یادداشت‌های سعید قطبی‌زاده، کیوان کثیریان و امیر قادری به بهانه برگزاری جشنواره فیلم شهر
بله شهر، اما چه شهری؟

سینمای ما - یادداشت اول امیر قادری:

- اين روزها جشنواره فيلم شهر در تهران به راه است و گستردگي و حجمش به شکلي است که فکر مي کنم بعد از جشنواره بين المللي فيلم فجر، رقيب نداشته باشد. در 14 سالن برگزار مي شود؛ سالن هايي که خود شهرداري در يکي دو سال اخير در اختيار سينماي ايران قرار داده است. هم بخش بين المللي دارد و هم بخش هاي داخلي؛ و نکته اصلي اينکه در بخش فيلم هاي بلند ايراني، که به هر حال در هر جشنواره يي در ايران- اگر که چنين بخشي وجود داشته باشد- در مرکز توجه قرار مي گيرد، آثاري به نمايش درمي آيد که تا به حال امکان نمايش شان پيش نيامده بوده (مثل «ماه وش» محمد درمنش و «نسل جادويي» ايرج کريمي) يا نمايش هاي محدودي داشته. (از جمله بسياري از آثار بحث انگيز جشنواره فجر امسال و «درباره الي» معروف.) اين جدا از بخش هاي بين المللي و فيلم هاي مستند و کوتاه ، چه زنده و چه انيميشن، است که سازندگان شان شهرها را محمل مناسبي براي بروز افکار و دغدغه هايشان دانسته اند.

اهميت چنين جشنواره يي از دو منظر قابل بحث است. نخست نسبتي که شهرداري تهران با شهرونداني که مسووليت بهسازي شهرشان را بر عهده دارد، برقرار مي کند و بعد نسبتي که ميان هنرمندان و آثار و شهرشان برقرار مي شود؛ نسبتي که شايد در ظاهر ارتباط چنداني با آنچه سالم سازي و توسعه فرهنگي شهر مي خوانيم، نداشته باشد اما به هر حال بشر مدرن (و به تبع آن هنر امروز) چطور مي تواند آثارش را جدا از شهري که در آن زندگي مي کند، ببيند؟ اگر چند دهه پيش، دشت ها و مزارع و صحراها دستمايه هاي مناسبي براي کشف و بسط توانايي ها و چالش هاي انساني بود، انساني که مي کوشيد نخستين پايه هاي تمدني اش را محکم کند و شهرها را بسازد و زندگي اجتماعي را در پناه قانون تجربه کند، حالا که چنين سرنوشتي براي اغلب انسان ها مقدر شده، هنر امروز بيش از هميشه به شهرها آمده و چالش ها و کمبودهاي انساني را در دل چنين متروپليس هايي تعقيب مي کند. اين است که بر خلاف آنچه جشنواره هاي جهاني کوشيده اند در دهه هاي گذشته به سينماي ايران ديکته کنند، اين روزها به هنر شهري بيش از هميشه احتياج داريم. به فيلم هاي مهم امسال نگاه کنيد که چگونه در اغلب شان به نحوي مي شود اين تاثير شهر را ديد. از گاتهام سيتي فيلم شواليه تاريکي تا بمبئي زاغه نشين ميليونر و حتي انيميشن وال- اي در معدود مواردي هم که قهرمان هاي فيلم هاي امسال، کنج هاي خلوتي براي ادامه زندگي شان انتخاب کرده اند، از جاده رولوشنري بگير تا سرگذشت شگفت انگيز بنجامين باتن، باز سايه و تاثير شهر را گام به گام مي توان بر سرشان ديد. اين درست همان اتفاقي است که در مهم ترين فيلم شهري امسال سينماي ايران، يعني «درباره الي» اصغر فرهادي هم افتاده است؛ گروهي از انسان ها از شهر به دشت مي زنند، تا از اخلاقيات و دغدغه ها و مناسبات زندگي شهري فرار کنند، اما چنان در اين چنبره روابط شهري اسير شده اند که تنها شدن شان با دريا، همين عقده ها و کمبودها را بيرون مي ريزد و شفاف مي کند. فيلم فرهادي اما چنان با ظرافت با اين پيچيدگي هاي اخلاقي انسان طبقه متوسط شهري روبه رو مي شود، و رگه هاي سياهي را از دل سپيدي بيرون مي کشد که نمونه اش را کمتر سراغ داشته ايم. و حالا اين با جشنواره فيلم شهر است که چنين نگاه هايي را شرح و بسط دهد که درکش از مشکلات زندگي شهري، تنها حرکت مارپيچ موتورسيکلت ها و مترو و ترافيک نباشد. (هرچند بخش مهمي از مشکلات ما و وظايف چنين جشنواره يي توجه به همين چيزهاست.) جشنواره فيلم شهر تا به حال هيچ وقت اين قدر مهم نبوده که بخواهيم تاثيرش را بر رشد و گسترش چنين گرايش هايي در زمينه هنر تحليل کنيم. امسال اما فرق مي کند. بحث هاي ما تازه از اين به بعد است که آغاز مي شود. ديگر وقتش است که فيلمسازهاي ما هم فيلم نوآرها و گاتهام سيتي هاي خودشان را داشته باشند.

