پاسخ یکی از کاربران سایت «سینمای ما» به واکنش‌های اخیر تهمینه میلانی نسبت به مخالفان فیلم‌هایش که در کامنت‌ها آمده بود؛
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید



منبع : سینمای ما

به روز شده در : جمعه 21 فروردين 1388 - 14:20

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

دوست
جمعه 21 فروردين 1388 - 18:37
6
موافقم مخالفم
 
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید

آقای قادری؛ اگر می خواهید نوشته ای از کاربران در سایتتان قرار دهید، حداقل از یک فرد باسواد و با مطالعه مانند مدیر وبلاگ ترانه باشد. من نویسنده ی این خزعبلات بالا را می شناسم. او عاشق سینما نیست و از فیلم دیدن لذت نمی برد. او تعصبات خاصی نسبت به چند سینماگر دارد که می دانم خیلی از کاربران این سایت می دانند!! وگرنه من با همه ی کسانی که از همین نسل سوم و به قول ایشان با سوادند، برخورد داشته ام، دوزن و نیمه پنهان را جزء شاهکارهای سینمای ایران می دانند. و حتی منتقدان باسواد و آگاهی همچون هوشنگ گلمکانی، ایرج کریمی و احمد طالبی نژاد. دوزن و نیمه پنهان چند لایه نیستند؟؟! من تا به حال فیلم دوزن را بیش از ده بار دیده ام و هربار بیش از پیش به آن علاقه مند شده و نکاتش را بیرون کشیده ام. هربار این فیلم از شبکه های ایرانی خارج از کشورهمانند مهاجر تی وی پخش شد، خانوادگی هر کاری داشتیم کنار گذاشتیم و به تماشای این فیلم روی صندلی میخکوب شدیم. نیمه پنهان در سطح حرکت می کند؟؟! جنابعالی چه باسوادی هستی که یک اپسیلون سواد سیاسی نداری؟!؟ همه افراد نسل پدر و مادرانمان این فیلم را با تمام وجود باور کرده و با آن گریستند، چون با آن وقایع تلخ زیسته بودند. شاید بیست سال بعد ارزشهای فیلم نیمه پنهان بیشتر و بیشتر مشخص شود. همین داریوش مهرجویی به قول شما فیلسوف، شخصیت فرشته ی نیمه پنهان را برترین و کامل ترین شخصیت زن درتاریخ سینمای ایران خوانده بود و فیلم را ستوده بود. چطور می توان افسانه ی آه را یک فیلم سینمای بدنه خواند؟؟ فیلمی که استادی چون شهید آوینی بزرگ آن را ستایش کرد و فیلمی چند لایه و فلسفی خواند.

به نظر من نویسنده ی این نوشته تنها و تنها ادعای سواد دارد. وگرنه یک متعصب کم سواد بیش نیست.


جمعه 21 فروردين 1388 - 18:44
9
موافقم مخالفم
 
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید

بازیگرا ن عزیزی که همه جزو اقوام و دوستان ایشون هستند کاملا باسواد و اگاه و ....هستند؟؟!!


جمعه 21 فروردين 1388 - 19:31
-6
موافقم مخالفم
 
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید

من واقعا تعجب می کنم که میگن این فیلم شعاریه !!!!!!

این فیلم بیان کننده ی حقایق بسیاری که به سادگی تمام مطرح شده و واقعا به دور از تمام ایراد هایی ست که به ان می چسبانند

فیلم کاملا منطقی و یکدست

مزدک
جمعه 21 فروردين 1388 - 21:46
-2
موافقم مخالفم
 
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید

دو نکته ، یک معنا

1 - نامه به امیر قادری

اول از اینکه در این نوشته مجبورم سطح کلام را پایین بیاورم و در مورد مسایلی صحبت کنم که شاید برای عده ای از دوستان کاملن روشن و تکراری باشد پوزش می طلبم ولی چون در این مطلب روی سخنم با دوست گرامی اقای امیر قادری است مجبورم این کار را بکنم. ( بخشی از مطلب را در فرم داستانی می اورم شاید بهتر بتوانم منظورم را بیان کنم هر چند این داستان ها کاملن از روی حقیقت برداشت شده است و لازم به توضیح نیست که من اصولن داستان نویس نیستم (

- مدتی پیش در تلوزیون خبری پخش شد در مورد جشن بزرگی که در یکی از کشورهای اسیایی توسط عده ای سرمایه دار محترم و باشخصیت برای میمون ها برگزار شده بود و در این جشن میمون ها انواع کیک و میوه جات لوکس را بر سر و صورت هم می زدند و شادی می کردند که صحنه ی بسیار جالب و خنده داری بود و من از دیدن این صحنه ها بسیار لذت بردم چون هم به میمون ها خیلی خوش می گذشت و هم ادم هایی که انجا بودند و چه چیزی از این بهتر که ادم شادی دیگران را ببیند نمی دانم اقای قادری هم این صحنه را دیده و لذت برده است یا نه چون ایشان برای مقوله ی لذت بردن و خوش گذراندن ارزش زیادی قایل هستند که اتفاقن فکر خوبی است.

- چند روز بعد شبکه ی چهار مستندی درباره ی فقر و گرسنگی در افریقا نشان می داد و ملیون ها انسانی که حتا نمی توانند اولین نیازهای حیوانی خود را براورده سازند و در فقر بدنیا می ایند و در فقر می میرند و مثل شخصیت فیلم ملیونر زاغه نشین خوش شانس هم نیستند که دریک مسابقه تلوزیونی پول زیادی به جیب بزنند.

- چند روز مانده به عید یکی از دوستانم که در یکی از ادارات دولتی و با حقوق مناسب و به عنوان معاون یکی از بخش های مهم مشغول به ... است را دیدم که با ماشین 206 خود جلوی پای من ترمز کرد و در راه همش از برنامه هایش برای رفتن به گردش به این جا و ان جا در تعطیلات چندین نوروز سخن می گفت البته کمی هم در مورد برنامه اش برای خریدن خانه ی جدیدی که می خواست با دریافت وام از اداره شان انجام دهد سخن گفت . نمی دانم چرا وقتی از ماشین پیاده شدم یاد دوران مدرسه افتادم یاد ان شوخی ها و دوران خوش ، انزمانی که شاید زندگی را جور دیگر می فهمیدیم یاد همین دوستم که معمولن نمره ها یش پایین تر از بقیه بچه ها بود هر چند دوست مشترکی به نام کامران داشتیم که از شاگردان زرنگ کلاس بود و همیشه به او در درس کمک می کرد ولی نتیجه زیادی حاصل نمی شد. اصولن او به جز درس در زمینه های دیگر هم چندان استعدادی نداشت.

