یادداشت مصطفی جلالی فخر به بهانه برخورد اخیر تهمینه میلانی در برنامه «سینما - صدا»؛
کسی میکروفن شما را نبسته بود خانم میلانی!

سینمای ما - مصطفی جلالی فخر: اتفاقي كه در برنامه‌ جمعه‌شب «سينما صدا» رخ داد، واقعه‌ تاسف‌باري‌ است كه گويا بخشي از يك همه‌گيري‌ است. اين كه تهمينه ميلاني تحمل پرسش فرزاد حسني را نداشته و برنامه‌ زنده را با خشم و عصبيت ترك كرده است، تنها رفتار ناشايست نسبت به حاضرين در آن جلسه نبود، بلكه توهين به انبوه مخاطباني بود كه در حال شنيدن يك بحث كارشناسي بودند. رفتار خردمندانه‌اي نيست كه كسي در برنامه‌اي با ساختار مشخص و ماهيتي چالشي شركت كند و ناگهان مدعي شود كه فريب خورده و عليه او توطئه به راه انداخته‌اند. اين كار، حقيرانگاري شعور مخاطب است. كسي ميكروفن خانم ميلاني را خاموش نكرده بود و ايشان مي‌توانست پاسخ و توضيح خود را بگويد و قضاوت را به مخاطبان بسپارد. شايد كساني باشند كه در آستانه‌ مات‌شدن در شطرنج، ناگهان با بهانه‌جويي و برهم زدن مهره‌ها، بازي را ترك كنند؛ اما نقد فيلم بازي نيست و منتقد در پي برد و باخت نيست. تهمينه ميلاني پيش از اين نيز در واكنش به نقدهاي فيلمش، 90 درصد منتقدان را «كم‌سواد» دانست و البته توضيح ندادند كه اين آمار را از كدام مركز سنجش و بر اساس چه آزمون و معياري به دست آورده‌اند و احيانا چرا 99درصد نباشد؟! ايشان كار را به آنجا رساندند كه منتقدان خود را در جلسه مطبوعاتي جشنواره به فساد اخلاقي نيز متهم كردند. اتهامي كه پيگرد حقوقي دارد و حتما كساني كه در آن جلسه بودند، حوصله‌ پي‌جويي اين اتهامات خشمگين را نداشتند. ايشان در حالي كه فيلم خود را در نقد خودشيفتگي مي‌دانند، خوب بودن بازي‌ها، كارگرداني، نور، صدا، دكور، ميزانسن و... را «واضح و مبرهن» مي‌دانند و اصرار دارند كه مورد «حمله ايدئولوژيك» واقع شده‌اند و خانه‌هاي تيمي عليه ايشان و فيلم‌شان شكل گرفته است. اينكه در ابتدا نوشتم «همه‌گيري»، به اين دليل است كه واكنش‌هاي خانم ميلاني تازه‌ترين بروز بحراني ا‌ست كه در ماه‌هاي اخير فزوني يافته است. سيروس الوند نيز مدعي شده بود كه منتقدان فيلمهايش خواستار دستياري يا بازيگري براي او بوده‌اند و چون نپذيرفته، آنان نقد منفي مي‌نويسند. محمدرضا اصلاني هم مدعي شد كه از تهيه‌كننده‌اش پول خواسته‌شده و چون اجابت نشده، فيلمش را نقد كرده‌اند. فيلمساز ديگري نيز از «كوري چشم منتقدان» خوشحال بود و آقاي ده‌نمكي نيز با ارجاع به فروش پديده‌گونه‌ فيلمش، منتقدان را به صفاتي غيرمحترمانه‌آراسته است _ و البته در اين حد ناشكيب نبود كه برنامه‌ راديويي را به هم بريزد- شبيه كاري كه سيامك شايقي در جلسه‌ مطبوعاتي دوسال قبل كرد و پرسشي در حد «چرايي كندي ريتم فيلم» را با ترك سالن پاسخ داد. كار تا حدي اسف‌بار شده كه شرح رفتارهاي اينگونه، مشروح را به درازا مي‌كشاند. يكجا و بر اساس يافته‌هاي علمي نوشتم كه اين ميل افراطي به شاهكارپنداري فيلمها توسط سازندگان‌شان و دوري تعمدي از واقعيت متوسط _ يا نازل _ ساخته‌هاي‌شان، اختلال نارسيستيك به شمار مي‌آيد. اشكال اساسي‌تر اين رويكرد تهاجمي و هجمه‌ توهين و تحقير و تهديد عليه منتقدان فيلم اين است كه فضاي نقد را عصبي و گل‌آلود و نامطمئن مي‌كند. اين كه منتقدان به دليل پرهيز از ناسزاگويي نقدشدگان، عطاي آن را به لقايش ببخشند و سرهاي بي‌درد را دستمال نبندند. نتيجه‌ چنين فرايندي، رشد محافظه‌كاري افراطي در نقد فيلم و گرايش تازه‌آمده‌ها به ارتباط با فيلمسازان و هراس از اتهامات بزرگ است. وقتي حرف‌هايي نظير «90 درصد كم سوادي» نيازي به ادله نداشته باشند و احيانا كسي از گوينده نپرسد كه سواد شما چه قدر است و اين درصدها درباره‌ فيلمسازان چگونه است، ساير رنجيدگان نقد هم دچار وسوسه‌ دشنام‌ها و دروغ‌هاي تازه عليه منتقدان مي‌شوند. در حالي كه گمان مي‌برديم فضاي درست و محترم اين است كه فيلمساز فيلم خود را بسازد و منتقد هم نقد خود را بنويسد و احترام و شعور انساني هم محفوظ بماند، رفتارشناسي اخير نشان مي‌دهد كه منقدان بايد مراقب يقه‌هاي حرمت خود باشند. در چنين آشوبي ا‌ست كه بايد قدر كساني چون فرمان‌آرا، مهرجويي، كيارستمي، بني‌اعتماد و صدرعاملي را بدانيم.


