روایت نویسنده روزنامه رسالت از اخراجیها؛
خدا بيامرزه آقاسي رو...

سینمای ما - روزنامه رسالت دریادداشتی به قلم محمد علي شعباني نوشت :اتفاقاتي كه در سينماي دفاع مقدس اين روزها افتاده، خيلي عجيب است. مدتها بود كه نديده بودم مردم در هر مكاني، از سينما بگويند. چند وقت پيش سلماني بودم بحث داغ فيلم اخراجي ها به آنجا هم سرايت كرده بود. آقايي كه روزنامه را تورق مي كرد به آقا سيروس آرايشگر مي گفت: مي دونيد آقا سيروس! تو اين مملكت اگر بدوني از چه كانالي وارد بشي پله هاي ترقي را 100 تا در ميون طي مي ‌كني، نه مثل ما كه داريم پله ها را طي مي زنيم؟ نگاه كن 6 ميليارد. بعد ابروهاشو بالا انداخت و سوت زد. بعد، از آقا سيروس پرسيد: راستي شما اخراجي ها را ديديد؟ آقا سيروس گفت: فقط اخراجي هاي 1 را ديدم، مجيد سوزوكي. بعد آقاي روزنامه به دست گفت: به... نصف عمرت بر فناست. هفته پيش با ممل آقا و پسر خاله ام و دومادمون رفتيم سينما، اخراجي هاي 2 را ديديم. آقا روده هامون داشت از دهن مون مي زد بيرون... اين پسره (جواد رضويان) عاشق مهموندار هواپيما مي شه. كركر خنده اي راه مي اندازه كه بيا و ببين. خلاصه من اين قدر خنديده بودم كه داشت حالم بد مي شد. آخرش هم خيلي با حال تموم شد. سرود اي ايران را مي خوندند، منو برد به چهل، پنجاه سال پيش، تازه اين كارگردانا دارن مي فهمن كه چه طور بايد فيلم بسازن. بعد يه آهي از سينه كشيد و با دست زد به پاش و رو كرد به سيروس و گفت: شما كه يادت نمي ياد. مرحوم فردين رو...اي... به جاي ايرج مي خوند... چرخ و فلك را ديدي؟
بعد سيروس هم تائيد كرد و كلي از فيلم هاي قديمي گفت كه به ظاهر هيچ ربطي به اخراجي ها نداشت. به هر حال بحث داغ شده بود. نوبت من شد. بلند شدم و رفتم نشستم روي صندلي و سيروس يه كم باهام حال و احوال كرد، بعد آقايي كه روزنامه را ورق مي زد به سيروس قول داد اين بار كه اومد، فيلم چرخ و فلك فردين رو بياره تا سيروس ببينه. آخرش هم يه چيزي گفت كه خدايي اش خيلي بهم برخورد؛ راستي سيروس! اين هنر هم حرفه خوبيه ها... جون تو جمع كن بريم بازيگر شيم. تا كي مي خواي مو كوتاه كني؟ يا خود من تا كي بايد يخ بفروشم؟هان؟ مگه همين ده نمكي از كجا شروع كرد؟ تا چند وقت پيش راجع به استقلال - پيروزي فيلم مي ساخت. حالا برو اگه بهت امضاء داد! واقعا هنرمند شده واسه خودش ما شاء الله.
كارد به استخوانم رسيده بود. شروع كردم به تحليل سينماي قبل از انقلاب (فيلمفارسي) و بعد جدا كردن عرصه هنري سينما از عرصه تجاري سينما. كلي سعي كردم تا بهش حالي كنم هر فيلمي كه خيلي مي فروشه ربطي به خوب بودن فيلم به لحاظ هنري و تكنيكي نداره و با عصبانيت بهش گفتم: مثلا خود شما حضرت عباسي واسه اداي دين به دفاع مقدس و اون حماسه رفتيد سينما يا چيز ديگه؟
مرد يخ فروش نگاهي تحقير آميز بهم انداخت و گفت: والا...من خودم جنگ نبودم ولي واقعا احترام مي ذارم به ماجراي جنگ... اما خدايي اش فيلم رو بيشتر به خاطر خنديدن و دور هم بودن رفتيم ديديم... شما ديدي فيلم رو؟ گفتم: بله. مرد يخ فروش با خنده گفت: خدايي اش ديدي اونجا كه اسيرا ليلي را مي خوندن چه قدر با حال بود؟ خدا بيامرزه آقاسي رو... اي...
سيروس كلافه شده بود از تكون هاي سرم، ولي من اصرار داشتم كه حرفم رو به كرسي بنشونم. گفتم: نگاه كن...همش داري از طنز فيلم حرف مي زني... از لودگي اش. اينها چه ربطي به جنگ داره؟ چه ربطي به سينما داره؟ اينها رو كه توي تلويزيون هم مي تونيم ببينيم.
سيروس حرفم رو قطع كرد و گفت: البته خود ايشون هم تو كار فيلمبرداري هستن. فكر كنم بازي مازي هم مي كنه. حرف سيروس عصباني ترم كرد اما كم كم حس مي كردم كه دارم آب تو هاون مي كوبم. توي مردم ما اين قدر نوستالژي آبگوشت زياده كه به سينما هم سرايت كرده، جدا كردن مردم از سينماي عامه پسند مثل جدا كردن پيرمردها از آبگوشته.
مرد روزنامه به دست گفت: اي بابا! شما جوونا هم سرتون درد مي كنه واسه بحث كردن با ما بزرگترها. بعد يه چيزايي راجع به مشكلاتش با پسرش گفت كه يادم نمي ياد چي بود. خلاصه پول سيروس رو دادم و اومدم خونه. رفتم جلوي آيينه، ديدم سيروس كلي جاپا گذاشته و حسابي موهامو خراب كرده. به كله پر موجم نگاه مي كردم و از ذهنم پلان هاي اخراجي ها مي گذشت و بوي آبگوشت از آشپزخانه مان مي آمد.


منبع : سرو

به روز شده در : جمعه 1 خرداد 1388 - 1:4

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات

البته
جمعه 1 خرداد 1388 - 16:54
-9
موافقم مخالفم
 
مسئله این است: ده‌نمکی بودن یا مکری شدن

البته که چه دل و قلوه ای به هم میستونند سینمای ما و رسالت اینجاست که باید گفت سینمای ما رسالت پیوندتان مبارک... به اصل قضیه و اخراجیها و برادر مسعود و چوب و چماق کاری نیست هر دو این جریان یکی هستند و از یک منبع تغذیه میکنند. اما در دو طرح و رنگ مختلف. یکی به نام وای مصیبتا و دیگری با ادبیات سینمایی استادیومی. فرقش مهم نیست نتیجه ای که عاید میکنه مهمه حفظ وضعیت موجود

مسعود
يکشنبه 3 خرداد 1388 - 6:18
-19
موافقم مخالفم
 
مسئله این است: ده‌نمکی بودن یا مکری شدن

مزخرف ترین فیلمی که تا حالا دیدم...متاسفم

بهروز
دوشنبه 18 خرداد 1388 - 18:45
13
موافقم مخالفم
 
افخمی: سرت را بالا بگیر و به صفرهای فروش فیلم‌ات افتخار کن/ده‌نمکی: منتقدان برای «اجاره‌نشین‌ها»ی مهرجویی معنا می‌تراشند ولی وقتی به فیلم من می‌رسد...

یه فیلم افتضاح اینهمه بحث داره؟

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���