سینمای ما- از آنجايي که حرف ها اين روزها زياد شده و قرار هم شده که اين ستون زياد طولاني نشود که خواندن اش راحت تر باشد، پس کمي تيتروار سراغ موضوع ها مي رويم تا بتوانم ايده هاي بيشتري را مطرح کنم.

1- حبيب ايل بيگي رئيس روابط عمومي جشنواره فيلم فجر اعلام کرد در جشنواره امسال بخشي به عنوان فيلم هاي «معناگرا» نخواهيم داشت. به عبارت ديگر، اين ترکيب وحشتناک «فيلم معناگرا» را نخواهيم شنيد. سه چهار سالي طول کشيد. ولي مي دانستم روزي روزگاري اين اتفاق مي افتد. وضع کنندگان اين جور عبارت ها مي روند و سينما مي ماند.

2- ... درست همان طور که براي واضعان عبارت هاي ديگري چون «فيلم فرهنگي» و «فيلم جدي» و «فيلمفارسي» و «سينماي ملي» چنين اتفاقي خواهد افتاد. که خواهند رفت و عاشقان سينما و فيلم هايشان باقي خواهند ماند. که فيلم هاي «خوب» باقي خواهند ماند و فيلم هاي «بد». اين فيلم هاي بد مي توانند تماشاگران زيادي داشته باشند يا تماشاگران کمي، و آن فيلم هاي خوب هم مي توانند تماشاگران زيادي داشته باشند يا تماشاگران کمي.

3- قسمت بامزه ماجرا اما نامه اخير 46 فيلمساز، ظاهراً خطاب به مردم است. در اين باره که نمي گذارند اين هنرمندان با مردم ارتباط برقرار کنند. و ميان امضاکنندگان اين نامه هم سازنده فيلم «ده» هست، هم «شور عشق»، هم «مهمان»، هم «پسران آجري»، هم «خون بازي»، هم «درباره الي...»، هم «ملاقات با طوطي»، هم «سه زن» و هم «نفس عميق». دارم فکر مي کنم آنجا کجاست که منافع فيلمسازاني با راه هايي چنين متفاوت، به همديگر مي رسد. چطور مي شود پاي نامه يي درباره شيوه هاي پخش فيلم را، هم سازنده پسران آجري و ملاقات با طوطي امضا کند و هم اصغر فرهادي درباره الي و هم عباس کيارستمي. يک جاي کار بايد اشکال داشته باشد.

4- ...اين جور وقت ها انگي که به آدم مي زنند، اين است که اگر ترکيب هايي مثل سينماي ملي و فيلم معناگرا و سينماي جدي و فرهنگي را قبول نداريم، لابد دوست داريم فيلم هايي مثل «زندگي شيرين» و «دو خواهر» و «عروس فراري» اکران شود. حرف ما اما فقط اين است که خيلي از مواقع هر دو گروه دو روي يک سکه اند. اين است که توي کتم نمي رود چطور مي شود سازندگان فيلم هاي درجه يکي مثل «نفس عميق» و «درباره الي...» و «طعم گيلاس» و «بودن يا نبودن»، پاي چنين نامه يي را امضا کنند. آنها مي توانند خودشان را به هر شرايطي تحميل کنند. به قول مهدي کرم پور رئيس شوراي صنفي نمايش نتيجه اين گونه نامه ها و رفتارها اين است که؛ «مديريت دولتي در امور صنفي دخالت کند.» که دوستان ديگري بخواهند همان راه هاي پيموده شده سابق را دنبال کنند. که بخواهند ترکيب هاي تازه يي به جاي «فيلم معناگرا» و «سينماي ملي» پيشنهاد دهند.

5- همان طور که روزي روزگاري احمدرضا عابدزاده بايد نتيجه شکل و شيوه زندگي اش را دريافت مي کرد. سال ها بايد مي گذشت تا مطمئن شويم آن دو حرکت با اعتماد به نفس عابدزاده در جهنم استاديوم ملبورن، و بعد از پاره شدن تور دروازه ايران، جواب اش را خواهد گرفت. در برنامه 90 براي محبوب ترين فوتباليست ايراني سه دهه گذشته راي گيري کردند و عابدزاده محبوب ترين شد. ياد بهزاد رحيميان مي افتم که سال ها پيش در برابر اين ادعا که ارزش فلان فيلم در اين است که سينماي ملي است و ارزش هاي اين مملکت را قرار است به ممالک غربي صادر کند، اکبر فلاح را مثال زده بود که وقتي طلا گرفته بود و داشت مي رفت روي سکو، به دارندگان مقام هاي بعدي تعارف زد که اول آنها بروند و مدال شان را بگيرند. اگر به ماندگاري است، به نظرتان احمدرضا عابدزاده عمر بيشتري دارد يا سازندگان و واضعان عبارت هايي مثل فيلم فرهنگي و فيلم جدي و فيلم رانتي و فيلم گيشه يي و فيلم ملي؟

