سینمای ایران این روزها بیدلیل دنبال پروژههای عظیم میرودکوچک زیباست
سینمای ما- مهرزاد دانش : 1- این روزها که اخبار سینمایی را دنبال میکنیم، یکی از جریانایی که خیلی نمود پیدا کرده، رفتن دنبال پروژهای پر سر و صدا است: از مسابقه بر سر ساختن فیلمی بر مبنای زندگی پیامبر اسلام تا رقابت روی ارجاع سینمایی به کورش هخامنشی، از برگزاری کنفرانس مدیران دولتی درباره پروژه دزدان دریایی عدن تا...راستش اسامی سینماگرانی که در رابطه با این طرحای بزرگ مطرحند اغلب قابل احترام و دارای اعتبار است: مجید مجیدی، حسن فتحی، علی معلم، عزیزالله حمیدنژاد و ... ولی راستتر آن که پیشینه این جور طرحها چندان خوشایند نبوده و از بس در طول سالهای اخیر از مفاهیم سینمای فاخر و سینمای ملی و این جور تعابیر، بهرههای کژتابانه گرفته شده که تا در جایی باز از آنها یاد میشود به شنونده، احساس «مارگزیدهانگاری» و ترس از ریسمان سیاه و سفید دست میدهد (حالا نمیخواهیم از ضربالمثل «سنگ بزرگ علامت نزدن است» استفاده کنیم).
در عین احترام ویژه برای این دوستان و ضمن آرزوی صمیمانه برای موفقیت پروژههایشان، به نظرم زیربنای سینمای ما قبل از آنکه از بابت فقدان آثار بزرگ و پرهیایو و اصطلاحا «بیگ پروداکشن» لطمهپذیر باشد، از بابت کمخلاقیتی و کمذوقی فیلمنامهها و منطبق نبودشان بر مبنای استانداردهای حداقلی دارد آسیب میبیند.
اگر قرار است کار بزرگی به انجام رسد، بهتر است سرمایههای معنوی و مادیاش روی بهبود این وضعیت هزینه شود وگرنه همین امسال در جشنواره فیلم فجر، نمونهای مانند فیلم «ملک سلیمان» را داشتیم که به رغم خرج فراوان و بضاعتهای فنی و تکنیکی آن چنانی، دقیقا به خاطر همین سست بودن چفت و بستهای فیلمنامهایاش، به جای آنکه توجه مخاطب را به داشتههایش جلب کند، تمرکز او را روی نداشتههایش رقم زد و از موضوعی دینی و تاریخی با محوریت اسطورهای از پیامبران خدا، روندی معکوس را ناخواسته شکل داد و ذهنیت تماشاگر را به همه چیز معطوف ساخت مگر همان مایه محتوایی اصلیاش.
2- اما از بخت بد، روزگار معاصر زمانه اعتبارسازی به وسیله سوار شدن روی موجهای بزرگ است و نه شنا کردن. این نکته قبل از هر چیز به برخی از مدیران فرهنگی امروز ما مربوط است که سعی میکنند با استناد به اصل ناپیدای «بزرگ زیبا است» ( برخلاف فرضیه آن اقتصاددان آلمانی که میپنداشت کوچک زیبا است) با بزرگانگاری پیکرههای سینمایی (مانند وعده رسیدن به تولید تعداد انبوهی فیلم در سال آینده)، موفقیت سیاستهایشان را با تکیه بر آمارهای «گُنده» به اثبات رسانند. میدانم که استعمال واژه گُنده متناسب با عرف مقالهنویسی نیست ، ولی از دو جهت به کار بردمش. نخست آن که دقیقا حکایت از عوامانگی نگاه این مدیران به مقوله فرهنگ دارد و دوم آن که اگر این کلمه را بدون اعراب بخوانیم ، احتمال قرائت مفهوم گَنده نیز از آن برمیآید. بدین ترتیب فرجام این گُندگی فرهنگی، چیزی جز گَندیدگیاش نخواهد بود.
3- درد سینمای ما را نه ساخت فیلمهای بزرگ درمان میکند و نه رقمهای بزرگ تولید فیلم. درد ما اتفاقا خود این میل مفرط به بزرگی است. باور کنیم که کوچک زیبا است.
|