سازنده قیصر و گوزن‌ها و سلطان هم واکنش نشان داد - یادداشت مسعود کیمیایی برای «مشق آفتاب» درباره دل‌آزردگی‌اش از حوادث اخیر؛
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

سینمای ما - متاسفانه سال 1387 را باید سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران نامید. یعنی آن چه که ما همیشه فکر می‌کردیم در یک سرزمین سنتی انجام آن محال است، گویا در حال اتفاق افتادن است و سنت‌ها لا به لای چرخ دنده‌های کامپیوتر گیر کرده است.
به نظر می‌رسد قرار به ائتلاف نیست. زمانی قاچاقچیان ماهی را با دینامیت صید می‌کردند اما بعد از مدتی استفاده از دینامیت منسوخ شد؛ چون تعداد ماهیانی که تکه تکه می‌شدند و از بین می‌رفتند خیلی بیش‌تر از ماهیانی بود که به درستی صید و به بازار عرضه می‌شدند. من فکر می‌کنم همه ما در حال حاضر به شدت حس همان شرایط استفاده از دینامیت را داریم. متاسفانه امسال با کسانی چون بهرام بیضایی توسط عده‌ای جوان در قالب نقد اثر رفتارهای ناشایستی شد که حق او نبود و من فکر می‌کنم اگر به همین منوال باشد؛ بعد از من و بیضایی، سال 1388 نوبت داریوش مهرجویی است که مورد بی‌مهری قرار بگیرد. من یک بار گفتم اگر ما نقد اجتماعی داشته باشیم، نقد هم خواهیم داشت. ما فقط به سینمای بهتر نمی‌توانیم فکر کنیم. بلکه باید به همه چیز بهتر فکر کنیم و همه چیز باید شکل بهتری به خودش بگیرد تا سینما هم بتواند آینده بهتر و روشن‌تری داشته باشد.


منبع : مشق آفتاب

به روز شده در : سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 22:28

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

ساناز
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 12:43
8
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

استاد حق دارن كه ناراحت باشن و ما بايد هممون نقد درست را ياد بگيريم يعني نقد اثر نه نقد آفريننده اثر...

البته در وادي هنر با همه احترامي كه براي بزرگان قايليم نبايد فرصت حرف زدن در مورد آثارشان را از خود بگيريم(شايد هم ازمان بگيرن..)

Reza
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 13:50
-3
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

I am dying for such a "liberal"attitude towards critics!Reza


چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 16:41
0
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

آقای کیمیایی نمک خوردن و نمکدان شکستن !!!!


چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 19:28
-9
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

منظور کیمیایی امیر قادری بود؟؟؟

پس این دوتا که خیلی با هم گرم بودن

سلطان
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 20:56
0
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

کیمیایی عزیز . تو تاج سر این سینمایی و عاشقانه دوستت داریم


چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 21:48
-6
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

امیر قادری چه خبره؟ مسعود کیمیایی هم که صداش در اومد! حالا منتظر می شیم ببینیم تارانتینو راجع به نقدهای شما چی می گه؟ اونم تقش در آد دیگه حله. شاید خودش شخصا اومد نفری یه گوش برید . ولی جدا از شوخی بیصبرانه منتظر جشنواره سال دیگم، ببینم بازم از نقدهایی که امسال از فیلم ها هم جذاب تر بودن خبری میشه یا نه. من که فکر می کنم اگه امسال هم ببخشید به غلط کردن نندازنتون بازهم دیگه کسی همچین ریسکی نمیکنه نقد واقعی بنویسه. خب آقا نقد ننویسین تعریف کنین.

محسن دراگون
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 21:49
-11
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

اقای کیمیایی احترام شما و بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی که نگرانش هستید به جا.ولی بهتره از این لاکی که برای خودتون درست کردین و در اون پنهان شدید بیرون بیایید

بهتره خودتون قضاوت کنید که چه کرده اید و چه میکنید- بهتره قضاوت کنبد که استاد بیضایی از روی کینه فیلم ساختن یا از روی ذوق وهنرشون- بهتره به اثار اعصاب خورد کن اخیر خودتون مثل رئیس دوباره نگاهی بیندازید و اونوقت ازرده خاطر بشید-