منبع : اعتماد ملی

به روز شده در : سه‌شنبه 8 ارديبهشت 1388 - 22:58

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات

آرزو رضوي
سه‌شنبه 8 ارديبهشت 1388 - 23:52
6
موافقم مخالفم
 
دختر قصه زمینی است، تا این که فرشته می‌شود و غیب می‌شود

**************************************

اين وبلاگ براي دانلود گذاشته

اينجا ميتوانيد اين برنامه جالب رو دانلود كنيد.

http://edv.blogfa.com

**************************************


چهارشنبه 9 ارديبهشت 1388 - 0:8
-5
موافقم مخالفم
 
دختر قصه زمینی است، تا این که فرشته می‌شود و غیب می‌شود

پاسخ تهمينه ميلاني به يادداشت امير پوريا :

تهمینه میلانی: در روز يکشنبه 6 ارديبهشت 88 مطلبي در صفحه آخر روزنامه «اعتماد» با تيتر «جنجال در راديو» به چاپ رسيده بود که مربوط مي شد به برنامه «سينماصدا» در «راديو گفتگو». اگر اين مطلب تنها يک خبر بود که به اطلاع عموم مي رساند که به دلايلي اينجانب استوديوي برنامه راديو گفتگو که به نقد و بررسي «سوپراستار» مي پرداخت را ترک کرده ام، اشکالي وجود نداشت. اما تحليل نادرستي از اين واقعه خواندم که موجب شگفتي من شد. کاش براي تحليل و نتيجه گيري از اين خبر، تحقيق بيشتري مي کرديد يا صبر مي کرديد تا نتيجه اقدامات قانوني و اعتراض اينجانب به رياست صدا و سيما مشخص مي شد و بعد از آن اقدام به جمع بندي مي کرديد. متاسفانه نويسنده يا گزارشگر ناشناس شما، گزارش غيرواقعي از آنچه در آن برنامه راديويي «سينماصدا» اتفاق افتاده بود، با جهت گيري به نفع جرياني غيرفرهنگي ارائه داده است که تعجب من را برانگيخت و اين سوال را به وجود آورد که شما به اتکاي چه مستنداتي حاضر به چاپ اين گزارش مجعول شده ايد؟ آيا اعتبار افراد، ارزشي براي روزنامه شما ندارد که هر خبر يا گزارش جنجالي را بدون تحقيق به حروفچين مي سپاريد؟ اميدوارم اين اتفاق سهوي باشد و با روشن شدن آنچه در استوديوي راديو گفتگو اتفاق افتاد، جاي عذرخواهي و توضيح از طرف شما براي من باقي بماند، به ويژه که براي جلب مخاطب و بي اعتبار کردن اينجانب تيتري سطحي و جنجالي بر آن نهاده شده بود. اما چيزي که مايه حيرت بيشتر من شد مطلبي بود که در ستوني در سمت چپ همان صفحه با امضاي آقاي جواني به نام «امير پوريا» نگاشته شده بود؛ ستوني به نام «ميکروسکوپ خصوصي من». طبعاً از نام ستون حدس زدم که نويسنده جوان ما اعتمادبه نفس بسيار خوبي دارد که ميکروسکوپ خصوصي خود را مهم مي داند، آنقدر که در يک روزنامه پرتيراژ آن را مطرح کند. اما با خواندن مطلب ايشان بيشتر از اعتماد به نفس، بي ادبي و خودبزرگ بيني ايشان توجه مرا جلب کرد.

