گزارش خواندنی نویسنده سینمای ما از تک تک فیلم‌های بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر؛
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

سینمای ما - جواد رهبر: باید می دویدم تا به نمایش اولین فیلم جشنواره، «هر شب تنهایی»، برسم؛ و من هم درست همین کار را کردم و دویدم. از این طرف، روز آخر هم باید می دویدم تا دوباره به زندگی روزمره ام برگردم. بین نقطه شروع و پایان این دوره، ما بودیم و سالن های تاریک سینما و یک دنیا فیلم؛ هر چند که کسی تعهد نداده بود فیلم ها چیزهای خوبي از آب دربیایند. این ما بودیم که دل به دریا زدیم و به تماشای فیلم ها نشستیم. مثل همیشه، بعضی هایشان حرص آدم را درمی آوردند، بعضی هایشان حسی برنمی انگیختند، بعضی ها هر از گاهی تلنگری می زدند، چند تایی یقه می گرفتند و... اما برای من یکی که فیلمی پیدا نشد که درست مثل کلام خواجه شيراز در وصف کلمات، بتواند آتشی بیفکند و مرا به غلامی خود دربیاورد. خوب یا بد، حالا چند روزی از جشنواره گذشته و خیلی از آب ها از آسیاب افتاده است؛ پس می شود بازنگری منسجم تری از این رویداد و فيلم هاي نمايش داده شده در آن داشت تا ببینیم سال بعد چی می شود.

*****

- فیلم هایی که درست و حسابی یقه می گرفتند

* عیار 14 (پرویز شهبازی)

همه چیز فیلم سرجایش است؛ از سکوتِ مرگبار فضای یکدست سپیدش در زمان بارش برف (سکوتی شبیه به سکانس پایانی «مک کیب و خانم میلر» شاهکار رابرت آلتمن) گرفته تا استفاده بی نهایتِ تاثیرگذارش از قطعه ای موسیقی که از کفر ابلیس هم مشهورتر است. حالا در کنار آداجیوی سر و ته شاهکار اورسن ولز، «محاکمه» و سکانس پایانی «دِ دورز» (The Doors) اثر الیور استون، فیلم دیگری هم هست که از این قطعه بی نظیر آلبینونی نهایت استفاده را کرده باشد. بازی های فیلم خیلی خوب است و گره داستانی فیلم حتی زمانی هم که باز می شود، ذره ای از ابهت خود را از دست نمی دهد.


* خوب، بد و عجیب (جی- وون کیم، 2008)

گول اسم فیلم و این حرف را نخورید که فیلم برگرفته از شاهکار سرجیو لئونه، «خوب، بد، زشت» است؛ نه، فیلم پرسروصدای سینمای کُره، درست و حسابی روی پای خودش می ایستد و بومی شده فیلم لئونه است. کارگردان خواسته که فیلمی مستقل بسازد و درست به هدف زده است. موسیقی عنوان بندی آغازین فیلم هم اگر در حد و اندازه های کار انیو موریکونه نباشد، خیلی هم از آن عقب نمانده است. صحنه های اکشن و تعقیب و گریز فیلم و هم چنین عناصر طنز آن هم بسیار خوب از کار درآمده اند.


* سقوط (تارسم سینگ، 2006)

فیلم اول تارسم سینگ یعنی «سلول» (The Cell» (2000) را دوست نداشتم، اما این یکی از همان اول آدم را در دنیای هزار و یک شبی خودش غرق می کند. اگر شهزاد قصه می گفت که زنده بماند اینجا با بدلکاری به نام روی واکر (لی پیس) رو به رو هستیم که برای دختر بچه ای به نام الکساندریا (کاتینکا اونتارو) قصه می گوید تا خود را به مرگ نزدیک بکند. اولین چیزی که تماشاگر را درگیر می کند همین موقعیتی است که روی در آن قرار دارد؛ بدلکاری دل شکسته و علیل در نگاه اول به راستی موجودی بی خاصیت است. برای کسی که زندگی اش را پای بدلکاری گذاشته روی تخت بیمارستان افتادن یعنی مرگ. برخورد روی با مرگ هم ساده است؛ انگار که ترانه «خودکشی که درد نداره» (Suicide is Painless) از ساندتراکِ «مش» شاهکار رابرت آلتمن را شنیده باشد. در اجرای برنامه اش کاملا مصمم است. اما یک چیز آخرین نقطه تماس او را به زندگی حفظ می کند و آن چیزی نیست جز قصه! الکساندریا از دست روی شاکی است چون همیشه در حساس ترین نقطه داستان، روایتش را قطع می کند – چیزی شبیه به ترفند شهزاد – و از طرف دیگر چون شخصیت های داستان با شخصیت های دنیای به اصطلاح واقعی یکی هستند، مرز خیال و واقعیت، فلینی وار از بین می رود.

