سینمای ما- از آنجا که همچنان اتفاق ها فراوانند و فرصت و اندازه اين ستون محدود، پس اين هفته هم مجبوريم تيتروار سراغ اين همه موضوع برويم.

1-     جشنواره فیلم کوتاه تهران همچنان ناامید کننده است. چند سال است پی‌گیری می‌کنم و به جز مورد خاص مربوط به شهرام مکری (که او خودش را محدود به نوع خاصی از سینما کرده است) هنوز نفهمیده‌ام که فیلم‌های آینده این سینما را قرار است کدام جوان‌ها بسازند. اتفاق امسال اما فیلم «جدول، روزنامه و...» است ساخته نیما عباس‌پور. سازنده‌اش صاحب سلیقه‌ این روزها محدود و حتی گمشده‌ای است و کوشیده تا راه تازه‌ای برای روایت یک داستان دلپذیر خودزندگی‌نامه‌ای پیدا کند. فیلمی پر از نیکلاس ری و کت استیونس و پیاده روی در خیابان زیبای ولی‌عصر و تهران دهه 1350. از همان فیلم‌ها که می‌توانند سهم‌شان از جاودانگی جهان را به ثبت یک لحظه خلاصه کنند. درباره‌اش باید بیش از این‌ها بنویسم، که می‌نویسم. اگر این شماره اعتماد، صبح دوشنبه، یعنی صبح آخرین روز برگزاری جشنواره به دست‌تان رسید، تماشای‌اش را از دست ندهید.

2-     صحبت‌های دوست‌ام امیر پوریا در برنامه دو قدم مانده به صبح درباره حرف‌ها و نوشته‌های اخیرم، به‌ام فهماند که در بحثی که درباره نقش تهیه کننده و نظام عرضه و تقاضا در سینمای ایران شروع کرده‌‌ام، سوء تفاهم‌هایی زیادی وجود دارد. وقتی امیر هنوز متوجه منظورم نشده، تکلیف خیلی‌های دیگر مشخص است. به نظرم مشکل این جاست که چنین بحثی چه به صورت تلویزیونی و چه در این ستون، زیادی تکه تکه و تلگرافی مطرح شده. امیدوارم همین روزها بتوانم در ماهنامه فیلم یا دنیای تصویر به شکل مفصل‌تری به‌اش بپردازم و دوستانی هم چه موافق یا مخالف، ادامه‌اش دهند. گفتم دنیای تصویر و یادم افتاد به جمله شاهکاری که بیژن اشتری، منبع‌اش را ذکر نکرده شاید هم مال خودش باشد، و بالای ستون‌اش درباره فیلم تازه آندری بارتکوویاک، نوشته: «همه چیز پیش‌تر کشف شده است. فقط در جهان ابتذال است که هنوز سرزمین‌های نو وجود دارد.» می‌دانید که دارد از کجا حرف می‌زند. از کدام جهان تاریک...

3-     از آن جا که آقایان معاونت سینمایی، اعلام کرده‌اند که می‌خواهند تا قبل از جشنواره فیلم فجر، تکلیف فیلم‌های توقیف شده و به نمایش درنیامده را روشن کنند، اسم چند تا از مهم‌ترهایش را محض یادآوری این جا می‌آوریم: «آتشکار» محسن امیریوسفی، «صد سال به این سال‌ها»ی سامان مقدم، «آفساید» جعفر پناهی و... البته همچنان «سنتوری»، شاهکار داریوش مهرجویی. (که اکران‌اش بیش از هر چیز برای بهرام رادان خوب می‌شود). گفته شده که مردم، فیلم مهرجویی را در سالن‌های سینما دیده‌اند و صاحبان سالن‌های سینما شاید نخواهند این فیلم را اکران کنند. شما به این فیلم مجوز بدهید، باقی‌اش با ما مردم.

4-     این روزها سالگرد فروپاشی دیوار برلین است. یکی از آگهی‌های آلبوم the wall پینک فلوید، با طرحی از نوشته‌های روی این دیوار پیش از تخریب، از این قرار است: «مادر، چطور می‌تونم به دولت اعتماد کنم؟» در کتاب «مرد مرد» نوشته رابرت بلای، که هفته پیش به مناسبت اکران فیلم تازه مسعود کیمیایی پیشنهاد خواندنش را دادم، درباره علت بیزاری بیش از حد آن نسل از پدر/دولت چیزهایی نوشته شده که خواندن‌اش جذاب است. به جز این اما فکر می‌کنم خواندن و به کار بستن این جمله همیشه کاربرد دارد. در این صورت نه بیش از حد عاشق دولت‌ها می‌شویم و نه بیش از حد از آن‌ها متنفر. عوض‌اش به نفع خودمان به عنوان یک فرد در برخورد با ساختارهای مختلف قدرت فکر می‌کنیم.

5-     حرف فیلم کیمیایی شد. یادم افتاد که از تیم بازیگری خوب‌اش بنویسم. به خصوص محمدرضا فروتن، حمیدرضا افشار و نیکی کریمی با آن نمای درشت درخشان آخرش ته فیلم. ته مانده اندوهی در صورت‌اش وجود دارد که آدم یاد همان سوال جاودانی درباره بازیگری می‌افتد: تا کجایش مربوط به بازی و نقش‌آفرینی است و از کجا به بعدش مال خودش.