این چه توهمیه که شما استادان محترم سینمای ایران خودتون رو از هر گزندی مسون میدونید . چرا جوانان نادانی که شما اشاره کردید حق نظر دادن در مورد کار های شما رو ندارن.چرا فکر میکنید ما لیاقت دیدن و نفهمیدن اثار شما رو ندارین- چرا منتقدان هم نسل و طرفدار شما حق هر نظر و انتقاد و بی احترامیی رو به نسل ما دارند و هر واژه یی که نشان دهنده بی غیرتی و بی فرهنگی و نفهمی این نسل هست رو به ما نسبت میدن ولی طاقت شنیدن محترمانه ترین نقد ها رو هم ندارند

از این لاک خود ساخته بیرون بیایید اساتید محترم- مطمئن باشید اگر شما فیلم بسازید و صحبت کنید و بنویسید ما نسل نادان خوشحال میشیم و بدونید اگر نسازید و سکوت کنید و ننویسید ما نابود نخواهیم شد

behrang
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 21:50
12
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

benazaram javi ke ba naghde to be rah oftad neshoon dad ke hanooz ta demokrasi rahe derazi darim. vaghti honarmandan va nokhbegan taghate harfe mokhalef ro nadarand az mardome aaddi che enezari mishe dasht

محمدحسین
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 21:51
6
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

آقای کیمیایی عزیز،چرا شما فکر می کنید مقس هستید و کسی نباید به ساحت شما جسارت کند؟آقا کیمیایی منتقدی نقدش تند نباشد و قلم تیزی نداشته باشد که بدرد فعل مکش صماغ می خورد!

آقا کیمیایی نوبت شما خیلی وقت پیش رسیده آیا تا به حال نگاهی به فروش فیلم هایتان انداخته اید؟

باز هم ابه همین چند جوان که به حرمت 35 سال پیشتان چیزی به شما نگفتند!آقای کیمیایی تا به حال کسی به شما گفته از نمای پنجره ی باز و پرده ای که باد تکانش می دهد و زوم روی شخصیتی که دارد دیالوگ های سنگین و پر از طعنه و گوشه کنایه و پر از جملات وصفی را بیان می کند حالش به هم می خورد؟

آقا کیمیایی شما پیش بینی تان خوب است هنوز مغزتان کار می کند درست حدس زده اید این چند جوان منتظرند تا نوبت مهرجویی برسد و اگر هم او راه شما و دوستان شما را در پیش بگیرد خود قضاوت کنید و راه چاره برای چند جوان منتقد بگذارید.

آقای کیمیایی اگر قرار باشد شماها تا آخر بهترین باشید که پیشنهاد می کنم همه ی سینما بسیج شود تا قنبرها خیار بکارند!

و امثال شهبازی ها و فرهادی ها و کارخانی ها بروند جلو به امر نواختن بوق مشغول بشوند.آقای کیمیایی حرف بسیار است بی خیال بابا.

هادی
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 21:51
8
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

چون «مفاخر فرهنگ معاصر ایران» کاری نکردند که سنت، چرخ دنده های کامپیوتر را بچرخاند.


چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 22:4
6
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

بارک الله به استاد کیمیایی

مشکل این نیست که جوانان منتقد (نما) ، نقد می کنند.

مشکل از بی ادبی و طرز لحن آنهاست.

هنوز طعم گس و تلخ بی ادبی های امیر قادری در مصاحبه با رادیو گفت و گو در زیر زبانمان است.

در ضمن یکی از دوستان بفرمایند منظورشان از " نمک " و " نمکدان" چیست؟ که آقای کیمیایی آنرا خورده و شکسته اند؟!!

خود استاد از منتقد فهیمی همچون استاد پرویز دوایی تعریف بسیار کرده اند و ایشان را یکی از عوامل پیشرفت سینمای ایران دانسته اند.

مزدک
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 22:49
4
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

اقای کیمیایی با ان تفکر پوسیده و لمپن گرایانه می خواهد با چسبادن خود به کارگردانهای اندیشمندی همچون بیضایی و مهرجویی برای خود وجهه ای در پیشگاه تاریخ و نزد اندیشمندان کسب نمایند. در حالیکه اقای بیضایی و مهرجویی ارزش چندانی برای امثال کیمیایی و مجیدی وحاتمی کیا و شورجه و .... قاعل نیستن.