فردای انروز دوستم کامران را دیدم . کامران در یکی از کارخانه های خصوصی و با حقوق بسیار کم کار می کرد از او خواستم که شب عید همدیگر را ببینیم و جایی برویم ولی او گفت که شب عید در کارخانه شیفت است و نمی تواند بیاید و گفت اگر بتوانم شیفتم را جابه جا کنم شاید بعد از ظهر روز سیزده را بتوانیم با هم بیرون برویم و در راه همش از این صحبت می کرد که چگونه باید شیفتش را تغییر دهد و نگران بود که مبادا مشکلی پیش بیاید.

- نمی دانم لازم است این بحث ها را ادامه دهم یا نه حتمن بسیاری از شما نمونه ی این داستان ها را بسیار دیده اید و بهتر تاز من می دانید. البته من به خاطر اینکه از لذت اقای قادری کاسته نشود و خاطرشان ازرده نگردد و در ضمن مرا متهم به شعار دادن و عقده ای بودن نکنند مجبور شدم بخش های زیادی از واقعیت را سانسور کنم و بسیاری از واقعیت های تلخ را نیاورم. و در مورد اینکه چطور و تحت چه شرایطی کامران اکنون اینجاست و ان دوست دیگرم انجا هم شاید نیاز چندانی به توضیح نیست و بسیاری از شما موارد بیشماری از این نوع را تجربه کرده اید و یا دیده و شنیده اید. ( البته در هر موضوعی ممکن است استثنا وجود داشته باشد ولی باید دانست که هرچند که استثنا در جای خود مهم و قابل بررسی است ولی در هنگام قضاوت استثنا را جای قاعده گذاشتن چیزی جز حماقت یا رذالت نیست به قول هگل که می گوید : حقیقت همان کلیت است و برشت که می گوید : انکه به استثنا می اندیشد احمق است.)

- دوستان یک واقعیت در جهان وجود دارد که اگر کسی انرا درست درک نکند و اگاهانه یا نااگاهانه از نظر دور کند تمامی نگاهش به زندگی و حرفهایی که می زند و کتاب هایی که می نویسد و فیلمهایی که میسازید و موسیقی که می افریند و... سطحی و در بهترین حالت بی فایده و در بسیاری موارد مضر می گردد . بسیاری از شما این واقعیت تلخ را بهتر از من درک کرده اید ولی من دوباره انرا اینجا برای خودم و اقای قادری تکرار می کنم :

قادری گرامی افرادی در جهان ما وجود دارند که وقت ندارند در طول سال به همه ی ویلاهای خود در سراسر جهان سر بزنند و مردم بسیار زیادی هم هستند که بزرگترین ارزوی شان داشتن یک سرپناه معمولی و یک شغل ابرومند است . عده ای هزاران و ملیون ها دلار را برای سرگرم شدن خود و در جشن میمون ها و اسب ها و خوک ها خرج می کنند و همزمان در همان لحظاتی که اینان مشغول خوشگذرانی هستند عده ی زیادی از گرسنگی می میرند تکرار می کنم می میرند اقای قادری می دانید مرگ یک انسان چه فاجعه ی جبران ناپذیری است.

حال منصفانه جواب دهید ملیون ها کارگر ، کشاورز ، دانشجو ، کارمند رتبه پایین و افراد بیکار نگه داشته شده و کم درامد و بی درامد کجای سینمای جهان قرار گرفته اند. من بحثم فقط در مورد سینمای ایران نیست و در مورد سینمای جهان صحبت می کنم .

چند درصد مردم جهان ملیونر و یا رییس شرکتهای بزرگ و یا فوتبالیست حرفه ای و رییس بیمارستان و یا خواننده ی حرفه ای و افراد طبقه ی سرمایه دار هستند و چند درصد طبقه ی پایین و در سینمای جهان چند درصد از فیلمها و کارگردان هایی که شما انها را بزرگ می دانید به طور ریشه ای به مشکلات افراد این طبقه که اکثریت مردم جهان را تشکیل می دهند می پردازند و بعد نتیجه می گیرند که این بی عدالتی ها از بین رفتنی است و باید از بین برود وانسان روزی اینکار را انجام می دهد و تا این بی عدالتی های اشکار وجود دارد سخن گفتن از بسیاری مسایل جز دروغ و حقه بازی نیست و در بهترین حالت ساده لوحی است و ساده لوحی بیشتر ان است که فکر کنیم این کار با سلام و صلوات و خواهش و تمنا بدست می اید. چند درصد ؟ نود درصد ؟ هشتاد درصد ؟ پنجاه درصد ؟ سی درصد ؟ بیست درصد ؟ ده درصد ؟ پنج درصد ؟ و یا باز هم کمتر !!!

در فیلمهایی که امثال برای اسکار نامزد شده بودند چند نمونه از این فیلم ها وجود داشت در اسکار پارسال چی ؟ در کل تاریخ هالیوود چند تا از این فیلمها را دیده اید در سینمای اروپا چند درصد در سینمای اسیا چند تا ؟ در دیگر جاهای جهان چقدر؟

من نمی گویم که هیچ فیلمی نبوده است به خصوص در اروپا و در سینمایب نو ریالیسم ایتالیا فیلمهای بسیار خوبی برای مثال اوردن وجود دارد . در گوشه و کنار سینمای امریکا و اسیا و جاهای دیگر هم این نوع فیلمها البته به تعداد بسیار کم وجود دارد . و معمولن به ناحق مهجور می مانند.

من نمی گویم اصلن نباید در مورد زنگی اشراف و ثروتمندان فیلم ساخت ولی نباید جوری باشد که انگار اینها کلیت مردم را تشکیل می دهند و اینها تنها افراد با ارزش این جامعه اند.

اگر کارگردانانی که در مورد این افراد فیلم می سازد نگاه واقع بینانه ای همچون بالزاک داشتند که مشکلی نبود و می توانست راه گشا باشد . ولی چند درصد فیلمهای جهان با دیدی عمیق به روابط موجود در جهان ، جهانی که پول و سرمایه بر ان حکومت می کند و نه انسان ، جهانی که انسان و انسانیت را همچون کالایی در بازار به فروش گذاشته است.