باور کنيد هرچه فکر کردم به ياد نياوردم که من شخصي به اين نام را ملاقات کرده، يا با او بحثي داشته باشم، يا جايي ايشان را مخاطب قرار داده باشم. به همين جهت از ايشان مي پرسم که آقاي امير پوريا که هم نام برادر جوانمرگ من هستيد، شما کي هستيد؟ چند سال است مي نويسيد؟ و من از کجا شما را مي شناسم؟ مگر مي دانيد که من در مورد چه کساني حرف زده ام که به من جوابيه داده ايد؟ من که اسمي از کسي نياورده ام؟ در مصاحبه يي عرض کرده بودم که به نظر من 90 درصد منتقدان جواني که اين روزها در مطبوعات مي نويسند، کم سوادند و کم سوادها خطرناک تر از بي سوادها هستند، چرا که براي جبران کم سوادي خود براي اينکه سري در سرها دربياورند، به جاي نقد اثر هنري به نقد آفريننده مي پردازند و به نوعي به آدم هاي قدبلند هنري فحاشي مي کنند تا ديده شوند. خب اين نظر من است، اما چه ربطي به شما دارد که خودتان را جزء آنها ديده ايد؟، يک جوک قديمي هست که مي گويد يک روز فردي خودش را ميان دو پاسبان انداخت و گفت؛ شما دو نفر مرا کجا مي بريد؟ حالا حکايت شماست. شما خودتان را وسط بحث انداخته ايد و مي گوييد چه کار به من داريد؟ مگر خداي نکرده شما خودتان را جزء آن 90 درصد کم سواد مي دانيد؟ من اگر چنين چيزي گفته ام منظورم از آن نوع منتقداني است که سر جلسه پرسش و پاسخ فيلم «آتش بس» رو به محمدرضا گلزار کرده و گفت؛ آمده ام که درازت کنم همان طور که فلاني را دراز کردم؟، خودتان و دوستان منتقدتان را گنده دماغ ناميده ايد؟ انصاف داشته باشيد، کدام انسان با دانشي گنده دماغ است، که شما به آن مي باليد؟ و عجيب تر اينکه براي اينکه مثلاً جواب مرا بدهيد نام آقاي معلم و آقاي گلمکاني را با خودتان جمع کرده ايد؟ اگر من در مورد منتقدان کم سواد که در يک مجله تازه تاسيس، گرد هم مي آيند و عليه سينماي رو به رشد مطلب مي نويسند، مطلبي عنوان کرده ام، شما چرا آشفته شده ايد؟ اعتراض من چه ربطي به شما دارد؟ و از آن مهم تر چه ربطي به آقاي علي معلم دارد؟ همه مي دانند که مجله ايشان تازه تاسيس نيست و ايشان کهنه کار اين عرصه اند. اگر آقاي معلم فيلم مرا نقد کند حتماً آن را نقد مي کند و به تخريب شخص سازنده نمي پردازد و تصور نمي کنم مشکلي با فيلمسازي من داشته باشد، حتي اگر فيلم «سوپراستار» را به دلايلي نپسندند. دليل اين ادعا چندين جايزه تنديس حافظ است که مجله ايشان به چند فيلم من داده است. چرا خودتان را با ايشان جمع کرده ايد، مگر خداي نکرده هويت فردي شما اشکالي دارد؟ به هر حال اميدوارم شما جزء آن 90 درصد کم سوادي که سعي مي کنند با انتساب خود به بزرگان، آبرويي دست و پا کنند، نباشيد. بگذريم؛ از متني که نوشته بوديد تصور مي کنم که بايد بي تجربه، عجول، عصبي و پرخاشگر باشيد. ولي عزيز من، هرچقدر هم که کم سن باشيد و تجربه شما کم باشد، دليلي بر بي مسووليتي شما نيست. حالا که به هر دليل وارد حيطه نقد شده ايد، خوش آمديد. و همان طور که فيلم «سوپراستار» نشان مي دهد حتي اگر 16 سال هم که داشته باشيد، دليل موجهي وجود ندارد، که مسووليت و عواقب کارها و حرف هايتان را نپذيريد.

