اين مكان در دست تعمير است و بزودي (با مديريت قبلي) بازگشايي ميشود
بازگشت به روزنوشتهای نیما حسنی نسب
farshid
چهارشنبه 18 مهر 1386 - 15:9
0 |
|
|
|
فقط چند دقیقه از update شدن روزنوشت نیما می گذره که متوجه شدم بعد از یک دوره غیبت نیما باز هم درب خانه اش ( بهتره بگم خونمون) رو باز کرده خوشحالم و امیدوارم این فاصله برشتی همه ی ما رو به هم نزدیکتر کنه بیشتر صبور باشیم و قدر با هم بودن رو بدونیم. منتظریم! farshid
|
احسان
چهارشنبه 18 مهر 1386 - 21:23
-14 |
|
|
|
این "رفتن ها و آمدن ها " و " مدتی نبودن ها " " همه چیز را دوباره شروع کردن ها ! " یه جورایی حال میده یا مثلا یواش یواش داره میشه کارت.همیشه باشی . . .
|
صوفیا نصرالهی
پنجشنبه 19 مهر 1386 - 1:8
-9 |
|
|
|
یوهوووووووووووو!نیما میخواد دوباره برگرده!انقدر خبر خوبیه که بعد از یه مدت طولانی که نمیدونم چرا دستم به کامنت گذاشتن نمی رفت و فقط کامنت ها رو میخوندم، تصمیم گرفتم یه کامنت بذارم که حداقل نیما بدونه چقدر منتظرش بودیم و از بازگشایی کافه ش خدای نکرده منصرف نشه! نیماجان خیلی خوشحالمون کردی. (راستی می گم این فیلم مانی حقیقی عجب اسمی داره ها!جون میده برای تیتر شدن!)
|
بهار . تبسم
پنجشنبه 19 مهر 1386 - 13:55
8 |
|
|
|
سلام اقا نیما. خیلی وقت بود که می خواستم به روز نوشته هاتون سر بزنم ولی نمی شد یکی دوباری هم که اقدام کردم شما انگار کرکره ها رو کشیده بودی پایین . در هر حال خوشحالم که بلاخره تونستم بیام گرچه اینجا بیشتر شبیه صفحه ی لنز نوشته ست تا روز نوشت!
|
رضا
پنجشنبه 19 مهر 1386 - 20:25
-2 |
|
|
|
به به واقعا که حال کردم . خیلی خوشحالم که دوباره برگشتی به خانه ات ( و خانه ی خودمان ) این بار دومی است که همین طور دلم یک جوری شد و گفتم بزنم سمت روزنوشت نیماو دیدم بعد از یک دوره غیبت آپ شده . خدا را شکر . البته امیدوارم سرنوشت این کافه مثل کارگران مشغول کارند نشود که اکرانش را باید در بهشت دید ( البته خوشبختانه من در جشنواره دیدمش که اگر به بهشت نرفتم حد اقل بابت این یکی غم نخورم ) یا حق
|
مصطفي انصافي
پنجشنبه 19 مهر 1386 - 23:32
-8 |
|
|
|
مي گن آدما يه بار متولد مي شن/ يه بار مي ميرند ( خدا بيامرزدت )/ يه بار ديگه هم زنده مي شن. تو اثبات اين آخري هستي. به شرطي كه اين بار جاودانه باشي.
|
پاشا
جمعه 20 مهر 1386 - 0:53
-2 |
|
|
|
نمی دونم از بازگشت شما باید خوشحال بود یا ناراحت نمی دونم باز باید از زبان تند و زخم زبون هاتون حرص بخوریم یا از بعضی مطالب فوق العاده تون لذت ببریم سالهاست که تکلیف ما با شما روشن نیست آقا نیما
|
علی طهرانی صفا
جمعه 20 مهر 1386 - 19:42
6 |
|
|
|
به به آقا نیما. می بینم که مشغول کارید. کار کن باباجون. کارکن که سرمایۀ جاودانی است کار!
