| |
سينماي ما- فرناز خزاعي: وقتی سراغ فیلمی میروید که در تبلیغاتش شما را به تماشای کمدی دعوت میکند، حداقل انتظارتان شنیدن صدای خندهٔ تماشاگران در سالن سینماست، حتی اگر خودتان نخندید. اما «آزمایشگاه»» این انتظار را برآورده نمیکند و به جز چند خنده کوتاه، از مهمترين وظيفه كمدي در آن خبری نیست.
«آزمایشگاه» کمدی رمانتیکی است که نه کمدی است و نه رمانتیک. رفت و آمدی است میان این دو که نه به این نزدیک میشود و نه آن. برخلاف رسم معمول چنین فیلمهایی که شخصیتهایشان چه مثبت و چه منفی جذابیتهای لازم را برای همراهی مخاطب دارند، شخصیتهای «آزمایشگاه» نه دوست داشتنی از کار درآمدهاند و نه جذاب. و در مواردی مثل پدر و مادر اشکان در حد تیپهايي بيظرافت باقی میمانند. آنها افقط با ریتمی تند و حرکاتی نمایشی از جلوی دوربین میگذرند، یا مثل قهرمان (افشین هاشمی) به در و دیوار میخورند یا مثل کامیاب (امیر میرآقا) با تغییر ممیک صورت سعی در خلق شخصیتهای کمدی دارند.
هر چند هیچ یک از آنها اصراری بر خنداندن مخاطب با استفاده از لودگی ندارند، اما در شکل فعلی حداقلهای لازم برای ایجاد يك موقعيت يا فضای کمیک را هم ندارند. همه چیز در فیلم سریع اتفاق میافتد و همین ریتم تند تا حدودی به ضعف داستان آن کمک کرده است. فرصتی برای درگیر شدن با سکانسها نیست، چون همه چیز در لحظهاي اتفاق میافتد و بهسرعت تمام میشود. فیلم شبیه صحنه تئاتری است که بازیگران از یک سو به آن وارد و از سوی دیگر خارج میشوند و هر حرکت در لحظهای اتفاق میافتد که مخاطب انتظارش را دارد. انتظاری که تا حدودی از فیلم اول حمید امجد با پیشینهٔ تئاتریاش داشتيم، هر چند این انتظار فراتر از آوردن حس و لحن اجراي تئاتر به پرده سینما بود.
«آزمایشگاه» داستان تازه و بديعی ندارد. جوان فقیر شهرستانی که عاشق دختری پولدار میشود، آدمهای بدجنس تازه به دوران رسیده كه از هیچ تلاشی برای کارشکنی فرو گذار نیستند، پدری که به احساسات دخترش اهمیتی نمیدهد و ... شخصیتهای تکراری که شکل و شمایل امروزی هم تغییری در آنها ایجاد نکرده و همچنان به همان اندازه سطحی هستند و در همان سطح معمول این جور شخصیتها باقی میمانند چون سعی در غافلگیری مخاطب و ارائه وجه تازهای از این دسته شخصیتها ندارند.
ورود خانواده قهرمان به فیلم نه تنها به تلطیف فضا و وجه رمانتیک فیلم کمکی نمیکند بلکه فیلم را در سکانسی که قهرمان و پدرش در بالکن با هم صحبت میکنند تا مرز شعار هم پیش میبرد. تاکید بر این که خانواده قهرمان در وضع مناسبی نیستند و آب و غذای آلوده و ماجراهایی از این دست بیشتر فیلم را به تکرار میاندازد و چیز تازهای به آن اضافه نمیکند.
سکانسهایی از فیلم هست كه لحظات کمدی خوبی خلق میکنند؛ نمونهاش سکانس سخنرانی پدر نیلوفر (رضا کیانیان) و بازی افشین هاشمی با سیم میکروفن است که همان طور که مهمانان جشن را میخنداند بر تماشاچیان این سوی پرده نیز تاثیر خوبی میگذارد.
با وجود اینکه بیشتر زمان فیلم در فضاي بسته بیمارستان و رستوارن میگذرد، اما به واسطه طراحی صحنه خوب امیر اثباتی خسته کننده و تکراری نمیشود. بیمارستان که لوکیشن اصلی است به واسطه استفاده از درهای متعدد، فضاهایی که به یکدیگر راه دارند، پنجرهٔ کوچکی که ارتباط اصلی آزمایشگاه با فضای بیرون است، در طول فیلم برای مخاطب کسلکننده و تکراری نمیشود.
پایان فیلم همانی است که مخاطب انتظارش را داشته؛ دست سپهر و دوستانش رو میشود، نیلوفر سراغ قهرمان میرود و قهرمان که در طول فیلم اصرار داشته اسمش فرهاد باشد، اسمش را میپذیرد و به وضعیت گذشتهاش برمی گردد و همه چیز به خوبی و خوشی به پايان میرسد.
«آزمایشگاه» نخستین فیلم حمید امجد در مقام کارگردان به آنچه که باید نرسیده، اما تلاشش را برای ایجاد فضایی متفاوت در میان کمدیهاي این روزهای سینما کرده است.
|