یادداشت طنز آمیز یکی از کاربران سایت سینمای ما درباره جلسه نقد اخیر سینما 4
چاه افسردگی

سینمای ما - سینا: حکایت های ما و سینما 4 | شب ، داخلی (مثل همیشه ! ) | اینبار فیلم آلیس زیر تیغ گیوتین: خب نقد مدرنیته . دکتر تهران اصرار میورزد که فیلم نمایش داده شده در نکوهش دنیای معاصر و زندگی ماشینی و احتمالا ( یک مقدار ناچیز ) نقد نظام سرمایه داری ساخته شده اما تحلیل درستی از سکانس ها ارایه نمیدهد ، او معولا مشاهدات خود از فیلم را از فیلم به شکل اسلوموشن بازتعریف نموده با بسته بندی خاصی برای رازگشایی و مکاشفه حواله میدهد به دکتر علامه . دکتر علامه ناخوداگاه همه چیز را از منظر روانکاوانه بررسی میکند ، او همیشه با دکتر تهران موافق است . البته با زیرکی موذیانه ای در نهایت حرف خود را به کرسی مینشاند . تحلیل اجتماعی دکتر تهران در این نبرد نابرابر در اکثر اوقات به پس پرده منتقل گشته و وی گهگاه از مواضع خود کوتاه می آید ، او همواره با انتظار تصدیق و تایید دکتر علامه میماند . طبق نظر وی آلیس در حقیقت و در نگاهی نمادگرایانه همان درون پاک و معصوم انسانها را به ذهن میرساند که هجمه زندگی مدرن به سرعت آن را به مرز فراموشی و نابودی رسانده و اینگونه انسان نگون بخت را به ورطه گمشدگی و از خود بیگانگی لاعلاجی کشانیده و هستی او را با چالشی اساسی موجه ساخته . او برای توجیه نظرگاه خود به دیالوگی از یکی از شخصیت های سیاهی لشکر فیلم اشاره میکند که فرزندانش حتی در صورت مرگ وی از او خبری بدست نخواهند آورد . او اینگونه تحلیل های خود را حول محور تقابل جامعه مدرن و فطرت انسان بی اراده در برابر آن متمرکز میکند و سعی درنقد رویه کنونی جوامع بشری دارد . به عقیده او در چنین شرایطی است که نوع بشر به دغدغه های همنوعان خویش بی توجه گشته و با شتاب زیادی به سمت هدفی که برای خود در زندگی تعریف نموده در حرکت است . هرگونه توقف و ایستگاهی به واقع مرگ وی را به همراه دارد . کاغذهایی که او از دختر گمشده اش به دست مردم میدهد خلاف جهت حرکت آنهاست و هم از این روست که از گرفتن آن امنتناع میورزند . دکتر تهران در انتها امیدی به بازگشت و رسیدن به گمگشته نمیبیند و پایان باز انتهای فیلم را آنطور که میخواهد میبندد . تصویر متکثر مرد در مانیتورها به نوعی بیشتر مورد استفاده دکتر تهران قرار میگیرد ، تا جاه طلبانه فرضیه خویش را پیش ببرد .دکتر علامه در این گیر و دار همه چیز را به ذهن متلاطم شخصیت اصلی داستان مرتبط میداند و با نگاهی روانشناختی در پی کاویدن درونیات او در شرایط بغرنجی است که بدان گرفتار آمده و نگاهی دارد سراسر تحسین آمیز به تلاش بی وقفه و خستگی ناپذیر او در جهت حصول مقصود که همان یافتن فرزند دلبند خویش است . دکتر اما از ایستایی او شکایت دارد و دینامیک شهر را در تضادی آشکار با ایستایی وی و شکل گرفته از تمهیدی آگاهانه و هوشمندانه تصویر میکند . (دکتر تهران نظری خلاف آن دارد اما در انتها این هر دو هم رای مشوند ، چرا؟!) . البته او به عقیده وی شخصیت اول انسانی است که شجاعانه و دلاورمردانه به جنگ دیو سپید رفته و از طریق بازنمایی واقعه ناگوار گم شدن کودک در ذهن و روان خویش سعی در پذیرش واقعیت دارد . واقعیتی که در انتها با آن رو در رو شده و به پذیرش و کنار آمدن با آن تن میدهد . در نقطه مقابل همسر وی را فردی ضعیف و منفعل میداند که در چاه افسردگی خویش هرآینه فروتر میرود و این گونه مرگ و نیستی خود را به طرز غم انگیز و درد آوری رغم میزند . او برای اثبات حرف خویش از واقعه بم و استفاده از شیوه روانکاوی برای درمان بازماندگان کودک حادثه و بازگرداندن انها به حیات عادی سخن میگوید . دکتر علامه حرف زیادی برای گفتن دارد به عقیده او در یک اثر هنری خوب و ارزشمند هیچ بخش عبث و بی کارکردی حق وجود ندارد و همه عناصر باید در جهت کلیت اثر گام بردارند .