سینمای ما- حميد داودآبادي نويسنده وبلاگ "خاطرات جبهه "، مطلبي را با عنوان "از اوزموبيل روايت فتح تا دارا و ندار ده‌نمكي " در وبلاگ شخصي خود منتشر كرده است. بر اساس اين گزارش در اين مطلب آمده است:
دوست بزرگي مي گفت: "آن قدر كوچك نشو، كه توي دنيا جا بشي! " 10 سال پيش، هنگامي كه براي جشنواره داستاني بسيج در تبريز بوديم، سردار "مجيد رجبي معمار " (اين كه كجا و چگونه سردار شده، از خودش بپرسيد چون من كوچك‌تر از آنم كه بدانم!) را كه آن روزها، علاوه بر ديگر پست و مشاغل، بر جايگاه شهيد آويني در روايت فتح نيز تكيه زده بود، ديدم. فقط و فقط، از باب "امر بمعروف و نهي از منكر "، او را كشيدم كنار و فقط به خودش گفتم: به عنوان يك برادر ديني، مي خواهم نهي از منكرت كنم.كه او خنديد و با روي گشاده گفت: بفرماييد. گفتم: برادر، فكر نكنم شهيد آويني در روايت فتح، اتومبيل "اوزموبيل " 40 ميليون توماني سوار مي‌شد! كه طفلك، تازه وضو گرفته بود و داشت بند ساعتش را مي بست كه جا خورد و نتوانست آن را ببندد. گفت: چطور مگر؟ خونسردانه گفتم: هيچي.چون شنيده‌ام وقتي براي سخنراني در مساجد و پايگاه‌هاي بسيج مي‌روي، با پژو مي‌روي، ولي خودت يك دستگاه اوزموبيل 40 ميليون توماني داري و با آن اين طرف و آن طرف مي‌روي. فكر نكنم اين‌ها با آن چيزي كه ما از شهيد آويني و بچه‌هاي روايت فتح شنيده‌ايم، جور دربيايد. دلم برايش سوخت وقتي گفت: خب شما مي گوييد من چيكار كنم؟ كه من هم گفتم: هيچي. من فقط مي گويم فكر كن. ديگر همديگر را نديديم تا اين كه در جشنواره فيلم فجر سال بعد، شنيدم هنگامي كه سر فيلم "موج مرده " حاتمي‌كيا بحث در گرفت، جناب آقاي رجبي معمار پشت بلندگو گفته بود: چقدر بعضي از افراد مذهبي خشك هستند. مثلاً يكي از آنها به من گير داده بود كه شنيدم ماشين آمريكايي سوار مي‌شوي. آويني كه ماشين آمريكايي سوار نمي‌شد. چند ماه بعد، وقتي كه به مناسبت محرم، در موسسه روايت فتح مراسم تعزيه بود، رجبي‌معمار را كه ديدم، پس از آن كه با لبخند هميشگي و مادرزادي‌اش سلام و عليك كرد، گفتم: مرد مومن، من كي گفتم چرا ماشين آمريكايي سوار مي‌شوي؟ او فقط خنديد كه مثلاً گذشته‌ها گذشته ولي من ول نكردم و گفتم: آدم خوب است مرد باشد و حقيقت را بگويد. من گفتم چرا ماشين 40 ميليون توماني سوار مي‌شوي.كه او گفت: كجا اوزموبيل 40 ميليون تومان است؟ تو بيا همين را از من بخر 10 ميليون تومان. گفتم: بله.شما 10 ميليون تومان مي‌خريد و با پلاك ... با آن تردد مي‌كنيد، ولي اگر يك نفر شخصي بخواهد همين اوزموبيل پلاك شده را كه از عراق آورده‌اند بخرد، كمتر از 40 ميليون تومان است؟ (البته شما تصور كنيد با 40 ميليون تومان 10 سال پيش، چه‌ها مي‌شد كرد. آن روزهايي كه ماشين 10 ميليون توماني هم در تهران كمتر به چشم مي‌آمد؛ نه امروز كه ماشين 40 ميليون توماني از پيكان هم بيشتر به چشم مي‌خورد!) چندي بعد، در نشريه "صبح دوكوهه " "مسعود ده‌نمكي " مقاله‌اي در همين رابطه زدم كه "آويني اوزموبيل نداشت و ... " كه شنيدم بدجوري برادران هميشه رئيس را آزرده است. گذشت. الحمدلله ديگر ايشان را نديدم. تا اين كه ايشان بر مسند رياست شبكه تهران و همچنين با حفظ سمت‌ها، مديريت كل آثار پخش شده و نشده و ساخته و نساخته دفاع مقدس صدا و سيما تكيه زد. سال گذشته، وقتي مسعود ده‌نمكي، گفت: رجبي معمار خواست كه بروم پهلويش. وقتي رفتم گفت: تلويزيون نمي‌خواهد ديگر به "مهران مديري " سريال طنز بدهد، براي همين تو كه كارگرداني‌ات خوب است، بيا و براي ما سريال بساز. وقتي مسعود تبسم تمسخرانه مرا ديد، ادامه داد: اتفاقاً خيلي هم از تو تعريف كرد و گفت: چون داودآبادي قلمش خوب است، او بيايد نويسندگي كند و فيلمنامه طنز بنويسد و تو آن را كارگرداني كن. بد جوري خنده‌ام گرفت.