قصد سیاه نمایی ندارم اما ساده لوح هم نیستم و معتقد نیستم که خود را گول بزنم که " هر کجا باشم اسمان مال من است " بلکه همچون بسیاری از مردم جهان معتقدم که زمین متعلق به انسان و همه ی موجودات است و امید کامل دارم که دیر یا زود انسان و انسانیت بر جهان حاکم خواهند شد و شاید برای شما این شعار باشد ولی برای بسیاری از مردم این بزرگترین حقیقت است . چرا که انسان همانگونه که تاریخ نشان می دهد همانگونه که برده داری اولیه و برده داران اولیه را در اعماق تاریخ دفن کرد به این بی عدالتی ها هم پایان میدهد . من فکر می کنم که هنر را وظیفه ای است و کسی که هیچ وظیفه و تعهدی را به این موضوع در خود احساس نکند هرگز شایسته ی عنوان هنرمند نمی گردد هر چند صد ها جایزه ی بزرگ و کوچک هم به او بدهند. ( حال می خواهد در زمینه ی سینما فعالیت کند یا تاتر یا ادبیات یا موسیقی یا نقاشی و ... و از این نظر هیچ تفاوتی وجود ندارد (

دوست گرامی هر جامعه ای بنا به نوع روابط تولیدی و جریانهای اقتصادی حاکم فرهنگ خود را به وجود می اورد پس زمانی که یک فیلمساز می خواهد در مورد یک معضل فرهنگی و یا اجتمایی و سیاسی سخن بگوید باید به ریشه های این معضل بپردازد چرا که این نابرابری های اقتصادی است که نابرابری ها و معضل های اجتمایی و فرهنگی و سیاسی را به وجود می اورد و پرداختن به روبنا بدون در نظر گرفتن زیربنای ان نمی تواند چندان ثمر بخش باشد در این صورت فیلم این کارگردان روبنایی و سطحی و در بیشتر اوقات بی ثمر و حتا گمراه کننده می گردد که بود و نبودش یکی می شود و گاهی نبودش بهتر از بودش .

خوشبختانه در ایران تعدادی از این هنرمندان را داریم که مایه افتخار ما هستند نیما یوشیج و ... در شعر احمد محمود و دولت ابادی و ساعدی و... در زمینه ی رمان را می توان از این دسته نامید. در تاتر هم اکبر رادی در کنار بهرام بیضایی شاخص ترین چهره در این زمینه اند و در سینمای ایران هم دو چهره کاملن متمایز شده اند :

1- بهرام بیضایی 2- داریوش مهرجویی

ادامه دارد

www.mazdakk.blogfa.com

2- کاوه اسماعیلی گرامی درود بر شما و همه ی دوستان هنردوست و حقیقت جو

تشکر از اینکه نظر مرا خواندی و مانند بسیاری از مخالفان رو به توهین نیاوردی و این مرا امیدوار می کند که شاید تو هم روزی مثل من بیندیشی . البته اینکه می گویم مثل من بیندیشی را دلیل بر نخوت من نگیر چون من هم به هر حال شاید روزی چون تو عاشق فیلمهای تیم برتون ( به خصوص ادوارد دست قیچی )و فینچر ( به خصوص هفت و بازی ) و اسکورسیزی بودم ولی بعدها با اندکی تعمق بیشتر و در اثر اشنایی با اندیشه های مختلف دیدم نسبت به گذشته تغییرات بنیادینی کرد و اکنون بسیاری نظرات من شاید برای خیلی ها عجیب باشد . به هر حال برای درک بهتر دیدگاه من ( که البته من این دیدگاه و اندیشه را به وجود نیاورده ام بلکه تنها قسمت اندکی از این اندیشه ی عمیق را از دیگران اموخته ام ) می توانی نامه ی من به قادری را در همین جا بخوانی . اگر باز هم نظرت همچنان پابرجاست نکته ی دیگری را خدمت شما دوست بزرگوار عرض می کنم شاید تلنگری باشد بر ذهن و اندیشه ی همه ی ما:

دوست گرامی مقدار مواد غذایی که امروز در جهان ما تولید می شود خیلی بیشتر از مقدار مورد نیاز همه ی بشر امروز است ولی عجیب ان است که با وجود این موضوع ملیون ها نفر همچنان در جهان در گرسنگی به سر می برند و به علت عدم دسترسی به مواد غذایی لازم می میرند ( لطفن روی کلمه ی می میرند کمی بیشتر مکث کن (

ایا تو هم مثل اقای قادری منتقد بزرگوار سینمای ما فکر می کنی که این حرف من شعار است یا واقعیت است ؟ اگر شعار است که هیچ ولی اگر واقیعت دارد به نظر شما اگر کسی با توجه به این موضوع اساسی بشری فیلمهای عمیق و هنرمندانه ای بسازد و یا داستانهای ژرفی بنویسد و یا ... شعار داده است ؟

دوست حقیقت جو، من این یک مثال اشکار از میان هزاران مورد از ظلم های نظام حاکم بر جهان را که اساسش به جای حاکمیت انسان بر حاکمیت پول و سود بیشتر زورمندان استوار است را برای روشن شدن موضوع اینجا اوردم . نمی دانم این موضوع اصلن برای تو ارزشی دارد یا نه . امیدوارم که مرگ ملیون ها انسان و سلب زندگی شاد همراه با رفاه برای ملیون ها نفر دیگر برایت مهم باشد که اگر چنین نباشد دیگر حرفی برای تو ندارم و تمام نظراتت را با کمال میل می پذیرم.

حال نگاه کنیم که حرف من چه بود که چنین باعث براشفتن بسیاری از دوستان شد. ( دوباره ی باید بگویم که این حرف را من از خودم به وجود نیاورده ام بلکه تنها انرا اموخته ام

( تمامی مسایل و موضوعات و معضلات اجتمایی و فرهنگی و سیاسی و هنری هر جامعه ای ریشه در معضلات و نابرابری های اقتصادی جامعه دارد . ( حال هر کسی می تواند این دیدگاه را به نقد علمی بکشاند (

اکنون یک هنرمند اندیشمند مثلن در زمینه ی سینما را در نظر بگیریم که قصد دارد از طریق هنر سینما به طرح معضلی اجتمایی بپردازد. من وقتی توجه به ریشه ها را در فیلم ایشان نمی بینم به نظرم می رسد که این سینماگر اندیشه ی عمیقی ندارد و اگر اعتراضی هم به شرایط موجود دارد اعتراضش به دلیل عدم توجه به ریشه ها سطحی و غیرکاربردی خواهد بود .

دوست سینمادوست من

اگر نام اسکورسیزی و فینچر را اوردم به خاطر جلب توجه و یا کینه ی شخصی نبود. البته من می دانم که سطح کار این فیلمسازان از بسیاری دیگر از کارگردانها بالاتر است و کسی مثل اسکورسیزی در برخی فیلمها مثلن راننده ی تاکسی به خصوص انجا که با کاراکتری که جودی فاستر نقشش را ایفا می کند برخورد می کند به موضوعی ریشه ای تا حدی نزدیک می شود ولی بعد دوباره فاصله می گیرد چرا که شجاعت لازم را ندارد و حاضر نمی شود فیلم خطرناکی ( همچون فیلمهای خطرناک بیضایی و... ) بسازد و در خیلی دیگر از فیلمهای بعدیش چندان اثری از توجه به ریشه ها وجود ندارد . ( حال شما می توانید این بخش را قبول نداشته باشید و چند نمونه برای رد این حرف من ( عدم توجه برتون و فینچر و اسکورسیزی و بخش اعظم سینمای امروز جهان به ریشه ها ) بیاورید .