اقای کیمیایی شما بهتر است کمی به خود ایید شاید توانستید کمی به تفکر خود عمق دهید که البته این هم به اسانی بدست نمی اید

علی
پنجشنبه 22 اسفند 1387 - 1:51
1
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

کاری به قیصر و گوزن ها نداریم. اما آیا به نظر شما، واقعا سلطان فیلم خوبی است که آن را به عنوان شناسه ی مسعود کیمیایی آورده اید؟!!!


پنجشنبه 22 اسفند 1387 - 7:10
6
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

من در مورد مهرجویی و کیارستمی و الباقی حضرات برگزیده مادام العمر آستان هنر سینماتوگراف این مملکت پیزوری کاری ندارم ... فقط یک سئوال از محضر حضرت استادی دارم که رمز موفقیت خودشون رو در ساختن فیلم هایی طولانی، کشدار، خسته کننده، بی محتوا، از نظر تکنیک، روایت و حتی کارگردانی ضعیف و مضامین دستمالی شده بعضا منسوخ و منقرض توضیح بدهند. من با افتخار جایزه تمشک و هر میوه طلایی دیگر رو تقدیم کارگردانی می کنم که سالها در خاطره قیصر زیست تا آنجا که حتی دیگر به عبور و مرور بوم در کادر دوربین نیز در زمان فیلمبرداری توجهی نکرد و بوم در فیلم حکم ناگهان و کاملا اتفاقی سر از کادر درآورد ... احسنت بر استاد مفخم و متوهم سینمای پیزوری ایران زمین ...


پنجشنبه 22 اسفند 1387 - 7:54
-3
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

وقتی کیمیایی خودش روبه کارگردان بینظیری چون مهرجویی وحتی بیضایی می چسبونه بدجوری حرص آدم رودرمیاره

به مزدک
پنجشنبه 22 اسفند 1387 - 8:23
-4
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

بیضایی و مهرجویی خودشون به تو گفتند که ارزش چندانی برای .............قائل نیستند؟؟؟

مهران
پنجشنبه 22 اسفند 1387 - 15:4
1
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

آقای کیمیایی می ترسن همچین برخوردی رو هم با کارهای ضعیف و بی ارزش خودش داشته باشن. داره هشدار میده که با مفاخری چون خودش چه جوری برخورد بشه

فهیمه طباطبایی
پنجشنبه 22 اسفند 1387 - 15:40
-67
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

مشکل فقط جوونها نیستن استاد

الان عده ای خوب صحبت کردنو فراموش کردیم...

متاسفانه یک عده ی زیادی فقط توهین و بی ادبی بلد شدیم

خیلی هم ادعای با فرهنگ بودن داریم!

اما شما عزیز مایی...برات آرزوی موفقیت ..سلامتی و سر بلندی دارم

آرش باريك بين
پنجشنبه 22 اسفند 1387 - 18:51
-3
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

ببينيد ، مشكل اين است كه هر فيلم آشغال و هر گونه اظهار نظر نوجوانانه را به اسم انديشه ي پست مدرن ، توجيه مي كنند . مشكل افرادي چون امير قادري ، كم فيلم ديدن يا كم كتاب خواندن نيست ، بل نگاه بنيادگرايانه ي او در مواجهه با اثري است كه به داوري اش مي نشيند . يك منتقد سينما ( و به طور كلي منتقدي كه به تحليل آثار هنري مي نشيند ) ، وظيفه اش شاهكار ناميدن يا آشغال پنداشتن پديده هاي پيرامونش نيست . چنين حكم صادر كردني ، نشانه ي بارز سطحي انگاري و ناتواني از تحليل لايه هاي معنايي آثار است .

مشكل دوم امير قادري و دوستانش آن است كه به طرز نارسيسيستي ، خودشيفتگي خود را در پس فيلم هايي كه مي بينند ، پنهان مي كنند . خود قادري بارها وقتي از فيلم هايي چون رابين و ماريان يا فيلادلفيايي هاي جوان نوشته ، جوري با مخاطب سخن مي گويد ، كه انگاري اوست كه اين ها را ديده و لابد ديدنشان هم مزيت خاصي به وجود آورده است . همانطور كه ايرج كريمي در نوشته ي اخيرش در مجله فيلم عنوان كرده ، فيلم ديدن نبايد به پز روشنفكرانه تبديل شود . مشكلي كه بيش از پيش ، بلاهت هاي كوچك و بزرگ را مي پوشاند .

