یادداشت سیامک رحمانی در پاسخ به ستون هفتگی امیر قادری در روزنامه اعتماد
امروز چقدر دلم بستني مي‌خواد!

سینمای ما- اين سايت فيس‌بوك فوق العاده است. از شوخي‌هايي كه درباره‌اش شد و گفتند يك موجود شيطاني است و ايجاد شده تا بلوا به پا كند و اغتشاشات را سازماندهي كند بگذريم؛ اگر كسي تا حالا يك بار هم گذرش به اين سايت افتاده باشد، لابد متوجه شده كه اينجا شبكه‌اي اجتماعي است كه همه مي توانند عضوش باشند، دوستانشان را انتخاب كنند و عقايد و اطلاعات‌شان را با بقيه شريك شوند. حالا اين كه ما با اظهار عقيده مشكل داشته باشيم يا از منتشر شدن اطلاعات و اطلاع رساني آزاد نگران شويم يك موضوع عليحده است. داشتم از شگفتي‌ها و نكات جالب فيس بوك مي‌گفتم؛ راستش يكي از چيزهايي كه هميشه در اين شبكه توجه آدم را جلب مي كند، حضور دوستاني است كه همواره فارغ از همه اتفاقات و بحران‌هاي پيرامون‌شان مي توانند روحيه شاد و بي خيال خود را حفظ كنند و آن را به رخ بكشند. مثلا حتي در روزهايي مثل روز قدس و 13 آبان هم اگر اينترنت قطع نباشد و اگر بتواني از ديوار بلند فيلترها رد شوي و به اين سايت دسترسي پيدا كني، در ميان همه خبرها و اظهارنظرها، كساني را خواهي ديد كه در دنياي خودشان سير مي‌كنند؛ يكي تاس ريخته و شانس خودش را به نمايش گذاشته، آن يكي يك عكس بامزه از دوران كودكي‌اش پيدا كرده و گذاشته، يكي هم نوشته كه دلش چقدر بستني مي‌خواهد! اينها معركه‌اند و هميشه آدم را به اين فكر مي اندازند كه: يك- همه يك‌جور فكر نمي‌كنند و به قول معروف به تعداد نفوس سليقه و طرز فكر وجود دارد، و دو- در اوج التهاب و اضطراب هم هستند كساني كه مي‌توانند آرامش و زندگي شخصي خود را داشته باشند و دنيا و مافيها را به هيچ نگيرند. البته اين وجه مثبت ماجراست. اگر كمي جديتر به موضوع خيره شوي، نگراني يقه‌ات را مي‌گيرد كه وقتي عده‌اي اينقدر به دنياي اطرافشان بي توجه‌اند يا تا اين حد مي‌توانند خوش‌خيال باشند، چطور مي‌توان به بهبود اوضاع اميدوار بود و دل بست.
حالا اين ماجراي فيس‌بوك را براي چي گفتم؟ راستش روز دوشنبه داشتم در همين صفحه يادداشت دوستم اميرقادري را مي‌خواندم و ديدم كه چه عوالم قشنگي دارد. امير‌قادري در اين يادداشت به بيانيه 46 سينماگر ايراني اعتراض كرده بود. او نوشته بود اين چه مشكل مشتركي است كه چنين طيف گسترده از هنرمندان ايراني را وادار كرده تا بيانيه صادر كنند و به حذف سينماي مستقل انتقاد داشته باشند و بپرسند چرا سينماها بعضي از فيلم‌هاي آنها را نشان نمي‌دهند. استدلال دوست سينمايي نويس‌ام هم اين بود كه چون اين سينماگران از سبك‌هاي متفاوتي پيروي مي‌كنند و فيلم‌هاي متفاوتي با يكديگر مي سازند پس نبايد به يك موضوع مشترك اعتراض داشته باشند! بعد هم اين روايت نقل شده بود كه ديويد لين به جان بورمن گفته است:«... اما ما توانستيم همه آن تهيه‌كننده‌ها را بپيچانيم و فيلم‌هاي خودمان را بسازيم.» كه نتيجه‌گيري‌اش لابد اين مي‌شود كه فيلمسازها به جاي اينجور اعتراض‌ها بهتر است بروند فيلم شان را بسازند! انگار هم نه انگار كه داريم اينجا زندگي مي‌كنيم كه شرايط اش با هيچ كجاي ديگر در هيچ زمان ديگري قابل مقايسه نيست، و گفتن اين كه به جاي انتقاد برويد فيلمتان را بسازيد، مثل همان است كه ماري آنتوانت گفته بود درباره اين كه گشنه ها اگر نان ندارند بروند كيك بخورند! به اين يادداشت فكر مي‌كردم كه ديدم تقارن زماني اين حرف‌ها با نامه بهمن قبادي به عباس كيارستمي چقدر جالب است. نامه‌اي كه طبيعتا نمي‌توانست در كشور بازتاب زيادي داشته باشد، اما به نظرم اگر كسي سال‌ها هم ساكن سوييس و بي‌خبر از ايران بوده باشد، يا اگر كسي مثل دوستم امير قادري معتقد باشد كه كارگردان‌ها به جاي تلاش براي تغيير شرايط و شركت در فعاليت‌هاي دسته‌جمعي صنفي بهتر است بروند فيلم‌شان را بسازند، با خواندن اين نامه درخواهد يافت كه اوضاع هنرمندان ما با ديويد لين و جان بورمن چقدر متفاوت است! آنوقت فكر كن كه دوباره در همين اثنا 9 تشكل صنفي خانه سينما بيانيه مي‌دهند و از مسوولان مي‌خواهند كه براي وضعيت هنرمندان ممنوع‌الخروج شده و بلاتكليف چاره‌اي بيانديشند و حداقل پاسخي بدهند.
در اينجا مي‌خواهم به بخشي از حرف‌هاي سامان مقدم كارگردان برجسته كشور اشاره كنم كه در يك گفت‌و‌گو بر زبان آمده*. سامان مقدم كه سريال شمس‌العماره از او هم‌اكنون در حال پخش از سيماست و «صد سال به اين سال‌ها»يش قرار است بي‌حرف پيش اكران شود، اخيرا رستوراني افتتاح كرده است. مصاحبه كننده هم از او مي‌پرسد كه اين شغل جديد به خاطر نياز مالي است يا يك جور اعتراض است يا چي؟ و مقدم در پاسخ مي‌گويد:«... خيلي تويش اعتراض نيست. چون زمانه‌اي نيست كه براي كسي مهم باشد كه تو به عنوان فيلمساز تغيير شغل بدهي. كسي نازت را نمي كشد. همين فردا اگر 100 سينماگر بيانيه بدهند كه مي‌خواهيم برويم وسط ميدان انقلاب كبابي باز كنيم، نه تنها از طرف مسئولان تلاشي براي جلوگيري از اين كار نمي شود، كه ممكن است به عنوان كمك، برايشان منقل و سيخ كباب و مهتابي رنگي هم بفرستند. من دو بار تصميم گرفتم از ايران بروم. يك بار هم رفتم و چند ماهي زندگي كردم و در هر دو بار دو تلفن باعث شد از تصميمم منصرف شوم. يك بار وقتي آقاي مهاجراني وزير بود و يك بار هم وقتي آقاي مسجدجامعي وزير بود. هر دو نفر زنگ زدند و مرا به آرامش دعوت كردند...»
فكر نكنم حرف اضافه‌اي لازم باشد. امير قادري در يادداشت‌اش يك ابراز خوشحالي ديگر هم كرده بود از اكران فيلم تازه مسعود كيميايي و اين كه اين يك اتفاق مهم فرهنگي است. همانطور كه چند وقت پيش هم در يكي از مطالب‌اش چيزي نوشته بود به اين مضمون كه براي جشنواره فيلم فجر امسال خيلي بي‌تاب است و اين كه جشنواره امسال چقدر هيجان‌انگيز خواهد بود و همه بابت رسيدن‌اش چقدر خوشحاليم و از اين قبيل. راست‌اش در مورد فيلم آخر آقاي كيميايي پيشداوري نمي كنم، اما همه فيلم‌هاي اخير ايشان را ديده‌اند و اين كه چقدر اتفاق مهمي محسوب مي شود يا نه را مي‌دانند. درباره جشنواره و هيجان‌انگيز بودنش هم...بگذريم. دوباره مي‌خواستم اشاره‌اي بكنم به فيس بوك و خوشحالي و اينها كه... باز هم بگذريم. كلا بگذريم!
• * گفت‌و‌گوي منصور ضابطيان با سامان مقدم، چلچراغ شماره 364


