دانلود

روزهای ترانه و اندوه :: سينمای ما ::


   





چهارشنبه 3 مرداد 1386 - 1:22

روزهای ترانه و اندوه


و حالا ادامه سفرنامه ما...

سفرنامه 5
فردا صبح اش دوباره زدیم به جاده. این کار هر روزمان است و عادت مان شده که ناامید نشویم و کوتاه نیاییم. این بار با موریکونه و سوپرترمپ شروع کردیم و سر جاده چالوس را گرفتیم و آمدیم بالا... و خب، باز به همان زیبایی بود که انتظارش را می کشیدیم. گیرم که زمان انتظار پشت اولین چراغ قرمز، تازه فهمیدم که همه این داستان ها و ماجرای این سفر، نه به عشق تماشای طبیعت زیبا، که به عشق گاز دادن بوده است. هشتاد کیلومتری جاده چالوس را که رد کردیم، یعنی همان مرزی که دیروز جلوی مان را گرفته بودند، با وحید دست های مان را محکم کوبیدیم به هم. بالاخره در رفته بودیم.

سفرنامه 6
چالوس بازها می دانند که موقع عبور از جاده به سد کرج می رسید و "نفس عمیق"بازها هر وقت به سد کرج می رسند، یاد این فیلم می افتند. راست اش دفعه اول تماشای فیلم پرویز شهبازی، نفهمیده بودم که آن حرکت دوربین، گرد کامران، وقتی وسط قصه چشم دوخته بود به آب جلوی سد یعنی چه. و تا خود سد را نبینید، متوجه نمی شوید چشم دوختن به آب، جوری که انگار ته اش را دیده باشید، یعنی چه. در این اوضاع و احوال اما باید اعتراف کنم که بیش تر از همیشه، مجذوب سد و آب اطراف اش شدم. نمی دانم منظورم را از آرامش دلچسب پدید آمده از تماشای عمق آب متوجه می شوید یا نه؟ فرق دارد با آرامشی که مجری های تلویزیون ازش حرف می زنند. خیلی هم فرق می کند حسن. دست کردم برای پرویز شهبازی اس ام اس دادم کجا هستم. جواب داد که: "برین، اون جا واینستین." رفیق ما یک چیزی می دانست که چهار سال پیش این فیلم را ساخت، که این دیالوگ را توی فیلم اش گذاشت. ما هم لابد یک چیزی ته دل مان بود که چهار سال پیش این قدر از این فیلم، و این صحنه اش خوش مان آمده بود.

سفرنامه 7
عاشق رستوران های پرمشتری ام. درست به کتاب های پرخواننده و فیلم های پر بیننده می مانند. همیشه پیش خودم فرض می کنم که صاحب چنین غداخوری، وقتی به مشتری هایش نگاه می کند و دود و دمی که راه انداخته اند، چه کیفی می کند. ( "سینمای ما" هم به نظرم نم نم دارد به چنین کافه ای شبیه می شود، نه؟ ) آدم ها می آیند و می روند، زوج ها قرار می گذارند، رفقا وراجی می کنند و او همین ظور نشسته و دارد از دور نگاه شان می کند. می داند که همه رفتنی اند و او ماندنی، و او فقط در – احتمالا – بهترین بخش های زندگی این آدم ها جای پایی می گذارد و ترک شان می کند... این ها را چرا برای تان تعریف کردم؟ آها. به این خاطر که ظهر، نهار را در همچین جایی خوردیم، وقتی آهنگ حرکت دست های مان با مهمان های میزهای اطراف جور بود، و آن مه و دود غلیظی که فضای کافه و کوه های آن طرف پنجره را فرا گرفته بود.

