دانلود

تنگنای هوشنگ گلمکانی :: سينمای ما ::
  

   


News
  • مهم‌ترین بازیگران سال ۲۰۱۲ را از نگاه اتحادیهٔ بازیگران آمریکا بشناسید
    اتحادیه بازیگران آمریکا نامزدهای خود را اعلام کرد
  •  
  • نگاهی به اقتباس‌های سینمایی در سال ۲۰۱۲
    سال اقتباس‌های بزرگ
  •  
  • ثبت یک رکورد
    بدلکاران ایرانی «جیمزباند»، پرش یک خودرو بدون سرنشین را در ایران ثبت کردند
  •  
  • عکس‌های جدید انیمیشن «دانشگاه هیولاها»
    هیولاها برگشتند
  •  
  • مقاله منتقد مشهور راجر ایبرت از پیش بینی‌های اسکار۲۰۱۳ را در «سینمای ما» بخوانید
    و نامزد‌ها عبارتند از...
  •  
  • اجازه ادامه پخش سریال جنجالی این روزهای کشور ترکیه داده شد
    اظهارات وزیر فرهنگ ترکیه درباره «حریم سلطان»: به پخش ادامه خواهد داد
  •  
  • دعا به جان هوگو چاوز کنید
    «شون پن» به بولیوی آمد
  •  
  • این گزارش خواندنی را از دست ندهید
    گران قیمت ترین مزایده های سینمای هالیوود
  •  
  • آهنگسازی که در سال‌های ۱۹۶۰ موسیقی هند را جهانی کرد
    اسطوره سیتار هند «راوی شانکار» درگذشت
  •  
  • به علت تخلفات صورت گرفت
    سازمان سینمایی از تهیه‌کننده و کارگردان «یک خانواده محترم» شکایت کرد
  •  
  • «لینکلن» رکورد زد
    «لینکلن» پیشتاز نامزدهای جوایز انتخاب منتقدان شد
  •  
  • آکادمی ترانه های فیلم تارانتینو را پسندید ،همینطور ترانه آدل را
    آکادمی ۷۵ ترانه را برای رقابت در اسکار تایید کرد
  •  
  • ده فیلم بر‌تر سال به انتخاب منتقدان مشهور ریچارد کورلیس و پیت هامند
    «عشق»،«زندگی پی» و«سی دقیقه نیمه شب» همچنان مورد ستایش است
  •  
  • مسوول فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (ع):
    صداقت دارید،نسخه‌ی جشنواره‌ی «یک خانواده محترم» را در رسانه ملی نمایش دهید
  •  
  • مشروح مناظرهٔ الله اکرم و جیرانی در لانهٔ جاسوسی
    الله‌کرم: نگاه انتقادی جیرانی خوب است اما...
  •  
  • با یکی از مدعیان اسکار رشته موسیقی بیشتر آشنا شوید
    موسیقی مخوف فیلمی که یکی از رقبای جدی جوایز اسکار ۲۰۱۳ است
  •  
  • واکنش مهنازافشار به آتش‌سوزی پیرانشهر
    باید قدم برداشت...
  •  
  • با پولسازترین بازیگران سینمای هند آشنا شوید
    پولسازترین بازیگران بالیوود چه کسانی هستند؟‌+‌عکس
  •  
  • موسسه فیلم آمریکا بهترین‌های سال ۲۰۱۲ را انتخاب کرد
    فیلم نولان در فهرست قرار دارد اما خبری از «استاد» نیست!
  •  
  • بهترین بازیگران زن امسال به روایت مجله ورایتی
    نام این بازیگران را در ماه‌های آتی بیشتر خواهید شنید!
  •  
     
    تبلیغات
     
     
     
     


     

     

       



    جمعه 7 ارديبهشت 1386 - 20:59

    تنگنای هوشنگ گلمکانی


    هفت هشت ده سال پیش که هنوز هوشنگ گلمکانی را نمی‌شناختم و هنوز با همدیگر پرونده پدرخوانده‌ها و پالین کائل و نفس عمیق و فیلم‌های عزیز دهه 1970 درنیاورده‌ بودیم و آشنا نشده بودیم و نخندیده بودیم و اصلا همدیگر را ندیده بودیم، غیر از مطلب شماره 100اش، یک دلیل خیلی مهم دیگر برای دوست داشتن‌‌ هوشنگ داشتم. این که به نظرم آدمی می‌آمد که برای آن چه دوست دارد، همه وقت و همت‌اش را می‌گذارد. یعنی مثلا اگر شیفته آوای موسیقی است، برایش، هم پرونده درمی‌آورد و هم کتاب چاپ می‌کند، یا مثلا سینما پارادیزو، که گلمکانی فیلمنامه‌اش را ترجمه کرده و درباره‌اش نوشته و امیدوارم سایه خیال‌اش را هم به همین زودی‌ها دربیاوریم. خلاصه پی‌گیر معرفی اسطوره‌های هنری‌اش است. سم پکین‌پا، یکی از همین اسطوره‌ها بود که کار تهیه پرونده‌اش کشید به حدود یک سال پیش مثلا، و حالا برای هیچ کس نگفتم، وقتی روی جلد شماره پکین‌پای مجله شد محمدرضا فروتن در باغ‌های کندلوس، هوشنگ سر حوصله نشست و با یک عکس توپ که از سیگار کشیدن و توی بحر رفتن استاد پکین‌پا گیر آورده بودم و برایش ای‌میل کرده بودم، یک جلد طراحی کرد و پرینت گرفت، فقط محض دل خودش، که یک دانه‌اش را البته داد به من که گذاشته‌ام این بغل مانیتور و همین حالا که دارم با شما حرف می‌زنم، دارم نگاهش می‌کنم. رویش هم نوشته: ویژه بهار...
    فقط یک پرونده؟ نه. هوشنگ می‌خواست فیلمنامه این گروه خشن را هم ترجمه کند که گیر نمی‌آورد. بعد که برادرم وحید، یک دانه نسخه فیلمنامه از اینترنت گرفت، بردم برای گلمکانی که گفت می‌گذاردش توی نوبت، چون فعلا دارد روی کتابی درباره فیلم ایرانی عمرش، تنگنا کار می‌کند که اولین بار هفده هجده سال پیش توی همان مجله شماره 100 درباره‌اش نوشته بود و وقتی علاقه‌ای اصیل است، بیست سال که هیچی، صد سال هم طول می‌کشد و فرقی نمی‌کند و اگر بخواهم جوادی بنویسم، تازه آتش‌اش بیش‌تر هم شعله می‌کشد.
    هوشنگ گلمکانی، سه چهار سالی است حداقل که دارد روی این کتاب تنگنا کار می‌کند و تمام نمی‌شود. و حالا تمام شده، ظاهرا بخشی از دین‌اش را نسبت به یک آدم و اثر دیگر هم ادا کرده. نسخه پیش از چاپ کتاب را دیده‌ام که فیلمنامه تنگنا، فقط یک دقیقه‌اش است. کلی مطلب و یادداشت و گفت و گوی دیگر هم دارد و عکس‌های جالبی که بخشی‌ از آن‌ها اریجینال هستند. عکس‌هایی که مولف کتاب، رفته و از لوکیشن‌های تنگنا در این روزها گرفته، که یعنی حالا چه اتفاقی درباره‌شان افتاده و چه حال و روزی دارند. اگر نظر شخصی‌ام درباره تنگنا را می‌خواهید، باید برای‌تان بگویم به نظرم دنیای زیادی پوچ و سیاهی دارد. فیلم‌های تیره و تار مورد علاقه من، اگر از دوره و جنس تنگنا بخواهیم حساب کنیم، مثلا کندو، چیزی از شکوه و ایمان را در میانه آن دنیای تیره و تار رو می‌کنند که همین، کامل‌شان می‌کند. به جز این اما، کمتر می‌شود فیلمی از آن روزها دید که در اغلب عناصرش تکراری و قدیمی جلوه نکند و هنوز، محکم و تر و تازه، سر جای خودش ایستاده باشد.
    این از کتاب قطور تنگنا که ایام نمایشگاه کتاب، در غرفه انتشارات محبوب من ( روزنه کار ) عرضه خواهد شد. (روزنه‌کار، چند تا دشیل همت و ریموند چندلر و فرهنگ فیلم بهزاد رحیمیان و پرویز دوایی‌ها و سرجولئونه و آوای موسیقی و بچه هالیوود هم چاپ کرده که کتاب‌های سینمایی محبوب‌ام هستند. و صاحب‌اش آقای فخری‌زاده هم احتمالا خیلی چیزها را خیلی دوست دارد و این احساس محترم ادای دین، انگار روی دوش او هم سنگینی می‌کند ). این‌ها را گفتم که وقتی برای خرید تنگنا سراغ این غرفه می‌روید، بقیه‌اش را هم بخرید.
    خب، درباره تنگنا هم که ماموریت انجام شد و حالا باید برویم سراغ بقیه. از دیوید لین گرفته تا سنتوری. تاریخ سینما اصلا فکر بار سنگین این همه ادای دین، روی سر و کول این همه مشتاق‌اش نیست.
    ------------------------

    بعدالتحریر یک: راستی خود هوشنگ گلمکانی در این یادداشت درباره کتاب‌اش بیش‌ترتوضیح داده: http://golmakani.blogspot.com/

    بعد‌التحریر دو: این ماجرای دور هم جمع شدن را فعلا فراموش کنید. من یک چیز می‌دانم که می‌گویم. اعتماد دارید که؟ اجازه بدهید وقت‌اش برسد. لطفا دیگر این بحث را ادامه ندهید. مطلب‌ام درباره چاووشی را هم گذاشته‌ایم توی بخش اخبار سایت. دیدم موضوع‌اش عمومی‌تر است. به قول یکی از دوستان کامنت‌گذار، شاید مثل مطلب قبلی، کمککی هم به نمایش فیلم بکند.

    بعدا‌لتحریر سه: جمله‌های قصارتان همان طور که فکر می‌کردم اغلب‌شان خیلی خوب بودند. داریم روی یک طول موج حسی حرکت می‌کنیم. بخصوص جمله امیر رضا نوری‌پرتو از کندو: همه تو این کافه آخری‌ان. بوچ و ساندنس حنانه و پالپ فیکشن رضا و همه آن‌هایی که قبل از این نشنیده بودم و ندیده بودم. همان مسئله طول موج حسی است. جمله قصار امروز من اما این یکی است: زن زیبا باید زود آئینه‌اش را بشکند.     از بالتازار گراشیان
    و این یکی جمله که شاهکار است، عالی است،‌ معرفت زندگی است، هدیه من به شماست: همه چیز به صورت عرفان آغاز می‌شود و به صورت سیاست پایان می‌یابد.


    بازگشت به روزنوشتهای امیر قادری

    نظرات

    صوفیا
    جمعه 7 ارديبهشت 1386 - 22:6
    11
    موافقم مخالفم
     

    1)ما که همیشه به امیر قادری اعتماد داشتیم و داریم.ایندفعه هم بیاین روی حرفش حرف نزنیم.

