben yorgunum ... Çok yoruldum. Ben uzun bir uyku ihtiyacı var.

    ***

    به اسپانیایی:

    cuando yo era un bebé palabra es bueno. ahora, todas las cosas y personas, todas de la palabra es muy oscuro. y estoy cansada ... muy cansado. Estoy necesidad de un largo sueño.

    ***

    به انگلیسی:

    when i was a baby word is nice. now, all of the thing and people, all of the word is very dark. and I'm tired... very tired. I'm need a long sleep.

    ***

    به فارسی:

    آن هنگامه که من کودکی بودم جهان زیبا بود. اکنون، همه چیزها و آدم ها، همه دنیا بسیار تاریک است. و من خسته ام، بسی خسته. من به خوابی طولانی نیاز دارم.

    ***

    جمله از خودمون بود! حال کنید.

    ***

    آرمین ابراهیمی

    امید غیائی
    جمعه 28 فروردين 1388 - 11:5
    15
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    این هم لینکی که مطمئنم جمعه تون رو حسابی میسازه.به حرفهای قبل و بعدش حسابی دقت کنین.

    http://www.youtube.com/watch?v=9lp0IWv8QZY&eurl=http%3A%2F%2Fwww.facebook.com%2Fhome.php&feature=player_embedded

    هومن
    جمعه 28 فروردين 1388 - 16:59
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    نظر سنجی :

    1-شوالیه تاریکی

    2-وال-ای

    3-شما زنده ها

    4-در بروژ

    5-والس با بشیر

    6-راشل ازدواج می کند

    7-پسر A

    8-اتاقک غواصی و پروانه

    9-بنجامین باتن

    10-ویکی کریستینا بارسلونا

    شیبویا
    جمعه 28 فروردين 1388 - 18:30
    -8
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    نظر من:

    1- وال - ای

    2-آنتن

    3-شوالیه تاریکی

    4-بنجامین باتن

    5-والس با بشیر

    احسان
    جمعه 28 فروردين 1388 - 23:30
    11
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    امیر خاک اشنا خوراک خودته از اون فیلماس که نسل فعلی رو درب داغون کرده و ... فکر کنم سومین جنجالت بعد وقتی همه خوابیم و آتش سبز در راهه.

    امیر: اتفاقا فیلم رو دیدم. آره. نسل جدید رو زده.شاید نه چندان با ظرافت. ولی فیلم متین و موقر و اصیلیه. مثل اینه که به بابات احترام می‌ذاری، پس حرف‌اش رو حداقل اینه که گوش می‌دی. ببینین فیلم رو.
    ح.گ
    شنبه 29 فروردين 1388 - 0:35
    1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    الان دقايقي از ساعت 23 روز جمعه گذشته و در حال گوش جان سپردن به گفت و گوي مسعود ده نمكي با فرزاد حسني هستيم .

    تا هم اكنون ، حدودا دويست بار واژه ي بايد از درون پيچاپيچ گوشمان گذر كرده . منتقد بايد .... دانشجو بايد .... روشنفكر بايد .... بسيجي بايد .... فيلمساز بايد .... و ........................................... و اين بايد ها تا پايان اين برنامه همچنان ادامه دارد .

    اميرجان باور كن اون كامنت شوخي بيش نبود ها . معلومه كه نبايد اتفاقي بي افته اينجا . فاصله روزنوشت هات يكم طولاني شد و خواستم سر حالت بيارم . به اون مطلب من هم فرصت نكرده رسيدگي كني و خواستم جوياي حالت بشم . همين . حالا به بايد ها گوش بديم تا بعد

    تونی راکی مخوف
    شنبه 29 فروردين 1388 - 1:17
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام.

    1- برای نظر سنجی کاوه:بهترین : مورد عجیب بنجامین باتن و بعد(از بین اونهایی که دیدم) (بدون ترتیب) 1- وال ای 2- شوالیه تاریکی 3- در بروژ

    2- در این آرا و نظراتی که در مورد نظر سنجی کاوه داده شده به نظرم یه نکته عجیب وجود داره. آخه مگه کسی میتونه همزمان هم از بنجامین باتن خوشش بیاد و هم میلیونر زاغه نشین. ؟؟؟

    3- توی این کافه کسی فیلم "بومی ها ( روزهای افتخار)" رو ندیده؟ امیر خودت چی ندیدی؟ اگه دیدی نظرت چیه؟

    4- امشب تیم ما با انتر میلان بازی داره. به امید موفقیت........

    5-

    A: .... چرا نمیری پی کارت.؟

    B: دارم با دوست جدیدم اختلاط میکنم. همین.

    C: نکنه خود جنابعالی ناراحتی؟

    B: نه نه نه من ناراحت نیستم. توی این فکر بودم بلکه تو بتونی یه راهنمایی درباره توسعه اقتصاد بازار آزاد در مستعمرات جنوبی بکنی. من حرفم اینه که در دوران پیش از انقلاب ، قید و بندهای اقتصادی به ویژه در مستعمرات جنوبی رو میشه به صورتی مناسب به عنوان کشاورزی .....

    C:آقا بذار یه اندرزی بهت بکنم.

    D: بکش کنار. چون دانشجوی سال اول فوق لیسانسی تازه از یه تاریخ نگار مارکسیست یه کتاب خوندی. احتمالا پیسکاریستا و تا ماه دیگه میرسی به کتابای جیمز لمون. اونوقت راجه به این حرف میزنی که چطور اقتصاد ویرچینیا و پنسیلوانیا در حال رشد بوده. این تفکر تا سال بعد ادامه داره که بر میگردی اینجا و کتاب گوردون وود رو نوشخوار میکنی. مرتب از مدینه فاضله پیش از انقلاب و تاثیرات تجهیز ارتش بر شکل گیری سرمایه حرف میزنی.

    B: راستش اینطور نیست چون به نظر من وود به شدت تاثیر تمایزات اجتماعی ..... .

    D: وود به شدت تاثیر تمایزات اجتماعی رو بر کسب ثروت به خصوص ثروتهای موروثی دست کم گرفته. این نوشته ویکرزه. آثارش در اسکیس کانتی صفحه نود و هشته نه؟؟؟ آره منم خوندم. حالا میخوای همه رو تعریف کنی برای ما و افکاری هم از .... این وسط از خودت چی داری؟؟؟؟یا این عادته میای توی یه بار و یه خط از یه جا میخونی و تظاهر میکنی اون مال خودته که تاثیر بذاری. بعد رفیق ناشی منو گیر میاری و ناراحتش میکنی. میدونی بدبختی آدمایی مثل تو اینه که 50 سال طول میکشه تا به این نتیجه برسین که توی زندگی دو تا امر مسلم وجود داره. یک اینکه دیگه این کارو نکنی. و دوم اینه 150 هزار تا خرج سوادی کردین که میتونستین با پرداخت حق عضویت یه کتابخونه اونو بدست بیارین.

    B: آره ولی من مدرک میگیرم اما تو سر راه ما موقع رفتن به اسکی به بچه های من چیپس میفروشی.

    D: اه ... جوجه.ممکنه.اما من حداقل اصالت دارم... .

    این پایان نیست...........................

    لی لیناز
    شنبه 29 فروردين 1388 - 1:33
    21
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    نظر سنجی :

    1-شوالیه تاریکی 2-وال-ای 3-آنتن 4-در بروژ 5-خیلی وقت است دوستت دارم 6-درباره الی

    محسن- دراگون
    شنبه 29 فروردين 1388 - 4:44
    3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    نمیدونم شما برنامه سینما صدا و ورزش از نگاه دو امشب رو دیدیدو شنیدید یا نه اما

    من امشب شنونده و بیننده دو بحث و گفتگویی بودم که این انگیزه رو در من ایجاد کرد که حد اعقل برای تخلیه خودم هم که شده بیام و یه چیزی بنویسم

    به هر حال من و امثال من تریبون اظهار و بیان افکار وعقایدمون رو نداریم و با شنیدن بعضی از صحبت ها بقول معروف به اینجامون میرسه و کاسه صبرمون لبریز میشه

    امشب ودر واقع چند دقیقه پیش شنونده مرثیه سرایی های اقای مایلی کهن بودم که به نظر میرسه خیلی دلش به حال فوتبال ما میسوزه- البته روی سخنم با اقای ده نمکی هم هست-

    ایشون حرف از کثیفی فوتبالمون میزنند و از فرهنگمون و اینکه چرا تماشاگران و طرفداران مسائل فرهنگی رو رعایت نمیکنند. و مثلا به من مایلی کهن که افتخار این مملکتم توهین میکنند.

    اما اقای مایلی کهن. میخواهم علت اصلی کثیفی فوتبالمون رو به شما بگویم.

    بگم که تا وقتی افرادی سیاه نما و بدبین مثل شما و همکارانتون و هم فکرانتون در این فوتبال و در این مملکت نفس میکشند و حضور دارند و تریبون در اختیارشون هست کثیفی فوتبال و... هم پا برجاست. بگم تا وقتی شما سیاه نماهای به اصطلاح دلسوز برای منافع خودتون زمین و زمان رو به هم میدوزید و به همه دنیا بد و بیراه میگید این فوتبال و این مملکت همین جور هست و همین جوری هم میمونه.

    اقای مایلی کهن.شما که از فرهنگ تماشاگران ما ایراد میگیرید برید ببینید در پیشرفته ترین کشور های اروپایی با اون فرهنگ سازی درست و غنی و نه با چوب و چماغ هنوز نتوانستند مثلا جلوی نژاد پرستی در ورزششون و فوتبالشون رو بگیرند – هنوز در شورش های بعد از بازی افرادی با چاقو کشته میشوند . و هنوز توهین هایی بسیار بدتر از این که به شما شده به بزرگتر از شما میشود . در حالی که مردم با فرهنگ این کشورها که اتفاقا ما هم از اونها الگو برداری میکنیم چوب و چماغ مستکبرانی مثل شما بالای سرشان نیست تا با انواع و اقسام توهین ها اونها رو از نظر فکری نابود کنند.

    اقای مایلی کهن تکلیفمان را روشن کنید . اینهمه داد و فریاد به خاطر چیست؟ انتظار دارید باور کنیم که شما دلتان به حال ما میسوزد

    شما و هم نسلانتان هیچ فکر کرده اید که این نسل جوان و بی فرهنگ طلایه دار و وارث چه نسلی هستند که اینگونه به انان میتازید. مگر همین شما اموزگاران ما نبودید، مگر شما نحوه اندیشیدن و فکر کردن را به ما نیاموخته اید . مگر شما الگوهای زنده و دم دستی ما نبوده اید.مشخص است ، تا افرادی کور اندیش و بدبین مثل شما قصد تربیت و ادم کردن ما را داشته باشند بهتر از این نمیشود

    شاید لازم باشید تصاویر اعتراض های خودتان را در همین مسابقه قبلی ببینید که چه کردید.حتما ان حرکات معروف شما الگوی فرهنگ و فرهنگسازیست که شما اینقدر نگران ان هستید

    سخن را طولانی نکنم. کاملا درست گفتید . شما ان روز را نخواهید دید. امید ما هم به همان 14 یا 15 سال یا حتی بیشتراست که خودتان گفتید . که با محو شدن شما و امثال شما هوای تازه ای جریان بگیرد و نفس های جدید با افکاری نو طلوع کند. ومطمئنا شما و افکارتان نباید باشید تا چنین روزی رقم بخورد

    علی مظفری
    شنبه 29 فروردين 1388 - 8:44
    -14
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام به همه بچه هاي كافه و به خصوص كاوه اسماعيلي كه اين پيشنهادش عالي نظرسنجي رو داد. اول بگم كه من واقعا خوره فيلمم و سينماي آمريكا رو هم واقعا دوست دارم و البته در كنارش هر فيلم خوبي از هر جاي دنيا. اينا رو گفتم كه نگين بدبينانه نظر مي دم ولي واقعا احساس مي كنم كه امسال تعداد فيلمهاي فوق العاده و بيادماندني كه تو تاريخ سينما و ذهن ما ماندگار بشن بنظرم نسبت به پارسال كمتر بود. دوم اينكه تا اين لحظه بعضي فيلمهاي مهم سال مثل كلاس، ملاقات كننده، گومورا، مردي روي سيم، مارادوناي كوستاريكا و ... را نديدم شايد اگر مي ديدم يكي از اونها هم تو ليستم بود.

    بهترين ها: (به همراه دليل انتخابشان و تقريبا بدون ترتيب!)

    1- در برو‍ژ: يك داستان به ظاهر تكراري با فقط دو سه شخصيت كه با بازيهاي بي نقص بازيگرانش فوق العاده دوست داشتني و بكر از كار درآمده اند،طنز گزنده، موقعيتهاي غافلگير كننده، استفاده خلاقانه از لوكيشن هاي زيباي بروژ كه در فيلم فقط حالت كارت پستالي ندارند، كالين فارلي كه بالاخره من را هم متقاعد كرد كه بازيگر بااستعدادي است (چون بجز باجه تلفن از هيچ كدام از بازيهايش واقعا لذت نبردم!)، در ضمن ببينيد كه چطور آن بحثهاي در مورد برزخ و ماورالطبيعه بين فارل و گليسن را به آن صحنه هاي فوق العاده پايان بندي پيوند زده اند يا حساسيت عجيب شخصيت فاينس نسبت به كشتن يك كودك كه در آخر به شخصيت به ظاهر بي ربط ولي در پايان بامسماي كوتوله مربوط مي شود. (قرار بود كوتاه بنويسما ولي آخه مگه ميشه، تازه هنوز وقت نكردم پرونده مجله فيلم رو راجع بهش بخونم كه حتما بايد معركه باشه).

    كلا براي من "كشف سال" بود.

    2- وال-اي: پيكسار و بر و بچه هايش يك بار ديگر ثابت كردند كه براي نوآوري در محصولاتشان حد و مرزي نمي شناسند. هم از لحاظ بصري فوق العاده بود هم از لحاظ مضموني. به تصوير كشيدن عشق دو روبات و آن آينده ترسناك انسانها كه البته با عشق همين دو روبات نجات پيدا كرد معركه بود. وال-اي با آن چشمهايش شايد يكي از معصومترين شخصيتهاي سال و حتي تاريخ سينما باشد. سكانس رقص وال-اي و ايو يكي از بهترين سكانسهايي بود كه در سال گذشته در فيلمي ديدم. (البته هر چي گفتني بود راجع به اين فيلم تو سينماي ما و مجله فيلم گفته شد. واقعا اي ول داري امير خان!)

    3- شواليه تاريك: باز هم حرف تكراري بزنم؟ كميك استريپي كه فراتر از حد انتظار بود. هم سرگرم كننده هم عميق و از همه مهمتر فيلمي كه روح تلخ زمانه اش را به خوبي منعكس مي كرد. در مورد جوكر استثنايي و بازي حيرت انگيز هيث لجر چه چيزي مي شود اضافه كرد؟

    4- فراست/نيكسون: نه شعار مي دهد نه كسل كننده است. دو شخصيت پر مايه و جذاب با دو بازي فراموش نشدني. تنش و هيجان در هر نما، پلان و كات فيلم موج مي زند. يك تريلر ناب سياسي. كاش ران هاوارد هميشه اينطور در اوج بود.

    5- والس با بشير: تصوير سازي و فضاسازي فوق العاده. در يك آن از فضاي واقع گرا به فانتزي مي رويم و برمي گرديم. حرف فيلم هم كه واقعا كوبنده و تلخ است. يك انيميشن خلاقانه كه از لحاظ موضوع تلخ و فضاي تيره و تار يادآور "پرسپوليس" است.

    6- گرن تورينو: يك فيلم خوش ساخت و دلنشين به همراه لذت ديدن يك بازي استادانه از كلينت ايستوود. واقعا ايستوود چقدر زيبا با پير شدنش كنار آمده و چه هوشمندانه از آن استفاده كرده. داستان ساده و تكراري كه البته با نحوه پرداخت و ريزه كاريهاي ايستوود به يك فيلم بيادماندني تبديل شده. گرن تورينوي اصلي فيلم خود استاد است.

    7- مورد عجيب بنجامين باتن: داستان عجیب و غیرمنتظره، بازیهای دیدنی (به خصوص یکی از بهترینهای براد پیت)و گریمی که واقعا معجزه آسا بود و فینچری که نشان داد می تواند در فضایی متفائت با آثارش هم داستان بگوید ولی با تملم اینها، در حد شنيده ها و انتظارم نبود چون نيمه اولش بنظرم واقعا بي جهت طولاني و كش دار بود. (مثلا ماجراي عاشقانه پيت و سوئينتون واقعا چه لزومي در فيلم داشت؟) ولي فيلم از نيمه دوم واقعا فوق العاده است. لحظات جادويي فيلم يكي يكي از راه مي رسند تا اين رمانس عجيب به يكي از كارهاي بيادماندني سال تبديل شود. صحنه برگزيده: جايي كه بنجامين و پدرش رو به دريا مي نشينند تا طلوع خورشيد را ببينند و بنجامين آن مونولوگ زيبا را مي گويد: "وقتي به انتهاي زندگي رسيدي، بايد خود را رها كني".

    نا اميد كننده ها:(شامل فيلمهايي كه يا در حد انتظار نبودن يا زيادي بزرگشون كردن يا اصلا خوب نبودن)

    1- چه: زندگي پر فراز و نشيب چه گوارا بالقوه سينمايي بود و پتانسيل تبديل به يك فيلم بزرگ را داشت ولي نمي دانم چرا سودربرگ يك كار خنثي تحويل داده كه هيچ تاثيري نمي گذارد. آن شور و حس و حالي كه بايد در فيلم احساس مي شد وجود ندارد. فيلم نه نگاهي تحليلي به چه دارد نه نگاهي كاملا شمايل گونه. چيزي بين اين دو. البته صحنه هاي مربوط به سازمان ملل واقعا تاثير گذار و ديدني از كار در آمده بودند.

    2- ميليونر زاغه نشين: راستش فيلم ضعيفي نيست. اينكه با هر سوال مجري برنامه به يك مقطع از زندگي جمال برويم و با آن موسيقي پرشور و فيلمبرداري استادانه همراه شويم لذت بخش بود ولي هر چه به پايانش نزديك مي شويم مي بينيم كه ناگهان همه چيز در حال جور شدن و روبراه شدن است و آن همه فقر و بدبختي و فضاي به ظاهر متفاوتي كه ديديم (وهيچ وقت بالييوود نشانمان نمي داد) بهانه بوده و اين فقط يك فيلم باليوودي در يك بسته بندي جديد است. بدتر اينكه اين همه اسكار بهش دادند تا نشان دهند كه اسكار هم مثل مسعود شصت چي خوب جو گير مي شود!