سفرنامه 8
در سفر است که نظم عادی زندگی به هم می خورد و آدمیزاد چیزهایی می شنود و می بیند که در شرایط عادی، بعید است توفیق برخورد با آن ها نصیب اش شود. این از جمله می تواند آخرین آلبوم ابراهیم حامدی ( معروف به ابی ) باشد که خواننده مورد علاقه ام نیست و راست اش به رغم ( یا به علت ) تلاش دوست سخت کوشی که روزهای دانشجویی تا صبح بیدار نگه ام می داشت تا "قدرت صدای ابی" را به ام ثابت کند، از کارهایش اصلا خوشم نمی آید و از آن سال به بعد هم که دیگر اصلا ترانه هایش را نشنیده ام. اما توی آی پاد وحید، آلبوم آخرش موجود بود و از شما چه پنهان یکی از ترانه هایش را، ده پانزده باری تا رسیدن به مقصد شنیدم. حالا نه فقط به خاطر صدای ابی، که به خاطر ترجیع بند ترانه ایرح جناتی عطایی. هنوز هم تکرارش دیوانه ام می کند، ته دل ام را خالی می کند. یاد جو فیلم های دهه 1970 می افتم، وقتی کار جوان های عاشق ضربه پذیر را به ضربتی محکم و آسان می ساختند. مثلا همین پت گارت و بیلی دکید که پوستر درجه یکی از این فیلم را گذاشته‌ام این بالا. صحنه‌ای که کریستوفرسون جوان و برهنه به اتاق کابرن می‌رود و دست‌هایش را به سمت گلوله‌اش می‌گشاید. آن چند کلمه به ظاهر ساده در این ترانه از این قرار است:
"مثل پروانه ای در مشت چه آسون می شه ما رو کشت"...یک پق، و تمام.
( دیگر طاقت ام تمام شده، بس که این بغل وحید دارد عکس های درجه یک نشان ام می دهد... وای، مک کیب و خانم میلر. باشد تا فردا که برای تان تعریف کنم. )

ادامه دارد

پی نوشت1: این ایده تابلوی بین راهی روی آرم روزنوشت هم مال مهدی عزیزی خوش سلیقه خودمان است. در کامنت ها ازش تعریف کردید، و وجدان ام اجازه نداد این نکته را نگویم و به اسم خودم تمامش کنم.

پی نوشت 2: بخش سینمای جهان سایت را از دست ندهید که این روزها وحید و رفقایی که کم و بیش باهاش همکاری می کنند، حسابی دارند رویش کار می کنند. همین حالا می توانید مشخصات مهم ترین فیلم های اکران شده این هفته و پرفروش های هفته قبل را در آن ببینید.

پی نوشت 3: خود سایت را هم که می بینید. همه اش شده سنتوری فعلا. یک یادداشت از نیما و یکی از من در بخش گزارش و روی صفحه اول هست که خواندن شان شاید بد نباشد.


بازگشت به روزنوشتهای امیر قادری

نظرات

pianist
چهارشنبه 3 مرداد 1386 - 7:10
-7
موافقم مخالفم
 

salam

nemidoonam daram khab mibinam ya na.

chon dar site mashhade ma

dar ghesmate barname haye cinema haye mashhad santuri ham hast...

aghaye ghaderi yani chi

علی حاجی پور
چهارشنبه 3 مرداد 1386 - 10:50
20
موافقم مخالفم
 

امیر جان سلام

تو همون آلبوم "ابی" یه ترانه هست که به درد این روزهای دردناک اکران نشدن سنتوری میخوره

ترانه"حسرت پرواز" از ایرج جنتی عطایی

دوباره گوش کن

فوق العاده است.

موفق باشی.

سعيد هدايتي
چهارشنبه 3 مرداد 1386 - 11:38
-17
موافقم مخالفم
 

گفتي موريكونه وماه شب چهارده شد ومن دوباره داد ميزنم وهوار كه مجنونم ويادش به خير نفس عميق كه نفسمون رو بند اورد اونجا كه شهبازي ميگفت برين بچه ها اينجا وانستين.راستش از اون روز كلا از جاده چالوس وحشت دارم ديگه ولي نه اين كه خاطرتو زيادي ميخوام امير خان منتظر يه روز پاييزي ميمونم كه خوب هواي نفس عميق و تو ذهنم تازه كنه ومن بگازم و البته يه رفيق قديمي و چشماي منتظر به پيچ جاده .حامدي والبته اقبالي يه بخش مهم از نو جواني خيلي از ما ها بودند هر كي هم ميخواد حال نكنه مشكل خودشه: من تو فكر خستگي هاي پرنده هام تو بزن تبر بزن من تو فكر غربت ستاره هام آخرين ضربه رو محكمتر بزن.خدا اين كافه وراجي رو از ما نگيره بچه ها.

سحر
چهارشنبه 3 مرداد 1386 - 21:48
11
موافقم مخالفم
 

سفر خیلی خوب است حتی اگر بشود همان کار ها را در تهران هم انجام داد .در ضمن یکی از لذت های من در زندگی این است که برسم به یک جایی که امیر قادری یک چیزی بگوید و من مخالف باشم. بس که همیشه موافق بودم گاهی کفری می شوم و این جور مواقع در واقع دلم خنک می شود ! ابی یکی از خاطره انگیزترین خواننده های زندگی من است . ممنون از دوستی که اسم حسرت پرواز را آورد.به هر حال حسرت سنتوری دارد دیوانه ام می کند آن هم با این همه برنامه های مختلفی که برای دیدنش ریخته بودیم.و دیگر اینکه نفس عمیق را در جشنواره و اکرانش از دست داده بودم و خیلی وقتی نیست که دیدمش.تجربه ای ترو تازه .ممنون از دوستی که با یک واژه جوهر فیلم را برایم کشید بیرون : رئالیسم چرک دوست داشتنی .پرونده اش در مجله فیلم روی میزم است و دارد چشمک می زند.ما رفتیم