    2)یه عالمه مطلب نوشته بودم راجع به شبهای روشن و بچه های سایت و حنانه عزیز و امید غیاثی عزیز که با ذکر دیالوگ از شبهای روشن کلی خوشحالم کرده بود ولی کامنت پرید. پس باشه واسه بعد.فعلا فقط اینکه دیگه این روزنوشت فقط مال امیر قادری عزیز که البته جای خودشو داره نیست.من میام تا علاوه بر امیر از سحر و حنانه و ندا وپریسا(که دیگه پیداش نیست)ومصطفی جوادی و مصطفی انصافی و حمید قدرتی وامید غیاثی و امیر رضا نوری پرتو و بقیه دوستان هم بخونم.

    3)امیرجان یه بار دیگه شبهای روشن رو ببین.فکرکنم تو این یه مورد باید تجدید نظر کنی!(شبهای روشن برای من مثله هامون برای نیما حسنی نسب).

    4)حنانه جان این تله پاتی شب یلدارو به فال نیک میگیرم!خوشحالم که تو هم از دیالوگش خوشت اومد.

    5)هوشنگ گلمکانی برای من عزیزه چون سردبیر ماهنامه محبوبمه.حالا میخواد محافظه کار باشه یا نباشه میدونم که با این عمری که گذاشته پس عاشق سینماست.

    6)-فکر نمیکنی همه ی این حرفا تو ادبیات انقدر قشنگه؟زندگی با ادبیات فرق داره...

    -همه این حرفا واسه اینه که زندگی یه خرده شبیه ادبیات بشه(شبهای روشن)

    siavash
    جمعه 7 ارديبهشت 1386 - 22:54
    -7
    موافقم مخالفم
     

    in jomleye akharo yadam nist koja shenide boodam, vali manam khosham mioomad. hala ino dashte bash agha: The greatest trick the devil ever pulled was convincing the world he did not exist

    مصطفی جوادی
    جمعه 7 ارديبهشت 1386 - 23:22
    -12
    موافقم مخالفم
     
    مسابقه محله

    احتمال اینکه کتاب را بخرم کم است چون علاقه ای به این جور کتابها ندارم. احتمال اینکه باز هم به بچه هایی که دچار آن بیماری فضای مجازی شده اند، با این نه آوردنت، باز هم پیشنهاد مللاقات بدهم خیلی کم است. و احتمال اینکه به این زودی ها بفهمم چرا جمله قصارت شاهکار است اصلا وجود ندارد. این دیالوگ هم مال یکی از محبوبترین فیلم هایم است.می خواهم اسم فیلم را بگویید. یک مسابقه است :

    -از دکتر چیزی می خوای برای پات بگیرم

    - آره، یه اره !

    امید غیائی
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 0:19
    -28
    موافقم مخالفم
     
    میخوام با امیر قادری مخالفت کنم،میخوام با امیر قادری مخالفت کنم

    سلام امیر خان و برو بچز.

    اول از همه این مطلب هیچ ربطی به تنگنا و آقای گلمکانی نداره.پس ببخشید که اینجا نوشتمش.میخواستم تو روزنوشت قبلی بنویسم دیدم آپ شده اومدم اینجا.

    ابتدا بگم این شبیه همون تیتریه که امیر خان برای دفاع از اون فیلم هندیه زد.این نوشته رو بعد از خوندن 4 دفعه مطلب امیر خان کامل و دفعاتی هم تیکه تیکه و دیدن 3 باره فیلم نوشتم تقریبا هم براش وقت گذاشتم.دوستان هم اگه مطلبی دارن بگن که من خیلی خوشحال میشم.

    ابتدا بگذارید تکلیفم را با فیلم، خودم و شما روشن کنم.فیلم را دوست دارم اما نه عاشقانه،می پسندمش اما نه به اندازه HEAT.صحنه هایی از آن را دوست دارم و برای خودم نگاهشان میدارم اما بگذارید دلیل لذت نبردنم را توضیح دهم.

    اینکه به قول خودت باید مایکل مان باز بود تا از این فیلم خوشمان بیاید را قبول دارم چرا که منی که مان باز نیستم یکی از فیلمهای محبوب زندگیم HEAT است.(در پرانتز به نکته ای اشاره کنم.اگر به HEAT پرداخته ام دلیلش فقط قیاس نیست تا بگویم این بهتر است یا آن که این مقوله کاملا سلیقه ایست ولی علتش احساس خوشایندی است که بعد از دین HEAT داشتم و به میامی وایس با دیده تردید نگاه میکنم تا انتها همراهم باشید تا دقیق تر بگویمتان.)

    HEAT را بار اول با هدفونی در گوش و در اتاقی به تاریکی قبر دیدم. همان حالت میامی وایس دیدنم.حس تعلیقی دلنشین و شیرین از درگیریهای بین شخصیتها ی پرداخت شده فیلم تا مدتها گریبانم را ول نمیکرد.همان حس لعنتی ای که یادآوریش مو بر تنم راست میکند.حسی که بالاخره به نفع چه کسی تمام خواهد شد.نیل خونسرد و زیرک یا وینسنت عصبی و باهوش.در HEAT صحنه های تیر اندازی فقط به منظور به رخ کشیدن تجهیزات و نشان دادن اسلحه های خوشگل نیست.بلکه بیشتر برای تاکید بر حرفه ای بودن همان شخصیتهایی است که خودت به آن اشار کردی.مان حرفه ای ساز است چه در فیلم و چه درباره فیلم.این صحنه ها همانهایی است در آن به شما استراحت داده میشود تا از هجوم تفکرات ذهنی خلاص شوید و به استراحت برسید. استراحتی لازم برای من تماشاچی.همان لحظه ای که بهمان داده میشود تا فکرمان را خالی و دلمان را قرص کنیم که"ضد قهرمان" دوست داشتنی مان برنده از میدان به در می آید.یکی از بهترین صحنه های درگیری خیابانی را تا آن لحظه از زندگیم را با همان هدفون و تاریکی در HEAT تجربه کردم.تیراندازیهایی که با فیلم برداری دانته اسپینوتی به حدی خوب از کار در آمده بود که سرم را میدزدیم تا آسیبی نبینم. اما دریغ که آسیب اصلی را از فیلم دیدم و جای زخمش هنوز میسوزد و درد میکند.در این چند دقیقه که همراه گروه "دزد"ها بودم(چند نفر از شما دوست داشتید تا پلیسها درگیری را ببرند؟!)فقط چند دیالوگ کوتاه یک سیلابی میشنوید:go,go,go همین.بقیه صدای افتادن پوکه بر آسفالت داغ و خیس از خون است و صدای کشیدن گلنگدن و فشار بر روی ماشه.این همان صحنه ایست که در میامی وایس دقیقا تکرار می شود.چند دیالوگ شبیه و همان پرداخت با برخورد گلوله به بدنه های ماشین.می بینید میامی وایس است و HEAT.

    حال گفته ات در مورد کادر بندیها و ذره ذره دانه های کادرش.میدانی، ظرافت فیلم در وجودم نشست اما رخنه نکرد.لذت کشف و شهودش را قبلا تجربه کرده بودم. در همان فیلم مذکور. لذت گذاشتن دوربین سر دست یا برسه پایه و شریک کردنت با دیالوگهای سیلی وار با دو غول بزرگ بازیگری (که دیدن سکانس رستوران برای هر بازیگر حرفه ای و غیر حرفه ای به منظور دقت بر دو شیوه بازی برونگرای پاچینو و درونگرای دونیرو از نظر من البته واجب من الوجوب است.) در لحظه بودن همانیست که گفتی.لحظه ای غفلت زمان از دست میرود و شانست هم می پرد.

    در پاره پاره و تکه تکه دیدن فیلم من هم بر آن صحه میگذارم(من کجا و صحه گذاشتن و نگذاشتن کجا؟؟ولی به عنوان بیننده ای عادی و مخاطبی عام)همان طور که از دقیقه 83 تا 96 فیلم را با هیچ یک 13 دقیقه ای در زندگیم عوض نمیکنم.ولی نمیدانم چرا می دانستم که مان کابوهایش را تنها نمی گذارد و سانی همان تنهایی را باید تحمل کند و با رفتن ایزابل، ترودی باز میگردد.

    و اما آن صحنه ساعتها.دفعه اول دیدن فیلم فکر کردم با آن کات شدن دوربین و کلوز آپی دقیق حتما با عنصری تاثیر گذار طرف خواهم بود.اما در انتها چیزی نصیبم نشد.چرا که ساعتی به دست ایزابل و ساعتی به دست هزوز بود و اولین گزینه وجود گیرنده ای ماهواره ای برای ردیابی ایزابل در هر مکان و زمان.و کاش آن دو صحنه بعدب نگاههای سانی وایزابل را نداشتم تا موضوع تا هنگام دعوت سانی سکرت میماند و لذت زرنگی و کاربلدیش را آن موقع میبردم.حالتی در نگاه سانی بود که اثری از مبادلات حرفه ای و شغلی در آن نبود و این یکی از همان جاهائیست که گفتی هر جا لازم باشد از سازمان دور میشوند تا مسیر خودشان را بروند.

    در طول فیلم هیچ وقت آنقدر نگران دو شخصیت اول فیلم نبودم که در آن 35 دقیقه نگران دروتی و همان لحظه شلیک نهایی و طلایی فیلم با آن دیالوگهای محشرش که ""دادم"" را درآورد. تکانهای ناشی از ترس و تردید و حرفه ای گری دوربین از خود بی خودم کرد و مجبور به دیدن چندین باره این سکانس. این از همانهایست که مان را دوست دارم.

    حال نکته ای که از فیلم آموختم و بسیار لذت بردم: سرگشتگی و آینده ای مبهم و از دست دادن شانست را همه جا می توانی حس کنی، حتی در آغوش معشوقت و امن ترین جای دنیا.

    خب می بینید با دین چند باره HEATو میامی وایس دلم میخواهد باز هم اولی را ببینم و بخوابم.

    کاوه اسماعیلی
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 2:52
    -12
    موافقم مخالفم
     
    وینستون لایت کشیدن عاشقانه

    1.هیچ کس نمیتونه برای عاشق بودنش دلیل بیاره(این هم جمله قصار من)من از روزی که مجله فیلم رو گرفتم فهمیدم گلمکانی عاشق تنگناست.و دلم میخواست هنگام مصاحبه با سعید راد اونجا حضور داشتم تا لذت اون مصاحبه رو تو چشاش میخوندم.در سطر سطر کتابی که برای آوای موسیقی درآورده این عشق پیداست.وقتی امیر قادری تو نقد میامی وایسش حتا یه دلیل فنی برای دوست داشتنش نمیاره نباید شاکی بشیم.وقتی مانکنهای ایتالیایی رو با مردان این گروه خشن مقایسه میکنه جای تعجب نداره.اصلا بذارید اینجا اعتراف کنم اولین باری که اسم امیر قادری برام جدی شد وقتی بود که نام جان فورد رو با پیشوند عالیجناب آورد و دلم میخواست به اون کسی که امیر رو دست مینداخت به این دلیل که هر کسی رو استاد خطاب میکنه شماطت کنم که مرد حسابی مثل این میمونه که تو معلمت رو آقای فلانی صدا کنی و یکی پیدا شه بگه چرا اونو با اسم کوچیک صدا نمیکنی....