فیلم پایان محشری هم دارد؛ بعد از اینکه می فهمیم روی خوب شده و سر کارش برگشته، به اهمیت کاتارسیس داستان هایی که او برای الکساندریا تعریف کرده پی می بریم و بعد «سینما پارادیزو» وار، شاهدِ عرض ارادتی به جا به بدلکاران کلاسیک سینما هستیم؛ قطعاتی از کمدی های اسلپ استیک یا وسترن های سیاه و سفید می بینیم؛ هارولد لوید، کیتون، چاپلین و... همه و همه هستند... بدلکاری ها را می بینیم و تنها تفاوتی که این پایان خوش با پایان «سینما پارادیزو» دارد این است که اینجا دیگر توتویی در کار نیست، اینجا ما توتو هستیم و اشک های چشمان توتو هم در گوشه چشمان ما جمع شده است...


* تردید (واروژ کریم مسیحی)

خُب سرانجام ما هم در زمینه اقتباس های معاصر از آثار کلاسیک ادبیات غرب کاری کردیم. بزرگترین مانعی که سر راه تماشای ساخته کریم مسیحی قرار دارد این است که تماشاگر فکر کند که تماشای نسخه ایرانیزه شده نمایشنامه هملت شکسپیر چه لطفی می تواند داشته باشد. اما «تردید» آن جایی جواب می دهد که بهرام رادان (یعنی همان هملت) پیش دوستش (اینجا حامد کمیلی) می آید و رازی را آشکار می کند؛ زندگی او درست شبیه به شاهزاده دانمارکی است. از این جا به بعد با این ترفند هوشمندانه کریم مسیحی به حد کافی از فضای نمایشنامه هملت فاصله می گیرد و قصه خود را تعریف می کند؛ فیلم آن جایی به اوج می رسد که ترانه علیدوستی (اوفیلیای هملت) – با آن بازی خیره کننده اش – به سراغ دو مرد جوان می آید تا انتقام خون پدر بگیرد. اما این سه نفر عقلشان را روی هم می ریزند تا از توطئه ها باخبر بشوند؛ واروژ کریم مسیحی با استفاده از این روش بار دیگر نشان می دهد که چقدر به خوب قصه گفتن عادت کرده است.

«تردید» فیلم بسیار خوبی است که کمی طولانی به نظر می آید؛ اما مثل اینکه قرار است 20 دقیقه ای از آن را برای اکران کوتاه بکنند که می شود امیدوار بود انسجام فیلم حفظ شود و فیلم شسته و رفته تر از این بشود.


* بی پولی (حمید نعمت الله)

حمید نعمت الله در ترکیب تراژدی و کمدی حسابی گُل کاشته است؛ بی پولی معضل بزرگی است اما می توان از دریچه طنز به چنین مصیبتی نگاه کرد و نتیجه گرفت. این دقیقا کاری است که نعمت الله با استفاده از فیلمنامه هوشمندانه و بازیگران دست اول خودش انجام داده است. لیلا حاتمی فیلم فوق العاده است و بهرام رادان هم به راحتی در نقش جا افتاده است. یک تیم بازیگر مکمل هم در فیلم هست که محشرند به خصوص حبیب رضایی اش که عالی است. خلاصه اینکه پس از مدتها چشممان به یک کمدی درست و درمان ایرانی باز شد. این همه ذوق زدگی بابت همین موضوع ساده ولی پراهمیت است و بس.