سحر همائي
چهارشنبه 3 مرداد 1386 - 21:50
4
موافقم مخالفم
 

سفر خیلی خوب است حتی اگر بشود همان کار ها را در تهران هم انجام داد .در ضمن یکی از لذت های من در زندگی این است که برسم به یک جایی که امیر قادری یک چیزی بگوید و من مخالف باشم. بس که همیشه موافق بودم گاهی کفری می شوم و این جور مواقع در واقع دلم خنک می شود ! ابی یکی از خاطره انگیزترین خواننده های زندگی من است . ممنون از دوستی که اسم حسرت پرواز را آورد.به هر حال حسرت سنتوری دارد دیوانه ام می کند آن هم با این همه برنامه های مختلفی که برای دیدنش ریخته بودیم.و دیگر اینکه نفس عمیق را در جشنواره و اکرانش از دست داده بودم و خیلی وقتی نیست که دیدمش.تجربه ای ترو تازه .ممنون از دوستی که با یک واژه جوهر فیلم را برایم کشید بیرون : رئالیسم چرک دوست داشتنی .پرونده اش در مجله فیلم روی میزم است و دارد چشمک می زند.ما رفتیم

کاوه اسماعیلی
پنجشنبه 4 مرداد 1386 - 3:11
24
موافقم مخالفم
 

خوش بگذرد مرد.....خوش به حالت که میتوانی از سد کرج به پرویز شهبازی sms بزنی...ما که آنجا رفتیم راستی راستی یکی آمد به ما گفت که برید اینجا واینستین....خوش به حالت سحر.دوست داشتم جای تو بودم و تجربه اولین بار دیدن نفس عمیق را تازه حس میکردم....میخواهم اولین کامنتی را که برای روزنوشتهایت گذاشتم دوباره بگذارم.تو از سر فیلمبرداری رئیس برمیگشتی و رفته بودی سد کرج. و من هم نوشتم

ای کاش یکجا آمار بازدیدکنندگان سد کرج بعد از نفس عمیق جایی اعلام میشد

این اولین کامنتم بود.

امیررضا نوری پرتو
پنجشنبه 4 مرداد 1386 - 11:37
25
موافقم مخالفم
 

با سلام خدمت امیر عزیز و همه دوستان خوب و گلم .

1- امیر جان داره سفرنامه ی توپی میشه ها ! با اون تیکه ی سد کرج و کامران و نفس عمیق و اس ام اس به پرویز شهبازی خیلی حال کردم . این تابلوئه که میگی کار مهدی عزیزی نازنینه ایده ی خیلی خوبی داره .

2- امیر جان در مورد " ابی " که گفته بودی بدجور زدی تو حالم . درسته که هر کسی سلیقه ی خودشو داره و برای خودش هم محترمه . اما خواهش می کنم در مورد ابی بی انصاف نباش ! همان طور که سعید هدایتی عزیز و خانم سحر همایی هم اشاره کرده اند ابی واقعا یکی از خاطره انگیزترین صداهای نسل ما و حتی پدران و مادران ما بوده و هست ( هر چند که صدای بی مانندش در طول چند سال اخیر بنا به دلایلی فرامتنی افت کرده است ) . ابی را از پنج سالگی ( از سال 65 ) دوست داشته ام و دارم و به اینکه خواننده ی مورد علاقه ام هست افتخار می کنم چون کمتر خواننده ای در ایران به اندازه ی او ترانه های ماندگار و محبوب داشته است . امیر جان می دانم که مثل من عاشق صدای ملکوتی " فرهاد " هستی و به توانایی های آن مرحوم در زمینه ی موسیقی کلاسیک و طرز صحیح خواندنش ایمان داری . آن مرحوم در جایی گفته بود : " از میان خوانندگان پاپ - از منظر اسلوب درست خواندن و صدای زیبا - تنها ابی را می پسندم " . خودت دیگه تا آخرشو بگیر و برو ... ! ((: در ضمن منکر نقش استاد ایرج جنتی عطایی در شکل گیری ترانه های ماندگار ابی نمی شوم . " قلب تو قلب پرنده پوستت اما پوست شیر زندون تنو رها کن ای پرنده پر بگیر ..... "

3- امیر عزیز تو رو خدا اگه آقای کیمیایی پروانه ی نمایش برای شبکه ی ویدیویی گرفت سعی کن در قالب CD هم عرضه بشه . منو که تا چند سال قبل VHS باز بوده ام و البته الآن هم هستم و حس نوستالژیکی به آن دارم و هنوز میانه ای با DVD ندارم از دیدار مجدد مستندت محروم نکن . خیلی مخلصم .