دوست گرامی گفته اید که فیلم بیضایی خوب نیست و خطرناک است . من بر خلاف نظر تو معتقدم فیلم خوب اتفاقن فیلمی است که خطرناک باشد ( البته برای دستهای پول و زور که جای انسانیت را تنگ کرده اند و هر ساله عامل مرگ ملیون ها انسان هستند ، همانا که به خاطر لذت و خوشی خودپسندانه ی خود حق لذت بردن از زندگی شاد و همراه با رفاه و ازادی را از ملیون ها و بلکه ملیاردها انسان روی کره ی زمین سلب کرد ه اند. همانها که ملیون ها و ملیاردها دلار و پوند و فرانک و ریال و ... را در جشن میمون ها و اسب ها و خوک ها به هدر می دهند و تنها چیزی که به ذهن شان نمی رسد این است که با همین پول و مواد غذایی می شود جلوی مرگ انسانهای بسیاری را گرفت ) اثر کارگردانی که در هنگام خلق اثرش همچون همان سرمایه داران بی درد به درد ملیارد ها انسان بی توجه باشد برای من ارزش چندانی ندارد . کارگردانی که همچون موجودی بی ازار تسلیم جریان سرمایه و زور است چه دردی می تواند از انسان های امروز دوا کند ؟

درست است که امروز جریان پول و حمایت مستقیم و یا غیرمستقیم از جریان زور و سرمایه بر سینمای جهان حاکم است ولی این دلیل نمی شود که ما زحمتهای ارزشمند افرادی که در مقابل این جریان ایستاده اند را از یاد ببریم و از ان تجلیل نکنیم . از چاپلین بزرگ گرفته تا سینمای نوریالیسم ایتالیا و گدار و تروفو در فرانسه ، از ایلماز گونی در ترکیه گرفته تا بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی در ایران و در بسیاری دیگر از کشورها سینماگران بسیاری که برخی به دلیل همین اندیشه ی ریشه ای شان مهجور مانده اند همیشه هنرمندان اندیشمندی بوده اند که به مردم و ارزوها و رویا ها و خواسته های حقیقی انان پرداخته اند ( کلیت مردم و نه بخش کوچک وابسته به جریان سرمایه ) در زمینه های دیگر هنری هم در ایرن وجهان نمونه های قابل ذکر کم نیستند.

بهرام بیضایی همیشه برای مردمش فیلم ساخته است و حاضر نیست به خاطر پول و منافع شخصی اش حقیقت را پایمال کند چنانچه خیلی ها در سینمای ایران و جهان کردند و مزدش را هم گرفتند .

من به شدت معتقد هستم که کار هر هنرمندی باید مورد نقد و واکاوی قرار گیرد و بیضایی و مهرجویی و هیچکس دیگرهم از این قاعده مستثنا نیستند اما با کدام اندیشه و کدام منتقد می خواهد بیضایی را نقد کند با اندیشه ای مدرن و روبه جلو و انتقادی و یا اندیشه ای کهنه و واپسگرا و بی ازار و تسلیم جریان سرمایه داری

منتقدی که به بیضایی خرده می گیرد که چرا در فیلمش به روابط ظالمانه ی حاکم بر جهان در دست سرمایه ( در این اثر سینمای ایران به عنوان بستر ابراز اندیشه ی ضد سرمایه داری بیضایی قرار گرفته است { 1 } ) تاخته است و از او خواسته است که به جای عصبانیت و انتقاد از این جریانات از خود انتقاد کند !!!!!!! بعد اسم این حرف خود را نقد دانسته و خواستار پاسخی منطقی به نقد خود گشته است. باید خدمت این منتقد مخالف نقد اجتمایی ریشه ای عرض کرد که اقای قادری شما اصولن نقدی نکرده اید که انتظار پاسخ دارید. با این حرف شما خود عملن خودتان را از جرگه ی منتقدان بیرون انداخته اید . اخر این چه منقدی است که مخالفت خود با جریان نقد کاربردی را اشکارا به همگان اعلام می دارد. !!!

بهرام بیضایی به عنوان یک اندیشمند و نویسنده و کارگردان سینما فیلمی ساخته است و حال وظیفه منتقدان راستین ان است که فیلمش را دیده و به نقد و بررسی نقاط ضعف و قدرتش بپردازند نه انکه از کارگردان سینما بخواهند که دست از نقد اجتمایی خود بکشد .

برای خودم و همه ی دوستان ارزوی نگاهی عمیق تر و حقیقت جو را دارم.

اگر دوستان محترم نقدی بر این نوشته ی من دارند حاضرم با کمال میل انرا بخوانم و اگر دلایلی منطقی در رد نظر من نوشته شود امیدوارم هنوز انقدر ذهن حقیقت جویی داشته باشم که بتوانم انرا درک کرده و بپذیرم.

با تشکر مزدک www.mazdakk.blogfa.com

1 - در وقتی همه خوابیم سینما بستر این انتقاد ریشه ای قرار گرفته است بعضی ساده لوحانه و برخی مغرضانه گفته اند که دغدغه ی بیضایی تنها مشکل شخصی با یک تهیه کننده بوده است ولی اگر عمیق تر بنگریم خواهیم دید که دغدغه ی بیضایی نه فقط تسویه حساب با یک یا چند تهیه کننده ی نیست بلکه انتقاد او فقط به مقوله ی فیلمسازی هم محدود نمی شود بلکه او سینما را تنها به عنوان بستر استفاده کرده است تا همان حرف و اندیشه ی مخالف جریان سرمایه و زور همیشگی خود را با تکامل یافتگی بیشتر و در قالبی دیگر زده باشد چنانچه در فیلمهای دیگرش بسترهای دیگری را برگزیده است .


جمعه 21 فروردين 1388 - 22:5
4
موافقم مخالفم
 
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید

یادداشت مژده شمسایی به مناسبت بزرگداشت بیضایی :

بهرام بیضایی را می‌توان در تك‌تك آثارش دید. از پسرك فیلم

«سفر» كه امیدوارانه در پی اصل و ریشه خود می‌گردد تا خانم بزرگ

«مسافران» كه سرسختانه و با ایمان در برابر جمعی می‌ایستد، پیروز

و سربلند. در گلرخ كمالی «سگ‌كشی» روشنفكری كه یك‌تنه در برابر

جمعی سوداگر و دلال پشت خم نمی‌كند و تنها پاسخش ایستادگی است و

زایش فرهنگی. در «افرا» كه جامعه تهمتش می‌زند، قضاوتش می‌كند

بی‌آنكه فرصت گفت‌وگویی ساده و طبیعی فراهم كند و افرا به شیوه

بیضایی با سكوت حقانیتش را ثابت می‌كند. بخشی از كابوس‌ها و

دل‌نگرانی‌هایش را در «مجلس شبیه در ذكر مصائب استاد نوید ماكان

و همسرش مهندس رخشید فرزین» به تصویر می‌‌‌كشد. از زبان «بندار

بیدخش» به ما می‌گوید: «من از این دانش‌ها بهر خود چیزی نخواستم.