دوستاني هم كه از نوشته هاي امير قادري بر فيلم بيضايي برآشفته اند ، زياد ناراحت نباشند ، چرا كه ايشان همان كسي هستند كه به گفته ي دوست صميمي شان ، آقاي حسني نسب ، حتي حاضر نيستند دوباره بعضي فيلم هاي برگمان را ببينند ( حالا آلن رنه ، ژان ماري اشتراب و رنوار پيشكش ) . به هر حال امير قادري هم سليقه اي دارد ، اما اعتماد به نفس ( يا خودشيفتگي ) اش ، بيشتر از آني است كه بتواند سليقه اش را توجيه كند .

امير قادري عزيز! لطف كن خودشيفتگي ات را تا حد سليقه ات پايين بياور .

مزدک
پنجشنبه 22 اسفند 1387 - 23:26
0
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

با درود در مورد سوالی که دوستان پرسیده بودند باید بگویم دوست گرامی اگر شما اندکی با مقوله ی اندیشه و تفکر اشنا باشید می توانید درک کنید که ادمهایی با اندیشه ی بیضایی و مهرجویی و دسیکا و برتولوچی و ایلماز گونی و اکبر رادی و احمد شاملو و نرودا و پل الوار و .... برای امثال کیمیایی و حاتمی کیا و مجیدی و اسپیلبرگ و تارکوفسکی و سهراب سپهری و کافکا و .... ارزش چندانی قاعل نیستند.

( امیدوارم که دوستان مثل دفعه ی پیش اعتراض نکنند که مثلن کافکا چه ربطی به حاتمی کیا و یا بیضایی دارد. دوستان نظر من مقایسه ی این افراد از لحاظ گرایش های اندیشه ای است و نه قالب هنری که هر کدام از انان در ان فعالند )

به اندیشمند بزرگ(مزدک)
جمعه 23 اسفند 1387 - 7:26
-4
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

دوست عزیز خوش به حال شما که با مقوله تفکر و اندیشه آشنا هستید و به جای بیضایی و ......و برتولوچی و.... اظهار نظر می کنید. مقوله تفکر و اندیشه به ما می گوید که فقط حق داریم ذهنیت خودمان را بیان کنیم و وکیل و وصی دیگران نباشیم. طبق معمول در هر کامنتت حتما باید بد و بیرایی نثار حاتمی کیا کنی حالا چه موضوع به او مربوط باشد و چه نباشد


جمعه 23 اسفند 1387 - 12:59
1
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

نقد فیلم تردید:

http://amir-tajvidi.blogfa.com/

ارمان
جمعه 23 اسفند 1387 - 13:6
-4
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

سلام استاد. کوتاه بدون حاشیه میگم فکر کنم فیلم مهمان مامان اقای مهرجویی بهترین مثال لمپنیزم در سینما ایران هست در مورد بهرام بیضایی هم اینو جهت اطلاع دوستان بگم که همیشه افتخار کرده که استاد کمیایی داستان شب سمور رو ساختن و فیلمش کردن

امیر قادری و امثال اون در برابر دولت ابادی "پرویز دوایی"هوشنگ گلشیری"جواد طوسی"ژاله مهدوی :و..........کسی نیستن که نقدشون مهم باشه و طبیعی است که از فیلمهای عمیق استاد چیزی نفهمن با این تفکر سطحی که دارن.ریس سینما ایران از مهرجویی ها خیلی فراتران پس مقایسه نکنین!زنده باد کیمیا گر سینما ایران استاد مسعود کیمیایی


جمعه 23 اسفند 1387 - 15:51
1
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود
khaili az ghafele dor oftadeem inam az matne javonaie ke manam yekishonam chand ta az in neveshteha bayan konandeye mafhome ba arzeshie kari be asami nadaram vali moteasefam baraye bii savadani ke dashtan va didane chand ta filmo ketab ro maziati midonand ke nafahmidan ashkhasi ke jozve bozorgaye cinema iran<hata kochikashonan> va jahan hastan ro ba in kalamat ....................................halam gereft!

