سینمای ما- محسن دامادي در نامهاي با عنوان «هفت، بگير كه رفت!» در نقد برنامه «هفت» نوشت: مجري و منتقدِ محترم، بيش از دو دهه است با همين ژستها و عباراتِ از بالاي عينك، گفتهايد «بد» است و نگفتهايد چرا؟ اين جنس اداها و اين نوع كارشناسيها، از همه چيز مبتذلتر شده است...
محسن دامادي كارگردان و فيلمنامهنويس سينما كه اين روزها درگير كارگرداني فيلم تازهاش با نام «فرش قرمز» است، در پي پخش برنامه سينماي «هفت»، نامهاي را منتشر كرده است.
متن اين نامه با عنوان «هفت، بگير كه رفت!» به شرح زير است:
من تا ديشب برنامهاي به نامِ «هفت» از تلويزيون نديده بودم. دليلِ ديدارِ ديشب، حضورِ نماينده اين برنامه در صحنه توليدِ فيلمِ «فرش قرمز» و واكنشِ بعضي از همكارانم به اين برنامه بود. بنده به دليل نداشتنِ سابقه ذهني، نسبت به واكنشِ همكارانم، نظري نداشتم، اما بنا به فرهنگ و اخلاقِ ايراني، با آقاي نماينده، با احترام رفتار كردم و از دوستانم خواستم چنين كنند. با هم ناهار خورديم و عليرغم اين كه از قبل گفته بودم، حرفي براي گفتن ندارم، در مقابلِ دوربينِ ايشان و كنارِ دوربينِ خودمان نشستم و حرف زديم، اما هنگامِ خداحافظي به آقاي نماينده گفتم، مراقبت كنيد، با چيدمانِ خاصي از آنچه كه ضبط كردهايد، استفاده نكنيد تا موجبِ رنجش نشود... و ديشب برنامه هفت را ديدم. از همان ابتدا، از مقدمه، از گفتوگوي كارشناسان با معاونت سينمايي و نتيجهگيري فاضلانه به نفعِ خود، مهمانان، تيترهاي جهتدار، دكور و رنگبندي خندهآور، مجريانِ پرمدعا و همان حرفهاي تكراريِ مثلا كارشناسي... تا باور كنم، چيزي را كه از نخستين برنامه هفت، اهاليِ باهوش سينما فهميده بودند، من دير فهميدم.
برادر جان، مجري و منتقدِ محترم، بيش از دو دهه است، با همين ژستها و عباراتِ از بالاي عينك، گفتهايد «بد» است و نگفتهايد چرا؟ و به فردِ مقابل گفتهايد دليل و حجت بياور كه چرا خوب است؟ تو گويي، خودتان براي بيانِ اين كه فيلمنامهها نادرست است، پلانها غلط است، فرم بر محتوي اِل است، ساختار بر ساختمان بِل است، فيلمفارسي است، مبتذل است، همواره دلايل و احتجاجاتِ محكم آوردهايد... جنابِ فهميده، مبتذل از ماده بذل است و بذل به معنيِ فراواني و بسياري است، و به جانِ عزيزت، كاربردِ اين واژگان و اين جنس اداها و اين نوع كارشناسيها، از همه چيز مبتذلتر شده است... يكي از اسبابِ لازم براي رشدِ هنرِ بالنده و هنرمندِ فرهيخته، حضورِ منتقدِ فهميده است. تاريخِ هنر و ادبيات و سينماي جهان گواه اين ادعاست!
و اما فرشِ قرمز... لايي كشيدن، بريدنِ حرفها، نحوه چيدمانِ كلمات، بيمبتدا خبر گفتن و گزارشِ سردرگم ساختن، نشان دهنده بيبرنامه بودنِ برنامهسازانِ هفت نيست. اين بيبرنامگي هدفدار است، هر چند ممكن است مجريان و كارشناساني از اين جنس، نسبت به آن آگاهي نداشته باشند! كارشناساييهايي از اين نوع، بازي با اعتبار و چرخِ اين صنعتِ بلندبالا و دهها هزار نفري كه در آن فعاليت ميكنند و صدها هزار نفري كه از آن ارتزاق ميكنند، با حرفهاي نامنصفانه و يك جانبه و كوتهبينانه كارشناسانِ فرصتطلب، ثمر هم بدهد، بر جمعيت بيكارِ كشور افزوده ميشود، آن وقت حضورِ برنامههايي مانندِ هفت در رسانه ملي و چسبِ اين دو ريال كيسه دنيوي هم توجيه نخواهد داشت!
كلاسِ اولِ دبستان، معلمي داشتيم كه هنگامِ گفتنِ عددها از سوي شاگردان، با عبارتي با آن عدد، وزن و آهنگ ميساخت. مثلا كسي ميگفت هفت، ميگفت بگير كه رفت! آن شوخي ساده، موجبِ خندهاي جدي ميشد، اما شوخيِ جدي شما، خندهآور نيست، هر چند كه همان نتيجه را دارد...
محسن دامادي