    3- وقتي همه خوابيم: در همين كافه يك پست برايش گذاشتم. فقط حيف از اينكه بعد از اين همه انتظار با يك كار اتوكشيده روبرو شديم.

    علی مظفری
    شنبه 29 فروردين 1388 - 9:15
    -8
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    این هم یه پست جدا مخصوص فراست/نیکسون:

    فیلم فراست/نیکسون محصول 2008 آمریکاست که ران هاوارد کارگردانی اش کرده. ران هاوارد را نمی توان کارگردان مولف و صاحب جهان بینی خاصی به حساب آورد ولی این ویژگی را دارد که در ژانرهای مختلف فیلمهای متنوع ساخته و آثارش همیشه کارهای خوش ساخت و دیدنی هستند. از بین کارهای مطرح او می توان به یک ذهن زیبا، کد داوینچی (که در مایه های چی فکر می کردیم، چی شد در آمد) و آپولو 13 اشاره کرد.

    ریچارد نیکسون یکی از رئیس جمهورهای سابق آمریکاست که بعد از مرگ کندی و در اوج دوران جنگ ویتنام به قدرت رسید و اولین رئیس جمهور آمریکاست که رسما استعفا داد، آن هم به دلیل رسوایی واتر گیت که در آن معلوم شد افراد نیکسون در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری از مرکز انتخاباتی حریف استراق سمع می کردند. این فیلم هم در مورد مصاحبه نیکسون با دیوید فراست یک مجری تلویزیونی است که بعد از استعفای نیکسون با او یک مصاحبه جنجالی کرد. وقتی روی کاغذ با چنین موضوعی روبرو می شویم به نظر می رسد که با کار ملال آوری روبرو هستیم ولی ویژگی فیلم دقیقا در همین جاست. چون این ریسک برای فیلم وجود داشت که به یک کار خسته کننده سیاسی که حوصله آدم را سر می برد تبدیل شود. ولی فیلم با فیلمنامه شخصیت پردازانه اش اول شخصیت ها را به ما معرفی می کند و بعد در نیمه دوم به سراغ گفتگویی می رود که به قول ریچارد نیکسون یک دوئل است. نکته مهم در شخصیت پردازی این است که فیلم از آدم ها و به خصوص نیکسون کاریکاتور نساخته و ما تقریبا تا نیمه های فیلم چیز نفرت آور ی از نیکسون نمی بینیم و حتی مجذوب حضور ذهن و قدرت او در مصاحبه و بحث می شویم. همین طور در مورد فراست که شخصیت ماجراجو و جاه طلبی دارد و او را به عنوان کسی که شخصیتی مثل نیکسون را به چالش می طلبد باور می کنیم.

    بیشتر زمان فیلم در فضاهای بسته و داخل استودیو ها می گذرد ولی ران هاوارد با تسلط و تجربه اش کاری می کند که فراتر از خود موضوع سیاسی و حساس فیلم یک فیلم سینمایی تماشا کنیم نه یک گزارش تلویزیونی. هیجان و تنش این رویارویی در تک تک پلان ها، زوایای دوربین، کاتهای به موقع و کلوز آپ هایی که تنش فراست/نیکسون را به خوبی منتقل می کند، جریان دارد.

    به موضوع فیلم برگردیم. فیلم بیشتر از هر چیز در مورد اهمیت و قدرت رسانه ها و بویژه تلویزیون در دنیای ماست. دیوید فراست به خوبی این موضوع را درک کرده بود و با به خطر انداختن اعتبار و ثروت اش از این رسانه بهترین استفاده را برد. در فیلم از طریق نشان دادن شخصیتها در قاب تلویزیون در حالات و لحظات مختلف روی این موضوع تاکید می شود.

    رابطه فراست و نیکسون موتور پیش برنده فیلم است. این دو با وجود آنکه در یک مناظره حیثیتی شرکت کرده اند که به قیمت اعتبار هر دوی آنهاست ولی احترام خاصی هم برای یکدیگر قائل اند، هر چند که نیکسون برای پول حاضر به مصاحبه می شود (در این مورد اولین سکانس روبرو شدن این دو در خانه نیکسون و چانه ای که فراست با نیکسون بر سر رقم قرارداد می زند به خوبی ذلتی که نیکسون در آن مقطع از زندگی اش دچار آن شده بود را نشان می دهد) و فراست هم برای شهرت در آمریکا و ارتقا موقعیتش. در این زمینه یک سکانس کلیدی وجود دارد، همان جایی که یک شب نیکسون به صورت غیرمنتظره به فراست تلفن می کند و در مورد اینکه وضعیت آن دو چقدر به هم شبیه است با فراست صحبت کرده و او را متعجب می کند. جالب آنکه نیکسون بعدا این موضوع را بیاد نمی آورد و این سکانس حالت معنادار و رندانه ای هم پیدا می کند. مورد ظریف دیگر در پرداخت رابطه این دو اشاره نیکسون به کفش های ایتالیایی فراست است که در انتهای فیلم فراست یک جفت از آنها را به نیکسون هدیه می کند. همین ریزه کاریهاست که فیلم نامه و فیلم را به اثر شاخصی تبدیل می کند و با این شخصیت پردازی فیلم از یک تریلر سیاسی معمولی فراتر می رود.

    مورد مهم دیگر این است که فیلم بر خلاف انتظار در دام شعارزدگی نمی افتد و با ریزه کاریهای سینمایی که اندکی به آن اشاره شد قبل از هر چیز به عنوان یک فیلم ما را درگیر کرده و در کنار لذتی که از آن می بریم حرف خود را می زند.

    حرف مهم دیگر فیلم شاید این باشد که حتی آدمی مثل نیکسون را هم می شود زمین زد و به اعتراف به اشتباهاتش وادار نمود. فراست در طول مسیری که طی می کند اول وضعیت متزلزلی دارد ولی هر چه جلو می رود با اعتماد بنفس و هوشی که از خود نشان می دهد در نهایت نیکسون را از غالب به مغلوب تبدیل می کند.

    در اینجا باید به تیم یکدست بازیگران فیلم که به خوبی هدایت شده اند و به خصوص دو بازیگر اصلی فیلم اشاره کرد. فرانک لانجلا بازیگر مسن آمریکایی در نقش نیکسون واقعا درخشان است. از کارهای مشهورش می توان به دواده صندلی ساخته مل بروکس، لولیتا ساخته آدرین لین و دروازه نهم ساخته رومن پولانسکی اشاره کرد. او هم موفق شده شخصیت سیاس و رند نیکسون را تا زمانیکه با تسلط در بحث ها حاضر می شود به تصویر بکشد و هم درماندگی و استیصال نیکسون را در لحظاتی که ناچار به قبول اشتباهاتش می شود. در این زمینه کار او در کلوز آپ های صحنه های پایانی گفتگو جایی که چشمانش مدام به اطراف می چرخند واقعا مثال زدنی است. او با صدای بم و پر طنینی که خلق می کند و با میمیک کنترل شده صورتش نیکسونی را نشانمان میدهد که هر دو جنبه سیاسی و شخصی اش قابل درک است . همین طور مایکل شین که قبلا در فیلم ملکه نقش تونی بلر را بازی کرده بود بار دیگر در یک فیلم سیاسی حضور قانع کننده ای دارد. حالت شیطنت آمیز و برقی که در چشمان او وجود دارد و همین طور میمیک چهره اش به خوبی زیرکی و جاه طلبی فراست را منتقل می کند.

    در آخر باید اشاره کنم که این فیلم از روی نمایشنامه ای به همین نام اقتباس شده که گویا خیلی موفق بوده و در آمریکا و انگلستان به صحنه رفته و همین دو بازیگر در آن نقشهای اصلی را ایفا کرده اند.

    جاوید شاهپور
    شنبه 29 فروردين 1388 - 12:19
    -1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    نظر سنجی فیلم های 2008:

    1-بنجامین باتن

    2-فراست/نیکسون

    3-وال-ای

    4-گومورا

    5-شک

    6-آنتن

    7-راشل ازدواج می کند

    8-بگذار آدم درست داخل بشه

    9-پسرA

    10-در بروژ

    11-مرد روی سیم

    12-زاغه نشین میلیونر

    آریان.گ
    شنبه 29 فروردين 1388 - 12:29
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    کوتاه از پشت صحنه فیلم آخر استاد تارانتینو

    http://movies.yahoo.com/movie/1808404206/video/12990921

    mebzo
    شنبه 29 فروردين 1388 - 17:4
    1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    جناب ده نمکی خیلی می خواستند خود را کارگردان نشان دهند و خیلی هم از کامه ی هم صنفی و همکاری نام بردند ولی نحوه ی جواب دادن به سوال ها از جانب ایشان اصلا به یک کارگردان نمی خورد ... حتی مفهوم سوال های ساختاری را متوجه نمی شد ... ایشان فقط یک کار دارند و اون اینه که بفروش خوبی هستند .

    رامین
    شنبه 29 فروردين 1388 - 19:24
    -1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیر جان این عکسی که از باب دیلن گذاشتی خیلی روانیه وتقارن پیدا کرده با انتشار آلبومش (با هم در زندگی) می گن فضای این آلبومش با فبلیاش متفاوته خدا کنه خوب باشه .

    امیر: خدا کنه.

    علی خطیبی
    شنبه 29 فروردين 1388 - 20:55
    14
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    تاجري پسرش را براي اموختن "راز خوشبختي" به نزد خردمندترين انسانها فرستاد. پسر جوان چهل روز تمام در صحرا راه مي رفت تا اينکه بالاخره به قصري زيبا برفراز کوهي رسيد. مرد خردمندي که او در جستجويش بود انجا زندگي مي کرد. بجاي اينکه با يک مرد مقدس روبرو شود وارد تالاري شد که جنب و جوش بسياري در آن به چشم مي خورد. فروشندگان وارد و خارج مي شدند. مردم در گوشه اي گفتگو مي کردند. ارکستر کوچکي موسيقي لطيفي مي نواخت و روي يک ميز انواع و اقسام خوراکيهاي لذيذ آن منطقه چيده شده شده بود. خردمند با اين و آن در گفتگو بود و جوان ناچار شد دو ساعت صبر کند تا نوبتش فرا رسيد.

    خردمند با دقت به سخنان مرد جوان که دليل ملاقاتش را توضيح مي داد گوش کرد، اما به او گفت که فعلا وقت ندارد که "راز خوشبختي" را برايش فاش کند. پس به او پيشنهاد کرد که گردشي در قصر بکند و حدود دو ساعت ديگر به نزد او بازگردد. مرد خردمند اضافه کرد: معذالک مي خواهم از شما خواهشي بکنم. آنوقت يک قاشق کوچک بدست پسر جوان داد و دو قطره روغن در آن ريخت و گفت: در تمام اين مدت گردش اين قاشق را در دست داشته باشيد و کاري کنيد که روغن آن نريزد. مرد جوان شروع کرد به بالا و پايين رفتن از پله هاي قصر، در حاليکه چشم از قاشق برنمي داشت. دو ساعت بعد به نزد خردمند برگشت.

    مرد خردمند از او پرسيد: آيا فرشهاي ايراني اتاق ناهارخوري را ديديد؟ آيا باغي را که استاد باغبان ده سال صرف آراستن آن کرده است ديديد؟ آيا اسناد و مدارک زيبا و ارزشمند مرا که روي پوست آهو نگاشته شده در کتابخانه ملاحظه کرديد؟ مرد جوان شرمسار اعتراف کرد که هيچ چيز نديده است. تنها فکر و ذکر او اين بوده که قطرات روغني را که خردمند به او سپرده بود، حفظ کند. خوب پس برگرد و شگفتيهاي دنياي مرا بشناس. آدم نمي تواند به کسي اعتماد کند مگر اينکه خانه اي را که او در ان ساکن است بشناسد.

    مرد جوان با اطمينان بيشتري اين بار به گردش در کاخ پرداخت. در حاليکه همچنان قاشق را بدست داشت با دقت و توجه کامل آثار هنري را که زينت بخش ديوارها و سقفها بود مي نگريست. او باغها را ديد و کوهستانهاي اطراف را. ظرافت گلها و دقتي را که در نصب آثار هنري در جاي مطلوب بکار رفته بود تحسين کرد. وقتي به نزد خردمند بازگشت همه چيز را با جزييات براي او توصيف کرد. خردمند پرسيد: پس آن دو قطره روغني که به تو سپرده بودم کجاست؟ مرد جوان قاشق را نگاه کرد و متوجه شد که آنها را ريخته است.

    آنوقت مرد خردمند به او گفت: تنها نصيحتي که به تو مي کنم اينست: "راز خوشبختي" اينست که همه شگفتگيهاي جهان را بنگري، بدون اينکه هرگز دو قطره روغن داخل قاشق را فراموش کني.

    فیلمهای محبوبم : 1. مورد عجیب بنجامین باتن . 2. وال 1ی . 3. میلیونر زاغه نشین . 4. در بروژ . 5. درباره الی (فکر می کنم لیاقت حضور در چنین فهرستی را دارد.)

    راستی دیشب ده نمکی بد جوری از سینمای ما شاکی بودا. فعلا

    احسان
    شنبه 29 فروردين 1388 - 21:22
    -19
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام نميدونم جواب ميدي يا.. چه كتابي روت تاثير زيادي داشته و الان خوندنش رو توصيه ميكني؟ فعلا فارغم و ميخوام يه بار با سليقه تو كتاب بخونم! اگه گفتي كه چه بهتر اگه نه ام كه دوستان معرفي كنن...

    امیر: این همه کتاب توی دنیا احسان جان... فقط می‌تونم بگم آخرین کتابی که تموم‌اش کردم آخرین پدرخوانده استاد پوزو بود و الان‌ هم دارم روشنفکران رذل داریوش مهرجویی رو می‌خونم. آخرین کتابی هم که خریدم دو تا زندگی‌نامه از همینگوی بزرگه که تازه چاپ شده. نویسنده یکی آنتونی برجس. همون نویسنده پرتقال کوکی؟

    محمد هنردوست
    شنبه 29 فروردين 1388 - 22:3
    5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    نظرسنجی بهترین های 2008 1- بگذار فرد مناسب وارد شود . دلیل : از کیشلوفسکی به این ور هیچ کس تنهایی رو به این خوبی نساخته بود . هیچ کس عشق و رفاقت رو به این خوبی نساخته بود . یکی از کلاسیک های تاریخ سینما خواهد شد . واقعا شگفت انگیز . یک کشف عظیم از سینمای سوئد . 2 - وال ای دلیل : استاد اسماعیلی دیگه چیزی مونده من بگم ؟ 3 - کشتی گیر . دلیل : اگه ناسیونالیست های چندآتیشه تیکه پاره ام نکنن باید بگم آرونوفسکی به اندازه ی مرثیه ای برای یک رویا عالی و بدیعه + یک میکی رورک واقعا شناسنامه دار 4 - گرن تورینو دلیل : ایست وود بعد از سالها برگشته و مثل غول های کلاسیک یک قهرمان ساخته . یک قهرمان مردم گریز که شلیک نمی کند فقط ادایش را در می آورد. 5 - ویکی کریستینا بارسلونا دلیل : وودی آلن چیزی ساخته که در حداقل تعریف ممکن ازش میشه گفت از خنده روده بر شدم . و ............. 6 - میلیونر زاغه نشین ( سبک جالب و بدیع ) 7 - شوالیه تاریکی ( ساختن شخصیت ژوکر ) 8- فراست/ نیکسون ( هاوارد بزرگ یک مصاحبه رو جذاب ساخته ) 9 - کتاب خوان ( یک مالنای دست دوم . حتی دست دومش رو هم دوست دارم ) 10 - تحت تعقیب ( لذت گناه آلود ) و می ماند یک بنجامین باتن که اینجا ازش بد گفتن دل می خواهد . منم دل این کار رو ندارم. فقط ارجاعتان می دهم به نقد فوق العاده راجر ابرت . امیدوارم این اختلاف سلیقه باعث نشه تو این کافه جای ما تنگ بشه . امیر خان و رفقا اینو به دکتر ژیواگو و جرج روی هیل و پل نیومن و لارنس و محمد رسول الله و موریس ژار و سیمپسون ها و وال ای و پرواز بر فراز آشیانه فاخته و میکی رورک وووووووووو ببخشن . و یک نکته : بچه ها هیچ کس اینجا قبل از عید فیلم شاهکار در کنارم بمان stand by me رو از شبکه 2 دیده . هر چی تو زندگی نیاز داشتم توش بود . خارق العاده . درباره ی شور زندگی و کودکی و رفاقت و مرگ و ...... . و جالب این که بعدش فهمیدم تو top 250 imdb هم هست . مردمی مثل ما همه جا هستن که بعضی چیزا رو کشف کنن. اگه کسی این جا این شاهکار رو دیده من حاضرم تا آخر عمرم درباره اش حرف بزنم.

    امیر: ای داد بی‌داد. این stsnd by me رو مدت‌هاست دنبال‌شم. شبکه دو نشون‌اش داد؟ باید خیلی موسیقی داشته باشه.

    سامان
    شنبه 29 فروردين 1388 - 23:47
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    دیشب مگه این ده نمکی امان میداد کسی حرف بزنه ولی من عاشق تکه های فرزاد به ده نمکی شدم با زیرکی خاصی تیکه می انداخت ده نمکی نمیتونست حرف بزنه

    هوشنگ دادسر
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 0:40
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    بهترین های 2008:

    1-بنجامین باتن

    2-فراست/نیکسون

    3-وال-ای

    5-شوالیه تاریکی

    5-گومورا

    7-پسر a

    8- میلک

    9-والس با بشیر

    رضا رادبه
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 2:29
    4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    بهترین فیلم 2008 برای من "در بروژ" بود

    بقیه فیلم های امسال را هم بلد نیستم به این روش های کوانتایی سرند کنم.