جمعه 23 اسفند 1387 - 21:8
0
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

کیمیایی بی نظیره هیچ کس مثل او نیست وصدالبته که نمی تونه باشه

علی
شنبه 24 اسفند 1387 - 15:48
-3
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

دليل و علت اينهمه هياهو را نمي دانم. نکته ي جالب اينجاست که اکثر کساني که داعيه ي اين را دارند که به بيضايي توهين شده، نوک پيکانشان را به طرف امير قادري گرفته اند. طبيعي هم هست. بلاخره امير قادري از بابت سايت سينماي ما هم که شده، نظراتش بازتاب و کارکرد بيشتري دارد.

در اينجا قصد دارم تمام و کمال از امير قادري دفاع کنم. چون معتقدم امير خطايي نکرده. البته با کليت اين موضوع که بايد حرمت قلم را نگه داشت و در نقد يک اثر، به سازنده اش(هر چقدر هم که دوستش نداشته باشيم) احترام گذاشت(به خصوص اگر مويي سفيد کرده باشد) مخالفتي ندارم و در درستيش شکي نيست. اما اين دليل نمي شود که بخواهيم به خاطر سن و سال و کسوت، در مقابل وجدانمان که از ما صراحت بيان را مي خواهد، سکوت کنيم. من معتقدم امير قادري از همان زمان تماشاي وقتي همه خوابيم در جشنواره، به درستي فيلم را نقد کرد. من نديدم امير لحظه اي به بيضايي و پيشينه اش توهين کند. فقط از اينکه بيضايي با عصبانيت و با نيت انتقام فيلم ساخته، گله کرد. من موافق تمام و کمال صحبتهاي او هستم. البته واقعا برخي ها هم در اين بين به بهانه ي فيلم، به شخص بيضايي فحاشي کردند. مثلا حسن معززي نيا دقيقا در روزنوشتش گفت : "آن وقت سازنده ي يکچنين فيلمي(فيلم ضعيف)، عنوان استاد را هم مي گيرد و خيلي ها هم به جارو کردن پشت صحنه ي فيلمهايش هم افتخار مي کنند!!!" خب اينکه نقد نيست. به بهانه نقد، به شخصيت و پيشينه يک فيلمساز محترم و مو سفيد کرده، توهين شده. پس من با يکچنين نوشته هايي مخالفم. اما موافق تمام و کمال صحبتهاي امير قادري هستم. باور کنيد که من نه پسر خاله او هستم، نه زير دستش و نه رفيق فابريکش. اما بايد اذعان کنم که هنوزم دليل اينهمه فحاشي برخي ها را به امير قادري نمي دانم. امير اشتباهات زيادي کرده و مي کند(نيست که ما نمي کنيم!). اما قرار نيست که هميشه اشتباه کند. اين چه دليلي دارد که برخي ها به دليل آنکه امير قادري به هر دليلي جزو منتقدان مشهور ايران است، فقط با دلي پر از کينه و نفرت، و با نيت فحش و تحقير به سراغ مطالبش مي آيند؟ خب آيا اين حس، همان حسي نيست که برخي ها نسبت به بيضايي داشتند و به همين دليل، اين مسائل اخير بوجود آمد؟ شما چطور مي خواهيد ريشه ي معضلي را برکنيد که خود تخمش را در دلتان کاشته ايد؟ و اصلا چرا داريد از فيلمسازي که با کاشت و پرورش يکچنين تخمي در دلش، به سراغ ساخت فيلم جديدش رفته، دفاع مي کنيد؟

بيضايي، حفظ حرمتش واجب است. آثار بزرگي چون باشو غريبه کوچک و شايد وقتي ديگر را ساخته. اما اين دليل نمي شود که به بهانه استاد بودن، از اشتباهاتش زير سبيلي بگذريم. بيضايي بايد پاسخگو باشد. نه براي آنکه فيلم بسيار بد و خارج از محدوده اي را ساخته(که هر فيلمسازي، فيلم بد در کارنامه اش دارد)، بلکه بايد بابت اينکه با دلي چرکين و نيتي ناپاک، مخاطبان را براي تماشاي ذهن آشفته و متشتت و انتقام شخصي خودش کشانده، پاسخگو باشد.

