یادداشت آرش خوش‌خو در آغاز جشنواره بین‌المللی فیلم فجر؛
غر زدن ممنوع!

سینمای ما - آرش خوش‌خو: دوست فرزانه يي مي گفت؛ «آب براي ريختن است، آينه و دل و قانون براي شکستن،» يا به قول آن ترانه معروف شيرازي «بيا بريم شاه چراغ عهدي ببنديم، هرکدوم عهد بشکنيم، کمر نبنديم،»

مي خواهيم براي اين ستون ده روزه، قانون بگذاريم و از همان ابتدا هم تکليفمان را روشن کرديم که در صورت لزوم قانون را مي شکنيم. شأن قانون که ديگر از دل بالاتر نيست. قانون ما اين است؛ غر زدن ممنوع، وضع اين قانون نه از روي وارستگي طبع و بزرگواري است، که اتفاقاً برعکس، دقيقاً به خاطر درماندگي و استيصال به اين قانون پناه مي بريم چون مي دانيم جز تکرار غرولندهاي باستاني هيچ فايده يي ندارد. مثلاً بگوييم بخش بين الملل چرا اين جوريه؟ خب سال ها است که اين جوري است. يا اينکه چرا فيلم ها اين طوري قلع و قمع شده اند؟ چرا زيرنويس فيلم ها کامل نيست؟ چرا برنامه نمايش فيلم ها مدام تغيير مي کند؟ چرا ميهمان هاي خارجي اين قدر گمنام و کوچک هستند؟ چرا در مراسم اختتاميه، برندگان عزيز، ميليونرها و ميلياردرهاي سينمايي، با شلوار شش جيب و دمپايي و موي ژوليده مي آيند روي سن؟ چرا...؟

خب که چي؟ 20 ، 25 سال است که همه، اين چيزها را مي نويسند. از نسل قبل نويسندگان و منتقدان سينمايي که حالا با موي سپيد شده، به تيم پيشکسوتان پيوسته اند و تا حالا که نسل جوان سري 6 (دهه شصتي ها) زمام قلم را به دست گرفته اند و باز هم همه آن حرف ها و شکايت هاي بارها تکرار شده را چون کشفيات شخصي شان، ارشميدس وار فرياد مي زنند و مسوولان جشنواره هم چون بازيگران ثابت اين نمايش، سيزيف وار همان شيوه هميشگي خود را تکرار مي کنند.

مي بينيد، چاره يي جز خوشبيني و قدرشناسي نداريم. مجبوريم براي آسايش روان خود براي آنکه احساس بلاهت به ما دست ندهد به همه جذابيت هاي جشنواره فکر کنيم که پس از 27 سال پرفراز و نشيب، هنوز مهم ترين برنامه رسمي جشن هاي انقلاب است. خوشبينانه خاطرات مان را مرور مي کنيم؛ از روزي که ما دانشجوهاي سال اولي از ديدن عروسي خوبان چون برق گرفته ها از سالن بيرون آمديم، آن روز سرد بهمن ماه که در سينما شهر قصه دندان مار به يادمان آورد پس عشق اين طوري هم مي شود؛ اينقدر زميني، اينقدر ملموس، اينقدر بي تاب، به اندازه نگاه گلچهره سجاديه که دوبار پرده دم در را کاويد و نوميد به انتظار سايه محبوب خود ماند، يا آن نيمه شب برفي که پس از ديدن عجيب تر از بهشت وقتي صداي رعدآساي جي هاوکينز روي تيتراژ نهايي فيلم آمد، از سينما آزادي تا شهرآرا را پياده رفتيم و حرف زديم. از آن 10 روز بي نظيري که ميهمان «ميزوگوشي» در سالن کوچک عصر جديد بوديم و بهزاد رحيميان همچون نگهبان اين گنج بزرگ سينمايي، کوچک ترين اختلال در نمايش فيلم را بلافاصله به مسوولان سالن تذکر مي داد، از آن شب هاي گرم نمايش سلطان و درخت گلابي، از کشف نفس عميق و“

مي بينيد خوشبين هستيم. براي جشنواره امسال هم کلي بهانه هاي ريز و درشت براي ادامه اين خوشبيني پرورانده ايم؛ عيار 14 پرويز شهبازي، اشکان و انگشتر متبرک شهرام مکري، درباره الي اصغر فرهادي، فيلم جديد بهرام بيضايي، اگر بخت ياري دهد تماشاي دوباره و صدباره مرد آرام و خوشه هاي خشم و خانه ناپديد مي شود و مکالمه، يکي دو تا فيلم مايک لي و به اينها اضافه کنيد جمع رفقاي قديمي، همان گنگ هاي بدجنس و بي ملاحظه با آن قهقهه هاي نابودگرشان هنگام تماشاي فيلم فيلمسازان سرشناس. مي بينيد، ما خوشبين هستيم. تا آخر هم خوشبين مي مانيم. اين قانون اين ستون است. يک ضرب المثل حکيمانه بوسنيايي مي گويد؛ آدم بدبين هميشه فکر مي کند در بدترين حالت ممکن قرار دارد، اما آدم خوشبين مي داند که نه، از اين بدتر هم ممکن است،


به روز شده در : جمعه 11 بهمن 1387 - 23:57

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

raziyeh
شنبه 12 بهمن 1387 - 11:6
-4
موافقم مخالفم
 
غر زدن ممنوع!

عالی بود.موافقم غرزدن ممنوع!

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���