**********

- فیلم هایی که تلنگر می زدند


* وقتی همه خوابیم (بهرام بیضایی)

جایی در «رگبار»، پرویز فنی زاده کُلی با خودش کلنجار می رود تا وقتی جلوی پروانه معصومی می رسد بگوید که خانم من به شما هیچ علاقه ای ندارم اما وقتی لحظه موعود فرا می رسد وا می دهد و برعکس می گوید؛ یعنی حرف دلش را می زند. قصه ما و فیلم جدید استاد بهرام بیضایی هم درست همین طور است؛ اینکه حتی اگر بخواهیم بگوییم که هیچ علاقه ای به این فیلم نداریم، نمی شود که نمی شود. دستمان بلاخره جایی رو می شود. فیلم البته آن چیزی نیست که انتظارش را داشتیم اما هنوز مشخص است که کارگردانی که پشت دوربین ایستاده فاصله ای نجومی با دیگر همکاران خود دارد. فقط ای کاش فیلم با کمی مدارا و آرامش ساخته می شد.


* صداها (فرزاد موتمن)

صداهایی که هر روز می شنویم چه نقشی در زندگی ما دارند؛ رابطه دیگران با این صداها چیست؟ واکنش هر کدام از ما به این صداها چه خواهد بود؟ و آیا اصلا تمامی اینها اهمیتی دارد یا نه؟ شاید بتوان بی خیال صداهایی شد که هر روز ما را احاطه کرده اند. شاید هم باید در آنها دقیق شد. حد وسط ندارد؛ یا همه یا هیچ!

* هر شب تنهایی (رسول صدر عاملی)

«هر شب تنهایی» دو بخش می شود؛ یک قاچ آن به رابطه پرتلاطم عطیه (ليلا حاتمی)‌ و حمید (حامد بهداد) مربوط می شود و بُعد دیگر آن تحولی که بر اثر زیارت در وجود عطیه به وجود می آید. می خواهم یک راست بروم سر این موضوع که یک سکانس خوب در فیلم هست که نتیجه گیری محشری دارد و به دیگر سکانس طلایی فیلم وصل می شود؛‌ عطیه و حمید رفته اند شام بخورند اما بحث و جدلی بین آنها پیش می آید؛ اوقاتشان تلخ و اشتهایشان کور می شود. ناگهان بر رستوران پرسروصدا سکوتی مرگبار حکم فرما می شود، فقط صدای روشن و خاموش شدن نئون رستوران رضایی – خدا کند اسمش را اشتباه نکرده باشم – به گوش می رسد. این دو آن قدر می نشینند که وقتی به خود می آیند، می بینند که رستوران دارد می بندد. عطیه بیرون می رود و از نظر ما دور می شود، حمید پول شام را حساب می کند، بیرون کنار نئونِ حالا خاموش می ایستد تا اینکه عطیه برمی گردد و با هم همراه می شوند...

چند نکته فیلم اما هنوز جای کار دارد؛ یکی دلیل اصلی تحول عطیه است؛ دیگری مُدل کار کریشتف کیشلوفسکی وار فیلم. البته پس از اتمام فیلم کامبوزیا پرتوی گفت که «هر شب تنهایی» قرار بوده بخشی از پروژه «ده فرمانِ» به اصطلاح ایرانی باشد. کاش اول به این نکته دقت می شد که در همان «ده فرمان»، اولویت اول با داستان و انسان هایی است که در موقعیت های پیچیده زندگی گیر افتاده اند و بعد از آن است که متوجه پیام مذهبی فیلم می شوی. اینجا دقیقا برعکس است؛ انگار که پیام فیلم به موقعیت انسانی آن ترجیح داده شده است.

* صندلی خالی (سامان استرکی)

سامان استرکی ساختارشکنی کرده است؛ روایت های پازل وار و درهم و برهم را انتخاب کرده تا داستانی – یا بهتر است بگوییم داستان هایی – درباره سرنوشت و جبر و اختیار روایت بکند. تا اینجا هیچ مشکل خاصی دیده نمی شود. مسئله فقط سر این است که فرم و سبک روایی فیلم در اختیار ایده اصلی آن قرار نمی گیرد. هر چقدر هم که جلوتر می رویم فاصله بین داستان ها و قالب های روایی آنها بیشتر و بیشتر می شود؛ فیلم به تماشاگر تلنگر می زند اما تاثیر نمی گذارد، خصوصا که آخر فیلم می نویسد این نظر ما بود، بحث هنوز در این باره ادامه دارد. کاش این را از ته فیلم حذف بکنند.