برخي ها چنان از بيضايي و فيلمش دفاع مي کنند که مشخص است صرفا تحت سايه ي نام "استاد" هستند و براي خودشان از دنياي پيرامونشان و پديده هايش، تعريف و استدلال و ارزشگذاری ندارند. آيا دوستداران استاد و مخاطبان و منتقدان، يک لحظه فکر کرده اند که تمام حرفهايي که بيضايي مي خواست در فيلمش بزند، سالها قبل ابراهيم وحيد زاده در همان فيلم متوسط "عشق فيلم" زد؟ در يک فيلم بي ادعا و غير انتقام جويانه. با ساختاري متوسط که ادعايي ندارد و شيرين نيز هست. تهيه کنندگان مشکل پيش روي فيلمسازان هستند. همين. حالا کار بيضايي چه توجيهي دارد که يکچنين اثر ديوانه کننده اي را با محتوايي سطحي و پيش پا افتاده مي سازد؟ آيا منتقدان حق ندارند به او بگويند استاد ؛ چرا فيلمت انقدر بد و اعصاب خرد کن است؟ و اصلا بگويند اين به فداي سرت. چرا قبل از نوشتن فيلمنامه، چرا قبل از دکوپاژ صحنه ها، چرا قبل از گفتن صدا، دوربين، حرکت، يک نفس عميق نکشيده اي و آرامشت را بدست نياورده اي؟ چرا مثل خدا بيامرز ملاقلي پور، در حال فحش دادن به عالم و آدم دست به فيلمسازي زده اي؟ ملاقلي پور وقتي عصباني بود و فيلم ميساخت، حاصل کارش ميشد قارچ سمي و کمکم کن. اما وقتي آسوده بود، مي شد شاعر جنگ. او هم همچون شما، کارگردان بزرگي بود. حالا فاصله بيضايي شايد وقتي ديگر تا بیضایی وقتي همه خوابيم چقدر است؟ آيا منتقدان جوان که از نسل ما هستند و اين فيلمسازان جزو کساني هستند که مثلا آنها بايد ازشان الگو بگيرند، نمي توانند بگويند استاد شما چه الگويي هستيد که سر 70 سالگي، تازه ياد انتقام گيري افتاده ايد؟ آيا اين حق را ندارند؟

کلا گمان مي کنم برخي هنرمندان ما بيش از حد لوس شده اند. به گمانم بيضايي هم لوس شده. او که عادت به ستايش داشته، حالا که فيلم جديدش آماج انتقادات قرار گرفته، خود را مظلوم مي کند و برخي فيلمسازان هم براي دلداري به او و يا مخالف خواني با منتقدان، مي آيند و مي گويند وقتي همه خوابيم بهترين فيلمي بود که ديديم! اين مشکل براي برخي ديگر از فيلمسازان نيز وجود دارد. پرويز شهبازي نيز به همين دليل در نشست خبري فيلمش حاضر نشد. زيرا دوست داشت همه همچون نفس عميق ستايشش کنند. و حالا که بعد از 6 سال بازگشته، تحمل اينکه بيش از نيمي از منتقدان، منتقد اثرش باشند را نداشت!

شنيده ايد که در ورزش مي گويند حالا که بازی را باختي، پس اخلاق را نباز؟ بيضايي نيز در فيلم آخرش نه فقط از حيث سينما و تکنيک و ساختار باخت، بلکه متاسفانه شرافتش را هم از دست داد. وقتي همه خوابيم فيلم شريفي نيست و اين مي تواند اصلي ترين عامل انتقادات زياد به بيضايي باشد. من موافق سرخت انتقادات مودبانه به بيضايي و اثر آخر او هستم. تمامي فيلمسازان بايد بدانند هنر وادي شوخي برداري نيست. هر اثري که خلق مي شود، خالقش نسبت به مخاطبان و جامعه اش مسئول و پاسخگو است. به خصوص که جزو مفاخر نيز ناميده باشندش.

به هر حال امير قادري حرف دلش را زد. درست هم گفت و من مي فهممش و درکش مي کنم. و کاش، و کاش، و کاش اين جوانان عزيز(مثل خودم) که شوق علاقه به يک استاد را در سر مي پرورانند و ناموس پرستان سينما هستند، به اين دليل و هزار و يک دليل ديگر، در مقابل يادداشتهايي همچون يادداشتهاي قادري مواضع تند و چشم بسته اي نگيرند. کاش يکبار عمق مسئله را نگاه کنند. از فيلمسازي چون مسعود کيميايي توقعي جز صحبتهاي اخير را ندارم. کيميايي کارگردان خوبي است، اما فيلمساز خوبي نيست. منتقدان بيش از يک دهه است که آثارش را مي کوبند. پس طبيعي است که در موج اخير، او سوار بر کشتي حاميان بيضايي شود...