|
رضا خاندانی
شنبه 21 مهر 1386 - 2:16
8 |
|
|
|
سلام نیما جان خیلی خوشحالمون کردی امیدوارم تو هم مثل امیر حالت بهتر شده باشه و دیگه نبینیم که تعطیل کردی ولی تو که این همه صبر کردی میزاشتی بعد از این که استقلال سوراخ شد میومدی که مجبور نشی سر افکنده بشی
|
حامد اصغری
شنبه 21 مهر 1386 - 16:33
-5 |
|
|
|
نیماجان خیلی خوشحالمون کردی
|
جواد رهبر
شنبه 21 مهر 1386 - 18:55
11 |
|
|
|
... به این میگن یه خبر خوش...
|
شنبه 21 مهر 1386 - 19:13
-2 |
|
|
|
Agha Nima nakone az tarse bakhte ke oomadi ta Yadet bere ( hamun tarsi ke Naser khano baghie Abi Pusha daran) dar har surat ma ke kheili khoshhalim az oomadanetun
|
رضا کاظمی
دوشنبه 23 مهر 1386 - 17:51
-7 |
|
|
|
خیلی مرحمت می فرمایید حضرت! علاقه وافر به دوست مشترکمان از عنوان این مطلب پیداست. ملت ایران خوشحالند که شما می آیید. شاید این هفته بیاید شاید...!
|
حمید قدرتی
شنبه 28 مهر 1386 - 10:22
-1 |
|
|
|
بابا نو دیگه کی هستی ! تو که دست مارو بستی ! میون این همه کافه . پس کی در کافه رو باز می کنی . وچقدر این کامنت من بیمزه است .
|
محمد حسین آجورلو
چهارشنبه 2 آبان 1386 - 19:12
-2 |
|
|
|
سلام ببینم این کارگرها کمک نمی خوان بگم بچه ها بیان؟
|
رضا
جمعه 4 آبان 1386 - 20:34
11 |
|
|
|
نمی خواهی بالاخره این کار گر ها را بگذاری بروند خانیشان . می دانی مزد کارگر روزی چند است ؟ حسابت می زند بالا ها .......
|
شنبه 5 آبان 1386 - 22:35
6 |
|
|
|
آقا نیما ببخشید ولی واقعا شما ما رو مسخره کردی یا خودتو! بابا یا راه بنداز این کافه رو یا تعطیلش کم ما تکلیف خودمونو بدونیم
|
farshid
شنبه 5 آبان 1386 - 23:51
15 |
|
|
|
برای حفظ اهمیت واژه ها اگه قراره روزنوشت ها رو دیرتر راه بیندازید حداقل کلمه ی به زودی رو حذف کنید farshid
|
لیرا
دوشنبه 7 آبان 1386 - 18:56
-2 |
|
|
|
نیما حسنی نسب خیلی دوست دارمممممممممممممممم
|
حسین
شنبه 12 آبان 1386 - 11:41
9 |
|
|
|
گارفیلد 2 : لازانیا تنها یه غذا نیست یه شیوه زندگیه اینو نوشتم شاید سر حال بیای
|
مهدي
شنبه 12 آبان 1386 - 18:36
-7 |
|
|
|
حيف كه اين كافه تعطيله. اما با اين كارگرها، حتما مشغول تعميرات اساسي هستيد!!! منتظر ميشينيم تا حاصل كار كارگران را ببينيم ولي كاش زودتر كارشان تمام شود
|
reza-mashad
شنبه 12 آبان 1386 - 18:44
9 |
|
|
|
engar dastmozde kargar ha ro nadadin ke az inja nemiran. lotfan zoodtar tasvie hesab konin.
