یادداشت ابراهیم حاتمی‌کیا برای «به رنگ ارغوان»؛
حکایت «حال» و «نت فالش» و «به رنگ ارغوان»

سینمای ما - ابراهیم حاتمی‌کیا: همیشه گفتم که خود را متعلق به سینمای حرفه‌ای نمی‌دانم و البته می‌دانم که خیلی توضیح نداده‌ام این سینمای حرفه‌ای چه موجودی است. شاید تعریفی که من از سینماگر حرفه‌ای می‌دهم، تعریف ناقصی باشد، ولی برای خودم قابل درک است.

مثلاً فیلمنامه‌نویس حرفه‌ای برای نوشتن، یک قلم می‌خواهد و یک کاغذ سفید و کلی اطلاعات آماده در حول و حوش موضوع. حال می‌شود منتظر ماند تا فیلمنامه در یک زمان معقول آماده شود، ولی من هر وقت چنین برنامه‌ای را برای خودم چیدم با مغز، زمین خوردم.

من برای نوشتن، همه این ابزار بالا را می‌خواهم به اضافه یک عنصر، و آن چیز مزاحمی است به نام «حال». این حال، بیچاره می‌کند. چنان کاسه و کوزه عقل و درایت و برنامه‌ات را به هم می‌ریزد که می‌شوی ذلیل فی‌الارض. این حال چه قالبی دارد که تا اعلام آمادگی نکند، هر تدارکی را دیده باشی باز مجبوری رهایش کنی. این حال، زمان‌شناس نیست.

اصلاً منطق و ادب سرش نمی‌شود. وقت و بی‌وقت، سروکله‌اش پیدا می‌شود. احترامی و اعتنایی به تجربه‌های درخشانت نمی‌کند! چنان بی‌اعتنا به ارض و سماست که گویی از عالم دیگری است و هیچ محتاج این القاب نیست. فیلمنامه به رنگ ارغوان چهار سال با همین حال بر زمین نشست و ما سراغ دیگری رفتیم. تا این که در شرایطی که «نت فالش» نیاز به «حال» داشت، سراغمان آمد.

حس می‌کردم این موجود نامرئی، مثل بارداری ناخواسته در حال عرض اندام است. حس آدم خیانتکاری را داشتم که نباید دل در گرو کس دیگری داشته باشم؛ ولی او بی‌رحمانه حجم ذهن و روحم را اشغال کرد و من ناگهان فهمیدم در شهر تورنتو کانادا، آن هم در دل پروژه «نت فالش» در حال نگارش به رنگ ارغوانام. من با این حال چه کنم. می‌دانم که دوستان حرفه‌ای به ریش بنده می‌خندند و این ادا و اطوار را بازی می‌دانند.

نمی‌دانم، شاید آنها به همین وضع من دچار می‌شوند، ولی غم نان، چنان تحت فشارشان قرار می‌دهد که به روی مبارکشان نمی‌آورند و چنین است که کورتاژهای عجیب و غریب می‌کنند و سینمای ما پر است از فکرهای دو ماهه و سه ماهه که به دلیل روح حرفه‌ای ناخواسته وارد دنیای واقعی شده‌اند.

این نجوا را بلند گفتم که دوستان منتقد مدادها را تیز کنند تا مشروعیت به رنگ ارغوان را زیر نوک تیز مدادهایشان کالبدشکافی کنند. بسم‌الله.


به روز شده در : چهارشنبه 7 بهمن 1388 - 17:21

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات


چهارشنبه 7 بهمن 1388 - 21:25
-3
موافقم مخالفم
 

filme khoobi bood

م.ا اقلیما
پنجشنبه 8 بهمن 1388 - 6:32
0
موافقم مخالفم
 
به رنگ عشق و عرفان

بی نظیر ترین فیلم جشنواره.....

نیما
پنجشنبه 8 بهمن 1388 - 6:59
1
موافقم مخالفم
 

به نظرم بهترین فیلم جاتمی کیاست . از اژانس هم خیلی پخته تره و کارگردانیشم سخت تر فکر میکنم . من ۲ بار فیلم دیدم و هربار برام جذاب تره اینقدر راحت و سریع پیش میره که اصلا زمانو حس نکردم . واقا خسته نباشید آقای حاتمی کیا برای بهترین فیلم جشتواره

abolfazl
پنجشنبه 8 بهمن 1388 - 7:7
-2
موافقم مخالفم
 

to faghat ye doonei

maryam
پنجشنبه 8 بهمن 1388 - 8:20
-7
موافقم مخالفم
 

az ooooooooooooon filma boda!!!!!!!

علی
پنجشنبه 8 بهمن 1388 - 12:10
-5
موافقم مخالفم
 

درود بر ابراهیم حاتمی کیا که ترس از هیچ چیز ندارد و فکرش را خیلی راحت روی کاغذ می برد و فیلمش را می سازد .

شیرین
پنجشنبه 8 بهمن 1388 - 12:11
7
موافقم مخالفم
 

به رنگ ارغوان فیلم خوبی بود ولی راستش من اونقدر در این 4-5 سال اون رو بزرگ کرده بودم در ذهنم که وقتی دیدمش انتظاراتم برآورده نشد. ولی بدون شک حاتمی کیا همچنان مرد دوست داشتنی سینمای ایران باقی خواهد ماند!

شیرین
پنجشنبه 8 بهمن 1388 - 12:13
-6
موافقم مخالفم
 

به رنگ ارغوان فیلم خوبی بود، اما راستش من در این 4-5 سال اونقدر این فیلم رو در ذهنم بزرگ کرده بودم که وقتی دیدمش انتظاراتم برآورده نشد، اما بدون شک حاتمی کیا مرد دوست داشتنی سینمای ایران باقی خواهد ماند!