2- اين از شهر و هنر شهري. اما ما انسان هاي متمدن هم گاهي به هنرها و هنرمنداني نياز داريم که کمبودهاي زندگي شهري را جبران مي کنند. از جمله کوئنتين تارانتينو و فيلم آخرش که اين هفته پوسترش بيرون آمده که قشنگ است.




یادداشت سعید قطبی‌زاده

 با اصالت
 
در ميان اين همه جشنواره‌اي كه در سال برگزار مي‌شود، چند تا جشنواره است كه برگزاري‌شان در حكم يك اتفاق است. مثل سينماحقيقت، فيلم كوتاه و همين جشنوارة فيلم شهر. اما با توجه به اينكه در سينماحقيقت، فيلم‌هاي مستند پوشش داده مي‌شوند و جشنوارة فيلم كوتاه فرصتي است براي عرضه شدن و قضاوت دربارة آثار كوتاه، چه ويژگي‌اي در جشنوارة فيلم شهر است كه آن را تبديل به يك رويداد مهم در سال مي‌كند؟براي پاسخ به اين سوال، اول بايد از خودمان بپرسيم كه در ميان فيلم‌هايي كه در طول سال ساخته مي‌شوند، در چه تعداد از آنها، شهر چه جايگاهي دارد. مثلاً فرض كنيد حميد هامون زماني كه دربه‌در علي عابديني مي‌شود، به جاي كاشان به شهري ديگر برود؛ آيا در آن صورت فيلم همين تاثير را داشت؟ يا مثلاً چه لزومي داشت كه سيما در «شوكران» وقتي به خانه مي‌آيد و التماس پدر را مي‌كند، تاكيد مي‌كند كه برايش از چلوكبابي رفتاري غذا گرفته؟ يادتان هست كه چه تاكيدي وجود دارد دربارة اينكه خانة سيما در ميدان خراسان است؟ نماهاي افتتاحية «كندو» را حتماً به ياد داريد. براي نمايش آدم‌هاي گمشده در يك محيط شهري، چه تصويري بهتر از بناهاي قديمي تهران؟ ممكن است كارگرداني مثل بيضايي تعمداً براي نمايش وضعيت لامكان شخصيت‌هايش، از به تصوير كشيدن مكان‌هاي مشهور تهران و شهرهاي ديگر پرهيز كند، اما آيا بي‌توجهي فيلمسازان ديگر نيز بر اساس چنين ديدگاهي است. حقيقت اين است كه طي سال‌هاي اخير، كل تصاويري كه معرف مكان وقوع ماجراها هستند، محدود مي‌شوند به يك لانگ‌شات از يكي از اتوبان‌هاي تهران كه اتومبيل‌ها از دو طرفش به سرعت در حال گذرند. اين را بگذاريد كنار توجهي كه در فيلم‌هاي خارجي به شهر مي‌شود. فيلم‌هاي اسكورسيزي و وودي آلن دربارة نيويورك، يا مهم‌تر از همة اينها دليل اينكه هيچكاك «سرگيجه» را در سان‌فرانسيسكو مي‌سازد. فصل‌هاي مربوط به تعقيب و گريز فيلم هيچكاك بايد در مكاني باشد كه فراز و فرود خيابان‌هايش، امكان گم‌شدن سوژه را فراهم كند و مهم‌تر از همه به اين موضوع بايد توجه كرد كه اين شهر با پستي‌ها و ارتفاعاتش، چقدر تناسب دارد با بيماري ترس از ارتفاع شخصيت محوري‌اش. يا فرض كنيد «در بروژ» اسمش اين نبود و «در آمستردام» يا «در كپنهاگ» بود. وقايع فيلم «let the right one in» به جاي سوئد برفي، در سواحل مديترانه اتفاق مي‌افتاد. همين تاثير را داشت؟ خب اينها براي كارگردان جواني كه براي اولين فيلمش، صرفاً دنبال يك مكان خلوت شهري است و دو تا آپارتمان، چه اهميتي مي‌تواند داشته باشد؟من هم مثل خيلي‌ها گاهي فكر مي‌كنم كه تعدادي از همين فيلم‌هايي كه امسال در جشنوارة فيلم شهر نمايش داده مي‌شوند هيچ ربطي ممكن است به شهر نداشته باشند اما زماني كه فيلم‌هايي كه در جشنوارة فجر ديدم را براي خودم يادآوري مي‌كنم، واقعاً احساس مي‌كنم كه تعداد فيلم‌هايي كه در آن شهر به عنوان يك شخصيت يا يك مكان صاحب گذشته و شناسنامه‌دار مطرح شده، بيشتر از انگشتان يك دست هم نيست؛ و اينجاست كه برگزاري جشنوارة شهر برايم اهميت پيدا مي‌كند، چون برگزاري اين جشنواره تاكيد بر اهميت چيزي است كه در سينماي ايران تقريباً نمي‌بينيم. همين كه خبرش در شهر بپيچد كه جشنواره‌اي با هدف تاكيد بر اهميت مكان‌هاي شهري در فيلم‌ها، در حال برگزاري است ممكن است عده‌اي از خواب غفلت برخيزند و يادشان بيفتد كه سري به ميدان بهارستان بزنند و از آن عكاسي قديمي ديدن كنند و عكس‌هاي تهران قديم را ببينند و به اين فكر كنند كه هر كدام از ميدان‌ها و خيابان‌هاي قديمي اين شهر، بستر خاطرات و حوادثي بوده كه انگار از يادها رفته. تازه‌گي‌ها فهميده‌ام كه بيضايي صحنه‌هاي تهران قديم «شايد وقتي ديگر» را در خيابان شيخ‌هادي گرفته. لذت عجيبي دارد فهميدن اينكه فلان صحنة فيلمي كه دوست داريم، كجاي اين شهر فيلمبرداري شده.


یادداشت كيوان كثيريان

هدف جشنواره شهر چيست؟



سينما چقدر مي‌تواند به ارتقاي فرهنگ شهرنشيني كمك كند؟ اين پرسشي است كه شايد پاسخ به آن بتواند فلسفه وجودي جشنواره‌اي با عنوان «فيلم شهر» را توجيه كند.

سينما هر گاه به عنوان ابزار انتقال مفاهيم صريح به كار گرفته شده معمولاً از «هنر» دور افتاده است ولي هر زمان آموزه‌ها و پيام‌ها در حرير نازك و زيباي هنر پيچيده شده نتيجه بهتري عايد شده است. از اين رو حضور شهر در سينما بايد دقيقاً هدف‌گذاري شود. به عبارت ديگر بايد روشن شود كه شهر و سينما از هم چه می‌خواهند.