**********

- فیلم هایی که حسی برنمی انگیختند


* زادبوم (ابوالحسن داوودی)

همه جا سرای من است اما هیچ کجا وطن نمی شود. تو به روزگار اصل خویش باز خواهی گشت. همین و بس!


* بیست (عبدالرضا کاهانی)

این فیلم ساده هیچ حسی برنمی انگیزد تا آن حد که شک می کنی و پیش خودت می گویی شاید هم قرار نبوده که اصلا حسی برانگیزد و کارکردش همین بوده است. بازی علیرضا خمسه در نقش متفاوتش اما دیدنی است.


* 7:05 (محمد مهدی عسگرپور)

دروغ چرا، ایده یک خطی داستان برایم جذاب بود و باید می دیدم سر این ایده – آن هم با استفاده از لوکیشن های فرانسه – چه آمده است. اما این ایده که سه زن به دلایلی که برای خودشان محترم است، می خواهند دست به خودکشی بزنند، حسابی هدر رفته است. فیلم اما رنگ و روی خوبی دارد. فقط رضا کیانیان و رضا عطاران که وسط آن حاضر می شوند، حس تماما فرانسوی بودن را از آن می گیرند.

**********

- فیلم هایی که حرص درمی آوردند


* پای پیاده (فریدون حسن پور)

تعامل پدربزرگ خانواده با رضا ناجی خوب از کار درآمده اما بقیه فیلم فقط حرص درمی آورد. محمد رضا فروتن، پسر ترشیده و شیرین مغز روستا، ام پی فور پلیر در گوشش می گذارد و باب دیلن – آن هم ترانه «مزرعه مگی» (Maggie's Farm)» - گوش می دهد؛ خانم معلمی به روستا می آید؛ مرد جوان شیفته اش می شود و بعد می فهمد که باید شیفته یکی دیگر شد. بیچاره باب دیلن که وقتی فروتن داره دنبال اِم پی فور پلیرش در مزرعه می گردد، می خواند: «بخواهی یا نخواهی، باید خدمتگزار یکی باشی!» (از ترانه Gotto Serve Somebody)

* چهره به چهره (علی ژکان)

نمی دانم قرار بوده چیزی شبیه به «هفت» (دیوید فینچر) دربیاید یا نه! اما این ایده آخرین پرونده کاراگاهی پا به سن گذاشته در کنار کاراگاهی جوان – که خیلی هم روی آن مانور می شود – ناخودآگاه تماشاگر را یاد این موضوع می اندازد. اما درباره «چهره به چهره» فقط این را می شود گفت که در ژانر پلیسی این فیلم یک فاجعه است.

**********
- و این همه حسرت...

فیلم های «درباره الی...»، «اشکان و انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» و «پستچی سه بار در نمی زند» را متاسفانه ندیدم.


جواد رهبر
[email protected]


منبع : سینمای ما

به روز شده در : جمعه 2 اسفند 1387 - 1:49

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

آرش
جمعه 2 اسفند 1387 - 6:58
-9
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

سه تا از بهترین های جشنواره رو ندیده اید.

پیشنهاد می کنم درباره الی رو ببینید و بعد از خواجه حافظ نقل قول بیاورید!


جمعه 2 اسفند 1387 - 10:10
6
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

در مورد تردید کاملا موافقم

نازی و رضا
جمعه 2 اسفند 1387 - 13:25
0
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

برای ما که همه فیلمهای جشنواره را دیدیم اعم از مسابقه سینمای ایران - مسابقه فیلمهای اول دوم و بعضی از فیلمهای ویدیویی واقعیت روشن و آشکار این است که درباره الی ... شاهکار سینمای ایران بود و فیلمی بود به راستی بدون کم و کاست همچنان که 2 سال پیش هم چنین فیلمی را درجشنواره دیدیم به نام سنتوری ...

بعد از درباره الی ... فیلمهای زمانی برای دوست داشتن با بازی خیره کننده و بینظیر علی شادمان

فیلم زادبوم با فیلمنامه عالی و بی نقصش و بازی هنرمندانه عزت سینمای ایران استاد عزت الله انتظامی

فیلم تردید

فیلم صداها

فیلم حیران

فیلم موش

از بهترینهای جشنواره امسال بودند ...