4- مقاله ای از بنده در مورد فیلم " رییس " و مسعود کیمیایی در صفحه ی " فرهنگ و اندیشه " ی شماره ی امروز روزنامه ی " حیات نو " چاپ شده که در سایت روزنامه هم موجود است . www.hayateno.org

5- دیروز در اولین سانس اولین روز اکران فیلم " محاکمه " به تماشای آن نشستم . ایرج قادری برای بازگشتی قهرمانانه ( به سبک قهرمانان فیلمفارسی ) دیگه سنگ تموم گذاشته . فیلم یک فیلمفارسی تمام عیار با نگاهی به آثار گذشته ی قادری بود که البته دیدن قهرمان محبوب کودکی ام بر پرده جذابیت هایی نیز به همراه داشت ! ((:

6- وبلاگم با یادداشتی بر فیلم " رمز داوینچی " ( که جمعه ی گذشته در سالن کوچک حوزه دیدم ) به همراه مقایسه ی ضمنی آن با متن کتاب آپدیت شده است . ممنون میشم سری بزنید و نظرتان را بفرمایید.

www.cinema-cinemast.blogfa.com

-------------------------------------------------------

جمله ی این دفعه :

بزرگی می گوید : " برای به دست آوردن چیزی که نداشته ای کسی باش که تا به حال نبوده ای . "

-------------------------------------------------------

خیلی مخلصم .

در پناه عشق بیکران اهورای پاک باشید .

amirreza_3385@yahoo.com

سهند خانوم
پنجشنبه 4 مرداد 1386 - 12:8
5
موافقم مخالفم
 

انگار در نبود ما اینجا کلی اتفاق افتاده و بی خبریم ...از جام ملتهای ... بگوییم یا سفر یا سنتوری یا ...

حنانه سلطانی
پنجشنبه 4 مرداد 1386 - 23:3
-25
موافقم مخالفم
 

چند کیلومتر آن طرف تر ما محلی را می شناسم سراسر جنگل و چشمه ای که از آن وسط می گذرد.با این سفرنامه بیشتر دلم برای آنجا تنگ شده.بی خود تلاش نکنید بفهمید کجا را می گویم.ناکجاآباد مرا کمتر کسی می شناسد و همین مجهول الهویه بودنش است که منحصربفردش کرده.

در مورد ابی من هم همین بساط را با برادرم زمان نوجوانی اش داشتم.او هم می خواست قدرت صدای ابی را به من ثابت کند و من هیچ وقت نفهمیدم.خدا را شکر که بعد از چند سال بی خیال ابی شد.نمی دانم چرا حالا که دارم این چیزها را می نویسم یاد این یکی افتادم:ستاره های سنگی...

نکته ش رو هم گرفتم.

مصطفی جوادی
پنجشنبه 4 مرداد 1386 - 23:48
34
موافقم مخالفم
 

چیزی برای گفتن ندارم . فقط توی کامنت های روزنوشت قبلی گمانم صوفیا بود که گفت می خواستم بروم امام زاده طاهر برای سالگرد استاد. یک کم حسودیم شد ، آن روز سالگرد یک استاد دیگر هم بود اما از بخت بد ما امامزاده طاهرشان توی آمریکاست و نمی شود رفت. استاد دانلد بارتلمی را می گویم. خدا را چه دیدی شاید ما هم سال بعد رفتیم و یک همچین سفرنامه ای هم نوشتیم . حالا از آن جا به کی می شود اس ام اس زد؟!

