| |
سينماي ما- مینا اکبری روزنامه نگار باسابقه عرصه سینما در یادداشتی اظهارات مدیران حوزه هنری در زیر سوال بردن تعدادی از آثار امسال را زیر سوال برده است. متن کامل یادداشت اکبری را به نقل از روزنامه «اعتماد» میخوانید:
آیا پرسیدن این سئوال که چیزی به نام سینمای ایران وجود دارد؟ خیلی پرت و پلا نیست
لیست سیاه حوزههنری برای اکران نکردن فیلمهای ایرانی در سالجاری آخرین پرده نمایش هرج و مرج در سینمای ایران در سال نود و یک است. هنوز یک ماه از سال نگذشته که هر اتفاقی که ممکن است در یک سال برای سینمای ایران بیفتد، پشت سر هم ردیف شده است. در چنین شرایطی آدم باید خیلی دل و دماغ داشته باشد که بنشیند کنارگود و نقد هنری بنویسد. وقتی بود و نبود یک فیلم در عرصهاجتماعی به راحتی مخدوش میشود، آیا پرسیدن این سئوال که چیزی به نام سینمای ایران وجود دارد؟ خیلی پرت و پلا نیست. وقتی مدیران دولتی به مصالح و سیاستهایی از یک سو و نهادهای غیر مرتبط با سینما به دلایلی سیاسی از سوی دیگر حق مالکیت هنرمندان بر فیلمها به عنوان مهمترین حق شهروندی را نقض میکنند و فیلمها را همانطور بیدلیل که اکران بیدلیل از اکران برمیدارند، آیا نوشتن درباره کیفیت هنری فیلمها بحثی بیهوده نیست.
پروانه نمایش و مالکیت فیلمها که به راحتی نقض میشود
انگار همه حق دارند فیلمهای سینمای ایران را به هر روشی که زورشان میرسد و به هر دلیل موجه و غیر موجهی ممیزی کنند و سینماگران ایرانی را از حق طبیعی و قانونی خود محروم کنند. پروانه نمایش و مالکیت فیلمها که به راحتی نقض میشود، انگار کاغذپارهای است که فقط برای دلخوشی صادر میشود و هیچ محکمهای آن را جدی نمیگیرد. همه برای سینمای ایران دایه مهربانتر از مادرند و در این نمایش قلدری، فقط هنرمندان صاحب صلاحیت نیستند. مادر که سه تا شد، بچه یا عقب مانده میشود یا مرحوم.
متهم ردیف اول این پرونده سینماگران هستند
رسیدن سینمای ایران به چنین برهه مغشوش و بیدرو پیکری یک متهم ندارد. وقتی سینماگران به کوچکترین تقصیرها و کمترین اشتباهات همدیگر را به مسلخ بردند و ناتوانی خود در اداره سینما را فریاد زدند و برای ساخت فیلمهای تاریخ مصرفدار با فیلمنامههای سه خطی در انتظار پاراف مدیران پشت در اتاق صاحبان قدرت صف کشیدند و نهادهای صنفی را به دلایل شخصی به شرکتهای سهامی تبدیلکردند، رسیدن به امروز اجتناب ناپذیر است. متهم ردیف اول این پرونده سینماگران هستند که به بهانه سودهای کوچک شخصی استقلال سینما را با سیاستمداران معامله کردند. مدیران دولتی که مدتهاست ثابت کردهاند هیچ نقشه و هدفی جز واکنشهای سیاسی و مدیریتی از طریق سینما ندارند و در نهایت اتحادیه که به کانون انتقامگیریهای حرفهای و شخصی تبدیل شده متهمان دیگر این پروندهاند. حالا در این نمایش بیکموکاست نابودی سینما، فقط حوزههنری را کم داشتیم که آنها نیز برای عقب نماندن از قافله ثبات کردند چیزی کمتر از دیگران نیستند.
نمایش ندادن فیلمهای ایرانی در سالنهای مصادره شده که هنر بزرگی نیست
مدیران حوزه فکر نمیکنند وقتی به امنیت مالکیت فیلمهای سینمای ایران به عنوان اساس نمایش خدشه جدی وارد میکنند، سرمایهگذاری در صنعت سینما زیر سئوال میرود. این آقایان که مدیریت بیشترین سالنهای سینماهای کشور را برعهده دارند، چرا برای حفظ اخلاقیات در جامعه کاری جز لیست سیاه درست کردن بلد نیستند. ناسلامتی حوزه زمانی مهمترین محل تولید فیلمهای پیشرو در سینمای این کشور محسوب میشد چرا از خود مایه نمیگذارند. نمایش ندادن فیلمهای ایرانی در سالنهای مصادره شده که هنر بزرگی نیست.
چرا همه در سینمای ایران از صدر تا ذیل در تلاشند تا ثابت کنند، فیلمی که به نام ایران جایزه اسکار گرفت هیچ ارتباطی با این کشور و سینمایش نداشته است
آیا کسی از خودش پرسیده است چرا همه در سینمای ایران از صدر تا ذیل در تلاشند تا ثابت کنند، فیلمی که به نام ایران جایزه اسکار گرفت هیچ ارتباطی با این کشور و سینمایش نداشته و ندارد و چرا همه دارند به لحنها و زبانهای مختلف روی این نکته پافشاری میکنند که ما را چه به این حرفها که بتوانیم سینمای جهان را تحت تاثیر تولیدات خود قرار بدهیم. اگر یک ناظر خارجی با توجه به موفقیتهای بینالمللی سینمای ایران علاقمند شود که ساختار سینمای ایران را تحلیل کند به چه نتیجهای خواهد رسید. سینما در ایران یک سوتفاهم بزرگ و یک پدیده حل نشده و هضم نشده باقی مانده است.
|