من این دانش‌ها همه از بهر مردمان كردم و امروز سود آن همه‌جا

همگان می‌بینند پس چرا جز بند مرا بر دست و پای نیست؟ آیا این

دانش است كه با من به دشمنی برخاسته؟ نه این از دانش به من نرسید

از شما رسید از آنكه در دانش من وارون نگریست!» بیضایی را

می‌توان در «آرش» دید. تیر و كمانش قلم و كاغذی است در دستش. او

می‌نویسد و می‌نویسد و می‌نویسد با نیروی دل! تجربه‌های تلخ و

شیرینش را در جای جای آثارش با ما قسمت می‌كند. در« غریبه و مه»،

«چریكه تارا» و «باشو غریبه كوچك». در نمایش «كارنامه بندار

بیدخش» كه تقریبا همه اجراهایش را دیدم هر بار كه بندار گفت: «كی

بودی كه اندیشیدمی پرستنده‌ای از آن من گستاخ در من بنگرد و مرا

گوید: استاد خوشا ترا دست هشتن از این كارنامه و هر كار كه تو

مرگ رایی و آنچ راز تراست در كار این جام مرا بسپار تا بدان خویش

را زندگی زنده كنم! كی از سرم گذشتی كه بی‌شرمی، درشتگویی، خیره

نگاهی كه جام از جم و جان از من بخواستی دزدید- مرا به پرخاش

گوید این دانش كه ارزان به دور افگندی مرا واگذار تا گران

بفروشم.» پشتم لرزید و تجسم كردم روزهای آشوبی را كه دانشجویانی

تلاش‌شان راندن استادان بود به انزوا تا جایشان را گرفتند بدون

داشتن لیاقتی. و با تكرار آنچه از آنان شنیده بودند نام استاد را

به دوش كشیدند سال‌ها و دانشی را كه ارزان به دست آورده بودند

گران فروختند سالیان. دغدغه گذشته و تاریخ ایران همیشه با بیضایی

بوده است و روایت‌هایش از تاریخ خاصِ خود اوست. او تاریخ را با

نگاهی موشكافانه و امروزی تحلیل می‌كند و به این ترتیب فاصله

زمانی میان بیننده یا خواننده را با واقعه از میان می‌برد.

نمونه‌هایش «مرگ یزدگرد»، «تاریخ سری سلطان در آبسكون»، «عیار

تنها» و «داستان باورنكردنی». شناخت بیضایی از اساطیر و فرهنگ

مشرق زمین بعدی جدید به آثارش می‌دهد و اغلب این تجربه‌ها ارزشی

فراتر از یك نمایشنامه یا فیلمنامه پیدا می‌كنند و سندی می‌شوند

پژوهشی، نمونه بارز آن نمایشنامه «شب هزار و یكم». امسال درست

نیم‌قرن از نخستین اثر نوشتاری چاپ شده او «اژدهاك» می‌گذرد.

اثری كه گذشت زمان نتوانسته غباری بر آن بنشاند و همچنان امروز

چون نگینی بی‌مانند در مجموعه آثار او می‌درخشد و بیضایی همچنان

می‌نویسد، می‌سازد و هنوز حرف‌های نگفته بسیاری دارد. او امسال

در آستانه 70 سالگی همچون پسرك «حقیقت و مرد دانا» روز و شب به

دنبال حقیقت است، كتاب‌ها را زیر و رو می‌كند به امید یافتن بخش

گمشده‌ای از فرهنگ ایران، «هزار افسان»؛ حقیقتی كه بیگانگان به

یاری خودمان سعی به فراموش سپردنش دارند. می‌دانم و باور دارم كه

آن را و هر آنچه را بخواهد، خواهد یافت كه او با نیروی دل كار

می‌كند نه به بازوی خود .

مژده شمسایی/كارگزاران

aram
جمعه 21 فروردين 1388 - 22:7
3
موافقم مخالفم
 
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید

khanoome milani bishtar az inke dam az kargardan boodan mizanan khodeshoon ro arshitet moarefi mikonan va kheyli esrar daran ke behshoon began mohandes be nazare man ham hamoon herfeye sakhteman sazi bishtar beheshoon miyad , fekr mikone age film nasaze ye paye cinemaye iran falaj mishe

merci aghaye alireza

احسان
جمعه 21 فروردين 1388 - 22:48
-1
موافقم مخالفم
 
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید

واقعا چرا باید مطلبی در این سطح بیاد روی سایت یعنی سینمای ما اینقدر سقوط کرده؟؟؟

علي
جمعه 21 فروردين 1388 - 23:7
-3
موافقم مخالفم
 
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید

اقا/خانم علیرضا

شعور بدم خدمتتون؟

هرچند میدونم که کسب درک و شعور به این راحتي ها هم نیست.

تنتون احتمالا به تن ارمین ابراهیمي خورده.

خدا خودش شفاي عاجل بده. به هر دوتون.

حسین لامعی
جمعه 21 فروردين 1388 - 23:29
-3
موافقم مخالفم
 
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید

سلام به همگی.....

"من از امیر قادری تا به حال خواهشی نکردم, اما اکنون خواهش میکنم این مطلب من را تایید کند, تا حداقل این فریاد های من در گلو نماند"

((این مطلب نوشته ایست در جواب کسی که این مطلب را نوشته, و دلیل نوشتن این مطلب فقط عشقم به سینماست, که متاسفانه منتقدانش دارند رنگ و بوی شعبان بی مخ ها را میگیرند!))

متاسفم از ادبیات کسی که این مطلب را نوشت! که چوپانان گوسفند چران در تن آرایی کلمات شعور بیشتری خرج میکنند تا دوستی که چنین مطلبی را نگاشته....

خدا کند تهمینه میلانی احیانا سری به سایت "سینم ما" نزند یا حداقل مطلب این نویسنده را نخواند که در این صورت دیگر برای مردم هم ارزشی قائل نخواهد شد.....

قصد دفاع از تهمینه ی میلانی را ندارم, که اگر بحث دفاع هم باشد, قطعا کارنامه او کارنامه ایست که بتواند پشت سر خود یک کامیون پشتیبانه قلم به دست را به صف به ایستاند.....

هر چند انتقاد هم از او دارم..... اما بحث اصلی من نوشته ایست که فردی به نام "علیرضا" که نمیشناسمش, در مورد میلانی نوشه است....

