سینمای ما- سحر عصرآزاد: «صداها» را میتوان تصویری از واکنشهای افراد مختلف نسبت به یک رویداد و تجربه متفاوتی هم در کارنامه فرزاد مؤتمن و هم در همکاری او و سعید عقیقی دانست. سعید عقیقی ابتدای فیلمنامه «صداها» که همزمان با اکران فیلم منتشر شده، نوشته است: پس از گذشت شش سال از اکران فیلم «شبهای روشن» و «صداها» در رویکردی کاملاً متفاوت میکوشد از انسانهایی سخن بگوید که با بیمسئولیتی، ندانمکاری و منفعتطلبی خود به بروز فاجعه کمک میکنند و انسانهایی که سرنوشت سد راه بودن و ماندنشان است.
«صداها» تجربه متفاوتی هم در کارنامه فرزاد مؤتمن و هم در همکاری او و سعید عقیقی است. فیلمی که همچون «هفت پرده» و «شبهای روشن» اثری مستقل (به مفهوم دوری از جریان روز سینما) است و تلاش میکند با نگاه حرفهای حاکم بر وجوه مختلف فیلم، مخاطب را با خود همراه کند. این نکته را میتوان در فیلم دنبال کرد.
در اولین گام عقیقی با فاصله گرفتن از تکرار تجربههای قبلیاش در نگارش فیلمنامه، به نوعی دغدغههای ساختاری خود را با زمان حال پیوند میدهد. اینگونه است که «صداها» هر چند قصهای امروزی، روابطی روزمره و فضایی ملموس دارد، تکراری نیست و به فراخور ذهنیت مخاطب میتواند نمادین بوده و در زمان حال بازخورد داشته باشد.
این تکراری نبودن را میتوان هم به نگاه حاکم بر طراحی شخصیتها و خلق موقعیت داستانی مرتبط دانست هم ساختار معکوسی که برای روایت قصه انتخاب شده است. اما مهمتر این است که ساختار انتخابی تنها ویترینی جذاب برای متفاوت نمایی داستان نیست بلکه نقشی اساسی در همه شمولی فیلمنامه دارد.
فیلم با نمایش فینالی خونبار در سکانس آغازین، ضربه نخست را به مخاطب خود وارد میکند اما در ادامه از این روند آشنا فاصله میگیرد که صرفاً همین خط داستانی را به صورت معکوس در گذشته دنبال کند. به این مفهوم که روایت معکوس را در چند مکان و بین چند شخصیت پی میگیرد که در ارتباط غیرمستقیم با سکانس قتل هستند.
از همین شیوه روایت میتوان نتیجه گرفت «صداها» فیلمی صرفاً درباره یک مثلث عشقی انتحاری نیست بلکه وجه برجسته آن واکنش آدمهای یک آپارتمان به یک اتفاق است. این نوع نگاه باعث میشود قصه از الگویی قابل انتظار فاصله گرفته و روندی تازه را در ساختار نو دنبال کند. از اینجاست که همان وجه همهشمولی وارد کار شده و فیلم را از انحصار یک موقعیت نمایشی خاص نجات میدهد.
«صداها» را میتوان تصویری از واکنشهای افراد مختلف نسبت به یک رویداد دانست که بیش از آن رویداد، کنش و واکنشهای شخصیتهای حاضر را برجسته میکند. در واقع با نمایش فینالی تأثیرگذار در آغاز که میتواند برگ برنده فیلم محسوب شود، آنچه در ادامه مورد توجه قرار میگیرد فاصله گرفتن از حادثه و اکشن و نزدیک شدن به شخصیتپردازی است.
فیلم با سکانسی به شدت عاشقانه به پایان میرسد که در نقطه مقابل سکانس خشن آغازین قرار دارد. با توجه به روایت معکوس، سکانس ابتدایی پایان نافرجام این عشق است و آنچه این حد فاصل را پر کرده، چگونگی رسیدن به فاجعه است نه از وجه مکانیکی بلکه بیش از هر چیز از وجه شخصیتپردازانه و واکنش آدمها به این اتفاق.
رضا شخصیتی که قربانی این مثلث عشقی است در سکانس پایانی فیلم یادداشتی را با این مضمون میخواند (گاهی توی تاریکی مینشینم و فکر میکنم بسیاری از دوستانم به تاریکی پیوستهاند... پرستاری که این اواخر نقش پزشک را برایم بازی میکند با تحکم به من گفت روحت را درمان کن. نمیدانم از گمنامی عقیدهام است یا از کمیابی چشمهای او که گمان میکنم با کمک او میتوانم، پیش از آنکه تاریکی همه جا را فرابگیرد.)
منبع :
خبر آنلاین
به روز شده در :
پنجشنبه 7 آبان 1388 - 10:44
| |
نظرات
جمعه 8 آبان 1388 - 9:2
-14
اين نقد بود يا توضيح واضحات؟ صداها فيلم روشنفكرنمايي هست كه بيشتر از همه از فيلمنامه عقيقي لطمه خورده... فيلم بد تموم مي شه و اين بدترين اتفاق براي يك فيلمه ... ضمنا پر از صحنه هايي هست كه نيازي به اونا نيست و غير ضروري هستن.. كلا عقيقي ايجا بدجوري داره ادا در مياره و برعكس شبهاي روشن اصلا خودش نيست
حسين
شنبه 9 آبان 1388 - 11:17
-9
اگه درباره الي امسال اكران نشده بود بهترين فيلم سال قطعا صداها بود...
حيف اين فيلم توي اين سينماي مرده و مزخرق اكران بشه
پنجشنبه 14 آبان 1388 - 22:29
2
این چه وضع مسخره ای راه انداختین؟چرا کامنت ثبت نمیشن؟
حالا نمیشه مثل قبل باشه؟آخه کدوارد کردن دیگه چه صیغه ایه؟