    و حالا من چطوری میتونم برای مصطفی انصافی دلیل بیارم که نفس عمیق شاهکار هست یا نه.....میتونم بهش بگم به این دلیل که اون غروب سرد بارونی رو یه نیمکت سبزه میدان کنار سینما 22 بهمن رشت نشسته بودم و پشت سر هم به یاد کامران وینستون لایت میکشیدم.یا یه شب تمام کنار سد کرج نشستم یا لباس قرمز جیغ پوشیدم و راهپیمایی طولانی مدت کردم یا دو روز دنبال اون خوابگاه دخترانه پشت بولینگ عبده گشتم.یا به خاطر ناخدا خورشید چقدر سعی کردم تا کبریت رو یه دستی روشن کنم و البته به یاد ابی کندو...... فقط نتونستم به یاد میا اون هرویین اعلا رو اون طوری با دماغ سر بکشم و به یاد تراویس یه جودی فاستر پیدا کنم تا نجاتش بدم.....

    2.زیاد متوجه نمیشم که اینجا نسبت به گذشته و البته دورانی که من نبودم چه تفاوتهایی کرده......فکر نمیکنم با یه کامنت چند سطری بشه بحثهای عمیق تحلیلی کرد.اینجا فقط میشه گرا داد.این آقای قادری هم که میگه نمیشه همدیگرو ببینیم شاید بترسه.مثلا از اینکه این وسط دو نفر از همدیگه خوششون بیاد و با هم ازدواج کنن اون موقع نمیگن این سایت شده سایت دوست یابی یا یه چیزی شبیه این..

    3.من به دلایل فضایی و ماهواره ای میتونم شبکه تهران رو ببینم و مفتخر به شنیدن افاظات حکیمانه آقای شمقدری شدم.میترسم هر چی بگم کوتاه بشه.به خدا حوصله خشمنامه نوشتن ندارم........

    4.این فیلم از کنار هم میگذریم اگر فیلم خیلی خوبی هم نباشه یه شعر فوق العاده داره که میشه قاچاقی به جای جمله قصار جا زد.

    کلاغی در ذهن من است

    پاره سنگی در دستم

    از خودم میترسم از خودم میترسم

    امید غیائی
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 9:48
    -4
    موافقم مخالفم
     
    اصلاحیه

    در پاراگراف هفتم از نوشته ام در مورد میامی وایس 35 دقیقه نیست 13 دقیقه است.ببخشید اشتباهی تایپی بود.

    مصطفی انصافی
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 10:19
    11
    موافقم مخالفم
     

    1.جمله ی قصار به ذهنم نرسید. یکی از شعرامو براتون می خونم:

    با کاروان بگویید

    دیگر توان ندارم

    من راه را نمایم

    اما دگر نیایم

    با گرگ و رهزن و شب

    خواهم کنار آمد

    طی طریق اما

    با ناکسان نشاید

    2.طبقه بندی:

    نفس عمیق یه فیلم فقط خوب بود نه بیشتر. بوتیک خیلی خوب بود. پرده ی آخر تا مرز عالی بودن پیش رفته اما عالی نیست. تو دسته بندی من شاهکار هم وجود داره که معمولا مال کارهای کیمیاییه. رئیس یک شاهکار بود. مثل حکم...

    یه جمله ی قشنگ یادم اومد:

    It is loneliness that makes the loudest noise. That is true of men as of dogs

    مصطفی انصافی
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 10:25
    24
    موافقم مخالفم
     

    راستی فرهنگ فیلم های سینمایی بهزاد رحیمیان 1985 تا 2006 قیمتش 40000 تومانه. حیف شد. کل بودجه ی من برای خرید کتاب هزار و هفتصد و پنجاه تومن بود که نمی تونم بخرمش. یه چیزی بگم؟ من با خودم عهد بسته بودم تا کتاب هایی رو که دارم نخوندم دیگه کتاب نخرم. اما مگه میشه نمایشگاه کتاب نرفت؟

    حميدرضا
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 11:31
    -16
    موافقم مخالفم
     
    اداي دين

    1- اگركسي نقدهوشنگ گلمكاني روي فيلم محبوب من تنگناروخونده باشه ميفهمه كه چقدرواقعاشيفته اين فيلمه.خواستم ازاين نقديادبكنم كه بنظر من يكي بهترين نقدهاي سينمايي تاريخ سينماي ايرانه.گلمكاني چيزي درحدود20صفحه نقدنوشته وفيلموموبه موتعريف كرده و نقدكرده .اين نقدتوي كتاب غلام حيدري درباره اميرنادري چاپ شده.مخصوصايكي ازجمله هاش درموردسكانس آخرتنگنا : " سكانس پاياني تنگنا خشن ترين وتكاندهنده ترين سكانس تاريخ سينماي ايران است!!".

    2-اين كاري كه هوشنگ گلمكاني كرده كاريه كه واقعابايدتحسين كرد.اگه هرمنتقدي براي هرفيلم وهرفيلمسازي كه دوست داره اين كاروبكنه اسنادومداركي ازاون فيلمهامي مونه كه تاريخيه . مثل مصاحبه اي كه تروفوباهيچكاك كرد و ببينيد كه چقدرموندگاره

    3- به اميرقادري توصيه ميكنم كه يه بارديگه تنگناووان خشونت اصيلشو ببينه.به نگاهي كه به بچه ها توفيلم داره بيندازه كه ناظر به همه چيزهستند.خيليها معتقدن كه تو اين فيلم قادري به پكين پااداي دين كرده.

    4- از كاوه اسماعيلي هم متشكرهستم بابت ناخداخورشيدوكندو.

    5- يه ديالوگ بيادموندني از كندو به يادفريدون گله كه اين آدماروخوب ميشناخت وحرفهاي به يادموندني تودهن ايناميذاشت.وقتي جلال(آقامصطفي) روبه داوودرشيدي(آقاحسيني) ميكنه و درموردابي ميگه :

    - فقط لب و دهنن .غربتي هاي لاله زاروميگم.

    مهدی پورامین
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 11:39
    10
    موافقم مخالفم
     
    داستانک های سینمایی

    1-من دیروز یک کامنت مفصل در رابطه با موضوعات مطروحه در روزنوشت قبلی فرستادم،که نمیدونم چرا پیداش نیست؟؟!! امیرخان اگر کامنت های ما رو بنا به دلایلی (...که یک چیزی میدونی!!) پابلیش نمیکنی،حداقل یک خطش رو بذار تا بدونم رسیده.تیترش هم بذاری بازم آدم تو خماری نمیمونه!! حالا اگر نرسیده،که بحثش جداست...

    -ما که بی خیال اون کامنت شدیم.ولی الان که میبینم،بحث جملات قصار،دیالوگ های ماندگار،...پا گرفته میخوام یک وبلاگ جالب بهتون معرفی کنم.که خیلی هم بی ارتباط نیست...

    2-نمیدونم چه قدر با "داستانک" ارتباط دارید.یا آقای "اسدالله امرایی" یا "علی اکبر علیزاده اعتمادی" ،... رو میشناسید.حتما ستون "داستانک های صفحه آخر روزنامه همشهری" به چشمتون خورده؟!

    خلاصه اینکه یک "جشنواره داستانک های اس ام اسی" از پارسال راه افتاده(به امسال هم تمدید شد).حالا اگر قضیه جشنواره و مسابقه و... نباشه،ولی کلی داستانک جالب جمع شده!! که خوندنش خالی از لطف نیست.بعضی هاشون هم "حس سینمایی" داره....

    خیلی از لحظات کوتاه سینمایی یا دیالوگ های پرمغز قابلیت تبدیل شدن به "داستانک" رو دارند.شما هم که حتما استعداد این کار رو دارید،که خاطرتون از یک صحنه فیلم رو توی یک قالب دیگه (داستانک) بیارید.پس امتحان کنید...

    http://smsdastan.blogfa.com/

    راستی داستانک های من رو با "دید انتقادی" بخونید،که بعد نظرتون رو راجع بهش بهم بگید....

    3-اِا..ِ دیدی داشت یادم میرفت!!!! خانوم "مانداناجباری"!! شرمندم!من چون فکر میکردم شما از قضایای پیش اومده در ایام عید خبر ندارید،اون اصطلاح رو بکار بردم.منظور دیگه ای نداشتم!(به جون خودم و کاوه!!!).میدونم که شما هم ناراحت نشدید،فقط توضیح دادم که دفعه بعد "شوکه" هم نشید!!! (-:

    مهدی پورامین
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 11:41
    15
    موافقم مخالفم
     
    داستانک های سینمایی

    1-من دیروز یک کامنت مفصل در رابطه با موضوعات مطروحه در روزنوشت قبلی فرستادم،که نمیدونم چرا پیداش نیست؟؟!! امیرخان اگر کامنت های ما رو بنا به دلایلی (...که یک چیزی میدونی!!) پابلیش نمیکنی،حداقل یک خطش رو بذار تا بدونم رسیده.تیترش هم بذاری بازم آدم تو خماری نمیمونه!! حالا اگر نرسیده،که بحثش جداست...

    -ما که بی خیال اون کامنت شدیم.ولی الان که میبینم،بحث جملات قصار،دیالوگ های ماندگار،...پا گرفته میخوام یک وبلاگ جالب بهتون معرفی کنم.که خیلی هم بی ارتباط نیست...

    2-نمیدونم چه قدر با "داستانک" ارتباط دارید.یا آقای "اسدالله امرایی" یا "علی اکبر علیزاده اعتمادی" ،... رو میشناسید.حتما ستون "داستانک های صفحه آخر روزنامه همشهری" به چشمتون خورده؟!

    خلاصه اینکه یک "جشنواره داستانک های اس ام اسی" از پارسال راه افتاده(به امسال هم تمدید شد).حالا اگر قضیه جشنواره و مسابقه و... نباشه،ولی کلی داستانک جالب جمع شده!! که خوندنش خالی از لطف نیست.بعضی هاشون هم "حس سینمایی" داره....

    خیلی از لحظات کوتاه سینمایی یا دیالوگ های پرمغز قابلیت تبدیل شدن به "داستانک" رو دارند.شما هم که حتما استعداد این کار رو دارید،که خاطرتون از یک صحنه فیلم رو توی یک قالب دیگه (داستانک) بیارید.پس امتحان کنید...

    http://smsdastan.blogfa.com/

    راستی داستانک های من رو با "دید انتقادی" بخونید،که بعد نظرتون رو راجع بهش بهم بگید....

    3-اِا..ِ دیدی داشت یادم میرفت!!!! خانوم "مانداناجباری"!! شرمندم!من چون فکر میکردم شما از قضایای پیش اومده در ایام عید خبر ندارید،اون اصطلاح رو بکار بردم.منظور دیگه ای نداشتم!(به جون خودم و کاوه!!!).میدونم که شما هم ناراحت نشدید،فقط توضیح دادم که دفعه بعد "شوکه" هم نشید!!! (-:


    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 11:42
    -39
    موافقم مخالفم
     
    cinemaeman.com

    مي خوام 1 سايت بزنم cinemaeman.com . بعدم كلي ادم توپ كه ترفدارش شدن و توش مطلب نوشتن پوز امير قادري ميخوره! امير قادري بهم ميگه ميشه منم تو سايتت بنويسم من ميگم : چندتا مطلب بنويس برام ببينم چي ميشه ! ولي از اولشم نمي خواستم راش بدم همش سر كاري بوده !