اما بودند آثاری که به راستی فقط نگاتیو را هدر کرده بودند آثاری همچون می زاک با یک لشکر ستاره و بازیگر سرشناس به کارگردانی حسینعلی فلاح لیالستانی که کفر تماشاگر را در می آورد و واقعا حال همه را به هم میزد ...

فیلمهای هفت و پنج دقیقه - زمزمه بودا و... هم همینطو ر...

اما در مورد فیلم استاد بهرام بیضایی همه و همه داوری غلط میکنند

زیباست فیلمی که کثافت پشت صحنه سینمای ایران را بدون هیچ اغماض و پرده پوشی به تصویر بکشد ...

زیباست فیلمی که روشنگری کند در باره وضع اسف بار سینمای ایران که یک عده نابازیگر مثل علف هرز در آن به واسطه پول و پارتی و پدر و مادر به اوج برسند و یک عده هنرمند راستین فرومایه شوند ...

درست مثل مرحوم استاد مهری مهرنیا که هنرمندی راستین بود و در غربت جان سپرد ...

پرهام
جمعه 2 اسفند 1387 - 14:26
-3
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

عکسهایی از فیلم نشانی

عكسهايي از سریال نردبام آسمان

عکسهایی از فیلم شکارچی

عکسهای جدیدی از فیلم محاکمه در خیابان

عکسهایی از مجموعه گنج مظفر

cutnews.blogfa.com


جمعه 2 اسفند 1387 - 16:48
-2
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

زادبوم؟؟؟؟؟


جمعه 2 اسفند 1387 - 19:39
3
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

آقای جواد خان رهبر تو نمیخواد غصه باب دیلن و ترانه هاش را بخوری تو برو بریتنی اسپیرزت را گوش بده! در ضمن فروتن هم سرورت هست خواهشا حواست باشه چی جوری دربارش صحبت میکنی؟ برو عیار14 و پستچی و شبانه روز را ببین و حتی همین پای پیاده و کیکسیونی از بازیهای محشر دیگرش بعد به خودت اجازه بده این جوری حرف برنی!...


جمعه 2 اسفند 1387 - 20:12
-13
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

حسرت بخور که سوپر استار را ندیدی.

واقعا فیلم انسانی و شریفی بود.

و عالی تر:

بازی خارق العاده ی

شهاب حسینی

مزدک
جمعه 2 اسفند 1387 - 22:37
-6
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

با درود بر دوستان

خدمت نازی و رضای گرامی عرض می کنم که اکثریت مطلق کسانی که دیدی عمیق به سینما دارند فیلم اقای بیضایی را بسیار پسندیده و بهترین دانسته اند. مهم نیست که چند نفر هم با توهین به شعور خوانندگان سعی در ضربه زدن به تفکر ایشان داشته اند چون دیدیم که کارشان اثر عکس گذاشت و خود را مضحکه ی اگاهان کردند.

با تشکر

bayan
شنبه 3 اسفند 1387 - 10:4
1
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

halet khube?

orso wells..doors, oliver stone , robert altman ro kenare parvize shahbazi garar dadan kheili roo mikhad..mage inke bekhay begy are man ham chand ta film didam...in chiza taghesh dar oomade dadash..marge man yavash!

نعیمه
شنبه 3 اسفند 1387 - 13:53
-2
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

مطمئن هستم که این کامنت رو تایید نخواهید کرد... ولی آقای امیر قادری وقاحت هم حدی دارد، کاش متوجه می شدی که نقد با هوچی گری تفاوت دارد... برو شماره ی آخر مجله ی فیلم رو بخون و ببین به خاطر بی حرمتی که انجام دادی هوشنگ گلمکانی مجبور شده از عده ای عذرخواهی کنه و ایرج کریمی هم درباره ی تو و رفقات این جور نوشته: کسانی که شبی دوتا دی وی دی می جوند و تفاله اش را توی ماهنامه ها و هفته نامه ها و روزنامه ها و... پس می دهند و مشهور هم می شوند.

برات متاسفم...


شنبه 3 اسفند 1387 - 14:10
-6
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

آقای قادری دوست داریم ... ممنونیم از اطلاع رسانی خوبت ...


