شنبه 29 فروردين 1388 - 3:47
1 |
|
|
|
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نميكوبيدند، اینها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم
In roshanfekraye badbakht khanjareshoon koja bood!? in keihani ha ham fek mikoanaan hameh emkanate oona ro daran, ghameh keshi o mabaghi ro migam... aslan heife kaghazi ke ina toosh minevisan lash sabzi bepichi savabesh bishtareh taa inke bekhoonish... aslan yeki nist begeh har ki ba shoma movafegh nabasheh hatman shargh zadeh o gharb zadeh o hezar ta koofte digast?.... shoma khoobin...
|
مانا
شنبه 29 فروردين 1388 - 11:33
5 |
|
|
|
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نميكوبيدند، اینها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم
لجن مال کردن ؟؟ چي داري مي گي؟؟؟؟؟؟
|
علیرضا غ
شنبه 29 فروردين 1388 - 16:48
-5 |
|
|
|
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نميكوبيدند، اینها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم
این نویسنده هم وسط دعوا نرخ تعیین کرده. نخیر جناب نویسنده مطمئن باشید حتی اگه منتقدین از این شدیدتر هم بیضایی رو نقد کنند گرایشی به طرف شما نخواهد داشت.
|
شنبه 29 فروردين 1388 - 17:9
434 |
|
|
|
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نميكوبيدند، اینها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم
فیلم وقتی همه خوابیم واقعا بد بود ریتم بسیار کند و کسالت آور و موسیقی متن آزار دهنده و فیلمنامه آشفته و فاقد انسجام و بازیهای خیلی بد روی اعصاب بود
|
amir
شنبه 29 فروردين 1388 - 17:48
12 |
|
|
|
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نميكوبيدند، اینها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم
من نفهمیدم این تعریف بود یا بدگویی؟ به وبلاگ سینمایی بنده سر بزنید. www.amir-tajvidi.persianblog.ir
|
شنبه 29 فروردين 1388 - 18:43
-1 |
|
|
|
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نميكوبيدند، اینها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم
این یکی از معدود نوشته های منطقی و خوبی بود که درباره ی فیلمهای خوب خانم میلانی و آقای بیضایی در این سایت خواندم. یک متن خوب نیز در روزهای جشنواره به قلم خانم مینا اکبری خواندم. آقای قاسم رحمانی و خانم مینا اکبری را تحسین می کنم که در این جو بدی که برای این دو فیلم به وجود آورده اند، کرگدن و همرنگ جماعت نشدند... "تا زمانی که پیکان حملات بیضایی متوجه مردم، کشور، نظام و ارزش ها و خلاصه جریان ضد روشنفکر مآبی بود استاد و سرور و مراد جماعتی نام می گرفت اما همین که اندکی به پروپای همان جماعت پیچید، استاد معظم!! را از طبقه هفتم آسمان به تحتانی ترین اعماق زمین کوبیدند." "بهرام بیضایی در وقتی همه خوابیم، شبیه ابوالحسن داودی (زادبوم) و تهمینه میلانی (سوپر استار) عمل کرده است؛ چرا که تنها همه دغدغه های شخصی خود را به تصویر کشیده اند." "حملات سنگین و روشنفکرنماهای پول و منیت پرست، این روزها متوجه تهمینه میلانی هم شده است. چرا که درست وسط بساط عیاشی جماعتی از همان قماش پر مدعا ، توپ انداخته. ماجراهای این روزها ثابت می کند بیضایی ها و میلانی ها تا زمانی به درد جماعت فرنگی مآب می خورند که آبی از قبال آنها برای جماعت غرب زده و شرق زده گزلیک در آستین گرم شود نه اینکه خود آنها سیبل انتقاد ولو در حد نازک تر از گل باشند."