    امیررضا نوری پرتو
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 12:53
    -25
    موافقم مخالفم
     

    با سلام خدمت امیر عزیز و همه ی دوستان خوب خودم .

    *** امیر جان من هم الآن چند ساله منتظر این کتاب آقای گلمکانی بودم که در مورد یکی از فیلمهای تمام عمرمه ( تنگنا ) . در پی نوشت شماره ی 2 جدیدترین مطلب وبلاگم در مورد این کتاب نوشته ام . به خصوص که عکسهایی از وضعیت فعلی لوکیشنهای فیلم داره . راستی امیر جان با نظرت در مورد نشر روزنه کار موافقم . هر سال کتابی از این انتشارات وزین و باکلاس تو لیست کتابهام هست . امسال هم فرهنگ جهانی فیلم بهزاد رحیمیان ( جلد سوم - بخش دوم - 1996 تا 2000 ) . به دوستان پیشنهاد می دم که کتاب استاد گلمکانی و انتشارات روزنه کار را از دست ندهند . به امید روزی که کتاب من در مورد فیلم هفت چاپ بشه !!!!!!!!!!!!!!!! ((: ((: ((: البته این قدر تنبلی می کنم و سرم به نوشتن فیلمنامه گرمه که الآن دو ماهی هست مطالعه ی مراجع لازم را به کل کنار گذاشته ام .

    *** مصطفی انصافی عزیز سلام . گفته بودی که به شوکران می گم شاهکار به " نفس عمیق " هم می گم شاهکار . خوب معلومه ! نفس عمیق هم شاهکاره ! انشا ا... در فرصتی مغتنم یه پرونده از نفس عمیق در وبلاگم راه می اندازم ( مثل شوکران ) . اونوقت مطمئنم که نظرت عوض میشه !

    -----------------------------------------------------------------------

    *** دیالوگهای محبوب این دفعه :

    اول از فیلم نوآر ایرانی مورد علاقه ام ( که خیلی ها باهاش مخالفند اما من به دلیل پاره ای از مسائل دوستش دارم ) : فیلم " باج خور " فرزاد موتمن :

    راننده ی توفیق : از شما خیلی تعریف می کنن اسی خان !

    اسی ( فریبرز عرب نیا ) مرد حرف مفت زیاد می زنن !

    -----------------------------------------------------------------------

    2- احسان دانشور ( رضا کیانیان ) در چتری برای دو نفر ( احمد امینی )

    احسان :وکلا حرف مفت زیاد می زنن ... ولی مفت حرف نمی زنن !

    در سکانس آخر : واقعا دنیا این قدره ؟ این قدر کوچیک ؟

    -------------------------------------------------------------------------

    3- ستاره ( نیکی کریمی ) در اپیزود اول نسل سوخته ( مرحوم رسول ملاقلی پور ) : وقتی که خدا داشت خوشبختی رو تقسیم می کرد اون خدا بیامرزا منو تو کدوم سوراخی قایم کرده بودن که حالا کارم شده گند و گه تمیز کردن اونم به اذن شازده .

    -------------------------------------------------------------------------

    در برهه ای از زندگیم اغلب فیلمهای پیش از انقلاب و بعد از انقلاب را - چه مزخرف و چه قابل تحمل و چه خوب - دیدم و با سینمای ایران کلی حال کردم . خواهشمندم مسخره ام نکنید . اما همینطور که تارانتینو کلی فیلم رده ی ب و زی دیده من هم نسبت به فیلمهای سینمای ایران همین کار را کرده ام ( باز هم نگذارید به حساب پز روشنفکری و بگین این یارو خودشو با تارانتینو مقایسه می کنه ! فقط برای مثال بود ) خلاصه دوستانم بهم میگن : " دایره المعارف گویای سینمای ایران " !!!! شاید هم به این خاطره که از شخصیت آقای جیرانی خیلی خوشم میاد . خیلی دوست دارم دیالوگهایی از فیلمفارسی هایی بگم که شاید خیلی هاتون ندیده باشین ! اما راستیتش یه کم خجالت می کشم !!!!

    خیلی مخلصم .

    www.cinema-cinemast.blogfa.com

    آقای پور امین از بابت کامنتت در وبلاگم ممنون .

    مصطفی جوادی
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 13:9
    16
    موافقم مخالفم
     
    تصحیح پرسش نامه

    فکر می کنم توی طرح سوالم یک اشتباهی کردم. به جای اره بگذارید : تبر

    omid jafari
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 14:27
    22
    موافقم مخالفم
     
    salam

    تشکر از حنانه سلطانی و سحر همایی عزیز بخاطر جواب دادن با حوصله به سووالم.خودم بشخصه صحنه متروی فیلم برگشت ناپذیر با بازی مونیکا بلوچی تراژیکترین صحنه ای بود که تو عمرم دیده بودم و هنوز غم اون تو دلمه.چرا اون اتفاق میبایست برای مالنای عزیز من تو این فیلم میفتاد.هیچگاه نمیتونم مونیکا بلوچی رو از شخصیت پاک و معصوم مالنا جدا ببینم.البته دوستانی که فیلمو دیدن میدونن که بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم.بقیه دوستان هم لطفا اگه وقت پیدا میکنین جواب سووالمو بدین.کمدیترین یا تراژیکترین فیلم یا صحنه فیلمی رو که دیدین توضیح بدین.ایول.سعی کنین بچه های گوش حرف کنی باشین.بعد هم اینکه بنظرم بهتره دس رو دل بذا ریم و منتظر خبر امیر باشیم برا دور هم جم شدن.مگه بهش اطمینان نداریم؟داریم دیگه.عجله نکنین.راستی یه چیز باحال براتون تعریف کنم. پریشب با یکی از دوستام نشستیم فیلم هفت رو دوباره ببینیم(البته دوسم دفعه اولش بود)بعد از پایان فیلم دوسم خیلی خوشحال بود که هفت گناه کبیره تکمیل شد و براد پیت زد یارو رو کشت.اخر شب هم با چهره ای شاد وخندون از پیشم رفت.

    سهند خانوم
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 14:48
    -6
    موافقم مخالفم
     
    سینما 22 بهمن

    اول اینکه گلمکانی و "فیلم " رو با همه ی مختصاتشون عاشقانه دوست دارم ! دقیقا با همه ی مختصاتشون ...

    دوم ، کاوه اسماعیلی عزیز ، منم مثل شما نفس عمیق رو ، تو سینما 22 بهمن دیدم ... و خوب یادمه که با نگاهم کسایی رو جستجو می کردم که مثل من سر کیف اومده باشن از دیدن فیلم ... اما نگاهای بقیه برام غریبه بودن ...

    ---------------------------------

    "سیاستمدار انسان را به دو گروه تقسیم می کند :

    ابزار و دشمن " .... نیچه

    این جمله رو همین امروز خوندم ... خیلی چسبید ...

    سهند خانوم
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 14:50
    -14
    موافقم مخالفم
     
    سینما 22 بهمن

    اول اینکه گلمکانی و "فیلم " رو با همه ی مختصاتشون عاشقانه دوست دارم ! دقیقا با همه ی مختصاتشون ...

    دوم ، کاوه اسماعیلی عزیز ، منم مثل شما نفس عمیق رو ، تو سینما 22 بهمن دیدم ... و خوب یادمه که با نگاهم کسایی رو جستجو می کردم که مثل من سر کیف اومده باشن از دیدن فیلم ... اما نگاهای بقیه برام غریبه بودن ...

    ---------------------------------

    "سیاستمدار انسان را به دو گروه تقسیم می کند :

    ابزار و دشمن " .... نیچه

    این جمله رو همین امروز خوندم ... خیلی چسبید ...

    رضا
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 15:3
    -11
    موافقم مخالفم
     
    فرهنگ سازی می شویم

    اول بگم با کل روزنوشت کاری ندارم از دور هم جمع شدن و اعتماد کردن هم خوشم نمی یاد ولی یه چند تا دیالوگ شاهکار به نظرم رسیده که بگم .

    1- درست در لحظه ی مرگ ما 21 گرم از وزن ما کم می شه ..... وزن یک شکلات . وزن سکه ی پنج سنتی ..... چقدر 21 گرم وزن داره .......

    2- نصف چند میلون تومان بهتر از کل هیچیه ( یا یه چیزی شبیه این .... سگ کشی )

    3-وقتی یاد اون قضیه می یوفتم با خودم می گم چیه آسمون که به زمین نیومده ولی بلا فاصله می گم اگه نیومده باشه هم خیلی به هم نزدیک شدن طوری که دارم احساس خفگی می کنم ( این هم یا یه چیزی تو همون مایه ها .... از چند روایط معتبر در باره ی خداوند )

    4- برتری مرده ها نسبت به زنده ها اینه که اونا دیگه نمی میرن ( از ژان لوک گدار )

    5- این هم چند دیالوگ از یم فیلمی که هیچکس ندیده ولی خیلی فیلمه خوبیه :

    رضا : تو چرا اینقدر کامنت های منو حذف می کنی

    امیر : این برای حفظ منافعه سایته

    رضا : مگه من جلوی منافع سایت رو گرفتم

    امیر : آره ، مگه نمی بینی

    رضا : نه چیرو .......

    امیر : پشت سرت رو

    رضا : اوه اوه چه خبره . این منافعه سایت که این پشت گیر کردن

    امیر : همش به خاطر تویه ، اگه سانسور بشی همه چی حل می شه

    رضا : یعنی با سانسور همه منافع میاد تو ؟

    امیر : نه همش ولی بهتر از الان می شه

    رضا : خوب حالا من چی کار کنم ؟

    امیر : باید فرهنگ سازی بشی . اول روسریت رو بکش جلو

    دون حامد
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 16:3
    -12
    موافقم مخالفم
     
    صدای سنگ ریزه های خانه دون چیچو

    با سلام

    اواسط شهریور ماه در صفحه فرهنگ!! روزنامه عزیزم شرق، (چه قدر دلم برای صفحه صفحه اش تنگ شده) به مطلبی از آقای آزرم برخوردم به این عنوان که : "عشق چیز با شکوهی است" و در ادامه از تروفو نوشته بود و رابطه عاشقانه ای که با سینما داشت. و از نقد نویسی او و اینکه آنچه که در نقد نویسی مهم است همین عشق است و.... بعد از خواندن این مطلب بی اختیار به یاد امیر قادری افتادم. که اون روزا بدلایلی (شاید ساخت مستندش، شاید....!!) تصمیم گرفته بود در "فیلم" کمتر بنویسه، به هر حال دلم براش تنگ شد. هر وقت مجله رو می خریدم اول دنبال این بودم که مطلبی داره یا نه اما متآسفانه...