    امین
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 2:52
    5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیر عزیز . متاسفانه دیشب امکان اتصال به اینترنت رو نداشتم . اولش فکر می کردم مشکل از خط شاید باشه . اما بعد فهمیدم مشکل از سیستم می باشد. من چرا دارم داستان می خونم . بابا میخواستم بگم چون امروز ویندوز عوض کردم و حواسم نبود که مطالب saveشده در Documents رو انتقال بدم همش پاک شده . به همین دلیل هم کامنت چند شب پیش رو که نرسیده بود در اختیار نداشتم . کامنت در ادامه واکنشها به فروش اخراجیها بود اما با توجه به صحبتهای اخیر کاکایی . اگر شد که برنامه سینما رو پیدا کنم اون رو هم وارد ماجرا می کنم . اما امیر جان من تو کامنت قبلیم هم گفتم بودم که مشکل من با این فیلم چندان سینمایی نیست و خیلی چیزهای دیگه هم مدنظر من هست که سالهاست که زجرم می دهد. اما در مورد اون کامنت فقط یک نکتش رو یادمه و اینکه ازت پرسیده بودم ( ادم برفی ) میر باقری رو دوست داری ؟ یا اصلا نظرت چیه در موردش ؟ چون یه کمکی مریضم و بی حال بیشتر از این نمی تون ادامه بدم . فقط این سوال مارو یه جوابی بهش بده . دوست دارم بدونم .

    راستی کسی لینکی از برنامه حسنی نداره؟

    محمد
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 3:33
    4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    به تونی راکی مخوف:

    چرا نتونه؟ اتفاقا مشکل بزرگ ما (من و همفکران اندکم) با شما و تفکرتون از همین جا شروع میشه.

    رضا رادبه
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 3:47
    -12
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    خب حالا خیلی گذشته از 16 فروردین و آن مطلب "افشاگر" اما ... پنج شنبه است و در کسالت یک ساعت مانده به بازی استقلال و سایپا ناگهان در شبکه ای نه این جایی ؛ رابرت رد فورد را می بینم با آستین های بالا زده و شلوار جیر قهوه ای ، از ذهنم می گذرد "به به چه خوش تیپ" . اول از ذهنم می گذرد که "سه روز کندور" را دارد نمایش می دهد اما نه این که "همه ی مردان رئیس جمهور" است و چقدر شفاف و چقدر خوب که این یک ساعت مانده به پخش بازی ( من پرسپولیسی هستم اما) را می شود نگاه کرد به دوربین گوردون ویلیس که مکث می کند ، آرام و نرم حرکت می کند و فقط آدم ها را در بهترین قاب ها می گیرد. تا می رسد به آن جا که ردفورد و هافمن طرح مقاله ای را که نوشته اند دارند مرور می کنند و با مارتین بالسام سر و کله می زنند که سردبیر روزنامه ( جیسون روباردز) از دفترش بیرون می آید تا نگاهی به کار بکند. مقاله را می گیرد ، یله می دهد روی صندلی و پاهایش را می اندازد روی میز پر از ورق و کاغذ و مقاله ی افشاگرانه و متعهد را زیر لبی و سرسری می خواند. برایش فرقی نمی کند که این مقاله در باره ی فساد و زد و بند و پشت پرده ی کاخ سفید است ؛ آن را جوری می خواند که مطمئن می شوی فلا ن آگهی دوچرخه و سیگار و فلان تیتر صفحه ی ورزشی و فلان داستان آبکی و آن مقا له ی "نجات بچه گربه به دست بستنی فروش مهربان" را هم ؛ همان جور می خواند. جا هایی را اصلاح می کند ، روی بعضی چیز ها خط می کشد ، برایش مهم این است که مقاله به درد روزنامه می خورد یا نه؟ با اسلوب و روش روزنامه می خواند یا نه؟ خواننده را متقاعد می کند ؟ سر شوق می آورد؟ در یک کلام دارم کارم را درست انجام می دهم یا نه؟

    امیر: هی پسر. هی رفیق. شب ما رو ساختی... راحت نمی‌شه فهمید که اون فیلم چه قدر خوبه.

    احسان
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 6:49
    11
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    بلههه! " آنتونی برگس " نويستده پرتقال کوکی و شاهکار استنلی کوبریک

    از هيچ كدومش نميشه گذشت، ولي اتفاقا "مفتش بزرگ و روشنفکران رذل" رو رفيق ما گرفته و بفرما زد، چون حجمش كمه آدم بيشتر دست و دلش به كار ميره!

    داداش دمه شما گرم، ميريم ببينيم سليقت چي از آب در مياد!

    راستي، دست به قلمم خوب نيست ولي ميام تو كافه ميخونم و حالشو ميبرم/ دست به قلم بودن من به سخن وري شما در /

    علی مظفری
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 9:9
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    ای وای از این عکسایی که میزاری امیر جان! هر روز واسه آدم این کافه و وبلاگت یه سورپریز داره. واقعا که دمت گرم. همین طور برو جلو. درباره آدری هپبورن توی این عکسا می خوام بگم: شیرین،ملیح،دوست داشتنی،با وقار، کسی که دیگه نظیرش نمیاد. الان که دارم می نویسم یاد گریگوری پک بیچاره تو آخر فیلم تعطیلات رومی افتادم. واقعا چجوری تونست از پرنسس دل بکنه؟ (البته زندگی همین جوریه، همیشه شیرین ترین لحظات زودگذر ترن. مثل یه رویا)

    امیر خان وجدانا راجع به این نوشته هایی که درباره فیلما میذارم یه نظری بده، خوب و بد نوشته ام رو تشخیص بدم.

    Red Ribbon
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 12:9
    -15
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    بهترین فیلم 2008 : 1- مورد عجیب بنجامین باتن 2- وال - ای 3- در بروژ 4- مردی روی سیم 5- بگذار آدم درست داخل بشه

    امیر: سلیقهه جوابه.
    صوفیا نصرالهی
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 12:22
    11
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    وااااااااااااای!چه عکسهایی!هیچی نمیخوام بگم.فقط چه نگاهی دره بیلی وایدر. اون عکسو بیشتر از همه دوست داشتم.نگاهش مثل یه جواهر شناس خبره س که داره با عشق به الماسی که کشف کرده نگاه می کنه. چه حیف که دیگه ستاره ای نداریم که کارگردان ها بتونن چنین نگاهی بهش بتدازن...

    امیر: باریک‌الله رفیق. یه روز کرو از وایلدر پرسیده بود کارگردانایی که فیلم عاشقانه می‌سازن، باید عاشق بازیگرشون بشن که بتونن از درون لنز... و شما نسبت به ادری؟ که وایلدر گفته بود: صد در صد.
    سيد آريا قريشي
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 12:29
    4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    بهترين هاي 2008 سينما از ديد من:

    1)شواليه ي تاريكي: نمي تونم با قطعيت بگم اين فيلم شاهكاره. ولي با قاطعيت مي گم تماشاي اين فيلم، تجربه ي تكان دهنده ايه. با اون بازي خارق العاده ي لجر فقيد. تصويري كه فيلم از مردم دنياي امروز نشون ميده، به نظر من از هر فيلم ديگه اي به واقعيت نزديك تره. به اين فكر كرديد كه چند درصد مردم كره ي زمين قسمت هايي از كاراكتر جوكر رو در وجود خودشون دارن؟!!

    2)وال اي: هيچ وقت اين قدر به اين مسئله فكر نكرده بودم كه چقدر از هم دوريم...

    3)در بروژ: اي جانم! اي جانم!!

    4)كشتي گير: نمادي از سرخوردگي آمريكا بعد از يك دوره اعتبار و اقتدار در جامعه ي جهاني با بازي درخشان ميكي رورك كه لياقت اسكار را داشت و ازش دريغ شد!

    5)مورد عجيب بنجامين باتن

    6)ويكي كريستينا بارسلونا

    7)گومورا

    8)چه (فقط قسمت اولش!)

    9)كتاب خوان

    10)شك

    ميليونر زاغه نشين رو هم اصلاً دوست ندارم! در ضمن خيلي از فيلم هاي پرسر و صداي امسال رو هم نديدم. مثل گرن تورينو و فراست / نيكسن

    عل
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 13:18
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیر جان برای نظر سنجی:

    1-درباره الی

    2-بنجامین باتن

    3-شوالیه تاریکی

    4-کتاب خوان

    علیرضا اویسی
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 13:23
    -1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    امیر جان این سایتتون اعصابمو خورد کرده از نظر فنی افتضاحه از افتضاح اونطرف تر فقط تورو خدا نگو اشکال از سیستم شماست که تو همین روزنوشت هات شونصدبار خوندم همه از نظر فنی از سایت شاکین 1 ساعت داشتم یک کامنت می نوشتم یکدفعه ای قطع شد با پیغام(سایت شلوغه و....)آخه مگه سایتای پر طرفدار دیگه شلوغ نمی شن بریز دور این گروه فنی تون رو تو رو به کی قسم بدم درستش کنی؟

    mebzo
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 13:52
    -3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    نمی دونم چرا اینقدر به تتروی کاپولا امیدوارم ( بدون دلیل ) البته همه امیدوار لعنتی ها هستیم ولی یه چیزی بهم میگه تترو می بره

    امیر: آخ که اگه تترو فیلم خوبی بشه.
    آریان.گ
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 13:52
    3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    چلچراغ این هفته رو تونستید حتما بخونید . از روی جلدش که بگذریم یه مقاله داره به نام "همینی که هست" که چقدر قشنگ اوضاع این روزا رو نشون داده .


    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 14:28
    8
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    با خودکار قرمز که جواب می دین یاد ورقه های امتحان میفتم، چقدر بد بودن اه، کاش جوهر این خودکار قرمزه تموم شه مجبور شین با یه رنگ دیگه جواب بدین.

    امیر: راس می‌گی. چه دوران گهی بود. همه اون دورانی که تلف مدرسه و درس و دانشگاه کردیم.
    آنت
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 14:29
    10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    پیش نوشت: خیلی از فیلمهای 2008 را ندبده ام، تازگیها فیلمی خیلی باید دلبر! باشد که بروم برایش توی صف بایستم، عشقهای قدیمی ام را اما، بگو صد بار وسط باد و باران برای مثلاً درخشش های ابدی0000 می ایستم. به قول این جوانهای امروزی انی وی...( فکر نکنید خیلی الدرلیم! این ملت زود فرق می کنند تازگیها تلاش برای ارتباط با 3- 4 سال کوچکتر از خودم هم مثل کوبیدن سر به در بسته می ماند!) نظر سنجی بهترین فیلمهای 2008: 1- شک 2- وال-ای 3- ریچل ازدواج می کند 4- شوالیه تاریکی 5- در بروژ 6- چه پی- نوشت: دسته بندی این فیلمها اصلاً راحت نبود، خود وال -ای شخصیتی است که زندگی دیگری می طلبد توضیح اینکه چقدر دوستش دارم. در بروژ، که پیشنهاد عزیزی بود، قبل از این همه معروف شدنش- و من متنفر از کالین فارل را تا صحنه آخر نشاند جلوی فیلم. شوالیه تاریکی را که بعد مرگ هیت لجر دیدم و چقدر حرص خوردم که این ملت مثل این که کلا مرده گرستند و اینکه مگر نمی توانستند تک افتادگی او را در بروکبک مانتین یا کندی ببینند، یعنی باید حتما می رسید به سلف دیستراکشنی ( نه به معنای بدش) مثل شوایه تاریکی... چه را که جزو اولین فیلمهایی بود که اینجا دیدم و با اینکه نصف حواسم توی زیر نویس های فرانسوی فیلم بود، حس می کردم که این فیلم نیست زندگی است ریچل ازدواج می کند، به قول راجر ابرت آدم را دعوت می کرد داخل عروسی، و آدم دلش عروسی های شلوغ خودمان را می خواست با تمام دعواهای قبلش... و شک ، که نمی فهمم کسی چطور ممکن است دوستش نداشته باشد و احترام نگذارد که نشان می دهد ما همه مان در زندگی چقدر قضاوت می کنیم و چقدر "ورای شکی معقول"اقدام می کنیم یا نمکی کنیم و باقی عمر صلیبش را به دوش می کشیم.. پی نوشت2 : بنجامین باتن را دوست نداشتم. بعد از سالها یا فیلمها زندگی کردن دیگر می دانم که دوست داشتن فیلم مثل عاشق شدن است دلیل ندارد، یا دوستش داری یا نداری، اگر بتوانی دلیل بیاوری چه بهتر؛اگر نه وظیفه تو نیست، دوستش نداری دیگر! موقع دیدن میلیونر زاغه نشین خیلی هیجان زده شدم، تجربه سهیم شدنش با تماشاگران سانس 30/10 شب که فکر می کردی از کل قضیه چیزی حالیشان نشود و نگاه توریستی داشته باشند، و بعد ببینی که با خنده تو می خندند و بغض می کنند، تجربه تکی بود، شاید فقط با تماشای دسته جمعی مارمولک در سانس 12 شب سینما سپیده قابل مقایسه بود. با این وجود جزو بهترین هایم نیست، اگرچه برای بهتر کردن حال توصیه می شود. پیشنهاد: یک لیستی از فیلمها هست مال بهتر کردن حال،مال در آوردن آدم از سیاهچاله دلتنگی و بی عشقی و on the verge of suicide و پرت کردن آدم وسط دلخوشی و امید یا حتی آرامش. برای هر کسی هم چیزهای عجیب غریبی را شامل می شود، از خیلی فیلم بازهای حرفه ای پرسیده ام، رنج عجیب غریبی از فیلمفارسی و هندی تا اکشن درجه سه تا فیلمهای هنری برای جماعت عادی غیر قابل تحمل را شامل می شود.خیلی دلم می خواهد نظرات اینجاییها را هم بدانم. آن فیلمهایی که نصفه شب برای میلیونیم بار می گذاریشان، یا آنهایی که صد سالی یکبار سراغشان می روی ولی دیدنشان از صد تا دیازپام بیشتر جواب می دهد...

    امیر: عجب پیشنهادی. فقط یادت نگه‌دار تا روزنوشت بعدی. بذار این نظرسنجی تموم شه.
    نی نی
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 14:56
    4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    فقط وال - ای و بولت!

    کاوه اسماعیلی
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 19:6
    -29
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    اما در جواب به نظرسنجی کاوه......

    1.مورد عجیب بنجامین باتن:به خاطر ایجاد پیوند عمیق بین سینما و تجربه های شخصی زندگی انسانها(از جمله خودم)......به خاطر روایت پیچیده و در عین حال روان زندگی و کلیدی ترین قسمت آن "عشق".....به خاطر کارگردانی بی نظیر دیوید فینچر در مقام یک صنعتگر هنرمند و به خاطر جمله شاهکارش که گفته بود"اگر پول بیشتری داشتم نقش خردسال و نوزاد نقش بنجامین باتن را هم به براد پیت میدادم.".......به خاطر بازی خوددارانه براد پیت....به خاطر موسیقی محشر دسپلات.....به خاطر لحظه وصل دو عاشق در تقاطع ناگذیر عمرشان.....و به خاطر کلیه عوامل فیلم که ثابت کردند هنوز هم میتوانید یک اثر هنری ناب در هیبت یک بیگ پروداکشن ببینیم.

    2.ریچل ازدواج می کند:به خاطر اینکه ثابت می کند فیلم متفاوت با فیلم متفاوت نما زمین تا آسمان فرق می کند.....به خاطر حرکات دوربین روی دست ، که دنبال کردن مسیر حرکتش به یکی از تفریحاتم در ماه گذشته بدل شده بود.....به خاطر تمام نوازندگان و موزیسین های توی جشن فیلم که دائم موسیقی خام و زنده به خوردمان می دهند و باید با فیلم همراه شوید تا نقش واقعیشان در آیین عروسی و مراسم مهمتری که در "درون "کیم شکل می گیرد را دریابیم......به خاطر تصنیف نازنین unknown legend نیل یانگ....و به خاطر بازی خارق العاده و تکان دهنده و استثنایی "آن هاتاوای" ....نه به خاطر برونگراییش یا نقش دختر عصبی که احتمالا دیده شدنش راحت است.بلکه به خاطر درک دقیق و ماهرانه از نقش دشوار "کیم" که باهاش خیلی کار دارم.....و به خاطر همه جزئیاتی که شاید در نگاه اول در عبور سریع و گذرای دوربین به چشم نیایند.

    3.وال-ای:بچه هایم مرا نخواهند بخشید اگر نام این فیلم را در میان 3 فیلم برگزیده ام نگذارم.....همه حرفها گفته شده.و من همه ستایشم را تقدیم میکنم به انیماتورهایی که توانستند چشمان وال-ای را خلق کنند.

    کاوه اسماعیلی
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 19:14
    7
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    و جایزه ویژه تعلق می گیرد به شین ساخته جرج استیونس......به خاطر اینکه هنوز طراوت یک فیلم شاهکار 2008ای را دارد...

    امیر: و اون صحنه تشییع جنازه‌اش و شین که مثل همه فیلم، یک کم دورتر وایستاده. و سکانسی که بچه داره برای مادرش از شین حرف می‌زنه... درست یادمه؟ موقع تماشاش یه نوجوون با همه وجود عشق سینما بودم... و صحنه‌ای که شین دست‌اش رو دراز می‌کنه که عوض همه اون احساسات، با طرف فقط دست بده، موقع خداحافظی.
    کاوه اسماعیلی
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 19:41
    1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    بعد هم اینکه بی صبرانه منتظر پرونده بنجامین باتن مجله فیلمم و اینکه باید آدم بدسلیقه ای باشم که میان عکسهای ماهرویی مثل آدری هپبورن بنشینم و مدتها توی صورت استاد اعظمم بیلی وایلر خیره شوم.

    محمد جواد اميرآبادي
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 19:46
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    1 - جناب توني عزيز ، براي من بنجامين باتن و زاغه نشين ميليونر بيشتر از اينكه مقايسه و انتخاب دو فيلم باشه ، دريافت يك حس قشنگ عاشقانه بود كه تو فيلم پيدا كردم . و اينكه چرا كسي نميتونه هم از يك شاهكار خوشش بياد و هم از يك اسكاري بازاري؟

    2 - فيلم وقتي همه خوابيم را ديدم . به نظرم بيضايي به شدت عصباني بود . فيلم با وجود داشتن مارك بيضايي و ديدن يك فيلم از استاد بعد از اين همه سال ، به دل ننشست . نميدانم امير قادري چه نوشته بود كه اين همه سر و صدا كرد ولي به هر حال به نظرم حق داشته كه از فيلم خوشش نياد .