|
***
شنبه 29 فروردين 1388 - 18:43
4 |
|
|
|
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نميكوبيدند، اینها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم
این یکی از معدود نوشته های منطقی و خوبی بود که درباره ی فیلمهای خوب خانم میلانی و آقای بیضایی در این سایت خواندم. یک متن خوب نیز در روزهای جشنواره به قلم خانم مینا اکبری خواندم. آقای قاسم رحمانی و خانم مینا اکبری را تحسین می کنم که در این جو بدی که برای این دو فیلم به وجود آمده، کرگدن و همرنگ جماعت نشدند... "تا زمانی که پیکان حملات بیضایی متوجه مردم، کشور، نظام و ارزش ها و خلاصه جریان ضد روشنفکر مآبی بود استاد و سرور و مراد جماعتی نام می گرفت اما همین که اندکی به پروپای همان جماعت پیچید، استاد معظم!! را از طبقه هفتم آسمان به تحتانی ترین اعماق زمین کوبیدند." "بهرام بیضایی در وقتی همه خوابیم، شبیه ابوالحسن داودی (زادبوم) و تهمینه میلانی (سوپر استار) عمل کرده است؛ چرا که تنها همه دغدغه های شخصی خود را به تصویر کشیده اند." "حملات سنگین و روشنفکرنماهای پول و منیت پرست، این روزها متوجه تهمینه میلانی هم شده است. چرا که درست وسط بساط عیاشی جماعتی از همان قماش پر مدعا ، توپ انداخته. ماجراهای این روزها ثابت می کند بیضایی ها و میلانی ها تا زمانی به درد جماعت فرنگی مآب می خورند که آبی از قبال آنها برای جماعت غرب زده و شرق زده گزلیک در آستین گرم شود نه اینکه خود آنها سیبل انتقاد ولو در حد نازک تر از گل باشند."
|
امین
شنبه 29 فروردين 1388 - 22:50
3 |
|
|
|
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نميكوبيدند، اینها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم
این همه هم عقده مگر میشه ؟ این یارو معلوم نشد با بیضایی مشکل داره یا با منتقداش یا میلانی . یا اصلا اینکه می خواست هدایت رو محکوم کنه؟ خیلی تابلو بود .
|
شنبه 29 فروردين 1388 - 22:51
-3 |
|
|
|
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نميكوبيدند، اینها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم
کیهان دیگه چی می گه؟ گرچه این به نفع بیضایی می شه تا بازم بگه ببینین من چقدر معترض و انتقادی و مترقی ام که کیهان داره به من حمله می کنه؟ کیهان اما داره بیشتر منتقدان رو می کوبه و به بیضایی هم می گه باید بیشتر از اینها با نظام راه بیاد، اما نه این فیلمساز و نه اونای که مرتب اسمشون تو رسانه ها هس هیچ کار بی عیب و عمیقی تو این سی سال تحویل ندادند. کارایی مثل همه خوابیم فقط نمونه ای هستش از انبوه تولیدهای بد سینما تو همه این سالها.
|
علیرضا
شنبه 29 فروردين 1388 - 23:39
2 |
|
|
|
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نميكوبيدند، اینها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم
از صد فرسخی می توان لحن و کلمات "کیهانی" را تشخیص داد! اصلا انگار اینها یک چارچوب بسته و محدود برای خودشان دارند و همه چیز را از آن عبور می دهند و به آن مربوط می کنند! من هم معتقدم فیلم بیضایی بسیار متوسط و اعصاب خرد کن بود. اصلا موضوعش را کاری نداریم. ساختار و پرداخت اثر خوب نبود. اما این جزو تخصص های کیهان است که از تمام اینها، برداشت به نفع خویش کند! یک منتقد ساده که فقط فیلم نقد می کند، مثلا وقتی همه خوابیم، چه توهینی به او کرده که بخواهد از آن ناراحت شود؟ مگر همه قرار است حسین فرحبخش و حمید اعتباریان و... باشند؟ مثلا همین امیر قادری که خیلی هم اینروزها دری وری نثارش شد، آیا وقتی همه خوابیم شامل حال او می شد؟ او مگر کارگردان و تهیه کننده و بازیگر است که جزو آن باند های مخوف(!!) قرار بگیرد؟ به همین صورت، سایرین. حالا چون این متفاوت ترین فیلم بیضایی، از قضا بدترین فیلمش هم هست و به شدت مورد انتقاد قرار گرفته، کیهان هم وارد ماجرا می شود و نرخ تعیین می کند! همه می دانند که کیهانیان اصولا از بیضایی متنفرند. به شدت هم متنفرند. نویسنده ی مطلب، حرف دلش را گفت. عقیده دارند که بیضایی ضد ارزش ها(!!) فیلم می سازد. به همین دلیل، با یک بهانه ی واهی، خواستند فحش های ته دلشان را نثار بیضایی کنند و به بقیه هم بگویند وطن فروش و وابسته به غرب و دوستدار غرب و ضد ارزش ها و...! همین. وگرنه منطق و دلیل خاصی پشت اینگونه مطالب کیهان نیست!