زدم پشت مسعود و گفتم: يكي مي‌گفت وقتي نفت ايران ملي شد، دولت انگليس براي اين كه انتقام بگيرد، امتياز ساخت ماشين پيكان را به ايران واگذار كرد. چون پيكان از نظر مصرف بنزين، بالاترين مصرف را داشت. كه مسعود متوجه نشد و گفت: يعني چي؟ پس كي بايد سريال اجتماعي بسازد؟ و من فقط گفتم: ببين آقا مسعود، اين آقاي رجبي معمار، صد سال هم كه بگذرد، انتقام داستان اوزموبيلش را از من و تو خواهد گرفت.او سايه مرا با تير مي‌زند.همين كه گفته داودآبادي فيلمنامه بنويسد و ده‌نمكي كارگرداني كند، بوي بدي از آن به مشام مي‌رسد.من حاضر نيستم نويسندگي و نشر ارزش‌هاي دفاع مقدس را به فيلمنامه‌نويسي طنز براي رجبي‌معمار بفروشم. وقتي سريال "دارا و ندار " را ديدم، خيلي حرف براي نوشتن در ذهنم تلنبار شد، ولي به حرمت رفاقت، سوختم و فقط با خود گفتم: برادر دلسوز فرهنگ مملكت، آقاي رجبي‌معمار! نفس راحت بكش كه خوب انتقام اوزموبيلت را گرفتي!
منبع :
فارس
به روز شده در :
شنبه 14 فروردين 1389 - 10:14
| |
نظرات
maryam
شنبه 14 فروردين 1389 - 13:0
4
two thumbs up
شیرین
شنبه 14 فروردين 1389 - 15:55
5
واقعا فاجعه بود این سریال! حق به جانب همه جا از سریالش تعریف میکنه آدم لجش میگیره!
شیرین
شنبه 14 فروردين 1389 - 16:36
5
بچه ها تو رو خدا یه سری به وبلاگ ده نمکی بزنین! همه ی کامنتهایی که از سریالش تعریف کردن رو تایید کرده، اون وسط یه چندتا کامتت مخالف هم گذاشته که طبیعی به نظر بیاد! من تا به حال شاید 10 بار در وبلاگ آاقای ده نمکی روی پستهای مختلف کامنت گذاشتم، دریغ از اینکه یک بار کامنت منو تایید کنه، کامنتهای من بسیار هم مودبانه بود فقط مخالفتم رو با دیدگاه و طرز فکر ایشون بیان کردم. یکی از کامنتها بود:" من متوجه نمیشوم یک مجری و شومن به چه حقی خودش رو یک منتقد سینما جا میزنه و نامه پراکنی میکنه ؟! " خیلی دلم میخواد من از ایشون بپرسم به چه حقی یک آقای افراطی به خودش اجازه میده اسم خودش رو بذاره فیلمساز؟ تا حالا راجع به اخراجیها داد سخن میدادن ایشون الان این سریال شاهکار هم به کارنامه ی افتخارات آقای کارگردان اضافه شد!!!
عاطفه
شنبه 14 فروردين 1389 - 18:31
11
عالی بود!
شنبه 14 فروردين 1389 - 19:57
2
دم شما گرم. شما هم خوب ضایعش کردین! خووووووووووووب
مهمترین موضوعی که توی این متن به چشم می خورد این جمله بود: تلويزيون نمي‌خواهد ديگر به "مهران مديري " سريال طنز بدهد، براي همين تو كه كارگرداني‌ات خوب است، بيا و براي ما سريال بساز.
خیلی جالبه هر کی توی این مملکت می خواد کارشو درست و با علاقه انجام بده داغون می شه
حیف مهران مدیری !!!!!!!
»\مد
يکشنبه 15 فروردين 1389 - 10:51
1
این ها خوب خودش جواب هم رو می دند
ربابه
يکشنبه 15 فروردين 1389 - 22:37
-5
ببنید چه گندی زده دهنمکی که صدای داوود آبادی هم درآورده ... تلویزیون لیاقتش همینه که دهنمکی توش کار کنه نه ابر کارگردانی مثل استاد مدیری که تک تک مجموعه هاش پر بیننده و ورد زبون هاست
قربون شریفی نیا برم که اگه نبود اخراجی ها و ده نمکی کجا بود ؟
سهیلا.م
دوشنبه 16 فروردين 1389 - 12:22
-1
جدآ به عمرم سریالی چرندتر و بی محتواتر از این دارا و ندار ندیدم.اولای عید یک قسمتش رو دیدم.هنوز هضم نشده!