    3 - كسي چيزي در مورد فيلم مري كريسمس نداره به ما آدرس بده بخونيم؟

    سرپیکو
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 20:47
    -3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    گریه نکن عزیزم! روزنامه نگارها همشون اینطوری ن/فقط بلدن دروغ بگن!

    رزالیند راسل (در دستیار همه کاره او)

    بهرنگ
    يکشنبه 30 فروردين 1388 - 23:52
    -1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    نظر سنجی فیلم های 2008:

    1-بنجامین باتن

    2-وال-ای

    3-شوالیه سیاه

    4-در بروژ

    5-میلک

    6-مرد روی سیم

    7-کلاس

    8-گومورا

    علی
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 1:24
    2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    امیر قادری عزیز از پاسخت متشکرم ولی فکر میکنم در انتهای مطلب آتش بس با کنایه گفتی که بیضایی فراموش میشه ولی مردی روی سیم و درباره الی می مونه.تمام حرف منم این بود که هم بیضایی می مونه (که توی این 40سال خیلی چیزها رو ثابت کرده) هم فرهادی و هم مردی روی سیم واینها باهم تضادی نداره حتی اگه با تفکر پشتش مشکل داشته باشی فکر میکنم قبول داشته باشی که هر اندیشه ای طر فداران خودش داره که به مرور زمان کمتر یا بیشتر میشه اما ازبین نمیره هرچند در مورد میلانی وده نمکی کاملا باهات موافقم وحرفت درباره سلیقه تشخیص در انبوه هموندها در این موارد کاملا درست است .و یه پیشنهاد فکر میکنم نوشتن یک مقاله مفصل در مورد کل کارنامه بیضایی از رگبار تا مسافران از طرف امیر قادری خیلی لازم است تا ما طرفداران بیضایی بیشتر با نظراتت درمورد بیضایی آشنا بشیم و بتونیم یه بحث حسابی راه بندازیم .خیلی لازمه امیر(چه زود خودمونی شدم)با نظر نیما حسنی نسب آشنا هستم (مقاله اش رادرمورد باشو را در ویژه نامه سینمای ملی مجله فیلم خواندم)اما تو رو نمیدونم چون فقط درمورد ما همه خوابیم می نویسی برخلاف مقاله ضد چاپلین که در مورد همه چاپلین نوشته بودی .راستی دقت کردی که طرفداران بیضایی در این سایت چقدر زیاد است و فکر میکنم اکثرشون جوانند برات عجیب نیست با توجه به سبک بیضایی قابل توجه و تحلیل است خود من به شخصه تا حالا توی این سایت اینهمه دفاع از یک کارگردان که تو ازش انتقاد کرده بودی ندیده بودم فکر میکنی چرا؟از خوندن نظراتت خوشحال میشم و منتظر مقاله ات هستم.

    امیر: من کی گفتم بیضایی فراموش می‌شه؟ و بعد هم این که به نظرم جهان فیلیپ پوتی مردی رو سیم، با دنیای خسته و خفه و بسته «وقتی همه خوابیم» خیلی متفاوته.
    امین
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 1:33
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    بد نیست از این گزارش استفاده کنی. پاسخ دندان شکن و محکم و جالبیه در مورد چراییه پرفروش شدن اخراجی ها :

    http://ghaedeyebazi.blogfa.com/post-729.aspx

    محمد جواد اميرآبادي
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 2:23
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    1 - دو تا مصاحبه هم تو مجله « و » شده با بيضايي و شمسايي . هر دو خوبن ولي بازم بيضايي عصبانيه بدجور . تو سگ كشي هم عصباني بود . تو باشو غريبه كوچك هم . كاش زودتر زمان بگذره و تاريخ تكليف اين عصبانيت رو تعيين كنه . به هر حال ماييم يك بيضايي . چه كنيم كه خودشس مارو اين جوري بار اورده كه كوتاه نياييم از انسجام كسي مثل بيضايي و متوقع باشيم كه همه چيز يه فيلم از بيضايي به همه چيز يك شخص به نام بيضايي بيايد . 2 - امير خان ، اگر لينك نوشته هاي زمان جشنواره را داري بده تا بخونم ببينم چي نوشته بودي كه اينجوري همه عصباني شدند .

    امیر: روزنوشت مربوط به حوالی بهمن رو انتخاب کن. یه تعدادی‌شون همون جاست.
    احسان هاشمی
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 2:44
    6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    سلام و درود بر آقای قادری عزیز و بروبچه های کافه نادری ببخشین کافه قادری! عرض شود که ما مشتری این کافه بودیم و هستیم منتها یه خورده کم حرفیم و فراموش نشود که صد در صد عاشق برفیم! خب خب دوستان اهل سینما و موسیقی حالتون چطوره؟ نه تو رو خدا حالتون خوبه؟خوش می گذره؟ مطمئنم اگه بخواد بد بگذره دم دستتون فیلمی، آهنگی پیدا میشه که تلخی زهر روزگارو بگیرین و بعدشم اگه قرار باشه خیلی اوضاع ناجور بشه مگه غیر اینه که ما هم رو داریم؟ و به قول اون خواهر مرحومه مون توی اون فیلم معروف که چه خوش می گفت :هر اتفاقی بیفته ما پاریس رو داریم. کار خاصی ندارم یعنی خیلی وقتها چیزای خوب می بینم چیزای خوب می شنوم و می خونم و مثل روال اینجا دوست دارم شما رو هم توی لذت اونا شریک کنم که به هر دلیلی نمیشه یا تنبلی میکنم یا وقت نیست یا اینترنت در دسترس نیست و ...... اما چند روز پیش از وبلاگ خانم بهاره رهنما یه مطلبی خوندم که اینجا می ذارم شاید خوشتون اومد فعلا اینوبخونین، ماهم یواش یواش بریم بخوابیم که فردا خیلی کار داریم. دوتا دختر احمق زیر باروون : پریشب نه پریروز غروب یکهو باروون بارید .حسابی و وحشی و بی ملاحظه بود و شلوع کرد و روشن خاموش شد آسمونو غرید و انگار بغضیو که از اون پاییز خسیس لعنتی پارسال نگه داشته بود یک دفعه ول کرد که با رسوایی و شلوغی بترکه و دل این آسمون از پاییز گرفته رو باز کنه . من و پریا تنها تو خونه بودیم . من که تمام امسال چشم براه آسمون بودم تا سه شبانه روز فقط سه شبانه روز بباره و اون وقت آنچه جادوگر گفته بود عملی بشه و ته این غصه رو هم ابرو باد و بارون بشوره و ببره داشتم با ناامیدی به پشت شیشه نگاه میکردم و میگفتم نه الانه که بند بیاد ،این آسمون بهاری رو اعتباری نیست که تلافی اون پاییز بی برکت رو بکنه . پاییزی که بر عکس همیشه که میخواست سنگین و خمیده و پر جسارت واسه باور خم شدن باشه امسال ادای جوونها رو در آورد و هی آسمونشو آفتابی کرد و هی گفت من بارون دوست ندارم . بیخود میکنید میخواید تو پاییز یاد فدیماتون بیفتید. خلاصه بد پاییزی بود حالام این بهار خانم لابد میگه:" من رو چه به سه شبانه روز باریدن ؟ من رو چه به اینکه بخوام خل بازی پاییزو جبران کنم ؟آخه اگه من سه شبانه روز ببارم کسی نمیگه این که دیگه بهار نیست؟" یکی نیست یه این بهار خانم بگه بیخیال آبجی راحت باش هر کاری دوست داری بکن الان دیگه این جوریاست که آدمها هم حرمتو و قول و باید نباید و زدن زیرش حسابی. توهم به فکر خودت باش خیالی نیست اگه دلته که بباری خوب بار گور بابای حرف مردم و این که بگن : "وا بهار چرا اینقدر عوض شد یهویی؟". همه دارن عوض میشن خانم بهار اونقدر که این روزا خیلیا رو نمیشناسی دیگه و فکر میکنی همیشه نمیشناختی . آخه این روزا دیگه غریبگی عادییه . من دارم با خانم بهار حرف میزنم که راضیش کنم تا تایستون نیومده انقلابی کنه و سه شبانه روز بباره تا حرف جادوگر درست از اب دربیاد و ته این غصه هم از دلم کنده بشه و با باد و بارون بره تو دل طبیعت و یک جایی گم شه و غریبه شه انگار هرگز نبوده که پریا میاد :"میگه مامان میای یک کار بامزه بکنیم؟" میگم:" چی ؟" میگه:" بیا بریم باچترامون زیر باروون را بریم" . میدونه مامانش شدید پایه است واسه این کارا واسه به جاده زدن واسه بوی خوب بارون که اون بیرون داره باهام حرف میزنه . پس بی هیچ حرفی میگم:" باشه بزن بریم ". بارونی سبزم رو تن میکنم چترم نیست به پریا میگم :"با چتر تو بریم با یکی بیشتر حال میده" میگه:" آره مامان راستش چتر تو رو تو مدرسه جاگذاشتم" . میدونستم دست اونه چون از پاییز تاحالا زدمش پشت در اتاقم که اگه مهربون شد، اگه بارید، اگه ، اگه، اگه ............... بردارمشو بزنم به جاده گرچه اگر امسال باریده بود قطعا برداشتن چتر رو فراموش میکردم . خلاصه آمدیم بزنیم بیرون که پیمان رسید و گفت :" بارون وحشتناکه نرید جایی ". ما گفتیم:"فقط یکم میریم تو حیاط با چر زیر بارون را بریم "و خنده معصومانه ای تحویل دادیم وتندی زدیم بیرون . اما تو حیاط نمیشد راه رفت هردو حس دویدن داشتیم و تو یک حیاطک اپارتمانی جای دویدن نبودپس در حیاطو باز کردیم و آروم زدیم به کوچه.. بارون تندر از اونی بود که ما از پشت شیشه دیده بودیم پیمان حق داشت پریا میخنده ومیگه:" مامان عاشقتم که پای خل بازی هستی ". میگم:"یکم واسه مامان بودن زیادی خلم وگرنه مطمئنم سرماهه رو خوردیم خفن از همین الان. میگه:" بابام پای خل بازی نیست "میگم :"اونم گاهی من و تو میکشونیمش بذار ببینم الان میشه کشوندش؟" میرم زیر سایه بون یک خونه و به پیمان زنگ میزنم،موبایلمو تو هفت تا جبیب قایم کردم که خیس نشه . میگم:" ما آمدیم پیاده روی تو حیاط نمیشد راه رفت نمیای تو ؟" میگه :"برید دختر دیوونه های من، من از این هوا متنفرم ". دوباره موبایلو قایم میکنم . را میافتیم بارون تندتر شده و من و پریا شروع میکنیم به دویدن و من داد میزنم:" ببار ببار خانم بهار خیالی نیست ببارببار" . پریا میگه : "مامان کسی نشنوه چی میگی؟ میگم :" نمیشنوه مگه تو شنیدی ؟" داد میزنه:" نه . میرسیم به یک پست نگهبانی . سرباز توی اتاقک به هوای اینکه ما تو بارون گیر افتادیم میگه :" بیاید تو بشینید تا بارون بند بیاد." ما میخندیم و من مگم :"میشه دعا کنی بند نیاد؟" سرباز میخنده و یکهومیگه: "وای شما همون بازیگره هستید؟" ما رد میشیم و پریا برمیگرده میگه:" آره همونه" . ما تا خونه نسیم میدویم و میخندیم و بهم قول میدیم که همیشه دیوونه بمونیم و پای این خل بازیای هم باشیم و من تو دلم ذوق میکنم که این روح پریشون احوال بی حصار رو به دخترم هم دادم گرچه در ظاهر شبیه من نباشه .نسیم در رو روی ما باز میکنه میدونه چقدر خلم میخنده و میگه برید تو حموم تا براتون لباس بیارم. اما این آسمون هنوزم سه شبانه روز تمام نباریده وجادوگر گفت :" اگه تا تابستون این اتفاق نیفته ته این غصه موندگار میشه گوشه دلم." پس دعا کنید بباره من که گفته بودم هنوز به بهار و بارانهای موسمیش امیدوارم. بهاره رهنما - ۱۳۸۸/۱/٢٢

    امیر: خوشحال می‌شیم.
    راتا
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 3:7
    -5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    بزنم لهت کنم بچه؟ نظر من کجا گذاشتی؟ گمش کردی؟ شلخته. این دفه رو می بخشمت ولی اگه یه دفه دیگه گیج بازی دربیاری من می دونم با تو. تو خوابو بیداری نوشته بودمش حقیقتشو بخوای الان یادم افتاد گفتم ببینم چه مزخرفی نوشته بودم، طفلک خیلی هم بی نامو نشون بود. اصلن بهتر شد اگه لای کتابی، زیر میزی جایی هم پیداش کردی بذار همونجا بمونه

    آنت
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 3:26
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    آقا این نظر آخری رو حدف کنید من اون یکی رو فکر کردم نیومده بود نشستم دوباره نوشتم، این سیستم وب سایتتون منو آخرش می کشه!

    سحر
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 4:15
    -7
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    حالا نگفتي چي شد كه فهميدي خيلي ها اين رونوشت ها و كامنت هاشو ميخونن؟

    امین
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 4:17
    7
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    امیر راستش شاید تو دلت بپرسی این بیکاره . بعد این همه مدت تازه یاد ادم برفی افتاده . اخه راستش هیمن دو سه شپ پیش داشتم بین فیلمهام دنبال فارگو می گشتم که خیلی اتفاقی بین فیلمهای خارجی ادم برفی رو دیدم . بعدش هم هوس کردم باز هم ببینم . خوب بد نبود . بهتر بگم خوب بود . هنوز هم به دل ادم مینشست . اما راستش منو یاد خاطراتی انداخت که خیلی خیلی به اخراجیها مربوط میشه . و از اون بیشتر به ده نمکی ضد روشنفکر این روزها . اما حالا اینکه این ارتباطها و جابجا شدن افراد رو در این روزها با اون موقع یاداوری(حتما همه می دونید؟) کنم یا نه هنوز به نتیجه نرسیدم . راستش امیر هر چه بیشتر فکر می کنم بیشتر به این نتیجه میرسم که اصلا ارزش فکر کردن و وقت گذاشتن رو نداره . مطمئنا خودت میدونی چی رو می خوام بگم . حالا فعلا که وقت اضافی ندارم. راستی امیر تازگیها (امین) زیاد شده . من دیگه این همه ام بیکار نیستم که این همه کامنت بذارم چه تو اینجا چه در خبرهای سایت. مثا اینکه یه لینکی گذاشته من نبودم . اینو گفتم برای این که من خودم همیشه با خودم میگم که بعضی موقع ها حرفهام تناقض داره باهم حالا یکی هم به اسم ما میاد کامنت میده همه میگن این یارو خودش هم نمیدونه چی داره میگه . فقط یه تذکر بود . و راستی امیر من باور نمی کنم که تو می خواستی آدری هپبورن رو به ما نشون بدی . خوب اخه مرد حسابی وایلدر رو میبرن تو بکگراند ؟ یعنی تو میخواستی .... ؟

    اعتماد در صفحه ورزشی امروزش به نقل از مجله تایمز گفته که شوت چهار شنبه شب رونالدو به پرتو جزو به یادماندنی ترین شوتها خواهد بود و این موارد رو هم نام برده.

    پنج شوت به يادماندني تاريخ فوتبال

    ماريو کولونا (بنفيکا- رئال مادريد)

    شوت زيباي او در اوايل نيمه دوم، بازي فينال فصل 1962- 1961 ليگ اروپا را به تساوي کشاند و جرقه پيروزي نهايي بنفيکا نام گرفت.

    سربابي چارلتون (انگليس- مکزيک)

    نسل قديم چگونه اين گل را از ياد مي برد؟

    يک شوت پاي راست از منطقه يي دور از سمت راست و آرام گرفتن توپ در گوشه بالاي دروازه.

    فرانس پوشکاش (رئال مادريد- بنفيکا)

    در همان رقابتي که کولونا يک گل استثنايي به ثمر رساند، پوشکاش با شکوه هرچه تمام تر يکي از سه گل خود را درون دروازه پرتغالي هاي قهرمان جاي داد.

    روبرتو ريولينو (برزيل- چکسلواکي)

    تساوي در بازي مرحله گروهي جام جهاني 1970 نتيجه يک شوت پاي چپ زيبا از فاصله يي بسيار دور بود.

    روني روک (آرسنال- منچستريونايتد)

    قدرت پاي راست بازيکن منچستريونايتد، سه بازيکن رقيب بازي آگوست 1947 را از صحنه خارج کرد اما دروازه بان آرسنال تنها پس از يک شليک 30 ياردي با پاي چپ دست ها را به علامت تسليم بالا برد.

    آریان.گ
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 12:6
    -5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    عکسهای آدری هپبورن که محشر بود . خیلی دوست داشتم قیافه اون مردی که تو عکس اول روبروی هپبورن نشسترو میدیدم ... هیچ بازیگر زنی به شکوه آدری هپبورن و گریس کلی ندیدم (فک کنم اون جمله ای که امیر قادری از کرو نقل کرد واسه هیچکاک و گریس کلی هم جواب میده) تو عکس دوم هم به قول کاوه فقط باید به وایلدر نگاه کردو بس . نگاهش معرکست و مهر تاییدی بر حرف کرو چند وقت پیش دوباره بولیت رو دیدم . این که به نظرم بازیگری به خوش استیلیه استیو مک کوئین دیگه نمیاد (تک تک حرکاتش بینظیره) و کاش میشد مک کوئین تو همون دوران تو فیلمی از مایکل مان بازی میکرد . عجب چیزی میشد...