6- خاطره يک استاد از يک استاد. جان بورمن تعريف کرده بود يک روز رفته خانه ديويد لين. استاد در بستر مرگ بوده و کمتر از 24 ساعت ديگر از دنيا مي رفته. در آن لحظه اما رو کرده به بورمن و گفته؛ «... اما ما توانستيم همه آن تهيه کننده ها را بپيچانيم و فيلم هاي خودمان را بسازيم.» اگر سام اسپيگل و کارلو پونتي در کار نبودند، «ديويد لين»ي هم در کار نبود و اگر ديويد لين وجود نداشت، اسپيگل و پونتي فقط پول روي پول گذاشته بودند.

7- پس فردا فيلم تازه مسعود کيميايي محاکمه در خيابان هم اکران خواهد شد. همچنان نمايش فيلم تازه يي از کيميايي يک اتفاق مهم فرهنگي است. يک پديده است؛ آينه و جزء مهمي از فرهنگ و اجتماعي که در آن زندگي مي کنيم. در مقاله يي در اين شماره ماهنامه فيلم از زاويه کتابي از رابرت بلاي به اين فيلم پرداخته ام. اينکه اکران فيلم تازه يي از کيميايي اتفاق مهمي است، چون آخرين بازمانده هاي مردي و مردانگي در روزگار ما در حال از ميان رفتن اند و اين چه کمبود مهمي در جهان کنوني است. هفته آينده در اين باره بيشتر حرف مي زنيم.

8- بالاخره اينکه گسترش و روند قدرت يافتن فيلم مستند در جهان ادامه دارد. فيلم مستند «همينه» درباره آخرين کنسرت مايکل جکسون، در جهان تا به حال بيش از صد ميليون دلار فروخته است. از آنچه فيلم بر آن استوار است، يعني مرگ جکسون بيش از سه ماه نگذشته است. موسسه رسانه هاي تصويري مسيري را براي توليد مستندهاي به روز آغاز کرده که هنوز در مراحل ابتدايي قرار دارد. اما اين مسيري است که هر چه سريع تر بايد طي شود. مملکت ما فراوان براي توليد چنين مستندهايي سوژه دارد. از سوژه يي مثل حرکت احمدرضا عابدزاده در ملبورن گرفته تا آنچه بر سر ترکيب «سينماي معناگرا» و سازندگان و واضعان و بودجه بگيران آن آمد،


منبع : اعتماد

به روز شده در : دوشنبه 18 آبان 1388 - 0:47

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

فاطمه
دوشنبه 18 آبان 1388 - 19:49
-3
موافقم مخالفم
 

قسمت بامزه ی ماجرا منفعت طلبی بی حد و حصر شماس آقای قادری نه امضای هنرمندان پای نوشته ای که هیچ ارتباطی با نوع فیلم هاشون نداره (یعنی فهمیدنش واقعا اینفدر سخته؟!!!!)


سه‌شنبه 19 آبان 1388 - 9:3
7
موافقم مخالفم
 

در مورد شماره ی 2 : من نیز کاملا با شما هم عقیده ام. عاشقان سینما و فیلم هایشان باقی خواهند ماند و نه کسانی که از سینما لذت نمی برند و به تحقیر فیلم های خوبی نظیر: آتش سبز، وقتی همه خوابیم و ... می پردازند!