|
روشا
شنبه 29 فروردين 1388 - 23:59
2 |
|
|
|
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نميكوبيدند، اینها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم
در میان اختلاف بین منتقدین و بیضایی این آقا از آب گل آلود ماهی گرفته تا عقده های شخصی خودش نسبت به قشر روشنفکر رو روی کاغذ بیاره.و حاصلش هم میشه یه مشت حرف بی سر و ته.البته فقط کافیه به منبع مطلب یه نگاهی بندازید تا همه چیز دستتون بیاد...
|
يکشنبه 30 فروردين 1388 - 0:56
-2 |
|
|
|
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نميكوبيدند، اینها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم
وقتی همه خوابیم بیضایی در «وقتی همه خوابیم» عناصر آشنای فیلمفارسی، فحشا و ناموس و چاقو و مردان پیراهنسیاه، به علاوهی «پول» را به کار میگیرد تا نشان دهد که زندگی ما اکنون در چنبرهی فروشگاههای اجناس قاچاق و زنان بهناگریر روسپی و ساختمانهای سر به فلک کشیده و پولهای بادآوردهی مردمان فرومایهای است که در همه چیز دست دارند. در این میان تنها آبرویی که مانده است تن دادن به مرگی خودخواسته و رهانیدن خود یا مظلومی از ظلمت این جهل و خواب فراگیر است. شروع «وقتی همه خوابیم» با نماهایی از ساختمانهای تجاری و اداری و مسکونی تازه و مدرن شهری میتواند ورود خوبی به درونمایهی داستانی فیلم باشد. تصاویر پی در پی از ساختمانهای تازهساز حس «سازندگی و نوسازی» شهری را به خوبی به بیننده القا میکند. در این میان، موسیقی نیز احساس دلهره را تشدید میکند، به طوری که بیننده هر دم وقوع حادثهای را انتظار میکشد. نهضت بساز و بفروشی، پولشوییهای قانونی، کوبیدن و ساختن، فقط نوسازی بافتهای فرسودهی شهری نیست. ساختمانهای تجاری، رونق کار واردکنندگان و صادرکنندگان، رونق بانکهای خصوصی، افزایش درآمد با شغلهای نه چندان مولد، انباشتن پول و تغییر خلق و خو و اخلاق، دوش به دوش هم تغییر میکنند. وقتی هر چیز زیر ساختی به سرعت ترقی میکند و قیمتش چندبرابر میشود، وقتی سود و زیان تنها دلمشغولی افراد میشود، آیا جایی برای خویشاوندی و رفاقت و دوستی و تعهد اخلاقی یا حتی حقوقی وجود دارد؟ بتون و شیشه و آسفالت نیز طبیعت خود را دارند و انسان محصور در میان این عناصر هم سختی و صلابت و نفوذناپذیری بتون و آسفالت را مییابد و هم شکنندگی شیشه را. ويژگیهای جامعهای کلنگی چیست؟ خب، اگر خانهای کلنگی باشد چه ويژگیهایی دارد؟ همان ويژگیها را نیز جامعهای کلنگی دارد. خانهی کلنگی خانهی ویرانهای است که صاحبانش نه توان تعمیر و نوسازی خانهشان را دارند و نه توان تغییرش را. آنها فقط منتظرند دری به تخته بخورد و آدم پولداری پیدا شود و آنقدر به آنها پول بدهد که بتوانند خانهشان را عوض کنند، یا یکی از آن طرحهای شهری پر ریخت و پاش به اجرا درآید و خیابانی بزرگ در مقابل خانهشان کشیده شود تا قیمت خانهشان ترقی کند. در چنین جامعهای کهنسالان و قدیمیها و اصیلها بیپول و تازه به دورانرسیدههای بیمرام و بیهمهچیز پولدارند. «وقتی همه خوابیم» بیضایی داستان جامعهای کلنگی است که در آن همه چیز به فروش میرسد، نه فقط خانههای قدیمی، نه فقط آیین خویشاوندی، نه فقط تن زنی شوهردار برای آزادی شوهرش، بلکه هر قرارداد حقوقی دیگری. در این میان جهان هنر نیز مستثنی نیست، وقتی میشود خانهای زیر ساخت را فروخت، وقتی میشود «شوهر خواهر» را فروخت، وقتی میشود «تن» را برای آزادی «شوهر» فروخت، چرا نشود فیلم در دست ساخت را فروخت؟ — با همهی عوامل و دست اندر کارانش! داستان فیلم بیضایی حکایت گوشهای از همین جامعهی کلنگی است که حالا همه همهچیز را میفروشند تا «پول» را از آن خود کنند. اکنون پول است که همه را به رکوع میبرد و به خضوع وامیدارد! در این جامعه همه چیز فروختنی و خریدنی است. اما آیا واقعاً همین طور است؟ به نظر میآید که بیضایی نمیخواهد هیچ قضاوت سرراستی را در پایان فیلمش به بیننده منتقل کند. او به تصویر کشیدن واقعیتی را مقصود داشته است که همهی زندگانی امروز ما را در همهی وجوهش در بر گرفته است. سیل بنیانکن نیاز و کمبود و ترقی قیمتها در جامعهای که افراد به آسانی میتوانند صاحب کار دیگران شوند و به اصطلاح هرکسی را بخرند، جای امیدواری اندکی برای زندگی انسانیتر و اخلاقیتر و بهتر میگذارد. با این همه، اگر پرند پایا و مانی اورنگ و نیرم نیستانی باز میتوانند در گوشهای دیگر به کار خود ادامه دهند و این امکان نیز وجود دارد که فیلمی همچون «وقتی همه خوابیم» ساخته شود، کورسویی از امید هنوز هست. دست کم اکنون دیگر «همه خواب نیستیم» ( محمد سعید حنایی کاشانی ) جنگل آسفالت این «محمّد رحمانیان» (نمایشنامهنویس و کارگردانِ تئاتر) بود که در آخرین جشن سینمایی مجلّه «دنیای تصویر»، وقتی در کلیپی کوتاه، کارنامه پُرشمار و ماندگار «بهرام بیضایی» را مرور کردند تا جایزهای را بهافتخار سالها فعالیت در سینما تقدیمش کنند، روی صحنه رفت و در ستایش «بیضایی» گفت این کارنامه، البته، مایه افتخار است، امّا بههماناندازه میتواند مایه افسوس و حسرت هم باشد. همه فیلمنامههایی که «بیضایی» در این سالها منتشر کرده، فیلمنامههایی هستند که بهنیّتِ ساختن نوشته است، امّا هرکدام بهدلیلی رنگ پرده را ندیدهاند. بهقول «رحمانیان»، هربار که «بیضایی» فیلمنامهای را مُنتشر میکند، معنایش این است که دیگر اُمیدی به ساختش ندارد و ترجیح میدهد گوهرِ کمیابِ دیگری را، دستکم بهشکل کتاب، به خیلِ مُشتاقانِ سینما هدیه کند. «لبه پرتگاه» هنوز در آستانه تولید بود که پروندهاش برای همیشه بسته شد، بیآنکه روشن شود انبوه شایعهها درباره دخالت در کار کارگردان چهقدر به حقیقت نزدیک بوده و «بیضایی» به سنّتِ همه این سالها، البته ترجیح داد سکوت کند و پُشتصحنه فیلم را عمومی نکند، بنابراین اینبار هم فیلمنامهاش را منتشر کرد. «بهرام بیضایی» سرگرم اجرای نمایش «افرا؛ یا روز میگذرد» بود که خبر رسید فیلم بعدی او با مشارکت «علیرضا داوودنژاد» ساخته میشود. کمی گذشت تا خبر شدیم که «داوودنژاد» سرمایهگذاری را برای مشارکت در فیلم تازهای از «بیضایی» معرّفی کرده است و هیچ بعید نیست طلسم، بالأخره، شکسته شود و «بیضایی» دهمین فیلم سینماییاش را، بالأخره، بسازد. خبرهای رسمی درباره «وقتی همه خوابیم» چنان اندک بود که خبرهای درگوشی جایشان را گرفت و در همه این خبرها روی یکچیز تأکید میشد: این فیلم تازه، ماجرای ساختهنشدنِ «لبه پرتگاه» است و البته، هیچکس چُنین چیزی را تأیید نمیکرد. صبحِ دومینروز جشنواره فیلم فجر بود که «وقتی همه خوابیم» در سینما فلسطین (سینمای رسانهها) بهنمایش درآمد و نخستین واکنشها به فیلم در جلسه مطبوعاتیاش ابراز شد؛ وقتیکه یکی از منتقدان فیلم را «دِمُده» خواند و گفت نمیفهمد چرا کارگردان محبوبش چُنین فیلمی ساخته است و نویسندهای دیگر گفت ترجیح میدهد طرفِ آن «اشتهاریان»ی باشد که چِکهای درشت مینویسد و بهخاطر «خاطره مقبول» فیلم را کاملاً تغییر میدهد و دیگرانی هم بودند که ظاهراً حمله به فیلمساز (و نه نقدِ فیلم) را «وظیفه» خود میدانستند و روزی یکبار، در دو سه