    نامه نگار خوبی نیستم ولی این قدر ناراحت بودم که برای "فیلم" جسارت کرده نامه نوشتم که آی هوار این رفیق ما کجاست چی کارش کردین ،دیدین آخر فلاش بکتون کار خودشو کرد . یه آدم با صفا داشتیم اونم فراری دادین، اما طبق انتظار نه چاپ شد و نه جوابی اومد. به هر حال خدا رو شکر اون روزا گذشت.

    چند روز پیش، همین طوری، یواشکی، تو گوگل تایپ کردم "امیر قادری" شاید سایتی، جایی بتونم بیشتر در خدمتش باشم و دیگه یه هو اگه باز غیبش زد بتونم پیداش کنم، لامصب زود شناخت، گفت بفرما اینم سایتش ، اینم دستنوشته هاش، دیگه از خدا چی می خوای!!! دیگه نزنه سرت برای "فیلم" نامه بدهی(گوگل گفت ها...)

    به هر حال فقط اینا رو نوشتم که مقدمه ای باشه برای "سلامم "به امیر آقای قادری، می خواستم بش بگم که گیرت اوردم و.. امیدوارم اگه لایق دونستن جواب بدن خیلی خوشحالمون می کنند.

    اینو نوشتم برای فقط برای داش امیرم کسی که "صدای سنگ ریزه های خانه دون چیچو "رو از بین دست نوشته های او شنیدم.

    حامد ایمانی بروجرد

    حامد اصغری
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 16:31
    -13
    موافقم مخالفم
     
    گند زدی آقای قادری

    سلام آقای امیر خان قادری

    مطلبت درباره ی فیلم میامی وایس به نظر من خیلی سطحی وکم مایه بود آوردن جملاتی نظیر درود بر منتقد نشریه فلان....و می خواهم سیبیل بذارم ماشینمو بدم سقف بازشو بزنن جاشون تو مجله فیلم عزیز نیست می تونی این جملات بین رفقات یا تو دفتر یاداشتت بنویسی سطح مجله رو با اینجور مطلبا پایین نیار واقعا جملات عصاب خردکنی بود.

    1.دوبله فیلم درباره اشمیت که از سینما یک پخش شده عالی بود رفقایی که ندیند صدای استاد ناصر طهماسب رو از دست ندن

    2.دیالوگ فیلم مارمولک خیلی بامزه بود:خود تارینتانو هم میگه من می خواهم همونجایی باشم که خدا می خواهد.

    3.نوری پرتو چرا سر نمی زنی؟

    رضا
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 18:2
    47
    موافقم مخالفم
     
    تنگنا

    آقای قادری با نظرتون راجع به تنگنا موافق نیستم اما با کندو چرا . خشونت تنگنا یه جورایی تحمیلی و مصنوعی به نظر میاد ولی خشونت کندو واقعی و تاثیر گذار . من تنگنا رو یکبار هم به زور تا آخرش تونستم تحمل کنم و کندو رو فکر کنم بالای ده بار دیده باشم و باز هم برام تازه ست .

    محمد حسین اجورلو
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 18:46
    -8
    موافقم مخالفم
     

    سلام اقای قادری

    چند وقت پیش گفتی داری یک کار سکرت برای دنیای تصویر میکنی.اگر از تاریخ چاپ شدنش خبر دازی یک اماری بده.

    عطص
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 19:12
    7
    موافقم مخالفم
     

    امیر رضا نوری پرتو. به وبلاگت سرزدم. برایت پیام (قابل توجه مصطفی انصافی) نگذاشتم؛ چون حرف تازه ای نداشتم.

    مهدی پورامین. داستانک هایت را خواندم. به نظرم داستانک «شانس» شانسی خوب از کار درآمده بود!

    مصطفی. تو شاعر بودی و ما غافل از همه جا. شعر ساده و خوبی بود.

    امیر قادری. آن جملۀ شاهکارت واقعاً بی معنی است. گوینده اش زیادی افه خرج کرده.

    جملۀ قصار نمی نویسم. چون اولاً از این سوسول بازی ها زیاد خوشم نمی یاد (گفتم زیاد. وگرنه خودم بله). ثانیاً به اندازه کافی تا الان از این تیپ ادا اطوارها برایتان ریخته ام. کپن من فعلاً پره.

    atehranisafa@gmail.com

    مصطفی انصافی
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 21:0
    22
    موافقم مخالفم
     
    مصطفی/ امیررضا/ سعدی تهرانی!

    1.با نظر مصطفی جوادی در مورد کتاب تنگنا کاملا موافقم. خیلی دوست ندارم وقت تلف کنم و یه کتاب درباره ی یک فیلم بخونم. ترجیح می دم به جای این همه اتلاف وقت ( با احترام به هوشنگ خان و این که هنوز نقدش رو بر یک بوس کوچولو یادم نرفته ) فیلمو یه بار دیگه ببینم لذت دوچندان ببرم. البته بگم که این کتاب تو لیست انتظاره. ولی فعلا نه...

    2.امیررضا جون ( اینم یک ترکیب بدیع ) هروقت خواستی شوکران رو با فیلمی مقایسه کنی در انتخاب واژه دقت کن. در ضمن وقتی می خوای از شاهکارهای زندگیت نام ببری نفس عمیق رو کنار اسم شوکران نیار. می گیرن کتکت می زنن!

    3.جند تا جمله از سعدی بگم که هیچ کس سعدی نمی شه:

    3-1.اجل کائنات از روی ظاهر آدمی است و اذل موجودات سگ و به اتفاق خردمندان سگ حق شناس به از آدمی ناسپاس.

    3-2.حق جل و علا می بیند و می پوشد و همسایه نمی بیند و می خروشد. ( به یاد معصومیت از دست رفته ی زهرا امیر ابراهیمی و این که بعضی مواقع ما مردم چه قدر حیوون صفت می شیم. یکی از افتخارات زندگی من اینه که در مقابل تعارف هر روزه ی دوستان اون فیلم رو هرگز ندیدم)

    3-3.دوکس مردند و حسرت خوردند: یکی آن که داشت و نخورد و دیگر آن که دانست و نکرد.

    3-4.دیگه بیشتر از این یادم نیست...

    3-5. مولانا مال ترکیه سعدی مال تهران. خدا بده برکت. دیگه چونه نزن!

    ندا میری
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 22:7
    15
    موافقم مخالفم
     
    تو با منی اما .....

    تو با منی اما ............

    تو نسیم خوش نفسی ........... من کویر خار و خسم ........... گر به فریادم نرسی ........... همچو مرغی در قفسم ...........

    فقط دو سه روزه سر نزدم .... چه خبره اینجا .... و چه انتخابهای خوبی ... انگار باهم داریم دفترچه خاطراتمونو ورق می زنیم .... خواستم بنویسم، کلی با خودم کلنجار رفتم .... کدوم بهتره؟ ... از کجا شروع کنم؟ .... خیلی صحنه ها اومدن و رفتن ... شادی ... اندوه .... اما هر کاری کردم نشد که با "لیلا" شروع نکنم ... یکی از بچه ها گفته بود مگه می شه "لیلا" رو بیشتر از "هامون" دوست داشت یا قبول داشت یا پسندید ؟ .... نمی دانم ... در مورد من اما ..... احساس من به "لیلا" از دوست داشتن و پسندیدن گذشته .... من به "لیلا" دچار شدم .... دچار یعنی عاشق .... و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد .... چه فکر نازک غمناکی ....

    • ته دلم به خودم می گم، اگه رضا دوستم داشته باشه، یه زن دیگه براش مهم نیست... فقط بهش یه بچه می ده ... فرقی نکرده، عشقمون سر جاشه ...

    • همه مسئولیتشو می اندازی رو دوش من؟ پس تو چی؟

    • من؟ ......... من هستم، مواظبتم، باهات می مونم، خودم دارم رضایت می دم .... پاش وایسادم

    سحر همائی
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 22:23
    19
    موافقم مخالفم
     
    امان از قطارهای بزرگ شب

    کندو یک اثر متفاوت است.یک خود ویرانگری معرکه دارد.اگر سوته دلان نبود می گفتم بهترین فیلم قبل از انقلاب است.از آن تلخی هایی که بدجور حال آدم را خوب می کند.

    کاترین دونو:در سینما دوست دارم که فیلم مرا با خودش ببرد.

    فرانسوا تروفو:فیلم ها همچون قطارهای بزرگی در شب هستند.اما چه کسی در این قطارها سوار می شود؟در قسمت درجه چندم سوار می شود؟و چه کسی این قطارها را می راند؟

    آلبر کامو:آزادی چیزی نیست جز مجالی برای بهتر شدن.

    حنانه سلطانی
    شنبه 8 ارديبهشت 1386 - 22:28
    -10
    موافقم مخالفم
     

    خداوند عقل و عشق را آفرید تا وجود انسان در کشمکش میان آن دو معنا شود.(به گمانم مرتضی آوینی)

    این را هم که خاطرتان هست:ما آویخته ها به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ژنده و کپک زده خودمونو.(حمید هامون)

    رضا
    يکشنبه 9 ارديبهشت 1386 - 14:9
    -14
    موافقم مخالفم
     
    پسر های شش ساله به دختر ها فکر نمی کنند ....

    هر چی فکر کردم دلم نیومد چند تا دیالوگ با حال از آنی هال رو براتون ننویسم . راستی مثل اینکه یه رضا ی دیگه هم تو این سایت هستش که عینا با همین نام کامنت می گذاره . جای نگرانی نیست چون کامنت های من اکثرا حذف می شه و اگه نشد هر کدوم توش بیشتر غر میزد بدونید اون منم .

    دختر اول : اون من رو بوس کرد

    معلم : توی این ماه دفعه ی دومته ! بیا این جا

    الوی : مگه چی کار کردم ؟

    معلم : بیا این جا

    الوی :آخه چی کار کردم ؟

    معلم : تو باید از خودت خجالت بکشی

    الوی :چرا من فقط داشتم یه جور کنجکاوی سالم می کردم .

    معلم : پسر های شش ساله به دختر ها فکر نمی کنن

    الوی : ولی من می کنم

    امیررضا نوری پرتو
    يکشنبه 9 ارديبهشت 1386 - 15:53
    -14
    موافقم مخالفم
     
    کندو و تنگنا و مصطفی انصافی و آندوسکوپی و باقی قضایا !

    با سلام خدمت دوستان و سروران خوب خودم .

    1- خوشحالم که یه دیالوگ توپ از کندو نوشتم و مورد پسند امیر هم قرار گرفت و حالا کندو - فیلم مورد علاقه ام - بحث کامنتها شده.

    2- امروز می خواستم برم خدمت استاد گلمکانی تا طبق تماس ایمیلی که با هم داشتیم در مورد وبلاگم با هم صحبت کنیم که نشد ! اما این عکس تنگنا که مال روی جلد کتاب ایشان است بدجور یقه امو گرفته . سیوش کردم و گذاشتمش روی زمینه ی دسک تاپ . من که سالهاست منتظر این کتاب استاد گلمکانی بودم . خیلی خوشحالم که تو نمایشگاه بهش می رسم .