به گمان من سينما بايد بتواند شهر را به عنوان يك شخصيت دوست‌داشتني - كه هم ما به آن نياز داريم و هم او به ما - ميان مردم جا بيندازد، بايد بتواند حقوق شهروندي را به مسئولان و شهروندان يادآوري كند، بايد بتواند شهروندمداري و محله‌محوري را رواج دهد. مشكلات شهري نظير ترافيك و آلودگي و مشكلات حمل و نقل و محيط زيست و ... را منعكس كند و حتي براي رفع و كاهش آنها راهكار بدهد، مشاركت مردم را در اداره محيط اطرافشان برانگيزد، هواي پاك را تجليل كند، به شهروند مسئول و مسئول پاسخگو بها دهد، مديريت شهري را به چالش بكشد، اخلاق همسايگي و مردمداري را احيا كند، نقش شهروندان را در ارتقاي سطح زندگي اجتماعي گوشزد كند، به معماري شهري خوب و بد بپردازد، فرهنگ آپارتمان‌نشيني را آموزش دهد، تغيير رفتار شهروندان را در گذر از بافت سنتي زندگي شهري به بافت جديد، تحليل و بررسي كند و هزار بايد ديگر. اگر قرار است جشنواره فيلم شهر برگزار شود بايد چنين اهدافي را دنبال كند و هدف غايي‌اش آن باشد كه زندگي در شهر را قابل تحمل‌تر كند.

در شهرهايي كه آلودگي هوا به زور عمر شهروندان را كم مي‌كند، ازدحام ماشين‌ها و افزايش روزافزون و بي‌رويه آنها سوهان بر اعصاب مي‌كشد، فضاي سبز آن قدر كم است كه مي‌شود ناديده‌اش گرفت، شهروندان، ديگر به هم اعتماد چنداني ندارند و كمتر قدمی‌براي هم برمي‌دارند، جاي پارك در شهر از شير كبوتر ناياب‌تر است، زباله‌ها هر لحظه بر حجمشان افزوده مي‌شود و ... سينما هم بايد بتواند كاري بكند. نهادهاي شهري، اگر در برگزاري جشنواره‌اي با نام «فيلم شهر» به اهدافي نظير آنچه در سطور بالا ذكر شد، فكر نكنند ره به جايي نخواهند برد. اگر قرار باشد جشنواره‌اي برگزار شود با نمايش كلي فيلم باربط و بي‌ربط به شهر ـ‌كه در هر جشنواره ديگري قابل نمايش است ـ آن وقت چه تفاوتي ميان اين جشنواره و مثلاً جشنواره‌اي مثل فجر مي‌توان يافت؟ و ديگر وجود چنين جشنواره‌اي چه لزومي دارد؟

مي‌توان اين جشنواره را مفيد دانست، به شرطي كه در آن فيلم‌هايي با اهداف مشخص شهري، به نمايش درآيد. اهدافي كه در بالا ذكر شد هر يك مي‌تواند سوژه ده‌ها فيلم مستند و كوتاه و حتي داستاني قرار گيرد و شهرداري به عنوان مهم‌ترين نهاد شهري قادر است بخشي از هزينه‌هاي فرهنگي را به توليد فيلم ـ به خصوص مستند و كوتاه ـ با اهداف مشخص شهري اختصاص دهد و از امكانات وسيعش براي نمايش مؤثر آن در طول سال استفاده كند.

تنها آن هنگام است كه مي‌توان اين جشنواره را مستقل، مفيد و جدي دانست. اميد كه دست‌اندركاران اين جشنواره در همين مسير گام برداشته باشند و حاشا كه دلايلي جز اين در كار باشد.