يکشنبه 4 اسفند 1387 - 5:29
3
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

وقتی همه خوابیم از این نظر جنجال شد که یک عمری میرزا بنویس های منتقد و بیسواد درباره اش گفته اند و می گویند که کارگردانش استاد و غول سینمای ایران و این و آن است و کلی قبلش اهن و تلپ بود که آی جماعت بیایید ببینید که بیضایی "کلید زده" و تخم دوزرده ای کرده ای کرده که نگو و نپرس! این "کلید زدن" فیلمسازهای ایرانی هم کشته مارو!

خب کارگردانی که هر سال در جمهوری اسلامی مراسم تجلیل و جشن تولد دارد و در سایتهای دولتی و نیمه دولتی و "مثلن مستقل" نامش تبلیغ می شود، یک آروغ کوچولو هم بزند می شود خبر ساز! اینها از هنرهای مطبوعات و تبلیغات است نه از هنر آقای کارگردان.

فیلمهای این آقا بهترینهاش مشکل و ایراد داره طوری که اگر تماشاگر ش یه کمی دید داشته باشه، یه کمی اهل فن باشه، متعصب و باند باز و لابی باز نباشه، باید راحت بتونه این ضعف ها رو تشخیص بده، اما ضعف و ضایعات سینمای ایران فقط در کارهای بیضایی دیده نمی شه، ما شاء الله از این نظر ما یک آرشیو غنی داریم.


دوشنبه 5 اسفند 1387 - 8:12
-2
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

بهترین فیلمها:

سوپراستار

پستچی...

وقتی همه خوابیم

Rainy boy
چهارشنبه 7 اسفند 1387 - 7:37
10
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

من در جشنواره امسال فقط این فیلم هارو دیدم:

عیار 14: داستان فیلم خیلی ساده پیش پا افتاده ست ولی بازی فروتن و دیرباز و پورسرخ خیلی خوب و به جا بود فضای سرد فیلم هم یه کم کسل کننده بود!!

صداها: حداقل به لحاظ شیوه روایت ارزش دیدن رو داره ضمن اینکه هر بازیگر خوب توی نقشش جا افتاده داستان هم بد نبود!

صندلی خالی : این هم شیوه تازه یی رو برای روایت داشت اما..

من که اصلا نپسندیدم !!

تردید: بالاخره یکی دست به کار فیلم نامه اقتباسی شد خیلی خوبه درستش هم همینه اگه کسی نمیتونه فیلمنامه خوب بنویسه چه اشکال داره بره سراغ نوشته های خوب دیگران؟!! (البته منظورم آقای کریم مسیحی نیست) بهتر از بعضی فیلم نامه های جدیده که فقط وقت تماشاچی رو هدر میدن!! بازی های رادان و کمیلی خوب بود گرچه اگر محمد رضا فروتن به جای حامد کمیلی بازی میکرد بهتر بود(از اول هم نقش مال ایشون بود نمدونم چرا عوض شد)اما ترانه علیدوستی زیادی عصبی و پرخاشگر بود البته این در کنعان هم بود شلوغی و هیاهوی فیلم کمی مخاطب رو اذیت میکنه باتمام این حرفا تردید فیل خوبی بود!!

بی پولی:واقعا فیلم بسیار خوبی بود هم فیلم نامه جدید و نویی داشت هم بازی های خوبی خصوصا لیلا حاتمی نقشش رو عالی ایفا کرد امیر جعفری و حبیب رضایی و سیامک انصاری هم کارشون رو خوب انجام دادند.


چهارشنبه 7 اسفند 1387 - 15:5
1
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

aghaye ghaderi nazar sanjie behtarin filme jashnvare kheyli namardie ,dar bareye eli ro tedade kheyli kami didan nabayad ba baghie moghayese beshe

یک دوست قدیمی
چهارشنبه 7 اسفند 1387 - 20:18
0
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

خیلی مغروری و فکر میکنی چی شده من از قدیم میشناسمت و میدونم ان روشنفکر هنر دوستی که بازی میکنی نیستی

ولی خوب مترجم لایقی هستی و ذوق و شعور این کار را داری ولی انی که همه فکر میکنند نیستی به من ثابت کردی که از انسانیت بویی نبردی خودت هم میدونی به هر حال موفق باشی

یه دوست قدیمی
چهارشنبه 7 اسفند 1387 - 20:22
-11
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

جواد رهبر من با شما بودم نه با کس دیگه ای سو تفاهم نشه

جواد فکر میکنی کی باشم؟

مزدک
پنجشنبه 8 اسفند 1387 - 22:43
5
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

شما ببینید که موافقان بیضایی از چه نوع ادبیاتی استفاده می کنند تا بفهید در چه حد از اندیشه و سواد هستند انها و خود قادری حتا نتوانستند یک مورد نقد واقعی بر فیلم بیضایی وارد کنند البته این بدان معنا نیست که بر بزرگی چون بیضایی هیچ نقدی وارد نیست.