نویسنده ای که سراسر بی حرمتی.... سراسر کم شعوری و سراسر بی خردی خود را به نمایش کشید....

جوانک....! تو مگر رفیق شفیق تهمینه میلانی هستی! که تعداد کتابهایی را که خوانده تشخیص دادی و فرموده ای: من بسیار از تو بیشتر خواندم!!!

تو وقتی نمیتوانی غرور مضخرفت را کنترل کنی چه کارت به این که بیایی یقه ی تهمینه میلانی را بگیری.....؟!

در این که داریوش مهرجویی فیلسوف است حرفی نیست اما تو با این ادبیات گفتاریه سخیفت میتوانی چه شناختی از لایه های فیلم های مهرجوی داشته باشی؟!

همین مهرجوی کبیر بود که فرمود: "کتاب "دا" را اگر تهمینه میلانی بسازد بهتر از ساخت من درمیاید! زیرا حس زنانه ای که میلانی دارد و میتواند از نویسنده ی کتاب درک کند بیشتر به درد ساخت این فیلم میخورد تا من...."

تو چه میدانی, حس زنانه ای که در فیلم های میلانی دمیده میشود و مهرجویی از آن دم میزند در کدام لایه های فیلم نهفته است؟!

تویی که شعور ادبیاتیت از طرز نگاشتن کلماتت هویداست چه کارت است با مهرجویی بزرگ و تقوایی....

سوپر استار به نظر منه ناقصل العقل! فیلم شاه کاری نبود اما فیلمی بود که قابل دفاع باشد یا حذاقل این چنین قابل توهین نباشد, و حتی کسی مثل سعید راد میاید و میگوید: "فیلم سوپر استار یکی از برترین فیلمهاییست که در این دهه دیده ام....!"

قصد دفاع از سخنان استاد سعید راد را ندارم, زیرا خود به حرفش اعتقادی ندارم, اما قطعا ادبیات لمپنی و کوچه بازاری نویسنده هم هیچ گاه قابل دفاع نیست.....

برادر من به تک تک جملاتت بنگر و بفهم که تو حتی ادبیات ابتدایی نقد کردن را هم نمیدانی, و مینویسی: "باور بفرمایید که بنده که نصف سن شما را دارم، تعداد کتابهایی که خوانده ام، از شما بیشتر است. گستره شان هم از شما به مراتب وسیع تر است"

یا در قسمتی دیگر بیان کردی: "در واقع سواد شما در مقابل نسل جدید چیزی برای عرضه ندارد!"

یا در قسمتی دیگر نگاشتی:" اثری که نه ذوق دارد و نه فهم محیط پیراون، و غرق است در شعار و هپروت و بی هدفی...!"

یا در مکانی دیگر به زبان آوری: "مایی که آنقدر از سینما می دانیم!که راحت بگوییم فیلمتان در دسته ی سوم سینمای ایران قرار می گیرد..!!!"

برای چنین جملات سراسر غرور و کم فهمی چه میتوان نوشت؟! چه جوابی میتوان داد؟!

حتی مسعود فراستی که سردمدار توهین کنندگان است و خود را علامه ی دهر میداند چنین غروری در پشت سخنانش نهفته نیست که توی کوته فکر بی سواد بر روی کاغذ میاوری.....

تا به حال ندیده بودم منتقدی هر چند مغرور سواد خود را چندین برابر میلانی بداند! و بگوید: منی که سوادم بسیار است....!

تو جدا از ادبیاتت که هیچ شعور هنری در آن نیست و سراسر بی حرمتی به هنر است, جالب این جاست هیچ حرفی هم برای زدن نداری..... در تمام این جملاتی که نوشتی نفهمیدم: منظورت چیست؟! چه میخواهی بگویی؟! از کجای فیلم انتقاد داری؟! نسبت به چه چیز پریشانی؟!

خدا به داد هنر ایران زمین برسد که ادبیاتش دارد سراسر ادبیات "فوتبالی" میشود! و دوستان, سایتهای "فرهنگی-سینمایی" را با ورزشگاه و جایگاه 8 اشتباه گرفته اند و گمان میبرند خود "علی سیاه!" یا "حسین شلغم!" هستند! و طرف مقابلشان هم نیکبخت واحدی یا محمد نوازیست!!!

نه برادر بی سواد.....! طرف مقابل تهمینه ی میلانیست که حتی مهرجویی کبیر برایش احترام زیادی قائل میشود....

بحث علایق شخصی نیست.... که اگر این گونه باشد خود من عاشق پرویز پرستویم ولی تهمینه میلانی چندین بار علیه استاد پرستویی مصاحبه کرده است.... اما این دلیلی نیست بر این که هر چه از دهنم در میاید بگویم و مانند کران و کوران چشمم را بر واقعیت ببندم....!

در یک جمله بگویم: رخشان بنی اعتماد ها و تهمینه میلانی ها هر چند ضعفهایی دارند که شاید اندک هم نباشد اما امثال من و تو وقتی میخواهیم در موردشان نظر دهیم باید بفهمیم که حرفمان نباید گنده تر از دهنمان باشد و در اوج بی فهمی سواد خودمان را چندین برابر آنان ندانیم......!

من در ادبیات این نوشته ای که خواندم: فقط بی سوادی و توهین

و بی فهمی را دیدم که از قلم , فهم و درک نویسنده اش میبارید ..... بقیه ی چیز هایی را که دیدم متاسفانه نمینویسم تا نوشته ام توقیف نوشد....!

یا علی مدد

مریم
جمعه 21 فروردين 1388 - 23:33
1
موافقم مخالفم
 
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید

آقا این علیرضا رو من می شناسم این تو وبلاگ های فوتبالی می اومد به طرفدارای سپاهان دعوا می کرد و بهشون فحش می داد 0آخه پرسپولیسی دو آتیشه بود ) ما که نفهمیدیم چی شد از سینما سر در اورد اما خب در زمانه ای که ده نمکی فیلمش میلیاردی میشه و مایلی کهن سر مربی تیم ملی میشه این بچه استادیومی هم مطلب سینمایی می نویسه

امین
شنبه 22 فروردين 1388 - 7:56
1
موافقم مخالفم
 
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید

احسنت به دوستان عزیزمان: دوست, احسان, علی و مریم. و حسین لامعی عزیز که همیشه نوشته هایش را عاشقانه دوست دارم. جالب اینست که هیچ گاه نوشته های زیبای او روی سایت قرار نمی گیرند. زیرا ضمن منطقی بودن هرگز به کسی چه هنرمند و چه غیرهنرمند توهین نمی کنند. آقای لامعی به شما تبریک می گویم.