منبع: روزنامه اعتماد, سه شنبه، 8 ارديبهشت 1388 - شماره 1937 , صفحه آخر


چهارشنبه 9 ارديبهشت 1388 - 0:8
2
موافقم مخالفم
 
دختر قصه زمینی است، تا این که فرشته می‌شود و غیب می‌شود

پاسخ تهمينه ميلاني به يادداشت امير پوريا :

تهمینه میلانی: در روز يکشنبه 6 ارديبهشت 88 مطلبي در صفحه آخر روزنامه «اعتماد» با تيتر «جنجال در راديو» به چاپ رسيده بود که مربوط مي شد به برنامه «سينماصدا» در «راديو گفتگو». اگر اين مطلب تنها يک خبر بود که به اطلاع عموم مي رساند که به دلايلي اينجانب استوديوي برنامه راديو گفتگو که به نقد و بررسي «سوپراستار» مي پرداخت را ترک کرده ام، اشکالي وجود نداشت. اما تحليل نادرستي از اين واقعه خواندم که موجب شگفتي من شد. کاش براي تحليل و نتيجه گيري از اين خبر، تحقيق بيشتري مي کرديد يا صبر مي کرديد تا نتيجه اقدامات قانوني و اعتراض اينجانب به رياست صدا و سيما مشخص مي شد و بعد از آن اقدام به جمع بندي مي کرديد. متاسفانه نويسنده يا گزارشگر ناشناس شما، گزارش غيرواقعي از آنچه در آن برنامه راديويي «سينماصدا» اتفاق افتاده بود، با جهت گيري به نفع جرياني غيرفرهنگي ارائه داده است که تعجب من را برانگيخت و اين سوال را به وجود آورد که شما به اتکاي چه مستنداتي حاضر به چاپ اين گزارش مجعول شده ايد؟ آيا اعتبار افراد، ارزشي براي روزنامه شما ندارد که هر خبر يا گزارش جنجالي را بدون تحقيق به حروفچين مي سپاريد؟ اميدوارم اين اتفاق سهوي باشد و با روشن شدن آنچه در استوديوي راديو گفتگو اتفاق افتاد، جاي عذرخواهي و توضيح از طرف شما براي من باقي بماند، به ويژه که براي جلب مخاطب و بي اعتبار کردن اينجانب تيتري سطحي و جنجالي بر آن نهاده شده بود. اما چيزي که مايه حيرت بيشتر من شد مطلبي بود که در ستوني در سمت چپ همان صفحه با امضاي آقاي جواني به نام «امير پوريا» نگاشته شده بود؛ ستوني به نام «ميکروسکوپ خصوصي من». طبعاً از نام ستون حدس زدم که نويسنده جوان ما اعتمادبه نفس بسيار خوبي دارد که ميکروسکوپ خصوصي خود را مهم مي داند، آنقدر که در يک روزنامه پرتيراژ آن را مطرح کند. اما با خواندن مطلب ايشان بيشتر از اعتماد به نفس، بي ادبي و خودبزرگ بيني ايشان توجه مرا جلب کرد.