جواد رهبر
جمعه 9 اسفند 1387 - 18:52
5
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

سلام خدمت "یه دوست قدیمی"

من مغرور و هر چی که شما می گویید...

اما مشخص است که حتی اگر روزی هم دوست من بوده اید از اخلاق من چیز زیادی دستگیرتان نشده. چون تمامی دوستانم می دانند که از نام مستعار بیزارم. من جواد رهبر هستم. همین و بس. بدون هیچ ادعایی! از پشت القاب پوچی چون "یه دوست قدیمی" بیرون بیاید لطفا تا حرف بزنیم در غیر این صورت دلیلی برای ادامه این بحث نیست.

بعد هم با معذرت از کاربران سایت. چون اینجا نباید به چنین جایی تبدیل شود. حتی اگر قرار باشد حرفی بین دو به اصطلاح دوست قدیمی زده شود، باید چیزی در حد و مایه های داستان "پس از بیست سال" او هنری باشد و بس.

مهرو شریف
شنبه 10 اسفند 1387 - 13:12
5
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

جواد عزیز خسته نباشی.

بسیار عالی بود . با پشتکار فراوان نسبت به وقت تنگی که داری همه رو دنبال کردی و یه گزارش مفصل هم نوشتی . دستت درد نکنه عزیز.

راتستی جا داره یکی از جملات دکتر شریعتی رو برات بنویسم تا زیاد از دست دوست نماهات ناراحت نشی :

خدایا عقیده ی مرا از دست عقده ام مصون دار .

پیروز و شاد باشی.


يکشنبه 11 اسفند 1387 - 15:18
-7
موافقم مخالفم
 
فیلم‌هایی که یقه می‌گرفتند، فیلم‌هایی که تلنگر می‌زدند و فیلم‌هایی که انگار نه انگار...

از دیباچه ای نوین بر شاهنامه، بیضایی: "بزنيد مرا - سنگپاره و تپانچه و تازيانه‌هاي شما بر من هيچ نيست. آخر من شما را نستودم و پدران شما را از گمنامي به در نياوردم. من نژاد شما را كه بر خاك افتاده بود دست نگرفتم و تا سپهر نرساندم. شما را گنگ مي‌خواندند و من شما را از هوش و هنر سر برنيفراختم و پارسيِ پدران‌تان را كه خوارترين مي‌انگاشتند، زبان انديشه نساختم. تركه‌هاي شما مرا نوازش است و دوال‌ها پر سيمرغ. من چهره‌ي شما را كه ميان توري و تازي گم بود آشكار نكردم و سرزمين از دست رفته‌ي شما را به جادوي واژه‌ها بازپس نگرفتم و در پاي شما نيفكندم. بزنيد - كه تيغ دشمنم گواراتر پسش دشنام مردمي كه براي‌شان پشتم خميد و مويم به سپيدي زد و دندانم ريخت و چشمم نديد و گوشم نشنيد."

دید نویسنده این است، نژاد ایرانی (آریایی) به سپهر رسانده شد. تکلیف بقیه نژادها چه می شود؟ گور بابای آنها! تا می توانید آنها را تورانی، تازی بخوانید! تکلیف مردمی که سرزمینهایشان توسط پدران آریایی - ایرانی نویسنده گرفته شد و بالا کشیده شد، چه می شود؟ گور بابایشآن! اخر آنها که نه اندیشه داشتند و نه زبان، مشتی وحشی بودند که باید پدران ما آدمشان می کردند، بدبختها، قدر مرا بدانید که من شما را آدم کردم. در ضمن من اصلا نمی گویم که چقدر از شما بالاترم و شما سگ کی باشین که...

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���