در مورد شماره ی 3 : در مورد بامزه بودن و حتی مضحک بودن امضای سازندگان فیلمهای شورعشق و مهمان و پسران آجری و ... در پای نامه ی نامبرده، با شما کاملا موافقم. اما در مورد عباس کیارستمی که بیش از ده سال است که هیچ فیلمش در ایران رنگ پرده را به خود ندیده، خیر! اتفاقا محق ترین فرد در بین امضاکنندگان اوست؛ وی به عنوان یک فیلمساز ایرانی حق دارد که به خاطر عدم نمایش آثارش معترض باشد. علاقه مندان سینما در ایران نیز سالهاست که تشنه ی تماشای فیلمهای این استاد در سالن های سینما هستند؛ امری که برای افراد مقیم خارج بسیار طبیعی ست. اما امضای کسانی مثل اصغر فرهادی و پرویز شهبازی و منیژه حکمت و کیانوش عیاری را بامزه و خنده دار می دانم. فیلمهای آنان همواره در شرایط خوبی اکران شده و فروش قابل توجهی نیز داشته اند. مثلا چه کسی تا به حال نگذاشته که فرهادی با مردم ارتباط قرار کند؟؟!! فیلم او علاوه بر شرکت در معتبرترین جشنواره های جهانی، در ایران نیز تبلیغات گسترده ای داشت و حدود 3 ماه روی پرده بود...

در مورد شماره ی 7 : اما من فکر نمی کنم که دیگر نمایش فیلم تازه ای از مسعود کیمیایی یک اتفاق مهم فرهنگی و پدیده و آینه ی فرهنگ و اجتماع مان محسوب شود! زیرا کیمیایی سالهاست که دچار افت و آشفتگی در داستان و ساختار شده و نه تنها درجا نزده، بلکه عقب گرد کرده و آثارش علیرغم حضور ستارگان خوش چهره و محبوب سینما، با تماشاگر عام و خاص و منتقدان ارتباط تنگاتنگی برقرار نمی کنند! فکر نمی کنید عشق و تعصب زیادی هم خوب نیست؟!

میلاد
سه‌شنبه 19 آبان 1388 - 9:25
10
موافقم مخالفم
 

نکنه باید واسه دوست شما آقای کیمیایی هم یه مستند بسازند آقای قادری خیلی بده ادم به کسی علاقه داشته باشه و بخواد بگه اون آدم آخرشه یا فیلماش خیلی عالیه کجایی این فیلم تازه کیمیایی یا فیلم های دیگش اتفاق مهم فرهنگی بوده بابا به خدا این دوره چاقو و رفاقت تموم شده اون چیزی که داری دور و بر ت می بینی بگو الان دیگه از این رفاقتا چیزی نمونده اقای کیمیایی تو دهه 60 گیر کرده و شما هم جا یه تریبون پیدا میکنی از ایشون حمایت میکنی به خدا خیلی زشته اگه علاقه بیش از داری قرار نیست همه بفهمن


سه‌شنبه 19 آبان 1388 - 12:19
0
موافقم مخالفم
 

مسلما کارگردانهایی که نه تهیه کنندگان رو می پیچونن و نه منتقدان و نه تماشاگران اونها هستن که می تونن تحولات خوبی در سینما ایجاد کنن برای همینه که همیشه سینمای مستقل هست که میتونه نوآوری ایجاد کنه و الان شما از کارگردانای کشور می خواین که سینمای مورد علاقشون رو رها کنن و به کارگردانهای نون به نرخ روز خور بپیوندن اونها می خوان سینمای خودشون رو داشته باشن با آزادی کامل برای زدن حرفهای مردم ... ما کارگردانهایی رو نمی خوایم که بخوان سر مردم و تهیه کنندگان کلاه بذارن اگر اینطور بود هیچ وقت آدمهایی مثل ولز در سینما فعالیت نمی کردن و جایگاهی به این عظمت پیدا نمی کردن .. کوبریک می تونست به ساختن مزخرفات در هالیوود ادامه بده تا تهیه کننده ها پول به جیب بزنن و منتقدا هم یه جایگاهی کوچیکی بهش بدن ...

آقای قادری شما از کاگردانهای ما چیزی میخواین که وزارت ارشاد و غیره ازشون می خواد و الانه که دست شما رو میشه که کدوم طرفی هستین کارگردانای تجاری که زیر نامه رو امضا کردن اینقدر شرف داشتن که اگه دیدن سینمای مستقل در حال نابودیه زیر یک نامه ی ناقابل رو امضا کنن ولی مثل اینکه شما ...

(البته دیوید لین کارگردان بزرگی بوده ولی شما فکر می کنین میشه تهیه کنندگان ایرانی رو پیچوند !!)

حنانه
سه‌شنبه 19 آبان 1388 - 19:32
0
موافقم مخالفم
 

وقتی یه روزی به گرد پای این 46 نفر رسیدی شاید حکمت این کارشون رو درک کنید آقای قادری!!!

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���