باور کنيد هرچه فکر کردم به ياد نياوردم که من شخصي به اين نام را ملاقات کرده، يا با او بحثي داشته باشم، يا جايي ايشان را مخاطب قرار داده باشم. به همين جهت از ايشان مي پرسم که آقاي امير پوريا که هم نام برادر جوانمرگ من هستيد، شما کي هستيد؟ چند سال است مي نويسيد؟ و من از کجا شما را مي شناسم؟ مگر مي دانيد که من در مورد چه کساني حرف زده ام که به من جوابيه داده ايد؟ من که اسمي از کسي نياورده ام؟ در مصاحبه يي عرض کرده بودم که به نظر من 90 درصد منتقدان جواني که اين روزها در مطبوعات مي نويسند، کم سوادند و کم سوادها خطرناک تر از بي سوادها هستند، چرا که براي جبران کم سوادي خود براي اينکه سري در سرها دربياورند، به جاي نقد اثر هنري به نقد آفريننده مي پردازند و به نوعي به آدم هاي قدبلند هنري فحاشي مي کنند تا ديده شوند. خب اين نظر من است، اما چه ربطي به شما دارد که خودتان را جزء آنها ديده ايد؟، يک جوک قديمي هست که مي گويد يک روز فردي خودش را ميان دو پاسبان انداخت و گفت؛ شما دو نفر مرا کجا مي بريد؟ حالا حکايت شماست. شما خودتان را وسط بحث انداخته ايد و مي گوييد چه کار به من داريد؟ مگر خداي نکرده شما خودتان را جزء آن 90 درصد کم سواد مي دانيد؟ من اگر چنين چيزي گفته ام منظورم از آن نوع منتقداني است که سر جلسه پرسش و پاسخ فيلم «آتش بس» رو به محمدرضا گلزار کرده و گفت؛ آمده ام که درازت کنم همان طور که فلاني را دراز کردم؟، خودتان و دوستان منتقدتان را گنده دماغ ناميده ايد؟ انصاف داشته باشيد، کدام انسان با دانشي گنده دماغ است، که شما به آن مي باليد؟ و عجيب تر اينکه براي اينکه مثلاً جواب مرا بدهيد نام آقاي معلم و آقاي گلمکاني را با خودتان جمع کرده ايد؟ اگر من در مورد منتقدان کم سواد که در يک مجله تازه تاسيس، گرد هم مي آيند و عليه سينماي رو به رشد مطلب مي نويسند، مطلبي عنوان کرده ام، شما چرا آشفته شده ايد؟ اعتراض من چه ربطي به شما دارد؟ و از آن مهم تر چه ربطي به آقاي علي معلم دارد؟ همه مي دانند که مجله ايشان تازه تاسيس نيست و ايشان کهنه کار اين عرصه اند. اگر آقاي معلم فيلم مرا نقد کند حتماً آن را نقد مي کند و به تخريب شخص سازنده نمي پردازد و تصور نمي کنم مشکلي با فيلمسازي من داشته باشد، حتي اگر فيلم «سوپراستار» را به دلايلي نپسندند. دليل اين ادعا چندين جايزه تنديس حافظ است که مجله ايشان به چند فيلم من داده است. چرا خودتان را با ايشان جمع کرده ايد، مگر خداي نکرده هويت فردي شما اشکالي دارد؟ به هر حال اميدوارم شما جزء آن 90 درصد کم سوادي که سعي مي کنند با انتساب خود به بزرگان، آبرويي دست و پا کنند، نباشيد. بگذريم؛ از متني که نوشته بوديد تصور مي کنم که بايد بي تجربه، عجول، عصبي و پرخاشگر باشيد. ولي عزيز من، هرچقدر هم که کم سن باشيد و تجربه شما کم باشد، دليلي بر بي مسووليتي شما نيست. حالا که به هر دليل وارد حيطه نقد شده ايد، خوش آمديد. و همان طور که فيلم «سوپراستار» نشان مي دهد حتي اگر 16 سال هم که داشته باشيد، دليل موجهي وجود ندارد، که مسووليت و عواقب کارها و حرف هايتان را نپذيريد.

منبع: روزنامه اعتماد, سه شنبه، 8 ارديبهشت 1388 - شماره 1937 , صفحه آخر


چهارشنبه 9 ارديبهشت 1388 - 0:23
9
موافقم مخالفم
 
دختر قصه زمینی است، تا این که فرشته می‌شود و غیب می‌شود

برای آقای جلالی فخر: منظورت از "فیلمساز دیگری نیز از «کوری چشم منتقدان» راضی بود"، کیست؟؟ نترس پسرم. بگو جانم. خجالت نکش. ابراهیم حاتمی کیا. نه؟! خوب کرد که این جمله را گفت. به کوری چشم... خانم میلانی در آن مصاحبه نگفتند 90% منتقدان بی سوادند، بلکه گفتند 90% منتقدان "جوان" "کم سواد"ند و نه بی سواد. یکی از نشانه های کم سوادی شما این است که خوب و درست جملات به این واضحی را نمی خوانید. ایرج کریمی هم در شماره اسفند ماه مجله فیلم اشاره ای به منتقدان جوان بی سواد کرده بود که روزی 5 عدد DVD می جوند. دروغ گفته بود؟؟ این افراد که در پایان از آنها نام بردید هم دل چندان خوشی از شما منتقدان محترم ندارند. برای گفته ام مدرک دارم. نقدهای منفی ای که برای شاهکارهای کیارستمی نوشتید را یادتان رفته؟؟ آثاری که مورد ستایش همه جهان بودند را شما کوبیدید. مازیار اسلامی یک کتاب نوشته و از ابتدا تا انتها کیارستمی را له کرده است.

مرضیه
چهارشنبه 9 ارديبهشت 1388 - 10:11
8
موافقم مخالفم
 
دختر قصه زمینی است، تا این که فرشته می‌شود و غیب می‌شود

در این که خانم میلانی یک کارگردان خوب هستند و فیلم های خوبی در کارنامه کاری ایشون وجود دارد شکی نیست.من شخصا از دیدن بسیاری از فیلم های ایشان لذت بردم درنتیجه دوست داشتم در برابر نقدهایی که به فیلم سوپراستار شد،پاسخ گو باشند و با ترک جلسه این ذهنیت ایجاد نشود که حرفی برای گفتن ندارند آقای حسنی و دو منتقد دیگر در نهایت ادب همان سوالاتی را از خانم میلانی پرسیدند که من بیننده ی فیلم در ذهن داشتم و مایل بودم پاسخ ایشان را بشنوم که به نظر من توهین به شنونده های برنامه و مخاطبان فیلم بود.