او نمي تواند جزو آنهايي باشد که بي طرفانه به وقايع نگاه مي کنند. اما ما مي توانيم باشيم. بايدم باشيم. بياييد يکبار اين "استاد بازي" ها را کنار بگذاريم. به خدا راه دوري نمي رود. يکبار هم به حرف هاي قادري جوان و امثالهم گوش دهيد. اصلا شما درست مي گوييد. او پرت و پلا مي گويد، در حد بيضايي نيست و چه و چه و چه، ولي لااقل يکبار با دقت به حرفهاي اخير او توجه کنيد. به خدا نه هذيان مي گويد نه مهمل. نه کابوس ديده و نه دشنه ي انتقام در زير لباسش دارد. او حرف حق مي زند. حرف حقي که حرف خيلي ها از جمله من است. حرفهای ناگفته. اعتراض به نماینده نسلی که باید خیلی از ما جلوتر باشد. نه اینکه روز به روز به پس ما برود. پس بگذاريد قادری حرفش را بزند. می گویم یکسری تنها به نیت کوبیدن امیر قادری و یا دفاع از اساتید می آیند، دلیل دارد. مطالب را نخوانده اند و یا بر رویش فکر نکرده اند. بحث بیضاییست و کیمیایی مثلا از توهین به او گله کرده. فردی می آید و می گوید استاد(کیمیایی) راست می گوید. امثال قادری در حدی نیستن که معنای صحبتها و عمق فیلمهای استاد(کیمیایی) را بفهمند! حال آنکه طرف کوچکترین شناختی به امیر قادری ندارد و نمی داند که خود او جزو کیمیایی بازان است! پس اینفرد با این میزان شناخت نسبت به یکفرد دیگر(در اینجا امیر قادری)، با چه استدلالی می گوید اشتباه می گویی و در حد فلان و فلان نیستی؟ غیر از اینست که فقط آمده تا بکوبد و در راه دفاع افراطی از نوامیسش در سینما، هر چه که در مقابلش بود را له کند؟

بیضایی در فیلم آخرش هم سینما را باخت و هم شرافت را. پس حق ماست که از او گله کنیم. امیر قادری هم حرف حق را در چارچوب ادب زده و من اقدامش را می پسندم و تایید می کنم. و خوشحالم که آنقدر هم نترسیده که در بین انتقاداتش، مدام بگوید "استاد"، "فیلمساز بزرگ" و... تا مدام تاکید کند که می دانم او خیلی بزرگ است. تا به این ترتیب، کمتر از افراطیون فحش بخورد! شجاعتش را می پسندم و تحسین می کنم.

کاش همه امان اندکی آسوده تر و عمیق تر به حقایق نگاه می کردیم....


شنبه 24 اسفند 1387 - 16:29
-2
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

در طول عمرم آدم به مزخرف گویی مزدک ندیدم! فکر نمی کنم دیگران هم دیده باشند! تو رو خدا دو نظر بالای مزدک را بخوانید! به قول دوستمان این جناب در مغز بیضایی و مهرجویی و دسیکا و برتولوچی و ایلماز گونی و اکبر رادی و احمد شاملو و نرودا و پل الوار و ... تشریف دارند!!! و به جای آنان اظهارنظر می کنند!!! بیضائی همان کسی است که فیلم برج مینوی حاتمی کیا را تدوین کرد...

برتولوچی نباید هم با آثار «نیمه پورنو»یش آثار کاملا عرفانی سهراب سپهری را درک کند. تنها عارفان و کسانی که از معنویت دور نیستند می فهمند که سپهری و مجیدی و حاتمی کیا کیستند... و آثارشان را درک می کنند...

مسعود
شنبه 24 اسفند 1387 - 16:59
5
موافقم مخالفم
 
سال 1387 سال پرخاش جوانان به مفاخر فرهنگ معاصر ایران بود

خوبه دیگه کیمیایی هم خودشو بالا برده برای سینما ی ایران متاسفم که امثال کیمیایی مفاخر اونن آقای مهرجویی من از شما بابت جسارت کیمیایی معذرت می خواهم

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���