6-     تاسف از مرگ جمشید لایق به کنار، مرگ این بازیگر عزیز، فرصت و بهانه‌ای است برای تماشای یکی از بهترین سکانس‌هایی که در تاریخ سینمای این مملکت ساخته شده. صحنه مرگ قلی‌خان در مجموعه درجه یک «روزی روزگاری...» امرالله احمدجو. وقتی جمشید لایق با چپق‌اش نشسته و با صدای ایرج رضایی و نوای نی فرهاد فخرالدینی برای مراد بیگ تعریف می‌کند: «قلی خان دزد بود. خان نبود. لابد تو هم اسمش رو شنفتی. وقتی به سن و سال تو بود با خودش گفت ببینم تنهایی می‌تونم هزار تا قافله رو لخت کنم؟ با همین یه حرف، با جونش وایستاد و هزار تا قافله رو لخت کرد. آخر عمری پشت دست‌اش رو داغ زد (به چپق‌اش پک می‌زند) و به خودش گفت: هزار تای تو، تموم شد. حالا ببینم عرضه‌اش رو داری تنهایی یه قافله رو سالم برسونی مقصد؟ نشد... نشد... نتونست و مشغو‌ل‌الذمه خودش شد. تقاص از این بدتر؟» و بعد که این حرف‌ها را زد و تکیه داده به چپق‌اش مرد، مراد بیگ فهمید که قلی‌خان، خود طرف بوده و رد آخرین نگاه‌اش را گرفت، و بیابان‌هایی را دید بی‌پایان و ناشناخته و پیموده نشده.‌ این سکانس را می‌توانید در انتهای سی دی سوم از مجموعه‌ای که شرکت سروش، با کیفیت بسیار بسیار بد از این مجموعه عرضه کرده ببینید. برای بازخوانی و احیای این احتمالا بهترین سریال تاریخ تلویزیون ایران، برنامه‌ها داریم.

7-     و بالاخره مهم‌ترین و روشن‌گرترین موضوع این روزها، حرف‌های عباس کیارستمی و نامه بهمن قبادی به اوست. هر آن چه بخواهید از پیر دیر و یک جوان خام بشنوید، این جا هست. این که قبادی برای فیلم‌اش از کیلومترها دورتر و از آن طرف مرز، از جنبش این روزهای مردم ایران مایه می‌گذارد و این که گفته تشویق تماشاگران برایش مهم‌تر از جایزه نقدی که گرفته، بوده و این که توضیح داده سبک و سیاق‌اش در فیلمسازی تراژیک کمیک است! من این جا اما طرف عباس کیارستمی‌‌ام وقتی می‌گوید: «می‌خواهم هم‌چنان در كشور خودم و به زبان مادری‌ام فيلم بسازم. به ‌نظر اين كار هر روز سخت‌تر‌ می‌شود. انرژي من در حال پايان است و درسوی ديگر مشكلات درحال بزرگ شدن هستند... [اما] جايی كه شب‌ها می‌توانم آرام بخوابم خانه‌ام است. ما فيلم می‌سازيم تا زنده بمانيم. صرف‌نظر از اين‌كه چه شرايطی وجود دارد خانه‌ من در انتهای يك كوچه بن‌بست، جايی‌ست كه در آن زندگی می‌كنم و هيچ‌چيز مرا برای ترک آن متقاعد نکرده است.» قرار نیست همه فیلم‌های استاد را دوست داشته باشم. اما اپیزود محشر عباس کیارستمی در مجموعه «فرش» را ببینید. همان جا که روی آن می‌ایستیم. با دیدن این اپیزود هم، مثل شنیدن آن حرف‌ها، فرق میان پیر خرابات و جوان خام (امیدوارم حداقل صادق) را با تمام وجود درک خواهید کرد. 



منبع : اعتماد

به روز شده در : دوشنبه 25 آبان 1388 - 8:12

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

پری
دوشنبه 25 آبان 1388 - 20:24
-10
موافقم مخالفم
 

معلومه باید هم طرف کیارستمی باشی !!

آقای محافظه کار

ولی خودمونیم ها خوب خودت رو نشون دادی

میگن آدم ها تو جنگ و عشق و سفر ذات شون رو نشون میدن

کدوم یکی اتفاق افتاد که تو خودت رو نشون دادی؟خوده خودت رو؟

خودت میدونی

س.ک
سه‌شنبه 26 آبان 1388 - 4:18
1
موافقم مخالفم
 

امیرخان قادری این مورد شماره 6 بدجوری ذهنمو درگیر کرد ، باهات موافقم که بهترین یا یکی از بهترین سریالهای تاریخه تلویزیونه، بیصبرانه منتظرم ببینم چیکار میخواید بکنید؟؟؟ خیلی دلم میخوام مثلاً با کیفیت عالی دی وی دی بشه و همه بخرنش یا ... تو حتمن ایده ی جذابی داری... منتظریم

امیر
دوشنبه 2 آذر 1388 - 14:34
-19
موافقم مخالفم
 

اون اپیزود فرش کیارستمی که افتضاح بود...

آدم بهتره به هیچکس اعتماد نکنه فیلمشو بسازه آره... مثل کیارستمی، واقعا که بوق بودن هم حدی داره

سینما صدا
سه‌شنبه 3 آذر 1388 - 18:35
-9
موافقم مخالفم
 

"سینما صدا"

برنامه ای از رادیو گفت و گو

ردیف 9/103 مگاهرتز موج FM

زمان پخش : جمعه شب ها ساعت 22

اجرا: فرزاد حسنی

موضوع:نقد و بررسی فیلم های روز سینمای ایران و سریال های تلویزیونی

با حضور عوامل فیلم ومنتقدان موافق و مخالف

خبررسانی اخبار روز سینمای ایران

بررسی جشنواره های بین المللی و داخلی فیلم

گفت و گو پیرامون صنعت دوبله

سایت سینما صدا: www.cinemaseda.com

هادی
دوشنبه 23 آذر 1388 - 1:12
-2
موافقم مخالفم
 

سنتوری شاهکاره !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���