    امیر: آفرین. یک استایلیست در فیلم یک استایلیست.
    سیاوش پاکدامن
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 13:36
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    یک کم یه جوری است که وقتی هنوز همه فیلمهای مطرح را ندیده ام انتخاب کنم. پس با عذرخواهی از همه فیلمهای احتمالی دوست داشتنی که ندیدمشان: *وال- ای: چیزی فراتر از یک انیمیشن است. عشق محجوب را داشتیم فراموش میکردیم. *ماما میا: فکر کنم خیلی درباره این فیلم حرف زده باشم. عاشق حس سبکبالی بعد از دیدن فیلمم. *بگذار فرد درست وارد شود: تنهایی سرد و سردی تنهایی. فقط نگاه معصومانه الی برای دوست داشتن فیلم کافی است. * کله چرمی ها: فیلم قدر ندیده کلونی. فیلمی بی ادعا پر از ایده های شوخ و دوست داشتنی در حال و هوای دهه 20 . برای ساختن این فیلم صرفا کمدی ساز بودن کافی نیست. باید یک جنم خاصی داشته باشی، باید زندگی را درست ببینی. * در بروژ: داشت یادم میرفت و مدیون میشدم. مکاشفه عمیقی درباب زندگی و تفاوت نگاهها که میتواند در شرایط یکسان به نتایج متفاوت برسیم. بازی سردرگم فارل عالی بود. *** این ها فیلمهای خوبی بودند اما انتخابهای اصلی من نیستند: ويكي كريستينا بارسلونا، كتاب خوان، بنجامین باتن، زاغه نشین میلیونر، شوالیه تاریکی و.....و .... و synecdoche NY از چارلی کافمن که باید سر فرصت درباره اش حرف بزنیم. *****کشف امسالم 1941 اسپیلبرگ بود. *** مرد روی سیم و ریچل و فراست و شک و بشیر را هنوز ندیده ام.

    امیر: من‌ام ندیدم غیر چند صحنه. ولی به نظرم میاد این فیلم کله‌چرمی‌ها لایق توجه بیش‌تری بود. سعی می‌کنم هر چه زودتر کامل‌اش را ببینم.
    علیرضا اویسی
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 14:18
    10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    سلام امیر جان یک سوال دارم:تو به شخصه به عنوان یک منتقداز حرف هایی که به شما زده میشه مثل گفته زیبا و ظریف مسعودشصتچی(شما پول میگیرید که صبح تا شب فیلم ببینید) یا اینکه می گن منتقدهای سینمایی هم مثل خبرنگارای ورزشی مزدورند یا اینکه یک خانومی گفته بود منتقد های سینمایی ایران بی سوادند چه احساسی درونت می جوشه و فوران می کنه؟ و در آخر وقتی که می خوای درباره یک فیلمی که دیدی و لذت بردی نقد منفی بنویسی چطوری اون احساس لذت رو سرکوب می کنی ؟ به ابالفضل قسم جواب ندی سایتتون رو هک می کنما

    امیر: نه به خاطر این که می‌خوای هک کنی، چون اصرار داری پاسخ‌ات رو بدم می‌گم که: اولی که چه اهمیتی داره. تو خودت باید از کاری که می‌کنی خوش‌ات بیاد در درجه اول. پاسخ سوال دوم هم که معلوم است. چرا باید از فیلمی که لذت می‌برم ازش، منفی بنویسم؟
    علیرضا اویسی
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 16:39
    2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    امیر جان از حسن نظرت ممنون و از پاسخت هم ممنون البته بگم اون قضیه هک شوخی بودا سایتت خداست کی دلش میاد هکش کنه--------- و اینکه در پاسخت اینطور به نظر می رسید که تا التماست نکنیم جوب نمیدی این دور از مرامته ها و این که آخه بعضی وقتا آدم با دیدن یک فیلم کلی تحت تاثیر قرار می گیره می خنده گریه می کنه و.... در کل از فیلم لذت می بره اما در پایان فیلم میدونه که فیلم از لحاظ ساختاری و فرم و کلی چیز دیگه ایراد داره و تمام این ها دلایل خوبی برای یک نقد منفی است اما یک منتقد که به نظر من احساسش باید در نقدش جاری باشه چطور می تونه اون لذتی که در حین تماشای این فیلم بدساخت داشته رو فراموش کنه؟

    امیر: خب حالا رسیدیم به بخش مشکل‌تر قضیه علیرضا جان. ولی چطور می‌شود از یک چیز بد لذت برد؟ اگر لذت می‌بریم، یا آن چیز بد نیست، یا مشکل و دوگانگی از خود ماست.
    sina
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 18:47
    1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام خدمت اقای قادری عزیز نتیجه بهتزین فیلم سال 2008 را کی اعلام میکنید ؟

    اگر وقت داشتید به وبم سر بزنید

    sina72.blogfa.com

    علیرضا اویسی
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 19:39
    1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    آقا سلام به همه نمی دونم الان سخن رانی احمدی نژاد رو دیدید یا نه تا قبل این سخنرانی ازش خوشش نمی اومد و درواقع دوستش نداشتم اما حالا با تمام وجودم پشتشم هر کسی هم که یک سر سوزن رگ داشته باشه باید با تمام وجودش ازش حمایت کنه البته بایدی وجود نداره فقط باید به وژدان خودمون نگاه کنیم


    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 19:57
    -12
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    نوشتید فلان لینک youtube رو ببینید .... 4 ساعت توی کامنتا گشتم پیداش نکردم . خب یه کپی می کردین چی میشد؟

    محمد جواد اميرآبادي
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 20:38
    -10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    تو روزنامه اعتماد ملي امروز هم دو صفحه درباره فيلم بهرام بيضايي و فيلمش چاپ شده كه به نظرم زياد جذاب نيود . نوشته كيوان كثيريان كه اصلا چنگي به دل نزد و نوشته محمد سعيد حنايي هم كه بيشتر اسير نام بيضايي بود تا اينكه بخواد فيلم رو نقد كنه . منتظر مجله فيلم و دنياي تصوير هستم تا ببينم توي اونا چي نوشته شده . اميدوارم جهانبخش نورايي وقت كرده باشه و درباره بيضايي و فيلمش چيزي نوشته باشه . من كه از خوندن نوشته هاي او لذت ميبرم .

    علیرضا اویسی
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 22:17
    4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    ببینم احساس نمی کنید بدترین زمان اکران به درباره الی داده شده ؟ در خرداد زمانی که امتحانات دانشگاه ها و مدارس برگزار میشه و تبعا خانواده هاشون هم کاملا در گیر هستند و از اون مهم تر که ایام انتخابات است و کسی در این ایام توجهی به سینما نداره؟ نمیشد بندازنش تو تیر تا فروش و استقبال بهتری ازش بشه؟

    شیده
    دوشنبه 31 فروردين 1388 - 23:21
    4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    سلام هنوزم نمی دونم چرا اومدم و دارم می نویسم شاید ربط داره به این قضیه که حالا همه ی شما لعنتی ها برایم دوستانی هستید که انگار نمی شه چیزی را ازتون مخفی کرد حتی حالا که در سوگ عزیزترین عموی دنیا نشسته ام و اصلا حتی حوصله ی حرف زدن را هم ندارم چه رسد به نوشتن اومدم بگم که چقدر این قضیه زمینم زده که دیگه توانی ندارم من که روزگاری درد از دست دادن پدر را با صبوری تحمل کردم حالا حتی نمی تونم خودم را کنترل کنم چه رسد که به بقیه روحیه بدم اومدم بگم که چقدر سخت بود زنگ گوشی عمو و اهنگ اشنای پدر خوانده مثل یاداوری دیدن فرار نیمه شب با او .اخ که چطور بار دیگر هفت را ببینم و یادم نرود که سر یک صحنه ی سیگار کشیدن فریمن با پیت به هم گفت:حواست بود سیگارش در صحنه ی قبل کوتاه تر بود و به من که بعد از 10 دقیقه هنوز حالم جا نیومده بود بخندد وبگوید ولش کن همینجوری گفتم

    امیر: سخت‌اش این جمله بود: چقدر سخت بود زنگ گوشی عمو و اهنگ اشنای پدر خوانده مثل یاداوری...
    203
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 2:49
    15
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    نمی دونم چرا انقدر از این جنجال ها خوشم میاد، بهم میگن رذلی که از این چیزا خوشت میاد ولی جنجال که میگم به جنبه مثبتش نگاه میکنم ، آدما شاکی که میشن تازه میشن خودشون یه جورایی بدون بازی کردن نقش یه آدم درست حسابی مثه برنامه فردوسی پور، با تمام وجود برنامشو نگاه میکنم، ای کاش راجع به سینما و فیلم هم همچین برنامه هایی بود، نقدهای تلویزیون خیلی آروم و محافظه کارانه ست، ولی فکرشو بکنین چند تا منتقد و فیلمساز رو یه مجری-کارشناس توپ مثه فردوسی بندازه به جون هم، چه حالی میده...


    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 3:6
    10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    نمی دونم چرا انقدر از این جنجال ها خوشم میاد، بهم میگن رذلی که از این چیزا خوشت میاد ولی جنجال که میگم به جنبه مثبتش نگاه میکنم ، آدما شاکی که میشن تازه میشن خودشون یه جورایی بدون بازی کردن نقش یه آدم درست حسابی مثه برنامه فردوسی پور، با تمام وجود برنامشو نگاه میکنم، ای کاش راجع به سینما و فیلم هم همچین برنامه هایی بود، نقدهای تلویزیون خیلی آروم و محافظه کارانه ست، ولی فکرشو بکنین چند تا منتقد و فیلمساز رو یه مجری-کارشناس توپ مثه فردوسی بندازه به جون هم، چه حالی میده...

    سعید حسینی
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 3:42
    -10
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    1_بنجامین باتن

    2-شوالیه تاریکی

    3_وال-ای

    4_مسیر انقلابی

    محسن- دراگون
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 4:30
    1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    راستش دلم نمیاد بهترین های سال رو انتخاب کنم. خیلی از فیلما رو هنوز موفق نشدم ببینم . مثل: وا ای - شک - والس...- کشتیگیر-فراست...-مهمان-مسیر انقلابی و...

    ولی از بین اونایی که دیدم

    1- درباره الی(اگر در نظر سنجی به حساب بیاد)

    2-بنجامین باتن

    3-کتابخوان - میلک - گرن تورینو

    4-میلیونر زاغه نشین

    Amir Mohaddes
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 4:51
    5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    1- وال-اي

    2- كتابخوان

    3- شواليه تاريكي

    علی
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 5:25
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    امیر قادری عزیز من کی گفتم که جهان فیلم مردی روی سیم و همه خوابیم شبیه همه؟ تمام حرف من عشق به سینما بود و اینکه میشود هرفیلمی که اندیشه ای پشتشه ودر اجرا هم تونسته اون اندیشه رو دربیاره فارغ از جهان بینی پشت فیلم را دوست داشت مگه دنیای برگمان و گروچو به هم نزدیکه چه از لحاظ فرم چه محتوا یا موریس ژار و چاووشی من فکر کردم در پست قبلیم به یه نتیجه مشترک رسیدیم .درمورد فراموشی بیضایی من فکر کردم در مطلب آتش بس با مقایسه مردی روی سیم و همه خوابیم کنایه میزدی که بیضایی فراموش میشه شاید اشتباه از من بوده فکرمیکنم بخشی از سرگیجه من به خاطر اینکه نمیدونم از کجا وارد بحث بشم نمیدونم مشکلت فقط با همه خوابیم است یا باشو ومسافران ورگبار و مرگ یزدگرد ودیباچه نوین وهمه کارنامه بیضایی اگه یه مقاله بنویسی تکلیف هممون معلوم میشه که به نظرت همه بیضایی خسته وخفه است که اونوقت میشه یه بحث جدی کرد یا به عبارت دیگر چو فردا برآید بلند آفتاب من وگرز ومیدان وافراسیاب (خنده)

    امیر: ای بابا. شاید من نمی‌توانم نظرم را درست بگویم. به هر حال مشکل من با فیلم بیضایی شبیه نبودن‌اش به این یا آن فیلم که نیست. ما یاد گرفته‌ایم از هر چیزی خوب‌اش را دوست داشته باشیم؛ چه امیدواری و چه ناامیدی.



    محمد
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 12:5
    -5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    "این جوری زیاد باب میل ما درمی آید! صاحبان باقی سلیقه‌ها بیش‌تر شرکت کنند." حق با توئه امیر فکر می کنم مثلا در حق میلیونر زاغه نشین اجحاف شده و بدبختی اینجاست انگار بعضی ها روشون نمیشه اون رو حتی در انتهای لیست بلند بالاشون جا بدن. حالا فرضا فیلم پر از اشکال اما دوست داشتنی که بود؟ نبود؟ یه جورایی آدم احساس می کنه اینجا همه از سلیقه هم خط می گیرن و یه نوع جبر عجیب و غریبی حاکم شده که مثلا در بروژ تصادفا باید تو پنج تای اول همه باشه اما باز مثلا جاده رولوشنری اصلا رای نیاره. همه انگار مجبورند به اختیار! و اینکه منم وقتی اون جمله کفاشیان فکر می کنم نا خودآگاه ذهنم میره پیش سازندگان وال-ئی... ضمنا یه sms بده به فرزاد حسنی و بگو چرا آرشیو رادیو گفتگو بروز نمیشه. ملت معطلند.

    امیر: فقط مشکل اینه که کسی بیاد چون سلیقه‌اش شبیه بقیه‌اس، خودش رو مجبور بدونه که یه فیلمای دیگه‌ای انتخاب کنه!
    amin
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 12:10
    25
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    سلام و خسته نباشد لینک نظرسنجی بهترین فیلمهای 2008 کجاست؟

    امیر: همه در کامنت‌ها نظرشان را ابراز می‌کنند.
    آریان.گ
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 12:27
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    http://www.hamshahritraining.ir/news-2793.aspx

    مصاحبه مازیار با ناظمی با عادل فردوسی پور

    ح.گ
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 14:8
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    جواد طوسي در مورد اخراجي هاي 2 از يك تناقض تاريخي حرف زد . نميدونم يادتون هست يا نه ؟ حالا كاش يكي پيدا شه يه پرونده براي اين فوتبال اين روز هاي ما درست كنه . خيلي دراماتيكه . بخدا ما تريبوني نداريم . آدم معروفي هم تو فوتبال نيستيم كه زنگ بزنيم نود و هرچي ميخوايم بگيم . اما اينجا ميشه يه حرفايي رو زد . حداقل براي دل خودمون . واقعا يكي توي فوتبال ما نيست كه پاشه به اين مربي تيم ملي بگه كه آخه مرد حسابي تو مربي تيم فوتبال مايي . نه منجي فوتبال ما . نه قاضي فوتبال ما . نه مصلح فوتبال ما . آخه تو خودت پروندت بوي گند ميده . يه نگاه به اومدنا و رفتنات تو فوتبال بنداز . از چه باشگاهي . رو چه حسابي . تازه خنده دار تر هم ميشه وقتي ميبينيم كه ميخواي رفتار حرفه اي رو هم باب كني . اينها دقيقا همون تناقضاتيه كه جواد طوسي دربارش حرفاي جالبي زد . اين حرفها و اين نيرويي كه مايلي كهن رو وادار مي كنه كه به خودش اجازه بده خودش رو همه كاره مملكت بدونه محصول چنين فضاي خيلي خيلي پرتناقض تري از اخراجي هاي 2 هستش . محصول فضايي كه وقتي فردوسي پور به رييس فدراسيونش ميگه كه شما بدون اجازه حتي نميتونيد اين ليوان روي ميز من رو جابه جا كنيد ميگه كه البته ما از اون ليوانا نداريم و فكر مي كنه فردوسي پور جك گفته . محصول فضاييه كه رييس فدراسيونش ميگه معلوم نيست من تا فردا هم سركار باشم . و رييس سازمان ليگ زنگ ميزنه و ميگه مطمئن باشيد كه آقاي مايلي كهن مربي تيم ملي خواهد ماند و من زنگ زدم و هماهنگ كردم . معلوم است كه در اين فضا كسي مثل مايلي كهن هم بايد سر در بياورد . قطعا از اين فضا فرگوسن كه پديد نمي ياد . خدا بيامرزه هگل رو كه از ديالكتيك حرف زد و ما فكر مي كنيم حرفاش فقط بدرد كافه هاي روشنفكري كه بچه قرتي ها توش ميان مي خوره . بعضي ها به امثال تاركوفسكي ايراد مي گيرن كه سينما رو فقط به عنوان مديوم خودش انتخاب كرده . اما حالا مي فهمم اون ايرادي نداره . بنده خدا كاري به كار كسي نداشت و كار خودش رو و حرف خودش رو ميزد . اما حالا كه مي بينم مربي تيم فوتبال كشورم به جاي اينكه همه شب و روزش تيم ملي و برنامه ريزي باشه ، دقيقا اين سمت رو مديوم دلخواه خودش انتخاب كرده و داره به دغدقه هاي غير فوتباليش مي پردازه . بيش از هفتاد ميليون نفر پدرشون درومد سر باخت به عربستان و آقاي مايلي كهن خيلي ريلكس ، انگار نه انگار كه فرصت براي رسيدن به جام جهاني هر لحظه به شكلي شديدا تصاعدي داره ازمون دور ميشه مياد و شروع به ديدن زير ابروي بازيكن هاي سايپا مي كنه . مياد دونه دونه برنامه هاي ورزشي رو نگاه مي كنه و هر كس حرفي زد كه به عقيده اون سازگار نبود ، زنگ مي زنه و با پرخاش جوابش رو ميده . مظفري زاده اونقدر آدم دوست داشتني و ساده ايه كه اصلا بحث كردن با اون خنده داره . واقعا نمي گنجه . خيلي بچه گانه اس . اما همين آقاي مايلي كهن در برنامه جهانگير كوثري زنگ مي زنه و هر ليچاري كه دوسداره بار اين اقا مي كنه كه چرا از رفتار قلعه نويي كه عذر خواهي كرده بود حمايت كردي . و باز هم تيم ملي ما بازيچه دست آدمهايي نظير علي دايي ، مايلي كهن و مطمئن باشيد سه نقطه ديگر مي شود كه تيم ملي ، تريبون ، پست و سمت رو ارث باباشون مي دونن . دايي مياد هركسي كه تو عمر فوتباليش بهش تكل كرده از فوتبال محو مي كنه . محمد مايلي كهن هم كه فقط يه موتور هزار كم داره تا دغدقه هاش رو محقق كنه . فردوسي پور در برنامه اش از اين روزهاي فوتبال ما اظهار تعجب فراوان كرد . اما من نه . من براي اين اوضاع و براي حال مردمم شديدا متاسفم و ناراحتم . ولي هيچگاه تعجب نمي كنم . حضور مايلي كهن به عنوان مربي تيم ملي كشور من محصول همچين تناقضاتيه .