ویژهنامه روزانه جشنواره، به هر بهانهای و در حاشیه هر فیلم و هر اتّفاقی، انگشتِ اتّهام را بهسوی «بیضایی» (و نه فیلمش) میگرفتند؛ بيآنکه حرفهای فیلمساز را در همان جلسه مطبوعاتی درست شنیده باشند که گفت «منتقدان باید تصمیم بگیرند چهچیزی باارزش است و چهچیزی کمارزش. اگر موضوعِ سینما اینقدر بیارزش است که من نباید درباره آن فیلم بسازم، شما چرا درباره این سینمای کمارزش مینویسید؟» طبیعیست تماشای فیلمی که در آن «سوپراستار»ش سقّز میجود و میخواهد بارانیِ خارجیِ خودش را بپوشد و سیگارِ خارجیاش را با فندکِ نُقرهاش روشن کند و طوری دستش را دراز کند که ساعتِ خارجیاش بهچشم بیاید، با سلیقه هر تماشاگری جور نیست؛ امّا همینکه برندگان مسابقه بینالمللِ جشنواره را اعلام کردند، معلوم شد که «تماشاگران»، رأیشان را بهنفعِ «وقتی همه خوابیم» به صندوق ریختهاند و فیلمی را که بهچشم شمار اندکی از منتقدان «دِمُده» رسیده بود، پسندیدهاند و سیمرغ انتخاب مردم، نصیبِ همین فیلم شد. نکته، ظاهراً، این است که تماشاگران با خودِ فیلم سروکار دارند و شمارِ اندکِ منتقدان، بهدلایلی، «حاشیه»هایی را که «پرند پایا»، شخصیت اصلی فیلم، از آنها گریزان است، ترجیح میدهند. در چنین دنیای وارونهای که جای همهچیز عوض شده، «براتی»، تهیهکنندهای که فقط به فکر جذبِ سرمایههای تازه است، به «نیرم نیستانی» میگوید: «فکرشو بکن؛ تا کِی منتظر بشینی فروش یه فیلم تکلیفِ کارِ بعدیتو روشن کنه؟ برای کار بعدی حتّی لازم نیست فیلم روی پرده بره؛ چون از همین حالا، پیش از نمایش، کُلّ پولشو درمیآره، یه چیزی هم روش!» بله، تصویری که «بیضایی» از مناسبات سینمای ما نشان میدهد، چُنین تصویریست و طبیعی هم هست که تماشای آن برای همه دلچسب نباشد. «بیضایی» اینبار، سینمایی را که اساساً «جدّی» نیست، طوری «بازسازی» کرده که هرچند در مقایسه با اصلش «جدّیتر» است، امّا درواقع، «کُپیِ» خندهداریست از یک واقعیتِ روزمرّه. ( محسن آزرم ـ کریم نیکونظر )
|
يکشنبه 30 فروردين 1388 - 12:10
5 |
|
|
|
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نميكوبيدند، اینها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم
khoda akhar o aghebate hamamoon ro be-kheir kone...che az cinemaye farsi khoshetoun biyad che nayad,cinemaye asliye iran hamine...mese hamejaye donya...khodemoon ro gool nazanim...aval bayad cinema dashte bashim...yani melat pashan beran cinema...negarane cinemaye honari o ina ham nabashid ,mesle har jaye dige rahesho kheili behtar ba sarmayeye khosousi va na dolati pish khahad bord...alan bayad be fekre khode cinema bood..ke dige dare kam kam vojoode kharejisho tu in mamlekat az dast mide...pas az forushe ekhraji-ha ham bayad khosh-hal bashim...zaheran taze melate iran dare khodesho neshoon mide...chizi ke salhast be shekle masnooei khodesho ghayem karde bood,sar o kalash peida shode...va che khoob...salha ba vam o barnamehaye dolati khastan cinemaye meli o mana-gera o ina besazan...va didin natijasho...khode cinema dasht gheib mishodfaghat ye edei tounestan ba cinemaye dolati bara khodeshoun esm o rasm va sarmaye joor konan...bale cinemaye farsi ba sarmayeye khosoosi bayad biyad va charei ham jiz in nist...negarane cinemaye honari ham nabashid,vazesh dar oun sharayet behtar khahad shod....