    3- مصطفی انصافی عزیز . من از اینکه فیلمهای محبوبم رو در کنار هم نام ببرم ابایی ندارم . این که چیزی نیست ! حاضرم به خاطر " نفس عمیق " کتک هم بخورم !!!!!! ((:

    4- فردا صبح به احتمال زیاد آندوسکوپی می کنم . خیلی استرس دارم . از تمام دوستان خوبم که مثل خواهر و برادرانم می مانند می خواهم که دعا کنند . ولی خداییش خیلی سینماییه . می خوام وقتی دارند آندوسکوپی ام می کنند و من در حال دست و پا زدن هستم یاد شوکهایی که به علی سنتوری بر تخت تیمارستان می دادند بیفتم ! چه کار کنم دیگه ؟! این سینما هم شده جزیی از خون و پوست و استخوانم !

    ------------------------------------------------------------------

    دیالوگهای منتخب این دفعه :

    احمد ( آتیلا پسیانی ) در اپیزود دوم نسل سوخته ( مرحوم رسول ملاقلی پور ) : بدبخت رو کسی تیغ نمی کشه !

    لحظاتی بعد - همان اپیزود :

    احمد : کجا میری ؟

    ستاره ( نیکی کریمی ) : پیش خدا ... میرم که سر اون داد بزنم ... شاید این دفعه صدامو بشنوه ...

    ---------------------------------------------------------------------

    آیدا ( مریم پالیزبان ) در نفس عمیق در سکانسی که با آب و تاب از سبکهای مختلف موسیقی برای منصور ( منصور شهبازی ) می گوید و سپس از او می پرسد که منصور معمولا چه گوش می دهد ؟

    منصور : من داریوش گوش میدم

    آیدا : آهان ... گرفتم نکته شو !

    ---------------------------------------------------------------------

    قطعه ای از ترانه ی شاهکار کندو که توسط خواننده ی محبوب تمام عمرم - ابی ( که البته در کنار فریدون فروغی و فرهاد جای دارد ) - در هنگامیکه ابی ( بهروز وثوقی / با آن ابی اشتباه نشود ) خود را در آینه ها می بیند و تازه می فهمد که چه بر سر خود آورده :

    تن خسته از تقویم از شب شمردن / با مرگ ساعتها بی وقفه مردن / من غربت بغض شب مرگ چراغم / تو قرق زمستونی اندوه باغم ...... با یادی از مرحوم واروژان و استاد ایرج جنتی عطایی

    ---------------------------------------------------------------

    مخلص همه ی دوستان خوبم . از دوستانی که قدم رنجه فرمودند و به وبلاگم سر زدند بی نهایت متشکرم .

    www.cinema-cinemast.blogfa.com

    ماندانا جباري
    يکشنبه 9 ارديبهشت 1386 - 16:26
    -16
    موافقم مخالفم
     
    كتاب واعتراض كيميايي

    سلام

    1.جمله هاي همه انقدر خوبه كه من كم كم داره از اينها خوشم مي ياد نه از جمله هايي كه قبلآ دوست داشتم.

    2........اتفاقآ درست و كامل گفت من انقدر پول ندارم كه لباسمو شكل عقيده ام بخرم(اعتراض/كيميايي دوست داشتني)

    3.توروبه خدا يه نفر چند تا كتاب خوب معرفي كنه.هرسال ليست كتابهام يه طومار بود . امسال فقط 6تاست!!!

    4.اينايي كه نوشتم ميدونم هيچ ربطي به تنگنا و گلمكاني عزيز نداشت.ببخشيد.

    مصطفی جوادی
    يکشنبه 9 ارديبهشت 1386 - 16:33
    -4
    موافقم مخالفم
     
    برگه را نگیرید بالا خواهش می کنم.

    ای بابا. باورم نمی شود که هیچ کس جواب سوال را نداد. نکند مارا قابل نمی دانید. می دانم امیر قادری بلد است. یک راهنمایی می کنم و اگر بازهم نگویید... آن دیالوگ را جین فاندای تکرار نشدنی می گوید. نفسمان را شهید نکنید. یادم باشد تا عمر دارم هیچ وقت سوال طرح نکنم.

    یاسمن ترکمان
    يکشنبه 9 ارديبهشت 1386 - 18:23
    16
    موافقم مخالفم
     

    مسیح این ماشینو بهم داده

    اون کسیه که میبخشه و کسیه که میگیره

    نیل_ اره درسته اون به ما محل سگم نمیزازه

    ( grames 21 )

    سهند خانوم
    يکشنبه 9 ارديبهشت 1386 - 20:21
    -10
    موافقم مخالفم
     
    excusive" جمله قصار"

    خدا این پنالتی رو از بعضی تیم ها نگیره

    مهدی پورامین
    يکشنبه 9 ارديبهشت 1386 - 22:22
    36
    موافقم مخالفم
     
    چی کار کنم، زنه... خدا زددش...

    1-حالا که جو نمایشگاه کتاب و تبلیغات و.. بالا گرفته. در مورد انتشارات "روزنه کار" میخواستم یک کتاب دیگه هم من معرفی کنم.البته بعید میدونم تجدید چاپ شده باشه ولی اگر طلبه اید...(طلبه حوزه رو نمیگم ها!!!) از انتشارات پیگیری کنید،بهش میرسید.عنوان کتاب اینه:

    "...به روایت ناصر تقوایی". گفتگو و مباحثه "احمد طالبی نژاد" و تقوایی.این کتاب دقیقا یک گفتگو مفصل از سینما قبل وبعد از انقلاب هست تا مسائل و خاطرات پشت پرده و حواشی سینما.از نقد وتحلیل و تفسیر آثار تقوایی چندان صحبت نمیشه.من که به شخصه اطلاع از زمینه های اجتماعی-سیاسی فیلم های مهم ومحبوبم رو دوست دارم.اصلا تاریخ و حوادث هر دوره یا دهه رو با ارجاع به فیلم های اون دوره درک وضبط میکنم. شما رو نمیدونم....

    مطلب بالا رو بیشتر برای ناخدا "کاوه"و"حمید رضا" گفتم.تقوایی که زیاد فیلم نمیسازه پس شاید دوست داشته باشید حرفاش رو بشنوید.

    2-برای "عطص" : ممنون از اینکه نظر دادی. من مخلص خودت واسم اختصاریت و پیامت ومتلک تو و افه هات و کپن تو و جی میل تو و... هم هستم.حالا چی می گی؟؟؟

    3-برای "امید جعفری": امید جان،جواب ندادن ما رو بابت بی احترامی نذار.عزیز اینقدر پراکندگی موضوع هست که میترسم ایده و جواب به طرح سوال جذابت ،میان سایر جملات قصار کمرنگ بشه.امیر قادری هماهنگ کنه تو روزنوشت بعدی بجای دیالوگ و قصار و... از محبوبترین سکانس هامون بگیم.من که طلبه ام (طلبه حوزه رو نمیگم ها!!!). حل ِ؟؟

    4-برای "همه" غیر از"امیر رضا":احتمالا الان که شما دارید این کامنت رو میخونید،امیر رضا تو بیمارستان داره آندوسکپی میکنه(آخ که دلم کبابه!).پس همگی برای سلامتی اش دعا میکنیم.خدا جون به هر وسیله ای امتحان مون کن ولی (تو رو به خدا!!) نعمت سلامتی رو ازمون نگیر...

    5- من هرچه قدر از این "مخملباف" فعلی خوشم نمیاد،به همون اندازه از فیلم های میانه اش خوشم میاد.اینجا هم که کسی حرف از اون آقا محسن خوش ذوق اوایل دهه هفتاد نمیزنه،پس من میگم.:

    مونولوگ اکبرعبدی ابتدای "هنرپیشه" گریان رو به دوربین :...بعضی وقتها دلم میخواد بشینم از دستش زار زار گریه کنم...زورم هم بهش میرسه اما چی کار کنم، زنه... خدا زددش...

    معتمدآریا بچه همسایه رو به زور کشونده سر توالت میگه:..یالا جیش کن... ده جیش کن دیگه... چرا نمیفهمی؟ زندگی ام به جیش تو بسته است...

    این دوتا سکانس رو تقدیدم میکنم به تمام "فمنیست های افراطی".....(همین جوری!!)

    ندا میری
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 0:53
    20
    موافقم مخالفم
     
    رومئو پرنده است و ژولیت سنگ

    "زيبايي بزرگ ، شيفته ام ميسازد ، اما زيبايي بزرگتر آزادم مي کند ، حتي از خودش"

    *

    امروز داشتم کتابهامو زیر و رو می کردم؛ به کتابی برخوردم به نام " رومئو پرنده است و ژولیت سنگ " که نمونه بسیار جالبی از شعر نمایشیه از "لورکا"... به عبارتی نقدی بر مفهوم عشق در جامعه سیاسی و بی رحم معاصر ... نمی دانم تجدید چاپ شده یا نه اما مال من چاپ سال 79، در هر حال توصیه می کنم اگه گیرتون اومد از دستش ندید و برای اینکه یک کم تو فیضی که امروز بردم شریکتون کنم یه چند خطی ازش براتون می نویسم :

    تماشاگران می گویند:

    "شاعر این شعر

    زیر سم اسبان وحشی کشته شده!"

    - اما چرا؟ .... این شعر که خیلی سرگرم کننده بود

    - آری، اما شبیه زندگی بود ..... و این گناه نابخشودنی شاعر است .....

    امیر قادری .... تو سوال محمد حسین اجورلو منم شریکم ..... بعلاوه اینکه از نسیم چه خبر؟

    مهدی پور امین ..... داستانک ها را خواندم ... " شانس " با اختلاف زیادی بهتر از بقیه نوشته هات بود، یک داستانک هم از یک پسر 10 ساله خواندم که با توجه به سنش برام جالب بود .....

    مصطفی انصافی
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 2:28
    0
    موافقم مخالفم
     
    فلسفه ی عمیق پشت سنگ توالت!

    یاد فیلم عباس افتادم... اینو گوش کن:

    راننده - تو این اوضاع این ( سنگ توالت! ) چیه خریدی؟

    پیرمرد- جسارته بگم برای چی خریدم... تکلیفش معلومه دیگه... اونایی که رفتن که رفتن... اونایی هم که موندند به این سنگ قیمتی! نیاز دارند...

    و سال هاست که عباس عباس نیست

    یاد فیلم محسن افتادم....

    نفس در سفر قندهار به صدای ضبط شده ی طبیب گوش می کند:

    این صدای مردی است که همیشه به دنبال عشق های آسمانی می گشت. اما همیشه تو زمین عاشق می شد.

    وسال هاست که محسن محسن نیست...

    مصطفی انصافی
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 2:30
    6
    موافقم مخالفم
     
    کیمیای کیمیایی

    می خواستم از دیالوگ های فیلم های کیمیایی براتون بنویسم. دیدم اگه بخوام بنویسم فیلمنامه ی 24 تا فیلم رو باید بنویسم. از آن هایی نوشتم که دیگر خودشان نیستند.