یادداشت دوم امیر قادری



جشنواره شهر در برابر هنر ظاهر پاک روستایی در امان ‌مان خواهد داشت؟


لئون



حالا و با جشنواره فیلم شهر، امیدوارم نگاه مسئولان و هنرمندان ما نسبت به سینمای شهری تغییر کند. امیدوارم رها کنند سینمایی را که معصومیت و پاکی را در دوران پیشاتمدنی و در آسمان جستجو می‌کنند و تلاش کنند تا با همه پیچیدگی‌هایش، شهر را در مرکز ارتباط‌های انسانی و کنش‌های دراماتیک فیلم‌شان قرار دهند. این البته کار بسیار سختی است. ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها در شهر بسیار متفاوت و پیچیده است. اینجا دیگر به سادگی نمی‌‌توان به یک نمادگرایی ساده و مشخص تن داد. نمی‌توان جهان را به مجموعه‌ای از تقابل‌های دو تایی معصوم / پلید، صادق / خیانتکار، زیبا / زشت و... فروکاست. از روستا که به شهر برویم و از آسمان که به زمین بیائیم، آن‌گاه مجبور خواهیم شد نوع تازه‌ای از معصومیت را مراد کنیم. شاید مجبور شویم صداقت را از دل خیانت بیرون بکشیم و مهربانی را از دل خشونت؛ کاری که سال‌هاست هنرمندان جهان آن سوی آب انجام می‌دهند، در شرایطی که سینمای شهری‌‌شان تبدیل شده به هفت و لئون و محرمانه لس‌آنجلس و پالپ‌فیکشن. دنیایی که باید در دروغ و خشونت زندگی کرد تا در یک لحظه، رستگاری را درک کرد و دوباره به همان دنیا برگشت. در صحنه‌ای که مثلا لئون از سوراخ در به ماتیلدا چشم می‌دوزد یا جان تراولتا، جان اوما تورمن را نجات می‌دهد و گای پیرس به عنوان بخش ذهن و اندیشه، متوجه می‌شود برای ادامه زندگی در این دنیا و کمک به نظم و فهم شهر، باید نیروی بدوی و زمینی راسل کرو را نیز در محرمانه لس‌آنجلس، به خودش علاوه کند. می‌توانیم البته خودمان را کنار بکشیم. می‌توانیم به این نکته فکر کنیم که ما هنوز در همان جهان ساده روستایی زندگی می‌کنیم که زندگی در آن اصلا عین رستگاری است و به تعریف و تمجید بیگانگان از جهان پاک و ساده ایرانی قناعت کنیم که در این صورت آدم‌های خیانتکاری خواهیم بود. می‌توانیم اما صداقت پیشه کنیم و روزگار و دورانی که زندگی در آن را انتخاب کرده‌ایم، با تمام وجود در آغوش بکشیم. چه خوب، چه بد؛ و بفهمیم که ما هم آلوده چنین دنیایی شده‌ایم و اینکه سعی کنیم، هنرمان را در چنین تباهی و سیاهی غرق کنیم، تا به آن لحظه صداقت رستگاری در دل چنین دنیایی برسیم. وظیفه جشنواره فیلم شهر همین است. همین که توجه‌مان می دهد به شهری که اخلاق و رفتارمان را در عین پیچیدگی می‌سازد و اینکه در ضمن پرده آن اخلاق‌گرایی قلابی را کنار بزند و انسانیت را در قعر سیاهی و اخلاق را در میان بی‌اخلاقی‌ها کشف کند. امیدوارم فیلم نوآر ایرانی از دل همین فیلم‌ها و همین جشنواره‌ها بیرون بیاید. آخر ما هم باید ادبیات «سیاه» خودمان را داشته باشیم. مهم است که جشنواره فجر به چه فیلم‌هایی جایزه می‌دهد و از ساخت چه فیلم‌هایی حمایت می‌کند.


به روز شده در : چهارشنبه 14 اسفند 1387 - 0:16

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���