|
کدوم روشنفکر ؟؟؟
چهارشنبه 2 ارديبهشت 1388 - 19:21
2 |
|
|
|
90 درصد منتقدان ما کم سواد هستند، «بيضايي» اگر منتقد دولت بود، منتقدنماها او را نميكوبيدند، اینها نوکران سرمایه هستند، اگر منتقدي واكنشي داشته نسبت به اين اسم معناگرايي نشان از كم سوادي او است، هیچ منتقدی در جشنواره اشاره نکرد که من عاشق ارتباطات هستم
این کسی که نوشته را نوشته منظورش از روشنفکر چه کسانی هست ؟؟؟ امیر قادری ؟ امیر پوریا ؟ و ... و دوستانشان ؟؟اینها روشنفکرند ؟؟؟ واقعا خنده داره که یه نفر پیدا شده به اینها میگه روشنفکر . اخوی تو از بیخ و بن مفهمو روشنفکری رو چپندری فهمیدی. بد بخت مملکتی که اینها روشنفراشون هستند . نه عزیز دل برادر ما به اینها روشنفکر نمیگیم. ما به اینها یه مشت عشق فیلم میگیم که فکر میکنند یا توهم برداشتتشون که از فیلم و هنر چیزی میدونند اما روشنفکر هایه حقیقی یا در ... زندگی میکنند یا در ... زندگی میکنند خودت میدونی منظورم چی هست . پس لطفا این گوگولی مگولی ها رو جز روشنفکر جماعت حساب نکن. وت ا انجا که ما میدونیم روشنفکر ها از فیلم اخر استاد بسیار خشنود هم بودند میخواهی اسماشون رو بگم ؟
|
حسین
يکشنبه 27 ارديبهشت 1388 - 14:35
-2 |
|
|
|
اين «نقد» کجا ايستاده است؟
بیضائی به خوبی وضعیت خراب سینمای ما را به تصویر کشیده . دستش درد نکنه بعد از سالها یک فیلم شسته رفته دیدم . این آقاییون قدرت درکش را ندارند ، حسودی میکنند . اگه سالی چندتا فیلم این طوری نشون بدن سطح بینش وخواسته های سینمایی مردم بالا میره ،اونوقت حاضر نمیشن هر برای دیدن هر فیلم وقت بذارن.. دست آقا بهرام درد نکنه ، خسته هم نباشه ،عمرش دراز باد.
|
$$$
چهارشنبه 6 خرداد 1388 - 19:53
1 |
|
|
|
اين «نقد» کجا ايستاده است؟
......رشادت و دلاوری در راه عقیده و عشق ورزی و گذشت در حق رفیق و استاد در جماعت «سنگستانی» معنا پیدا می کند یعنی جماعت اهل صبوری و فدا شدن در راه دیگران ....... صفاتی مانند رشادت و عشق ورزی و فدا شدن و ....که نویسنده کیهان به « سنگستانی ها » نسبت داده واقعا" خنده دار ترین و مزخرف ترین و بی اساس ترین و غیر واقعی ترین و دروغ ترین حرفی است که در عمرم شنیده ام . نویسنده مقاله خیال کرده ما در این مملکت زندگی نمی کنیم و موجوداتی مثل سنگستانی ها را نمی شناسیم.
|