منبع : اعتماد

به روز شده در : يکشنبه 24 آبان 1388 - 9:10

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

احسان
يکشنبه 24 آبان 1388 - 11:38
14
موافقم مخالفم
 

كساني مثل سيامك و امير پوريا چرا مي خوان همه مردمو مثل خودشون كنن ؟

س.ک
دوشنبه 25 آبان 1388 - 4:1
-13
موافقم مخالفم
 

آقا امیر این نوشته جواب درست و بجایی به اون یادداشت شما حساب میشه، بعضی موقعها یه نسخه هایی میپیچی آدم فکر میکنه تو ایران زندگی نمیکنی...... امیدوار بودن خیلی خوبه ولی اونی که شما در اون یادداشت نوشته بودی اسمش ...ته... میدونی که چی میگم

sam
دوشنبه 25 آبان 1388 - 12:6
-7
موافقم مخالفم
 

واقعا جواب خوبی بود به امیر قادری و از شبیه سازی فیس بوک با جامعه امروز کلی کیف کردم . متشکرم اقای رحمانی

پری
دوشنبه 25 آبان 1388 - 21:4
-32
موافقم مخالفم
 

اون 46 منقد مشکل مشترک داشتند واین ابدا به معنای خط فکری مشترک نیست

تعجب میکنم امیر قادری چرا چیزهایی به این سادگی رو نمیفهمه؟!!!

یا شاید هم داره خودش رو به قول بچه ها قند و شکر میکنه!!!

بابا تو همینطوری هم تو شونصد نشریه از راست و چپ و بالا و پایین مینویسی دیگه این کارا چیه آخه؟

میدونم این کامنت هم حذف میشه چقدر سایتتون محافظه کارو کند و ..........شده

چرا؟

چرا دیگه دوست داشتنی نیستید؟


چهارشنبه 27 آبان 1388 - 15:14
3
موافقم مخالفم
 

عالی بود آقای رحمانی

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���