ضمن آنکه بر این نکته تاکید میکند که خالق اثر میبایست حرف خود را بصورت غیرمستقیم و همراه با تاویل و تعبیر بیان نموده و این چنین است که بار زحمت رازگشایی را به دوش مخاطبان گذارده و آن ها در دنیایی که از نماها آفریده رها میکند . مانند رها شدن از هواپیما به همراه چتر نجات مثلا . تحت همین دیدگاه است که او برای هر سکانس معنایی تصور میکند و نشانه ای میپندارد . سیب زمینی های هم اندازه یکی از آنهاست که دلالت دارد بر چیره شدن روزمرگی بر زندگی زن و ساختن دنیایی که هیچ بارغه امیدی در آن یافت نمیگردد، که البته بیشتر به کار دکتر تهران می آید . به نظر دکتر علامه فضای آبی فیلم به نوعی یادآور رنگ بارانی آلیس در روزی است که برای همیشه از والدین خود جدا شده و از طرفی با ارجاع به مبحث روانشناسی رنگ ها میتوان امیدی دانست که در سرتاسر فیلم موج میزند . در عین حال رنگ خاکستری در کنار آن را میتوان تداعی گر مفهوم "بیم" دانست که ناامیدی حاکم بر فضای اثر را بیان میکند ! ( امید ، نامیدی . امید ...) . به یاد بیاورید که این ترکیب اول بار در حین بحث توسط دکتر تهران مطرح شد . دکتر تهران احتمالا آنقدر غرق در مضمون اثر گشته و ابن البته به اعتقتدات شخصی او هیچ ارتباطی ندارد ! که ترکیبات خام و سردستانه را بی مهابا از دل سکانس ها بیرون کشیده و برای پروردن و سرو شکل دادن و یا جویده شدن داخل دهان دکتر علامه میگذارد . او فرضیه ای را در حکایت داستان فیلم مطرح میکند که خود نمیتواند تا انتها آن را پیش ببرد . از همین رو دکتر علامه به کمک آمده و سعی میکند لا به لای استدلالات خود جایی برای مفاهیم پیشنهادی دکتر تهران باز کند . و این به نوبه خود به وحدت کلامی مصنوعی و کمرنگ منجر میگردد ، که کفه ترازو در این موفقیت در طرف نقش دکتر علامه سنگینی میکند . دکتر علامه اما همچنان پیش میتازد . او در قسمتی از بحث اشاره ای میکند به حظور نشانه ها و آثار آلیس در تمام فیلم که با ورود گاه و بیگاه دکتر تهران به میان کلامه او و منقطع شدن بحث و بیراهه زدن های مدام دکتر تهران به سرانجامی نمیرسد و دکتر علامه را از این تحلیل روانشناختی محروم میکند . اما در جای دیگری دکتر علامه و حالا دیگر رفیق او دکتر تهران به نقاشی های آلیس روی در و دیوار خانه اشاره میکنند و نقاشی بزرگی روی دیوار خیابان که با ورود و خروج مرد از کادر به پایان میرسد . نقاشی یک خرگوش و تاکید آن بر مفهوم زمان . این مفهوم را با اشاره موتیف وار کارگردان بر ان در نهایت هوش و ذکاوت این دو عضو هیات علمی در میابند و توسط دکتر علامه به این مطلب بسنده میگردد که این دو ( مادر و پدر ) و یا تمام جمعیت بشر مقهور زمان اند . یعنی نگاه تقدیرگرایانه . لازم به ذکر است که دکتر تهران بر تحقیقات انجام گرفته و امار بدست آمده ، پرتغال را کشوری میداند که نسبت به سایر ممالک توسعه یافته دنیا از درجه فردیت بالایی برخوردار نیست و بنابراین کشور زیاد مدرنی به حساب نمی آید ، اما بلافاصله با اشاره به خاصیت لازمانی و لامکانی فیلم و اینکه جغرافیای مشخصی را هدف قرار نداده و ایده و سخن او نگرشی جهانشمول را در خود مستتر دارد ، به طرز آشکاری حرف خود را پس میگیرد . در انتها دکتر علامه که انگار تا خود صبح هم برای حرف زدن چانه دارد به تاکید فیلم بر عکس ، فیلم و تصویر را تا اندازه ای برگرفته از یک نگرش پسامدرنیستی میداند که شک و تردید در درک مفهوم این عنصر اصلی او را از اثبات ادعای خود بازمیدارد. دکتر سعی میکند به جزئیات بپردازد و برای آنها معنا تراشی نماید تا مبادا در مهلکه خودساخته آبرو و اعتبار خود را از دست رفته ببیند . این التقاط و ترکیب مفاهیم جامعه شناسی و روانشناسی هر یک از طرفین دعوا سعی در بیرون کشیدن گلیم خود از آب دارد و حتی از مفاهیم طرح شده توسط دیگری برای بسط دادن به نظریه خود استفاده میکند . که البته توانایی دکتر علامه در اداره بحث سمت و سویی بیشتر روانشناختی به تحلیل ها داده و دکتر تهران هم البته از این خان گسترده لقمه ای بر میدارد . احتمالا ایشان اگر فیلم را بیش از یک بار میدید و یا قبل از شال و کلاه کردن به سمت استودیو بخشی از دریافت های خود را یک بار در ذهن ماجراجوی خود مرور میکرد و برداشت خویش از فیلم را مدون شده در اختیار میداشت ، شاید دیگر اینگونه به سایه منتقل نمیشد . .


منبع : سینمای ما

به روز شده در : شنبه 17 اسفند 1387 - 8:48

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

بهمن
شنبه 17 اسفند 1387 - 17:1
1
موافقم مخالفم
 
چاه افسردگی

بیشتر برنامه ها و تحلیل های سینما چهار روی دیگر سکه سایت زرد (نشریه زرد ) سینمای ماست. لطفا فعلا دست از سر سینما 4 بردارید و یه فکری برای نوشته های سایت سینمای ما کنید که هنگام انتقاد از سینما 4 بیشتر لبخند به لب بینندگان سایت شما نقش می ببنند.


دوشنبه 19 اسفند 1387 - 5:27
2
موافقم مخالفم
 
چاه افسردگی

با نظر قبلی موافقم شدید

احسان
سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 13:9
14
موافقم مخالفم
 
چاه افسردگی

بهمن جان لابد نمی دونی زرد چه رنگیه که این حرف رو میزنی!!

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���