    حميدرضا
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 8:46
    11
    موافقم مخالفم
     
    جواب مسابقه اين هفته

    درجواب مصطفي جوادي بايد بگم كه فكركنم كه اون ديالوگ مربوط به فيلم پابرهنه درپاركه.درست گفتم؟

    کاوه اسماعیلی
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 9:51
    10
    موافقم مخالفم
     
    VIVA MARADONA

    1.متشکرم مهدی جان.کتاب نامبرده رو در همان سال چاپ اولش خریدم.البته من عاشق ناخدا خورشیدم .سریال دایی جان ناپلئون رو خیلی دوست دارم و اعتقاد دارم آرامش در حضور دیگران جزو معدود آثار سینمای قبل از انقلابه که زمان رنگ کهنگی بهش نزده(این معدود شاید به تعداد انگشتهای یک دست هم نرسه) اما سایر آثار تقوایی رو آثار متوسطی میدونم.تقوایی تنها وسترن ایرانی رو ساخته و همین برای دوست داشتنش کافیه.....

    2.نمیدونم چند نفر تو این کافه وقتی خبر جعلی مرگ مارادونا رو شنیدن دست و پاشون لرزید؟خیلیها ممکنه بگن یه سگ کم شد...یا بپرسن مرگ کسی که عمری تو لجن زندگی کرده چه ارزشی داره اما مارادونا به اعتقاد من دوست داشتنی ترین تنه لش روی زمین بود.(دقت کنید که این آخری به خاطر پرخوری تو بیمارستان بستری شد.یعنی نهایت تن پروری) مطمئنم که فیلمی ازش ساخته خواهد شد و فقط امیدوارم فیلمش اصیل باشه(مثلا نه مثل فیلم ری چارلز) و البته آیینه عبرت هم نشه.

    3.سهند خانوم.....این سینما 22 بهمن برای من نقشی شبیه سینما پارادیزو داره.من فیلم فارگو رو تو این سینما از تو اتاق آپاراتچی دیدم.

    امیررضا نوری پرتو
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 11:27
    15
    موافقم مخالفم
     
    دردل های یک آدم داغون !

    با سلام خدمت همه ی دوستان خودم .

    نمی دونم چرا این چند ماهه اینجوریم . کلی وقت آزاد دارم و کلی برنامه و باز نمی رسم که به علائقم برسم . از یه طرف دیگه داغون داغونم ! بیش از 7 ماهه که از پایان خدمت مزخرف سربازی گذشته و من هنوز جویای کار هستم ! هر جا میرم میگن به خاطر نداشتن سابقه ی کار محترمانه می فرمایند که باید برم سماق بمکم ! اینجاست که با خودم می گم حیف وقت و زحمت و انرژی و عمر که برای رشته ام گذاشتم . حالا دیگه مصمم شدم برای امتحان فوق لیسانس رشته ی مورد علاقه ام ( ادبیات نمایشی ) را انتخاب کنم و دور هر چی برق فشار قوی و صنعتی و الکتروتکنیک و الکترونیک و کنترل و ابزار دقیق و ... که هست یک خط قرمز بزرگ بکشم . هر چند که آخرشم باید از کنار این رشته ی پیچیده و فاقد انعطاف ممر در آمد داشته باشم . از یه طرف دیگه هم هر جا فیلمنامه و طرحهای سینمایی ام را ارائه می دهم میگن خوبه اما بنا به پاره ای از مسائل ( !!!! ) نمی تونیم بسازیمش . باز از یه طرف دیگه این زخم اثنی عشر و کلیت معده و روده ام به مرحله ی حاد رسیده و امانم را بریده . امروز آندوسکوپی را به خاطر انجام آزمایشات گوناگون به تعویق انداختم . خلاصه بدجور همه چی قاطی شده و من هم این وسط الکی در حال دست و پا زدنم . شاید از خودتون بپرسین خب به ما چه که این خزعبلات رو به خورد ما میدی و خودمون کم اعصابمون داغونه و تو هم ... اما باید در جواب عرض کنم که باید با یکی دردل می کردم تا آروم بشم و گفتم کی از شماها بهتر ! خلاصه ببخشید که سرتون رو درد آوردم . اما اگه اینا رو نمی گفتم می ترکیدم !

    ------------------------------------------------------------------------

    پشت این پنجره ها دل می گیره / غم و غصه ی دلو تو می دونی / وقتی از بخت خودم حرف می زنم / چشام اشک بارون میشه تو می دونی / عمریه غم تو دلم زندونیه / دل من زندون داره تو می دونی / هر چی بهش می گم تو آزادی دیگه / میگه من دوستت دارم تو می دونی / می خوام امشب با خدام شکوه کنم / شکوه های دلمو تو می دونی / بگم ای خدا چرا بختم سیاه ست / چرا بخت من سیاه ست تو می دونی / پنجره بسته میشه شب میرسه / چشمام آروم نداره تو می دونی / اگه امشب بگذره فردا می شه / مگه فردا چی میشه تو می دونی .

    اینم به جای دیالوگ منتخب امروزم . بدجور هوس این ترانه ی " فریدون فروغی کبیر " رو کرده بودم .

    ------------------------------------------------------------------------

    فعلا هم که تنها دلخوشی این روزهام نمایشگاه کتابه . تا الآن شش صفحه لیست کتابهام شده . فکر کنم تا امشب این لیست یه پونزده صفحه ای بشه . خدا به داد جیب بدبختم برسه !!!! ((:

    مخلص همگیتان هستم ! یا حق !

    www.cinema-cinemast.blogfa.com

    امیررضا نوری پرتو
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 11:28
    35
    موافقم مخالفم
     
    دردل های یک آدم داغون !

    با سلام خدمت همه ی دوستان خودم .

    نمی دونم چرا این چند ماهه اینجوریم . کلی وقت آزاد دارم و کلی برنامه و باز نمی رسم که به علائقم برسم . از یه طرف دیگه داغون داغونم ! بیش از 7 ماهه که از پایان خدمت مزخرف سربازی گذشته و من هنوز جویای کار هستم ! هر جا میرم میگن به خاطر نداشتن سابقه ی کار محترمانه می فرمایند که باید برم سماق بمکم ! اینجاست که با خودم می گم حیف وقت و زحمت و انرژی و عمر که برای رشته ام گذاشتم . حالا دیگه مصمم شدم برای امتحان فوق لیسانس رشته ی مورد علاقه ام ( ادبیات نمایشی ) را انتخاب کنم و دور هر چی برق فشار قوی و صنعتی و الکتروتکنیک و الکترونیک و کنترل و ابزار دقیق و ... که هست یک خط قرمز بزرگ بکشم . هر چند که آخرشم باید از کنار این رشته ی پیچیده و فاقد انعطاف ممر در آمد داشته باشم . از یه طرف دیگه هم هر جا فیلمنامه و طرحهای سینمایی ام را ارائه می دهم میگن خوبه اما بنا به پاره ای از مسائل ( !!!! ) نمی تونیم بسازیمش . باز از یه طرف دیگه این زخم اثنی عشر و کلیت معده و روده ام به مرحله ی حاد رسیده و امانم را بریده . امروز آندوسکوپی را به خاطر انجام آزمایشات گوناگون به تعویق انداختم . خلاصه بدجور همه چی قاطی شده و من هم این وسط الکی در حال دست و پا زدنم . شاید از خودتون بپرسین خب به ما چه که این خزعبلات رو به خورد ما میدی و خودمون کم اعصابمون داغونه و تو هم ... اما باید در جواب عرض کنم که باید با یکی دردل می کردم تا آروم بشم و گفتم کی از شماها بهتر ! خلاصه ببخشید که سرتون رو درد آوردم . اما اگه اینا رو نمی گفتم می ترکیدم !

    ------------------------------------------------------------------------

    پشت این پنجره ها دل می گیره / غم و غصه ی دلو تو می دونی / وقتی از بخت خودم حرف می زنم / چشام اشک بارون میشه تو می دونی / عمریه غم تو دلم زندونیه / دل من زندون داره تو می دونی / هر چی بهش می گم تو آزادی دیگه / میگه من دوستت دارم تو می دونی / می خوام امشب با خدام شکوه کنم / شکوه های دلمو تو می دونی / بگم ای خدا چرا بختم سیاه ست / چرا بخت من سیاه ست تو می دونی / پنجره بسته میشه شب میرسه / چشمام آروم نداره تو می دونی / اگه امشب بگذره فردا می شه / مگه فردا چی میشه تو می دونی .

    اینم به جای دیالوگ منتخب امروزم . بدجور هوش این ترانه ی " فریدون فروغی کبیر " رو کرده بودم .

    ------------------------------------------------------------------------

    فعلا هم که تنها دلخوشی این روزهام نمایشگاه کتابه . تا الآن شش صفحه لیست کتابهام شده . فکر کنم تا امشب این لیست یه پونزده صفحه ای بشه . خدا به داد جیب بدبختم برسه !!!! ((:

    مخلص همگیتان هستم ! یا حق !

    www.cinema-cinemast.blogfa.com

    حمید قدرتی
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 12:9
    -1
    موافقم مخالفم
     
    جین فاندا ، آدری هیپبرن و بقیه

    سوال مصطفی جوادی سخته ولی فکر کنم جین فاندا اونو گفته

    چند وقته ننوشتم به خاطر اینه که 3 تا فیلتر هست . اول هرچی می خوام بنویسم یا بگم بقیه زودتر می گن . مثل دیالوگ های بیاد ماندنی بعد از آن سکانس بیاد ماندنی و ... فیلتر دوم نبود تقدیر یعنی تا می ام چک نهایی رو بکنم و دگمه سند رو بزنم هزار یک اتفاق می افته مثلاً شارژ ای دی اس ال تموم می شه و... فیلتر سوم هم اینکه درگیر ممیزی میشه و چاپ نمی شه ( کمتر از دو فیلتر مذبور ) و می دانم چاپ غلط است .

    جاتون خالی دیروز فیلم نابخشوده رو تو سینما دیدم . خیلی عالی بود . کار جان هیستون خوب بود . یک وسترن خوب . اما آدری هیپبرن در نقش یه سرخپوست که به دست سفید پوستها بزرگ شده خیلی عالی بود . آدری هیپبرن بزرگ که در اینجا می توان کلمه عزیز و بزرگوار رو در موردش بکار برد . پس آدری هیپبرن عزیز سوار بر اسب سفیدش و سوار کاری زیباش خیلی خوب بود . کم دیالوگ داشت و رهبری فیلم با اون نبود اما اون از همه دیدنی تر و بهتر بود . قابل توجه بعضی ها

    omid jafari
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 13:54
    -6
    موافقم مخالفم
     
    salam

    اقای اصغری عزیز یواشتر لطفا

    با این لحن یه انسان رو مورد خطاب قراردادن درست نیست.اینکه فلانی گندزدی و تخته اش کن بره زیاد ازش بوی خوشی نمی یاد.امیر قادری لطف و بزرگواری داره که اجازه میده انتقاد مهرورزانه شما تو سایت بیاد ولی خواهشا آرومتر نقد کن و بنواز عزیز.ضمنا چه اشکال داره ما تو مجله محبوبمون ببینیم یه کسی عاشقانه در مورد فیلمش نقد بنویسه.حالا همه حتما باید با دلایل فنی نقد کنن؟بد نیس ما هم مثل امیر عزیز ابراز عشق و علاقه به پدیده های محبوب زندگیمون رو یاد بگیریم.من که خودم به شخصه از نقد میامی وایس لذت بردم و تا دو سه روز شارژ بودم.