راستی خواب دیدم اکران سنتوری را عقب انداخته اند. بلا به دور...

reza khandani
جمعه 5 مرداد 1386 - 1:46
14
موافقم مخالفم
 

salam amir khan

delo damaghi vasam namonde ke benevisam

chand roziye mikham benevisam vali......

dige be chi delemono khosh konim

na roznameyi na footbali na santori

vagean chikar mishe kard?

fekr konam behtarin kar hamine ke to kardi

bezanim be koho biyabon

shayad ye seri chiza ro betonim faramosh konim

va ye jomle ke nemidonam az kiye vali kheili ghashange

روزی بیاید

ان روز دور نباشد

که ادمیان بدین نگاه در هم بنگرند

و انچه فرشتگان را در بین ادم بوجود اورد را

در دیده ی یکدیگر ببینند

و با هم مهربان شوند.

mehra
جمعه 5 مرداد 1386 - 3:44
-9
موافقم مخالفم
 

midooni,kolli hasoosdime ke be safari rafti ke doosesh dari,akhe man dar safariam ke nemikhastamesh,be zoor injam ke eshghamo faramush konam,ama man asheghtar misham!!!mesle santori ke harche dirtar ekran she divane tar misham!!!!omid ke safar behetooon khosh begzare!!!rasti ''dar kooche saare shab"e shajariano az dast ande,khosoosan vagti mige;azzzzzzzzzzzzzizzzzzzzzzzzzzz!movafag bashid.

مصطفی جوادی
جمعه 5 مرداد 1386 - 11:48
17
موافقم مخالفم
 

((نظر سنجی هفته))

بچه ها تقریبا همه شان هستند ولی راستش دیالوگ بین مان بدجوری کم شده. چه طور است دوباره حرف بزنیم. راستش را بخواهید همیشه درجواب اینکه کدام فیلم هیچکاک را دوست دارید جواب های مختلفی شنیده ام. دوست دارم شما هم بگویید. یعنی حرف بزنیم. پس از کامنت های بعدی درباره اش بنویسید. حتی اگر شده به اسم فیلم اکتفا کنید. می شود یک رای گیری عظیم اگر دل بدهید. رای خودم هم این است. با احترام به سرگیجه و بقیه فیلم های استاد، و یا اهدای لوح تقدیر به طناب به واسطه شریک کردن بیننده در یک جنایت دیوانه وار، سیمرغ بلورین اهدا می شود به مرد عوضی به پاس یک عمر همذات کردن مخاطب با آدمی که دهنش دارد سرویس می شود و اصلا نمی داند از از کجا!


جمعه 5 مرداد 1386 - 11:51
-9
موافقم مخالفم
 

درباره ابی می نویسید و عنوان نوشته را می گذارید فرامرز اصلانی؟!

MEHRA
جمعه 5 مرداد 1386 - 19:10
-11
موافقم مخالفم
 

SALAM,man kheyli khoshhalm ke in ja ro peyda kardam!!!az filmi khoon haye ghadimiyam,dar ye safare bi rooham o hamintori bejaye sayte biology,be inja residam o khoshhalam!!!manam ba aghaye javadi movafegham,chon hanooz natoonestam tasmim begiram koodoom filme ostado bishtar doost daram,javab nemidam,ama manam khahesh mikonam,benevisid ta bishtar bedanim va yad begirim!!az hamatoon mamnoonam

mehra
جمعه 5 مرداد 1386 - 19:14
5
موافقم مخالفم
 

ba salame mojadad,ya khaheshiam daram,age eybi nadare ,lotfan nazarateton raje be filme rais ra ham begid,kheyli moshtagham bedunam shoma chi fekr mikonid,albate aghaye javadi.nazar sanjiye shoma hamchenan pa barjast!sepas

سیاوش پاکدامن
جمعه 5 مرداد 1386 - 20:13
12
موافقم مخالفم
 

در پاسخ به نظر سنجی مصطفی جوادی میخواستم سریع بنویسم" خبرنگار خارجی" ولی مرد عوضی یک کم مرددم کرد، با این اوصاف دیپلم افتخار را به مرد عوضی میدهم و سیمرغ بلورین را با افتخار تقدیم میکنم به "خبرنگار خارجی" به خاطر حال اساسی که هر سه چهار بار دیدنش به من داد و همچنین بی ادعایی و صبر در مقابل قدر نادیدگی ، در طول این سالها.

امیررضا نوری پرتو
جمعه 5 مرداد 1386 - 23:52
-7
موافقم مخالفم
 

با سلام .

مصطفی جوادی نازنین یه نظر خواهی توپ کرده که آدم دلش نمیاد شرکت نکنه . اما واقعا جوابش سخته . آخه مگه میشه از روانی گذشت ؟ مگه میشه سرگیجه رو که یه کلاس درسه سینمایی هست فراموش کرد ؟ یا شاهکاری مثل پنجره عقبی رو کنار گذاشت ؟ یا بیگانگان در ترن با آن فیلمنامه ی عالی اش ؟ یا شمال از شمال غربی که هجو فیلمهای قهرمان پرور هالیوودی بود ؟ یا همین مرد عوضی ( که می دونم از نظر امیر هم شاهکاره ) ؟ یا حتی جنون ( که لحظات درون کامیونش یکی از نفس گیرترین فصلهای تاریخ سینماست )؟ سایه یک شک و خرابکاری و خبرنگار خارجی و طناب و بدنام و ...