    امیر: حق داری عصبانی بشی ح.گ جان.
    نیلوفر
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 15:26
    3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    بهترین های 2008:

    1- شوالیه تاریکی 2-فراست نیکسون 3-بنجامین باتن 4-گومورا 5-والس با بشیر 6-آنتن 7-درباره الی 8-وال ای 9-شک

    صادق صبا
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 16:18
    1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام. این هم بهترین های من :

    1-آنتن

    2-شک

    3-شوالیه تاریکی

    4-خیلی وقت است دوستت دارم

    5-بنجامین باتن

    6-اتاقک غواصی و پروانه

    7-فراست/نیکسون

    8-گرن تورینو


    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 20:36
    5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    با تاخیر اومدم ولی هنوز برای نظرسنجی کاوه دیر نیست: لیست من به ترتیب: 1.وال.ئی 2.شوالیه تاریکی 3.بنجامین باتن 4.شک 5.in bruges می خوام یه رای منفی به reader بدم.فیلم بدی نیست ولی خیلی بیشتر از لیاقتش مورد توجه قرار گرفت. frost/nixon-vicky cristina barcelona-revolutionary road و درباره الی رو هنوز ندیدم. حرف زیاده ولی فعلا اومدم که تو نظرسنجی شرکت کنم.راستی امیر خان این کامنت من نرسید نه؟میلان و وطن و پدر و مادر و ...

    امیر: نه متاسفانه. ضمن این که الان هم اسم‌ات رو ننوشتی.
    محمد جواد اميرآبادي
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 21:24
    -5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    1 - مجله فيلم هم امروز به شيراز رسيد . خوشحالم كه جهانبخش نورايي هم براي وقتي همه خوابيم نقد نوشته . توصيه مي كنم خوندنش رو از دست ندين .

    2 - استعفتي محمد مايلي هم بسيار خوب بود . ولي اي كاش با اين وضعيت نمي رفت . حرمت انسان ها بايد حفظ شود . اول خود آدم بايد حفظش كنه و بعد ديگران .

    3 - منم ساسي مانكن رو دوست دارم و گوش ميدم . اميدوارم كروبي از اين نقطه لطمه نخوره .

    amin
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 22:7
    7
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام بهترین فیلمهای 2008 که تا الان دیدم(به ترتیب)

    1.بچه عوض شده

    2.مورد عجیب بنجامین باتن

    3.وال ای

    4.گران تورینو

    5.شوالیه تاریکی

    6.آقای شماره 73

    7.کتابخوان

    البته فیلمهایی مثل در بروژ و فراست نیکسن رو ندیدم

    علیرضا اویسی
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 22:52
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام خب قشنگ عابرومون رفت امیر جان فردا چطوری تو چشم استقلالی ها نگاه کنیم آخه 5 تا گل اونم پرسپولیس کم مونده برم استقلالی شم به خدا


    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 22:52
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    ستاره شدن چقدر راحت شده!

    محمد جواد اميرآبادي
    سه‌شنبه 1 ارديبهشت 1388 - 23:45
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    1 - من استقلالي هستم .

    2 - مدتهاست از اينكه استقلالي هستم حس خوبي ندارم . از بردهاش خوشحال نميشم و از باخت هاش هم ناراحت .

    3 - امشب دلم سوخت . باخت 5 بر يك پرسپوليس يك اتفاق عادي نيست . دردآور است . چه دارد بر سر فوتبال ايران مي افتد ؟

    4 - امير خان به حرفت و تيزهوشيت غبطه مي خورم. اونجا كه از مدير فوتبالي كشور نوشتي و تعجب كرده بودي .

    علي مظفري
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 0:51
    5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    1-آقا واقعا دم همه بچه هاي كافه گرم. چه نظر سنجي اي شده. چهار تا از محبوبترين فيلماي سالم دقيقا همين چهار تاي صدر نشين فعلي اند. به قول امير قادري هم:" مشکل اینه که کسی بیاد چون سلیقه‌اش شبیه بقیه‌اس، خودش رو مجبور بدونه که یه فیلمای دیگه‌ای انتخاب کنه!" ضمنا در اثبات همين حرف بگم كه بين اون چهار تا بنجامين باتن رو كمتر از بقيه دوست دارم. 2-امشب گفتم هم يه كم خستگي در كنم هم يه كم به ياد قديما خاطره بازي كنم. اين بود كه نشستم پاي DVD ي پلنگ صورتي كه تازه دستم اومده و مجموعه اي از اپيزوداي كاتون پلنگ صورتي توشه. فكر كنم كمتر كسي باشه كه با پلنگ صورتي خاطره نداشته باشه. اون موقع كه با هزار شور و شوق مي نشستيم پاي تالويزيون كه يكي از اون نسخه هاي رنگ و رو رفته پلنگ صورتي رو نشونمون بده. همونم تو اون دوران چه غنيمتي بود. به خصوص اپيزوداي دوبله اش با صداي مرحوم نارنجيها. بعدشم كه حتما يا بازرس مي داد يا مورچه و مورچه خوار. ولي خودمونيم به لطف همين DVD حالا بعد اين همه مدت تقريبا تمام اون اپيزوداي نازنين و شيرين رو با كيفيت خوب يه جا دارم. پس مرسي به تكنولوژي. با ديدن چند تا اپيزود، ديدم اين پلنگ صورتي هنوزم بعد اين همه سال چقدر اصيل و اريژيناله. اصلا ايده يه پلنگ صورتي رنگ، كه حرف نمي زنه با اون مدل خاص راه رفتنش كه شبيه قر دادنه چقدر ايده بكري بوده. شخصيت پلنگ صورتي هم همين طور، يه چيزي بين آدم و حيوان، با مسئوليت و لابالي، بي خيال و حساس، گاهي مردم آزار، گاهيم كمك رسان و ناجي. يه شخصيتي هم تقريبا هميشه همراهش بود كه مردي شبيه تخم مرغه و پلنگ صورتي تمام بلاهاي زمين و آسمون رو به سرش نازل مي كنه. البته حتما مي دونين كه بعد از موفقيت سري فيلمهاي پلنگ صورتي بليك ادواردز عزيز بود، كه اصلا ايده انيميشن شكل گرفت و صد البته با تم فوق العاده هنري منچيني كبير جاودانه شد. تاثير دنياي ديوانه وار و كارتوني ادواردز هم تو اين انيميشن كاملا محسوس و قابل تشخيصه. تو اين دنياي فانتزي هر چيزي امكان پذيره و يه ويژگي جالبي كه به نظرم داره اينه كه اين كار در عين سادگي و لذت بخش بودن، چقدر گاهي پيچيده و نبوغ آميز بوده و چه شوخي هاي ظريفي توش بكار رفته، مثلا تو اپيزود Pscychedelic Pink يا پينك توهم زده پلنگ صورتي به يه اتاقك و در واقع يه دنياي عجيب و غريبي وارد ميشه كه توش همه چيز حالت توهمي و نامفهوم داره و حتي شايد اشاره به سبك Psychedelic rock كه يه موقعي مد بوده و بيتلز هم يه آلبوم با همين سبك به بازار دادن باشه (تو اين سبك اشعار حالت يك سري هذيان گويي بي ربط و بي معني داره كه خيلي ها معتقند تحت تاثير مواد مخدر سروده ميشده. از پلنگ صورتي به كجا رسيدم!). يا اون اپيزود معركه اي كه پلنگ صورتي سعي مي كنه تو يه كنسرت در حاليكه اجراي سمفوني 5 بتهوون رو خراب مي كنه، تم "پلنگ صورتي" رو اجرا كنه و در آخر وقتي موفق ميشه ناگهان كات ميشه به تصوير واقعي هنري منچيني كه داره واسش كف مي زنه! البته دقيقا نمي دونم مغز متفكر انيميشنها كي بوده ولي اين جمله هيچ وقت يادم نمي ره كه: " تو تك تك فريم هاي پلنگ صورتي يك نكته اي هست." اين رو يه انيماتور ايراني سالها پيش تو يه برنامه تلويزيوني گفته بود كه هيچ وقت يادم نمي ره. اميدوارم يه روزي امير قادري ما هم يه پرونده پر و پيمان راجع به پلنگ صورتي و همين طور بليك ادواردز بزرگ در بياره.

    امیر: عاشق شم و توی فکرشم.
    الهه تقی زاده
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 2:25
    5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    به شیده عزیزم: خوشحالم که ما لعنتی ها رو (که چه بخوایی و نخوایی یکیشون من میشم)دوستات دونستی !امروز تا کامنت و خوندم دلم هوای” هامون” و کرد نمیتونم واست بگم چرا؟- اخه همیشه موقع نوشتن لغتا با من لج میکنن میرن توی تنگ ترین شیارای مغزم قایم میشن مامان میگه اونایی که نویسنده نیستن این مشکل و دارن- .. پس رفتم و به یاد کامنت تو" هامون "واسه ده ، صد،....مین ولش کن، نمیدونم چندمین بارببینم...................................... حالا بعد از دیدن هامون بازم به شیده: ای علی عابدینی بچه محل قدیمی ، استاد من ، آقای من چرا باز غیبت زد ؟ کی بودش ؟ هشت سال پیش بود یا شاید ده سال پیش بود که یه هو غیبت زد ! نمی دونم واسه چی ؟ وقتی هم باز اومدی خانوادت نبودن ، باز نمی دونم واسه چی ؟ همه ی دنیا رو گشتی پیشون .... نرسیدی بهشون . وقتی پیدات شد و برگشتی خونه ، مونست تنهایی بود و انتظار ......... آخ که چه زجری کشیدی تو علی ! تو همون تنهایی هات بود که به راحت رسیدی ! به لائوسته به بودات به علی و حلاجت ... به حافظت . تو داهات چاه زدی ، حرف از کار زدی ، کار واسه کار نه واسه غایت و نهایتش . مثل همین بیل زدن ها و آتیش روشن کردن ها....آتیش آتیش چه خوبه دلم تنگ غروبه چیزی به شب نمونده به سوز تب نمونده به جستن و واجستن تو حوض نقره جستن .. این جوری بود که جستی تو حوض نقرتو و به خودت و خدای خودت رسیدی ! .................................................................................................................................................. به تونی راکی مخوف: که پرسیده بودی، آخه مگه کسی میتونه همزمان هم از بنجامین باتن خوشش بیاد و هم میلیونر زاغه نشین. ؟؟ بله تونی جان ،من از اون دسته ادمایی هستم که هم بنجامین و دوست دارم هم میلیونرز اغه نشین و!!..ادما بنظر من دو جور دوست داشتن دارن یه مدل "دوست داشتن دلیه"(by heart (یعنی یه موسیقی ،یه نقاشی ، یه فیلم(برای من مثل بنجامین ،هر چند که داستان وایده ای جذاب و بکر داشت) حتی یه ادم دیگه ای رو تا میشنون و میبینن... توی بدنشون یه هورمونی برای اولین بار ترشح میشه که باعث میشه دوست داشته باشن! حالا هر لحظه که این هورمون کار میکنه حس دوست داشتنشون نسبت به اون فیلم یا هر چیز دیگه ای ...تحریک میشه-فقط یه فرایند بیولوژیک اتفاق می افته ولی نمیشه منکر این جور دوست داشتن ، انگار اون مورد میره تو دلت میشینه!و حالتو خیلی خوب میکنه.... اما مدل دیگه دوست داشتن” دوست داشتن عقلیه" همون قوه تفکر(by mind)”، یعنی تو یا من یا هرادم دیگه یه مواردی و با دلیل دوست داریم وقتی ازمون میپرسم میگیم به فلان دلیل و فلان دلیل… قضیه دوست داشتن میلیونر زاغه نشین واسه من این مدلیه من این فیلمو بخاطر همون دلیل هایی که تو کامنت قبلیم نوشتم دوسش دارم!! حالا وقتی ازت میپرسن بهترین فیلمای 2008 ،قطعا هم بنجامین و میگی هم میلیونر زاغه نشین !!!اونوقت دیگه واسه اینجور ادما هیچ کدوم این فیلما بد نیستن و موقع دیدن هردوتا فیلم لذت میبرن!!(مثل من) حالا حتما میگی ادم بالغ و عاقل قطعا واسه دوست داشتن هر چیزی دلیل عقلی داره چو ن تو وجود هر ادمی عقل حاکمه! ولی بنظر من اصلا اینطوری نیست ادمایی که خیلی حواسشون به خودشون هست میفهمن که بعضی لحظه ها گفتم بعضی لحظه(چون در اثر تعدد این لحظه ها خیلی ناجور میشه!!....) اصلا عقلشون خوب کار نمیکنه انگار یه چیز دیگه ای داره تو وجودشون تصمیم میگیره....برای تو اتفاق نیفتاده؟ ..................................................................... راستی نگفته بودم دلم واسه کامنتای بعضی ها تنگ شده بهروز خیری(خیلی چیزا ی خوب تو کامنتاش میزاره)، سوفیا،مانا-کامنتای نمونه ای مینوشت- و ف.ا.م.....کسی ازشون خبر داره؟ ................................ تیتر خبر دیدار کروبی با ساسی مانکن و میذاشتی "مورد عجیب ایت ا... کروبی"سیاست واقعا سیاست(سیاه است)!!کروبی از بایدهای سیاستمداری به "عمومیت"و "اینده نگری" خیلی توجه کرده!!!البته این دیدارا تو این اوضاع شاید جواب بده!؟؟ پس منتظر دیدارای جالب تری هم باشیم!!

    امیر: آره الهه جان. جاشون خالیه.
    امین
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 3:43
    11
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    تا حالا شده خیلی حال بدی داشته باشی و بیای تمام اونها رو بنویسی تا بدی تناها کسایی که بدون اینکه بشناسنت حرفهات رو می خونن مثل همیشه ببینن ؟ اینکه یکی از روزهای سخت زندگیت رو توضیح دادی و دوست داشتنی درد و دل کنی روزی که بد شروع شد و بد هم تموم شد؟ اما اخرش ببینی که به هر دلیلی حرفهت نیست . تقصیر تو نیستا . خوب سایت ایراد داره خداییش . خیلی حالم گرفته شد . اما هرکاری می کنم دلم نمیاد امشب بفرستم . اون حرفها برای دیروز بود و که با امروز خیلی تفاوت داشت . نه که امروز عالی بودا اما راستش دیروز افتضاح بود. اینکه با خبر مرگ یکی از دوستهای قدیمت که چند وقت ندیدیش بیدار بشی و بعد بری ببینی طرف ده روز میشه که فوت کرده و من....... . درسته زیاد نزدیک نبودیم اما خوب کسی که یکسال در مدرسه کنار هم منشستیم و چند سال همکلاس بودیم در بیست سالگی رفته بود . وقتی خواب الود یکی از رفیقهام من رو انداخت تو کوچشون و یک لحظه گم شد با دیدن دیوار سیاه پوش شده و یه عکس اشنا انگار دنیا رو سرم خراب شده بود . خوب قبول کن روز سیاهی بود. اما لان که حرفهای دیروزم رو خوندم دیدم خیلی خیلی تلخ . تلخیی که فقط برای خودته نه کس دیگه ایی . همون بهتر که نرسیده بود . بیخیال . بریم سر حرفهای خودمون. امیر توی نظرهای جدیدی که برای نظرسنجی کاوه اومده تفاوت زیاده. توی هیچ کدوم در بروژ رو نمبینیم . شاید اینکه میگن کسایی که اینجا هستند نظراتشون طبق هم دیگه است . شاید هم اونها اصلا در بروژ رو ندیدند . اما خب بلاخره تفوت هست دیگه . راستی امیر میگم این دفعه دیگه قطبی رو نیارن حال گیریه ا . خوب البته ما که معلوم نیست تا یک ساعت دیگه زنده باشیم . پس چرا داریم فکر اون وقع رو می کنیم ؟ قطبی بیاد تا اخر پاشم. راستی پسر این کروبی هم چه کارهایی می کنه ا . ابروی هرچی ..... برد. ملا شدن چه اسان ادم شدن چه سخت است. حیف که اینجا سیاسی حرف نمی زنیم و گرنه به عنوان یک هوادار دو اتیشه موسوی اینقدر حرف می زدم که سرتون درد بگیره. و اینکه امروز بد باختیما . اما اونایی که فکر میکنن ما ناراحتیم کور خوندن. نود دقیقه کریمی جادوگر رو دیدیم . هر لحظش فوق العاده بود. مارو همین رو بس. حالا گل هم خوردیم که خوردیم . به ....... .

    امیر: «اگه نرسیده، لابد صلاح بوده.» مورد شگفت انگیز بنجامین باتن. (جدیدا برای فیلمه دارم دیالوگ از خودم می‌ذارم!)
    امین
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 3:53
    5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    راستی یادم رفت بگم . انگار کاپولا تترو رو کن نفرستاده . با اینکه تو مسابقه اصلی شرکت نداشت اما اگه این نباشه می دونید چی میشه؟ یه کن می مونه و یه inglourious_basterds . نخل امسال برای خودشه.