سيد آريا قريشي
چهارشنبه 9 ارديبهشت 1388 - 12:22
4
موافقم مخالفم
 
دختر قصه زمینی است، تا این که فرشته می‌شود و غیب می‌شود

متاسفانه اين مشكل در ميان كارگردانان ما راه افتاده كه هر چي مي سازن فكر مي كنن شاهكاره. در حالي كه مثلاً همين سوپراستار كه خانم ميلاني اين قدر از ساختنش به خودش مي باله، پر از اشكاله. شعارهاي فيلم گاهي وقت ها انسان رو دچار حال تهوع مي كنه. خانم ميلاني كارگردان محترميه و هيچ وقت لذتي كه از ديدن فيلم زيباي نيمه ي پنهان بردم رو فراموش نمي كنم. ولي ايشون بايد بدونن سينما دادگاه نيست كه ايشون اين گونه عقايدشون رو به زور به خورد بينندگان بدن.

مانی
چهارشنبه 9 ارديبهشت 1388 - 17:47
10
موافقم مخالفم
 
دختر قصه زمینی است، تا این که فرشته می‌شود و غیب می‌شود

همونقدر که ادعای خانم میلانی در مورد معناگرا بودن فیلم مضحک بود این کار ایشون توهین به تمامی مخاطبان !اگر ایشون معناگرا هستن چرا رفتارشون اینو نشون نمیده انگار عقده ساختار شکنی در وجودشون نهفته است که همواره در راستای این هدف رفتار میکنن هنوز گفته های نا متعارفشون توی برنامه تلویزیونی از ذهن مردم پاک نشده !

بهتره خانم میلانی فکری به حال زنانگی افسار گسیخته درونشون

بکنن تا منطقی تر با مخاطبشون برخورد کنن تا حدی غیر ممکن به نظر میرسه که اگر فیلم ایشون کاملا بی نقص باشه که نیست اکثریت ممتاز منتقدا از اون حمایت نکنن و همینطور غیر ممکنه که نقد ی باشه که بتونه اون طور که ایشون می خوان فیلمشونو نقد کنه پس گاهی به پشت اینه نگاه کردن بهتر از دیدن چهره ساخته ی فکرتون در اینه است !

و اینم باید بدونن که حالا اگه چاه نفتی کشف شد با سطل نفتشو بیرون نمیکشن دنیای حاضر نیاز به چراغ روشنفکری داره نه چماق خود کامگی !

رضا
چهارشنبه 9 ارديبهشت 1388 - 23:54
-11
موافقم مخالفم
 
دختر قصه زمینی است، تا این که فرشته می‌شود و غیب می‌شود

دلیل این موجهای تند و منفی ایجاد شده ی اخیر علیه خانم میلانی در این سایت را نمی فهمم.

1) یک کامنت بسیار سخیف و سطح پایین از سوی یک کاربر در این سایت قرار می گیرد که صدای همه ی کاربران را در می آورد. کاربر محترمی در این باره می نویسد: «واقعا چرا باید مطلبی در این سطح بیاد روی سایت؟ یعنی سایت سینمای ما اینقدر سقوط کرده؟؟؟»

2) آقای امیر قادری عزیز که خیلی دوستش دارم، مطلبی درباره اعلام آتش بس در قبال بیضایی و میلانی می نویسد. و در ابتدای نوشته اش به اشتباه که حتما هم اشتباهی تعمدی نبوده، اشاره می کند که خانم میلانی در فلان مصاحبه درباره ی فلان فیلم اینچنین گفته که منظورش با فیلم درباره ی الی بوده است!!! در صورتی که من در همین سایت خوانده بودم که خانم میلانی درباره ی الی را دوست دارند و از حضور این فیلم در جشنواره ی برلین اظهار خرسندی کرده اند. دوستی زحمت کشید و آن مطلب را پیدا کرد و من آن را کپی کردم:

سینمای ما - محمد تاجیک: تهمینه میلانی کارگردان سینمای ایران با اشاره به حضور فیلم "درباره الی" در جشنواره فیلم برلین گفت: «از شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدم و امیدوارم که این فیلم در جشنواره برلین موفق شود.» میلانی در گفت وگو با سایت سینمای ما گفت: «موفقیت این فیلم تاثیرات بسیار خوبی در دنیا خواهد داشت و قطعا پر ثمر خواهد بود.» وی تاکید کرد: «هر فیلمسازی از سینمای ایران که در جشنواره های معتبر دنیا موفق باشد، در واقع همه کل سینمای ایران موفق شده است.» منبع خبر : سینمای ما