خداییش کدوم کارگردان در تاریخ سینما این همه فیلم فوق العاده داره . بی خود نیست که بهش می گن استاد هیچکاک .

اما مصطفی جان من سیمرغ بلورین را به سرگیجه و روانی می دهم به خاطر دقت حیرت انگیزش در دکوپاژ و میزانسن . ضمن اینکه نمی تونم از پنجره ی عقبی هم بگذرم . پس سیمرغ بلورین جایزه ی وِزه ی هیات داوران هم تعلق می گیره به : پنجره عقبی

وبلاگم هم با یادداشتی بر " رمز داوینچی " آپدیت شده .

www.cinema-cinemast.blogfa.com

در پناه عشق بیکران اهورای پاک باشید .

amirreza_3385@yahoo.com

عقیل قیومی
شنبه 6 مرداد 1386 - 1:12
44
موافقم مخالفم
 

دستتون درد نکنه . در حال دانلود تیزر سنتوری هستم . خیلی سایت با حالی هستین . البته اون قبلیه رو هم که پشت صحنه بود دانلود کردم و ریختمش توی موبایلم . ولی دم کانون کارگردان ها گرم با اون بیانیه شون وقتی به طعنه گفته بودن اگه مرجعی فرا قانونی وجود داره که میتونه به راحتی اکران فیلمی رو که حتی تبلیغاتشم انجام شده کور کنه به ما بگین تا دیگه از همون اول فیلمنامه هامونو ببریم اونجا تصویب بشه! روزگار غریبی ست نازنین . البته الان که خوابم گرفته ولی فردا ادای دین می کنم به سنتوری .یه عکس نازشو می ذارم تو وبم و چیزکی می نویسم . راستی امروز مصاحبه ی مهرجویی در باره ی سنتوری رو با رادیو فرهنگ از دست دادم . نمیشه فایل صوتیشو گیر بیارین بذارین توی سینمای ما.

Reza
شنبه 6 مرداد 1386 - 2:31
-28
موافقم مخالفم
 

در پاسخ به آقای جوادی من فیلم " جنون " هیچکاک رو انتخاب میکنم . هر چند که از نظر منتقدین در کارنامه هیچکاک فیلم متوسطی به شمار میاد ولی من ارتباط بیشتری باهاش نسبت به فیلمهای دیگه اش برقرار میکنم . نمیدونم به خاطر جدیدتر بودن فیلمه یا فضای انگلیسیش . ( از فیلمهای آخر وودی آلن هم که تو انگلیس میگذره بیشتر از کارهای امریکاییش خوشم میاد . نمیدونم چرا ) ضمن اینکه از " سرگیجه "هم نمیشه گذشت .

رضا
شنبه 6 مرداد 1386 - 4:21
0
موافقم مخالفم
 

1- امیر خان ، با این مصاحبه ای که با مسعود خان کردی واقعا نشون دادی از اون ها نیستی که هر چی کیمیایی بسازه ، بگی خوب بود خوب بود . عشقت به کیمیایی درست ، اما بی خودی از رئیس تعریف نکردی . واقعا که باحات حال کردم .

2- اما وسط مصاحبه ات یک چیزی گفتی که آمپرم زد بالا . می گویی بین این همه آدمی که در سینما تجربه گرایی می کنند فقط یک لینچ بود که چهره شد . البته فکر کنم این رو نقل قول کردی ولی پسر ، لینچ تجربه گرایی می کند ؟ یا یاد ندارد فیلم معمولی بسازد که رفته و این طوری فیلم می سازد ؟ پس برگمان و تارکوفسکی و بونوئل هم چون یاد نداشتند فیلم عادی بسازند مجبور شدند یه جور دیگه بسازند .ها ؟

در مورد ایرانی ها هم همین طور . مثلا فیلمنامه ی کم نظیر چه کسی امیر را کشت را نگاه کن . مهدی کرم پور چون نمی تواند مثل مسعود خان فیلم بسازد رفت و چنین فیلمی ساخت ؟

3- این سفر نامه آخر کار دستت می دهد . آخر مگر الیزابت تاوان و لیتل میس سان شاین هم شد الگو ؟پسر آنجا که بنزین سهمیه بندی نیست ، به همین خاطره که ماشینشان را بر می دارند و می زنند به دل جاده .