    مصطفی جوادی
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 14:39
    20
    موافقم مخالفم
     
    اوپن بوک، تقلب آزاد، بدون محدودیت زمانی و هنوز...

    حمید رضا گفته که آن دیالوگ مال فیلم پابرهنه در پارک بود که با وجود حضور فاندا توی آن فیلم باید بگویم غلط است. اصلا حال و هوای شوخ و شنگ پابرهنه.. کجا و ...

    حمید قدرتی هم که..! مرد حسابی من که جین فاندایش را خودم گفتم. ولی بابت آدری هپبرن و آن (( قابل توجه بعضی )) هایت ممنون.یادتان که نرفته امسال سال اوست.

    مسابقه را ادامه بدهید.سوال را دوباره می خوانم:

    - از دکتر چیزی می خوای برای پاهات بگیرم

    جین فاندا: آره ، یک تبر!

    اسم فیلم چیست؟

    نام بي نام
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 15:2
    -19
    موافقم مخالفم
     
    به نوري پرتو:

    خدا بزرگه ... كه ما آن شقايقيم كه با داغ زاده ايم. با جمله ي خدا بزرگه خيلي از مسائل رو حل مي كنيم اين روش. ولي واقعا خدا بزرگه... نام بي نام اسم آدم جديد نيست يكي از همون بچه هاي قديميه...

    امید غیائی
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 17:20
    5
    موافقم مخالفم
     
    ای داد بر دل ما.

    سلام به امیر خان و بروبچز عزیز.

    تنها فرق من با بیشتر شما ها و البته کمی نا مهربانانه اینه که خیلی دیالوگ و جمله و اینها یادم نمیمونه. به جاش حس و حال و هوای فیلم رو میتونم براتون بو بدم(یعنی یه کاری کنم بوش رو حس کنین ها!!!!!!!!!!!) حالا تو این بازار افاضات دیالوگها از این ور و اونور که البته خودم هم یکی رو منتها از روی فیلم نوشتم حق بدین که چیزی برای گفتن نداشته باشم.در ضمن جمله ها و در اصل دیالوگهاتون همه قشنگن ولی من دوست دارم همه رو تو فیلم ببینم و با دیدنشون فکر کنم دفعه اولمه.این به قول امیر رضا از روی پز روشنفکری و این چیز ها نیست ها به خدا.

    در هر حال اومدم بگم """اهم""" و برم.نگید این امید خبری ازش نیست.من هر لحظه تو سایتم و هر نیم ساعت یه بار یه ریفرش میرم تا ببینم آپ شده یا نه!

    همین.

    یاحق.

    امید غیائی
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 17:28
    39
    موافقم مخالفم
     
    غمگینانه تیرنم

    این هم خدمت امید جعفری:

    تقریبا زود ناراحت میشم و تحت تاثیر.اما برای کمتر کسی تو فیلمی به اندازه توتوی بچگی سینما پارادیزو وقتی داشت برای نگه داری تکه های نگاتیو و آتیش گرفتنشون کتک میخورد احساس همدردی کردم.یه حس عجیبی توش بود. و در مرحله بعد که هنوز حسش تو تنمه از صحنه های آخر ادوارد دست قیچی اونجاهائیکه داشت با دستهاش یه اثر هنرمندانه ی به تمام معنا رو میساخت و تراوشات هنرمندانه اش به صورت پاک ترین فرو ریختنی دنیا به سر و روی مردم پائین میریخت.عجب حسی بود.یه بغض نا تموم و خوشایند.

    ندا میری
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 20:33
    26
    موافقم مخالفم
     
    اشکها و لبخندها

    خدایا حالا فهمیدم چرا منو به اینجا فرستادی. برای اینکه این بچه ها رو برای روبرو شدن با مادر جدیدشون آماده کنم. من از تو می خوام که لطف خودت را شامل حال این خانواده بکنی. خدایا کاپیتان رو رستگار کن. خدایا لیزل و فردریش رو رستگار کن. خدایا لوییزا، بریژیتا، مارتا و گرتل کوچولو رو رستگار کن. اوه اسم اون یکی پسر رو فراموش کردم. اسمش چی بود؟ خدایا اون پسری رو هم که اسمش رو فراموش کردم رستگار کن !

    (آوای موسیقی)

    ***

    هنر عبارت است از کوششی برای خلق یک عالم ایده آل در برابر دنیای واقعی .... افلاطون

    رضا
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 22:16
    -10
    موافقم مخالفم
     
    گدا

    سلام دوستان

    یه کتابی هست که پر از جملات شاهکاره و دلم نیومد این جمله ی شاهکار رو براتون نگم . راستی اسم کتاب گدایه و اثره نجیب محفوظ نوبل گرفته ی

    مصطفی گفت : و چون در روزگار ما وحی و الهامی در کار نیست ،

    امثال تو چاره ای جز گدایی ندارند

    - گدایی ! در شب و روز ، در مطالعه بیهوده و در شعر بی حاصل .... در نمازهای بت پرستانه میان عشرتکده های شبانه. در برانگیختن دل افسرده با خاخار ماجراهای دوزخین

    ندا میری
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 23:31
    13
    موافقم مخالفم
     
    آتش بدون دود نمی شود ... جوان بدون گناه ...

    بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را بر عریانی خویش بگشاید، شاید حاصل جز رنج و پریشانی نباشد اما هرگز کوری را بخاطر آرامش تحمل مکن

    (ویلیام شاندل)

    ***

    ماندانای نازنین .... از شاهکار ها و خیلی شناخته شده ها که بگذریم، چند تایی کتاب که همین الان به ذهنم رسید را برات می نویسم .... هر کدوم تو یه وادی سیر می کنن .. اصلا" حالش به اینه که جنساشون یکی نیست .....

    "سولا" از تونی موریسن یکی از بهترین نوشته هاییه که من خواندم و توصیه می کنم اگه نخواندی حتما" دست بکار شو ... فوق العاده است و احتمالا" بعد از خواندنش بدجوری با خودت دست به یخه می شی .... حیفه از دستت بره.

    "نوشتن، همین و تمام ... ابان، سابانا، داوید" از مارگریت دوراس ....

    " پیکار با تبعیض جنسی" از آندره میشل و ترجمه مرحوم پوینده و همینطور "زن و سینما" ... دو تا کتاب خیلی خوبه در مورد زنان که اتفاقا" یه عده فمینست افراطی ابله ننوشتن و به گسترش افق و تصحیح دیدگاه آدم در نگاه به جنسیت و البته اصلاح کج فهمی ها و همچنین ریشه یابی تبعیض جنسی کمک زیادی می کنه ... من به قولی فرا جنسیتی به زیستن نگاه کردن را خیلی بیشتر از مرد سالاری و زن سالاری می پسندم و هر دو این کتابها به نظرم آثار قابل توجهی بودن .... راستی "دیوانه بازی" بوبن هم خیلی خواندنیه ....

    و "آتش بدون دود" از نادر ابراهیمی .... یک رمان 7 جلدیه که من بارها و بارها خواندمش ....... اگه نخواندیش عجیب لذتی در انتظارته .....

    ***

    بچه ها شمام یه کمکی بکنین ... پیشنهاد کتاب خوب .... الان وقتشه

    ***

    و یکی از اون دیالوگهایی که برای من خیلی خاطره انگیزه ...........

    "من کثیف نیستم! قبل از اینکه بیام اینجا صورت و دستامو شستم ... آره ... " (بانوی زیبای من)

    صوفیا
    دوشنبه 10 ارديبهشت 1386 - 23:42
    7
    موافقم مخالفم
     

    اول از همه میخوام حال امیررضا نوری پرتو عزیز رو بپرسم.امیدوارم که واقعا چیز مهمی نباشه.فکرکنم مریضی یه ذره آستانه تحملتو پایین آورده!البته این روزها من خودمم اینجوریم.

    بچه ها تا نمایشگاه کتاب هر کس هر کتابی رو که بنظرش خوندنش میارزه پیشنهاد کنه:من میخوام از یه کتاب که جدیدم نیست جمله بنویسم و پیشنهاد بدم همه بخونین(البته اگه تا حالا نخوندین:)

    آدم حکم پول را دارد.هر قدر مقدارش بیشتر،ارزشش کمتر.امروز چیزی که هیچ ارزش ندارد جوان 20ساله است.جمعیت جوانهای 20ساله در دنیا از حد گذشته است.(خداحافظ گاری کوپر-رومن گاری)

    ساز بارون
    سه‌شنبه 11 ارديبهشت 1386 - 0:19
    18
    موافقم مخالفم
     

    من نمی دانم این جا چه می گذرد امیر خان .ولی می آیم و می خوانم .مدتی می شود .

    لطفا اگر ممکن است ایمیلتان را داشته باشم .البته شاید توی سایتتان باشد من هنوز کشف و شهودم از اینجا کامل نیست .می خواستم ذکر خاطره ای را از شما میل بزنم برایتان .بر می گردد به 8 سال پیش حدودا .

    سهند
    سه‌شنبه 11 ارديبهشت 1386 - 0:58
    -6
    موافقم مخالفم
     

    هیچ صیاذی در جوی حقیری که به مرداب می ریزد ، مرواریدی صید نخواهد کرد ... فروغ

    وحید
    سه‌شنبه 11 ارديبهشت 1386 - 14:11
    -8
    موافقم مخالفم
     

    سلام.بچه ها لطفا کتاب هایی رو که معرفی می کنید اسم انتشاراتش رو هم بگید.ممنون.در ضمن من از روز اول مشتری این سایت بودم.قبل از اون هم با نوشته های امیر قادری عزیز تو فیلم حال می کردم.یه سوال دیگه: کسی وبلاگی از شهزاد رحمتی سراغ نداره؟

    مصطفی انصافی
    سه‌شنبه 11 ارديبهشت 1386 - 19:3
    12
    موافقم مخالفم
     

    تنها نکته ی مثبت جشنواره ی کودک همون دبیرستانه بود. تو مملکتی که یه فیلم کودک درست و حسابی ساخته نمی شه من نمی دونم جشنواره واسه چیه. یکی نیست بگه بابا این همه خرج کردید آخرش هیچی. با این پول یه فیلم درست درون می ساختید واسه این بچه مچه ها.

    علیرضا شیرنشان
    سه‌شنبه 11 ارديبهشت 1386 - 21:20
    -20
    موافقم مخالفم
     
    به چیزی که دل نداره دل نبند

    به چیزی که دل نداره دل نبند.(دیالوگ از فیلم مرسدس)

    اضافه کردن نظر جدید
    :             
    :        
    :  
    :       






    خبرهای سینمای ما را در صندوق پستی خود دریافت کنید.
    پست الکترونيکی (Email):

    mobile view
    ...اگر از تلفن همراه استفاده می‌کنید
    بازديد امروز: 12470
    بازديد ديروز: 279066
    متوسط بازديد هفته گذشته: 253388
    بیشترین بازدید در روز ‌یکشنبه 23 بهمن 1390 : 1490465
    مجموع بازديدها: 460587708



    cinemaema web awards



    Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
    استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
    کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

    مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

     




    close cinemaema.com عکس روز دیالوگ روز تبلیغات