    احسان هاشمی
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 4:6
    -7
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    بعد از تحریر: مطلب زیر را قبل از دیدن بیانیه دوم مایلی کهن و آن دیدار بامزه ! نوشته ام پس اگر بی ربط به فضای کافه است معذرت می خواهم و از امیر قادری عزیز خواهش می کنم اگر امکان دارد مطلب را با همان فاصله ها بگذارد.با تشکر. سلام،سلام ........................و البته بازم سلام! فرض را بر این می گیریم که همتون سالم و سرحال باشین و درد و رنجی بی تابتون نکرده باشه که حال و حوصله یک بحث رو نداشته باشین. خب شروع می کنیم : خانم ها و آقایان چه نشسته اید که جوانی خوش برو رو ، شجاع و بسیار دوست داشتنی یکی یکی قلبهای پیر و جوان ایرانیان را فتح می کند و هر روز عده ی بیشتری شیرینی علاقه به او را می چشند و دوستان اینگونه نباشد که اقامت طولانی در این کافه ی جذ اب شما را از دل هموطنانتان بی خبر کرده باشد. این روزا خیره شدن به او حتی پیرزن های ما را هم به وجد آورده است! باور کنید این را از منبعی موثق نقل می کنم، باورتان می شود ؟ عجله نکنید دیگه ! شما که قاعدتا باید آدمای صبوری باشین! فعلا باید این ترانه چاووشی را برایتان بنویسم ! خیره تو چشم مست تو/ دست میدم به دست تو / دل از زمونه میکنم / حرف دلم رو می زنم /چه حالتی داره چشات / نرگس بیمار چشات/ چشم تو خوابم میکنه/مست وخرابم می کنه /وقتی نشستی رو به من /از عاشقی بگو به من/ بذار چشات دل ببره/ اینجوری باشه بهتره ! بله من هم اعتقاد دارم اونجوری باشه خیلی بهتره. اما فکرکنم کم کم وقتش رسیده این جوان خوشبخت را که طبق تحقیقات بنده حدود 200 سال پیش از میلاد مسیح می زیسته است! را خدمتتان معرفی کنم واوکسی نیست جز :عالیجناب جومونگ. عکس العمل عکس العمل آره عکس العمل شما چی بود؟ من اتفاقا می خوام در مورد همین عکس العمل صحبت کنم. حتما خیلیهاتون گفتین ای با با فکر کردیم حالا چی می خواد بگه ! اجازه بدین یک کم عقب تر بریم ، توی دو سه سال گذشته هر جا که ملت را می دیدم که میخ یکی از این سریالهای کره ای(جواهری در قصر /امپراطور دریا و .....) نشسته اند پای تلویزیون عکس العمل من فقط این بود: یک پوزخند! یا مثلا وقتی توی خوابگاه از کنار اتاق تلویزین رد می شدم بچه ها احسان احسان گویان با شناختی که از من داشتند دعوتم می کردند به ضیافت دلچسبشان و من هم با قدرت وافتخار تمام این جمله را تحویلشان می دادم: باورتون میشه هنوز پنج دقیقه از این سریال رو ندیدم!! و آنها هم متعجب به من نگاه می کردند که یعنی تو که این قدر دم از فیلم و سینما می زنی، چرااااااا؟ و توی دلشون هم به تمام حرفام و رفتارام شک می کردند و البته بعضی موقع ها هم خودم شک می کردم که چرا دیگه مثل سابق تلویزیون نگاه می نمی کنم. نکنه ذوق و شوقم را از دست دادم؟ نکنه ما هم پیر شدیم و یواش یواش باید بریم قاطی باقالی ها؟! و البته ناگفته نماند که ته دلم حسودیم می شد که اونا دارن از یه چیزی لذت می برند و من از اون محرومم چون من معمولا اینجوری ام که تمام لذتها رو می خوام!! و حتی برام عجیب بود که مثلا یک جوان روستایی و خیلی مذهبی چطور می تواند با این چشم بادامی ها با اون فرهنگ خاصشون ارتباط برقرار کنه؟ اونم چه ارتباطی! از نوع ناگسستی! و اون موقع اصلا یادم نبود که قدیم ترها چه حالی می کردم با سریال «جنگجویان کوهستان». لینچان که یادتان هست؟ واقعا لذت بخش نبود؟ بله بله بله که بود و باور نمی کنم از هیچکدومتون که اون سریال رو دوست نداشه باشین حتی از صاحب کافه گرامی! (آقا پس چی شد این چایی ما؟! آقای قادری یه تذکری به این خدمتکارتون بدین. یه کم تنبله ها ! آره همون! اصلا به نظر من اخراجش کن!) اما اما و اما دوستان هم کافه ای ماجرا همین جا ختم نمی شود و بالاخره این حس حسادت کار خودش را کرد و توی ایام نوروز ما تصمیمیم گرفتیم سر در بیاوریم از کار این چشم بادامی های کامل پوش توی قرن ناقص پوشان ! تندی این برادرمان را احضار کردیم و از او که تحت تاثیر سریال، هیجان از وجناتش پیدا بود، خواستیم داستان را از اول برایمان تعریف کند و اینگونه شد که ما با اهالی بویو و گیرو و زوانتو و خانم ها و آقایانی همچون تسو و سوسانو و یونتابال و ........آشنا شدیم. و نکته تکان دهنده این است که بعد از چند قسمت احساس کردم که سریال را دوست دارم! و کاملا از اتفاقاتش به هیجان می آیم وحالا دچار مشکل شده ام با خودم: آیا من همیشه دارای سلیقه ای متوسط بوده ام و ادای خوش سلیقه ها و روشنفکران را در می آورده ام؟؟ آیا هیچ فیلم باز یا روشنفکری از دیدن فیلمهای راحت الحلقوم لذت نمی برد و یا نباید ببرد ؟ و یک سوال خیلی مهم که به امیر قادری خیلی مربوط میشود چونکه شاید مربوط به شاکله اصلی نقدنویسی او باشد و آن نسبت لذت با خوبی است.و حالا نتیجه بحث این سوال خیلی خیلی مهم است: آیا هر چیز لذتبخشی حتما چیز خوبی است؟ خب خواهش می کنم دوستان و خود آقای قادری بنده رو برای پیدا کردن جواب کمک کنند. اما خودم فکر می کنم که مسلما آدم ها بخاطر شرایط فرهنگی، خانوادگی، ژنتیکی و.........متفاوتی که دارند از چیزهای مختلف و متفاوتی لذت می برند و این یعنی هر چیز لذت بخشی نمی تواند چیز خوبی باشد ! چونکه خوبها ی متضاد خواهیم داشت. ما فقط می توانیم بگوییم ازفلان چیز یا اثر لذت بردیم و نتیجه آن میشود که آن را دوست داریم و اصلا نمیتوان حالا به خاطر آن دوست داشتن ان را با صفت خوب توصیف کرد چونکه لذت بردن و دوست داشتن ما آنقدرها هم از روی حساب کتاب نیست و به خیلی عوامل و داشتن ها و نداشتن ها و کمبودها و حتی عقده ها ربط دارد. باور بفرمایید با انسانهایی برخورد کرده ام که بدون اینکه با آنها یک کلمه صحبت کرده باشم در همان نگاه اول از آنها متنفر شده ام! چرا؟ نمی دانم! ما خیلی وقتها بخاطر اینکه از قیافه طرف خوشمان نمی آید! تمامیت او را نفی می کنیم! وحالا چه کسی می تواند ادعا کند که واقعا فرایند لذت بردن خود را می تواند بفهمد و تشریح کند که در ادامه حکم به خوب بودن یا بد بودن چیزی بدهد؟ وحالا امیرجان یک نکته دیگر که خیلی ربط دارد به بحث: من فیلم «وقتی همه خوابیم» را دیدم و بعد از فیلم هم بغض کرده بودم، احساس می کردم که کسی من را اذیت کرده است و دلم به حال جماعت چیپس و پفک بدستی که تاره داشتند وارد سالن می شدند می سوخت که مثلا آمده بودند سینما تفریح کنند! اما به صرف اینکه من از دیدن این فیلم واقعا عذاب کشیدم باید حکم به بد بود آن بدهم؟ خب شاید من شرایط فرهنگی ، ژنتیکی و.............به گونه ای است که اصلا با این فضا حال نمی کنم و این که مشکل کارگردان نیست که نمی تواند شرایط لذت بردن همه را فراهم کند. و واقعا این درست است که ما لذت بردن را ملاک ارزشیابی خودمان قرار دهیم ؟ در صورتی که در شرع و عرف ما خیلی جاها نفس لذت برن و لذت طلبی نکوهیده شده است. خیلی حرفها می شود زد ولی خسته شدم ! دوست داشتم درباره جومونگ بیشتر حرف بزنم و اینکه توصیه کنم که دوستانی که سریال را دنبال میکنند نظر خودشان را در مورد این موج کره ای بنویسند و به دوستانی هم که تا حالا همراه این مو ج نشده اند این نوید را بدهم که هنوز 41 قسمت از 81 قسمت آن پخش شده و می توانید از این به بعد سریال را پیگیری کنید. امتحان کنید شاید خوشتون اومد.فعلا.

    امیر: حالا بقیه بچه‌ها بحث را ادامه دهند؛ فعلا نظر خودم: اگر اون چیزی که فکر می‌کنی لذت‌اش رو می‌بری و اون چیزی که فکر می‌کنی خوبه یا درسته؛ دوتاست - یا مشکل از خودته یا چیزی که ازش لذت می‌بری. به نظرم این دوگانگی که باید ازش دوری کنیم. و طبعا این که وقتی چیزی لذت می‌بری، طبعا این حرف آخر نیست. چون قراره هم تو پیشرفت کنی و آگاهی و هوش‌ و سلیقه‌ات ارتقا پیدا کنه، و هم دنیای اطراف‌ات. 
    Armin Ebrahimi
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 4:31
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    خیلی دلم می‌خواست حالا که بعد از سال‌ها موقعیت‌اش پا داده تا آرزوی دیرینه‌ام را برآورده کنم برگردم با ژست مخصوصِ همان استیج جادویی بهش بگویم «دیگر گریه نکن جولیتا» که هر قدر هم شبیه «فللینی» نباشد باز دل خودم را خنک کند، اما دهانم همچنان بسته بود و لب‌هایم قفل شده بود و یک کلمه نمی‌توانستم بیان کنم...

    عصر سه شنبه با مونیکا

    http://arminandramtin.blogfa.com/post-135.aspx

    eh3an
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 6:43
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    داش امير دمه شما گرم ! صبح كلاس دارم، حالم گرفته بود، 1 ساعته ميخوام برم بخوابم مگه ميشه! از خنده دارم ميميرم! هي مي خونم هي ميتركم! اين ساسي همسايه پسر عموي ما تو كرجه! الان كه اينا رو ميخونم و ميذارم كنار شخصيتش ميميرم از خنده!! "گفته می شود ساسی مانکن که از فضا ها و شخصیت های سیاسی دوری می کند" وااااااااااي! اگه مامانش بدونه، قفل ميكنه كه راجع به پسرش كه تا ديروز از خونه مينداختنش بيرون الان دارن اين طوري حرف ميزنن اينا رو كه خوندم منفجر شدم، آقاي ساسي مانكن در جايي ميگويد: " تو مانکن بی ساکشنی / تو سرما هم بی کاپشنی" / " موشول اینا کجایند/ دنبال دامن کوتایند" فقط منتظرم صبح بشه چند تا زنگ بزنم، مخصوصا به پسر عموم! تنهايي انقدر خنديدم واي به حال اينكه پايه خنده ام داشته باشم!!/اصلا نميتوني درك كني كه چه حالي دادي؛ بايد يه روز بشه ببينمت فقط از شخصيت اين آدم برات بگم (منحصر به فردددد!)

    امیر: خیلی سلام ساسی برسون. واقعا کاش بودی و دربارش می‌گفتی. بنویس برام: ghaderi_68@yahoo.com  بامزه نوشته بودی.
    علی مظفری
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 8:43
    4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    امیر جان نگفتی مغز متفکر اصلی انیمیشنها کی بود؟

    امیر: کدوم انیمیشن‌ها؟
    saeed
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 14:7
    -25
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    http://sarve.ir/news/514.php

    http://www.ghalamnews.ir/news-6403.aspx

    علیرضا اویسی
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 15:19
    -17
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام امیر جان امروز تولد جک نیکلسون کبیره امروز 72 ساله شد تبریک

    حافظ
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 15:28
    -2
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    ازبین فیلمهایی که دوستان در فهرست خود آورده اند من فقط بنجامین باتن شوالیه تاریکی و ویکی کریستیانا بارسلونا و جاده ی انقلابی رو دیدم

    به نظر من در مقایسه با سالهای قبل فیلمها ضعیف تر بودند

    مخصوصا بنجامین باتن

    یک چیز دیگه که خیلی با حاله اوضاع فوتبال ماست

    یکی از بهترین فیلمهای سینمایی که بسیار عالی و با پایانی بسیار باز ساخته شده

    علی خطیبی
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 15:39
    12
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    کودکي که آماده تولد بود نزد خدا رفت و پرسيد: مي‌گويند فردا شما مرا به زمين مي‌فرستيد اما من به اين کوچکي بدون هيچ کمکي چگونه مي‌توانم براي زندگي به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: از بين تعداد بسياري از فرشتگان من يکي را براي تو در نظر گرفته‌ام او از تو نگهداري خواهد کرد. اما کودک هنوز مطمئن نبود که ميخواهد برود يا نه؟ کودک گفت:

    اما اينجا در بهشت من هيچ کاري جز خنديدن و آواز خواندن ندارم واينها براي شادي من کافي هستند. خداوند لبخند زد و گفت: فرشته تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهي کرد و شاد خواهي بود. کودک ادامه داد: من چطور مي‌توانم بفهمم مردم چه مي‌گويند وقتي زبان آنها نمي‌دانم. خداوند گفت:

    فرشته تو زيباترين و شيرين‌ترين واژهايي را ممکن است بشنوي در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوري به تو ياد خواهد داد که چگو

    مریم
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 16:22
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    بهترین های من:

    1- یک روز از زندگی خانم پتی گریو

    2-بولت

    3-راشل ازدواج می کند

    4-میلیونر زاغه نشین

    5-کونگ فو پاندا

    6-اچازه بده آدم حسابی داخل بشه

    7-خیلی وقت است دوستت دارم

    8-قطعات تریسی

    کاوه اسماعیلی
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 16:36
    -9
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    برای امیر قادری........اینی که می پرسم برای یادگیریست و لا غیر.میدانی که از این سوالها نمی پرسم ولی اخیرا به این قبیل سوالها زیاد جواب میدهی....این قضیه ای که گفتی در فیلم در فیلم بیضایی به جای اینکه از پشت صحنه شروع شود از خود فیلم شروع شده یعنی چه؟

    برای کسانی که میلیونر ذاغه نشین را اسکاری بازاری میدانند....واقعیتش میلیونر ذاغه نشین فیلم محبوب من هم نیست.اما ندیدن ظرافتهایش چه در روایت چه در فرم بدیع تدوین و فیلمبرداری و دکوپاژش لجبازیست.ضمن اینکه فیلم پر شور و حالیست.قبل از اکرانش هم گفته بودم که به دنی بویل امیدوارم.

    برای مصطفی جوادی.....نامه ات را دیدم و به خودم امیدوار شدم.اینکه ما هم واسه خودمان داریم چیزی میشویم.وقتی گفتی قطعه مورد نظر مورد علاقه مان را در مجموعه ای شنیدی که misirilo پالپ فیکشن هم درش بود.گفته بودم که اگر تارانتینو این یکی را زودتر می شنید شاید این را توی فیلمش می گذاشت.تکه ای از جوابت را اینجا دادم تا غلظت حضور نامت در کافه کم نشود.

    و بالاخره اینکه این محسن زندی که دنیای فوتبال امروز ازش را نوشته بود و مجید جلالی توی نود این هفته ازش شاکی بود را مدتهاست می شناسم.توی خیلی از بازیهای ملوان هم آمده(البته نه برای ملوان).سرگرمی باحالی توی استادیوم است.خدا نصیبتان کند تا حسابی از بالا پریدنهایش بخندید.

    و اینکه این خبرنگار اصلاحات بامزه اش این است که خود شعرها را نوشته.من تا الان توی ترانه های ساسی مانکن خیلی به دامن کوتاه و تنگ توجه نکرده بودم.با خواندن این مطلب اما یه جوری شدم.یه جوری.....ما رفتیم.

    سعیده
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 17:24
    1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    چقدر خوشحال شدم که تبلیغ تهران انار ندارد رو دیدم. من که خیلی از این مستند خوشم اومد کارگردانش هم آدم دوست داشتنیه.


    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 17:24
    -1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    این شیزو یعنی چی؟


    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 17:30
    1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    امیر قادری و سایتش یکی از ایزوترین چیزهایی هست که این روزها دل ما رو خوش نگهداشته است. ممنون امیر.

    امیر: کیوان جونم؛ خودتی؟ آره؟
    حامد ب
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 17:53
    -6
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    عكسهاي آدري زيباست و مجموعه لايف از اين دست كم ندارد. راستي تو اون عكس وسط گرگوري پك هم هست ها! تعطيلات رمي رو كه يادتون نرفته؟

    امیر: پک رو دیدم... ولی راست می گی. به نسبت‌شون هیچ فکر نکردم.
    هادی
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 19:37
    -5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    1)وال ئی 2)در بروژ 3) قسمت آخر سریال روزگار غریب 5)کشتی گیر 6)شولیه تاریکی 7)فراست/نیکسون 8)میلیونر زاغه نشین 9)مسیر انقلابی 10)once a week won't kill you..........و اینکه هنوز بنجامین باتن را با کیفیت و زیرنویس و حال خوب ندیده ام. 2) چطور «اینقدر» ساسی مانکن را دوست داری؟ از جنس موسیقی و شعرهایش خوشت می آید یا اینکه مردم باهاش خوش می گذرونند؟ اگر اینجوری باشه که باید حسین فرح بخش را هم دوست داشته باشی، اینطور نیست؟ من ساسی مانکن گوش نمی کنم ولی اصلا سعی نمی کنم که کسی را از گوش دادنش منصرف کنم یا چیزهایی مثل این، چون بر خلاف اخراجی ها(مردم با این یکی هم حال می کنند) «پدیده ی» روراستی است، مخاطب هایش معلومند، ریاکاری نمی کند و در حدی که هست و بضاعتش به او اجازه می دهد حرف می زند. و چه کسی در این زمانه از صداقت و روراستی بدش می آید؟3)بگذار یک تعریفی ازت بکنم، روزنوشت هایت عین جمله ای است که بیلی وایلدر در مورد فیلمنامه نویسی گفته:«بگذار بیننده دو را با دو جمع کند، آن وقت عاشقت خواهد شد.»4)آقا اجازه هست ما در این بحث لذت و ممیزی خوب یا بد بودن چیزها شرکت کنیم؟ به نظرم هرکس با توجه به واستگی ها و ایمان به دنیایش و نوع تحلیل خودش از مسائل، از چیزهای مختلف لذت می برد. و به قول تو این نهایی نیست چون قرار است هوشش افزایش پیدا کند. با اینکه این پیشرفت پایان ندارد، اما از یک جایی به بعد، آدم یاد می گیرد که از چیزها به اندازه شان لذت ببرد تا به جایی برسد که فقط از چیزهای خوب لذت ببرد. آن وقت است که رسالتی به دوشش می افتد و این است که لذت هایش را با دیگران شریک شود و سلیقه مردم را مثل خودش بالا ببرد، تا با هم دنیای یک دستی داشته باشند و لذت های ناشناخته را با هم کشف کنند. (یکی از مصداق هایش همین کافه است.) اسمش در آن طرف دنیا «ابر انسان» است و ما هم بهشان می گوییم مومن، یعنی کسی که ایمان دارد.5) خانم کیوبلیک: «وقتی آدم با یک مرد همسر دار دوست می شه نباید ریمل بزنه» آپارتمان-بیلی وایلدر. چند وقت است مجذوب این دیالوگ طلایی شدم. به نظرم هوش بیلی وایلدری که این را نوشته با هوش اینشتینی که نسبیت را کشف کرده فرق ندارد. فقط محیط و موضوع تفکر عوض شده است.