راستی چند تا از بچه ها هم پرسیدند : مگر پالایشگاه پیدا کردی که هر روز این همه ماشین سواری می کنی ؟ شاید هم منتقد ها سهمیه جدا دارند . به هر حال دست ما را هم بگیر ، صواب دارد به خدا !

4- فکر کنم کاوه اسماعیلی پرسیده بود که از کدام فیلم هیچکاک خوشتان می آید ؟ خوب راستش نظر دادن سخت است . اگر بگویم شمال از شما غرب ، پس سرگیجه را چه کنم . اگر بخواهم هر دورا انتخاب کنم پس روانی چه می شود ؟ تازه فیلم های تجربه گرایی مثل طناب و پنجره ی عقبی و در برج جدی چه می شود ؟

ولی با این همه هیئت داوران جایزه ی بهترین فیلم را به خاطر شخصیت پردازی بی نظیر ، بازی های عالی و سنگ تمام گذاشتن در آن چیزی که سینما می خوانیمش تقدیم می کند به فیلم سرگیجه .

در حاشیه ی مراسم مسعود دهنمکی به خاطر کاندید نشدن فیلم اخراجی های 15 مراسم را ترک کرد و لغتی به در تالار وحدت زد.

5 – آقا این داستان چند رضا بودن این سایت هم شده درد سر . من که هرچه فکر کردم دیدم همین رضا خالی بهتر رضا با فامیل است ، پس از رضا های محترم خواهش می کنم با همراه آوردن شناسنامه ی خود فامیلشان را هم بنویسند تا از سوء تفاهم های بعدی جلوگیری شود .

یا حق

ساسان.ا.ك
شنبه 6 مرداد 1386 - 5:10
27
موافقم مخالفم
 

سلام. راستشو بخواين دارم حسرت اينو ميخورم كه چرا نمي تونم هميشه و مداوم اينجا بيام و نظر بدم . اميرخان اون نصيحت يكي دو نوشته پيشت بد جوري به حال الانم ميخوره . اينكه زندگي هر از گاهي تو پك و پوز آدم مي زنه براي تغيير مسير . خدا مي دونه بد جوري با اين نصيحتت ارتباط برقرار كردم . حال خوبو درستي ندارم . ولي با همه اينها وقتي شنيدم مشهدي كلي ذوق كردم . مي خوام بيامو ببينمت .

مهدی پورامین
شنبه 6 مرداد 1386 - 11:17
-3
موافقم مخالفم
 

مصطفی پیشنهاد داده،بحث فیلمهای هیچکاک رو راه بندازیم...چشم مصطفی جان.... چی از این بهتر... به قول آقا مرتضی (آوینی رو میگم!)... ""هیچکاک همیشه استاد""

ولی انصافا چطور میشه از این گلستون فقط یک گل بچینیم؟! فیلمهای هیچکاک خاطرت دوران نوجوونی منه!پس فقط میتونم مرورشون کنم! از قسمتهای ترسناک اش بگم یا از تعلیق های کلاسیک اش ؟! بعد از دیدن "روانی" تا چند وقت می ترسیدم شب ها تنها خونه بمونم!! حمام رفتن شبانه رو که دیگه نگو...!! ---- فیلمهای جاسوسی-پلیسی اش راهم دوست داشتم: "خبرنگار خارجی" با اون سکانس آسیاب های بادی اش که تو ذهنم موندگار شده! نمونه عالیش هم "شمال از شمال غربی" با اون فیلم برداری و نورپردازی هنرمندانه اش!

"سر گیجه" و "طناب" رو که مصطفی گفت و از نظر خیلی ها شاهکار های استاد ند!.."مرد عوضی" رو تو "سینما ماوراء" خودمون دیدم.کارشناسان برنامه هم که میگفتند،مذهبی ترین فیلم هیچکاک! الله اعلم!

"پنجره عقبی" رو نتونستم کامل ببینم.حیف!آدم باید یا فیلم روکامل ببینه یا اینکه اصلا نصفه نبینه!!(اینم جمله قصار ایندفعه من!!)

فیلمهای متاخر و البته رنگی استاد هم که جای خود دارند!خدا بیامرز عمرش قد نداد وگرنه احتمالا "اکسپرسیونیسم رنگی" هم تو فیلمهاش باب می کرد."مارنی" که عالیه!با اون "آنتونی هاپکینز" خوش تیپ اش! هنوزم خوش تیپ ترین پیرمرد هالیوود!!---"پرندگان" که انصافا سرفصل جدیدی تو سینمای وحشت خلق کرد.پشت صحنه هاش تو برنامه "سینمای حرفه ای" آدم رو انگشت به دهن میذاشت!اینهمه نبوغ و خلاقیت استاد!