جناب علی رضا! راستش را به ما بگو! حالا اگر در فیلم سوپر استار گلشیفته بازی می کرد هم همین ها را می گفتی؟؟؟ یادت می آید پارسال داشتی خودت را برای فیلم مبتذل همیشه پای یک زن... تکه تکه می کردی؟؟؟ همین امیر قادری عزیز و مهربان که الآن متنت را گذاشته روی سایت, سال گذشته یک نقد منفی برای این فیلم نوشته بود, تو جزو معدود کسانی بودی که به او توپیدی و هرچه کلمات سخیف و نازیبا از دهانت درآمد به او نسبت دادی. ( آن صفحه را save کرده ام و می توانم برای این صفحه کپی کنم!!) حالا اگر درآن فیلم مثلا فتانه ملک محمدی بازی می کرد, چه؟؟؟ همان قدر برای فیلم تبریزی آتشی می شدی؟؟؟ همیشه پای یک زن که حتی قابل قیاس با سوپر استار نبود. آن فیلم 1000000 بار ضعیف تر از سوپر استار بود و شخصا بی محتواتر و بی مزه تر از آن فیلم در ایران ندیدم. فیلمی آبگوشتی که حتی ارزش نقد هم نداشت. چه برسد به نقدهای مثبت سعید راد و هوشنگ گل مکانی و جواد طوسی و دیگران, و نامزدی در 5-6 رشته مهم...

100
يکشنبه 23 فروردين 1388 - 7:51
-64
موافقم مخالفم
 
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید

che jafangiati neveshte in alireza

...

oon ham raje be banoo milanie bozorg

...

az hesadat nattereki yevaght alireza

!!!

رضا
يکشنبه 23 فروردين 1388 - 15:24
5
موافقم مخالفم
 
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید

این جناب علیرضا رو من خیلی خوب می شناسم. یادم میاد یه بار تو صفحه ای تو این سایت فردی بی نام کامنتی درباره ترانه گذشته بود که علیرضا کلی آسمون و ریسمون بهم بافت تا بالاخره نتیجه گرفت که کامنت گذار خود ترانه س! و چه افتراهایی به این بازیگر زد. اتفاقا من تو اون صفحه یه کامنت برای بلاهت و بیماری باورنکردنی ش گذشتم!

اینجا هم با وجود اینکه حسین لامعی حرف دیگری برای گفتن باقی نذاشته و همه نکاتو به خوبی عنوان کرده اما من هم دوست داشتم که حرف دلمو بیان کنم. در مورد خانوم میلانی اساسا با این مطلب مخالفم. آخه علیرضا جون! قربون اعتماد به نفست! بی دلیل نمی گن پسرها دارای اعتماد به نفس کاذبن! ( بلا نسبت خیلی ها).... تو از میلانی باسوادتر و کتابخون تری؟!! مطمئنی؟! این اصلا در نوشته ات هویدا نبود. تو که هیچی, اگه همه افراد خونواده و فامیلتو هم جمع کنی نمی تونین حتی یه صفحه از فیلمنامه های نیمه پنهان و 2 زن با اون قدرت نوشتاری و تعلیق و تاثیر و جذابیت روان شناختی, انسان شناسی، اجتماعی و سیاسی و تاریخی رو خلق کنین. بی دلیل چی می گی؟ گفتن خیلی آسونه، عمل کردن سخته. تا وارد این سینما نشی و سانسورها و سختی هاشو تجربه نکنی نمی تونی بفهمی که فیلمنامه نویسی و کارگردانی اصلا کار سهلی نیست. تو این همه روز نشستی و به خودت و مغزت فشار اوردی تا بالاخره این متن خام و سطحی و بچگانه رو تحویل ما دادی. خانوم میلانی در مصاحبات زنده و یا در مطبوعات، فی البداهه با چند منتقد مهم فیلم بحث می کنه و همشونو از نظر سطح سواد مچاله می کنه! همه در مقابل معلوماتش کم میارن... می بینن این کارگردان زن تو بیان مسائل ادبی و سیاسی و تاریخی و اجتماعی ازشون سره و جوابهایی منطقی و عاقلانه داره که بالاخره اونا هم متقاعد می شن.....

ما که هیچ ادعای باسوادی نداریم. طبق گفته خودت: درخت هرچه پربارتر سربه زیرتر. آدم هرچی بیشتر مطالعه می کنه می فهمه که چه کم می دونه. اما جالبه که تو خودت این ضرب المثل رو گفتی، اما قلبا بهش معتقد نیستی و می گی من خیلی بامطالعه تر و باسوادتر و کتابخون ترم!! جمله ای که هرگز حتی دانشمندی چون پروفسور حسابی که به بالاترین درجات و مدارک علمی رسیده بود هیچ گاه بیانش نکرد و هیچ چنین ادعایی نداشت. خانم میلانی نه در این مصاحبه و نه در مصاحبات دیگرشون هرگز نگفتن که من باسوادم. ایشون گفتن که اکثر منتقدها بی سوادن که تو این مورد کسی شک نداره ( بلا نسبت خیلی منتقدها). به تازگی هر بی سوادی که به فیلم هم علاقه داره منتقد می شه. این واقعیتو مدتها قبل حاتمی کیا گفت, و بعدها بیضائی و کیمیایی و تقوایی و .... حالا میلانی. جایی نوشتی که من از خانم میلانی بیشتر کتاب خوندم!!!! اصلا همین یه جمله کودکانه کاملا بیانگر سطح سواد و ادبیات و تفکر یه فرد می تونه باشه. حالا فرض بگیریم که میلانی 200 تا کتاب خونده و تو 230 تا. مطالعه به کمیت نیست، به کیفیته. کیارستمی تو یه مصاحبه ش گفته که من در عمرم 100تا فیلم هم ندیدم! اما کسانی هستن که روزانه 5 تا دی وی دی می جون. به نظر تو اونا باسوادتر از کیارستمی اند؟ البته تو با این سبک ادبیات سخیفی که داری معلومه که سطح بالاترین کتابایی که تو زندگیت خوندی, در سطح قصه های خوب برای بچه های خوب و هری پاتر بودن! در ضمن از پشت نوشته هات یه چیز دیگه هم مشخصه. اینکه در یه خانواده کاملا مردسالار که اصلا طرز صحبت کردن با زنها رو بلد نیستن و مخالف پیشرفت آنان در جامعه هستن و آنها را در سخنان خود خوار و حقیر می شمرن پرورش یافته ای. واقعا متاسفم.