    امیر: هی بچه؛ بخش 4 کولاک بود ها.
    ریحانه
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 20:6
    4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام .

    هلان اخبا گفت افشین قطبی سرمربی تیم ملی ایران شد .

    ویییییی.........

    احسان هاشمی
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 20:6
    -5
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    با سلام

    دیروز یه مطلب در مورد نسبت لذت و خوبی نوشتم که اگه نخوندین همین حوالی می تونین پیداش کنین و امیرهم نظر داده بودند که باید اون قدر سطح سلیقه و آگاهی مون رو بالا ببریم که از هر چیزی که لذت می بریم اون روهم خوب و مطلوب بدونیم و مثلا این طوری نباشد که از چیزی لذت ببریم ودر عین حال بدانیم که آن چیز چیز خوبی نیست و بدردمان که نمی خورد ضرر هم دارد! و البته این برداشت من از حرفهای امیر بود نه خود حرفها.

    خب الان من می خوام چکار کنم؟ عرض می کنم خدمتتان.

    الان من یه سوال می پرسم اما شما منصفانه جواب بدهید:

    آیا شما تمام آن چه را که لذت می برید خوب می دانید؟ اگر پاسخ شما مثبت باشد به این معنا است که شما انسان فوق العاده ای هستید و در زندگی تان اشتباه و گناه نمی کنید. چون به نظر من انسانی که مثلا سر مادرش فریاد می زند وحتی فحش می دهد! در آن لحظه ی خاص از کارش لذت می برد! و در عین حال هم می داند که کارش خوب نیست ولی لذت ابراز خشم آنقدر قوی است که در آن لحظه نمی تواند تصمیم بگیرد و در اینجا لذت بردن در مقابل خوبی است. فراوان می توان در این زمینه مثال آورد که هر جا لذت هست خوبی پایمال می شود!

    ولی قضیه به این سادگی ها هم نیست! فرض را بر این می گیریم که شما از خوبی ها و زیبایی ها لذت می برید نه از زشتی ها مثل مثال بالا و این به این معنا است که شما خوبی ها و زیبایی واقعی را درک کرده اید وآن را می شناسید که این فوق العاده ادعای بزرگی است چون که انسان موجود بسیار پیچیده ای است و امکان دارد که از چیزی لذت ببرد و آن را خوب بداند که دیگری نظری کاملا مخالف با او را داشته باشد مثلا جوکر در شوالیه تاریکی از آدم کشتن لذت می برد! که من از این کار اصلا لذت نمی برم ! پس من باید به خودم امیدوار باشم که یک کار بد برایم لذت بخش نیست ولی می توانم فراوان مثال بزنم که خود شما که این مطلب را می خوانید از چیزهایی لذت می برید که واقعا بد هستند .................................................

    اجازه بدین. قبول دارم که یه کم بد مطرح کردم اما بی خیال نوشته های بالا بشید!! چون الان به طور ساده وشفاف نظرم را در قالب مثالی بیان می کنم پس با خیال راحت چند سطر زیر را بخوانید:

    ببینید یک نفر مومن از عشق بازی و ناله ها و راز و نیازش در سحرگاه با خدایی که می شناسد لذت می برد ، یک نفر معتاد از موادی که به تن خود می زند لذت می برد و یک عده هم مثل ما از زل زدن به صفحه مونیتور ودیدن فیلم و شنیدن موسیقی جدید و.......لذت می برند وخلاصه این که همه به دنبال لذت هستند و همه هم لذت می برند! اما همه کار خوب نمی کنند وهمه بدست نمی آورند بلکه خیلی ها از دست می دهند.

    فکر کنم که بحث اصلی ما سر این خواهد بود که خوبی واقعی چیست؟ بعد خودمان را بسنجیم که آیا از آن لذت می بریم یا نه؟ اگر از آن لذت نبردیم پس ما دچار مشکل هستیم.

    واقعا معیار هنرخوب چیست؟ فیلم خوب چه شاخصه هایی دارد؟و این سوالها سوالهایی هستند که جواب مشخصی ندارند و هر کسی با توجه به سن و میزان دانش و اعتقاداتش و....... وفضای فرهنگی ای که در آن زیسته است معیارهای فیلم خوب را یک چیز می داند! مثلا نسل ما در تقابل با نسل قبل قرار میگیرد و اصرار هم داریم که به آنها بفهمانیم که ما معیارها را بهتر درک کرده ایم و مثلا فیلم خوب این گونه است و آن گونه نیست.

    ودوستان، شما وقتی که در کودکی برای اولین بار سینما را دیدید آیا فکرتان این بود که مثلا آیا این کار خوب است یا نه؟ نه عزیزان! ما فقط مسحور آن پرده بزرگ بوده و هستیم و حالا بعد از سالها هم آنچه را که ما را مسحور خود کند، ما را شگفت زده کند، مارا عاشق کند ،غمگین کند، شاد کند را دوست می داریم پس به دنبال این نباشیم که صغری کبری بچینیم و بگوییم که من به این خاطر سینما را دوست دارم .سینما بزرگترین کاری که می کند این است که ما را سرگرم می کند و گرنه چه کسی هست که نداند زندگی واقعی در خیابان ها و کوچه ها و خانه های اغلب اوقات نازیبای ما جریان دارد.سینما تجسم آرزوها و التیامی بر زخمهای ناشناخته ماست. ما سینما و موسیقی و هنر را به عنوان یک منبع لذت نگاه می کنیم و به آنها موقعی خوب اطلاق می کنیم که بیشتر ما را تکان دهند.هنر امروز همان چوبی است که دست هنرمند قرار دارد و او به خوبی می داند که آن را به کجاههای روح ما بزند تا ما تاثیر بپذیریم و ما هم که از استادی او به وجد آمده ایم با تمام وجود او را حمایت می کنیم و دست به دعا بر می داریم که او نمیرد! تا باز هم ضربه ای دیگر به روحمان بنوازد و ما هم مدهوش سحر او شویم و خودمان را برای ضربه بعدی او آماده کنیم .

    به نظر من تنها انسان کامل می تواند ادعا کند که از هرچیزی که خوب است لذت می برد و بقیه چون هنوز شناخت کامل از خودشان ودنیایشان و خدایشان ندارند خیلی وقت ها از چیزهایی لذت می برند که خوب نیسنتد وما هم باید رشد کنیم تا به این مرحله برسیم اما مسئله اینجاست که این رشد چه خصوصیاتی دارد و چه کسانی می توانند ادعا کنند به آن رشد ودانش واقعی رسیده اند؟

    من فکرمی کنم بسیاری از لذت طلبی های ما بخاطر کمبودهایی ست که داریم مثلا ما یک آهنگ عاشقانه گوش می دهیم و لحظاتی احساس عاشقی می کنیم ولی آن کسی که واقعا عاشق است نیازی به این مصنوعی بازیها ندارد و هر لحظه در او یک موسیقی سوزناک جریان دارد وخودتان این را به فیلم تعمیم دهید.

    توجه کرده اید که ما مثلا از عکس آسمان روی صفحه مونیتورمان غرق لذت می شویم ولی به خودمان زحمت نمی دهیم پنجره ی اتاقمان را باز کنیم و لحظاتی غرق عظمت آسمان شویم انگار که سالهاست که زمین و آسمان برایمان مسایل حل شده ای هستند و دیگر نیازی به توجه به آنها نیست حالا پرده های کوچک و بزرگ سینما،تلویزیون و کامپیوتر هستند که امید ما برای خلق دنیایی جذاب هستند. مثل گرگها در کمین این پرد ه ها نشسته ایم که خبر جنجال فیلم و موسیقی جدید ارایه بدهند و ما هم تکه های گوشت تن آن ها را به دندان بکشیم و سالها از لذت ان با هم حرف بزنیم!

    حالا کار ما این است که بقیه عمرمان را خودمان را در مسیری قرار بدهیم که این امواج به تن ما هم بخورد و از برخورد آنها با خودمان غرق لذت شویم و اگر خیلی با عرضه باشیم خودمان هم تولید کننده این مواج باشیم و دیگران را سر حال بیاوریم!

    من فکر کنم یک جاده ای را اشتباهی آمده ایم فکر کنم اصلا قرار نبوده که سرنوشت ما اینقدر تکراری باشد و البته شک نکنید لذت بخش.

    آیا فرآیند دیدن ،شنیدن ، خوردن،خوابیدن و.............لذت بردن و در همان حال پوسیدن و در نهایت مردن برای شما پوچ و افسرده کننده نیست؟ توجه کنید که در این فرآیند اتفاق خاصی نمی افتد تاکید می کنم اتفاق خاصی نمی افتد و ما خیال می کنیم حرکت کرده ایم ولی در واقع در جا زده ایم برای مدتی درون ما را با همان چوب مذکور (هنر)هم می زنند و ما دچار هیجانهای مختلف می شویم و احساس رضایت و سرخوشی و بعد هم تمام !

    مثلا الان خانواده من اتاق اونوری دارند فوتبال می بینند چون که واقعا هیجان و لذت دارد ولی در انتها آنها حرکتی نکرده اند و آنها دچار لذتی کاذب شده اند و لذت واقی مال کسانی است که در زمین می دوند!

    تا حالا متوجه شده اید که چرا استقبال از فیلمهای مستند کمتر از داستانی است چونکه با نهایت تاسف باید بگویم که ماها دنبال مخدر هستیم و از زندگی واقعی فراری!

    چرا فوتبال و سینما در دنیا این قدر طرفدار دارند و اتفاقا در این کافه و این سایت مشخصا به این دو پرداخته می شود چون که این دو تخدیر کننده ترین پدیده های عصر حاضر هستند و ما هم مشتریان همیشگی این مخدرها.

    حال می خوام با تشبیه سینما به فوتبال نتیجه گیری کنم:

    واقعا فوتبال چیزی غیر از هیجان و لذت به شما میدهد؟ و مثلا تیمی مثل بارسلونا چون که خوب گل می زند و بازیکنانش خوب دریبل می زند و خوب پاس می دهند پس تیمی خوبی است و شناخت خوب بودن یک تیم فوتبال با این معیارها صورت می گیرد و بارسلونا تیم خوبی است چون آن فاکتورها را دارد و ما را به هیجان می آورد وما از دیدن بازی این تیم لذت می بریم پس

    فو تبال خوب فوتبالی است که هیجان داشته باشد.

    ما مشتریان این کافه با شناختی که من دارم اکثرا اهل فوتبال هم هستیم و این باعث می شود که من فکر کنم که ما همان انتظاری را که از فوتبال داریم به نوعی در سینما هم به دنبالش هستیم و نتیجه گرفتیم که ما در فوتبال اکثرا دنبال هیجان (البته منظور از هیجان تمام عشق ها و ترس ها و غم ها و شادی هاست که در سینما هم وجود دارند)هستیم پس در سینما هم به دنبال همین هیجان هستیم و فیلم خوب به نظر اکثر ما فیلمی است که هیجان (با آن تعریف) داشته باشد و گفتیم که این هیجان تخدیر کننده است و خوب نیست!! و در پایان نتیجه می گیرم که ما از چیزی لذت می بریم که در واقع خوب نیست و این در مورد قسمت تخدیر کننده وفوتبالی!! سینما است.

    پس با این طرز فکر امکان دارد فیلمی را که ما از آن لذت می بریم و دوست داریم فیلم خوبی نباشد.پس بیاییم بلافاصله بعد از لذت بردن از هر چیزی صفت خوب را به آن نچسبانیم چون که شاید به آن رشد واقعی که گهگاهی دست نایافتنی می نماید نرسیده باشیم.

    نمی دانم خوب توانستم منظورم را بیان کنم یا نه ؟ اما به هر حال دوست دارم که کمک کنید که به لذتی که غرقش شده ام خوش بینانه تر فکر کنم اگر واقعا امکانش هست و گرنه کم کم از آن دل بکنم!!!


    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 20:10
    -3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    وااااااااااااااااااي افشين قطبي سر مربي شد!!!!

    داش امير ، تبريك!!!!!!

    عجيب خوشحالم!! ايوووووووووووول

    شقایق
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 20:33
    -9
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    همین الآن خبر امپراطورووووووووو شنیدم . داره میاد . می دونم قرار نیست اتفاقی بیفته اما بازم خبرش خیلی خبر بود

    Reza
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 20:43
    11
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    تبریک بابت انتخاب قطبی . البته از استقلالی ها دارینا ! یا دیگه بهتره بگه داریم چون دوباره تیم همه ست . امروز هی یاد این جمله قصار مایلی کهن می افتادم که مربی شدن چه آسان/آدم شدن محال است و با خودم می خندیدم . عجب جمله ی فیلسوفانه ای بود . راستی دنیای تصویر چی شد ؟ خبری ازش نیست .

    kid
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 21:34
    0
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    اینم لیسته من(بدونه ترتیب):کشتی گیر,کتابخوان, جاده رولوشنری,در بروج,شوالیه تاریکی,فراست نیکسون,فرده مناسب رو راه بده,ریچل ازدواج می کند,بنجامین باتن,خوب بد عجیب, اسلامداگ ملیونر

    امیر: ایول که خوب، بد، عجیب هم توی انتخابات هست. یک صحنه نفس‌گیر لذت بخش تعقیب داره و چند تا انتخاب موسیقی محشر و یک «زشت» خوب.
    بزغاله
    چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 22:11
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    اقای قادری این نوشته های اقای غضنفری برای همیشه برداشته شدند تازه شروع کردم به خوندنشون خیلی حیف شد.

    امیر: آره. خیلی حیف شد. ولی بچه‌ها برمی‌گردن. یه روزی به خونه‌شون برمی‌گردن.
    mebzo
    پنجشنبه 3 ارديبهشت 1388 - 13:28
    -4
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    با عذاب کامنت می ذاریم ها یه فکری بکن

    اینم الان دیدم هنوز نخوندم که بگم چی می گه ولی تیترش یکم بو داره

    http://adambarfiha.com/?p=2583

    بالاخره افشین قطبی اومد ... من از اولش هم ایمان داشتم که خودشه ... این لحظه ها رو کامل بگیرید ... لحظه هایی که امید در هوایی که تنفس می کنیم وجود داره ... هوای با امید چه اکسیژنی داره

    amir
    شنبه 12 ارديبهشت 1388 - 11:31
    1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام استاد لطفا ایمیا رو چک کنید در ضمن سئوال های من بیات بود بیات تر شد ولی هنوزم دیر نیست

    amir
    شنبه 12 ارديبهشت 1388 - 11:43
    3
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    نمیدونم سند شد یانه واسه همین تکرار می کنم لطفا جناب قادری ایمیلتون رو چک کنید

    احسان هاشمی
    دوشنبه 21 ارديبهشت 1388 - 9:58
    1
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

    سلام

    آقا اجازه بدین، یه مشکلی پیش اومده،یکی اینجا داره با من بازی می کنه،یه بنده خدایی به اسم من کامنتای قبلی من رو دوباره اینجا می ذاره،نمی دونم منظورش از این کارا چیه ولی از امیر خواهش می کنم که کامنتای قبلی من( حتی با اسم من) رو تایید نکنه چون که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.

    ممنون

    Reza Jamali
    پنجشنبه 4 تير 1388 - 17:9
    8
    موافقم مخالفم
     
    بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
    سلام چند وقت قبل یکی از دوستانم بهم گفت که وحشتناک ترین و بدجنس ترین آدم های روی زمین منتقدها هستند من اون موقع باهاش مخالفت کردم ولی بعد که روی حرفش فکر کردم دیدم داره درست میگه با اجازه آقای قادری اگه میشه یه خورده شما رو نقد کنم البت منظورم خود شما نیست ها منظورم کلا منتقدها هستند. چرا ما باید فیلم هایی مثل دربروژ و وال-یی رو ببینیم چرا باید دکتر ژیواگو و کارهای لین رو ببینیم؟؟؟ چرا جان کاساواتیس در ایران شناخته شده نیست چرا حتی بقال سرکوچه هم پالپ فیکشن رو دیده ، چرا گاس ون سنت رو کسی نمیشناسه و خیلی چراهای دیگر؟؟؟ من اینجور فکر می کنم که چون منتقدها و مخصوصا منتقدهای شناخته شده و قوی به نوعی ذهن تماشاگران سینما رو تلسم می کنند تا فقط همون هایی که اونها میگن رو ببینند ، چرا شهرام مکری حداقل تو این چند سال خیلی دیده شد و ده ها نفر که مانند مکری بودند دیده نشدند البته این دلیل بد بودن شهرام مکری نیست او کارگردان قوی است ولی چرا؟؟؟ چون اون ده نفر دیگر دوستاهایی مثل امیر قادری نداشتند به همین سادگی. آقای قادری من یک تماشاگر ساده سینما هستم و سینما رو میپرستم کارگردان مورد علاقه ام گاس ون سنت است و فیلم مورد علاقه ام آیداهوی خصوصی من چرا نباید اینها و صدها مورد مانند اینها دیده نشود البته من شما رو تقصیر کار نمیدانم فقط خوشحال میشوم که دلیل این بی عدالتی ها رو بگویید.

    امیر: هیچ منتقدی نمی‌تونه درباره همه فیلم‌های دنیا بنویسه دوست عزیز. پس برمی‌گرده به علایق خودش... ضمن این که لطفا وقت بدهید به ما. پرونده جان کاساوتیس در راه است خدا بخواهد.
    اضافه کردن نظر جدید
    :             
    :        
    :  
    :       






    خبرهای سینمای ما را در صندوق پستی خود دریافت کنید.
    پست الکترونيکی (Email):

    mobile view
    ...اگر از تلفن همراه استفاده می‌کنید
    بازديد امروز: 72450
    بازديد ديروز: 467225
    متوسط بازديد هفته گذشته: 843123
    بیشترین بازدید در روز ‌یکشنبه 23 بهمن 1390 : 1490465
    مجموع بازديدها: 369061856



    cinemaema web awards



    Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
    استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
    کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

    مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

     




    close cinemaema.com عکس روز دیالوگ روز تبلیغات