راستی یک فیلم کوتاه از استاد تو برنامه "سینما ماوراء" دیدم که خداییش کف کردم!داستان مردی که تو یک تصادف تمام قوای حرکتی خودش رو از دست میده و فقط چشماش باز می مونه!طرف زنده است اما هیچ کس متوجه نمیشه و با اطمینان از اینکه با یک مرده طرفند می خواهند دفن اش کنند!.... خداکنه اسمش رو درست بگم!!""اشک"" ---(اصلا رای من همینه: اشک)

حمید قدرتی
شنبه 6 مرداد 1386 - 14:36
13
موافقم مخالفم
 

آخ جون نظر سنجی

این که کدوم یک از فیلمهای هیچکاک خوبه . اوه نمی دونم ؟ جنون ، روانی ، شمال از شمال غربی ، طناب ، خانم و آقای اسمیت و ... . اصلاً تو هیچکاک می شه بهترین رو انتخاب کرد ؟ اون مرد چاق و چله انگلیسی که تا حالا اسکار نگرفته و فقط خودش از فیلمسازی خودش سر در میاره و همه رو به شگفتی میندازه .

این که همه به روانی رأی می دن شکی نیست ولی به نظرم بازی های دیوانه وار هیچکاک از ابزار فیلمسازی تو طناب تکرار نشدنیه . مثلاً این که یه نگاتیو رو بدون این که بازی ها قطع بشه رو از دوربین دربیاره و فیلم رو عوض کنه . تازه اون جنازه زیر میز نهار خوری که همه روش غذا می خورن فوقالعاده است .

سحر همائی
شنبه 6 مرداد 1386 - 14:49
14
موافقم مخالفم
 

رای من سرگیجه.به خاطر همه چیزهای خوبش.تیتراژ.نورپردازی های فوق العاده.مضمون.چشم های کیم نوواک.مولفه های هیچکاکی.نمی دانم به خاطر همه چیزش.

کاوه اسماعیلی
شنبه 6 مرداد 1386 - 15:15
-42
موافقم مخالفم
 

آخه رضا جان ...یعنی من و مصطفی اینقدر به شبیهیم که میگی من نظر سنجی رو پرسیدم.حالا بین من و مصطفی کی باید بگه خدا به دور؟

اما جواب نظرسنجی.....مرد عوضی بدون هیچ شکی...مرد عوضی نه تنها بهترین فیلم هیچکاک بلکه جزو تاپ تن همه فیلمهای عمرم هم هست...در موردش بعد نتیجه نظرسنجی حرف میزنیم.

اما با فاصله بعد از آن بدنام را انتخاب میکنم...برای توضیحش هیچ دلیلی بهتر از پاراگراف اول نقد معروف پاسکال بونتیزر پیدا نمیکنم.

"مسئله حائز اهمیت در بدنام این نیست که بطریهای شراب حاوی مواد معدنی هستند.بلکه این است که شراب در زیرزمین قرار دارد.که در زیرزمین با کلید قفل میشود.که کلید نزد شوهر است.که شوهر دلباخته همسرش است.که همسر مرد دیگری را دوست دارد.که مرد میخواهد بداند در زیرزمین چه چیزی وجود دارد."

رضا
شنبه 6 مرداد 1386 - 16:45
8
موافقم مخالفم
 

در مورد کامنتی که دادم اومدم این توضیح رو بدم که کلمه ی صوابی که من نوشتم به معنی کار درست است .

آمدم بگم تا نگویید پسر ........

MEHRA
يکشنبه 7 مرداد 1386 - 12:50
32
موافقم مخالفم
 

harche fekr mikardam,esme shahkari ke az sinama mavara didam yadam nemiamad.aghaye poor amin,sepas.

ashk bishtar az hameye shahkarhaye ostad be delam neshast,filme kootahi ke ta modatha dar zehnam jaari bood.simorghe bi baal va pare man,talogh migirad be ashk

محمد کاشانی
شنبه 13 مرداد 1386 - 12:55
21
موافقم مخالفم
 

سلام و خسته نباشید خدمت جناب اقای ایرج قادری

اینبار هم با یکی از فیلمهاشون دوباره شور و هیجانی به سینمای ایران دادند واقعا فیلم محاکمه باید بهتربن فیلم شناخته بشه

فوق العاده بود

raha
يکشنبه 10 شهريور 1387 - 23:40
1
موافقم مخالفم
 

salm

kimia
يکشنبه 10 شهريور 1387 - 23:41
2
موافقم مخالفم
 

salam

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���