میلانی رو همه دنیا قبول دارن. و تو خیلی از کنفرانس ها و جلسه های بین المللی دعوتش می کنن. اما تو---- تا بخوای به درجه میلانی برسی---- حالا حالاها راه داری. خوب یادم هست که چند سال پیش خانوم میلانی برای نمایش فیلم جنجالی اش نیمه پنهان به بوستون آمده بود. چقدر این فیلم مورد استقبال ایرانیان و خارجی ها واقع شد و معلومات گسترده این زن نسبت به وقایع اجتماعی و سیاسی دنیا به حدی بود که خبرنگاران خارجی شگفت زده شده بودن. همین 4 تا فیلمساز مورد علاقه ت و حتی فیلمسازای خوب دیگه هیچگاه جرات نکردن تو این زمان، اوضاع اوایل انقلابو به صراحت و شفافیت فیلم نیمه پنهان نقد کنن. فقط تهیمنه میلانی شجاعت کرد و برای این شجاعت چند روزی را در زندان گذراند. من واقعا جسارت و شجاعت این شیر زن رو تحسین می کنم و همین جا یک درود بزرگ برای او می فرستم.

رضا
يکشنبه 23 فروردين 1388 - 15:24
4
موافقم مخالفم
 
کاش لایه‌های مختلف فیلم‌تان را به ما هم می‌گفتید

این جناب علیرضا رو من خیلی خوب می شناسم. یادم میاد یه بار تو صفحه ای تو این سایت فردی بی نام کامنتی درباره ترانه گذشته بود که علیرضا کلی آسمون و ریسمون بهم بافت تا بالاخره نتیجه گرفت که کامنت گذار خود ترانه س! و چه افتراهایی به این بازیگر زد. اتفاقا من تو اون صفحه یه کامنت برای بلاهت و بیماری باورنکردنی ش گذشتم!

اینجا هم با وجود اینکه حسین لامعی حرف دیگری برای گفتن باقی نذاشته و همه نکاتو به خوبی عنوان کرده اما من هم دوست داشتم که حرف دلمو بیان کنم. در مورد خانوم میلانی اساسا با این مطلب مخالفم. آخه علیرضا جون! قربون اعتماد به نفست! بی دلیل نمی گن پسرها دارای اعتماد به نفس کاذبن! ( بلا نسبت خیلی ها).... تو از میلانی باسوادتر و کتابخون تری؟!! مطمئنی؟! این اصلا در نوشته ات هویدا نبود. تو که هیچی, اگه همه افراد خونواده و فامیلتو هم جمع کنی نمی تونین حتی یه صفحه از فیلمنامه های نیمه پنهان و 2 زن با اون قدرت نوشتاری و تعلیق و تاثیر و جذابیت روان شناختی, انسان شناسی، اجتماعی و سیاسی و تاریخی رو خلق کنین. بی دلیل چی می گی؟ گفتن خیلی آسونه، عمل کردن سخته. تا وارد این سینما نشی و سانسورها و سختی هاشو تجربه نکنی نمی تونی بفهمی که فیلمنامه نویسی و کارگردانی اصلا کار سهلی نیست. تو این همه روز نشستی و به خودت و مغزت فشار اوردی تا بالاخره این متن خام و سطحی و بچگانه رو تحویل ما دادی. خانوم میلانی در مصاحبات زنده و یا در مطبوعات، فی البداهه با چند منتقد مهم فیلم بحث می کنه و همشونو از نظر سطح سواد مچاله می کنه! همه در مقابل معلوماتش کم میارن... می بینن این کارگردان زن تو بیان مسائل ادبی و سیاسی و تاریخی و اجتماعی ازشون سره و جوابهایی منطقی و عاقلانه داره که بالاخره اونا هم متقاعد می شن.....

ما که هیچ ادعای باسوادی نداریم. طبق گفته خودت: درخت هرچه پربارتر سربه زیرتر. آدم هرچی بیشتر مطالعه می کنه می فهمه که چه کم می دونه. اما جالبه که تو خودت این ضرب المثل رو گفتی، اما قلبا بهش معتقد نیستی و می گی من خیلی بامطالعه تر و باسوادتر و کتابخون ترم!! جمله ای که هرگز حتی دانشمندی چون پروفسور حسابی که به بالاترین درجات و مدارک علمی رسیده بود هیچ گاه بیانش نکرد و هیچ چنین ادعایی نداشت. خانم میلانی نه در این مصاحبه و نه در مصاحبات دیگرشون هرگز نگفتن که من باسوادم. ایشون گفتن که اکثر منتقدها بی سوادن که تو این مورد کسی شک نداره ( بلا نسبت خیلی منتقدها). به تازگی هر بی سوادی که به فیلم هم علاقه داره منتقد می شه. این واقعیتو مدتها قبل حاتمی کیا گفت, و بعدها بیضائی و کیمیایی و تقوایی و .... حالا میلانی. جایی نوشتی که من از خانم میلانی بیشتر کتاب خوندم!!!! اصلا همین یه جمله کودکانه کاملا بیانگر سطح سواد و ادبیات و تفکر یه فرد می تونه باشه. حالا فرض بگیریم که میلانی 200 تا کتاب خونده و تو 230 تا. مطالعه به کمیت نیست، به کیفیته. کیارستمی تو یه مصاحبه ش گفته که من در عمرم 100تا فیلم هم ندیدم! اما کسانی هستن که روزانه 5 تا دی وی دی می جون. به نظر تو اونا باسوادتر از کیارستمی اند؟ البته تو با این سبک ادبیات سخیفی که داری معلومه که سطح بالاترین کتابایی که تو زندگیت خوندی, در سطح قصه های خوب برای بچه های خوب و هری پاتر بودن! در ضمن از پشت نوشته هات یه چیز دیگه هم مشخصه. اینکه در یه خانواده کاملا مردسالار که اصلا طرز صحبت کردن با زنها رو بلد نیستن و مخالف پیشرفت آنان در جامعه هستن و آنها را در سخنان خود خوار و حقیر می شمرن پرورش یافته ای. واقعا متاسفم.

میلانی رو همه دنیا قبول دارن. و تو خیلی از کنفرانس ها و جلسه های بین المللی دعوتش می کنن. اما تو---- تا بخوای به درجه میلانی برسی---- حالا حالاها راه داری. خوب یادم هست که چند سال پیش خانوم میلانی برای نمایش فیلم جنجالی اش نیمه پنهان به بوستون آمده بود. چقدر این فیلم مورد استقبال ایرانیان و خارجی ها واقع شد و معلومات گسترده این زن نسبت به وقایع اجتماعی و سیاسی دنیا به حدی بود که خبرنگاران خارجی شگفت زده شده بودن. همین 4 تا فیلمساز مورد علاقه ت و حتی فیلمسازای خوب دیگه هیچگاه جرات نکردن تو این زمان, اوضاع اوایل انقلابو به صراحت و شفافیت فیلم نیمه پنهان نقد کنن. فقط تهیمنه میلانی شجاعت کرد و برای این شجاعت چند روزی را در زندان گذراند. من واقعا جسارت و شجاعت این شیر زن رو تحسین می کنم و همین جا یک درود بزرگ برای او می فرستم.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���