3) در روز نخست این هفته نیز خبری کذایی و تحریف شده درباره ی برنامه ی جمعه شب رادیو در این سایت قرار می گیرد و صدای چند کاربر که آن را شنیده بودند در می آید. در آن خبر به اشتباه خانم میلانی را خشمگین ذکر کرده بودند که اصلا اینگونه نبوده و ایشان بدون آنکه صدای خود را بالا ببرد، به آرامی استودیو را ترک کرده بود. همچنین راجع به برنامه ی هفته ی گذشته ی سینما صدا نیز نوشته شده بود که مسعود ده نمکی ساکت بوده و در تمام مدت این برنامه به سخنان منتقدان گوش می داده است!! در حالیکه اصلا اینچنین نبوده و او بیشتر متکلم وحده بوده است تا شنونده! آن هم با داد و بیداد! یعنی منبع خبر کل خبرش کذب محض بوده است.

4) اکنون نیز نوشته ای متعصبانه از مصطفی جلالی فخر...

من از اصل با نقد کردن موافقم. این انتقاد است که یک جامعه را می سازد. تمام جوامعی که در دنیا از نظر مادی و معنوی پیشرفت کرده اند جوامعی آزاد و نقدپذیر بوده اند. در یک جامعه ی سالم باید هر کس با توجه به حقوق دیگران نظر خود را آزادانه بگوید، بدون اینکه به شخصیت کسی توهین کند و یا به حریم دیگران تجاوز کند. اما نقد سالم و سازنده با توهین به شخصیت و افکار، تمسخر، پوزخند، و کوباندن یک فرد تفاوت بسیاری دارد. یک نقد سالم و آگاهانه باید طوری بیان شود که هنرمند و یا هرکس دیگری که مورد نقد قرار گرفته، به جای کاشته شدن کینه در وجودش از آن نقد نکته های بسیاری بیاموزد و بتواند در آینده برای کارهای بهتر از آنان بهره بگیرد. متاسفانه جامعه ی امروز نقدنویسی در ایران به این مسائل توجهی نمی کند و چشمان خود را می بندد و حرمت شخصیت ها را نگاه نمی دارد. مثلا به جای نقد یک اثر می نویسد: "تو برو فیلم جنگیتو بساز! تو رو چه به سقط جنین؟؟" یا "حاتمی کیایی که از جنگ می گفت کارش به جایی رسیده که حالا از سقط جنین می گوید! " این جملات را بسیاری از منتقدان خوب کشورمان برای نقد اثر اخیر حاتمی کیا نوشتند که به نظرم به همه چیز شباهت داشت جز نقد اثر سینمایی. به همین دلیل صدای اکثر فیلمسازان خوبمان به تازگی در آمده و جو بسیار بدی را در سینما بین فیلمسازان و منتقدان به وجود آورده است که امیدوارم طولانی مدت نشود و با هوشمندی دو طرف اعلام آتش بس صورت گیرد!

سعید
پنجشنبه 10 ارديبهشت 1388 - 10:30
3
موافقم مخالفم
 
دختر قصه زمینی است، تا این که فرشته می‌شود و غیب می‌شود

من ایمان داشتم که سطح سواد بالا ، صرفا" برای فرد شعور بالا بوجود نمی آورد . الان نه تنها به ایمانم افزوده شد بلکه به این نتیجه رسیدم که سطح تحصیلات بالا الزاما حتی ممکن است دانش را هم برای فرد به ارمغان نیاورد.

خانم میلانی ، که در برنامه ادعا می کنند از هملت می توانند ایراد بگیرند و به بقیه اعضا در جلسه نقد فرصت پاسخگویی نمی دهند ،تنها یک مطلب را به مخاطب القا می کنند و آن اینکه خانم میلانی دچار نارسیسیزم شدید شده اند و از خود بتی بزرگ ساخته اند که به هیچ وجه کسی حق شک به آن را نباید داشته باشد در حالیکه ایشان باید توجه داشته باشند که غرور همیشه قبل از سقوط می آید و آن بتی که از خود ساخته اند در درجه اول جان و روان خود ایشان را شکننده و آسیب پذیر خواهد ساخت.