|
عقیق
دوشنبه 14 آبان 1386 - 10:40
14 |
|
|
|
از جشنواره ی رویش نوشتم خوشحالم می کنی اگر بخونی
|
عقیق
دوشنبه 14 آبان 1386 - 10:42
-8 |
|
|
|
از جشنواره ی رویش نوشتم خوشحال می شوم بخوانی موفق باشی
|
عقیق
دوشنبه 14 آبان 1386 - 19:7
1 |
|
|
|
جناب حسنی نسب من یک سوال دارم(سوالی که داره مثل خوره روحم رو می خوره!!!!!!!) جلسه ی نقد فیلم "زندگی ودیگر هیچ " توی جشنواره ی رویش یادت هست همان فیلم که در باره ی یک خانواده ی میخ صاف کن بود!! همان که به سوژه اش گیر داده بودی؟همان که امیر پوریا به نور پردازی و صحنه پردازی اش ایراد گرفت ! همان که معززی نیا رک و راست در حضور کارگردانش گفت فیلم بدی ست !!...همان که کارگردانش نمی دانست اسم فیلمش اسم فیلم کیارستمی هم بوده یادت هست فقط به من بگو چطور این فیلم جایزه ی اول بهترین فیلم داستانی جشنواره را برد ...بگو بر اساس کدام معیار و منطق بگو چطور ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (چیزکی از فیلمهای رویش نوشتم فرصت کردی نگاهی بیانداز)
|
سهشنبه 15 آبان 1386 - 22:36
0 |
|
|
|
تنبل همیشه خوابه جاش تویه رختخوابه پاشو پاشو بیدارش کن از تنبلی رهاش کن (بعید می دونم موفق شیم)
|
فرهاد ترابی
شنبه 19 آبان 1386 - 19:15
8 |
|
|
|
پروژه های شما با یک دولت و دو دولت به پایان نمی رسد...حداقل این آهن پاره ها را از سر راه مردم بردارید...دیشب پسر کبری خانم رفته بود توی ماسه های کنار دیوار و کاسه ماست ننه بزرگش را ریخته بود تو سیمانهای ولو شده ....آره جونم ....
|
جواد رهبر
يکشنبه 20 آبان 1386 - 22:54
-9 |
|
|
|
در انتظار...
|
ا.م
شنبه 26 آبان 1386 - 14:58
4 |
|
|
|
سر کاریه 2 هفته اس میایم خبری نیست خدایی از تنبلی دست داداشه منو از پشت بستی جمعش کن کلا شل کن سفت کن واقعا لوسه
|
شنبه 26 آبان 1386 - 15:2
-1 |
|
|
|
استقلالی دیگه چه انتظاری میشه ازت داشت. رنگ ابیت به دل نمیشینه کافه ات مثل همیشه سرده از اول هم دل ندادی اقا نیما گمونم دلت هم ابیه سرد مثل رنگه کافه ات. استقلالی دیگه!
|
farshid
يکشنبه 27 آبان 1386 - 23:38
2 |
|
|
|
خواستم از این که به واژه ی به زودی گیر داده بودم ابراز پشیمانی کنم !! چون یادم رفته بود جایی زندگی می کنیم که قرار است خیلی کارها به زودی انجام شود. مثل همین سینما که قرار است به زودی به ان توجه ویژه ای شود و خلاصه از این غربت بیرون بیاید خیلی راهکار و تز و انتی تز و طرح و لایحه هم به زودی برای این کار در دست اقدام است!! مثل روزنامه های توقیف شده ی هم میهن و شرق که قرار است به زودی اتهامات وارده بر علیه انها بررسی شود تا از تعطیلی موقت!! بیرون بیایند!! مثل تیم ملی که قرار است به زودی تا 24 ساعت مانده به اولین تورنمنت رسمی معلوم شود بالاخره کی سر مربی میشه!! و... مثل روزنوشتهایی که قرار است به زودی!! راه بیفتند . farshid
|
samir
دوشنبه 28 آبان 1386 - 0:14
-5 |
|
|
|
salam khoshhsal misham ke az weblog ma ham didan konid rasti man matlab shoma ra dar shahrvand emrooz khandam darbarey makhmalbaf
|