سمیه
پنجشنبه 8 بهمن 1388 - 13:29
-6
موافقم مخالفم
 

اقای حاتمی کیای عزیز من هنوز نتونستم فیلمتون رو ببینم ولم می دونم خیلی شاهکاره مثل خودتون

حسین
پنجشنبه 8 بهمن 1388 - 15:50
3
موافقم مخالفم
 

دوستت داریم حاجی


پنجشنبه 8 بهمن 1388 - 21:20
5
موافقم مخالفم
 

فیلم خوبی بود(بعنی خیلی خوب) و من به شخصه بهترین فیلم حاتمی کیا میدونمش و از بهترین فیلم های چند سال اخیر ... نمیدونم چرا منتقدا استقبال نکردن و با کجای فیلم مشکل دارن اما منم فکر میکنم فیلم یه ده دقیقه ای افت و کرد و دوباره برگشت پایان بندیشم خوب بود اگه این مشکل نبود اونو شاهکار میدونستم

طلا و مس هم جالب بود و متاسفانه بقیه فیلما چنگی به دل نزده تا امروز

چرا مثل پارسال بخش نقد شفاهی فیلم نمیزارین تا بفهمیم کدوم فیلما رو نباید از دست داد؟؟

سارا
پنجشنبه 8 بهمن 1388 - 23:7
10
موافقم مخالفم
 

نه بهترین فیلم حاتمی کیا هنوز هم آژانس شیشه ای هست و بس. فیلم خوبی بود ولی عالی نبود

عاطفه
يکشنبه 11 بهمن 1388 - 18:7
9
موافقم مخالفم
 

جزو بهترین فیلمهای حاتمی کیا بود...دیدنش رو از دست ندین که معلوم نیست چند صباح دیگه چه نوزاد معلولی رو به عنوان به رنگ ارغوان تحویلتون بدن...دیدنش لذت فوق العاده ای داشت...دیدن دوباره ی حاتمی کیا در اوج...

بهناز ف
چهارشنبه 14 بهمن 1388 - 7:5
1
موافقم مخالفم
 

این یادداشت در ماهنامه فیلم نگار هم هست . امیدوارم لذت دیدن به رنگ ارغوان این فرزند نو رسیده نصیب هرکسی که سینمای حاتمی کیا رو دوست داره بشه.....

مهر
پنجشنبه 15 بهمن 1388 - 17:57
-4
موافقم مخالفم
 

به رنگ ارغوان عالی بود , شما کلا در به تصویر کشیدن عشق استعداد عجیبی دارید .

وقتی از سینما آمدم بیرون احساس کردم ارغوانی رنگ هستم .

خوشحالم که به " حال " احترام میذارید و کار بی حال انجام نمی دید .

همین "حال " یا " کرم "یا "جرقه " یا ... هر اسمی که روش بذاریم , باعث می شه فیلم شما دغدغه ی ما بشه .

ممنون از فیلم خیلی باحالتون

fhf;
سه‌شنبه 20 بهمن 1388 - 16:11
5
موافقم مخالفم
 
?chera

اقای حاتمی کیا دوست گرامی برادر حاجی ...

چرا با سوژه و طرح و فیلمنامه و زحمت کسانی دیگر پز میدید ، شما و من و همه سینما بروهای سالهای پنجاه به بعد ،خوب می دانیم که این فیلم به رنگ ارغوان همان بن بست پرویز صیاد و دختر معصوم و عاشق فیلم شما همان مری اپیک در فیلم صیاد و مامورش همان بهمن زرین پور و ..است .

اگر همه از زبان خودت می شنیدند که با اجازه فلان کس از سناریو و فیلمش برداشت ازاد !!! کرده ای باز هم یه چیزی .

حالا دیگه یواش یواش دارم به فیلمهای دیگر شما هم شک می کنم ، الان نمی دانم حاجی ها و سینه سوخته های فیلمهای دیگرشما از فیلمنامه کدام بنده خدائی بیرون امده . ولی بزودی خواهم فهمید ،همه کارهایت را مرور می کنم و خرت و پرت های خاک گرفته توی کله ام را به هم می زنم و به دنبال شباهت خواهم گشت .

از شباهتهای کوتاه و گم (مثل فیلم به نام پدر) تا کپی کلی مثل همین به رنگ ارغوانت .

یا حق حاجی

یاحق

kambod
يکشنبه 25 بهمن 1388 - 12:4
-2
موافقم مخالفم
 
ta'sof

اقای حاتمی کیا دوست گرامی

چرا با سوژه و طرح و فیلمنامه و زحمت کسانی دیگر پز میدید ، شما و من و همه سینما بروهای سالهای پنجاه به بعد ،خوب می دانیم که این فیلم به رنگ ارغوان همان بن بست پرویز صیاد و دختر معصوم و عاشق فیلم شما همان مری اپیک در فیلم صیاد و مامورش همان بهمن زرین پور و ..است .

اگر همه از زبان خودت می شنیدند که با اجازه فلان کس از سناریو و فیلمش برداشت ازاد !!! کرده ای باز هم یه چیزی .

حالا دیگه یواش یواش دارم به فیلمهای دیگر شما هم شک می کنم ، الان نمی دانم حاجی ها و سینه سوخته های فیلمهای دیگرشما از فیلمنامه کدام بنده خدائی بیرون امده . ولی بزودی خواهم فهمید ،همه کارهایت را مرور می کنم و خرت و پرت های خاک گرفته توی کله ام را به هم می زنم و به دنبال شباهت خواهم گشت .

از شباهتهای کوتاه و گم (مثل فیلم به نام پدر) تا کپی کلی مثل همین به رنگ ارغوانت .

یا حق حاجی

یاحق

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���