100
پنجشنبه 10 ارديبهشت 1388 - 18:43
-21
موافقم مخالفم
 
این روزها در سینمای ایران همه می‌خواهند «دا» را فیلم کنند

اقای جلالی فخر در پاسخ به شما باید بگم که لطفا اگه قصد اظهار نظر درباره مطلبی رو دارید اول کمی اطلاعات در اون باره دست و پا کنید ! خانم بنی اعتماد و اقای مهرجویی هم از شما دلگیرن.

گزارش کامل مراسم بزرگداشت رخشان بنی‌اعتماد در لندن:

بنی‌اعتماد در پاسخ یکی از حضار که به نقدهای منفی امیر قادری و نیماحسنی نسب درباره خون بازی اشاره کرد که گفته بودند این فیلم، فیلم بنی اعتماد نیست، گفت: امیر قادری و نیما حسنی‌نسب را نمی‌شناسم! این که نقد فیلم نیست! گله‌گذاری خانوادگی است!!

بني اعتماد در پاسخ گفت: «‌من فکر می‌کنم که اين نظری که از اين دو نفر آورديد و من نمی دانم که کی اند، اصلا نقادی فيلم نيست! بلکه يک جور شبيه گله گذاری خانوادگی است»!!

در جشنواره فجر 87 حرکت باران کوثری دختر ایشون و جهانگیر کوثری شوهرشون که حتما به عنوان اعضای یک خانواده هم فکر و هم عقیده یکدیگر هستن, نسبت به منتقدین فیلم میزاک خیلی زشت و تهوع اور بود. اقای کوثری به نیما حسنی نسب گفت بی سواد! باران کوثری هم از اول تا اخر برنامه نقد و بررسی آب می خورد و به سوالات منتقدین پوزخند می زد و دهن کجی میکرد!!

تازه ترین گفتگوی داریوش مهرجویی:

از فیلمهایی که هم اکنون بر پرده اکران سینماها هستند کدام را دیده اید؟ آیا فیلم های آقای بیضایی یا خانم میلانی را دیده اید؟

مهرجویی: نه ندیده ام، ولی می خواهم ببینم.

برخی فیلمسازان مطرح مثل ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی، تهمینه میلانی و کمال تبریزی از برخوردهایی که برخی منتقدان با فیلم بیضایی داشتند به شدت گلایه داشتند. نظر شما درباره این برخوردها چیست؟

مهرجویی: به نظر من هم برخورد درستی نکردند. البته من نمی خواهم اسم ببرم، ولی برخی منتقدان به نظرم برخورد خوبی نداشتند.

کورش
يکشنبه 7 تير 1388 - 8:19
-8
موافقم مخالفم
 
یادداشت امیر پوریا درباره وقایع رخ داده سر فیلم تهمینه میلانی و پاسخ میلانی به او/پوریا: من و دوستانم کارهای دلپذیرتری از توطئه کردن برای فیلم شما را داریم/میلانی: من شما را نمی‌شناسم آقای پوریا

فقط میتونم بگم بسیار متاسفم که عرصه فیلمسازی و نقد سینما به عرصه تصویه حساب های شخصی و جدال کینه ها و باندبازی و خود بزرگ بینی ها و خودخواهی های احمقانه افراد در ایران تبدیل شده !

این مساله متاثر از فرهنگ بازاری و کاسب مسلکی ما ایرانی ها است که یا همه چیز یک پدیده یا یک فیلم را بدون توجه به نکات مثبت آن به باد فحش و ناسزا و کوبیدن بی دلیل شخصیت سازنده می گیریم و یا آنقدر تحمل و بردباری در مقابل نظرات دیگران نداریم که به رفتارهای عجیب و غریب مانند این ختم بشه !

به نظرم اگر هرچقدر هم نقدها و حمله ها به یک فیلم غیر منصفانه و غیر اصولی باشه فیلمساز و صاحب اثر می تونه با بردباری و درایت به همه جور انتقادی پاسخ بده تا اینجور به یاغی گری و افسارگسیختگی و انتقاد ناپذیری و خود شیفتگی محکومش نکنند ...

بگذریم از اینکه متاسفانه بسیاری از منتقد ها در ایران نقد فیلم را با مسایل شخصی و جبهه بندی ها و باند بازی های گروهی مخلوط کردند که اصلا" ربطی به نقد فیلم ندارد و در مقابل فیلمسازانی که بدلیل خود شیفتگی بیش از اندازه و توهم زیاد طاقت کوچکترین حرف مخالفی را درباره اثرشان ندارند !!!

به نظر من هم "نیمه پنهان" خیلی خیلی بهتر از "آتش بس" بود و حرف های بسیار ارزشمندتری برای گفتن داشت. چراکه "نیمه پنهان" در دوره متفاوت تری از امروز ساخته شده بود ! ...

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���